علی اعظم محمدبیگی – سند آموزشی یونسکو (٢٠٣٠) یا به اصطلاح «سند بیست سی» که مفاد آن، انتقاد شدید رهبر جمهوری اسلامی و اصولگرایان در ایران را برانگیخت در نهایت، در واکنش به این انتقادات، با تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی کنار گذاشته شد.
۱-به طور خلاصه، ماجرا این بود که این سند به عنوان سند دربرگیرنده مجموعه سیاستهای آموزشی مورد توصیه سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو)، با برداشت اصولگرایان از سیاست آموزشی اسلامی مغایرت داشت. به این ترتیب، بگذارید متناسب با هدف این نوشته، از سند آموزشی یونسکو با عنوان «سیاست آموزشی» نام ببرم.
۲-این نوشته قصد ندارد به ارزیابی درستی یا نادرستی گزاره مغایرت سیاست آموزشی مورد توصیه یونسکو با سیاست آموزشی اسلامی بپردازد. علاوه بر این، به داوری ارزشی درباره سیاست آموزشی به اصطلاح «اسلامی» یا «غیر اسلامی» نیز نخواهد پرداخت. اما این نوشته با پرداختن به یک جنبه مغفول مانده در سیاستگذاری آموزشی، امیدوار است بتواند نظر صاحبان قدرت در ایران را به اهمیت سیاستگذاری آموزشی کارآمد و کارا جلب کند.
۳-چند روز پیش یک ویدئو در یوتیوب دیدم که در آن، آقای علیرضا دوستانی، یک معلم اصفهانی در جمع گروهی از مردم شهر اصفهان، از نارضایتی دانشآموزان از تحصیل در مدرسه سخن میگفت. ایشان، با استناد به خوشحالی دانشآموزان از تعطیل شدن ناخواسته مدارس- در پی وقایعی مانند آلودگی هوا- مدرسه در ایران را به یک زندان توصیف میکرد که در آن دانشآموز، زندانی و معلم، زندانبان است. به نظر میرسد هیچ ایرانی منصفی که خود، در گذشته دور یا نزدیک دانشآموز بوده است و یا اکنون پدر یا مادر یک یا چند دانشآموز است نتواند این ارزیابی این معلم اصفهانی از وضعیت آموزش در مدارس ایران را رد کند. به عبارت دیگر، کمتر ایرانی را میتوان یافت که از تحصیل در مدرسه لذت برده باشد.
۴-در چند سال اخیر، حدود یک سال در شهر مونترال در کشور کانادا اقامت داشتهام. در این مدت، در کنار دیگر امور شخصی، از فرصت اقامت در این شهر، برای مقایسه وضعیت فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و اقتصادی این کشور با ایران، بهره بردهام. برای مقایسه کارآمدی سیاست آموزشی این دو کشور (و هر کشور دیگر)، به نظر میرسد یکی از شاخصهای قابل اتکا، سنجش درجه رضایت دانشآموزان از تحصیل در مدرسه باشد. به همین دلیل، از چند دانشآموز ایرانی که اکنون در شهر مونترال ،در قالب نظام آموزش رسمی در ایالت کبک کانادا، در دوره ابتدایی تحصیل میکنند پرسیدم که آیا از رفتن به مدرسه احساس خوشحالی میکنند یا اینکه مانند والدین خود در زمان تحصیل در ایران، برای مثال، وقوع حوادثی مانند بدی احتمالی وضعیت هوا برای تعطیل شدن مدرسه را آرزو می کنند. همه آنها ،در پاسخ به این پرسش من، نه فقط مدرسه رفتن را به خانه ماندن ترجیح میدادند بلکه از آموزش دیدن در مدرسه لذت میبرند. جالب است بدانید که پدر و مادر یکی از این دانشآموزان، میگفتند در صورت نارضایتی از رفتار فرزندشان، او راتهدید به نفرستادن به مدرسه می کنند تا بلکه او رفتارش را تغییر دهد.
۵-گمان میکنم شواهد مورد اشاره در بندهای ٣ و ۴، به خواننده این نوشته، یک تصور عینی درباره میزان کارآمدی و کارایی عملی سیاست آموزشی به اصطلاح «اسلامی» در ایران و سیاست آموزشی به اصطلاح «غیر اسلامی» در کانادا به دست داده باشد. بگذارید از این فرصت استفاده کنم تا نحوه مواجهه سیاستگذاران در ایران با تجربیات دیگر کشورها در یک حوزه دیگر و مهم سیاستگذاری، یعنی سیاستگذاری اقتصادی را نیز مثال بزنم.
۶-از چند سال پیش، اتخاذ یک سیاست اقتصادی جدید در ایران با عنوان «سیاست اقتصاد مقاومتی» علاوه بر اینکه تغییر جهت بنیادی در سیاست اقتصادی کشور را در پی داشته، بهانهای برای تاختن به سیاستهای بینالمللی مسالمتجویانه دولت حسن روحانی شده است. در اینجا نیز قصد داوری درباره این سیاست را ندارم. به جای آن، میخواهم طرفداران این سیاست را به درس گرفتن از تجریه موفق دیگر کشورها در حوزه سیاستگذاری اقتصادی دعوت کنم.
۷-سیاست اقتصاد مقاومتی در ایران را در چارچوب مفاهیم موجود در ادبیات اقتصادی، میتوان همان «سیاست جانشینی واردات» (import substitution) دانست. این سیاست که در ادبیات توسعه اقتصادی، در مقابل «سیاست تشویق صادرات» (export promotion) در اقتصادهای موفقی مانند کره جنوبی قرار میگرفت در دهههای ١٩۶٠ تا ١٩٨٠در کشورهایی مانند هند و برزیل اجرا شد. هدف این سیاست- همانطور که از نام آن بر میآید – تلاش برای تولید کالاها در داخل، به جای واردات آن بوده و هست. همانطور که تجربه این دو اقتصاد بزرگ نشان میدهد، این سیاست شکست خورد. به عبارت دیگر، برزیل و هند، در پی ناکارآمدی و ناکارآیی سیاست جانشینی واردات، دیگر به جای تمرکز سیاست اقتصادی بر جایگزین کردن واردات، از حدود سه دهه پیش، تلاش کردهاند در بازارهای رقابتی جهانی، جایی برای کالاهای خود بیابند. امروزه، کمتر کشوری را در جهان میتوان یافت که سیاست شکستخورده جایگزینی واردات را اجرا کند. برای مثال، حتی یک کشور کمونیستی مانند چین، با اتخاذ سیاستهای اقتصادی باز و برونگرا مانند عضویت در سازمان جهانی تجارت و تن دادن به الزامات این عضویت- مانند کاهش تعرفه عوارض گمرکی در قبال کالاهای وارداتی- میکوشند به جای ایجاد بسترهای رانتبری برای تولیدکننده داخلی، او را به تلاش برای رقابتی رفتار کردن در صحنه اقتصاد بینالملل وادار کنند.
۸-امیدوارم آن بخش از صاحبان قدرت در ایران که به عنوان و یا بهانه اسلامی کردن سیاستگذاری در ایران، تجارب موفق دیگر کشورها در حوزه سیاستگذاری آموزشی و غیرآموزشی را نادیده میگیرند از همین دو شاهد ارائه شده در این نوشته درس بگیرند و با پرهیز از پافشاری بر سیاستهای ناکارآمد و ناکارا، هزینههای بیشتری بر جامعه ایران تحمیل نکنند.