Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۹ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪159‬‬
                                                                                                                                                                                               ‫جمعه ‪ 14‬تا پنجشنبه‪‌20‬اردیبهش ‌تماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫که ناآرامی دانشگاه محققاً ملهم از‬      ‫نگرانی تهران از ملاقات احتمالی سفیر آمریکا‬                                                                                                                    ‫بر طبق اسناد ساواک در اواخر‬
‫کمونیس ‌ته‌است و ارتباطی با دولت‬                     ‫با دکتر امینی!‬                                                                                                                                  ‫سال ‪ 1346‬و در بحبوحۀ مبارزات‬
                                                                                                                                                                                                     ‫انتخاباتی آمریکا‪ ،‬پادشاه به ساواک‬
            ‫ایالات متحد ندارد‪»...‬‬      ‫در «افشاگری» علیه پدرم‪ ،‬مدعی شدند که نخس ‌توزیری او شرط آمریکا برای‬                                                                                           ‫دستور م ‌یدهد که گزارش جامعی‬
‫دو هفته قبل از ملاقات پادشاه با‬                ‫موافقت با پرداخت وام ‪35‬میلیون دلاری به ایران بوده است‬                                                                                                 ‫دربارۀ دکتر علی امینی تهیه کنند‪.‬‬
‫آرمین مایر‪ ،‬دکتر امینی به دادسرای‬                                                                                                                                                                    ‫«برای تهیۀ این گزارش بخش ‪312‬‬
‫دیوان کیفر احضار شد و در روز‬                                                   ‫نگاهی به زندگی‬                         ‫دکتر علی امینی یکی از تأثیرگذارترین رجال سیاسی ایران در سا ‌لهای بعد‬           ‫ساواک در تاریخ ‪1346/12/19‬‬
‫‪ 14‬اسفند برای بازجویی به کاخ‬                                                  ‫سیاسی‪ ،‬خاطرات و‬                         ‫از جنگ دوم تا انقلاب اسلامی به شمار م ‌یرود‪ .‬او که در یک خاندان سیاسی و‬        ‫جمع‌بندی مشروحی به مدیر کل‬
‫دادگستری رفت‪ .‬نگارنده که در آن‬                                                ‫یادداش ‌تهای دکتر‬                       ‫اشرافی چشم به جهان گشوده بود‪ ،‬در اروپا تحصیل کرد و در بازگشت به ایران‬          ‫سوم ساواک ارائه داد»‪ .‬با توجه به این‬
‫تاریخ دو سال بود که به استخدام‬                                                                                        ‫به دعوت عل ‌یاکبر داور وزیر دارایی زمان رضاشاه وارد خدمات دولتی شد اما‬         ‫که کل گزارش را در اختیار نداریم‪،‬‬
‫وزارت امور خارجه درآمده بودم و‬                                                    ‫علی امینی‬                           ‫زندگی سیاسی وی از معاونت نخس ‌توزیر در کابینۀ قوا ‌مالسلطنه (سال ‪)1321‬‬         ‫گزید‌های از آن جم ‌عبندی را در زیر‬
‫چند نفر از نزدیکان‪ ،‬دکتر امینی را‬                                                                                     ‫آغاز م ‌یشود‪ .‬از آن پس دکتر امینی مستمراً در صحنۀ سیاست حضور داشت‬
‫همراهی کردیم‪ .‬از آنجایی که پدرم‬                                                       ‫(‪)4‬‬                                                                                                                                   ‫م ‌یآوریم‪:‬‬
‫تصور می‌کرد که دستور بازداشت‬                                                                                                                          ‫و چندین بار وزیر و یک بار نخس ‌توزیر شد‪.‬‬       ‫«‪ ...‬دکتر علی امینی با خلیل ملکی‪،‬‬
‫ایشان همان روز توسط بازپرس‬                                                                                            ‫ایرج امینی‪ ،‬تنها فرزند دکتر امینی‪ ،‬اخیراً کتابی را که سا ‌لها برای تهیه و‬      ‫رهبر جامعۀ سوسیالیس ‌تها و سایر‬
‫صادر م ‌یشود‪ ،‬وسایل اولیه لازم را‬                                                                                     ‫تنظیم آن صرف وقت کرده است با نام «بر بال بحران ـ زندگی سیاسی علی‬               ‫سران این جامعه که در سال ‪44‬‬
‫برای مدتی حبس با خود آورده بود‪ .‬با‬                                                                                    ‫امینی» در تهران انتشار داد‪ .‬از این کتاب‪ ،‬دو بخش آخر آن را که به دوران‬          ‫به اتهام ضدیت با سلطنت مشروطه‬
‫این حال‪ ،‬آثار اضطراب ب ‌ههی ‌چوجه در‬                                                                                  ‫نخس ‌توزیری دکتر امینی و نیز نقش او در سا ‌لهای بحرانی منجر به انقلاب‬          ‫تحت تعقیب واقع و محکومیت حاصل‬
‫چهر‌هاش نمایان نبود‪ .‬نزدیک ساعت‬                                                                                                                                                                      ‫کردند دارای روابطی بوده و م ‌یباشد‬
‫‪ 11‬صبح به اتاق بازپرس رفتند و‬                                                                                                   ‫اسلامی مربوط م ‌یشود برای مطالعۀ شما برگزید ‌هایم که م ‌یخوانید‪.‬‬     ‫و خلیل ملکی‪ ،‬دکتر امینی را جناح‬
‫پس از یک ساعت و نیم‪ ،‬به ما که در‬                                                                                                                                                                     ‫لیبرال و مترقی هیئت حاکمه م ‌یداند‬
‫راهرو نشسته بودیم پیوستند‪ .‬تنها‬        ‫تنوع فکری ظنین باشند و سپس آن‬          ‫برای شاه مشکل ب ‌هوجود آورد‪ .‬حتی‬        ‫امینی به دستور خارج ‌یها روی کار‬        ‫پارک ایستاده بودند و هر بار که‬         ‫و به همین لحاظ همیشه همکاری‬
‫چیزی که از صحبت ایشان در ذهنم‬          ‫را حذف کنند یا لااقل در قرنطینه‬        ‫شایع بود که من هم در سفر اخیرم‬          ‫آمده و در روزنامۀ کیهان روز پنجشنبه‬     ‫پدرم از منزل خارج می‌شد اتومبیل و‬      ‫با او را به دستجات مخالف توصیه‬
‫باقی مانده این است‪ :‬بازپرس با ادب‬                                             ‫به تهران امینی را دید‌هام‪ .‬همانطور‬      ‫‪ 46/12/10‬سرمقالۀ نسبتاً تندی است‬        ‫موتورسیکلت او را تعقیب می‌کردند‪.‬‬       ‫م ‌یکند‪ .‬دکتر امینی پس از آزادی‬
‫و احترام فو ‌قالعاده‪ ،‬کار بازپرس ‌یاش‬                         ‫بگذارند‪»...‬‬     ‫که شاه هم اطلاع داشت‪ ،‬این شایعه‬         ‫نسبت به زمامداری و مداخلۀ خارجیان‪.‬‬      ‫متوجه شدم خروج پدرم از خانه را‬         ‫ملکی از زندان به ملاقات او رفته و با‬
                                       ‫روز ‪ 8‬مارس (‪ 18‬اسفندماه)‪ ،‬روستو‬                                                ‫همچنین روزنامۀ اطلاعات روز‬              ‫شخصی که روزنامۀ آنتن‌دار داشت‬
                    ‫را انجام داد‪.‬‬      ‫انصاری را دعوت به ملاقات م ‌یکند و‬                          ‫مهمل بود‪»...‬‬       ‫شنبه ‪ 46/12/12‬تحت عنوان «از‬             ‫با واکی‌تاکی به آن‌ها خبر می‌دهد‪.‬‬           ‫هم ارتباطاتی برقرار کرد‌هاند ‪...‬‬
‫عل ‌یرغم این بازپرسی که ف ‌یالواقع‬                                            ‫روز ‪ 5‬مارس ‪ 15( 1968‬اسفندماه‬            ‫گذشته عبرت بگیرید»‪ ،‬حملۀ سختی‬           ‫در ابتدا تصور کردم که کار سازمان‬       ‫دکتر امینی با یدالله سحابی و‬
‫تهدیدی بود در جهت تعطیل کردن‬                               ‫به او م ‌یگوید‪:‬‬    ‫‪ )1346‬دین راسک‪ ،‬وزیر خارجه آمریکا‬       ‫به دکتر علی امینی نموده و اضافه‬         ‫امنیت است‪ ،‬اما سال‌ها بعد‪ ،‬هنگامی‬      ‫مهدی بازرگان که با عفو ذات ملوکانه‬
‫فعالیت سیاسی و خنثی کردن دکتر‬          ‫«‪ ...‬ما مسائل مطروحه را مجدداً‬         ‫طی تلگراف س ّر ‌یا ‌ی که «فقط جهت‬       ‫کرده است دکتر امینی دسیس ‌ههایی‬         ‫که برای تحقیق دربارۀ نوشتۀ حاضر به‬     ‫در سال جاری آزاد گردید‌هاند دارای‬
‫امینی‪ ،‬پدرم همچنان به فعالیت‬           ‫بررسی کردیم‪ .‬خوشوقتیم به شاه‬           ‫ملاحظه شخص سفیر بود»‪ ،‬به آرمین‬          ‫برای نخس ‌توزیری کرد و محیط آلوده‬       ‫مدارک موجود در مرکز اسناد انقلاب‬       ‫روابط نزدیکی بوده و هست و قرائن‬
‫ادامه می‌داد‪ .‬البته سرعت فعالیت‬        ‫اطمینان بدهیم تا آنجا که توانست ‌هایم‬                                          ‫و متشنج به وجود آورد‪ .‬از طرفی‬           ‫اسلامی مراجعه کردم‪ ،‬دریافتم که‬         ‫این ارتباط عبارت بوده از مکالمات‬
‫پس از روشن شدن نتیجۀ انتخابات‬          ‫از تمامی مناسبات مطلع شدیم‪ .‬هیچ‬          ‫مایر‪ ،‬سفیر آمریکا در تهران نوشت‪:‬‬      ‫به دستور آقای هویدا‪ ،‬نخست‌وزیر‪،‬‬         ‫این نوع اقدامات جزو وظایف «ادارۀ‬       ‫تلفنی مرتبی که با نامبردگان داشته و‬
‫ریاست جمهوری در آمریکا و پیروزی‬        ‫یک از شایعاتی که نسبت به ما پخش‬        ‫«انصاری ب ‌همحض بازگشت و ملاقات‬         ‫پروندۀ مشارالیه در دادگستری به‬          ‫مراقب ‌تهای شهربانی کل کشور» بوده‪.‬‬     ‫پس از آزادی آ ‌نها به ملاقاتشان رفته‬
‫ریچارد نیکسون بر رقیب دموکرات‬          ‫شده اساس ندارد‪ .‬احدی در سفارت‬          ‫خود با شاه در س ‌نموریتز‪ ،‬از روستو‬      ‫جریان افتاد تا در افکار عمومی او را‬     ‫به هر حال به قدری این حرکات به‬         ‫و نیز در عروسی دختر دکتر یدالله‬
‫خود‪ ،‬هوبرت هامفری‪ُ ،‬کندی گرفت‪.‬‬         ‫و هیچ آمریکایی وابسته به گروههای‬       ‫درخواست ملاقات خصوصی کرد‪.‬‬                                                                                              ‫سحابی حاضر و با سران جبهۀ ملی‬
‫از این مقطع به‌بعد‪ ،‬پدرم به این‬        ‫رسمی ما‪ ،‬با امینی در تماس نبوده‬                                                                                                                               ‫و نهضت آزادی با گرمی و صمیمانه‬
‫نتیج ‌هگیری منطقی رسید که فصلی‬                                                      ‫انصاری بسیار نگران م ‌ینمود‪».‬‬
‫از زندگی سیاس ‌یاش ب ‌هپایان رسیده‬                                                                                                                                                                             ‫مذاکره م ‌یکرده است ‪...‬‬
‫و م ‌یباید در انتظار آغاز فصل دیگری‬    ‫هوشنگ انصاری سفیر ایران در آمریکا‬      ‫امیرعباس هویدا‪ ،‬نخس ‌توزیر‬                                                      ‫آرمین مایر سفیر آمریکا در ایران‬        ‫حسین کی‌استوان‪ ،‬عضو کادر‬
‫بماند‪ .‬وانگهی شدیداً نگران سلامتی‬                                                                                                                                                                    ‫رهبری جبهۀ ملی و کارمند وزارت‬
‫مادرم بود که سرطانش عود کرده بود‬       ‫است‪ .‬واقعیت این است که چندی‬            ‫او گفت که بنا به اظهارات منابع‬          ‫محکوم معرفی نمایند‪ ،‬تا در نتیجه‬         ‫نظرم مسخره می‌آمد که گاهی با طنز‬       ‫دارایی‪ ،‬در برخی جلسات منزل دکتر‬
‫و م ‌یبایست تحت عمل جراحی قرار‬         ‫پیش در یک مهمانی شام امکان‬             ‫ایرانی‪ ،‬به‌نظر می‌رسد که بعضی از‬        ‫طرفداران و خود وی دنبال پست‬             ‫و شوخی خودم مسیر حرکت پدرم را‬          ‫امینی شرکت به عمل آورده است ‪...‬‬
‫گیرد‪ .‬م ‌عالوصف اجازۀ خروج از حوزۀ‬     ‫برگذاری یک دیدار عمومی با امینی‬        ‫افراد ما با امینی نخس ‌توزیر اسبق‪،‬‬      ‫نخس ‌توزیری نباشند و در دادگستری‬        ‫به آ ‌نها اطلاع م ‌یدادم‪ .‬یک روز جمعه‬  ‫اطلاع دیگر حاکی است که دار‬
‫قضایی تهران به او داده نم ‌یشد و‬       ‫مطرح شد اما پیگیری نشد‪ .‬همانطور‬        ‫تماس گرفت ‌هاند‪ .‬مهمتر از این‪ ،‬داستانی‬                                          ‫هم که به منزل عمویم احمد امینی‬         ‫و دستۀ داریوش فروهر و خلیل‬
‫جداً تحت مراقبت پلیس قرار داشت‪.‬‬        ‫که سفیر (انصاری) اطلاع دارند‪ ،‬از‬       ‫تعریف کرد مبنی بر این که آمباسادور‬                       ‫سرگرم گردند‪.»...‬‬       ‫در الهیه رفته بودیم‪ ،‬آقایان او را که‬   ‫ملکی با اشارۀ دکتر علی امینی در‬
‫ب ‌هخاطر م ‌یآورم که در اردیبهشت‬       ‫نقط ‌هنظر سیاست دیپلماتیک رایجمان‪،‬‬     ‫مایر به بیوه ژنرال امینی (حسن) گفته‬     ‫سالها پس از انقلاب معلوم شد که‬          ‫برای انجام کاری از منزلش خارج شده‬      ‫مراسم هفت و چهلم مرگ تختی‬
‫ماه ‪ 1347‬پس از شرکت در‬                 ‫این گونه ملاقاتها را طبیعی م ‌یدانیم‪.‬‬  ‫است که میل دارد با امینی نخست وزیر‬      ‫کاس ‌های زیر نی ‌مکاسه بوده و تمام این‬  ‫بود‪ ،‬به جای پدرم گرفته و اتومبیلش‬      ‫درصدد برآمدند که شعارهای تند‬
‫کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل‬            ‫مسأله تماسها کاملا و ب ‌هطور دوستانه‬   ‫اسبق‪ ،‬ملاقات کند و پیشنهاد نموده که‬     ‫اقدامات معلول شایعۀ ملاقات دکتر‬                                                ‫و خلاف رژیم و به نفع کمونیس ‌تها‬
‫متحد که ریاست هیأت نمایندگی‬            ‫میان آمباسادور مایر و شاه مطرح شده‬     ‫این ملاقات در جریان شامی در منزل‬        ‫امینی با آرمین مایر‪ ،‬سفیر آمریکا در‬                      ‫را تعقیب کردند‪.‬‬       ‫بدهند‪ .‬از جهت دیگر دکتر امینی‬
‫ایران به‌عهدۀ شاهدخت اشرف‬              ‫است‪ .‬اگر دلیل مشخ ‌صتری دارید‪ ،‬با‬                                              ‫تهران بوده است‪ .‬مدارک س ّری وزارت‬       ‫گزارش مورخ ‪ 14‬اسفند ماه ‪1346‬‬           ‫عد‌های خبرنگار خارجی و یک یا دو‬
‫پهلوی بود‪ ،‬چند روزی برای عیادت‬         ‫خوشوقتی مورد توجه قرار خواهیم‬                       ‫ایشان صورت گیرد‪»...‬‬        ‫خارجه آمریکا که در دسترس عموم‬           ‫سازمان امنیت تصویرگر اقدامات‬           ‫نفر آمریکایی به محل فرستاده تا‬
‫مادرم نزد ایشان رفتم‪ .‬هنگام‬            ‫داد اما بررسی بر اساس شایعات کلی‬       ‫همان روز (‪ 15‬اسفندماه) آرمین‬                                                    ‫دولت علیه دکتر امینی است؛ هر چند‬       ‫آن‌ها از مراسم عک ‌سبرداری کنند‬
‫مراجعت‪ ،‬مادرم چند نامه که یکی‬                                                 ‫مایر طی تلگراف س ّری «فقط جهت‬                      ‫م ‌یباشد حاکی است که‪:‬‬        ‫که گزار ‌شهای سازمان مزبور را باید‬     ‫و عکس‌العمل‌ و نارضایتی مردم‬
‫از آنها را برای پدرم نوشته بود‬                     ‫و مبهم‪ ،‬دشوار است‪»...‬‬      ‫ملاحظۀ آقای روستو معاون وزارت‬           ‫روز ‪ 26‬فوریه ‪ 7( 1968‬اسفندماه‬                                                  ‫را نسبت به دولت و نیز پیشرفت‬
‫به من داد که به تهران ببرم‪ .‬در‬         ‫آرمین مایر در تلگراف مورخ ‪17‬‬           ‫خارجه»‪ ،‬راجع به شایعۀ ملاقاتش با‬        ‫‪ )1346‬هوشنگ انصاری (سفیر ایران‬              ‫همیشه با قید احتیاط تلقی کرد‪:‬‬      ‫کمونیسم را در ایران به اطلاع‬
‫فرودگاه مهرآباد‪ ،‬بلافاصله پس از‬        ‫مارس ‪ 27( 1968‬اسفندماه ‪)1346‬‬                                                   ‫در واشنگتن) درخواست م ‌یکند که‬          ‫«شایعۀ نخست‌وزیری آقای دکتر‬
‫گذشتن از غرفۀ پلیس مرزی‪ ،‬دو‬            ‫خود به وزارت خارجۀ آمریکا اطلاع‬               ‫دکتر امینی توضیح م ‌یدهد‪:‬‬        ‫بی‌درنگ و به‌تنهایی یوجین‌روستو‬         ‫علی امینی در محافل مختلفۀ تهران‬             ‫مقامات آمریکایی برسانند ‪»...‬‬
‫مرد جوان به‌طرفم آمدند و من را‬         ‫م ‌یدهد که در جریان ملاقات با شاه‬      ‫«چندی پیش در گفت و گویی‬                 ‫معاون وزارت خارجه آمریکا را ببیند‪.‬‬      ‫قوت یافته و نزدیکان نامبرده کامل ًا‬    ‫تا آن جا که تجارب و اطلاعات‬
‫به طرف اتاقی در جوار غرفۀ پلیس‬         ‫از این که مسائل کوچکی که موجب‬          ‫تصادفی با بیوۀ ژنرال امینی در یک‬        ‫او گفت مکالمۀ تلفنی نگرا ‌نکنند‌های‬     ‫امیدوارند که در آیندۀ نزدیک به مقام‬    ‫نگارنده اجازه م ‌یدهد‪ ،‬بخش اعظمی‬
‫راهنمایی کردند‪ .‬آنها پس از معرفی‬       ‫کدورت خاطر ملوکانه شده بود‪ ،‬تأثیری‬     ‫مهمانی شام‪ ،‬امکان ملاقات با امینی‬       ‫با شاه داشته و از او خواسته شده فوراً‬   ‫نخست‌وزیری خواهد رسید و گفته‬           ‫از این نوع گزارش‌ها فاقد هرگونه‬
‫خود به‌عنوان مأموران ساواک‪ ،‬از‬         ‫بر جا نگذاشته و اعتماد متقابل‪ ،‬منجمله‬  ‫مطرح شد‪ .‬اگر لازم شد به جزئیات این‬      ‫برای مشاوره به سویس برود‪ .‬به دو‬         ‫شده چون هیئت دولت و آقای هویدا‪،‬‬        ‫دقت و صحت است‪ .‬مع‌هذا اساس‬
‫من خواستند که تمام نام ‌ههایی که‬       ‫با سفارت‪ ،‬مجدداً برقرار گردیده‪ ،‬ابراز‬  ‫ادعاها بپردازید‪ ،‬شاید بتوانید بگوئید‬    ‫موضوع اشاره شد‪ :‬شایع ‌های مبنی بر‬       ‫نخس ‌توزیر‪ ،‬با تمام قوا م ‌یکوشند که‬   ‫این اخبار را باید تأیید کنم‪ ،‬زیرا‬
‫از اروپا با خود آورده‌ام‪ ،‬تسلیم آنها‬                                          ‫که حقیقت مطلب این است که ما‬             ‫این که آمریکای ‌یها امینی نخست وزیر‬     ‫افکار عمومی را نسبت به دکتر امینی‬      ‫واقفم که پدرم برای آقایان دکتر‬
‫کنم‪ .‬در حالی که ب ‌هشدت عصبانی‬           ‫خوشحالی نموده است‪ .‬او م ‌یافزاید‪:‬‬    ‫هیچ گونه تماسی با امینی نداشته‌ایم‪.‬‬     ‫اسبق را دید‌هاند و این که در اختلاف‬     ‫خراب و مشکوک نمایند‪ ،‬لذا شایعۀ‬         ‫سحابی و مهندس بازرگان احترام‬
‫شده بودم گذرنامۀ سیاسی خود را‬          ‫«هنگامیکهداشتممرخصم ‌یشدم‪،‬‬             ‫با توجه به حساسیت‌های کنونی‪،‬‬            ‫بر سرخط میانه در خلیج فارس ما‬           ‫نخس ‌توزیری دکتر علی امینی قوت‬         ‫زیادی قایل بود‪ .‬واق ‌عبینی سیاسی‬
‫به گوشه‌ای پرت کردم و با صدای‬          ‫شاه امینی را عنوان کرد و من جزئیات؛‬    ‫احتمالا موقع آن نیست که به مسائل‬        ‫بی‌طرف نبوده و جانب عربستان‬             ‫پیدا م ‌یکند‪ .‬از طرفی روز پنجشنبۀ‬      ‫خلیل ملکی را می‌ستود و با این‬
‫بلند گفتم‪« :‬گور پدر این مملکت‬          ‫همچنین اعتقادم را نسبت به این که به‬    ‫کلی‌تر پرداخته شود‪ .‬مدت کوتاهی‬                                                  ‫گذشته آقای خدابنده‌لو‪ ،‬خبرنگار‬         ‫که آشنایی‌ای با مرحوم داریوش‬
‫که من دیپلماتش باشم‪ .».‬آنها من را‬      ‫نفع ایشان است که ما با خوارج تماس‬      ‫پس از ورودم سعی کردم ـ ظاهراً‬                          ‫سعودی را گرفت ‌هایم‪.‬‬     ‫پارلمانی روزنامۀ کیهان‪ ،‬ضمن مذاکره‬     ‫فروهر نداشت‪ ،‬شجاعت سیاسی او‬
‫دعوت به آرامش کردند‪« :‬شما فرزند‬        ‫داشته باشیم‪ ،‬بیان کردم‪ .‬یادآور شدم‬     ‫بدون موفقیت ـ شاه را متقاعد کنم‬         ‫روستو پس از بررسیهای فوری‬               ‫با اقای اکباتانی‪ ،‬رئیس بازرسی مجلس‬     ‫را تحسین می‌کرد‪ .‬هر چه بود پس‬
‫دکتر امینی هستید‪ .‬ایشان بالاخره‬        ‫که وقتی در لبنان بودم چقدر این اقدام‬   ‫که اگر دوستان واقعی مثل ما تماس‬         ‫فوتی‪ ،‬انصاری را بار دیگر روز ‪27‬‬         ‫شورای ملی و آقای نی ‌کنژاد‪ ،‬یکی از‬     ‫از این گزارش دکتر امینی را از ایران‬
‫یک سیاستمدار است‪ .‬شما هم باید‬          ‫مؤثر واقع شد‪ ...‬او (شاه) سپس اظهار‬     ‫خود را با افراد خارج از حکومت حفظ‬       ‫فوریه (‪ 8‬اسفند) دید‪ ...‬روستو گفت‪:‬‬       ‫کارمندان مجلس‪ ،‬اظهار م ‌ینمود که‬
‫مثل ایشان خونسرد باشید‪ ».‬دست‬           ‫داشت که مانعی ندارد که ما امینی را‬     ‫کنند‪ ،‬به‌نفع ایشان است‪ .‬توضیح دادم‬      ‫«بر اساس اطلاعاتی که توانسته‌ایم‬        ‫آقای نخست‌وزیر دستور داده است‬                      ‫ممنو ‌عالخروج کردند!‬
‫به جیب کردم و هرچه نامه داشتم به‬       ‫هر شب ببینیم‪ ...‬شاه (همانطور که‬        ‫چقدر این عمل در لبنان برای نزدیک‬        ‫شبانه گردآوریم‪ ،‬هیچ آمریکایی امینی‬      ‫مرتباً سرمقاله‌های روزنامۀ کیهان‬       ‫در اواخر سال ‪ 1346‬مادرم به‬
‫آنها تحویل دادم‪ .‬با این حال‪ ،‬اصرار‬     ‫هویدا قبلا اظهار کرده بود) گفت که‬      ‫کردن خوارج و دولت و جلوگیری از‬          ‫را در دو سال و احتمالا سه سال اخیر‬      ‫و اطلاعات‪ ،‬حمله به وقایع سال‬           ‫سرطان سینه مبتلا شده و در ژنو‬
‫کردند که چمدان من را نیز تفتیش‬         ‫علت د ‌لنگرانی تلاقی رویدادهاست؛‬       ‫انفجارها سودمند بود‪ .‬به شاه تفهیم‬       ‫ندیده است‪ ».‬او افزود تا آنجا که اطلاع‬   ‫‪ 1340‬و نخست‌وزیری دکتر امینی‬           ‫بستری بود‪ .‬از آن جا که پدرم‬
‫کنند که من با طنز گفتم‪« :‬حتماً این‬     ‫ف ‌یالمثل ناآرامی دانشجویان‪ ،‬فعالیت‬    ‫کردم که تمام این اقدامات با اطلاع و‬     ‫دارد این امر مغایر با سیاست متداول‬      ‫باشد‪ ،‬و در نتیجه از تاریخ ‪46/12/10‬‬     ‫فو ‌قالعاده از این بابت پریشان و نگران‬
‫کار را بکنید‪ .‬ممکن است نوار ضبط‬        ‫روزافزون امینی و غیره‪ .‬که شباهت به‬     ‫اعتماد ژنرال شهاب‪ ،‬رئیس جمهور‪،‬‬          ‫ما مبنی بر حفظ تماس با طیف وسیعی‬        ‫بعضی از روزنامه‌های صبح و عصر‬          ‫و ضمناً به علت اتهامات مختلفی که‬
‫صوت هم در آن پیدا کنید‪ ».‬آقایان‬        ‫تحولات ‪ ،1961‬قبل از روی کار آمدن‬       ‫انجام می‌شد‪ .‬متأسفانه عادت قدیمی‬        ‫از عقاید و افکار است‪ .‬اما نسبت به‬       ‫پایتخت سرمقالۀ خود را به این موضوع‬     ‫در دیوان کیفر علیه او مطرح بود‪،‬‬
‫پس از این که چمدان را گشتند و‬          ‫امینی دارد‪ .‬اکنون نظرش این است‬         ‫ایران ‌یها این است که نسبت به هرگونه‬    ‫حساسی ‌تهایمیانشاهوامینیواقفیم‬          ‫اختصاص داده می‌نویسند که دکتر‬          ‫اجازۀ خروج از ایران را نداشت من‬
‫خیالشان راحت شد برای دلجویی از‬                                                                                        ‫و مایل به انجام هیچ کاری نیستیم که‬                                             ‫هر روز پس از خاتمۀ کارم در وزارت‬
‫من عذر خواستند و اضافه کردند که‪:‬‬                                                                                                                                                                     ‫امور خارجه سری به پدر م ‌یزدم‪ .‬او‬
                                                                                                                                                                                                     ‫بعدازظهر به پذیرای ‌یهایش از طبقات‬
     ‫«دستور تیمسار ریاست بود‪».‬‬                                                                                                                                                                       ‫مختلف ادامه م ‌یداد‪ .‬در این ملاقاتها‬
‫روز بعد به رئیس دفتر ارتشبد‬                                                                                                                                                                          ‫که اغلب «مأموران نفوذی» ساواک‬
‫نصیری تلفن کردم و از ایشان استدعا‬                                                                                                                                                                    ‫نیز حضور داشتند‪ ،‬طبعاً صحبت از‬
‫کردم که از قول من به تیمسار عرض‬                                                                                                                                                                      ‫مسائل داخلی و خارجی پیش م ‌یآمد‬
‫کنند که کاری که روز قبل در‬                                                                                                                                                                           ‫و پدرم از انتقاد نسبت به دولت مرحوم‬
‫فرودگاه مهرآباد با من شد‪ ،‬خلاف‬                                                                                                                                                                       ‫هویدا خودداری نم ‌یکرد‪ .‬در آن روزها‬
‫موازین حقوق بشر بود که من از‬                                                                                                                                                                         ‫شایعۀ نخس ‌توزیری دکتر امینی هم‬
‫کمیسیون آن بازم ‌یگشتم‪ .‬از رئیس‬                                                                                                                                                                      ‫قوت گرفته بود‪ ،‬اما پدرم این شایعات‬
‫دفتر تیمسار نصیری جواب شنیدم‬                                                                                                                                                                         ‫را مدام تکذیب م ‌یکرد و از دوستان‬
‫که‪ :‬تیمسار به شما ارادت دارند‬                                                                                                                                                                        ‫خود هم م ‌یخواست که از پخش این‬
‫و فرمودند دو روز بعد در ساعت‬
‫‪ 12‬ظهر جلوی وزارت بهداری در‬                                                                                                                                                                                         ‫شایعه پرهیز کنند‪.‬‬
‫خیابان قدیم شمیران (شریعتی‬                                                                                                                                                                           ‫در آن زمان پدرم هنوز در پارک‬
‫کنونی) توقف فرمایید تا مأموران‬                                                                                                                                                                       ‫امین‌الدوله منزل داشت‪ .‬خانۀ او‬
‫ساواک نام ‌ههای شما را مسترد دارند‪.‬‬                                                                                                                                                                  ‫در کوچۀ خصوص ‌یای که در آهنی‬
‫هنگامی که این داستان را برای پدرم‬                                                                                                                                                                    ‫آن به خیابان بهارستان باز و به‬
‫تعریف کردم تعجب نکرد و گفت‪:‬‬                                                                                                                                                                          ‫میدان کوچکی منتهی می‌شد‪ ،‬قرار‬
‫مدتهاست حدس می‌زدم که نامه‌ها‬                                                                                                                                                                        ‫داشت‪ .‬در حوالی بهمن ماه ‪1346‬‬
‫را قبل از این که خودمان بخوانیم‪،‬‬                                                                                                                                                                     ‫متوجه شدم که شخصی هر روز با‬
                                                                                                                                                                                                     ‫یک روزنامۀ لوله شده که سر یک‬
              ‫حضرات م ‌یخوانند‪.‬‬                                                                                                                                                                      ‫آنتن از آن بیرون زده بود در میدان‬
‫«دنباله دارد»‬                                                                                                                                                                                        ‫نزدیک خانه‪ ،‬قدم می‌زند‪ .‬ضمناً‬
                                                                                                                                                                                                     ‫اتومبیلی حامل دو سه نفر و یک‬
                                                                                                                                                                                                     ‫موتور سیکلت سوار دم در ورودی‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18