Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۰۰ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪1666‬‬
                                                                                                                                                                                                        ‫جمعه ‪ 3‬تا پنجشنبه‪ 9‬اسفن ‌دماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ سلمان رشدی و شوخی با یک فتوای‬                                                                              ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)108‬‬
                  ‫قتل س ‌یساله‬
                                                                                                                          ‫احمد احـرار‬                             ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1289‬‬

‫خمینی ‪ ۲۵‬بهمن ‪ ۱۳۶۷‬فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد‬                               ‫= فتوای خمینی علیه‬                      ‫نقاشی فتح تهران در کا ‌خموزه‌های سعدآباد‬                                      ‫سید ضیاءالدین در نقشه های‬
                                                                                  ‫نویسنده«آی ‌ههایشیطانی»‬                                                                                               ‫بلندپروازانۀ خود از اهمیت کار‬
‫و از ثروت و شهرتش لذت م ‌یبرد‪.‬‬           ‫که در عهد رسو ‌لالله بوده و توسط او‬      ‫حلقه‌ی آخر تصمیمات‬                      ‫کسی متصدی آن شود که منویات‬              ‫وزراء هم شرط اقدام آنها نبود و اکثر‬   ‫تشکیلاتی نیز غافل نبود و همزمان‬
‫تجرب ‌هی او در کار تبلیغات‪ -‬به عنوان‬     ‫خ ‌طکشی شده است‪ .‬از این چش ‌مانداز‪،‬‬      ‫اشتباه و فتاو ِی دهشتناک‬                ‫حضرت اشرف و آنها را بخوبی بتواند‬        ‫اتفاق م ‌یافتاد که از فردای تعیین‬     ‫با کار مطبوعاتی‪ ،‬تشکیلاتی به‌نام‬
‫متن‌نوی ِس آگهی‌های تبلیغاتی‪ -‬و‬          ‫جهان به «دارالحرب» و «دارالاسلام»‬        ‫او در سال خونبا ِر ‪۱۳۶۷‬‬                 ‫اجرا نماید‪ .‬سپهسالار هرقدر خواست‬        ‫یک نفر رئی ‌سالوزراء‪ ،‬سایر کاندیداها‬  ‫«کمیتۀ آهن» را کارگردانی م ‌یکرد‪.‬‬
‫همچنین تران ‌هنویسی برای گرو‌ههای‬        ‫تقسیم م ‌یشود و «جهاد» راه حل‬            ‫خورشیدی است‪ .‬سالی که‬                    ‫این قسمت را نشنیده و کم‌اهمیت‬           ‫هر یک به‌حساب خود شروع به‬             ‫کمیتۀ آهن‪ ،‬تشکیلات کوچکی‬
‫موسیقی راک و پاپ در بریتانیا‪ ،‬به او‬      ‫نهای ِی رابطه میان این دو بخش‬            ‫بهارش با شکست نظامی‬                     ‫گرفته سر مطلب را ه ‌مبیاورد‪ ،‬نشد‬        ‫کار می‌کردند‪ .‬اگر رئیس‌الوزرای‬        ‫بود که ابتدا فیروزمیرزا نصر ‌تالدوله‬
‫توانای ِی جذب مخاطب را داده بود و او‬                                              ‫پرتلفات سپاه در «فاو» و‬                 ‫و سید پافشاری کرد‪ .‬من از پشت در‬         ‫حاضر مثل سپهدار مرد بی‌کفایت‬          ‫لیدر آن محسوب می‌شد و سید‬
‫از این توانایی‪،‬برایبیشتر مطرح شدن‪،‬‬                               ‫دنیاست‪.‬‬          ‫متعاقب آن نابودی نیروی‬                  ‫متوجه شدم که تشنجات عصبانی‬              ‫بی‌وجهه‌ای بود‪ ،‬آقایان هر یک‬          ‫ضیاءالدین دستیار وی بود اما پس‬
                                         ‫دگراندیشی و دگربودگی از نظر‬              ‫دریایی جمهوری اسلامی‬                    ‫سپهسالار دارد شروع می‌شود‪ ،‬زیرا‬         ‫ریاست وزرای خود را پیش پا افتاده‬      ‫از آن که نصر ‌تالدوله به اروپا رفت‬
          ‫نهایت استفاده را م ‌یکرد‪.‬‬      ‫یک مسلمان واقعی‪ ،‬چیزی جز اتصال‬           ‫توسط ناوهای آمریکایی‬                    ‫یکی دو بار دستش به سمت کلاه‬                                                   ‫و اقامتش در لندن طول کشید‪،‬‬
‫علاقه او به جنب ‌شهای چپگرا و‬            ‫به دارالکفر (دارالحرب) نیست و کسی‬        ‫شر و ع شد ‪ ،‬تا بستا نش‬                  ‫رفت و حرکتهای کوچکی به کلاه‬                                  ‫م ‌یدانستند‪.‬‬     ‫سید ضیاءالدین کارگردانی آن را‬
‫شورشی‪ ،‬درکنار فعالی ‌تهایی نظیر‬          ‫که به این بخش از عالم متصل شود‪،‬‬          ‫داغ کشتار هزاران زندانی‬                 ‫داد‪ ،‬بالاخره به سیدگفت اگر من‬           ‫در ایام ریاست وزرای سپهدار‪،‬‬           ‫برعهده گرفت‪ .‬اعضای ثابت این‬
‫میزبانی گفتگو با ادوارد سعید در‬          ‫شایست ‌هی عقوبت دنیوی و اخروی‬            ‫سیاسی به فتوای خمینی‬                    ‫باید این کار را عهده‌دار شوم باید‬       ‫یک روز مهذ ‌بالملک نزد من آمده‬        ‫کمیته عبارت بودند از عدل‌الملک‬
‫مؤسسه هنرهای معاصر لندن‪ ،‬از او‬           ‫است‪ .‬ما ِل او حلال‪ ،‬خو ِن او هدر و‬       ‫را دارد و زمستانش آلوده به‬                                                      ‫اظهار داشت سپهسالار کاندیدای‬          ‫(حسین دادگر‪ ،‬معاون وزارت داخله‬
                                         ‫خانواد‌هاش مستحق بردگی هستند‪.‬‬            ‫فتوای قتل سلمان رشدی‬                                       ‫لابشرط باشد‪.‬‬         ‫ریاست وزراست و سید ضیاءالدین‬          ‫در کابینۀ سپهدار)‪ ،‬منصورالسلطنه‬
   ‫چهر‌های روشنفکر نمایش م ‌یداد‪.‬‬        ‫فقها و مفتیان شیعه و سنی‪ ،‬از عمق‬                                                 ‫سید گفت البته آنها در لابشرطی‬           ‫هم واسطۀ بین او و سفارت انگلیس‬        ‫(مصطفی عدل) و مع ّزالدوله (نبوی)‬
‫همچنین نقد شیطن ‌تآمیز او بر‬             ‫جان خود به چنین احکامی باور دارند؛‬                           ‫است‪.‬‬                ‫کابینۀ حضرت اشرف حرفی ندارند‪.‬‬           ‫شده است‪ .‬سپهسالار م ‌یگوید لازم‬       ‫از صاحبمنصبان عالیرتبۀ وزارت امور‬
‫مفهوم «استعمار» در آثارش‪ -‬به‬             ‫هرچند گاهی به ضرورت و مقتضیات‬                                                    ‫منتها می‌خواهند از طرف وزیر‬             ‫است در مجالس شما هم چیزهایی‬           ‫خارجه‪ ،‬اپیکیان از فعالان ارامنه و‬
‫ویژه در «بچه‌های نیمه‌شب»‪ -‬او‬            ‫زمان و از سر ضعف‪ ،‬باورهای منحط‬           ‫یوسف مصدقی‪ -‬هفته گذشته‪،‬‬                 ‫داخله‌ای که خود حضرت اشرف‬               ‫که مناسب مقصود باشد گفته شود‪.‬‬         ‫نویسنده و مترجم روزنامه رعد‪ ،‬میرزا‬
‫را به یکی از چهر‌ههای موج ادبیات‬         ‫و بَ َدو ‌یشان را پنهان م ‌یکنند‪ ،‬اما‬    ‫کمپانی توییتر ضمن حذف توییت‬             ‫انتخاب خواهید فرمود خاطرشان‬             ‫من «مهذ ‌بالملک» سید ضیاءالدین را‬     ‫کریم خان رشتی‪ ،‬مؤد ‌بالدوله نفیسی‬
‫«پسااستعماری» تبدیل کرده بود‪.‬‬            ‫اگر قدرت به دست‌شان بیفتد‪ ،‬از‬            ‫تأیید فتوای قتل سلمان رشدی‪،‬‬             ‫آسوده باشد‪ .‬سپهسالار گفت اگر‬            ‫هم از محرمیت شما در این امر خبردار‬
‫انتشار «آی ‌ههای شیطانی» و پیامدهای‬      ‫وحشیگریوخشونتبهبهان ‌هیاجرای‬             ‫حساب کاربری علی خامن ‌های را در‬         ‫شخص معینی را در نظر گرفته و‬                                                                 ‫و سید محمدتدیّن‪.‬‬
‫آن‪ ،‬زندگی رشدی را برای همیشه‬             ‫احکام الاهی و تقویت حکومت اسلامی‪،‬‬        ‫این شبکه‌ی اجتماع ِی ممنوعه در‬                                                    ‫کرد‌هام‪ ،‬با همدیگر همکاری کنید‪.‬‬     ‫علاوه بر این‪ ،‬مدیرالملک (محمود‬
‫تغییر داد‪ .‬او نه تنها از چپگرایی‬                                                  ‫ایران‪ ،‬محدود کرد‪ .‬رهبر خودخواند‌هی‬                                                                                    ‫جم)‪ ،‬ملک‌الشعرا(محمدتقی بهار)‬
‫و اسرائیل‌ستیزی قلابی محافل‬                     ‫ذر‌های فروگذار نخواهند کرد‪.‬‬       ‫مسلمینجهان‪،‬توییتکذای ِیمحذوف‬                                                                                          ‫و دو افسر ژاندارم‪ ،‬کلنل کاظ ‌مخان‬
‫روشنفکری که به آنها رفت و آمد‬            ‫ترور مخالفین بخشی از سیر‌هی‬              ‫را به مناسبت سی سالگی فتوای‬                                                                                           ‫سیاح و ماژور مسعودخان کیهان‬
‫داشت فاصله گرفت بلکه بیش از یک‬           ‫پیامبر اسلام بود که از همان آغاز‬         ‫روح‌الله خمینی دایر بر مهدورالدم‬                                                                                      ‫نیز ب ‌هطور نامنظم در جلسات کمیته‬
‫دهه از انظار عمومی غایب شد و تحت‬         ‫هجرت به مدینه و تشکیل حکومت‪،‬‬             ‫بود ِن نویسنده‌ی «آیات شیطانی»‬
‫مراقبت شدید امنیتی قرار گرفت‪ .‬در‬         ‫در دستور کار مسلمین قرار گرفت‪.‬‬           ‫منتشر کرده بود و در آن بر قطعیت‬                                                                                                        ‫حاضر م ‌یشدند‪.‬‬
‫همان دوره‪ ،‬حداقل یک تلاش ناموفق‬          ‫مورخین صدر اسلام‪ ،‬بنا به ایمان‬           ‫و تغییرناپذیر بود ِن فتوای امام راحل‬                                                                                  ‫کمیتۀ آهن‪ ،‬ب ‌هتعبیری اتاق فکر‬
‫برای ترور او‪ ،‬باعث تشدید حفاظت از‬        ‫و اعتقاد راسخی که به درستی و‬                                                                                                                                   ‫سید ضیاءالدین محسوب م ‌یشد اما‬
 ‫او و در نتیجه منزو ‌یتر شدنش شد‪.‬‬        ‫خطاناپذیری اعمال پیغمبر اسلام‬                              ‫تأکید کرده بود‪.‬‬                                                                                     ‫روزنام ‌هنویس جوان اگر چه سودای‬
‫در اینکه زندگی سلمان رشدی پس‬             ‫داشتند‪ ،‬نه تنها این ترورها را با جزئیات‬  ‫اگر تا کنون اثری از سلمان رشدی‬                                                                                        ‫سیاسی در سر داشت اندیشه کودتا‬
‫از فتوای خمینی برای بیش از یک دهه‬        ‫در آثارشان ثبت کرد‌هاند بلکه از ذکر‬      ‫نخواند‌هاید‪ ،‬شاید با الهام از حکایت‬                                                                                   ‫هنوز در ذهنش راه نیافته بود‪ .‬در آن‬
‫از حالت عادی خارج شده و در آن ایام‪،‬‬      ‫آنها در این منابع مفتخر نیز بود‌هاند‪.‬‬    ‫آن «نحوی» در مثنوی معنوی‬                                                                                              ‫دوران‪ ،‬ب ‌هویژه پس از آن که ناکارآمدی‬
‫زندگی شخصی و اجتماعی او به انزوا‬         ‫اگر به منابع معتبر تاریخ اسلام همچون‬     ‫بتوان گفت اگر نه «نی ِم عمرتان»‪،‬‬                                                                                      ‫سپهدار در مقام ریاست وزرا به افزایش‬
‫و با ترس گذشته‪ ،‬شکی نیست‪ .‬ذهن‬            ‫کتاب «طبقات» واقدی یا تاریخ طبری‬         ‫لااقل بخشی از آن «بر فناست» زیرا‬                                                                                      ‫بحران سیاسی کمک کرد‪ ،‬بسیاری‬
‫خلاق هنرمند اما م ‌یتواند از شرایط‬       ‫یا «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر مراجعه‬   ‫خواندن داستان‌های رشدی جدا‬
‫ترسناکی که جهل و تعصب دیگران‬             ‫کنید‪ ،‬به ماجراهای شگف ‌تآوری از‬          ‫از بُعد زیباشناسان ‌هی آنها‪ ،‬روشنگر‬     ‫مدیرالملک (محمود جم)‬                      ‫محمد ولی خان سپهسالار‬
‫برایش پیش آورده‪ ،‬بهر‌های طنزآمیز‬         ‫قت ‌لهای برنام ‌هریزی شد‌هی مخالفان‬      ‫سرشت مشترک و ناخودآگا ِه جمع ِی‬
                                         ‫عقیدتی پیامبر اسلام بر م ‌یخورید‬         ‫ما باشندگا ِن اکثرا مسلمان‌زاده‌ی‬       ‫توصی ‌های نسبت به او کرد‌هاند اسم‬       ‫یکی دو روز گذشت و من ب ‌هوسیلۀ‬        ‫کسان چه در بین سیاسیون و چه‬
                 ‫و خوشایند ببرد‪.‬‬         ‫که با الگوی قت ‌لهای صورت گرفته‬          ‫وابسته به فرهنگ هند و ایرانی است‪.‬‬       ‫ببرید شاید با نظر من هم موافق‬           ‫مهذ ‌بالملکباسیدضیاءالدینمربوط‬        ‫در میان نظامیان‪ ،‬چارۀ کار و راه‬
‫یک سال و اندی پیش‪ ،‬سلمان‬                 ‫در دوران جمهوری اسلامی یا جنایات‬         ‫خواندن آثار رشدی‪ ،‬به بخش‌های‬            ‫باشد‪ ،‬درصوتی که خیلی نامربوط‬            ‫شده اقدامات مشترکی م ‌یکردیم و‬        ‫برو ‌نرفت از بحران را تشکیل دولت‬
‫رشدی در نقش خودش حضور کوتاهی‬             ‫دیگر حاکمان کشورهای اسلامی مو‬            ‫تاریک و هولناک هویت جمعی ما نور‬         ‫نباشد البته من هم رعایت نظر ایشان‬       ‫قرار کار از هر حیث داده شده و قرار‬    ‫قوی می‌دانستند و نام کسانی که‬
‫در سریال «زیادی ذوق نکن» (‪Curb‬‬                                                    ‫م ‌یتاباند و کمک م ‌یکند تا خویشتن‬      ‫را م ‌یکنم‪ .‬سید گفت نظر آنها به بنده‬    ‫بود چند روز دیگر مطلب آفتابی شود‪.‬‬     ‫می‌توانستند چنین دولتی تشکیل‬
‫‪ )Your Enthusiasm‬داشت‪ .‬در‬                                        ‫نم ‌یزند‪.‬‬        ‫را بهتر بشناسیم‪ .‬اگر حوصله خواندن‬       ‫است! ب ‌همجرد ادای این جمله‪ ،‬دست‬        ‫یک روز مهذب‌الملک نزد من‬
‫این نقش به یادماندنی‪ ،‬او در بخشی‬         ‫برای نمونه‪ ،‬یکی از نخستین‬                ‫رمان‌های این نویسنده‌ی شهیر را‬          ‫سپهسالار ب ‌هسمت کلاه رفت و یکی‬         ‫آمده گفت سید ضیاءالدین م ‌یگوید‬                  ‫دهند بر سر زبانها افتاد‪.‬‬
‫از گفتگویش با لَری دیوید (کمدین‬          ‫قت ‌لهای سیاسی صدر اسلام‪ ،‬ترور‬           ‫ندارید یا دسترسی به کتاب‌های‬            ‫دو باری کلاه را ب ‌هدور سر چرخاند و‬     ‫انگلیسها به این شرط برای این کار‬      ‫سفارت انگلیس نیز که از دولت‬
‫مشهور آمریکایی و شخصیت اصلی‬              ‫َکعب‌ بن اشرف شاعر یهودی اهل‬             ‫ممنوعه‌ی او برایتان میسر نیست‪،‬‬          ‫مثل این که بخواهد با کسی کشتی‬           ‫حاضر م ‌یشوند که من (سید) وزیر‬        ‫سپهدار قطع امید کرده بود از این‬
‫سریال) می‌گوید که مدت‌ها طول‬             ‫مدینه بود‪ .‬گناه کعب‪ ،‬ساختن چند‬           ‫پیشنهاد می‌کنم که برای آشنایی‬           ‫بگیرد کلاه را به سر محکم کرده‬           ‫داخلۀ کابینۀ جدید باشم‪ ،‬از شما‬        ‫راه‌حل جانبداری می‌کرد‪ .‬روایاتی‬
‫کشیده تا جنبه‌های مثبت فتوا را‬           ‫شعر هجوآمیز دربار‌هی پیامبر اسلام‬        ‫با کارها و اندیش ‌هی سلمان رشدی‪،‬‬        ‫گفت‪ :‬به تو؟ به تو؟ هرگز! به هیچ‬         ‫خواهش دارم که با سپهسالار وارد‬        ‫چند‪ ،‬حاکی از آن است که سید‬
‫کشف کند‪ .‬مهمتری ِن این جنب ‌ههای‬         ‫و همچنین مویه بر اعراب غیرمسلمان‬         ‫کتابگزاری عالی و دقیق الاهه بقراط‬       ‫وجه! من از ریاست وزرائی که تو‬           ‫مذاکره شده و قول این کار را بگیرید‪.‬‬   ‫ضیاءالدین واسطۀ رساندن چنین‬
‫مثبت از نظر رشدی‪ ،‬جذابیت جنس ِی‬                                                   ‫در باب کتاب «آی ‌ههای شیطانی» و‬         ‫سید جیمبو وزیر داخله‌اش باشی‬            ‫به مهذ ‌بالملک گفتم سپهسالار را‬       ‫پیامی به سیاستمداران مورد نظر بود‬
‫ناشی از فتواست‪ .‬کش ِف سلمان این‬               ‫کشته شده در جنگ بدر بود‪*.‬‬           ‫همچنین مقاله مختصر و مفید رضا‬           ‫عار دارم‪ .‬عجب روزگاری شده است!‬          ‫م ‌یشناسیم‪ ،‬او هرگز به این امر رضا‬    ‫و انتظار داشت درصورت روی کار‬
‫است که‪ :‬مردی که مشمو ِل فتوا شده‬         ‫فتوای خمینی مبنی بر مهدورالدم‬            ‫پرچ ‌یزاده دربار‌هی زندگی و سبک‬         ‫این سید دو قازی هم م ‌یخواهد وزیر‬       ‫نخواهد داد‪ .‬نه من و نه تو هیچ یک‬      ‫آمدن دولت قوی او نیز در این دولت‬
‫از نظر بسیاری از زنا ِن زیبا‪ ،‬موجودی‬     ‫بود ِن سلمان رشدی و تلاش‌های‬             ‫داستا ‌ننویسی رشدی را که هر دو در‬       ‫داخله بشود‪ ،‬آن هم در کابین ‌های که‬      ‫صلاح نیست در این موضوع وارد‬
‫خطرناک و در نتیجه خواستنی است‪.‬‬           ‫مستمر مسلمین آدمکش برای قتل‬              ‫کیهان لندن منتشر شد‌هاند‪ ،‬بخوانید تا‬    ‫من رئی ‌سالوزرایش باشم! پاشو برو پی‬     ‫شویم‪ .‬به سید بگویید خود شما‬                          ‫عضویت پیدا کند‪.‬‬
‫فتوا همچون یک «غبا ِر جادویی و‬           ‫این نویسند‌هی دگراندیش نشان از‬                                                   ‫کارت‪ ،‬برخیز! معطل نشو! اینها همه‬        ‫مذاکره کنید‪ ،‬شاید شرم حضور و‬          ‫عبدالله مستوفی‪ ،‬دو روایت از دو‬
‫پَر ‌یوا ِر سکسی» دو ِر چنین مردی را‬     ‫آن دارد که هنوز هم پس از چهارده‬                      ‫قدری با او آشنا شوید‪.‬‬       ‫تقصیر این مهذ ‌بالملک‪ ...‬است که مرا‬     ‫خدمتی که در این امر به او کرد‌هاید‬    ‫راوی موثق نقل می‌کند که نشان‬
‫م ‌یگیرد و او را برای بسیاری از زنان که‬  ‫قرن‪ ،‬در بر همان پاشنه م ‌یچرخد و‬         ‫از آنجا که صاحب این صفح ‌هکلید‬          ‫به این کثافتکار ‌یها وام ‌یدارد و برای‬                                        ‫م ‌یدهد حتی همین آرزوی سید نیز‬
‫مشتا ِق خطر هستند‪ ،‬جذاب م ‌یکند‪.‬‬         ‫اینگونه رفتار نه تنها نزد مسلمانان‬       ‫از دوستداران آثار سلمان رشدی‬            ‫من از این دوس ‌تها و کارچا ‌قک ‌نهای‬      ‫به این مقصود سر و صورتی بدهد‪.‬‬       ‫در شرایط عادی تحقق‌پذیر به‌نظر‬
‫سلمان به لَری–که خود مشمول فتوا‬          ‫مذموم نیست بلکه بخش مهمی از‬              ‫است‪ ،‬ب ‌یمناسبت ندید تا به مناسبت‬                                               ‫بعد از یکی دو روز مهذب‌الملک‬
‫شده‪ -‬پیشنهاد م ‌یکند بدون ترس‬            ‫سنت و هنجارهای مسلمانی را شامل‬           ‫سی سالگی فتوای مورد اشاره‪ ،‬تأمل‬                           ‫نکره م ‌یتراشد‪.‬‬       ‫با حال خراب از راه رسید و گفت‬                               ‫نم ‌یرسید‪.‬‬
‫به میان جامعه برگردد تا جذابی ِت‬                                                  ‫این هفته را به ِسر احمد سلمان‬           ‫البته سید از همان «پاشو برو‬             ‫تمام کارها خراب شد و همۀ قرار‬         ‫یکی از رجال سیاسی که از او برای‬
‫جنسی فتوا را تجربه کند‪ .‬در بخشی‬                                 ‫م ‌یشوند‪.‬‬         ‫رشدی (‪Sir Ahmed Salman‬‬                  ‫پی کارت» اولی برخاسته بود و این‬         ‫و مدارها برهم خورد‪ .‬چگونگی را‬         ‫تشکیل دولت قوی سخن م ‌یرفت‪،‬‬
‫دیگر از همان سریال‪ ،‬سلمان دربار‌هی‬       ‫ب) سلمان رشدی‪ :‬سود و زیان‬                ‫‪ )Rushdie FRSL‬اختصاص دهد‬                ‫جمل ‌ههای آخری که مربوط به من بود‬       ‫این طور شرح داد که من جواب‬            ‫سپهسالار تنکابنی بود‪ .‬مستوفی از‬
‫یکی دیگر از جنب ‌ههای مثب ِت فتوا‬                                                 ‫و به این بهانه به اختصار آنچه را که در‬  ‫و ضمناً به سید هم برم ‌یخورد بدرقۀ‬      ‫شما را به سید دادم‪ .‬سید هم‬            ‫قول یکی از منسوبان خود م ‌ینویسد‪:‬‬
‫صحبت م ‌یکند که همانا بهانه برای‬                      ‫یک فتوای احمقانه‬            ‫چند مقاله به صورت پراکنده دربار‌هی‬      ‫راه او م ‌یشد‪ .‬من م ‌یدیدم ماندن من و‬   ‫نظر شما را پسندید‪ .‬من برای او‬         ‫«در این دوره من (حسنعلی مستشار)‬
‫حاضر نشدن در مراسم و مهمان ‌یهایی‬        ‫بیشتر موقعیت‌های دردناک و‬                ‫خشونت ذاتی دین اسلام نوشته است‪،‬‬         ‫مواجهه با سید خیلی نامناسب خواهد‬        ‫از سپهسالار وقت گرفتم و او را به‬      ‫با سپهسالار خصوصیت داشتم و منزل‬
‫است که آد ِم فتوازده دوست ندارد در‬       ‫تراژیکی که ما آدمیان در آنها گرفتار‬                                              ‫شد‪ .‬خود را از پشت در کنار کشیدم‪.‬‬        ‫اطاق سپهسالار هدایت و در را رخنه‬      ‫من هم سر َدم و محل رفت و آمد‬
‫آنها شرکت کند‪ .‬خط ِر ناشی از فتوا‬        ‫م ‌یشویم‪،‬جنب ‌هایمضحکوکمدیهم‬                            ‫در یک متن بیاورد‪.‬‬        ‫سید رفت ولی سپهسالار همچنان‬             ‫کرده‪ ،‬برای استراق سمع پشت در‬          ‫سیاست‌چی‌ها بود و چون به هیچ‬
‫توجیه خوبی برای غیبت از چنین‬             ‫دارند‪.‬میزا ِنمضحکهیاجدی ِتموقعیت‪،‬‬        ‫الف)خشونتذاتیاسلاموجواز‬                 ‫در خشم خود باقی است و دم ب ‌هدم‬                                               ‫حزبی بستگی نداشتم همه گونه‬
                                         ‫بسته به این است که از چه فاصل ‌های و‬                                             ‫م ‌یگوید این مهذ ‌بالملک‪ ...‬کجاست‪.‬‬                             ‫ایستادم‪.‬‬       ‫اشخاص بدون هیچ قید و شرط به‬
                   ‫مجامعی است‪.‬‬           ‫از کدام چش ‌مانداز به آن نگاه کنیم‪.‬‬                     ‫قتل دگراندیشان‬           ‫به‌طوری که ناچار شدم عمارت و‬            ‫بعد از ورود و طی تعارفات معمول‪،‬‬       ‫منزل من م ‌یآمدند‪ .‬من هم از راه‬
‫به احتمال بسیار زیاد‪ِ ،‬سر احمد‬           ‫وضعیت سلمان رشدی پس از صدور‬              ‫در میان ادیان فراگیر تاریخ‪ ،‬اسلام‬       ‫باغ را ترک گویم‪ .‬حالا آمده‌ام از‬        ‫سید اظهار داشت که اینها م ‌یخواهند‬    ‫خصوصیت بدم نم ‌یآمد خدمتی به‬
‫سلمان رشدی( (�‪Sir Ahmed Sal‬‬              ‫فتوای قتلش توسط خمینی‪ ،‬فارغ از‬           ‫تنها دینی است که از همان آغاز‬           ‫شما خواهش کنم که نزد حضرت‬               ‫کابینۀ حضرت اشرف دولت مقتدر با‬        ‫سپهسالار بکنم‪ .‬او هم مرا در اسرار‬
‫‪ )man Rushdie FRSL‬بدو ِن‬                 ‫جنبه‌ی تراژیک‌اش‪ ،‬وجهی کمدی‬              ‫پیدای ‌شاش بنا را بر خشونت و حذف‬        ‫اشرف بروید و چیزی بگوئید که از‬          ‫دوامی باشد که مدتی بر سر کار‬          ‫خود وارد م ‌یکرد‪ .‬واسطۀ بین ما هم‬
‫فتوای خمینی نه تنها بخت کسب‬              ‫هم داشته است‪ .‬رشدی پیش از فتوا‪،‬‬          ‫هوی ‌تهایدیگرگذاشتوبنیانگذارآن‬          ‫سر خشم پایین بیاید‪ .‬ما که از آتش‬        ‫بماند و به کارها سر و صورتی بدهد‬      ‫میرزا عبدالحسین خان مه ّذ ‌بالملک‪،‬‬
‫عنوان شوالیه از سوی ملکه بریتانیا را‬     ‫نویسند‌های عیاش و اجتماعی بود که‬         ‫و خلفای صالحش از هر نوع خشونتی‬          ‫ریاست وزرای ایشان گرم نشد‌هایم از‬       ‫و م ‌یگویند باید جماعتی از فضولها و‬
‫پیدانم ‌یکردبلکهحتیکسریازثروت‬            ‫به واسط ‌هی نوشت ِن دو داستان موفق‪-‬‬      ‫برایگسترشقدرتخودونابودیغی ِر‬            ‫دود خاموش شدنش کور نشویم‪ .‬من‬            ‫پرچان ‌هها را هم توقیف و تبعید کرد‪.‬‬                      ‫منشی او بود‪.‬‬
‫و شهرتی را که اکنون دارد به دست‬          ‫«بچ ‌ههای نیم ‌هشب» و «شرم»‪ -‬هم‬          ‫خودبهرهبردند‪.‬دامن ‌هیاینخشون ‌تها‬       ‫همان روز به منزل سپهسالار رفتم و‬        ‫سپهسار به این جمله از بیانات سید‬      ‫م ‌یدانید‪ ،‬در این دوره کاندیداهای‬
                                         ‫جایز‌هی ادبی معتبر «بوکر» را برده و‬      ‫از خشونت کلامی و آزار روانی (هتاکی‪،‬‬     ‫آنچه لازم بود گفتم و میان آنها را‬       ‫جوابهایی داد که تماماً‪ ،‬و بخصوص‬       ‫ریاست وزراء‪ ،‬البته غیر از مشیرالدوله‬
                       ‫نم ‌یآورد‪.‬‬        ‫هم درآمد قابل توجهی کسب کرده بود‪.‬‬        ‫تهمت‪ ،‬شایعه و…) شروع شد‪ ،‬تا‬                                                     ‫قسمت اخیر‪ ،‬مثبت بود‪ .‬سید گفت‬          ‫و مستوف ‌یالممالک‪ ،‬هر شب خواب‬
‫ادامه در صفحه ‪17‬‬                         ‫در آن ایام‪ ،‬بیشتر وقت رشدی به پرسه‬       ‫شبیخون و غارت اموال و حتی حذف‬                               ‫بهم بستم‪.».‬‬         ‫ولی راجع به وزارت داخله نظر دادند‬     ‫ریاست وزراء م ‌یدیدند و روز تا شام‬
                                         ‫در محافل ادبی و هنری م ‌یگذشت‬            ‫فیزیکی دگراندیشان‪ ،‬رقبا و مخالفین‬                                                                                     ‫برای رسیدن به این مقام تلواس‬
                                                                                  ‫( غزوه‪َ ،‬سریّه‪ ،‬ترور و…) ادامه یافت‬                                                                                   ‫می‌زدند‪ .‬خالی بودن محل ریاست‬
                                                                                  ‫و در نهایت به کشورگشایی و اشغال‬

                                                                                        ‫سرزمی ‌نهای دیگر‪ ،‬ختم شد‪.‬‬
                                                                                  ‫طمع‪ ،‬خشونت و زورگوی ِی ذات ِی‬
                                                                                  ‫اسلام‪ ،‬با جان و سرشت هر مسلمان‬
                                                                                  ‫واقعی چنان عجین است که تنها‬
                                                                                  ‫با قدرت قانون و نیروهای مسلح‬
                                                                                  ‫م ‌یشود از آزار آنها علیه دگراندیشان‬
                                                                                  ‫و دگرباشان جلوگیری کرد‪ .‬مسلمان‬
                                                                                  ‫واقعی خویی متجاوز و تمامی ‌تخواه‬
                                                                                  ‫دارد‪ .‬دنیا از چش ‌مانداز او همان است‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17