Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۰۴ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 12شماره ۱۶۷۰
جمعه ۹تا پنجشنبه ۱۵فروردی نماه 139۸خورشیدی
تأملات بهنگام؛ این سیل َدمان پاسخ طبیعت است به دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران ()11۲
غارت ایران
احمد احـرار ( کیهان لندن شماره ) 129۳
هواخواهانش ترویج کرد .استمرار از ماجرای فرار محمودرضا خاوری = واقعیت این است که فلان خانم را حاضر کنید و خودم در انگلیس متوسل شده بود و بنا شد سید ضیاءالدین تقریرات خود را
چهل سالهی حکومت اسلامی، مدیرعامل مختلس بانک ملی به اعضای ریز و درشت نظام اتومبیلی که کاظم و مسعود آورده ملاقات در منزل هوارد (در سفارت چنین ادامه م یدهد:
موجب نهادینه شدن فرهنگ غارت کانادا ،حکایت مدیران دوتابعیتی جمهوری اسلامی ،هیچگاه بودند سوار شدم و عمامه را برداشتم انگلیس) انجام شود .فیروزمیرزا
در مدیران ارشد و میانی جمهوری نظام جمهوری اسلامی از پرده بیرون به ایران به چشم وطن و کلاهی بر سر نهادم و با این هیأت دربارۀ تشکیل دولت قوی صحبت «در آن اوقات چند نفر در کار بودند.
اسلامی شد .نتیج هی این نهادینگی افتاده و دیگر کمتر کسی از ملت نگاه نکرد هاند و هیچوقت کرد و من خیلی به او بد گفتم که از یک طرف میرزا کوچ کخان که آدم
اخلاق چپاول این شد که برای این فهیم ایران در این واقعیت شک دارد ا یر ا نز مین ر ا خا نهی تازه به طرف کرج روانه شدیم. چرا درصورتی که ما برای مصلحت بین قزاقها فرستاده بود و از یک
جماعت« ،میهن» به هیچ وجه که بیشین هی اصحاب جان بر کف همیشگی و ابدی خود حالا صبح شنبه است و قوای پیاده مملکت عهدنامهای را با انگلیس طرف هم فرمانفرما که م یخواستند
مفهومی آشنا نیست و ایران تنها نام رهبر جمهوری اسلامی ،پول غارت ندانست هاند.ازهمینروست به کرج رسیده است و سوارها در لازم دانسته بودیم اینها رفتهاند کودتا کنند و امور را در دست
محدودهی جغرافیایی اشغا لشدهای شده از خزان هی مملکت را به سواحل که طی این چهل سال مهرآبادند .من به مهرآباد رسیدم و کثافتکاری کردهاند و یکصدهزار لیره بگیرند .انگلی سها مصمم شده بودند
امن بلاد کفر منتقل کردهاند تا ایام سراسر نکبت ،تمامی منابع در آن قهوهخانه پیاده شدم و وارد از انگلیس گرفت هاند و گفتم کار از ما از شمال ایران عقب بنشینند و بانک
است که باید منابعش را چاپید. بازنشستگی یا روزگار هرج و مرج و مواهب سرزمین ایران اتاقی شدم و برای اولین بار با رضاخان گذشته و ما کثیف و آلوده شدهایم و شاهنشاهی شعبات خود را از چند
پس از گذشت چند روز از شروع پس از برافتادن فرق هی تبهکار را در برای مافیای مذهبی حاکم، روبرو شدم .عموماً مرا آقا خطاب برای مملکت دیگر نمیتوانیم کاری نقطۀ شمال برچیده بود .احمدشاه هم
قهر طبیعت ،آنچه در مورد مقابله یکی از گریزگاههای مهاجرپذیر عالم ُحکم اموال به غنیمت م یکنند .با حضور مسعود و کاظم و بکنیم و اشخاص دیگری لازمند .در خواسته بود پایتخت را به شیراز ببرد
با سیلا بهای اخیر بیشتر به چشم گرفته شده را داشته که رضاخان بنای صحبت را گذاشتیم و همان اوقات صحبت از این هم شده ولی کرزن گفته بود که باید اصفهان
میآید ،ناآمادگی نهادهای کنترل طی کنند. باید بنا به سنت غارتگران از اوضاع خراب حرفها زده شد .گفتم بود که فرمانفرما رئی سالوزرا بشود پایتخت شود و مشغول تهیۀ این کار
بحران کشور در مواجهه با این بلایا واقعیت این است که اعضای ریز تا سرحد امکان از آنها اعلیحضرت شاه خیلی از این اوضاع ولی من در روزنام ه هیاهو راه انداختم بودند .برای بردن شاه به اصفهان
است .اکنون بیش از هر زمان دیگری ناراضی است ولی این اعیان و اشراف و ب هعنوان «طوفان ارتجاع» سخت به محتاج قوا بودند و بنا شد که پانصد
م یشود از این موضوع مطمئن بود که بهر هکشی کرد. فاسد و ب یغیرت دور او را گرفت هاند آنها تاختم ،لذا از این خیال تا حدی نفر از قزاقهای قزوین به تهران
در صورت وقوع یک فاجع هی طبیعی و نم یگذارند بیچاره کاری بکند .بنا بیایند .در خود تهران هم عدهای
سراسری یا حتی یک زمینلرزهی یوسف مصدقی -میان وقایع شد قسم بخورم .من به قرآن قسم منصرف شدند. قزاق و ژاندارم بود که ازجمله صاحب
شدید در پایتخت ،هیچ برنامهی گوناگون این چند روز نخست سال خوردم که در راه مملکت و قانون خلاصه ،در آن شب فیروزمیرزا منصبان آنها حبی باللهخان شیبانی و
کارآمدی برای مدیریت بحران وجود جدید ،اخبار قهر طبیعت و سیل اساسی و شاه کار کنم و جانفشانی از من قول گرفت که اگر دولتی سی فاللهخان شهاب بودند .امیر موثق
ندارد .تصور چنین وضعیتی ،پشت هر جاری شده در بیشتر استانهای کنم ولی رضاخان فقط اسم شاه تشکیل داد من ضدیت نکنم و من هم در قزوین و اسماً رئیس قوا بود .با
مملکت ،پررنگتر از همهی خبرها را آورد .بعد از قسم خوردن گفتم او یک شب صحبت کردیم که مجری
صاحب وجدانی را م یلرزاند. خودنمایی م یکند .پیشدرآمد این میرپنج ،حالا باید برای قزاقها و قوا هم قول دادم. خیال ما شود و قوا را به تهران بیاورد.
حدود دو سال پیش ،در میان آهنگ هولناک از شمال کشور به نطقی بکنید و او نطق بسیار مهیجی پنجشنبه ،در نیمههای شب قوا رسماً گفت من دل این کار را ندارم،
مناظرههای مضحک بهاصطلاح گوش رسید و استانهای گلستان و کرد .من پیشانی او را بوسیدم و گفتم از قزوین حرکت کرد .ما با کاظم و دور مرا قلم بگیرید .کاظم هم گفت
انتخابات ریاستجمهوری ،یکی مازندران را در بر گرفت .بارندگ یهای از این پس رئیس دیویزیون هستید و مسعود قرار گذاشته بودیم که یکصد برای آوردن قزاق ،میباید لباس
از کاندیداهای نخودی (مصطفی کمسابقه همراه با سوء مدیریت -یا نقشۀ کار را چیدیم که یک دسته به نفر ژاندارم هم که آنجا بودند همراه قزاقی بپوشم و این ننگ را من قبول
هاشمیطبا) که هیچ شانسی برای کهریزک بروند که اگر خواستند شاه بیایند که درصورت لزوم حافظ من نم یکنم و از این قبیل صحب تها».
کسب مقام ریاستجمهور نداشت، را از آن راه فرار بدهند جلوگیری شود یادآور باشیم که بین قوای قزاق و
تنها حرف حساب کل مناظرات باشند. قوای ژاندارم هرگز تفاهم و همکاری
کذایی را زد .این آدم که سالها اینها آن شب را و فردا را هم که وجود نداشت .قوای قزاق ،پدیدۀ جنگ
در نظام اسلامی دارای پست و ایران و روس و قرارداد ترکمانچای بود
مقامات متنوع بوده و خود شریک اسد بیناخواهی ©kayhan.london و قزاقخانه توسط افسران ارتش تزاری
بسیاری از تباهیهای فعلی است، اداره م یشد .حال آن که ژاندارمری
در میانهی یکی از مناظرهها ،تلویحا و درشت نظام جمهوری اسلامی، به بیان درستتر فقدان مدیریت از راست :سیدضیاءالدین ،كلنل گلروپ، را افسران سوئدی اداره میکردند
اعتراف کرد که نگرش حاکم بر هیچگاه به ایران به چشم وطن بحران -آسیبهای هولناکی به ماژور مسعود کیهان و رضا خان و صاحبمنصبان ژاندارم ،ازجمله
جمهوری اسلامی ،یکبارمصرف نگاه نکردهاند و هیچوقت ایرانزمین ساکنان این دو استان وارد کرد. کلنل کاظم خان (سیاح) و ماژور
فرض کردن ایران است .او در ادامه را خانهی همیشگی و ابدی خود فارس و خوزستان و بختیاری و و چند نفر هم برای حفظ دروازهها و جمعه بود ،در راه بودند و چون دو مسعودخان (کیهان) تحصیلات و
هشدار داد که ایرانزمین در دوران ندانستهاند .از همین روست که طی کرمانشاه و… هم مشمول قهر کاظم خان هم با پنجاه ژاندارم برای قسمت بودند ،قسمتی پیاده و قسمتی تمایلات اروپایی داشتند .به همین
این چهل سال سراسر نکبت ،تمامی طبیعت شدهاند و معلوم نیست که گرفتن نظمیه مأمور شدند و ما هم سواره به تهران نزدیک م یشدند و از لحاظ نیز در جریان جنگ اول
جمهوری اسلامی آنچنان مصرف منابع و مواهب سرزمین ایران برای عمق فاجعه در این استانها چقدر بنا شد وقتی شیپور میزنند همه آن جمله همین احمدآقاخان بود که جهانی ،قزاقخانه طرف روسیه را
شده که امکان تجدید بسیاری از است .نکویی سال نو از بهارش حالا امیرلشکر است .اسکندرخان از گرفت و با قوای روس همکاری
منابعش محال است و به این سبب مافیای مذهبی حاکمُ ،حکم اموال پیداست و بعید به نظر میرسد با حرکت کنیم. صاح بمنصبان قزاقخانه و باقرخان م یکرد و ژاندارمری ب هنفع آلمان و
ملت ایران باید منتظر فاجعهای به غنیمت گرفته شده را داشته که استمرار اوضاع حاضر ،سال پیش رو در این میان صدای داد و بیداد هم همراه آنان بودند .رضاخان واقعاً برضد روس و انگلیس موضع گرفته
باید بنا به سنت غارتگران تا سرحد بلند شد .معلوم شد سه اتومبیل لیاقت فوقالعاده ابراز داشته است
قریبالوقوع باشد. امکان از آنها بهرهکشی کرد .حال چندان میمنتاثر باشد. رولزرویس که رانندهها هم از اما من در تهرانم و سردار همایون بود.
از چنین چشماندازی ،میتوان اگر این غنائم ،در اثر زیادهروی و میان هیاهوی سیل ،ماجرای صاحبمنصبان انگلیسی هستند و نزد من آمده است که چه خبر شده باری ،سید ضیاءالدین وقتی از
دریافت که مجموعه سیلهای افراط نابود شود ،چه باک! تبهکاران در مرخصی بودن استاندار معزول شاهزاده امانالله میرزا (جهانبانی) از است ،این رضاخان که شما گفتید من جانب امیر موثق (بعدها سپهبد
اخیر در سراسر کشور ،به وجهی ریز و درشت این فرقه ،در جای گلستان ،در روزهای نخست بیش از راه قزوین رسیدهاند و عازم تهرانند او را فرمانده کنم حالا با دو هزار نفر محمد نخجوان) پاسخ منفی شنید
نمادین ،خشم و خروش طبیعت به جای عالم برای خود و خاندانشان هر ماجرای دیگری به چشم اصحاب و نم یخواهند ب هحکم قوا بایستند. راه افتاده و دربار مشوش شده است. و کاظم خان و مسعودخان هم
تاراج رفته و مصرف شدهی ایران پناهگاه و عمارتهای آنچنانی خبر آمد و چند روزی موضوع جلو آنها گرفته شد و از انگلیسیها معلوم شد که شاه اوقات تلخی کرده حاضر نشدند لباس قزاقی بپوشند
را مینمایند؛ طبیعتی که سالها خریدهاند و نیک میدانند که به سخن دارندگان تریبون و میکروفون قول شرف گرفته شد که مطالبی است و سردار همایون هم گفته است درصدد یافتن مرد میدان برآمد«:از
نجیبانه سکوت کرد -تا معادن، مجرد پسشدن هوا ،پس از گریز قرار گرفت اما با گسترش دامن هی را که دیدهاند به کسی نگویند و با که این کار ب هدستور رئی سالوزراست کاظم و مسعود پرسیدم در میان
جنگ لها ،کوهها ،دش تها ،جلگ هها، از ایران بلازده ،مقام امن و خانهی سیلا بها ،ماجرای استاندار معزول یک اتومبیل روانۀ تهران شدند و دو و رئیسالوزرا هم گفته است که صاح بمنصبان آنجا کی قابلیت دارد
تالابها و دریاچههایش به دست چند میلیون دلاری و اُتول لوکس از مرکز اخبار خارج شد .از قرار اتومبیل دیگر توقیف شدند .من هم من خبر ندارم .خلاصه دارند دست که قزا قها را به تهران بیاورد .گفتند
فرق هی تبهکار موعودگرای حاکم و با معلوم ،زمانی که بارندگی هولناک فوراً یکی از آن دو اتومبیل را گفتم و پا میکنند که از ورود رضاخان رضاخان .نظر ما این بود که ب هجای
همدستی بخشی سودجو و حریص آلمانی انتظارشان را میکشد. منجر به سیل در روزهای آخر اسفند تعلق به رئیس دیویزیون دارد .در جلوگیری شود که با این قوا وارد 500نفر قزاق 2000نفر بیاوریم و
از طبق هی متوسط دلا لمآب جامعه، چهار دهه حکومت تبهکاران بر گذشته تازه آغاز شده بوده ،استاندار مجلس قسم و پس از نطق ،رو به ب هجای آن که اجرای خیالات دولت
تا سرحد نابودی غارت شوند -حال ایران ،زوال احساس وطندوستی وقت گلستان برای حل «مشکلات کاظم خان کردم و گفتم از آن پولی تهران نشود. را بکنیم خودمان با کمک این قزاقها
به طغیان آمده است .انگار که این و اندیشهی ملیگرایی را میان خانوادگی»اش ،بار و بندیل سفر که نزد شماست ده هزار تومان فوراً به سردار همایون گفتم کاری ندارد. شهر را بگیریم و کودتا بکنیم .کاظم
سرزمین خسته از چپاول ،با آخرین بسیاری از شهروندان و اتباع ایران بسته و با اذن وزیر کشور ،راهی بلاد به رئیس دیویزیون بدهید که بین به سفارت انگلیس م یگویم از ورود و مسعود مأمور حاضر کردن رضاخان
رمقی که برایش مانده از ساکنان و در پی داشته است .مافیای مذهبی قوا قسمت شود .اسباب تعجب آنها قزاقها جلوگیر شود .سپس عرق و
دلبستگانش کمک م یطلبد تا پیش جمهوری اسلامی ،از همان روز فرنگ شده بود. شد و پول داده شد و قسمت کردند. شطرنج به میان آمد و سردار همایون شدند.
از فرو شدن ،او را از کنارهی بحر فنا نخست ،همزمان با زدودن تعلقات واضح است که عبارت کلی و گنگ قوای ما همه تفنگ داشتند ولی دیروقت ،مست و خراب از خانۀ من در آن وقت رضاخان به کاظم و
ملی و جایگزینی آنها با باورهای «مشکلات خانوادگی» پوششی فشنگ خیلی کم بود .پانزدههزار بیرون رفت .من هم بدون آن که به مسعود و زما نخان و امیر موثق سلام
دور کنند. امتگرای شیعی ،فرهنگ چپاول برای پنهان کردن این واقعیت است یا پنجاههزار فشنگ به هزار زحمت احدی خبر بدهم صبح زود درشکه م یداد ولی هروقت وارد اتاق دفتر آنها
منابع عمومی و خصوصی را میان که تخم و ترک هی استاندار معزول تهیه شده بود و دو عراده توپ و گرفتم و در بیرون دروازه پیاده شدم م یشد آنها هم به او دست م یدادند
گلستان ،ساکن فرنگ هستند و تعدادی گلوله توپ .لباسهای قوا و به نوکرم گفتم من کاری دارم، جز زما نخان و به همین ملاحظه
احتمالا در این ایام نوروز مشتاق پاره و خراب و خود قوا همه خسته شما شب در فلان باغ شمیران هم رضاخان از او خوشش نم یآمد.
دیدار ابوی زحمتکش ولای ی و دشت اسباب عیش و نوش و فلان تارزن و رضاخان حاضر میشود که قزاقها
کردن عیدی از ایشان بودهاند. و وارفته بودند» ... را به تهران بیاورد ولی درست ملتفت
استاندار مخلوع هم که به احتمال مطلب نیست و همین قدر میداند
قوی ،مثل بسیاری از مدیران خدوم که سرکردۀ قزاقها خواهد شد .برای
و پاکدست فرق هی تبهکار ،یا تابعیت آمدن به تهران ،دادن فرماندهی به
دوگانه دارد و یا کارت اقامت دائم رضاخان که میرپنج بود در حالی
یکی از ممالک کافرخیز را برای روز که بین صاحبمنصبان قزاق در
مبادا در جیب مبارکش پنهان کرده، قزوین سردار و غیره متعدد بودند،
بجای رتق و فتق اموری که بابت آنها کار آسانی نبود .از این رو من با
از بی تالمال حقوق م یگرفته ،ترجیح سردار همایون صحبت کردم و چون
داده تا برای رسیدگی به «مشکلات میترسید که سپهدار معزولش کند
خانواده» و تجدید قوا ،تعطیلات نوروز به او گفتم پیشنهاد من از طرف
رئیسالوزراست .عاقبت حاضر شد
را در آنجا بگذراند. حکم فرماندهی رضاخان را بدهد
طی سا لهای اخیر ،ب هخصوص پس ولی من با او شرط کردم که حکم
فعلا مخفیانه باشد و در کتاب (دفتر
احکام) هم ثبت نشود .حکم صادر
شد .اسمارت و لابد انگلیسیها
میدانستند که اقداماتی در جریان
است و صحبت از تشکیل دولتی
قوی در بین است ولی از این که
من رئیس خواهم شد و غیره خبری
نداشتند ...دو سه روز قبل از حرکت
قزا قها ،فیروزمیرزا وارد تهران شده
بود و همه ،جز من به دیدن او رفته
بودند .از این رو به هوارد کنسول