Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۰۹ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۶۷۵
جمعه ۱۳تا پنجشنبه۱۹اردیبهشت ماه 139۸خورشیدی
نزدیکش سید محمد خاتمی در سال فریاد خشم یک روزنام هنگار دوم خردادی بر یک لحظه نگاهم کرد و حرفهایش را
1376به ریاست جمهوری رسید، سر «اصلاح طلبان» ادامه داد .بدون ویرگول و نقطه حرف
معاون فرهنگی وزارت علوم شد.
بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان آنها پس از رسیدن به مقام ،ما را رها کردند و به حل مشکلات معیشتی خودشان پرداختند! می زد .با عجله زیاد و تند و تند.
مسائل سیاسی ،او را یکی از مردان ـ خانم بنی یعقوب ،گاهی اوقات به
رئیس جمهور م یدانند که نه فقط در ژیلا اشاره خودم م یگویم ما که جزو نیروهای
عرصه فرهنگ که در عرصه سیاست بنی یعقوب طراز اول مطبوعات بودیم به چنین
در ادامه گفتگوهای خود با روزنام هنگاران دوم خردادی سرنوشتی دچار شدیم ،بیچاره بقیه...
نیز دوست خود را یاری م یداد. ۱۹ که روزنام ههایشان در دوران حکومت خاتمی هدف توقیف در این چند ماهه نکته مهم دیگری
آ ن ر و ز صحبتما ن د ر با ر ه و تعطیل قرار گرفت ،ژیلا بنی یعقوب به درددل کسرا نوری، نیز برای من اثبات شد و آن این که
روزنامههای دوم خردادی به درازا کسانی که در بوجود آوردن دوران
کشید .خانیکی ضمن ستایش از روزنام هنگار جوان ،گوش م یدهد. طلایی مطبوعات نقش بیشتری
روزنامهنگارانی که دراین سالهای کسرا م یگوید :رابط هام را با آدمهایی که با آنها کار م یکردم داشتند بیشتر آسیب دیدند تا آنها
پرتلاطم با شجاعت زیاد در این قطع کرد هام و دیگر نم یخواهم به روزنام هنگاری باز گردم... که عق بتر بودند .آنها که جلوتر بودند
عرصه کار کردهاند به روزنام هنگاران به هیچ عنوان حاضر نیستم برای مسائل سیاسی هزینه کنم. نه فقط مورد غضب جناح رقیب قرار
غیرحرف های که آثاری کاملا سطحی سخنان دردآلود کسرا نوری بازتاب سرخوردگی جوانان گرفتند ،که توسط دوستانشان نیز
ارائه دادهاند انتقاد داشت و م یگفت پرشور و بااستعدادی است که با جنبش اصلاح طلبی همگام کنار گذاشته شدند .چرا که به کار
بعضی از خبرنگارها در این سالها نهایت گرفت نشان ممکن است به ضرر این
کارشان نظرخواهی تلفنی از این و آن شدند و دل شکسته ،از کاروان جدا ماندند. جناح هم تمام شود .آن جناح بر ما
بوده ـ آن هم از دو ـ سه نفر آدم ثابت یادآور م یشویم که کتاب «روزنام هنگاران غصه م یخورند خشم گرفت و این جناح هم مصلحت
و مشخص ـ گویا به جز همین چند نفر و پیر م یشوند» از طرف نشریه «روزنگار» در تهران چاپ و ندانست کاری برای ما انجام دهد...
کس دیگری دراین کشور وجود ندارد. همه این مسائل مرا دچار یأس و
منتشر شده است سرخوردگی کرده است به همین خاطر
من گفتم: تصمیم دارم در شرایط فعلی به طرف
ـ آقای خانیکی با همه نقشی من نگاه کرد و گفت: دیگری بود .آفتاب امروز تجرب ه نوینی م یپرسد .منظور من کسان دیگری بعد پیله م یکنند که «برای خودت
که روزنامههای جامعه و توس در ـ من معتقدم هرجور شده باید در مطبوعات ایران بود .تجربهای که بودند که خودت هم م یدانی. کار م یکنی یعنی چه؟ حالا درآمدت روزنام هنگاری نروم.
حرف های کردن روزنام هنگاری در ایران چراغ مطبوعات را روشن نگه داشت. خیلیها سعی کردند از آن تقلید چقدر است؟» برای این که فشاری که ـ واقعا؟
داشتند ،فکر م یکنم این شیوه را هم به همین خاطر هم فکر م یکنم تو کنند اما نتوانستند ...رمضان پور ـ بگذریم .آینده را چطور م یبینی؟ روی شان ههای خودم سنگینی م یکند
آنها در مطبوعات ایران متداول کردند به جنب ههای حرف های روزنامهنگاری ـ نم یدانم تکلیفم با آینده چیست. به خانوادهام منتقل نشود میگویم ـ بله .واقعا .در شرایط فعلی که هر
که تا هر اتفاقی در کشور میافتد اشتباه کردی. خیلی اهمیت میداد ،به همین تحولات در جامعه ما آنقدر سریع روز ممکن است نشری های تعطیل شود
خبرنگارها گوشی تلفن را بردارند و یک مرتبه سکوت اختیار کرد... دلیل آفتاب در میان روزنامههای و غیرقابل پی شبینی است که واقعا درآمدم خیلی خوب است. روزنام هنگاری نخواهم کرد .اگر یک
به این کارشناس و آن غیرکارشناس وقتی دوباره صحبت کرد ،لبخند دوم خردادی روزنامهای از «نوع نم یدانم آینده چگونه خواهد بود و چند لحظه سرش را پایین م یاندازد روز دیدی در نشری های مشغول به کار
زنگ بزنند و نظرشان را درباره آنچه گرمی بر لب داشت و با لحن مهربانتری من در آینده چه وضعی خواهم داشت. شدهام بدان که حتما از سر ناچاری
اتفاق افتاده جویا شوند ...نه این که سخن م یگفت .شاید به این خاطر که دیگر» بود». ـ بعد ازتوقیف جمعی مطبوعات، و بعد با خنده م یگوید: بوده .در شرایط فعلی من کاملا با
انجام نظرخواهی کار بدی باشد اما از انتقادهایش کمتر برنجم .هادی کسرا در روزنامه مشارکت همه چند نشریه و روزنامه جدید منتشر ـ خودت که میدانی مهمترین
قرار نیست همه کار یک خبرنگار خانیکی همیشه همین طور است. روزه یک ستون طنز به نام «شنود شده ،هیچ کدام سراغی از تو گرفتند؟ گذشت هام قطع ارتباط کردهام.
نظرخواهی کردن آن هم به صورت همیشه مراقب است که دیگران را ـ یکی دوتایشان از من دعوت به آرزوی مادرم چیست؟ ـ با کدام گذشته؟
تلفنی باشد .از همه بد تر بعضی از سردبیری» م ینوشت. ـ این که پسرش را در لباس دامادی
خبرنگارها که بیشتر از دو ـ سه نفر ناراحت نکند. او در ششمین دوره از جشنواره همکاری کردند اما نپذیرفتم. ـ من در این سالها با آدمهایی کار
را نم یشناسند ،درباره هر موضوعی به ـ خانم بنی یعقوب! تو اشتباه مطبوعات جایزه دوم طنزنویسی را به ـ چرا؟ ببیند. کردهام که به درست یا غلط آدمهای
سراغ همانها م یروند .من فکر م یکنم کردی که بهار را ترک کردی .البته خاطر همین ستون به خود اختصاص ـ همین دیگر .این روزها هم هاش تأثیرگذاری هستند .من با آنها هم
این شیوه را تا حد زیادی روزنام ههای معنایش این نیست که من حرفهای ـ اول این که از خط مشی صاحبان به من اصرار م یکند که باید ازدواج رابطه کار یام را قطع کردهام و هم
آقای شمس الواعظین متداول کردند. تو را درک نمیکنم و ناراحتیات را داد. روزنامه خیلی بااطلاع نبودم .ثانیا کنی و من نم یتوانم به او بگویم وقتی رابطه دوستانه و عاطف یام را .این به
نمیفهمم .نه! من به خاطر آنچه که من دیگر تصمیم نداشتم و ندارم درآمدم صفر است چطور م یتوانم به هر حال بخشی از گذشته من است.
خانیکی فقط سکوت کرد .انگار اتفاق افتاده واقعا متاسفم و حتما گفتگو با هادی خانیکی که فعالیت مطبوعاتی شغل اصل یام ـ چرا؟ چرا رابط هات را با آنها قطع
مواظب بود تا یک وقت از شمس هم در این مورد به دوستانم گلایه ـ این روزها چه م یکنی؟ باشد .از آن گذشته کار کردن در ازدواج فکر کنم.
الواعظین که آن روزها در زندان ـ تقریبا هیچ! آقای خانیکی. این روزنام هها چه فایدهای دارد وقتی کسرا در روزهایی که از بیکاری کردی؟
بود ،بدگویی نکرده باشد .خانیکی جانش به لب رسیده بود یک پیشنهاد ـ از آنها انتظار نداشتم پست و
باز هم از سطحی بودن آثار بعضی کار از یکی از ادارات دولتی در زاهدان مقامی را به من تعارف کنند اما این
از روزنام هنگاران ایران گلایه کرد و از انتظار را داشتم که حداقل با من
نوشت ههای عمیق و ارزشمند بعضی تماسی بگیرند .حالی از من بپرسند
و اظهار همدردی کنند .با خودم عهد
کردهام اگر این آدمها به هر دلیلی به
طرف من بازگشتند با آنها کار نکنم.
به هیچ عنوان حاضر نیستم برای
دکتر هادی خانیکی مسجد جامعی
از روزنامهنگاران خارجی از جمله خواهم کرد .اما این باعث نم یشود ـ یعنی چه که هیچ؟ نم یتوانیم خودمان باشیم و باید نقش دریافت کرد .خیلی با خودش کلنجار مسائل سیاسی هزینه کنم .مگر این
کار تو را تایید کنم .هرجور شده باید ـ یعنی هیچ کار ...یعنی بیکارم... بازی کنیم تا روزنامه را تعطیل نکنند. رفت که برود یا نرود .و بالاخره تصمیم که مناسبات و قواعد بازی در عرصه
اریک رولو به عنوان نمون ههای خوب مشکلات را تحمل کنیم اما اجازه گرفت که برود .وقتی این خبر به گوش
ندهیم شمع مطبوعات که این روزها یک روزنام هنگار بیکار شده. *** علی اصغر رمضان پور ،رئیس سابق سیاست به درستی رعایت شود.
ژورنالیستی مثال آورد. شعل هاش خیلی ب یرمق شده ،خاموش ـ تو چرا در «بهار» نماندی؟ چرا با کسرا با تمام قولهایی که به خودش کسرا در روزنامه آفتاب امروز رسید ـ این روزها مهمترین دغدغ ههایت
شود ...اگر با من مشورت کرده بودی و دیگران داده بود ،یکی دو ماه بعد شبانه به در منزل او رفت و زنگ چیست؟ م یخواهم بدانم این روزها
من گفتم: هرگز نم یگذاشتم چنین کاری بکنی. «دوران امروز» همکاری نکردی؟ دوباره به سراغ روزنام هنگاری رفت، خان هشان را فشار داد« .کسرا بیا نیم در ذهن و فکرت چه میگذرد؟...
مطبوعات به آدمهایی مثل تو نیاز و من خیلی مختصر آنچه را که
ـ آ قا ی خا نیکی ! شا ید ا گر دارد و آن وقت تو به جای کار در در بهار بر من رفته بود ،برایش بازگو این بار در روزنامه دوران امروز. ساعت با هم قدم بزنیم». هان کسرا؟
روزنامه در خانه مینشینی .خیلی کسرا نوری عزیز! من م یدانستم رمضا نپور که بعدها معاون فرهنگی ـ این روزها اولویتهای ذهنیام
روزنامهنگاران ایرانی هم به اندازه بیشتر از اینها از تو انتظار داشتم .باید کردم. جذابیت روزنامه آنقدر برای تو زیاد مسجد جامعی وزیر فرهنگ و ارشاد تغییر کرده .اگر همین سئوال را دو
با حوصله زیاد به حرفهایم گوش است که تو را دوباره به خود م یخواند. اسلامی شد ،آن شب چند ساعت با سال پیش از من م یکردی م یگفتم
آن روزنامهنگاران خارجی که مثال مشکلات را تحمل م یکردی. داد .او همیشه با حوصله زیاد به اما ...ای کاش این بار خوب فکرهایت کسرا سر و کله زد تا قانعش کرد که اتفاقاتی که در جامعه روی م یدهد از
من مثل دانشجویی که با علاقه حرفهای آدم گوش م یدهد .حتی اگر را کرده باشی تا دوباره از کار خودت هر چیزی برایم مهمتر است اما حالا
آوردید از حقوق و امکانات کافی زیاد حرفهای استادش را م یشنود، حوصل هاش از حرفهای آدم سر برود و پشیمان نشوی و احساس تقصیر به زاهدان نرود. دیگر این طور نیست .الان مهمترین
سراپا گوش بودم .دکتر هادی خانیکی حتی اگر خیلی کار داشته باشد ،بازهم نکنی .افسوس! ما خیلی زود همه «در همین تهران بمان .من کاری دغدغهام مشکلات معیشتی است.
برخوردار بودند ،میتوانستند خالق را از دوران دانشجویی میشناسم. حرف آدم را قطع نم یکند .حرف آدم را چیز را فراموش م یکنیم .و خیلی زود این ذهنیت را جامعه به من تحمیل
من که به قول او اصلا دانشجوی قطع نم یکند مگر این که از حرفهایی برای تو پیدا م یکنم». کرده ...امروز وقتی به آدمهایی که
آثار بهتری باشند .شما حقوق خوبی نبودم ،در دانشگاه علامه که م یشنود یا خیلی عصبانی شود یا قولها یمان را از یاد م یبریم. ـ کسرا آقای رمضا نپور کاری برایت سالها الگوی من بودند و برایشان
طباطبایی در رشته علوم ارتباطات خیلی خوشحال .در این صورت جوری *** کار میکردم نگاه میکنم به این
اندک و امکانات ناکافی خبرنگاران درس م یخواندم و او هم در همین که ناراحت نشوی ،به میان حرفهایت پیدا کرد؟ واقعیت پی م یبرم که آنها در تمام این
دانشکده چند تا از واحدهای درسی م یدوم و تو را وادار به سکوت م یکند. کسرا نوری سال 1349در تهران ـ بله! خیلی زود! خودت که م یدانی سالها مشکلات معیشتی خود را حل
ایرانی را فراموش نکنید .یعنی این رشته را تدریس م یکرد .او هنوز همان طور که خیلی جدی حرفهایم به دنیا آمده است .دارای لیسانس م یکردند .اما من عاشقانه خودم را به
هم هر وقت مرا م یبیند از یاد نم یبرد را م یشنید ،استکان چایش را از روی علوم اجتماعی و فوق لیسانس علوم چقدر بامعرفت است. خاطر آنها به آب و آتش م یزدم .حالا
میخواهم بگویم همه تقصیرها که بگوید« :تو روزنامهنگار خوبی میز برداشت و قلپ قلپ سرکشید .من ـ خب ،پس چی شد؟ آنها هم به نان رسیدهاند و هم به نام...
هستی اما دانشجوی خوبی نبودی. هم دستم را به طرف استکان چایم ارتباطات است. ـ او زحمت خودش را کشیده بود وقتی انسانهای آرمانی در این سالها
متوجه روزنام هنگاران نیست .بسیاری یا اصلا سر کلاس درس نمیآمدی بردم ،جا به جایش کردم اما نخوردم. روزنام هنگاری را سال 70با روزنامه اما من نتوانستم در ادارهای که او مرا مهمترین دغدغ هشان مسائل معیشتی
و یا اگر میآمدی با تاخیر زیاد» .هر یعنی حوصله نداشتم .م یخواستم تند سلام آغاز کرد« .علیرغم همه فراز به آنجا معرفی کرده بود مشغول شوم.
از مشکلات به صاحبان روزنامهها باز وقت این حرفها را به من میزند با و تند حرفهایم را بزنم .م یترسیدم و نشیبهایی که در سلام برایم بوده چرا من مثل آنها نباشم.
خودم م یگویم او چقدر استاد دقیقی دوباره مسئول دفترش تلفن دیگری به وجود آمد ،من خودم را مدیون ـ چرا؟ ـ برخورد خانواده و اطرافیانت با
م یگردد .بعضیهایشان که اصلا به است که هنوز خاطره ب ینظم یهای را وصل کند و او مشغول صحبت با سلام میدانم .سلام مرا وارد عالم ـ وقتی وارد ساختمان شدم احساس
متعدد دانشجویش را در کلاسهای روزنامهنگاری کرد» .سال ،76بعداز کردم در و دیوارهایش به من چنگ بیکار یات چگونه است؟
دنبال ژورنالیسم حرفهای نیستند خود از یاد نبرده است .البته شاید یکی دیگر از مقامات مملکتی شود. انتخابات ریاست جمهوری به خاطر میاندازند .آنجا جایی نبود که من ـ نگران یهای خودم به یک طرف،
من خیلی مختصر آنچه را که در برخی مسائل از سلام قهر کرد .مدتی بتوانم کار کنم .در آنجا شغلی به من پرسشهای هر روزه خانوادهام یک
و از انتشار روزنامه اهداف دگیری هم از بدشانسی من باشد. «بهار» بر من رفته بود برایش تعریف بعد به روزنامه زن رفت ،پس از آن پیشنهاد شد که نه بلد بودمش و نه با طرف .مدام از من م یپرسند تو الان
هادی خانیکی پس از اینکه دوست به آفتاب امروز و مشارکت و بعد هم روحی هام سازگار بود .هنوز به مرحل های چکارهای ،درآمدی داری یا نه؟ و من
را دنبال م یکنند .آنها هم که برای کردم. «بهار» و «دوران امروز»« .کار در نرسیدهام که به هر کاری تن بدهم. هم چون نم یخواهم باعث نگران یشان
حرفهایم که تمام شد ،با چشمهای همه این روزنامهها برای من خوب ـ اما اگر کاری برایت پیدا نشد شوم م یگویم برای خودم کار م یکنم،
خود روزنامه اهمیت قائلند و به محزون و در عین حال مهربانش به و جذاب بود اما آفتاب امروز چیز
بالاخره یک نفر حال تو را پرسید.
دنبال مطالب حرفهای هستند ،کمتر ـ رمضانپور همیشه حالم را
حاضرند پول کافی به نویسندگان و
خبرنگاران خود بدهند.
روزنامهنگارانی که هر جور شده
باید زندگی خود و خانوادهشان را
اداره کنند گاه مجبور میشوند در
چند روزنامه کار کنند .چنین آدمهایی
ناگزیرند به افزایش کمیت مطالب
خود فکر کنند نه به ارتقای کیفیت
آثارشان و...
حرفم را نیمه تمام رها کردم.
نمیدانم چرا مسائلی را برای او
بیان م یکردم که خود بهتر از من
«دنباله دارد» م یدانست.