Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۴۹ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 1۲‬شماره ‪1۷1۵‬‬
                                                                                                                                                           ‫جمعه ‪ ۲۵‬بهمنماه تا پنجشنبه‪ ۱‬اسفندماه ‪۱۳۹۸‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ «هامون»‪ ،‬سی سال بعد؛ دوم‪:‬‬                                                                            ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات درایران (‪)1۵۷‬‬
                ‫آب ِگلآلود‬
                                                                                                                    ‫احمد احـرار‬                            ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1338‬‬

‫کتاب «ترس و لرز» (‪Fear and‬‬            ‫مهرجویی سه فیلم دیگر کارگردانی‬         ‫= « ها مو نیسم » چیز ی‬                 ‫عمده در طهران کردهاند و یک دکان‬        ‫خاطرات سیاسی عباس خلیلی‬               ‫از وقایع قابل تأمل در این دوره‬
‫‪ )Trembling‬سورن کییرکگارد‬             ‫کرد که تنها یکی از آنها‪ -‬فیلم بسیار‬    ‫نیست جز ژرفنمایی و ادای‬                ‫اسلحه را هم زده و مسلح شدهاند و‬        ‫(مدیر اقدام) راجع به این موضوع‪،‬‬       ‫بازداشت قوامالسلطنه و تبعید او به‬
‫(‪ )Søren Kierkegaard‬موجود‬             ‫خوب «اجارهنشینها»‪ -‬موفق از کار‬         ‫دانایی در آوردن‪ .‬هامونیسم‬              ‫چندین قتل بهدست آنها واقع شده‬          ‫حکایت از آن دارد که قضیه آنقدرها‬      ‫فرنگستان بود‪ .‬رویدادی تأثیرگذار‬
‫بود و نه رمان «هرتسوگ» (‪)Herzog‬‬                                              ‫یعنی ا ینکه فهمید ن‬                    ‫و حتی میخواستند حضرت اشرف‬              ‫هم بیپایه نبود‪ .‬خلیلی در شرح دیدار‬    ‫در مسیر تاریخ سیاسی ایران پس از‬
‫ُسل بلو (‪ )Saul Bellow‬به فارسی‬                                 ‫در آمد‪.‬‬       ‫موضوعیت نداشته باشد‬                    ‫را هم بکشند‪( .‬در آن زمان حضرت‬          ‫و گفت وگویی که با سردار سپه داشته‬     ‫کنارهگیری مشیرالدوله و هموار شدن‬
‫منتشر شده بود (این دو اثر بعدها در‬    ‫داریوش مهرجویی که در جوانی‬             ‫اما توهم دانایی و دردمندی‬              ‫اشرف مطلق سردار سپه وزیر جنگ‬           ‫است مینویسد‪« :‬شبی از مقابل خانۀ‬
‫دهههای هفتاد و هشتاد خورشیدی‬          ‫در ‪ UCLA‬فلسفه خوانده بود‪ ،‬تا‬           ‫ر و ی صحنه مشغو ل‬                      ‫بود) رئیس آنها یوسف ارمنی میباشد‬       ‫قوامالسلطنه بدون قصد میگذشتم‪.‬‬            ‫جاده برای زمامداری سردار سپه‪.‬‬
‫با چند ترجمه مختلف وارد بازار‬         ‫پیش از «هامون»‪ ،‬در هیچکدام از‬          ‫جلو ه گر ی با شد ‪ .‬یعنی‬                ‫ولی آنها مرا از خود دور کرده گفتند‪:‬‬    ‫د ِر باغ باز بود و عدهای هم نشسته‬     ‫روز شانزدهم مهرماه ‪۱۳۰۲‬‬
‫کتاب ایران شدند)‪ .‬همچنین در آن‬        ‫فیلمهایش سراغ فیلسوفنمایی و‬            ‫اینکه شلختگی و مشنگی‬                   ‫نخود در دهان این خیس نمیخورد‬           ‫بودند‪ .‬داخل شدم‪ .‬قبل از رسیدن به‬      ‫خبر بازداشت میرزا احمدخان‬
‫دوره‪ ،‬غیر از معدودی که انگلیسی‬        ‫اشارات گلدرشت به متون فلسفی‪،‬‬           ‫بر انضباط فکری ارجحیت‬                  ‫و هرچه من خود را به آنها نزدیک‬         ‫محل اجتماع‪ ،‬قوامالسلطنه مثل این‬       ‫قوامالسلطنه‪ ،‬همانند یک صاعقۀ‬
‫میدانستند و پول یا دسترسی به‬          ‫نرفته بود‪ .‬بیشتر کارهای دوره نخست‬      ‫داشته باشد‪ .‬یعنی اینکه‬                 ‫میکردم فایده نداشت‪ .‬تا آنکه یک‬         ‫که پی بهانه میگشت از صدر مجلس‬         ‫سیاسی در مطبوعات انتشار یافت‪.‬‬
‫رمانهای انگلیسی هم داشتند‪ ،‬کسی‬        ‫کارنامه او‪ ،‬اقتباس از داستانها و‬       ‫میشود به آموزش میان ُبر‬                ‫دکان را در پامنار زدیم و مقداری از‬     ‫برخاست و دست نویسنده را گرفته‬         ‫مردم ایران که در آن زمان تنها از‬
‫جز نام از جروم دیوید سالینجر (‪J. D.‬‬   ‫نمایشنامههای موفق دیگر مؤلفین‬          ‫زد و بیزحمت‪ ،‬همهچیزدان‬                 ‫آن قسمت من شد‪ .‬به قزوین آمدم و‬         ‫پشت درختها برد‪ .‬خوب در خاطر‬           ‫طریق روزنامهها در جریان وقایع‬
‫‪ )Salinger‬و آثارش نشنیده بود‬          ‫بودند که در میان آنها‪ ،‬نقش آثار‬        ‫شد‪ .‬هامونیسم از این‬                    ‫فیروز هم که یکی از آنها بود دنبال‬      ‫دارم که دست او میلرزید و خود‬          ‫قرار میگرفتند‪ ،‬ناباورانه از بازداشت‬
‫(قصههای سالینجر هم در دهههای‬          ‫غلامحسین ساعدی انکارناپذیر است‪.‬‬        ‫چشمانداز یعنی نشئهی‬                    ‫من تا اینجا آمد و گفت‪ :‬من قسمت‬         ‫سخت مضطرب و نگران و پریشان‬            ‫رئیسالوزرای پیشین بهاتهام توطئه‬
‫هفتاد و هشتاد به فارسی ترجمه‬          ‫ایده ساختن «هامون» اما بر پایه‬         ‫تناقض بودن و با این نشئگی‬              ‫خود را از دست دادم تو باید از سهم‬      ‫بود‪ .‬قبل از شروع به مصاحبه گفت‬
‫شدند)‪ .‬در آن زمان‪ ،‬مدتها بود که‬       ‫تجربیات و شکستهای زندگی‬                ‫به نهایت ارضاء رسیدن‪.‬‬                  ‫خود به من بدهی و فیروز یکی از‬          ‫من نمیدانم این مردم از جان من‬            ‫برای قتل وزیر جنگ آگاه شدند‪.‬‬
‫کتاب «آسیا در برابر غر ِب» داریوش‬     ‫شخصی روزگار جوانی و خواندههای‬                                                 ‫رفقای یوسف ارمنی میباشد که او هم‬       ‫چه میخواهند و چرا اینجا میآیند‪.‬‬       ‫خبر این بود که رئیس قلعهبیگی‬
‫شایگان کهنه و نایاب شده بود و‬         ‫ایام دانشجویی این فیلمساز‪ ،‬در‬          ‫یوسف مصدقی‪ -‬ده سال نخست‬                ‫میخواست حضرت اشرف را بکشد‪».‬‬            ‫من که خانهنشین شده و سیاست را‬         ‫(دژبان) مرکز با چند مأمور نظامی‬
‫نویسندهاش هم در پاریس کتابی‬           ‫سالهای دور از انقلاب بهمن ‪،۵۷‬‬          ‫پس از بهمن ‪ ،۵۷‬برای بخش بزرگی‬          ‫این جمله به همین تفصیل نقل‬                                                   ‫به منزل قوامالسلطنه مراجعه کرده‬
‫نوشته بود با عنوان «انقلاب دینی‬       ‫شکل گرفته بود‪ .‬طرح اولیه مهرجویی‪،‬‬      ‫از جامعه ایران‪ ،‬دهه گریز و تصفیه‬       ‫شد و بعد سردار سپه مفصلا مقدمات‬                      ‫بالم ّره ترک گفتهام‪.‬‬    ‫از وی خواستهاند که جهت پارهای‬
‫چیست؟» (‪Qu’est-ce qu’une‬‬              ‫نه برای سینما بلکه به قص ِد نوشتن‬      ‫بود‪ .‬بیشینه کسانی که پیش از‬            ‫توطئه را با یک حافظۀ عجیب و نقل‬        ‫سپس پرسید آیا سردار سپه را‬            ‫مذاکرات همراه آنان عازم وزارت‬
‫‪ )?révolution religieuse‬که‬            ‫یک رمان بر اساس زندگی برادرانی با‬      ‫انقلاب در کار تولیدات فرهنگی‬           ‫اسامی ع ّمال آن شرح داد‪ .‬بعد از بیان‬   ‫میبینی؟ گفتم‪ :‬امروز صبح ایشان‬         ‫جنگ شود‪ .‬قوامالسلطنه در پاسخ‬
‫مضمونی متفاوت با «آسیا…» داشت‪.‬‬        ‫نام خانوادگی «هامون» بود اما ماجرای‬    ‫و هنری بودند و از این راه نان‬          ‫این مقدمه از همان جا که نشسته‬          ‫را دیدم‪ .‬گفت اگر ایشان را ملاقات‬      ‫گفته است بسیار خوب‪ ،‬آقایان تشریف‬
‫شایگان در زمان تولید «هامون»‪،‬‬         ‫انقلاب و تغییرات سیاسی‪ -‬اجتماعی‬        ‫میخوردند‪ ،‬در آن ده سال سیاه‪،‬‬           ‫بودیم به یدالله گفت‪ :‬امروز به وزارت‬    ‫کردی بگو‪« :‬قوامالسلطنه از فردا د ِر‬   ‫ببرید‪ ،‬من هم با وسیلۀ شخصی خواهم‬
‫مشغول نوشتن کتاب «اسکیزوفرنی‬          ‫متعاقب آن‪ ،‬طرح این اثر را یکسره‬        ‫شدت سانسور‪ ،‬تصفیه و قلع و قمع‬          ‫جنگ نخواهم رفت به حمام میروم‪،‬‬          ‫خانه را میبندد و هیچکس را نخواهد‬      ‫آمد‪ .‬رئیس قلعهبیگی (سرهنگ محمد‬
‫فر هنگی ‪ ،‬جو ا مع ا سلا می د ر‬                                               ‫را بارها بیش از باقی قشرهای جامعه‬      ‫درشکه مرخص شود‪.‬معلوم بود که‬            ‫پذیرفت‪ ،‬علاوه بر این تا آخر عمر خود‬   ‫درگاهی که بعدها رئیس نظمیه شد)‬
‫مواجهه با غرب ( ‪Cultural‬‬                                    ‫تغییر داد‪.‬‬       ‫تجربه کردند‪ .‬چاره برای بسیاری‬          ‫شرح داستان بهطول خواهد کشید‪.‬‬           ‫سیاست را ترک خواهد کرد و من قول‬       ‫اظهار میکند مأمورم و معذور‪ ،‬باید‬
‫‪Schizophrenia, Islamic‬‬                ‫بیسوادی و توهم مدیران فرهنگ ِی‬         ‫از این جماعت‪ ،‬یا مهاجرت و گریز‬                                                                                      ‫شما را همراه ببرم‪ .‬از این ساعت‬
                                      ‫مشنگ و ایدئولوژیزدهی جمهوری‬            ‫از وطن بود یا تن دادن به کارهای‬                                                  ‫میدهم که چنین خواهم کرد‪».‬‬          ‫نیز حق تماس با کسی را ندارید‪.‬‬
‫‪Societies Confronting the‬‬             ‫اسلامی در دهه اول پس از انقلاب‪،‬‬        ‫بیربط به تخصصشان‪ ،‬برخی از این‬
                                      ‫برای آدم فلسفهخوانده و رندی چون‬        ‫طایفه اما راه سومی را برگزیدند و‬       ‫سرتیپ محمد درگاهی‬                                                            ‫قوامالسلطنه‬
‫‪ )West‬بود که در آن تقریبا پنبه‬        ‫داریوش مهرجویی‪ ،‬امکان عرض اندام‬        ‫با سازش نسبی با اصحاب قدرت و‬
‫بیشتر اندیشههای پیش از انقلابش در‬     ‫و خودنمایی در عرصهای را فراهم‬          ‫تن دادن به سیاستهای فرهنگی‬             ‫این که گفته شد‪ ،‬آفتابهدزد کنایه از‬     ‫سپس با همان حال اضطراب دستور‬          ‫به قوامالسلطنه حتی اجازۀ مذاکرۀ‬
‫کتاب «آسیا در برابر غرب» را زده بود‪.‬‬  ‫کرد که در آن روزگار‪ ،‬پس از آنهمه‬       ‫جمهوری اسلامی‪ ،‬فارغ از کیفیت‬                           ‫حقارت دزد است‪.‬‬         ‫داد دو صندلی آورده هر دو در تاریکی‬    ‫تلفنی با شاه داده نمیشود و او را به‬
‫بیشتر مخاطبان جوانسال «هامون»‬         ‫سرکوب و تصفیه‪ ،‬برای او در آن عرصه‬      ‫کاریشان‪ ،‬به شکل کج دار و مریز به‬                                              ‫پشت درختها نشستیم‪ .‬او میکوشید‬         ‫وزارت جنگ میبرند و پس از مختصر‬
‫مثل اکثریت قریب به اتفاق مدیران به‬                                           ‫فعالیت در عرصه تولیدات فرهنگی‬          ‫سپس دوباره به شرح واقعه پرداخت‪.‬‬        ‫که آثار اضطراب را محو کند ولی از‬      ‫بازجویی‪ ،‬بازداشت و زندانی میکنند‪.‬‬
‫اصطلاح فرهنگی آن دوره‪ ،‬نه از این‬                 ‫رقیبی باقی نمانده بود‪.‬‬      ‫ادامه دادند‪ .‬بخشی از کسانی که راه‬      ‫و گفت فیروز هم در قزوین گرفتار شد‬      ‫طرز سخن و حرکات او معلوم بود که‬       ‫قوامالسلطنه کاندیدای مدرس و‬
‫چیزها خبر داشتند و نه امکان فهم‬       ‫در برهوت فرهنگی پس از انقلاب‪،‬‬          ‫سوم را انتخاب کردند اما‪ ،‬نخبگان و‬      ‫و قسمتی از راپورت آفتابهدزد را که‬      ‫سخت مشوش و نگران است‪ .‬بهحدی‬           ‫اعتدالیون برای جانشینی مشیرالدوله‬
‫اینها برایشان مقدور بود‪ .‬مهرجویی با‬   ‫میان اهل هن ِر فعال در آن ایام‪ ،‬تعداد‬  ‫هنرمندان کاربلدی بودند که ماندن‬        ‫مبنی بر ترور کردن است تأیید کرد‪.‬‬       ‫که قادر بر جلوس نبود‪ .‬وقتی با او‬      ‫و تشکیل دولت قوی جهت مهار‬
‫استفاده از این جهل همگانی و برهوت‬     ‫آدمهای باسواد و زباندان که آثار مهم‬    ‫در ایرا ِن انقلابزده و همزیستی با‬      ‫آن دزد که ابتدا به ذکر واقعه کرده بود‬  ‫وداع کردم گفت‪« :‬یکسره به اندرون‬       ‫کردن نظامیان و محدود کردن قدرت‬
‫فرهنگی‪ ،‬ایدههایی سطحی و آسانفهم‬       ‫و ترجمه نشده ادبی‪ -‬فلسفی فرهنگ‬         ‫سانسورچیان را به آوارگی و بیسامانی‬     ‫یکی از سربازان عثمانی (عسکر) اسیر‬      ‫میروم‪ ،‬حتی با مهمانان وداع نخواهم‬     ‫روزافزون سردارسپه بود‪ .‬حذف او از‬
‫درباره کتابها و آدمهای نامبرده را به‬  ‫غرب را میشناختند‪ ،‬به عدد انگشتان‬                                              ‫روسها بود و بعد از انقلاب روسیه به‬     ‫کرد‪ ».‬و از یکدیگر جدا شدیم و به‬       ‫صحنۀ سیاست‪ ،‬مانع بزرگی را از پیش‬
‫مخاطبان میانمایه و بیدانشاش‬           ‫یک دست هم نمیرسید‪ .‬در جمع‬                     ‫در دنیای آزاد ترجیح دادند‪.‬‬      ‫ایران آمده و در گیلان با متجاسرین‬      ‫چشم خود دیدم با تبختر و تکبر‬
‫عرضه کرد و در نتیجه‪ ،‬در شهر کوران‪،‬‬    ‫سینماگران دارای جواز و تصفیه نشده‪،‬‬     ‫از آنجا که که به قول معروف‪:‬‬            ‫آن زمان در جنگ شرکت کرد و قبل‬          ‫مخصوص خود به طرف اندرون رفت‬                     ‫پای سردارسپه برداشت‪.‬‬
‫برای سالها به نماد اندیشهورزی‬         ‫داریوش مهرجویی تنها آدم مطلع از‬        ‫«در شهر کوران‪ ،‬یکچشم پادشاهی‬           ‫از کودتا اسیر شده بود و در محبس‬        ‫و چون آن حالت برای نویسنده موجب‬       ‫عبدالله مستوفی مینویسد‪« :‬در‬
‫در سینمای ایران تبدیل شد‪.‬‬             ‫این متون بود‪ .‬مهرجویی با علم به این‬    ‫میکند»‪ ،‬این نخبگان سازشکار نیز‬         ‫با یوسف ارمنی و فیروز آشنا شد که‬       ‫تعجب شده بود منتظر شدم که داخل‬        ‫تاریخ ‪ ۱۶‬میزان خبری در شهر منتشر‬
‫چنین بود که «هامونیسم» متولد‬          ‫امتیاز‪ ،‬سراغ تهیه معجونی سطحی و‬        ‫در آن برهوت ناشی از سانسور و‬           ‫آنها نیز از اسرای متجاسر بودند‪ .‬نام‬                                          ‫شد که موجب تشویش همه کس‬
‫شد و مخاطبان ج ّوزده و جاهلاش‬         ‫هالو خرکن از طرحهای قدیمی و‬            ‫تصفیه‪ ،‬بدون رقیب جدی‪ -‬تا به بلوغ‬       ‫او علی معروف به بالشویک و ُکرد هم‬           ‫اندرون شود و من خارج شدم‪.‬‬        ‫گردید و آن خبر توقیف قوامالسلطنه‬
‫را مجذوب خود کرد‪ .‬مخاطبانی که‬         ‫خواندههای پراکنده و درونینشدهاش‬        ‫رسید ِننسلسینماگرا ِنزادهجمهوری‬                                               ‫روز بعد صبح خیلی زود به خانۀ وزیر‬     ‫بهوسیلۀ سردار سپه بود‪ .‬سبب این‬
‫بنا به رهنمود غیرمستقیم کارگردان‪،‬‬     ‫رفت و محصول نهایی را به مدیران‬         ‫اسلامی‪ -‬چند سالی یکهتازی کردند‬                  ‫بوده و لهجۀ غلیظ داشت‪.‬‬        ‫جنگ که اکنون مسکن ملکه پهلوی‬          ‫توقیف را اینطور میگفتند که در‬
‫پیچیده بودن را با قرقره کرد ِن هر‬     ‫ابله وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی‬        ‫و بدون س ِر خر‪ ،‬از بازار انحصاری و‬     ‫علی بالشویک گفت‪ :‬ما یک عده‬             ‫میباشد رفتم‪ .‬چند لحظه قدم زدم‬         ‫ضمن تعقیب و استنطاق یکی از‬
‫روزه چند اسم دهن پرکن‪ ،‬واگویه‬         ‫حجتالاسلام محمد خاتمی انداخت‪.‬‬          ‫غیررقابتی حاصل از شرایط ایدئولوژیک‬     ‫بالشویک هستیم که عطاءاللهخان‬           ‫که سردار سپه خارج شد‪ .‬درشکه‬           ‫مظنونین به سرقت و اعترافاتی که‬
‫کرد ِن چند شعر شورانگیز و تقلید‬       ‫چنانکه در بخش نخست این سلسله‬           ‫و انقلابی‪ ،‬بهرهمند شدند‪ .‬بسیاری‬        ‫(وزیر جنگ حتی این نکته را گفت‪:‬‬         ‫در اندرون نگهداشته بودند‪ .‬یدالله که‬   ‫از شخص مظنون بروز کرده و شعبی‬
‫رفتار ُخل ُخلانه حمید هامون‪ ،‬تمرین‬    ‫مطالب آمد‪ ،‬فیلم «هامون» همان‬           ‫از «اساتی ِد» به تازگی درگذشته یا‬      ‫که چون او ُکرد بوده عطاءالله را مانند‬  ‫بعد اسلحهدارباشی شد‪ ،‬حربهای آورد‬      ‫که در قضیه پیدا شد و تحقیقاتی که‬
‫میکردند‪ .‬مهرجویی با استفاده از‬        ‫معجون رؤیاییای بود که مدیران‬           ‫سالمندا ِن موقر حا ِل حاض ِر فرهنگ و‬   ‫احسانالله با الف میگفت‪« :‬اعطاءالله»‬    ‫و در درشکه گذاشت که دم دست‬            ‫در اطراف این شعبهها بهعمل آمده‬
‫مبتذلترین نوع شاعرانگی‪ ،‬تیپ‬           ‫وقت سینمای ایران‪ ،‬سالها به دنبال‬       ‫هنر ایران‪ ،‬از همین نخبگان کاربلد و‬     ‫و او برادر احسانالله بود) ما را اداره‬  ‫وزیر جنگ باشد و خود او عادتاً بالا‬    ‫است‪ ،‬کشف گردید که قوامالسلطنه‬
‫(و نه شخصی ِت) حمید هامون را‬                                                 ‫سازشکار دهه نخست پس از انقلاب‬          ‫میکرد و وعده میداد که ما قریباً‬        ‫با درشکهچی سوار میشد و او هم‬          ‫کمیتۀ مخفی تروری تشکیل کرده‬
‫جوری ساخت که هر انسان ناپخته‬                       ‫عملآورد ِن آن بودند‪.‬‬                                             ‫کودتا میکنیم و تمام مملکت را‬                                                 ‫و مقصودش تلف کردن سردار سپه‬
‫و سودازدهای را از هر طبقه اجتماعی‬     ‫ملغمهای از باورهای شیعی‪ ،‬ظواهر‬             ‫نکبتبار ‪ ۱۳۵۷‬بودند و هستند‪.‬‬        ‫بالشویک خواهیم کرد و به ما هم‬                                ‫مسلح بود‪.‬‬       ‫است‪ .‬حتی میگفتند سردار انتصار‬
‫دچار همذاتپنداری کند‪ .‬چنین‬            ‫عرفان شرقی و روایتی سطحی از‬            ‫امیر نادری نقل میکند که‪« :‬بعد‬          ‫حقوق میدادند ولی بعد گفتند‪ :‬این‬        ‫همین که وزیر جنگ از اندرون‬            ‫(مظفر اعلم) با برادرزاده خود در این‬
‫سودازدگانی‪ ،‬مستعد خودژرفپندار ِی‬      ‫اگزیستانسیالیس ِم مذهب ِی فلسفه‬        ‫از انقلاب‪ ،‬ما با این آقای کیارستمی‪،‬‬    ‫گروه نمیتواند اسرار شما را نگهدارد؛‬    ‫بیرون آمد نزدیک شدم و پیغام‬           ‫قسمت دست داشتهاند و اعترافاتی‬
‫بیزحمتی هستند که التیام دهنده‬         ‫غرب که رنگ و لعابی از هنر اسلامی‬       ‫صحبت میکردیم و رفتیم این َور اون َور‪،‬‬  ‫مرا بیرون کردند و من مشغول دزدی‬        ‫قوامالسلطنه را دادم‪ .‬خوب گوش‬          ‫بر ضرر خود و بالنتیجه بر ضرر‬
‫شکستهای زندگی روزم ّره آنهاست‪.‬‬        ‫هم داشت‪ .‬پیش از تولید این معجون‬        ‫گفتیم‪ :‬آقا حالا باید راجع به چی فیلم‬                                          ‫داد تا آخرین کلمه که ترک سیاست‬        ‫قوامالسلطنه نموده‪ ،‬او را مؤسس این‬
‫از این چشمانداز‪« ،‬هامونیسم»‬           ‫اما دیگرانی بودند که خوراک اولیه‬       ‫ساخت؟ گفتن‪ :‬بچه و حیوان! این دو‬                    ‫شدم و به قزوین آمدم‪.‬‬       ‫باشد؛ بعد با نهایت خونسردی و متانت‬    ‫اساس دانستهاند‪ .‬بعضی هم میگفتند‬
‫چیزی نیست جز ژرفنمایی و ادای‬          ‫نشخوارهای دار و دسته محمد خاتمی‬                                               ‫نویسنده اضافه میکند‪ :‬در آن زمان‬        ‫گفت‪« :‬ولی متأسفانه قوامالسلطنه‬        ‫شاید اگر قدری جلوتر بروند پای شاه‬
‫دانایی در آوردن‪ .‬هامونیسم یعنی‬        ‫در دستگاه سانسور آن ایام را در باب‬                      ‫تا ِسیفه (‪»)safe‬‬      ‫شهربانی کل کشور تحت فرماندهی‬           ‫دیشب توقیف شد»‪ .‬نویسنده سخت‬           ‫هم بهمیان بیاید زیرا قوامالسلطنه‬
‫اینکه فهمیدن موضوعیت نداشته‬           ‫«هنر دینی» تأمین کرده بودند‪ .‬ستون‬      ‫هرچند نادری خود پس از چندی‬             ‫وستداهل سوئدی بود و در مقدمه‬           ‫متعجب شده پرسید‪« :‬چگونه در‬            ‫بدون امر و ارادۀ شاه ممکن نبوده‬
‫باشد اما توهم دانایی و دردمندی‬        ‫فقرات «هنر دین ِی» مورد نظر مدیران‬     ‫تاب شرایط تحمیلی را نیاورد و از‬        ‫کشف توطئه که در ابتدا از قزوین‬         ‫حکومت مشروطه رجال مملکت بدون‬          ‫است به چنین امر خطیری اقدام کند‪.‬‬
‫روی صحنه مشغول جلوهگری باشد‪.‬‬          ‫فرهنگی آن دوره‪ ،‬بنا به بیانیه کذایی‬    ‫ایران مهاجرت کرد اما بدینگونه‬          ‫ناشی شده بود هیچ دستی بهکار‬            ‫محاکمه یا مقدمه توقیف میشوند؟»‬        ‫بعضی هم بودند که میگفتند‬
‫یعنی اینکه شلختگی و مشنگی بر‬          ‫هیأت داوران جشنواره «فجر» ‪،۱۳۶۸‬‬        ‫بود که بعضی دیگر از فیلمسازان‬          ‫نرفته بود و آن پرونده جریان خود‬        ‫سردار سپه دست نویسنده را گرفت و‬       ‫اینها همه از حقیقت عاری و اگر‬
‫انضباط فکری ارجحیت داشته باشد‪.‬‬        ‫همان پرسشی بوده که سه سال پیش‬          ‫برجستهای که از مهلکه تصفیه َرسته‬       ‫را از قزوین تا طهران بهطور عادی‬        ‫به کنار دیوار باغ کشید که درآن زمان‬   ‫دوسیههایی هم برای این کار تنظیم‬
‫یعنی اینکه میشود به آموزش میان ُبر‬    ‫از آن‪ ،‬یکی از «پیشاهنگان سینمای‬        ‫بودند‪ ،‬کمابیش خود را با سیاستهای‬       ‫طی کرده و حتی تمام اسرار توطئه‬         ‫دیوار کوتاه بود و درختها که امروز‬     ‫شده باشد‪ ،‬مثل قضیه ظهیرالاسلام‬
‫زد و بیزحمت‪ ،‬همهچیزدان شد‪.‬‬            ‫هوشمند ایران» (عباس کیارستمی)‬          ‫حکومت جدید تطبیق دادند و به‬            ‫در مرکز کشف شد و شخص وزیر‬              ‫بلند برومند شدهاند تازه غرس شده‬       ‫و مشارالملک در دو سال قبل که‬
‫هامونیسم از این چشمانداز یعنی‬         ‫فیلمش را با آن نامیده بود‪« :‬خانه‬       ‫فیلمسازی درباره (و نه برای) کودکان‬     ‫جنگ وقتی از آن مطلع شد که تمام‬         ‫و کوتاه بودند‪ .‬یک نیمکت کنار دیوار‬    ‫معروف شد میخواستهاند سردار سپه‬
‫نشئهی تناقض بودن و با این نشئگی‬                                              ‫(و حیوانات!) پرداختند و آثاری‬          ‫مقدمات کار از هر حیث فراهم شده‬         ‫بود‪ .‬هر دو نشستیم‪ ،‬بعد شروع به‬        ‫و قوامالسلطنه را ترور کنند مصنوعی‬
                                                     ‫دوست کجاست؟»‬            ‫متفاوت در باب این دو موضو ِع امن و‬     ‫و نام اشخاصی که در توطئه شرکت‬          ‫شرح واقعه نمود که عیناً از قول ایشان‬  ‫است ولی باوجود وستداهل بر سر‬
           ‫به نهایت ارضاء رسیدن‪.‬‬      ‫«هنر دینی» برای این بخش از ارباب‬                                              ‫کرده بودند در پرونده وارد شده بود و‬    ‫با سعی بر حفظ امانت نقل میشود‪.‬‬        ‫تشکیلات نظمیه و اعتراف اشخاص‬
‫فر د ر یش نیچه ( ‪Friedrich‬‬            ‫قدرت‪ ،‬ژرفنما و به حد بیمارگونهای‬                    ‫بیخطر پدید آوردند‪.‬‬        ‫پس از تکمیل آن به وزیر جنگ اطلاع‬       ‫وزیر جنگ گفت‪« :‬در قزوین‬               ‫متع ّینی مثل سردار انتصار و کس‬
‫‪ )Nietzsche‬فیلسوف آلمانی در‬           ‫تفسیرپذیر بود‪ .‬حال اگر هنرمند‬          ‫داریوش مهرجویی از این قاعده‬            ‫دادند که سردار انتصار اول گرفتار شد‬    ‫آفتابهدزدی به محبس نظمیه افتاد‬        ‫و کارش که بر ضرر خود اعتراف‬
‫مشهورترین اثرش‪ ،‬در باب شاعران‬         ‫کاربلدی اثری تفسیرپذیر با ارجاعات‬      ‫مستثنی نبود؛ او که پیش از انقلاب‬       ‫و او نام قوامالسلطنه را بهعنوان محرک‬   ‫و بعد از چند روز مرخص شد‪ .‬ولی‬         ‫کردهاند‪ ،‬باور کردن این قول هم مثل‬
‫نوشته‪« :‬اینان در چش ِم من چندان‬       ‫مستقیم و غیرمستقیم به زمینههای‬         ‫با ساخت ِن «گاو» همزمان نظر‬            ‫و مسبب برد و بعد از آن قوامالسلطنه‬     ‫روز بعد بهپای خود به نظمیه رفت و‬
‫پاک نیز نیستند‪ .‬همه آبهاشان را‬        ‫مورد علاقه این مدیران شیرینعقل‬         ‫روشنفکران و آخوندها را جلب کرده‬                                               ‫گفت‪« :‬من رفقایی دارم که دزدیهای‬             ‫اصل قضیه کار آسانی نبود»‪.‬‬
‫گلآلود میکنند تا ژرف بنماید‪*».‬‬        ‫تولید میکرد‪ ،‬نه تنها از سد سانسور‬      ‫بود («گاو» با توجه به موضوع و حال‬                          ‫توقیف شد‪».‬‬
‫«هامو ِن» داریوش مهرجویی‪ ،‬نمونهای‬     ‫میگذشت‪ ،‬بلکه قدر میدید و بر‬            ‫و هوایش‪ ،‬فیلم مورد تأیید خمینی بود‬
 ‫کامل از چنین آ ِب گلآلودی است‪.‬‬       ‫صدر مینشست‪ .‬در مقابل اما‪ ،‬اگر‬          ‫و به همین دلیل‪ ،‬پس از انقلاب‪ ،‬رندان‬    ‫« ادامه دارد»‬
                                      ‫هنرمندی اثری تفسیرپذیر ولی خلاف‬        ‫برایش مضمون کوک کرده بودند که‬
‫*«چنین گفت زرتشت»؛ فردریش‬             ‫ذوق این مدیران و دستگاه سانسور‬         ‫امام گفته‪َ :‬ه َمه باید عین «گاو» فیلم‬
‫نیچه؛ ترجمه داریوش آشوری‪[ .‬ویرایش‬     ‫زیرمجموعهشان تولید میکرد‪ ،‬نه تنها‬      ‫بسازند!)‪ ،‬اولین فیلم پساانقلابش را‬
‫‪ ]۵‬مؤسسه انتشارات آگاه‪ .‬چاپ بیستم‬     ‫کارش به محاق توقیف میرفت بلکه‬          ‫برای «کانون پرورش فکری کودکان‬
‫زمستان ‪ .۱۳۸۲‬ص ‪ .۱۴۳‬دو ترجمه‬          ‫امکان فعالیت هنری نیز از صاحب اثر‬      ‫و نوجوانان»‪ -‬که به تسخیر نیروهای‬
                                      ‫سلب میشد (قیاس کنید سرنوشت‬             ‫انقلابی درآمده بود– ساخت‪ .‬فیلم‬
           ‫انگلیسی از این نقل قول‪:‬‬    ‫«باشو غریبه کوچ ِک» بهرام بیضایی‬       ‫بیاهمیتی با عنوان «مدرسهای که‬
                                      ‫و «آب‪ ،‬باد‪ ،‬خا ِک» امیر نادری را‬       ‫میرفتیم»‪ .‬چند سالی که میان این‬
‫‪*They are also not pure enough‬‬        ‫که توقیف شدند با «خانه دوست‬            ‫فیلم تا ساختن «هامون» گذشت‪،‬‬
                                      ‫کجاست؟» و «هامون» که جوایز‬
‫‪for me: they all muddle their‬‬
                                                ‫حکومتی را درو کردند)‪.‬‬
‫‪water that it may seem deep.‬‬          ‫زمانی که مهرجویی «هامون»‬
                                      ‫را ساخت‪ ،‬نه ترجمهای فارسی از‬
‫‪* Nor are they clean enough for‬‬

‫‪me; they all muddy their water‬‬

‫‪to make it seem deep.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17