Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۵۶ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪1۷۲۲‬‬
                                                                                                                                                                                ‫جمعه ‪ ۲۲‬تا پنجشنبه‪ ۲۸‬فروردین ماه ‪۱۳۹۹‬خورشیدی‬

‫در این حمله‪ ،‬عدهای از جمله‬                                                   ‫ستارهای درآسمان کویر(‪)۲‬‬                                                                                            ‫فعالیت و پیشرفتهای بنیاد از‬
‫چند تن از روحانیون کرمان نیز مورد‬                                                                                                                                                               ‫همان آغاز به تصدیق کرمانیان‪ ،‬چهره‬
‫ضرب قرار گرفتند و مجروح شدند‪.‬‬         ‫از باقیات صالحات مردی که هرچه بود و هرچه کرد‪ ،‬به فرهنگ و اقتصاد کرمان‬                                                                                     ‫استان و شهرکرمان را بخصوص‪،‬‬
‫به گزارش خبرنگار کیهان ازکرمان‪،‬‬                                                                                                                                                                 ‫درکوتاه مدت بکلی تغییر داد‪.‬‬
‫آیتالله کرمانی وآیتالله رخشاد‬         ‫ایرج هاشمی زاده‬                        ‫خوابیده درکویر خدمت کرد‬                                                                                            ‫مؤسسات آموزشی متعدد‪ ،‬هتلها‪،‬‬
‫نجفی در همان مراحل اولیه پخش‬                                                                                                                                                                    ‫تولیدات صنعتی‪ ،‬همه و همه با ایجاد‬
‫گاز بیهوش شدند و مردم آنان را روی‬     ‫تردید نیست که غرق شده‪ ،‬اما چون‬                                ‫مینویسد‪:‬‬       ‫آن روز ازین جهت نپذیرفتم که دیگر‬      ‫خراسان و یزد و اصفهان و تمام ایران‬     ‫کار‪ ،‬به استان متروک و نفرین شده‬
‫دست از مسجد خارج کردند‪ .‬این ها‬        ‫همه دلمان میخواهد قصه بسازیم و‬         ‫«‪............‬مدرسه عالی آرشام توسط‬    ‫اداره کلاس بچههای دانشگاهی با آن‬      ‫میرساندند‪ ،‬وقف کرد بر مدارس و‬          ‫کرمان جان دوباره بخشید و کرمان‬
                                      ‫ساختیم‪ ،‬خوب ساختیم دیگر وآن‬            ‫آقای محمد علی آرشام رئیس سازمان‬       ‫شغل که فرمان شهبانو هم داشت‬           ‫مؤسساتی که هم اکنون درکرمان‬            ‫خوابیده درکویر‪ ،‬محل رفت و آمد و‬
         ‫چه زود بیهوش میشوند!!‬        ‫مقاله را هم من به همین قصد نوشتم‬       ‫اطلاعات و امنیت کرمان ( دردهه ‪۵۰‬‬      ‫منافات داشت که بقول کلیم کاشانی‪،‬‬      ‫دائر است و سالی هزارها محصل‬
‫در این واقعه دست حجتالاسلام‬                                                  ‫شمسی) تأسیس گردید ‪ .‬وی تصمیم‬                                                ‫از آن فارغ التحصیل میشود‪ ،‬و‬                                   ‫تردد شد‪.‬‬
‫سیدجواد نیشابوری براثر ضربات چاقو‬                 ‫‪.........‬و السلام ‪ .‬جلال»‬  ‫داشت با ایجاد مؤسسات علمی‪،‬‬                           ‫شاعر کویرخودمان‪:‬‬       ‫هزارها تن در هتلهای او ـ که‬            ‫شهبانو فرح پهلوی در اولین بازدید‬
‫شکست (بر اثر ضربات چاقو‪ ،‬دست‬          ‫فاجعه مسجد جامع کرمان نیز‬              ‫فرهنگی و رفاهی خاطره بدی را که‬                                              ‫جای کاروانسراهای شاه عباسی‬             ‫از تأسیسات بنیاد و فعالیتهای وسیع‬
‫شکسته میشود؟!) و برخی دیگر از‬         ‫یکی از همین قصهها بود؛ شرح واقعه‬       ‫مردم از ساواک داشتند برطرف سازد‪.‬‬      ‫به کف عنان دو طوفان نگاه نتوان داشت‬   ‫قدیم را گرفته‪ ،‬در مرکز شهرکرمان‬        ‫آن‪ ،‬درخواست ریاست افتخاری‬
‫روحانیون حاضر در مسجد مجروح‬                                                  ‫از نزدیکان مهندس علیرضا افضلیپور‬                                            ‫و بم اطراق میکنند و درآمدها به‬         ‫بنیاد را پذیرفت و ازآن تاریخ خود‬
‫شدند‪ .‬همزمان با این حمله خونین‬          ‫را از زبان کیهان آنزمان بخوانیم‪:‬‬     ‫شنیدم که ایشان برای تأسیس‬             ‫چو راه گریه گشادم‪ ،‬در فغان بستم‬       ‫مصرف مؤسسات خیریه فرهنگی‬               ‫و دفترمخصوص او از هیچ کمکی در‬
‫که منجر به مجروح شدن عده زیادی‬                                               ‫دانشگاه کرمان با رقابت شدیدی از‬
‫گردید‪ ،‬قسمتی از اثاث و فرشها و‬        ‫کولیها‪ ،‬مسجد جامع کرمان‬                ‫سوی آرشام روبرو بود‪ .‬مدرسه عالی‬       ‫به هر حا ل ‪ ،‬ا مر و ز د ر بر ا بر‬                 ‫مذکورمیرسد‪»...........‬‬                ‫این مورد دریغ نکردند‪.‬‬
‫زیلوها و قسمتی از ساختمان مسجد‬                           ‫را آتش زدند‬         ‫آرشام هم پس از پیروزی انقلاب در‬       ‫بیرجندیها ـ که اغلب انقلابی‬           ‫و درپاورقی نام این رادمرد را چنین‬      ‫سرمایهگذاریهائی که در خصوص‬
‫نیز به آتش کشیده شد و قرانهای‬                                                ‫دانشگاه کرمان ادغام شد‪ .‬من برای‬       ‫هستند‪ ،‬ولی مطمئنم از آن همشهری‬                                               ‫مأخذ مالی و اداری بنیاد انجام گرفت‬
                                      ‫به دنبال حمله گروهی ازکولیهای‬          ‫نوشتن این پیشگفتار از میان اجساد‬      ‫خود خاطره بدی ندارند‪ ،‬باید صریحاً‬                         ‫فاش میکند‪:‬‬         ‫خود سرچشمه دیگری برای آبادانی‬
        ‫داخل مسجد آتش گرفت‪.‬‬           ‫اطراف شهرکرمان به مسجد جامع‬            ‫شکنجه دیده و چشمان میل کشیده‬          ‫اقرار کنم که آنروز من برخلاف میل‬      ‫«این شخص افسری بود اهل‬                 ‫استان کرمان بود؛ که از هتلهای‬
‫در هنگامی که مردم از مسجد‬             ‫این شهر و آتش زدن آن‪ ،‬تعدادی‬           ‫بیشماری عبورکردم و درخاکسترها و‬       ‫باطنی خود‪ ،‬آن ردیه را نوشتم؛ زیرا‬     ‫درخش بیرجند و چون فرزند نداشت‪،‬‬         ‫زنجیرهای آسمان یا شرکت ترابری‬
‫بیرون ریختند‪ ،‬گروهی به تعقیبشان‬       ‫از مردم کرمان مجروح و ‪ ۵‬نفرکشته‬        ‫مخروبههای دهات و شهرهای زیادی‬         ‫همیشه معتقد بودم که آن مؤسسات‬         ‫تمام ثروت خود را وقف کرد بر‬            ‫کاتی‪.‬تی میتوان نام برد‪ .‬در اینباره‬
‫پرداختند ومأموران هم بدون توجه‬                                               ‫چنگ زدم تا یکی دو مدرسه یافتم‪.‬‬        ‫متعلق به کرمان است و آن ثروت نیز‬      ‫مؤسسات فرهنگی درکرمان‪ .‬متأسفانه‬        ‫باستانی پاریزی در کتاب «ازسیرتا‬
‫به دستورات افسران‪ ،‬خود به مقابله‬                                ‫شدند‪.‬‬        ‫در مقابل اینهمه حاکم خونخوار و‬        ‫جزء ثروت کرمان شد‪ ،‬و البته ‪۳۰۰۰‬‬       ‫او شغلی داشت که وقتی امروز به‬
‫با مردمی که از مسجد بیرون آمده‬        ‫به گزارش روزنامه کیهان‪ ،‬حدود‬           ‫مکار‪ ،‬حاکمان وکارگزارانی همچون‬        ‫محصل و‪ ۳۰۰‬معلم کرمان که درآن‬          ‫زبان آید‪ ،‬آنها که بشنوند‪ ،‬خیلی زود‬                ‫پیاز» چنین مینویسد‪:‬‬
‫بودند‪ ،‬پرداختند و شروع به تیراندازی‬   ‫‪ ۲۰۰‬نفر از ساکنین زاغهنشین که‬          ‫ملک تورانشاه‪ ،‬ترکان خاتون‪،‬‬            ‫مؤسسات کارمیکردهاند و میکنند‪،‬‬         ‫میرمند‪ .‬و من هم با ترس و احتیاط‬        ‫«‪............‬چندسال پیش‪ ،‬سفرنامه‬
‫کردند که مردم به ناچار به داخل‬        ‫درکرمان به کولیها معروف هستند؛‬         ‫گنجعلیخان و آرشام را که به جای‬        ‫هیچکدام نمیتوانستند عضو ساواک‬         ‫این حرف را میزنم‪ .‬خودتان در‬            ‫همشهری باسواد خودم مرحوم‬
                                      ‫بهدنبال تعطیل همگانی و اجتماع‬          ‫ظلم و خونریزی مرام آبادگری و کار‬      ‫باشند و نپذیرفتن من تنها به خاطر‬      ‫همین سطورخواهید خواند چکاره‬            ‫افضلالملک کرمان ـ غلامحسینخان‬
           ‫مسجد مراجعت کردند‪.‬‬         ‫مردم در مسجد جامع کرمان‪ ،‬با در‬         ‫خیر را پیشه کردند قابل ستایش‬          ‫نام مؤسس آن بود که عنوان ریاست‬        ‫بوده‪ .‬و من در اینجا باید اعتراف کنم‬    ‫زند ـ را میخواندم‪ ،‬متوجه شدم‬
‫مهاجمان‪ ،‬درختهای کوچک‬                 ‫دست داشتن چوب و میله آهنی و‬            ‫یافتم ‪ .‬خداوند بر گناهان چنین‬         ‫ساواک کرمان را داشت‪ .‬خشنودم که‬        ‫که اوکمضررترین رؤسای آن سازمان‬         ‫که این مرد ـ این سید پاریزی‬
‫جلوی خیابان را شکستند و به‬            ‫با دادن شعار به طرفداری از دولت‪،‬‬       ‫انسانهائی قلم عفو کشد و آرمان‬         ‫در طی انقلاب‪ ،‬کوچکترین آسیبی از‬       ‫(چوب گز!) برای اران‪ ،‬و پر سودترین‬      ‫ـ مکیآبادی سیرجانی کرمانی ـ‬
‫طرف خیابان شاهپور راه افتادند و به‬    ‫از چند خیابان شهر عبور کردند‬           ‫خیر و وقف را در نهاد بشر زنده نگه‬     ‫طرف مردم دوراندیش کرمان به این‬        ‫افراد پنجاه سال اخیر برای کرمان بود‪.‬‬   ‫نذرکرده بود که هفت کاروانسرا‬
‫تعقیب کسانی که از مسجد بیرون‬          ‫و در ساعت ‪ ۱۱/۵‬در حالی که‬                                                    ‫مؤسسات نرسیده و امروز مؤسسات‬          ‫بسیاری از اعتبارات را که در اختیار‬     ‫بین راه کرمان و خراسان بسازد‪،‬‬
                                      ‫حجتالاسلام صمدانی در مسجد‬                                  ‫دارد‪ .‬انشاالله‬    ‫فرهنگی و اقتصادی و تجاری آن‬           ‫او بود به توسعه مؤسسات فرهنگی‬          ‫و افضلالملک وقتی از مشهد‪ ،‬از‬
            ‫آمده بودند‪ ،‬پرداختند‪.‬‬     ‫جامع بالای منبر بود‪ ،‬به مسجد‬                                                 ‫همه کار میکنند؛ جز یکی از هتلها‬       ‫اختصاص داد و از اعتبارات دولتی‬         ‫راه کویر به کرمان میآمده ـ این‬
‫این افراد سپس به طرف میدان‬                                                                                         ‫که گویا هنوز خوابگاه دانشجویان‬                                               ‫کاروانسراها را دیده است که عبارت‬
‫ارگ حمله کردند و سه فروشگاه‬                               ‫حمله کردند‪.‬‬                                                                                                                           ‫بودهاند از کاروانسرای عربآباد طبس‬
‫بزرگ متعلق به یکی ازتجار معروف‬        ‫کولیها دوچرخهها و موتورهای‬                                                                                                                                ‫(همانجائی که لشکریان نادر گرفتار‬
‫کرمان را که میلیونها تومان اتومیبل‬                                                                                                                                                              ‫باتلاق و ریگ بیابان شدند) ـ «آقا‬
‫و دوچرخه و موتورسیکلت درآن‬                                                                                                                                                                      ‫سید هدایتالله سیرجانی کرمان‪،‬‬
‫بود‪ ،‬به آتش کشیدند و درحالی‬

                                      ‫فاجعه سینما رکس آبادان‬                                                                                             ‫فاجعه مسجد جامع کرمان‬

‫که اتومبیلهای آتش نشانی پشت‬           ‫مردمی را که داخل مسجد بودند‪،‬‬           ‫آبان ماه ‪»۱۳۸۰‬‬                        ‫دانشگاه است و من اینک از همان‬         ‫و قرض بانکها کامیونهای عظیم وارد‬       ‫برای سایهبان قوافل‪ ،‬کاروانسرای‬
‫سرشان حرکت میکرد به هجوم‬              ‫برروی هم انباشته و به آتش کشیدند‪.‬‬                  ‫***‬                       ‫دانشجویان که چندتائی از آنها‬          ‫کرد و چون رئیس سازمانی بود که‬          ‫خوبی ساخته که بسیار باعث راحت‬
‫ادامه دادند و اموال این مغازهها به‬    ‫به دنبال این حادثه‪ ،‬عدهای از مردم‬                                            ‫درین مجلس حضور دارند‪ ،‬استدعا‬          ‫شاه وقتی به کرمان میآمد مستقیماً‬       ‫است‪ .‬اگر این کاروانسرا نبودی‪،‬‬
                                      ‫داخل مسجد به طرف آنها بهراه‬            ‫فاجعه سینما رکس آبادان را بخاطر‬       ‫میکنم که هتل را تخلیه کنند و‬          ‫از فرودگاه میرفت به خانه او‪ ،‬طبعاً‬     ‫معدودی ازمردم در صحرای کویر به‬
             ‫کلی درآتش سوخت‪.‬‬          ‫افتادند‪ .‬ازطرف پلیس تیراندازی آغاز‬     ‫دارید‪ ،‬درهای سینما را بستند؛ مایه‬     ‫بگذارند هتل کار هتلی خودش را‬          ‫درین خریدها گمرک هم نداد‪ ،‬بعداً‬        ‫هلاکت رسیدندی‪ ».....‬کاروانسرای‬
‫مهاجمان در میدان ارگ‪ ،‬دوچرخه‬          ‫شد و در این لحظه مردم مجدداً به‬        ‫« تینر» آغشته به مواد روغنی بر‬        ‫بکند و خوابگاه دانشجوئی هم کار‬        ‫همه آنها را درخطوط پردرآمد حمل‬         ‫دیگر او در چاه کوران چهار فرسخی‬
‫ها و موتورسیکلتهای یکی از این‬                                                ‫زمین ریختند و کبریت زدند‪۴۰۰ ،‬‬         ‫خوابگاهی خودش را (و این تقاضا‬         ‫کالا راه انداخت و از درآمد آنها و‬      ‫دربند راور است؛ کاروانسرای بعدی‬
‫مغازهها را که در اول بازار قرار داشت‬       ‫داخل مسجد مراجعت کردند‪.‬‬           ‫زن و مرد و بچه در آتش ساواک(!)‬        ‫را درمورد دانشجویان سایر شهرها‬        ‫سایر اعتبارات ساختمانهای عظیم‬          ‫کاروانسرای ششم ـ در بیابان خراسان‬
‫‪ ،‬به وسط میدان آوردند وآتش زدند‪.‬‬      ‫عد ه ا ی ا ز کو لی ها که شعا ر‬         ‫سوختند‪ .‬در تهران ملافهها را با‬        ‫هم دارم) و از استادان رشته اقتصاد‬     ‫مثل دانشسرای عالی حرفه و فن و‬          ‫نزدیک فیضآباد حاکم نشین مهولات‬
‫این افراد سپس وارد بازار شدند‪،‬‬        ‫میدادند‪ ،‬به پشت بام مسجد جامع‬          ‫مرکورکورم آغشته کردند و در وانت‬       ‫دانشگاهها هم خواهش میکنم که‬           ‫مدرسه و کودکستان و زمین ورزش‬
‫مغازههایی را که متعلق به تجار‬         ‫رفتند و با کندن آجرهای پشتبام‬          ‫باز با چند اوباش و ملافههای‬           ‫به اولیای امر بگویند تا از پول درآمد‬  ‫و استادیوم و هتل آسمان و هتل‪......‬‬                                ‫است‪.‬‬
‫مذهبی بود و یا عکسهای آیتالله‬         ‫مسجد‪ ،‬جمعیت داخلی مسجد را که‬           ‫آغشته به خون(!)‪،‬جنایت رژیم را‬         ‫هتل‪ ،‬که هرشبی خرج یک ماه یک‬           ‫و چاپخانه مجهز که میتواند تمام‬         ‫من کارونسرای هفتم آنرا نتوانستم‬
‫خمینی را پشت شیشههای خود‬              ‫قریب‪ ۱۰۰۰۰‬نفر بودند‪ ،‬مورد حمله‬         ‫در خیابانهای تهران به نمایش‬           ‫دانشجو را میتواند تأمین کند‪،‬‬          ‫کتابهای درسی مملکت را در مقیاس‬         ‫پیدا کنم‪ ،‬اگرشما پیدا کردید به من‬
‫نصب کرده بودند‪ ،‬مورد حمله قرار‬                                               ‫گذاشتند بعدها وقتی «فرشته»‬            ‫خوابگاه دانشجوئی برای خودشان‬          ‫‪ ۱۰۰‬میلیون نسخه چاپ کند‪ ،‬و‪........‬‬     ‫بنویسید‪ .‬حالا یک مرد از میان این‬
                                                            ‫قرار دادند‪.‬‬      ‫وارد شد‪ ،‬دیدیم آتش ساواک نبود؛‬        ‫بسازند و البته اطلاع دارند و توجه‬     ‫پدید آورد‪..............‬آری دهها مؤسسه‬  ‫همه ثروتمندان نفتی کرمانی یا‬
                          ‫دادند‪.‬‬      ‫گزارش منتشره درکیهان حاکی‬              ‫عوامل خمینی مسبب این فاجعه‬            ‫داشته باشند که درس خواندن و‬           ‫دیگرساخت و تمام آن را وقف‬              ‫غیرکرمانی‪ ،‬میخواهم که برخیزد و‬
‫در این حادثه چند نفرخبرنگار‬           ‫است که به دنبال سخنان جلال‬             ‫عظیم بودند در همه شهرهای ایران‪،‬‬       ‫دود چراغ خوردن با بیتوته در هتل‬       ‫برکرمان نمود‪ ،‬و بعد از انقلاب نیز‬      ‫کاروانسرای هفتم را به صورت هتلی‬
‫نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتند‪.‬‬       ‫کمالی‪ ،‬دبیرآموزش و پرورش کرمان‬         ‫عوامل خمینی برای گمراهی مردم‬          ‫چهار ستاره‪ ،‬و توی مستراح فرنگی‬        ‫خود و خانمش پروین آرشام معلوم‬          ‫زیبا‪ ،‬برسر راه خراسان به کرمان‬
‫به گزارش روزنامه کیهان تعداد‬          ‫که مردم را به آرامش دعوت میکرد‬         ‫از هیچ دروغ و جنایت و قتلی دریغ‬                                             ‫نشد چه شدند‪ ، ........‬سازندگان هتل‬     ‫بسازد‪ ،‬و اسمش را بگذارد هتل‬
‫زخمیها بیش از‪ ۲۰۰‬نفر و تعداد‬          ‫و سخنان حجتالاسلام صمدانی در‬           ‫نکردند‪ ،‬بهاحتمال زیاد درسشان‬                     ‫شاشیدن‪ ،‬منافات دارد‪:‬‬       ‫آسمان‪« ،‬خورد زمین شدند و برد‬           ‫سید هدایت ـ کارونسرای هفتم ‪.‬‬
‫کشتهها ‪ ۵‬نفر گزارش شد‪ ،‬البته‬          ‫همین زمینه‪ ،‬سر و صدای عجیبی‬            ‫را در مکتب روشنفکران چپ و‬                                                   ‫آسمان » و هیچ کس از ایشان نشانی‬        ‫حدس من آنست که عمر پیر مرد‪،‬‬
‫مقامات شهری گفتند تنها یک نفر‬                                                                                      ‫یک روزه خرج مطبخ تو‪ ،‬خرج سال ماست‬     ‫نمیدهد‪ ،‬یا من خبر ندارم یا او نشان‬     ‫این ثروتمند پرهستی‪ ،‬برای ساختن‬
                                                    ‫مسجد را فرا گرفت‪.‬‬                      ‫مبارزآموخته بودند‪:‬‬                                            ‫ندارد‪ .‬همان روزهای اول که مؤسسات‬       ‫کاروانسرای هفتم کفاف نداده‪ ،‬خود‬
                ‫کشته شده است‪.‬‬         ‫جمعیتی که د ر صحن مسجد‬                 ‫روشنفکران ما زمان شاه قصه‬             ‫یک سال مرحمت کن و یک روز روزهگیر‬      ‫پا گرفت‪ ،‬یک هیأت امنا برای اداره‬       ‫رهسپار بیابان عدم شده است‪..........‬‬
            ‫***‬                       ‫بودند‪ ،‬به داخل شبستان هجوم‬             ‫ساختند و مردم سادهدل قبول‬                                                   ‫آن در نظر گرفته شد و اسم مرا نیز‬       ‫شاید آخرین ثروتمند این راه ‪،‬‬
‫گزارش کیهان را خواندید؟ ‪۱۰۰۰۰‬‬         ‫آوردند و درهای شبستان را به خاطر‬       ‫کردند‪ ،‬گفتند ساواک پهلوان تختی‬        ‫این کاری است که در همین مقام و‬        ‫ـ بدون اطلاع من در جزء جمع ـ‬           ‫راههای بیابانی‪ ،‬آدمی باشد از اهل‬
‫نفر حاضر در مسجد مورد هجوم ‪۲۰۰‬‬        ‫جلوگیری ازهجوم مهاجمان بستند‪.‬‬          ‫و دکتر شریعتی را به قتل رسانده‬        ‫منزل دانشگاهی که من امروز صحبت‬        ‫که اغلب وزیر و وکیل بودند نوشته‬        ‫همین ولایت شما‪ ،‬یعنی از آبادی‬
        ‫نفر«کولی» قرار میگیرند!‬       ‫طولی نکشید فضای شبستان را‬              ‫است‪ ،‬وقتی صمدبهرنگی درشهریور‬          ‫میکنم‪ ،‬جای آن دارد که توقع آنرا از‬    ‫بودند و من دو سه روز بعد‪ ،‬فرمان‬        ‫درخش‪ .‬این مرد به جای هزار و‬
‫یاد آتشسوزیهای بانکها و‬               ‫گازهای خفه کنندهای پرکرد‪ ،‬درهای‬        ‫ماه ‪ ۱۳۴۷‬در ارس غرق شد‪ .‬جلالآل‬        ‫مقامات دانشگاهی کرمان بکنم‪ .‬درس‬       ‫را نکول کردم و در روزنامه اطلاعات‬      ‫پانصد قطار شتر‪ ،‬یک قطار مرکب‬
‫فروشگاههای اتومبیل دربحبوحه‬           ‫بسته شبستان شکسته شد وعدهای‬            ‫احمد‪ ،‬مرگ او را به دستگاه ساواک‬       ‫را درآسمان نمیشود خواند‪ ،‬من‬           ‫رسماً عذرخواهی کردم‪ .‬اعلامیه من‬        ‫از ‪ ۲۰۰‬دستگاه تریلرهای ‪۱۸‬چرخ‬
     ‫ناآرامیها در تهران نمیافتید؟‬     ‫حدود ‪ ۲۰۰‬نفر چماق بهدست‪ ،‬وارد‬          ‫نسبت داد و باز همه قبول کردند؛‬        ‫میخواهم در اینجا شما را ازآسمان‬       ‫و رد این فرمان‪ ،‬آنروز که نام شهبانو‬    ‫که هرکدام بیش از ‪« ۱۰۰‬شتروار»‬
‫پس از پیروزی ارتجاع سیاه‪،‬‬             ‫شبستان شدند و مردمی را که در‬           ‫پس از انقلاب نامه آلاحمد به منصور‬     ‫به زمین فرود آورم و بگویم که جای‬      ‫بربالای آن بود‪ ،‬درمهمترین روزنامه‬      ‫کالا حمل میکنند‪ ،‬ترتیب داد‬
‫سناریوی حمله به مسجد جامع بهانه‬       ‫مسجد بودند؛ به باد حمله گرفته‬          ‫اوجی در نشریات به چاپ رسید؛‬           ‫درس خواندن توی همان خاک و‬             ‫شهر با تیتر درشت منتشرشد ـ و‬           ‫‪.....‬این مرد میلیونها ثروتی را که‬
‫صدورحکم اعدام برای آرشام شد‬           ‫کتکشان زدند و ازمسجد بیرون‬             ‫نامه را اگر نخواندهاید‪ ،‬بخوانید و به‬  ‫خلهای مدرسه معصومیه و بیتوته‬          ‫البته به زحمت منتشر شد ـ و به قول‬      ‫ازکرایه این قطارهای آهنی حاصل‬
‫و آرشام و همسرش بقول باستانی‬                                                 ‫مسؤولیت و تعهد روشنفکر ایرانی‬         ‫درحجرههای کوچک و محقر است»‬            ‫امروزیها مثل توپ صدا کرد‪ ...... .‬من‬    ‫میشد‪ ،‬و کالای بندرعباس و چابهار‬
‫پاریزی «خورد زمین شدند و برد‬                                   ‫کردند‪.‬‬                                                                                                                           ‫را به کرمان و زاهدان‪ ،‬و سپس‬
                                                                                               ‫بهتر پی ببرید‪:‬‬                  ‫***‬
                        ‫آسمان»‪.‬‬       ‫درحادثه آتش زدن مسجد‬                   ‫«‪...........‬و اما در باب صمد؟ درین‬    ‫مهدی رجبعلی پور معاون پژوهشی‬
‫«دنباله دارد»‬                                ‫کرمان ‪ 1۰‬نفرکشته شدند‬                                                 ‫دانشگاه جمهوری اسلامی درکتاب‬
                                                                                                                   ‫«دانشگاه کرمان» درباره آرشام چنین‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18