Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۶۸ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه‌‪‌‌12‬شماره‌‪‌1834‬‬
                                                                                                                       ‫جمعه ‪ 1۰‬تا ‪ 16‬تیر ماه ‪14۰1‬خورشیدی‬

‫ماجرای شاه و دانشگاه شیکاگو حشمت‌مؤید‬

                                                           ‫(تاریخ نشر در کیهان لندن‪ :‬آبان ‪ 1388‬شماره ‪)1281‬‬

‫های و شاه خیلی خندید‪ .‬این کودک آن روز ‪ 15‬ـ ‪ 16‬سال‬          ‫و رئیس دانشگاه بر آن جلوس نمودند‪ .‬قهوۀ مخصوصی آماده‬         ‫آنچه میخوانید خاطرهیی است از دکتر حشمت‬
‫بعد روزی از دوچرخه افتاد و بر اثر خونریزی مغز درگذشت‪.‬‬      ‫کرده بودند و یک فنجان آن به شاه تقدیم شد‪ .‬معلوم ما نشد‬      ‫مؤ ید ا ستا د د ا نشگا ه شیکا گو که د ر آخر ین‬
‫چندان مدتی نگذشته بود که منیژه هم به سکتۀ قلبی جان‬         ‫که آیا در اطاق استراحت برای اعلیحضرت صبحانهای فراهم‬         ‫شماره «ایرانشناسی» به چاپ رسیده است‪.‬‬
‫سپرد و همسر با فرهنگ خود را با دختری خردسال در ماتمی‬       ‫کرده بودند و حضور او در این ایوان صرفاً جنبۀ تشریفاتی و‬     ‫فصلنامۀ «ایرانشناسی» را دکتر جلال متینی رئیس پیشین‬
                                                           ‫دیدار با دیگر استادان را داشت یا آن که وی واقعاً جز همان‬    ‫دانشگاه فردوسی (مشهد) در آمریکا (مریلند) انتشار میدهد‬
                           ‫بیکران به جا گذاشت‪.‬‬
‫برگردیم به موضوع‪ :‬پس از مراسم پردهبرداری از سنگ زیر‬                             ‫یک فنجان قهوه چیزی نخورد‪.‬‬                          ‫و دکتر حشمت مؤید با آن همکاری دارد‪.‬‬
‫بنای عمارت «پهلوی»‪ ،‬شاه و همراهانش به معروفترین هتل‬        ‫نیم ساعتی نگذشت که شاه برخاست و همراه با رئیس‬               ‫دکتر مؤید‪ ،‬در حاشیۀ مطلب نوشته است‪« :‬حکایت این‬
‫شهر که گفته میشد سه طبقۀ آن را در اختیار شاه نهاده بودند‬   ‫دانشگاه آهسته قدم زنان به قطعه زمینی که در سمت شرقی‬         ‫ماجرا که امروز دیگر فراموش شده‪ ،‬روزگاری موضوع‬
‫رفت‪ .‬گفته میشد که طبقۀ وسط خوابگاه شاه خواهد بود‬           ‫ارینتال اینستیتوت و کنار چهارراه واقع است رفتند‪ .‬جمع قلیل‬   ‫حاد بحثهای موافق و مخالف‪ ،‬مخصوصاً در حلقهای از‬
                                                                                                                       ‫دانشمندان و دانشگاهیان آن ایام بود و در سفری که همان‬
                                                                                                                       ‫اوقات به تهران رفتم همه به ّجد با طنز میخواستند از زبان‬

                                                                                                                                             ‫من «اسراری مگو» بشنوند!‬

‫و دو طبقه زیر و بالای آن را برای پرهیز از هر سوءقصدی‬       ‫دیگری هم پشت سر وی بودند و از سنگ زیر بنای عمارتی که‬        ‫در تیر ماه سال ‪( 1969‬یا شاید ‪ )1970‬محمدرضا شاه‬
                  ‫مأموران حکومت پاسبانی میکنند‪.‬‬            ‫تاریخ حضور شاه بر آن کنده شده بود پرده برداشتند‪ .‬رئیس‬       ‫پهلوی سفری به شیکاگو آمد و یک شب و یک روز در هاید‬
                                                                                                                       ‫پارک (جنوب شهر) مهمان دانشگاه شیکاگو بود‪ .‬وزیر دربار‪،‬‬
‫پیش از ظهر روز دوم رئیس دانشگاه و چند تن از استادان‬               ‫دانشگاه توضیح کوتاهی برای خبرنگاران بیان کرد‪.‬‬        ‫اسدالله علم و پزشک مخصوص شاه سپهبد دکتر ایادی از‬
‫و نمایندگان حکومت‪ ،‬شاه را تا فرودگاه مشایعت کردند‪.‬‬         ‫در مدت حضور شاه جمیع عمارات دور و بر زیر نظر و‬
‫جمع مشایعان در کنار پلههای هواپیمای اختصاصی به صف‬          ‫مراقبت شهربانی شیکاگو و مأموران دولتی بود‪ .‬گروهی از‬                                       ‫همراهان او بودند‪.‬‬
‫ایستادیم‪ .‬اعلیحضرت با یک یک دست داد و همه جز رئیس‬          ‫دانشجویان ایرانی که در آن روزها نغمۀ ضد پادشاه ایران را سر‬  ‫طرف غروب روز ورود‪ ،‬مهمانی مجللی در یکی از تالارهای‬
‫دانشگاه و من خم شده و دست او را بوسیدند‪ .‬شاه صریحاً‬        ‫داده بودند در پیادهرو سوی دیگر خیابان مشغول تظاهرات‬         ‫موزۀ ارینتال اینستیتوت (‪ )Oriental Institute‬ترتیب داده‬
‫از امتناع من ناخشنود و متعجب بود و در چشمانم خیره شد‪،‬‬      ‫بودند‪ .‬نزدیک به شاه و پشت نردهای کوتاه دو تن زن ایرانی‪،‬‬     ‫شده بود‪ .‬رئیس مؤسسه مرا به شاه معرفی کرد و او از من‬
‫اما خوشبختانه بیش از چند ثانیه فرصت نبود‪ .‬امتناع من از‬     ‫با کودکی ‪ 3‬ـ ‪ 4‬ساله در آغوش یکی از آنها ایستاده بودند‪.‬‬      ‫پرسید که چند سال است که دراین دانشگاه هستید و قبل ًا‬
‫بوسیدن دست شاه مبتنی بر هیچگونه مخالفت با شخص‬              ‫منیژه به صدای بلند از من میخواست که نظر شاه را به‬           ‫کجا بودهاید‪ .‬و از سر لطف اظهار امیدواری کرد که روزی در‬
‫او نبود بلکه ناشی از معتقدات مذهبی من بوده و هست که‬        ‫حضور محبتآمیز آنها معطوف سازم‪ .‬شاه به آنها نزدیک شد‬         ‫یکی از دانشگاههای ایران نیز درس بدهم و تجارب حاصل‬
‫هرگز دست کسی را نبوسیدهام جز دست پدر و مادر و زن و‬         ‫و دستی به سر و روی کودک کشید و از مادرش پرسید که آیا‬        ‫از تحصیل و تدریس در آلمان و ایتالیا و آمریکا را در اختیار‬
‫فرزند و خواهر و برادر که آن را البته قبیح نمیدانم‪ .‬بوسیدن‬  ‫به کودکش فارسی یاد میدهد‪ .‬عرض کرد البته یاد میدهد و‬         ‫شاگردان ایرانی خود بگذارم‪ .‬در یک طرف تالار خانم زونیس‬
                                                           ‫از بچۀ خود خواست که بگوید سلام‪ .‬اما طفل معصوم گفت‪:‬‬          ‫(‪ )Zonis‬که همراه شوهرش ایامی در ایران زیسته و موسیقی‬
        ‫دست دیگران یادآور روزگاری است که آخوندها‬                                                                       ‫شرقی تحصیل کرده بود‪ ،‬سنتور مینواخت‪ .‬شاه به او نزدیک‬
                                                                                                                       ‫شد و پرسشهایی کرد که نشان میداد با موسیقی ایرانی ابداً‬

                                                                                                                                                        ‫بیگانه نیست‪.‬‬
                                                                                                                       ‫میزهای پذیرایی شام را در تالار وسیع دیگری چیده بودند‪.‬‬
                                                                                                                       ‫رئیس دانشگاه پروفسور بیدل (‪ )Beadle‬که از برندگان‬
                                                                                                                       ‫جایزۀ نوبل در زیستشناسی و مردی در حد اعلای صداقت‬
                                                                                                                       ‫و صفای قلب بود‪ ،‬برطبق وظیفهاش کوشید که چیزی دربارۀ‬
                                                                                                                       ‫شخصیت شاه بگوید‪ ،‬ولی از عهدۀ ادای اصطلاحات تشریفاتی‬
                                                                                                                       ‫و مبالغهآمیز بر نیامد و با صراحت دلپذیر خود خواهش کرد‬
                                                                                                                       ‫ُپلک (‪ ،)Polk‬رئیس عربیدان مرکز مطالعات خاورمیانه این‬
                                                                                                                       ‫وظیفه را ادا کند‪ .‬پلک به اختصار از ترقیات اخیر ایران و‬
                                                                                                                       ‫نیز از استعدادهای شخص شاه و حتی مهارت او در خلبانی‬
                                                                                                                       ‫سخن گفت و شخص اعلیحضرت هم چند دقیقه اظهار تشکر‬
                                                                                                                       ‫نمود‪ .‬پس از صرف شام شاه در گوشهای دور از دیگران با‬
                                                                                                                       ‫رؤسای شرکتهای بزرگ نفت که از ایندیانا (‪ ،)Indiana‬ایالت‬
                                                                                                                       ‫مجاور ایلینوی به شیکاگو آمده بودند به گفتگو پرداخت‪.‬‬
                                                                                                                       ‫پس از آن شبنشینی فراموش نشدنی شاه برای استراحت به‬
                                                                                                                       ‫عمارت معروف ‪ Robie House‬در سوی دیگر خیابان رفت‪.‬‬
                                                                                                                       ‫این عمارت تاریخی اثر فرانک لوید رایت‪ ،‬آرشیتکت نامدار‬
                                                                                                                       ‫آمریکایی محل سکونت احدی نیست و همچون امانتی‬
                                                                                                                       ‫تاریخی و با نهایت دقت نگاهداری میشود و استراحت‬
                                                                                                                       ‫پادشاه ایران در آن شاید امری بیسابقه و مسلم ًا استثنایی بود‪.‬‬
                                                                                                                       ‫صبح روز بعد همۀ استادان در ایوان عمارت مزبور حاضر‬
                                                                                                                       ‫شده ایستادیم تا شاه پایین آمد‪ .‬وسط این ایوان که مشرف بر‬
                                                                                                                       ‫خیابان و چهارراه است‪ ،‬فقط دو صندلی گذاشته بودند که شاه‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17