Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۶۸ (دوره جديد
P. 11

‫صفحه‌‪‌‌11‬شماره‌‪1834‬‬                                        ‫کالبدشکافی یک طغیان (‪)6‬‬                                       ‫محاكمه وزير‬
‫جمعه ‪ 1‬تا پنجشنبه ‪ 7‬ژوئیه ‪۲۰۲۲‬‬                                                                                       ‫(بازداشت سردار سپاه)‬
                                                             ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1100-1125‬‬
‫انتظار كشيدند و جست و جو كردند اثري از سپاه كرد يا‬                                                                ‫محمود افغان‪ ،‬به مدت پنج ماه كرمان را در تصرف خود‬
‫هر نوع تحرك غيرعادي نديدند‪ .‬به تدريج شك در دل شاه‬                  ‫فروردین تا مهر ‪1385‬‬                            ‫داشت‪ .‬با آن كه شهر‪ ،‬بر اثر فرار حاكم‪ ،‬بدون مقاومت‬
‫راه يافت و اين گمان برايش حاصل شد كه شايد تمام ماجرا‬                                                              ‫تسليم شده بود سپاه فاتح‪ ،‬رفتاري بيدادگرانه پيش گرفت‪.‬‬
‫دروغي بيش نبوده باشد‪ .‬پيش خودش منفعل بود كه چرا‬                         ‫احمد احـرار‬                               ‫سپاهيان از فرمانده خود فرمان داشتند كه در هرخانهای‬
‫دچار زودباري شده و با تصميمي عجولانه چنان ستمي در‬                                                                 ‫خواستند ساكن شوند‪ .‬خراجهاي سنگين بر اهالي بسته شد و‬
‫حق وزير اعظم روا داشته است‪ .‬حكيمباشي را فراخواند و‬       ‫خان اعتمادالدوله قصد دارد با كمك كردهاي ناراضي شاه را‬    ‫اموالشان به غارت رفت‪ .‬اين بار آنها بودند كه شيعيان را به‬
‫با تحكمي كه كمتر از ناحيه او ديده شده بود دستور داد‬      ‫غافلگير ساخته به قتل برساند و در همان حال لطفعليخان‬      ‫ترك مذهب خود و گرويدن به تسنن وا ميداشتند و چون‬
‫زخمهاي اعتمادالدوله را مرهم نهد و مراقب سلامت او باشد‬    ‫با سپاه زير فرمان خود به اصفهان وارد شود و به سلطنت‬      ‫مانع و رادعي در برابرشان نبود تا مناطق بندري تاخت و‬
‫و سوگند ياد كرد كه اگر در اين كار غفلت كند سرش به باد‬
                                                                                      ‫صفوي خاتمه دهد‪.‬‬                                               ‫تاز ميكردند‪.‬‬
                                  ‫خواهد رفت‪.‬‬             ‫در اثبات اين ادعا‪ ،‬حكيمباشي و ملاباشي نامهاي را كه ادعا‬  ‫در اين هنگام‪ ،‬لطفعلي خان برادرزاده فتحعلي خان‬
‫پس از آن كه وزير تيرهروز اندكي بهبود يافت و فتحعلي‬       ‫داشتند اعتمادالدوله براي رئيس كردها فرستاده است به شاه‬   ‫اعتمادالدوله كه سرداري شجاع بود با سپاهي مجهز در شيراز‬
‫خان نيز در زندان جاي گرفت و لشكرش پراكنده شد‪ ،‬به‬         ‫ارائه دادند‪ .‬نامه‪ ،‬مهر سلطنتي داشت و مهر سلطنتي نيز‬      ‫به سر ميبرد‪ .‬اين سپاه براي سركوبي شورشيان مسقط تجهيز‬
‫امر شاه سلطان حسين مجلسي براي محاكمه اعتمادالسلطنه‬       ‫در اختيار اعتمادالسلطنه بود‪ .‬بازي‪ ،‬چنان ماهرانه صورت‬     ‫شده بود ولي چون ايران نيروي دريايي نداشت لطفعلي خان‬
‫ترتيب يافت‪ .‬در اين مجلس‪ ،‬شاه شخصا تحقيقات را بر‬          ‫گرفت كه شاه سلطان حسين به وحشت افتاد و قورچي‬             ‫براي اجاره كشتي از پرتغاليها و گذراندن نيروهاي خود از‬
‫عهده گرفت‪ .‬وزير معزول و مخذول را به حضور آوردند و‬        ‫باشي (رئيس اسلحه خانه يا به تعبير امروزي فرمانده گارد‬    ‫آبهاي خليج فارس به پول نياز داشت و انتظار رسيدن پول‬
‫اتهاماتي را كه بر وي وارد شده بود برشمردند‪ .‬او يكايك آن‬                                                           ‫را ميكشيد‪ .‬اين انتظار هم به دليل آن كه يا پولي در خزانه‬
‫اتهامات را با دلايل قوي پاسخ گفت و متقابلا دشمنانش را‬                                                             ‫موجود نبود و يا براثر رقابتهاي داخل دستگاه‪ ،‬رقباي عمو و‬
                                                                                                                  ‫برادرزاده در ارسال آن كوتاهي ميكردند طولاني شده بود‪.‬‬
                       ‫به دسيسه چيني متهم كرد‪.‬‬                                                                    ‫لطفعلي خان كه چنين ديد كوتاه كردن دست مهاجمان را‬
‫گذشته از نامه مجعول و مواضعه موهوم براي كشتن شاه‬                                                                  ‫از كرمان و بنادر بر فرونشاندن شورش اعراب مسقط مقدم‬
‫و برانداختن سلطنت صفوي‪ ،‬اتهام ديگر اعتمادالدوله اين‬                                                               ‫شمرد و به جانب كرمان تاخت‪ .‬افغانها در برابر سپاه مجهز‬
‫بود كه قدرت را در وجود خود و بستگانش متمركز ساخته‬                                                                 ‫و فرمانده مصمم تاب مقاومت نياوردند و كرمان را وانهادند‬

‫شاه سلطان حسین و درباریان‬                                                                                                                    ‫و به قندهار بازگشتند‪.‬‬
                                                                                                                  ‫لطفعلي خان به تلافي رفتار ناپسند اعيان و اكابر كرمان‬
‫و در كارها‪ ،‬بدون شور و صلاحديد شاه اقدام ميكرده است‪.‬‬     ‫سلطنتي) را به حضور خواند و مأمور كرد كه بيدرنگ‬           ‫كه يا به اصفهان گريخته و يا دروازه را به روي مهاجمان‬
‫اتهامي كه چندين قرن پيش از آن‪ ،‬موجب بركناري نظام‬         ‫اعتمادالدوله را در خانهاش دستگير و در صورت مقاومت‪،‬‬       ‫گشوده بودند بر آنها سخت گرفت و املاك و اموالشان‬
‫الملك ازمنصب وزارت شده بود‪ .‬زماني كه ملكشاه سلجوقي بر‬                                                             ‫را مصادره كرد و دشمني آنان را كه در دستگاه سلطنت‬
‫اثر سعايت مادرش تركان خاتون و همدستان وي در دستگاه‬                                   ‫سر از تنش جدا كند‪.‬‬           ‫و حكومت نفوذ داشتند برانگيخت‪ .‬از طرفي آن دسته از‬
‫سلطنت‪ ،‬نظام الملك طوسي را به دليل اقتدار و نفوذ بيش‬      ‫قورچيباشي با افراد مسلح خود به خانه اعتمادالدوله‬         ‫خواجگان حرمسرا و درباريان كه با گروه داغستانيها به‬
‫از اندازهاش مورد بيمهري قرار داد و به كنارهگيري واداشت‬   ‫هجوم برد‪ .‬خانه را در محاصره گرفت و كساني را به درون‬      ‫زعامت فتحعلي خان اعتمادالدوله و برادرزادهاش لطفعلي‬
‫نظام الملك گفته بود دستار وزارت من و تاج سلطنت تو به‬     ‫خانه فرستاد با اين دستورالعمل كه بلافاصله پس از دستگير‬   ‫خان ميانة خوشي نداشتند و قدرت گرفتن آنان را‪ ،‬به ويژه‬
‫هم پيوسته است‪ .‬امروز دستار از سر من گرفته ميشود‪ ،‬فردا‬    ‫ساختن آن «خائن» چشمانش را از حدقه بيرون بكشند‪ .‬در‬        ‫پس از پيروزي لطفعلي خان در كرمان بر نميتافتند به طرح‬
‫تاج از سر تو خواهد گرفت‪ .‬فتحعلي خان اعتمادالدوله نيز‬     ‫همان حال شاه سلطان حسين قاصدي روانه شيراز كرد و‬
‫در مدافعات خود سخني به همين مضمون بر زبان آورد و‬         ‫پيامي محرمانه براي حاكم آن ولايت فرستاد كه لطفعلي خان‬         ‫توطئههائي براي تيشه زدن به ريشه آن دو پرداختند‪.‬‬
                                                         ‫را با حيله به درون شهر بكشاند و سپس او را دستگير كند و‬   ‫شاه سلطان حسين اين زمان در تهران ميزيست و‬
                    ‫چيزي نپاييد كه چنان واقع شد‪.‬‬                                                                  ‫حرمسراي خود را نيز به همراه داشت‪ .‬لطفعلي خان پس از‬
‫رفتاري كه با لطفعلي خان صورت گرفت‪ ،‬از اين هم قبيحتر‬                       ‫دست بسته به اصفهان گسيل دارد‪.‬‬           ‫آن كه اوضاع كرمان را سامان بخشيد و پادگان نيرومندي در‬
‫و نامردميتر بود‪ .‬نوشتهاند «حسبالامر دست او را بسته و‬     ‫حاكم براي به دام كشاندن لطفعلي خان نياز به حيله‬          ‫آنجا برقرار ساخت به شيراز بازگشت تا قشون خود را براي‬
‫سر او را شكسته و دو شاخه نموده (نوعي به بند كشيدن)‬       ‫نداشت‪ .‬پيامي فرستاد و او را براي مشورت در امري مهم فرا‬   ‫عمليات بعدي‪ ،‬از جمله فرونشاندن شورش مسقط و بازپس‬
‫به اصفهان رسانيدند و بر طبق خواهش امرا‪ ،‬او را ملبس به‬    ‫خواند‪ .‬لطفعلي خان كه از توطئه بيخبر بود بدون كمترين‬      ‫گرفتن قندهار آماده كند‪ .‬به طوري كه نوشتهاند اين قشون‬
‫لباس نسوان نموده بر گاوي واژگون سوار كرده‪ ،‬دم گاو را به‬  ‫سوءظن‪ ،‬به محض آن كه پيام حاكم به وي رسيد از لشگرگاه‬      ‫تنها نيروي منظم و كارآمدي بود كه ميتوانست اقتدار از‬
‫دست او داده بودند و لوطيان شهر (حزباللهيان) استقبال‬      ‫جدا شد و به شهر رفت و در دام افتاد‪ .‬او را نيز چنان كه‬    ‫دست رفته را به دولت صفوي بازگرداند در حالي كه قضا‪،‬‬
‫او كرده و چند سگي را به هيئت كتل اسب‪ ،‬پيش پيش او‬                                                                  ‫هم براي فرمانده اين سپاه و هم براي پادشاه دين پناه و‬
‫ميكشيدند و از اطراف و جوانب تف و لعنت و اهانت‬                      ‫مقرر شده بود‪ ،‬دست بسته به اصفهان بردند‪.‬‬
                                                         ‫شاه سلطان حسين فرداي شبي كه آن ماجرا رخ داد بر‬                  ‫تخت و تاج صفوي سرنوشت ديگري رقم زده بود‪.‬‬
                 ‫بينهايت نموده او را حبس نمودند»‪.‬‬        ‫تعداد مدافعان شهر افزود و افواجي را نيز مأمور كرد راه‬    ‫شبي‪ ،‬هنگامي كه شاه سلطان حسين با يكي از زنان‬
‫شماره آينده‪ :‬افغان در پشت دروازه اصفهان‬                  ‫بر كردها بگيرند و آنان را كه گفته شده بود براي كشتن وي‬   ‫متعدد خويش هماغوش بود‪ ،‬ملاباشي و حكيمباشي سرزده‬
                                                         ‫ميآيند به سزاي عملشان برسانند‪ .‬اما چندان كه رفتند و‬      ‫به خوابگاه او وارد شدند‪ .‬چنان عملي غيرمتعارف و‬
                                                                                                                  ‫گستاخانه بود‪ .‬اما حكيم باشي و ملاباشي در برابر شاه كه‬
                                                                                                                  ‫هم وحشتزده و هم خشمگين از بستر بيرون جهيده بود‬
                                                                                                                  ‫زانو زدند و بخشش طلبيدند و متعذر گشتند كه اگر نگران‬
                                                                                                                  ‫جان مرشد كامل (عنواني كه در مورد سلاطين صفوي به كار‬
                                                                                                                  ‫ميرفت) و به هدف پيوستن توطئه خائنانه داغستانيها‬

                                                                                                                                ‫نبودند مرتكب چنين جسارتي نميشدند‪.‬‬
                                                                                                                  ‫آنها مدعي كشف يك «كودتا» توسط اعتمادالدوله و‬
                                                                                                                  ‫برادرزادهاش لطفعلي خان بودند بدين معني كه فتحعلي‬
   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16