Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۰ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪60‬‬
                                                                                                                                                                    ‫جمعه ‪‌31‬اردیبهشت تا پنجشنبه‪ 6‬خردادماه ‪1395‬خورشیدی‬

‫و زاری م ‌یآمد و پیشخدم ‌تها توی‬                  ‫نگاهی به کتاب «زندگی و زمانۀ شاه» نوشتۀ غلامرضا افخمی(‪)6‬‬                                                                                                ‫تا اواخر آبان ‪ 1357‬بیشتر‬
‫سر و صورت خود م ‌یزدند‪ .‬شماری‬                                                                                                                                                                             ‫کارشناسان وزارت امور خارجۀ ایالات‬
‫از آنها به ‌تزده به فضای خالی چشم‬       ‫تصویر غ ‌مانگیز کاخ سلطنتی در آخرین روزها‬                                                                                                                         ‫متحدۀ آمریکا به این نتیجه رسیده‬
‫دوخته بودند‪ .‬شماری خود را روی‬                                                                                                                                                                             ‫بودند که ایالات متحده باید خود را‬
‫پاهای شاه می‌انداختند و التماس‬                                                     ‫نگاشتن روایتی جامع و واقع بینانه دربارۀ دورانی نزدیک به چهار دهه از تاریخ سیاسی و اجتماعی‬                              ‫برای ایران پس از شاه آماده کند‪ .‬در‬
‫م ‌یکردند که نرود‪ .‬شاه سعی کرد‬                                                                                                                                                                            ‫روز ‪ 18‬آبان سولیوان‪ ،‬سفیر ایالات‬
‫به بهترین وجهی که م ‌یتوانست آنها‬                                                  ‫معاصر ایران کاری است بس دشوار و سترگ‪ .‬تنها کسانی م ‌یتوانند از عهدۀ انجام چنین مهمی آن‬                                 ‫متحده‪ ،‬پیامی مبنی بر این فرستاده‬
‫را تسلا دهد و گفت‪« :‬دلیلی برای‬                                                                                                                                                                            ‫بود که ایالات متحده باید ک ‌مکم آنچه‬
‫نگرانی وجود ندارد‪ .‬ما برای استراحت‬                                                 ‫گونه که بایسته است برآیند که از دانش ها و آگاهی های گسترده و از روحیۀ علمی و پژوهشی لازم‬                               ‫را «تصور نکردنی است تصور کند‪».‬‬
‫م ‌یرویم و بزودی باز م ‌یگردیم‪ ».‬این‬                                                                                                                                                                      ‫اگر معلوم شود که شاه دیگر قادر به‬
‫دلیل رسمی عنوان شده برای سفر او‬                                                    ‫بهره مند باشند و به نگهداری جانب انصاف و دقت و صداقت نیز معتقد و متعهد‪ .‬مؤلف کتاب حاضر‬                                 ‫فرمانروایی نیست‪ ،‬ایالات متحده باید‬
‫بود‪ ،‬ولی صورت و حالت وی‪ ،‬همان‬                                                                                                                                                                             ‫چه راهی در پیش گیرد؟ این تلگرام‬
‫طور که از جلوی صف مات ‌مزدگان عبور‬                                                 ‫را به راستی م ‌یتوان در شما ِر اندک چنین کسان شمرد‪ .‬غلامرضا افخمی در سال های پیش از انقلاب‬                             ‫تصویری خوشبینانه از ایران در دورۀ‬
‫م ‌یکرد‪ ،‬آن گفته را باطل م ‌ینمود‪ .‬آن‬                                                                                                                                                                     ‫پس از شاه ترسیم کرده بود‪ :‬هم‬
‫اعتماد به نفس و وقار غرورآمیز قدیم‬                                                 ‫اسلامی‪ ،‬مسئولیت هائی چون تدریس علوم سیاسی در دانشگاه م ّلی‪ ،‬معاونت دانشکدۀ اقتصاد و‬                                    ‫خمینی و هم نیروهای مسلح ایران‬
‫شاه از میان رفته بود‪ ،‬همه غرق در‬                                                                                                                                                                          ‫مخالف کمونیسم و ضد شوروی‬
‫احساس شکست بودند‪ .‬پیشخدم ‌تها‬                                                      ‫علوم سیاسی این دانشگاه‪ ،‬دبیرکل ّی کمیتۀ م ّلی برنامۀ جهانی سوادآموزی و معاونت وزارت کشور را‬                            ‫بودند؛ مجموعۀ افسران غرب‌گرا‬
‫و نگهبانان که در فاصل ‌های ب ‌هحالت‬                                                                                                                                                                       ‫بودند؛ روحانیان احتمالاً از نیروهای‬
‫خبردار ایستاده بودند‪ ،‬می‌دانستند‬                                                   ‫برعهده داشت‪ .‬در همین سال ها بود که او از نزدیک با شیوه های تصمیم گیری سیاسی در ایران و‬                                 ‫نظامی هواداری م ‌یکردند؛ ارتش هم‬
‫که این آخرین باری است که پادشاه‬                                                                                                                                                                           ‫به نوبۀ خود از تمامیت ارضی ایران‬
‫را م ‌یبینند؛ بازگشتی در میان نبود‪.‬‬                                                                                       ‫آرمان ها و اهداف شاه و مشاوران نزدیکش آشنا شد‪.‬‬                                  ‫حمایت م ‌یکرد؛ مناسبات اقتصادی‬
                                                                                                                                                                                                          ‫با غرب ادامه م ‌ییافت؛ خمینی به‬
‫همین وضع در ساختمان تشریفات‬                                                        ‫پس از ترک ایران‪ ،‬کتابی که به انگلیسی‪ ،‬در باره انقلاب ایران نوشت نخستین تحلیل جامع و واقع‬                               ‫ایران باز م ‌یگشت و نقشی گاند ‌یوار‬
‫فرودگاه هم برقرار بود‪ .‬هوا سنگین‬                                                                                                                                                                          ‫را به عهده م ‌یگرفت؛ انتخابات هم‬
‫بود‪ .‬فوجی از گارد شاهنشاهی‬                                                         ‫بینانه از انقلابی بود که ابعاد پیامدهای فاجعه بارش برای ایران همچنان غیرقابل وصف و شمارش مانده‬                         ‫به استقرار نوعی جمهوری اسلامی‬
‫بی‌هدف آنجا ایستاده بودند و این‬                                                                                                                                                                           ‫با گرایش شدید به غرب م ‌یانجامید‪.‬‬
‫حاکی از بی‌نظمی حاکم بر کشور‬                                                       ‫است‪ .‬واقعیت این است که در سه دهۀ گذشته افخمی همواره در پی گردآوردن منابع و مآخذ معتبر‬
‫بود‪ .‬هلیکوپتر شاه فرود آمد‪ .‬شاه‬                                                                                                                                                                                        ‫ترک وطن‬
‫و در پی وی‪ ،‬شهبانو از هلیکوپتر‬                                                     ‫پژوهشی برای توانا شدن به نگارش روایتی معتبر در بارۀ شاه و دورانش بوده است‪ .‬تلاش وی برای‬
‫بیرون آمدند‪ .‬دو افسر مأمور فرودگاه‪،‬‬                                                                                                                                                                       ‫در آذر ماه فشار روحی بر شاه و‬
‫ب ‌یتوجه به شاه و شهبانو‪ ،‬در فاصل ‌های‬                                             ‫هرچه غنی تر ساختن آرشیو تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات‪ ،‬و ویراستاری ‪ 9‬تک نگاری پرمایه در بارۀ‬                               ‫شهبانو نزدیک به اوج رسیده بود‪ .‬اندوه‬
‫ایستاده بودند‪ .‬زوج سلطنتی در‬                                                                                                                                                                              ‫در کاخ سلطنتی موج م ‌یزد‪ .‬مردان و‬
‫انتظار رسیدن نخست وزیر بودند‪،‬‬                                                      ‫توسعه و عمران ایران در دوران پهلوی‪ ،‬به مصاحبه های گسترده با شماری از مدیران‪ ،‬برنامه ریزان‬                              ‫زنانی که در کا ‌خهای سلطنتی خدمت‬
‫که در مجلس و منتظر دریافت رأی‬                                                                                                                                                                             ‫م ‌یکردند افرادی مذهبی بودند‪ ،‬و بین‬
‫اعتماد بود‪ .‬پیش از آن که شاه کاخ‬                                                   ‫و سازندگان ایرا ِن آن دوران‪ ،‬از سوئی‪ ،‬و مخالفان و منتقدان شاه‪ ،‬از سوی دیگر‪ ،‬نیز پرداخته است‪.‬‬                           ‫وفاداری به شاه و ایمانی که به رهبران‬
‫را ترک کند به او اطمینان داده بودند‬                                                                                                                                                                       ‫دینی خود داشتند‪ ،‬گیر کرده بودند‪.‬‬
‫که این رأی صادر م ‌یشود‪ ،‬ولی این‬                                                   ‫این همه را باید تنها بخشی از سرچشمه های آشنائی ژرف و گستردۀ او با رویدادها و دگرگونی های‬                               ‫در محله همه م ‌یدانستند که آنها در‬
‫روند بیش از انتظار به طول انجامیده‬                                                                                                                                                                        ‫کاخ شاه کار م ‌یکنند‪ ،‬نکت ‌های که در‬
‫بود و نخست وزیر هنوز در ساختمان‬                                                    ‫سیاسی‪ ،‬اقتصادی و فرهنگی ایرا ِن آن دوران شمرد‪ .‬منابع و مراجع دست اول و مصاحبه های متعدد‬                                ‫گذشته افتخار بود و احترام به همراه‬
‫تشریفات نبود‪ .‬هلیکوپتر دوم بر‬                                                                                                                                                                             ‫داشت‪ .‬اکنون اوضاع فرق کرده بود‪.‬‬
‫زمین نشست‪ ،‬ولی آن هلیکوپتر باقی‬                                                    ‫با بسیاری از خویشان‪ ،‬نزدیکان و دوستان محمدرضا شاه نیز از بن مایه های اصلی کتاب او بوده اند‪.‬‬                            ‫در خیابان به آنها توهین م ‌یکردند‪،‬‬
‫مسافران را از کاخ آورده بود‪ .‬پادشاه‬                                                                                                                                                                       ‫راه را بر آنها م ‌یبستند و کت ‌کشان‬
‫به امیر اصلان افشار‪ ،‬رئیس تشریفات‪،‬‬                                                 ‫راستی که کتاب افخمی از باورها و گمان پرور ‌یهای رایج در م ‌یگذرد و برپایۀ منابع و اسناد معتبر‬                          ‫م ‌یزدند‪ .‬آنها در بدبینان ‌هترین لحظ ‌هها‬
‫گفت به مجلس تلفن کند و ببیند آیا‬                                                                                                                                                                          ‫هم تصور این گونه توهین‌ها را‬
‫نخست وزیر رأی اعتماد را دریافت‬                                                     ‫روایتی ج ّذاب و جامع از دورانی مهم از تاریخ ایران را به دست م ‌یدهد؛ دورانی که م ‌یرفت سرنوشت‬                          ‫نم ‌یکردند‪ .‬ک ‌مکم و در زمانی که برای‬
‫کرده است یا نه‪ .‬خطوط تلفن قطع‬                                                                                                                                                                             ‫آنها روشن شد شاه خود را برای ترک‬
‫بود‪ .‬سرانجام نخست وزیر که با حالتی‬                                                 ‫هرمز حکمت‬                              ‫ایران و مسیر دگرگونی جوامع خاورمیانه را آرما ‌نگونه رقم زند‪.‬‬                    ‫کشور آماده م ‌یکند‪ ،‬نگران سرنوشت‬
‫پیروزمندانه از هلیکوپتر پیاده م ‌یشد‪،‬‬                                                                                                                                                                     ‫خویش و خانواده‌های خود شدند‪.‬‬
‫رسید و به سوی شاه رفت‪ .‬آنها چند‬         ‫ایران را ترک نم ‌یکرد‪ ،‬ارتش تسلیم‬          ‫را بر عهده داشت‪ ،‬تلفن کرد تا دربارۀ‬    ‫داخل کاخ پرده بر نداشت‪ .‬پس از‬             ‫عقیدۀ خودش هم بود‪ .‬البته حالا‪ ،‬در‬     ‫اندو‌هشان فضای کاخ را تیر‌هتر کرد‬
‫دقیقه خصوصی با هم صحبت کردند‪.‬‬           ‫نم ‌یشد‪ .‬شاید نیاز به تغییری چشمگیر‬        ‫تماس الیاسی شکایت کند‪ .‬او گفت‪:‬‬         ‫مرگ شاه‪ ،‬در یک یا دو مورد حر ‌فهائی‬       ‫درون و بیرون دربار‪ ،‬همه چیز فرق‬       ‫و به تشدید درماندگی حاکم بر تمام‬
‫سپس شاه به سوی هواپیما راه افتاد‪،‬‬       ‫وجود داشت‪ ،‬ولی آن نیاز نباید به‬            ‫«چرا به جای سپهبد بدر‌های یا آقای‬      ‫خبیثانه در باره شاه و خانوادۀ وی زده‬      ‫کرده بود‪ .‬شاه این تغییر را م ‌یفهمید‬
‫نه گارد احترامی وجود داشت که از‬         ‫نابودی قدرت اقتصادی و نظامی کشور‬           ‫افشار یا خود شما‪ ،‬گروهبان الیاسی‬       ‫شد‪ ،‬ولی این استثنا بود نه قاعده‪ .‬از‬       ‫و چون م ‌یدانست بازی را باخته است‬                     ‫مناسبات انجامید‪.‬‬
‫آن سان ببیند و نه سرود ملی نواخته‬       ‫م ‌یانجامید‪ .‬خروج اعلیحضرت از کشور‬         ‫برای ابلاغ فرمان‌های اعلیحضرت با‬       ‫سوی دیگر‪ ،‬شاه از زمانی که تصمیم‬           ‫احساس ناامیدی م ‌یکرد‪ .‬شهبانو هم‬      ‫دید نفرات گارد هم تغییر کرده‬
‫شد تا منادی حضور او باشد‪ .‬چهرۀ‬          ‫لازم نبود باعث این همه مصیبت و ذلت‬         ‫من تماس می‌گیرد؟ چرا او به من‬          ‫به ترک ایران گرفته بود به کسانی که‬        ‫از این وضع رنج م ‌یبرد‪« :‬یک روز کنار‬  ‫بود‪ ،‬هر چند انضباط ارتش مانع از‬
‫رن ‌گپریدۀ او حکایت از پایان داشت‪.‬‬      ‫و خونریزی برای ایرانیان شود‪ ».‬ا ّما‬        ‫م ‌یگوید موضوع محرمانه است‪ .‬جریان‬      ‫در کاخ خدمت م ‌یکردند بدگمان شده‬          ‫پنجره ایستاده بودم و بیرون را نگاه‬    ‫بروز آن می‌شد‪ .‬سرپیچی‌های گاه و‬
‫افراد گارد برای آخرین بار به پای او‬     ‫زاهدی در این مورد «دوستان دمدمی‬            ‫از چه قرار است؟» البته ربیعی از رفتار‬  ‫بود‪ .‬محمود الیاسی تنها فردی از میان‬       ‫م ‌یکردم‪ .‬به فکرم رسید که شاید تا‬     ‫بیگاه نشان از هرج و مرج پیش رو‬
‫افتادند و از او خواستند در کشور‬         ‫مزاج» شاه را سرزنش می‌کرد و نه‬             ‫شاه ناراحت بود و نم ‌یدانست بعد چه‬     ‫پیشخدم ‌تهایش بود که به او اعتماد‬         ‫چند روز دیگر مرده باشم‪ .‬سپس فکر‬       ‫داشت‪ .‬آتابای داستانی گویا را به‬
‫بماند‪ .‬شاه لحظ ‌های کنترل خود را‬                                                   ‫م ‌یشود‪ .‬بدر‌های هم که نم ‌یدانست‬      ‫کامل داشت‪ .‬الیاسی یکی از درج ‌هداران‬      ‫کردم که مرگ پایان است و شاید آن‬       ‫خاطر می‌آورد‪ .‬یک روز در بحبوحۀ‬
‫از دست داد و چش ‌مهایش از اشک‌‬                                ‫خود شاه را‪.‬‬          ‫چگونه این رفتار را به دیگران توضیح‬     ‫گارد و پیشخدمت شخصی شاه بود‪.‬‬              ‫قدرها هم بد نباشد‪ .‬آن وقت احساس‬       ‫تظاهرات در تهران سرباز جوانی از‬
‫پر شد‪ .‬او و نخست وزیر پشت سرش‬           ‫خروج خاندان سلطنتی از کاخ برای‬                                                                                                                                    ‫نفرات گارد سر ناهار از کوره در رفت‬
‫به هواپیما رسیدند و با عجله سوار‬                                                                                                                                                                          ‫و خواست عکس شاه را از روی دیوار‬
‫شدند‪ .‬ب ‌هگفتۀ افشار‪ ،‬که شاهد این‬       ‫آنان و برای کسانی که سال‌ها در‬                    ‫دهد‪ ،‬همین نگرانی را داشت‪.‬‬       ‫بر خلاف هر گونه رسم رایج‪ ،‬در این‬                     ‫آرامشی ب ‌یسابقه کردم‪».‬‬    ‫پایین بیاورد‪ .‬این سرباز از قضا پسر‬
‫صحنه بود‪ ،‬شاه چند دقیقه با بختیار‬       ‫خدم ‌تشان بودند‪ ،‬تجرب ‌های دهشتناک‪،‬‬        ‫پذیرش تصمیم شاه در مورد ترک‬            ‫دوره‪ ،‬الیاسی فردی بود که تمام اوامر‬       ‫با وجود این‪ ،‬کارمندان کاخ کم و‬        ‫مردی به نام حساسی بود که سا ‌لها‬
‫صحبت کرد و زمانی که بختیار آماده‬        ‫به‌گفته آتابای که شاهد آن صحنه‬             ‫کشور برای دوستان و حامیان وی‬           ‫شاه را به دیگران‪ ،‬از جمله به فرماندهان‬    ‫بیش وفادار مانده بودند‪ .‬یکی دو نفر‬    ‫ب ‌هعنوان پیشخدمت مخصوص دفتر‬
‫م ‌یشد تا او را ترک کند به او گفت‪:‬‬      ‫بود «دردناک» بود‪ .‬پیشخدمت‌ها‬               ‫دشوار بود‪ ،‬بسیاری از آنها در آن زمان‬   ‫نیروها‪ ،‬ابلاغ م ‌یکرد‪ .‬امرای ارتش از این‬  ‫آنها معلوم بود که برای مخالفان کار‬    ‫شاه در کاخ جهان‌نما خدمت کرده‬
‫«حالا شما تمام قدرت و اعتبار لازم‬       ‫کنار دیواری که در انتهای آن‬                ‫معتقد بودند که اگر او نرود‪ ،‬خمینی به‬   ‫وضع ناراحت بودند‪ .‬ربیعی‪ ،‬فرماندۀ‬          ‫می‌کنند‪ .‬شعارهای ضد شاه روی‬           ‫بود‪ .‬حساسی سرسپردۀ شاه بود و‬
‫را دارید‪ .‬کشور را به شما و شما را به‬    ‫هلیکوپترهایی توقف کرده بودند که‬            ‫ایران باز نم ‌یگردد‪ .‬اردشیر زاهدی پس‬   ‫نیروی هوایی‪ ،‬به آتابای‪ ،‬که از زمان‬        ‫میز ناهارخوری شاه بود‪ .‬ولی کسی‬        ‫این احساس را به شکلی تردیدناپذیر‬
‫خدا م ‌یسپارم‪ ».‬پس از آن‪ ،‬نخست‬          ‫بنا بود شاه و شهبانو را به فرودگاه ببرند‪،‬‬  ‫از انقلاب گفت «این تصمیم‪ ،‬نیروهای‬      ‫علم مسؤولیت تماس گرفتن با نیروی‬           ‫گناهکاران را نم ‌یشناخت‪ .‬حتی پس‬       ‫نشان داده بود‪ .‬در روز ‪ 21‬فروردین‬
‫وزیر دست شاه را بوسید و از پل ‌ههای‬     ‫صف کشیده بودند‪ .‬همه جا صدای ناله‬           ‫مسلح را هم دلسرد کرد‪ .‬اگر شاه‬          ‫هوایی در موارد نیاز دربار به هواپیما‬      ‫از سقوط رژیم هم کسی از اطلاعات‬        ‫‪ ،1344‬زمانی که شاه برای نجات‬
‫هواپیما پایین آمد‪ .‬شهبانو فرح در‬                                                                                                                                                                          ‫از گلولۀ قاتلی به دفتر خودش در‬
‫تبعید دربارۀ این لحظه و دربارۀ‬                                                                                                                                                                            ‫کاخ مرمر پناه برده بود‪ ،‬حساسی‬
‫همسرش اندیشید‪« :‬مردی که به‬                                                                                                                                                                                ‫خود را سر راه ضارب به دفتر شاه‬
‫مدت سی و هفت سال‪ ،‬تمام لحظات‬                                                                                                                                                                              ‫قرار داده و هر چند گلوله‌ای به‬
‫زندگی خود را وقف کشور و ملتش‬                                                                                                                                                                              ‫بازویش خورده بود در را بسته نگاه‬
‫کرده بود‪ ،‬مردی که این همه تلاش‬                                                                                                                                                                            ‫داشته و مانع از ورود ضارب به دفتر‬
‫کرده بود تا ایران را از عق ‌بماندگی‬                                                                                                                                                                       ‫شده بود‪ .‬پس از حادثۀ ناهارخوری‪،‬‬
‫نجات دهد و اکنون م ‌یدید با این‬                                                                                                                                                                           ‫آتابای به حساسی‪ ،‬که گاهی برای‬
‫ب ‌یانصافی طرد م ‌یشود‪ ،‬در این لحظه‬                                                                                                                                                                       ‫او در دفترش چای م ‌یآورد‪ ،‬گفته‬
                                                                                                                                                                                                          ‫بود از آنچه در ناهارخوری رخ داده‬
              ‫چه در سر داشت؟»‬                                                                                                                                                                             ‫متأسف است و برای همدردی با این‬
                                                                                                                                                                                                          ‫پیشخدمت قدیمی با صدای بلند‬
‫شاه طبق معمول هدایت هواپیما‬                                                                                                                                                                               ‫حیرت خود را در این مورد ابراز‬
‫را به عهده گرفت‪ .‬او از این هواپیما‪،‬‬                                                                                                                                                                       ‫داشته بود که چطور م ‌یشود تصور‬
‫شاهین‪ ،‬خوشش م ‌یآمد‪ .‬پس از در‬                                                                                                                                                                             ‫کرد که خمینی بتواند به کشوری‬
‫حدود یک ساعت پرواز‪ ،‬زمانی که آنها‬                                                                                                                                                                         ‫مثل ایران فرمان راند‪ .‬برخلاف‬
‫به خلیج فارس رسیدند‪ ،‬شاه از اتاق‬                                                                                                                                                                          ‫انتظار او‪ ،‬حساسی دلگیر شده بود‪.‬‬
‫فرمان بیرون آمد و از افشار خواست‬                                                                                                                                                                          ‫او به آتابای گفته بود که نباید به‬
‫دستور ناهار بدهد‪ .‬ولی ناهاری در کار‬                                                                                                                                                                       ‫آیت‌الله توهین کند‪« .‬من سرسپردۀ‬
‫نبود‪ .‬تدارکاتچ ‌یها اجازۀ بردن غذا‬                                                                                                                                                                        ‫اعلیحضرت هستم‪ ،‬ولی پیرو امام هم‬
‫به هواپیما را نداده بودند‪ .‬بشقا ‌بها‪،‬‬                                                                                                                                                                     ‫هستم‪ .‬به هیچ کس اجازه نم ‌یدهم‬
‫لیوا ‌نها و کارد و چنگا ‌لهای سلطنتی‬
‫را هم برده بودند‪ .‬فقط افراد گارد‬                                                                                                                                                                            ‫در برابر من به امام توهین کند‪».‬‬
‫باقالی پلو داشتند که کبیری آشپز‬
‫دربار برای آنها آماده کرده بود‪.‬‬                                                                                                                                                                           ‫واکنش حساسی به تغییری عمیق‬
‫قابلمه را وسط میز گذاشتند و دور آن‬                                                                                                                                                                        ‫نه در فضای دینی بلکه در فضای‬
‫بشقا ‌بهای کاغذی و دستمال کاغذی‬                                                                                                                                                                           ‫سیاسی اشاره داشت‪ .‬حساسی همواره‬
‫چیدند‪ ،‬و زوج سلطنتی و همراهان‬                                                                                                                                                                             ‫فردی مذهبی بود‪ ،‬این واقعیت را همه‬
‫آنها ـ اصلان افشار و دکتر لیوسا پیرنیا‬                                                                                                                                                                    ‫می‌دانستند‪ .‬ولی دین او مسأله‌ای‬
‫ـ غذا خوردند‪ .‬بعدها امیر اصلان افشار‬                                                                                                                                                                      ‫شخصی بود‪ .‬یک سال پیش احتمالاً‬
‫گفت‪« :‬فقط شکسپیر م ‌یتواند کاری‬                                                                                                                                                                           ‫مرجع تقلید او شریعتمداری بود‪،‬‬
‫را که ایران ‌یها در آخرین روز اقامت‬                                                                                                                                                                       ‫نه خمینی‪ .‬اگر در آن زمان کسی‬
‫پادشاه خود در کشور در حق او کردند‪،‬‬                                                                                                                                                                        ‫در حضور او م ‌یگفت که روحانیان‬
                                                                                                                                                                                                          ‫زمامداران خوبی نیستند‪ ،‬دلگیر‬
                   ‫توصیف کند‪».‬‬                                                                                                                                                                            ‫نم ‌یشد‪ .‬در واقع‪ ،‬ب ‌هاحتمال زیاد این‬
   9   10   11   12   13   14   15   16