Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۳ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 63
جمعه 21تا پنجشنبه 27خردادماه 1395خورشیدی
شاه با خوش طبعی پاسخ داد «بله» حاجی بابای اصفهانی در انگلستان()3 فصل چهارم
به سر شاه قسم بله ،آسوده خاطرباش
و با اطمینان سر بر بالش بگذار که نامۀ شاه ایران به ملکۀ انگلستان در خصوص نوع رفتار یک
هرچه م یخواهد واقع شود .من یک نماینده سلطنتی در ایران ـ
شاه هستم و پسرت را به دیده پسر باریابی سفیر ایران و کسب رهنمودهای شاهانه برای حفظ آبروی دربار در دیار کفار نامهای از شاه ایران به ملکه
خویش م ینگرم و از این زمان پسرت
را یکی از بندگان درگاه خویش م یدانم برگرداند و ایران را با تصویری همانند یافت و ما بخشهایی از آن را در میلادی (برابر با 1224هجری قمری) جیمز موریه ،دیپلمات انگلیسی ،دو انگلستان
و زمانی که به سن رشد رسید م یتواند دوران خاقان مغفور و حاجی بابای صفحه«خاطراتوتاریخ»نقلم یکنیم. از طرف فتحعلی شاه قاجار به عنوان بار در ایران مأموریت داشت ،بار اول از
در خدمت ما باشد و در حفاظت از ما اصفهانی و ملاهای جهادگر به دنیای مترجم در مقدمه کتاب ،به این سفیر به دربار «سنت جیمز» اعزام 1808تا 1809میلادی و نوبت دوم از موضوع مهم دیگری که قرار بود
بکوشد برو ،برو ،بیم به خود راه نده نکته قابل تأمل اشاره میکند که شد و جیمز موریه در این سفر به عنوان 1811تا 1814به عنوان کاردار سفارت انجام گیرد ،نامههایی خطاب به
و به آنان نیز بگو در آرامش باشند». قرن بیست و یکم معرفی کند. «کتاب ،طنزی است تلخ از شرایط مترجم و راهنما او را همراهی م یکرد. پادشاه انگلستان و وزرای انگلیس در
با این سخن دیگر بار میرزا فیروز اجتماعی و سیاسی ایران و جای ماجراهای «حاجی بابای اصفهانی در انگلیس در تهران. پاسخ نام ههایی بود که سفیر انگلیس
زانو زد و پیشانی بر زمین سایید و حیرت است که پس از دویست سال انگلستان» فرآورده این سفر است و ضمناینمأموری تها،موریهکهعلاقه آورده بود .این موضوع مهمی بود برای
در همان حال وزرا با صدای بلند بسیاری از ویژگ یهای آئینی ایرانیان دیپلمات انگلیسی ،همانند کتاب اولش زیادی هم به تفحص در احوال و آداب این که از زمانی که برخی از سلاطین
همچنان برجای مانده و نقدپذیر «ماجراهای حاجی بابای اصفهانی» ،با مردممشرقزمینداشت،باحاجیمیرزا فرنگستان را مورد خطاب قرار داده
م یگفتند« :ماشاءالله ،ماشاءالله» مینماید .حاجی بابای اصفهانی در طنزی خاص برخورد حاجی بابا را ـ ابوالحسن اصفهانی روابط نزدیکی به هم بودیم ،مدت مدیدی میگذشت و
آنگاه سفیر انگلیس معرفی شد. انگلستان در واقع آئین های است روشن که بعدا وزیر دول خارجه و صدراعظم رسانید و او را نمونه کامل عیاری از رجال دشوار به نظر م یرسید که بدانیم تا
همراه با او جوان کافری بود که و شفاف در برابر چهرهمان ،تا خود ایران شد ـ با دنیای کاملا متفاوت غرب سیاسی ایران در آن عصر و زمان یافت. چه حد پناه عالمیان حاضر است از
منصوب شده بود تا در سفارت ایران را بازنگریم با تعمق و تأمل بیشتر». خلقیات و خصوصیات این دولتمرد شکوه و عظمت خود درگذرد و در
درانگلستانحضور یابدونقش مترجم زمانی حج تالاسلام رفسنجانی گفت تصویر م یکند. دربار فتحعلی شاه را جیمز موریه در پاسخ نام هها فروتنی نشان دهد .سفیر
را برعهده گیرد و در وقت ضروری شاه م یخواست قم را تبدیل به تهران کتاب اخیر جیمز موریه ،برخلاف وجود «حاجی بابای اصفهانی» قالب از سوی شاه انگلستان با خود چندین
مهمانداری کند .آنان اجازه یافتند تا در کند ،خدا نخواست و موفق نشد .ما کتاب اول او ،در ایران شناختهشده ریزی کرده و در دو کتاب انعکاس نامه عجیب و غریب آوردهبودکه شکل
زیر سقفی قرار گیرند که پناه عالمیان موفق شدیم تهران را به قم تبدیل کنیم نبود .این کتاب که در سال 1986 داده که در عین حال تصویرگر اوضاع و شمایل عجیب و غریبی داشت ،با
حضور داشتند و دعوت شدند به حضور توسط روبر پهپن ()Robert Pepin و احوال عمومی سرزمین حاجی خطی کج و معوج نوشته شده و به
چون خواست خدا چنین بود. از انگلیسی به فرانسه ترجمه شد، باباپرور ایران در آن دوره است. طرز اعجا بآوری مهر شده بود .شکل
مبارک اعل یحضرت. گویا خواست خدا این نیز بوده است در سال 1379با ترجمه آقای مهدی حاجی میرزا ابوالحسن اصفهانی و شمایل این نام هها با نام ههایی که در
وقتی تعظیم و تکریمهای متعارف که عقربه زمان را دویست سال به عقب افشار (از انگلیسی به فارسی) انتشار معروف به ایلچی (سفیر) در سال 1809 ایران کاربرد دارد کاملا متفاوت بود .به
صورت پذیرفت ،شاه با لفظ مبارک همان تفاوت صورت نرم و لطیف سفیر
برای اجرای حکم آورده شده نه کسی همتایان انگلیسیشان نوشته شد و چون فرشتگان آسمانی دراز باد ،به را به خاطر آورم ،اما آن یک بندی که با صورت ری شدار وزیر اعظم .در مورد
خود فرمودند« :خوش آمدید». که آمده بود تا خلعت سفارت برای طی آن به مسائل مورد علاه دو کشور آن بانویی که چون مشع لهای فروزان ستایش همه حضار را به عنون قطع های مهر و موم از چیزی استفاده کرده
اعل یحضرت گفت« :ایلچی ،اگر خدا یکی از بزرگترین حکومتهای جهان را پرداخته شد و نامهها تحویل سفیر کلیساها ،م یدرخشد و انوار آسمانی را آکنده از بلاغت و فصاحت برانگیخت و بودند که در وهله اول فکر کردیم نوعی
بخواهد این روز خوشی برای منافع هر گردید .اکنون کار دیگری باقی نمانده تح تالشعاع نور پربرکت خود م یسازد؛ از دهانی به دهان دیگر چرخید که این مرهم گران بها یا داروی شفابخش
دو کشور است .شاه فرش خود را در به تن کند. بود که قبل از سفر انجام پذیرد ،اما میرزا درود م یفرستیم و وجودش پاینده باد اوج فصاحت است ،یادم مانده .آن بند است که اعجاب همگان را برانگیخت.
جایی جدید گسترده و امیدوار است شاه پرسید« :چرا سر فروافکندهای؟ از چنین بود«:وقتی گردش چشمان آن موم داخل صندوقچه زراندودی بود
که عزیمت سفیرش به انگلستان همراه عنایتی که شاه به تو فرموده آزردهای؟» فیروز باید به حضور شاه بار م ییافت تا تا زمانی که ستاره چلیپاوش ستاره اعل یحضرت بر گ لهای باغ کلام نام هها که روی آن تصویر موجودی غریب
با نیکبختیهایی باشد که چنین سه تن از وزرا یک صدا گفتند «بله، اجازه سفر از شاه شاهان بگیرد. جوزا در آسمانها میدرخشد .اجازه طراوت و تازگی میبخشد و شمیم را نشان م یداد که سواری در کار
بله» و در همان حال میرزا فیروز م یخواهیم به آن علیاحضرت مراتب جا ننواز آن کلمات به مشام جان ایشان کشتن جانوری است .فضلا و اهل
اقدامی م یطلبد». آب در دیده گردانید و نزدیک بود با پیشگویان در باب پرشگو نترین ارادت قلبی خود را ابراز داریم و بگوییم م ینشیند ،چه بخت خوشی درخشیدن خرد ما دعوت شدند تا در خصوص این
در قبال این سخن ایلچی تعظیمی که اشکش فروریزد .وزیر گفت :بله، ساعت برای شروع این اقدام مهم چه در آن لحظه پرشگون که لحظه پرشکوه میگیرد و زمانی که عطر کلام بر تصویر حک شده روی صندوقچه نظر
کرد و با گرمی و اشتیاق اظهار داشت لطف اعل یحضرت شاه شاهان زمانی در خصوص افرادی که در این اقدام ارتباط جبرئیل و دم زدن اوست و در میخیزد و در حجرههای ادراکتان دهند .نزدی کترین سخن به حقیقت
که آرزو م یکند دوست یها و مودتی که نصیب کسی شود ،از هر آرزویی نقش داشتند و چه برای کشوری که لحظ های که دم عیسایی زده شد ،نامه جای م یگیرد ،در آن لحظه پربرکت بر این فرض بود که چه بسا این تصویر
که اکنون بین ایران و انگلستان برقرار منافعش در گرو این مبادلات سیاسی خواهر محبوب ما ،بوی مشک و عبیر چه بسا تکیه زنید بر اورنگ سلامت و نمایا نگرصحنهکشتندیوسفیدنامی
فراتر است. بود مشورت گردید و آنان عید غدیرخم را به حرمسرای ما پراکند و جمع ما را رحمت و آرام گیرید بر متکای اندیشۀ به دست رستم باشد اما این فکر کنار
است برای ابد ادامه یابد. اعلیحضرت ،خود میرزا فیروز را را تعیین کردند که روزی مقدس و شاد از نفس خواهر محبوبمان عطرآگین گذارده شد به این دلیل که فرنگ یها
شاه آنگاه اظهار امیدواری کرد که خطاب قرار داد ،گفت« :درست است میان پیروان [حضرت] علی است .در کرد و مشام ما را با بوی مس تکننده نیکو سامان گرفت هتان». را چه به قهرمانان بزرگ ما و جز در
شخصی را که به ایلچ یگری برگزیده که شما قرار است سوار کشتی شوید، روز پیش از حرکت به ما دستور داده عطر گ لها نوازش داد .مطالب متنوع اکنون کدام عقل سالم میتواند مازندران کجا دیو سفید وجود دارد؟
برای ملت انگلیس مقبول واقع شود و به دریا روید و در میان کافران زندگی شد از شاه اجازه سفر بگیریم و در آن نامه در عین حالی که از مراتب تصورش را هم بکند که این جملات تفسیری که فرنگیان خود داشتند این
از ایلچی خواست که به دولت انگلیس کنید ،اما به خاطر داشته با شید در این شرف حضور ،سفیر انگلیس نیز دوستی آن علیاحضرت خبر م یداد، اراده معنا م یکنند .در حالی که تصور بود که این تصویر نمایا نگر جئورجیو
اعلام کند که او فردی است که به این اقدام ،حمایت شاه را در پشت سر دعوت شد تا حضور یابد .برای هرچه خبردهنده از آن اندیشه خردورز خواهر نویسنده از آن همه کلمات این است یکی از پیشوایان مذهبی مورد علاقه
دولت سلطنتی انگلیس اعتماد دارد و خود دارید و آن وقت انشاءالله وقتی باز پرشگو نتر کردن این اقدام ،شاه تصمیم فرزان همان بود .با لطف الهی اتحاد و که امیدواریم این نامه زمانی به دست آنان است که در حال کشتن اژدهایی
آنگاه افزود« :خوشحال خواهید شد که م یگردید روی شما از همه برکات سفید گرفت برای نخستین بار در سرسرایی وحدت بین دو کشور بسیار استوار و اعل یحضرت برسد که ایشان در سلامت از انگلستان در انزوا مانده است که به
شما به برادرمان ،شاه انگلستان اطلاع که به تازگی ساخته شده بود بنشیند، مستحکم است ،تا آنجا که تراوشات قلم شاه حمله م یکند .بنابراین ،این تصویر
دهید سفیر از والاترین احتراماتی خواهد شد ،دیگر چه م یخواهید؟» حرکتی که همیشه خو شیمن تلقی در باغ توافق ،گلهای رنگارنگ وحدت باشند؟ نماد این جادوی بزرگ و جاودانه
برخوردار است که یک تبعه ایرانی صدای انشاءالله ،انشاءالله از سوی سه م یشد .سرسرا به تازگی بازسازی را ترسیم م یکند و شکوفه لبخند را بر بازهم مشکل دیگری وجود داشت است به صورت طلسمی برای همه
م یتواند بهرهمند شود و شخص شاه وزیر شنیده شد و در آن هنگام میرزا شده بود .اعلیحضرت در گوشهای و آن پاسخ گفتن به نام های بود که نوشت هها و هر آن چه مرتبط با مقام
امروز یکی از جام ههای خویش را به جای گرفتند ،تکیه داده بر کرس یهای لبها م ینشاند. علیاحضرت ملکه انگلستان نوشته بودند سلطنت است به کار م یرود و از این
فیروز زانو زد و زمین ادب بوسید. زردوزی شده و فرشی که در زیر پای برای تبادل سفیر با بهای دوستی که به جهت ناآگاهی انگلیس یها نامه را طریق کشور انگلستان از خطر درامان
ایشان اهداء م یکند». شاه صدای خود را بالا برد و با لبخند داشتند مزین به انواع سن گهای قیمتی گشاده است و از همه سوی گشاده برای ملکه ایران فرستاده بودند همراه م یماند .این مهر که با چند رشته نخ
آنگاه علامتی داده شد و پیشکاری، و لحنی شاد و آکنده از مهر و محبت بود .وزیر اعظم و خزان هدار و منشی در باقی خواهد ماند .لازم است که بلبلان با هدی های که شامل تصویری از ملکه ابریشمی به صورت منگول های به نامه
جام های از خز را آورد که در پارچ های گفت« :تازه فکر کن چه شگفت یهایی کنار اعل ی حضرت ایستادند .آنگاه میرزا قلم مکاتبت ،در باغ محبت تفرسی در قابی بود که پیرامون آن الماس کار متصل بود ،موضوع گفتگویی بین وزیر
پیچیده شده بود و مکررا توسط است که باید ببینی ،به جای آن که فیروز که مرا به دنبال داشته وارد دربار کنند و غنچ ههای اندیش هها ما را در گذارده بودند و به زنجیری متصل بود اعظم و ایلچی شد .ایلچی م یگفت این
شخص شاه متبرک شده بود و آن افسار خرد را از دست بدهی ،متوجه شد و در کنار حوض مرمرین مدتی بیان این نکته یادآور شوند که با امتنان که از گردن آویخته م یشد .حالا اگر چه منگوله به معنای آن است که شاه
جامه را فورا بر شان ههای میرزافیروز باش که یکی از خوشبخ تترین مردان بدون کفش منتظر ماند .میرزا فیروز هدیه آن خواهر گرامی دریافت شد همسر اصلی شاه بانوی حر مرا خوانده انگلستان اظهار فروتنی م یکند ،حال
افکند .در مقابل این لطف میرزا یک بار روزگار هستی .تو قرار است که زیباترین به نشانه حرمت خاص به اتاق دیگری و آن را بر گردن آویختم .باشد که م یشد ،م عهذا شرایط او نسبتی با ملکه آن که وزیر اعظم معتقد بود چنین
دیگر زانو زد ،زمین را بوسید و در همان زیبای یهای فرنگستان را ببینی .قرار دعوت شد و در کنار وزیر جای گرفت خانهتان ،زیستگاه محبت و دوستی انگلستان نداشت .تفاوت بین ملکه ایران نیست و این مهر بدین معناست
حال وزرا و ایلچی با گفتن مبارک است است چهرههای همسران برادرم و هماره پررونق باشد .وظیفه دوستی و ملکه انگلستان ،تفاوت بین ماده که شاه انگلستان برای خود حرمت
شاه انگلستان را ببینی ،که ب یتردید لکن شخص من همانجا سرپا ماندم. اقتضا م یکند که از ابر قلم ،گه گاه گاومیشی بود که در حصاری نگاه داشته فو قالعادهای قایل است و سایر شاهان
میرزافیروز را ستایش کردند. مظهر زیبایی آن سرزمین هستند .تو فیروز میرزا فکر م یکرد که چنین قطراتی چند فروچکد تا سبزی و شکوه م یشد تا شیرش را بدوشند و گوشتش را حقیر م یشمارد .ما اظهار داشتیم
شاه آنگاه نماینده شاه انگلیس را شگفت یهایی خواهی دید که هیچ ایرانی رفتاری ضروری است و در واقع در دشت محبت فزونی گیرد .باشد که آن را مصرف کنند و ماده گاوی که چون که این حق ماست که مهر شاه ایران
خطاب قرار داد و در کمال ادب از او چنان موقعیتی اقتضا میکرد میرزا علیاحضرت و شکوهشان جاودانه ماند. هندوان او را م یپرستیدند .شاه ،ممکن را در بالای نامه بزنیم ،اما ایلچی این
پرسید آیا از هدایایی که برای دربار تا کنون ندیده است». چهره اندوه به خود بگیرد که در آیندهای بود به میل خودش ،دستور قتل بانو را پیشنهاد را با خشم نپذیرفت با این
انگلیس فراهم آمده ،راضی است؟ و در با این سخن میرزا فیروز قفل سکوت بسیار نزدیک از دیدار شاه کبیر و نشاط فصل پنجم صادر کند و بانوان دیگری را جایگزین توجیه که این شکل از نامهنگاری
قبال این پرسش ،پاسخ چاپلوسان های را از دهان برگرفت و اظهار داشت: این دیدار محروم خواهد شد و وقتی سازد ،در حالی که ملکه انگلستان مقام فقط در ایران به معنای نام های از
دریافت داشت و گفت تنها یک چیز «انشاءالله که سایه لطف شاه شاهان ایستاد در پیش روی اعلیحضرت با سری سفیر شاه در انگلستان و خود را حفظ م یکرد ،تا زمانی که دست مقام بالاتر برای مقام فرودستتر
نیاز هست تا آن هدایا را کامل کند هرگز از سر این حقیر کوتاه نگردد، فروافکنده و دستهایی به اطاعت برهم حاج یبابا بار م ییابند تا از پناه تقدیر او را در گور بخواباند .در هرحال است .سرانجام پیشنهاد کردیم مهر
و آن تصویری از شاه شاهان است تا انشاءالله که اعلیحضرت هزار سال عمر نهاده و پشتی خم شده از باب فروتنی، لازم بود که این نامه نیز پاسخ داده را در کناردست نوشته بزنیم .با این
مردم انگلستان تصوری ،از آن همه کنند .م ِن کمتر از غبار راه آمادهام تا هر م یشد تصور کرد که او مجرمی است که عالمیان اجازه سفر بگیرند شود و بعد از آن که چند تن ازمنشیان پیشنهاد نیز مخالفت شد ،برای این که
جلال و شکوه و زیبایی شخص شاه خاکی را بر سر کنم تا سفیدروی نزدیک نام ههایی از سوی وزرای ایرانی برای دربار کوششهای خود را به عمل آوردند، این معنا را القا م یکرد که صمیمیت
آن اعلیحضرت باز گردم و آمادهام تا هر سرانجام این امر به منشی بزرگ وانهاده و دوستی بیش از حد است .ایلچی
داشته باشند. فلاکتی را در میان کافران تحمل کنم. شد که در نگارش نامه به اعل یحضرت پیشنهاد کرد مهر م یتواند روی قطعه
شاه که در قبال این درخواست به من ،سگ که باشم که از فرمان شاه پادشاه انگلستان سربلند ظاهر شده کاغذ جداگان های زده شود و در جوف
نشاط آمده بود ،پاسخی مناسب داد شاهان گردن بپیچم؟ من فقط یک بود .از آنجا که چنین نام های در سراسر نامه رها شود .با این پیشنهاد موافقیت
با این مضمون که خود نیز فارغ از تقاضا دارم تا قبل از ترک ایران در امپراتوری ایران تازگی داشت ،در زیر کردیم زیرا به گفته خود ایلچی این
این اندیشه که خواست ایلچی است، نسخ های از این نامه را م یآورم تا جهان مهر در جایی که باید قرار م یگرفت،
نبوده و نقا شباشی را دستور داده تا حضور اعلیحضرت بیان دارم». دریابد که هنر نزد ایرانیان است و بس. جای گرفت .چه ایلچی م یپنداشت
تصویری نه تنها از شخص ایشان که در این لحظه سکوت اختیار کرد و مهر در پای نامه جای گیرد و ما معتقد
از شاهزادگان نیز بکشد و او اطمینان منتظر پاسخ شاهانه شد .آنگاه پس از نام های از بانوی پادشاه ایران به بودیم مهر در بالای نامه جای م یگیرد.
دارد برادرش شاه انگلستان این تابلو ملکه انگلستان سرانجام نامه نوشته شد و
را به عنوان نشان خاص دوستی دقیق های سکوت شاه گفت« :بگو» منشیالممالک همۀ هنر و نبوغ
خواهد پذیرفت .به نقا شباشی آنگاه «تقاضایم این است که در مواجهه با سلام و ستایشی همسان با جامه خود را به کار گرفت تا آن نامه را
دستور داده شد تا تصویر چهرهای را باخطراتی که بر همه کس عیان است، پاک مردم عذرا که مبرا شد از اتهام و با خوشترین خط بنویسد .چنین
که در واقع کوششی بزرگ و جاودانه از سفر در دریاها ،گذر از توفانها و با درودی راستین به شهادت عیسی شکوفایی زبانی بیگمان شادی و
در عرصه هنر بود ،به نمایش بگذارد صخرهها و هیولاهای اعماق دریاها و بر مادر بافضیلتش؛ به آن علیاحضرت، نشاط را به آن مناطق تاریک و ب ینور
و این تصویر ،شاه را در شکارگاه نشان خطراتی که هیچ ایرانی قادر به فکر خواهر عزیرمان که دربارش به شکوه شمال م یافشاند و این نکته را یادآور
م یداد که نیزه در دست و سوار بر کردن آن نیست مگر آن که موی بر بهشت است و مروارید وجودش در میشد که مفاهیم تزکیهشدهای
اسب با سرعت و شتاب هرچه تما متر اندامش راست شود ،و در خطراتی که صدف امن ،به آن ونوس محبوب آسمان که در لای لای این گل و بت هها و
در کار هدف گرفتن گوزنی است این بنده را ممکن است فروبلعد ،این عظمت ،به آن عروس بریتانیای کبیر ،به خوشنویسیهاست ،بسیار دیریاب
و در همان حال شاه تاج بر سر و بنده امید بندد که بیت حقیر همچنان آن موجود کامل زمان که آرزو م یکنیم است مگر برای ذه نهایی که بسیار
قیطا نهای باشکوه بر آستین و لباس در ظل حمایت شاه شاهان است و نیز در پیرامون سرش هال های از شکوه و تیز و چابک است و هیچ انسان عادی
جواهرنشان تشریفاتی بر تن دارد، پسرم که هنوز کودکی بیش نیست جلال باشد و به آن بانویی که عمرش تاکنون نتوانسته به طور کامل دریابد
نقاش با نبوغی تقلیدناپذیر کوشیده انشاءالله ممکن است در سایه اورنگ که مفاهیم آنها چیست .حافظۀ من
بود چهل تن از شاهزادگان ذکور شاهی جای داشته باشد این حقیر یاری نم یدهد همه مندرجات آن نامه
را که مانند ستارگاه فلکی در بروج سخن خود را گفت و تقاضای خویش
مختلف ،نور م یافشاندند در تصویر
نشان دهد و از آنجا که تصویر بیش را به پایان برد».
از این جا نداشت ،نتوانسته بود چهره
بقیه شاهزادگان را تصویر کند.
ادامه در صفحه 15