Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۳ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪63‬‬
‫جمعه ‪ 10‬تا پنجشنبه ‪ 16‬ژوئن ‪2016‬‬

                                                                                    ‫اسپینوزا ؛ یک یهودی نظری ‌هپرداز که ناز ‌یها را « دختر لُر»‬

                                                                                    ‫اولین فیلم‬                                                                  ‫مجذوب خود کرد‬

                                                                                    ‫فارسی‬                                                                       ‫در سال ‪ ،۱۹۴۰‬هیتلر روزنبرگ‬            ‫ایوان یالون‪ ،‬روانکاو و استاد دانشگاه‬
                                                                                                                                                                ‫را مأمور جمع‌آوری کتابها و اشیاء‬      ‫استانفورد‪ ،‬متولد واشنگتن از پدر و‬
‫کرمانی بوده و لهجۀ غلیظ کرمانی‬            ‫صحن ‌ههایی که جعفر و گلنار موفق‬        ‫اولین باری بود که تماشاچ ‌یهای‬                     ‫باروخ اسپینوزا‬              ‫هنری یهودیان م ‌یکند‪ .‬دو سال بعد‪،‬‬     ‫مادر یهودی مهاجر روس‪ ،‬رمانی منتشر‬
‫داشت‪ ،‬برای همین سپنتا مجبور شد‬            ‫م ‌یشدند‪ ،‬مردم با کف زد ‌نهای شدید‬     ‫ایرانی فیلمی م ‌یدیدند که بازیگرانش به‬                                         ‫کتابخانه اسپینوزا مصادره م ‌یشود‪ .‬در‬  ‫کرده است به نام «مشکل اسپینوزا»‪.‬‬
                                          ‫و طولانی آ ‌نها را تشویق م ‌یکردند‪.‬‬    ‫زبان خودشان صحبت م ‌یکردند‪ .‬آوازۀ‬         ‫داشت در سلک روحانیون یهودی درآید‬     ‫برگ مصادره گزارش غریبی درج شده‬        ‫در این رمان نویسنده‪ ،‬آلفرد روزنبرگ‬
   ‫سناریوی اولیه را کمی تغییر دهد‪.‬‬        ‫تکیه کلام «تهرون که می‌گن این‬          ‫جعفر و گلنار در تمام تهران پیچیده‬         ‫اما در ‪ 1656‬به علت ابراز عقایدش‬      ‫است‪ :‬کتابها در ‪ ۱۸‬صندوق گنجانده‬       ‫نظری ‌هپرداز رسمی حزب نازی را روی‬
‫علی‌رغم محبوبیتی که روح‌انگیز‬             ‫جاست…» از همین جا توی دها ‌نها‬         ‫بود‪ « .‬دختر لُر»‪ ،‬اولین فیلم ناطق‬         ‫درباره رابطه انسان و خدا از جامعه‬    ‫شد‌هاند‪ ،‬کتابها نفیس و قدیمی است‬      ‫نیمکت خود دراز م ‌یکند و وامیدارد از‬
‫با نقش گلنار به دست آورد‪ ،‬بعدها‬           ‫افتاد‪ .‬و سینماهای تهران که معمولاً‬      ‫ایرانی بود که در سینم‌اها اکران شد‪.‬‬      ‫یهود طرد شد‪ .‬بسیاری از آثار اسپنوزا‬  ‫و برای بررسی درک مشکل اسپینوزا‬        ‫تحسین خود نسبت به این فیلسوف‬
‫فقط در یک فیلم دیگر ظاهر شد‪ .‬او‬           ‫هفت ‌های دو فیلم عوض م ‌یکردند‪ ،‬تا‬     ‫گلنار‪ ،‬دختر یک تاجر لر بود که‬                                                  ‫دارای اهمیت زیادی است‪ .‬چه مشکلی؟‬
‫در این مورد چنین گفت‪« :‬به خاطر‬            ‫‪ 120‬روز به نمایش « دختر لُر» ادامه‬     ‫توسط راهز ‌نهای لر دزدیده شده و‬                  ‫پس از مرگ وی انتشار یافت‪.‬‬     ‫یالون با خود م ‌یگوید این مشکل باید‬                              ‫بگوید‪.‬‬
‫ناراحت ‌یهایی که در موقع فیل ‌مبرداری‬     ‫دادند‪.‬این فیلم در هندوستان ساخته‬       ‫اکنون در یک قهو‌هخانه در خوزستان‬                                               ‫به خاطر تحسینی باشد که متفکران‬        ‫هنگامی که باید نامی از مرد دانایی‬
‫و بعد از آن چه از طرف فامیل و چه‬          ‫شد‪ ،‬چون در ایران هیچ استودیوی‬          ‫کار می‌کرد‪ .‬جعفر که مأمور دولت‬                                                 ‫آلمانی برای این فیلسوف یهودی دارند‪.‬‬   ‫برده شود‪ ،‬همگان به سقراط‪ ،‬بودا‪،‬‬
‫مردم کشیدم‪ ،‬هرگز راضی نشدم توی‬            ‫فیلمسازی نبود‪ .‬عبدالحسین سپنتا‬         ‫است در همین قهو‌هخانه با گلنار آشنا‬                                            ‫ضد یهودی چون روزنبرگ که ستاینده‬       ‫مسیح یا ابن رشد‪ ،‬گاندی و حتی‬
                                          ‫علاوه بر نوشتن سناریو و کارگردان ‌ی‬    ‫م ‌یشود و به او دل م ‌یبندد‪ .‬از طرفی‬                                           ‫ادب ژرمنیک است‪ ،‬چگونه م ‌یتواند‬       ‫هوگ اوفری م ‌یاندیشند‪ ،‬اما در مورد‬
           ‫فیلم دیگری بازی کنم»‪.‬‬          ‫بخ ‌شهای هنری‪ ،‬نق ‌ش جعفر را هم‬        ‫قلی‌خان‪ ،‬رئیس راهزن‌ها هم چشم‬                                                  ‫این پدیده را در سیستم نامعقول خود‬     ‫یک فیلسوف‪ ،‬بسیاری نام اسپینوزا‬
‫وی حتی مجبور شد به خاطر‬                   ‫بازی کرد‪ .‬رو ‌حانگیز سام ‌ینژاد هم که‬  ‫طمع به گلنار دارد‪ .‬بعد از درگیری‬                                                                                     ‫را می‌آورند‪ .‬صد سال پیش از قرن‬
‫همین سرزن ‌شها نام خود را به صدیقه‬                                               ‫جعفر و قلی‌خان‪ ،‬گلنار و جعفر به‬                                                                        ‫بگنجاند؟‬      ‫روشنایی در اروپا‪ ،‬مردی م ‌یآید که‬
‫دماوندی تغییر دهد‪ ،‬بعد از چند ماه‬         ‫شوهرش کارمند استودیو بود نقش‬           ‫هم م ‌یرسند و از ترس راهز ‌نها به‬                                              ‫خواننده رفت ‌هرفته از خلال نوشته‬      ‫برایش سعادت و خوشی بالاترین‬
                                          ‫گلنار را بازی کرد‪ .‬سام ‌ینژاد اصالتاً‬  ‫بمبئی م ‌یروند و کمی بعد با شنیدن‬                                              ‫یالون درک می‌کند‪ ،‬مشکلی را که‬         ‫نعمتهاست‪ ،‬و عقیده دارد او این خوشی‬
‫همسرش طلاقش داد و به مرور‪ ،‬برای‬                                                  ‫خبر پیشرف ‌تهایی که در ایران شده‪،‬‬                                              ‫اسپینوزا برای آریائیسم روزنبرگ‬        ‫و خوشبختی تنها از فهم و درک قوانین‬
   ‫امرار معاش هم دچار مشکل شد‪.‬‬                                                   ‫تصمیم م ‌یگیرند به ایران برگردند‪ .‬در‬                                           ‫می‌آفریند این همان مشکلی است‬          ‫طبیعت به دست م ‌یآید‪ .‬پسری است‬
                                                                                                                                                                ‫که سبب طردش از جامعه یهود شده‬         ‫که در سن ‪ ۲۲‬سالگی‪ ،‬برای آرامش‬
                                                                                    ‫بطر ‌یهای حاوی شراب مار‬                                                     ‫است‪ .‬م ‌یتوان آن را به این صورت هم‬    ‫و آسایش‌اش چشم از میراث پدر‬
                                                                                                                                                                ‫بیان کرد‪ :‬بدون وابستگی به مرجعی‬       ‫م ‌یپوشد‪ .‬فیلسوفی است که به خاطر‬
                                                                                 ‫مسمو ‌مکننده خود را در الکل از دست‬        ‫شراب مار به نوعی شراب برنج گفته‬      ‫که مرا بالای دیگری قرار می‌دهد‪،‬‬       ‫عشق به آزادی‪ ،‬عدم وابستگی و ادامۀ‬
                                                                                 ‫م ‌یدهد‪ .‬دو نوع شراب مار موجود است‬        ‫م ‌یشود که در بطری حاوی آن یک مار‬    ‫چگونه می‌توان زندگی را دوست‬           ‫پیش ‌هوری‪ ،‬نم ‌یپذیرد که منحصراً با‬
                                                                                 ‫که در یک نوع آن مار عظیم‌الجثه‬            ‫زهردار کبری مرده نگهداری م ‌یشود‪.‬‬    ‫داشت‪ ،‬و خود را دوست داشت‪ .‬و به‬        ‫کمک مالی دوستداران خود زندگی‬
                                                                                 ‫سمی را در شراب برنج قرار م ‌یدهند و‬       ‫در اغلب موارد مار به همراه یک حشره‬   ‫صورت دیگر‪ :‬چگونه بدون تأیید و جلب‬     ‫کند‪ ،‬و تا روز مرگ همچنان شیشه‬
                                                                                 ‫به همراه آن معمولا مارهای کوچکتر‪،‬‬         ‫درون مشروب قرار داده می‌شود‪.‬‬         ‫رضایت پدر‪ ،‬و بدون عشق انحصاری او‬      ‫عینک م ‌یسازد‪ .‬او یک یهودی است‬
                                                                                 ‫لا ‌کپشت‪ ،‬حشرات یا پرندگان را قرار‬        ‫زهر مار در مشروب حل م ‌‌یشود که‬      ‫زندگی کنیم؟ نویسنده از زبان اسپینوزا‬  ‫که به خاطر خرد و جهان بین ‌یاش‪،‬‬
                                                                                 ‫داده و فرصت م ‌یدهند که ب ‌همدت چند‬       ‫در موارد درمانی مورد استفاده قرار‬    ‫م ‌یگوید‪ :‬از این پس هرگز خودم را در‬   ‫فکر قوم برگزیده را به کنار م ‌ینهد‬
                                                                                 ‫ماه ب ‌هعمل آمده و ب ‌هاصطلاح جا بیافتد‪.‬‬                                       ‫تمایل کودکان ‌های که در آغوشم کشند‪،‬‬   ‫و مذه ‌بها را رد م ‌یکند‪ .‬خدا برای‬
                                                                                                                                                   ‫م ‌یگیرد‪.‬‬    ‫محبوس نم ‌یکنم‪ .‬چرا چنین سخنی؟‌‬       ‫او طبیعت ذاتی است ـ و این سبب‬
                                                                                                                           ‫مبدأ اصلی پیدایش آن ویتنام است‬       ‫به خاطر اینکه این در آغوش رفتن که‬     ‫طردش از قوم خود می‌شود و از‬
                                                                                                                           ‫و در گوشه و کنار آسیای جنوب شرقی‬     ‫به نظر م ‌یرسد برای تعادل عاطفی ما‬    ‫تیغ یک تن از متعصبان یهود زخم‬
                                                                                                                           ‫یافت م ‌یشود‪ .‬در این منطقه مارها‪،‬‬    ‫ضروری ست‪ ،‬در برگیرنده خودبینی‬         ‫م ‌یخورد ـ شهروندی است که آزادی‬
                                                                                                                           ‫ب ‌هخصوص نوع سمی آن‪ ،‬معمولا برای‬     ‫و خود محوری است که پی‌آمدش‬            ‫اندیشه برایش شرط صلح و سعادت‬
                                                                                                                           ‫گوشت آنان نگهداری نم ‌یشوند بلکه‬     ‫حسادت است‪ .‬تنها دلی که توسط خرد‬
                                                                                                                           ‫جهت حل کردن زهر آنان در نوشیدنی‬      ‫هدایت شده است م ‌یتواند بر روی دیگر‬                         ‫مدنی است‪.‬‬
                                                                                                                           ‫الکلی مورد استفاده قرار می‌گیرند‪.‬‬                                          ‫کشش رمان ایوان یالون در این است‬
                                                                                                                           ‫از آنجا که سم مار تشکیل شده از‬                          ‫انسانها باز شود‪.‬‬   ‫که نشان م ‌یدهد چرا این خرد عقلانی‬
                                                                                                                           ‫ترکیبات پروتئینی است خاصیت‬                         ‫**‬                      ‫سبب شگفتی انسان م ‌یشود و حتی‬
                                                                                                                                                                ‫باروخ اسپینوزا فیلسوف هلندی در‬        ‫خشمش را برم ‌یانگیزد‪ ،‬و بدین منظور‬
                                                                                                                                                                ‫سال ‪ 1632‬متولد شد و در سال ‪1677‬‬       ‫او شرح حال اسپینوزا را با سرگذشت‬
                                                                                                                                                                ‫از جهان رفت‪ .‬او در ابتدای جوانی قصد‬   ‫آلفرد روزنبرگ در هم می‌آمیزد‪.‬‬

‫‪24‬‬  ‫‪65‬‬                                       ‫‪1‬‬

‫‪53‬‬                                     ‫‪4‬‬        ‫‪6‬‬

‫‪19‬‬                                                       ‫‪26‬‬                         ‫(سودوكو)‬

                                                                                                                           ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬

‫‪47‬‬                                        ‫‪8‬‬                                                                                ‫‪1‬ـ از خوانندگان برجسته و فقید ایران‬                                                             ‫‪1‬‬
                                                                                                                                    ‫ـ واحد انداز‌هگیری وزن‬
    ‫‪2‬‬                                                                                                                                                                                                                      ‫‪2‬‬
                                                                                                                               ‫‪2‬ـ التماس ـ دارایی ـ صدا و ندا‬
    ‫‪6 35‬‬                                        ‫‪73‬‬                               ‫‪2‬‬          ‫‪1‬‬                              ‫‪3‬ـ زادگاه رضاشاه پهلوی ـ جدا ـ‬                                                                  ‫‪3‬‬
                                                                                    ‫‪3‬‬
‫‪8 43‬‬                                                ‫‪1‬‬                                                                                ‫بخشی از علوم پزشکی‬                                                                    ‫‪4‬‬
                                                                                                                           ‫‪4‬ـ از شعرا و غزلسرایان معاصر و‬
‫‪21‬‬                                           ‫‪5‬‬           ‫‪4‬‬                          ‫‪2‬‬                                                                                                                                      ‫‪5‬‬
                                                ‫‪1‬‬                                   ‫‪34‬‬                                                         ‫فقید ایران‬
‫‪3 26‬‬                                                                                                                                        ‫‪ 5‬ـ فاتح اورست‬                                                                 ‫‪6‬‬
                                                                                                                           ‫‪ 6‬ـ آتش ـ اندوه ـ در بیابان فراوان‬
                             ‫عمودی‪:‬‬             ‫‪11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬‬                                                                                                ‫‪9‬ـ شغلی است ـ او هم‬                                 ‫‪7‬‬
                                                                                                                                                    ‫است‬                ‫حرف ‌های دارد سنتی ـ‬
     ‫‪1‬ـ نویسندۀ کتاب معروف «بربادرفته»‬                                                                     ‫‪1‬‬               ‫‪ 7‬ـ حرف ندا ـ از حرکات آب دریا ـ‬                                                                ‫‪8‬‬
                 ‫‪2‬ـ از سبزیجات ریش ‌های‬                                                                                                                                 ‫شهری تاریخ در ایران‬
                                                                                                           ‫‪2‬‬                         ‫عصبانیت ـ نظر و دید‬               ‫‪10‬ـ نیرو ـ از سبزیجات ـ‬                             ‫‪9‬‬
      ‫‪3‬ـ از غلات ـ پهلوان ـ کشوری است‬                                                                                         ‫‪ 8‬ـ لطافت ـ دشت و دمن ـ نرده‬                                                                 ‫‪10‬‬
             ‫‪4‬ـ تنگ ‌های است ـ شکیبایی‬                                                                     ‫‪3‬‬               ‫‪9‬ـ از هنرپیشگان معروف و قدیمی‬                          ‫سرگذشت‬
                                                                                                                               ‫سینمای ایران ـ حرف خطاب‬                 ‫‪11‬ـ بهبودی ـ رنج و مرارت‬                            ‫‪11‬‬
        ‫‪ 5‬ـ معصیت ـ وارد شده به میزبان‬                                                                     ‫‪4‬‬               ‫‪10‬ـ جنس و کالا ـ مادر ب ‌هعربی ـ‬                                                                ‫‪12‬‬
                     ‫‪ 6‬ـ دو دلی ـ نمونه‬                                                                                                                                  ‫ـ در ورق بازی است‬
                                                                                                           ‫‪5‬‬                                      ‫بام دنیا‬             ‫‪12‬ـ شعلۀ آتش ـ از اعضای‬                             ‫‪13‬‬
‫‪ 7‬ـ از شهرهای ایران ـ ظرفی است‬                                                                                             ‫‪11‬ـ شیفته و عاشق ـ پوشش طبیعی‬               ‫داخلی بدن انسان ـ‬
‫‪ 8‬ـ از رودخان ‌ههای اروپا ـ چیرگی ـ نوعی‬                                                                   ‫‪6‬‬                                                                                                               ‫‪14‬‬
                                                                                                                                                     ‫سر‬                  ‫مشکلات و معضلات‬
                               ‫کیف‬                                                                         ‫‪7‬‬                  ‫‪12‬ـ آزاد ـ پایتخت کشوری است‬              ‫‪13‬ـ مشاطه‌گر ـ به‌دنیا‬                              ‫‪15‬‬
                      ‫‪9‬ـ مس ّرت ـ مفید‬                                                                                     ‫‪13‬ـ از خوانندگان خو ‌شصدا و معروف‬
   ‫‪10‬ـ از شعرای صاح ‌بنام و نوپرداز ایران‬                                                                  ‫‪8‬‬                                                                          ‫آمدن‬                           ‫افقی‪:‬‬
‫‪11‬ـ او هم حرف ‌های دارد ارجمند ـ کلیسایی‬                                                                                                            ‫ایران‬              ‫‪14‬ـ خشکباری است ـ‬
            ‫معروف و قدیمی در پاریس‬                                                                         ‫‪9‬‬               ‫‪14‬ـ از مبهمات ـ نوعی آلیاژ ـ میو‌های‬                                       ‫‪1‬ـ از هنرپیشگان معروف‪،‬‬
                                                                                                                                                                        ‫کشوری است ـ رایحه‬             ‫چیر‌هدست و فقید تئاتر‬
    ‫حل جدول شماره قبل‬                                                                                      ‫‪10‬‬                                       ‫است‬                ‫‪15‬ـ بخش و قسمت ـ‬
                                                                                                                           ‫‪15‬ـ اثری جذاب و ک ‌منظیر از ایرج‬                                                          ‫ایران‬
                                                                                                           ‫‪11‬‬                                                             ‫علمی است ـ زادگاه‬           ‫‪2‬ـ گلی است ـ از زبا ‌نهای‬
                                                                                                                                                 ‫پزشکزاد‬                                              ‫کهن جهان ـ از شاهان‬
                                                                                               ‫افقی‪:‬‬                                                                                                  ‫ایران قبل از یورش‬
                                                                               ‫‪1‬ـ از آثار تاریخی مشهد‬                                               ‫حل جدول شماره قبل‬
                                                                    ‫‪2‬ـ بخشی از منزل مسکونی ـ در خور‬                                                                                                                 ‫تازیان‬
                                                        ‫‪3‬ـ عصاره ـ رسول و پیا ‌مآور ـ خوراکی است سنتی‬                                                                                                 ‫‪3‬ـ شهری در ایران ـ‬
                                                                                                                                                                                                      ‫تاوا ‌نگیری و اخذ جریمه‬
                                                                                 ‫‪4‬ـ منتخب ـ بیگانگان‬                                                                                                  ‫‪4‬ـ نویسنده و داستانسرای‬
                                                      ‫‪ 5‬ـ ا ز د ر و س مد ر سه ـ با لا پو شی ا ست‬                                                                                                      ‫مب ّرز و صاح ‌بنام ایران‬
                                                      ‫‪ 6‬ـ شهری قدیمی در نزدیکی تهران ـ ملح ـ کشوری‬                                                                                                    ‫و نگارندۀ «مادران و‬
                                                                                                                                                                                                       ‫دختران» و «درحضر»‬
                                                                                              ‫است‬                                                                                                     ‫‪ 5‬ـ ستودن ـ از رشت ‌ههای‬
                                                                                  ‫‪ 7‬ـ تناسایی ـ نادانی‬
                                                                      ‫‪ 8‬ـ فرمانده ـ مرغی است ـ مباهات‬                                                                                                              ‫آموزشی‬
                                                       ‫‪9‬ـ از روزنام ‌هنگاران و نویسندگان مب ّرز و فقید ایران‬                                                                                          ‫‪ 6‬ـ حیوانی است ـ جانداری‬
                                                                           ‫‪10‬ـ از اشکال ماه ـ حرف ندا‬                                                                                                 ‫است ـ مصلحت و خیر ـ‬
                                                        ‫‪11‬ـ قسمتی از صورت ـ ضمیری است ـ بزرگداشت‬
                                                                                                                                                                                                                    ‫نوشتن‬
                                                                                                                                                                                                      ‫‪ 7‬ـ قسمتی از اندام ـ داور‬

                                                                                                                                                                                                                     ‫ـ آگاه‬
                                                                                                                                                                                                      ‫‪ 8‬ـ آشکار و جلو‌هگر شده ـ‬

                                                                                                                                                                                                          ‫با طراوت ـ مشاور‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16