Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۴۵ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 12شماره 145
جمعه 29د یماه تا پنجشنبه 5بهم نماه 1396خورشیدی
خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط داریوشهمایونروزنام هنگاریبرجسته، دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران ()53
موجود در خاورمیانه ،بسیاری از آنها نظری هپردازی جستجوگر و نوجو ،و
همچنان معتبرند و گویی همین امروز سیاستمداری مل یگرا و میه ندوست ( کیهان لندن شماره ) 1234
نگاشته شدهاند .مقالات قدیم یوی بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات
داریوش همایون در ده ههای سی تا پنجاه خورشیدی احمد احـرار اجاره داد»... مسیری که «اسکار فون نیدرمایر»
همچنین بازتاب مستند موقعیت منطق های و جهانی آگاهی داشت. کحا لزاده در یادداشتهای خود در بازگشت از سفر ناموفق خود
(۵مهر،۱۳۰۷تهران۸-بهمن،۱۳۸۹ژنو) سیاسی و اجتماعی ایران هستند. وی سالهای طولانی در روزنامههای به سوی غرب م یرفت ملحق شویم ب هتفصیل شرح م یدهد که چگونه به افغانستان پیمود و ماجراهایی
از همین رو ما به بازنشر گلچینی از معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران زیرا صلاح نبود که ما دو تن از آن خطر شناخته شدن و گرفتار آمدن که در خاک ایران بر او گذشت به
آثار داریوش همایون میپردازیم که اصلی روزنامهی «آیندگان» بود مسیر خطرناک به تنهایی عبور به چنگ روسها ،وادارشان کرد از سرگذشت «لورنس عربستان» و
در سالهای تبعید پس از انقلاب ۵۷ که صفح های نوین در تاریخچهی کنیم .پس از چند ساعت ،کاروان دربند به پسقلعه بکوچند و در داستا نهای «ایندیانا جونز» شبیه
با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک روزنامهنگاری ایران گشود.همایون نسبتاً بزرگی رسید و در خارج ده آنجا «حاجیعمو» سرما خورد و است .کحالزاده چگونگی انتقال
داشت .مقالاتی که در این ستون مهارت روزنامهنگاری و تسلط خود توقف کرد که دارای شصت الاغ و تب کرد و به بستر بیماری افتاد در نیدرمایر از تهران به شمیران و
م یخوانید ،از آرشیو کیهان لندن بر زبان فارسی را با ایدههای سیاسی شتر بود .ما آماده بودیم که هرچه حالی که رساندنش به بیمارستان اختفای او را در یکی از باغهای
خویش در هم آمیخت و از دههی ۳۰ زودتر حرکت کنیم اما چون از یا بردن پزشک به بالینش خالی از د ر بند چنین شر ح مید هد :
انتخاب شدهاند. خورشیدی به این سو ،نوشتههایی از وجود تعدادی راهزن در آن حوالی خطر نبود .با مشورت «زومر» کاردار «چهار ساعت بعد از نیمهشب
خبر داده بودند کاروانیان حاضر سفارت آلمان طبیب قابل اعتمادی جمعه ،بهاتفاق نیدرمایر با لباس
آنها تنها آزادی ما را ندارند به حرکت نبودند .پس از ساعاتی را بالای سر بیمار م یبرند .طبیب جدیدی که برای او تهیه کرده
انتظار ،در نیمهشب من و نورالله م یگوید احتمال دارد این عوارض بودم و یک خورجین کوچک
کیهان لندن شماره 13 - 1331آبا نماه 1389 میرزا تصمیم به حرکت گرفتیم. مقدمۀ حصبه باشد و اگر بیمار در حاوی لباسهای یدکی خودم ،به
گروهی از کاروانیان نیز با ما همراه هوای آزاد بماند حتماً تلف خواهد کوچه نظامیه و سپس به خیابان
و کره شمالی و زیمبابوه به زندان جنبش اگر در ایران نباشند بیش از نسل کنونی ایران پس از یک سده و شدند .حقیقت این بود که من شد .حاج عمو را لحا فپیچ کرده چراغ برق وارد شدیم .در چهارراه
انداخت هاند و احکام زندانی تازهای آنچه هستند چه م یتوانند بکنند؟ بیشتر آزمون و خطا ،در همه جبه هها به دزد و راهزن فکر نمیکردم. بهزحمت از کوه و کمر گذرانده فعلی خیابان سیروس ،محلی بود که
برای کسانی هم اکنون در زندا نها نبودن در ایران آن چنان مزیتی نیست به مسأله اساسی فرهنگی و سیاسی در طول مسافرت در خاک ایران، به دربند م یرسانند و در اتاقی که الاغهایی با پالان و توشکچۀ مخمل
صادر م یکنند؟ نسل کنونی ایران پس که به رخ م یکشند و جایگزی نسازی خود حمل هور شده است و اولویت را به چه وقتی عازم افغانستان بودم و داشتند جای م یدهند و به مراقبتش و رکاب و دهنه را برای رفتن به
از یک سده و بیشتر ،آزمون و خطا، در این مرحله اگر به فرض به جائی هم آزادی و حقوق بشر داده است تا بقیه چه در مراجعت ،چندین بار اتفاق م یپردازند« :حال حاجی عمو چند قلهک و زرگنده و تجریش و دربند
در همه جبه هها به مسأله اساسی برسدبهانحرافوتک هتکهشدنجنبش هم همراهش بیایند ،آن وقت ما داریم افتاد که از وجود راهزنان در راه روز ناراحتکننده بود و اصلا به به اجاره م یدادند .با دو رأس که
فرهنگی و سیاسی خود حمل هور شده کمک خواهد کرد .من اصلا بختی جبه ههای دروغین خود را م یگشائیم خبر دادند ولی اثری از آنان ظاهر تکلم قادر نبود .مرض او ب هحدی مرا کرایۀ هر یک به نرخ آن روز یک
است و اولویت را به آزادی و حقوق برای مدعیان نم یبینم و سازندهترین پیچیدگی روزافزون «وضعیت» نشد .ما جلوتر از دیگران م یرفتیم. ناراحت داشت که هر وقت به فکر تومان کمتر بود ،از جادۀ فرعی
بشر داده است تا بقیه هم همراهش رویکرد همان پشتیبانی است؛ خدمت ایران گاه سرگردان یآور م یشود .دیگر پس از دو ساعت راهپیمایی ،به این م یافتادم که اگر مریض بمیرد شمیران که از عشر تآباد م یگذشت
بیایند .آن وقت ما داریم جبه ههای به مبارزه است؛ بقی هاش را یک توده نم یتوان یک خط استدلال را تا همه کاروانسرا خراب های ب هنام کاروانسرا برای کفن و دفن او چه گرفتاری به سوی شمیران به راه افتادیم.
دروغین خود را م یگشائیم .رهبران درس خوانده چند ده میلیونی پیش جا برد؛ یک رویکرد را در هر موقعیتی سنگی رسیدیم .در حالی که از کنار عظیمی خواهیم داشت ،در کمال گذشتن از قلهک و زرگنده و دیدن
ب یشمار جنبش سبز از سیاستگران خواهد برد .جنبش سبز کی منتظر حفظ کرد .مانند تا همین اواخر نیست دیوارهای آن م یگذشتیم چند تن عجز و نیاز از خداوند رهایی خود غلامان هندی سفارت انگلیس و
و روشنفکران و اندیشهمندان و رهبری مانده است؟ از توانائی رژیم در که با منظرهای سر و کار م یداشتیم با اسلحه در مقابل ما ظاهر شدند را از این بند و گرفتاری خواستار قزاقان روسی سفارت روس ترس و
روزنام هنگاران و کوشندگان کارگری و خفه کردن جنبش نیز ،حتی در صورت که برای بسیاری ب هروشنی سیاه در و با فریاد برگرد ،برگرد مجبورمان بودم تا این که روز هفتم و هشتم وحشتی در دل من انداخته بود ولی
سازمان دهندگان جامعه مدنی ایران بی سر شدن آن ،نم یباید مطمئن بود. برابر سفید بود .سامانه siteتلاش در کردند به سایر همراهان که از عقب رفته رفته حالش ب هبهبود گرائید. بدون اتفاقی سوء ،از این دو دربند
کمتر از بیرونیان به اهمیت حیاتی در یک سو توده بیدار شدهای است تازهترین پرس شهائی که طرح کرده م یآمدند بپیوندیم .در آنجا صدای دکتر عنایتالله خان مرتباً سر خطرناک عبور کردیم .یک بار نیز
کوتاه کردن دست مذهب از حکومت که هر چه هم م یگیرند و م یکشند به پارهای از سایه روش نهای سیاست شلیک گلوله برخاست و افراد مسلح ش بها بیمار خود را عیادت م یکرد. طبق سنت آن زمان وسط راه پیاده
و حکومت از مذهب آگاه نیستند. از پا نم یایستد و سرامدانی که روز کنونی ایران پرداخته است .در آنچه دیگری از دو طرف سردرآوردند اظهارات او برای من تسکین خاطر شدیم و نان و پنیر و کره خوردیم.
ولی مبارزه برای آنان تفنن نیست و به روز پابرجاتر م یشوند؛ و در سوی در زیر م یآید پرس شها را در ضمن
هزین ههایشبهبرپائینشس تهامحدود دیگر مقاماتی که هیچ تکی هگاهی جز پاس خهائی که ب هنظرم م یرسد آوردهام. و دریافتیم که در محاصره دزدان تصرف همدان توسط قوای روس من پیوسته نیدرمایر را حاجی عمو
نمیشود .آنها در جامعهای عمیقاً سرنیزه ندارند و در نبردی نابرابر با دنیا جنبش سبز یکی از این سایه مسلح قرار گرفتهایم .در تاریکی بود .روز نهم و دهم غذاهای مقوی خطاب م یکردم .ایشان هم در این
مذهبی برای مدرنیته ،برای دمکراسی روش نهاست .تا هنگامی که صفوف شب ،داد و فغان کاروانیان با صدای به حاجی عمو داد .از آن پس او لباس جدید کاملا به شکل حاجی
لیبرال کار م یکنند و از برانگیختن درافتادهاند. تظاهرکنندگاندرهرفرصتخیابا نها گلوله و فریاد خش مآمیز راهزنان در ب هحدی اشتها داشت که من اغلب آقاهای ایرانی شده بود و گاهگاه
بیهودۀ احساسات مذهبی م یپرهیزند. *** را پر م یکرد نه هر روز از شکست آن دم هم میآمیخت ،چهارپایان چنان به او م یگفتم شما باید مراقب باشید شانه را از جیب خود بیرون آورده
عرفیگرائی آنان ــ هوشمندانه ــ جنبش سبز بیتردید فضای م یزدند ،نه به اندیشه جایگزین سازی بههم ریختند که دیگر شناختن از شدت پرخوری ناخوش نشوید»... ریش قرمز و حنائی خود را شانه
بخشی از یک برنامه سیاسی پردامنه همکاری را در بیرون بهبود داده م یافتادند .امروز زندا نهای سر ریز دوست از دشمن ممکن نبود .ما پس از چهل و چند روز ،سرانجام م یکرد و پیاپی صلوات م یفرستاد
است و گروههای کوچکی از چپ و شده از پارهای بهترین زنان و مردان ما میخواستیم با استفاده از این موجباتی فراهم شد که «حاجی و دعا میخواند .از پشت دیوار
است نه موتور یا پرچم آن. راست و جمهوریخواه و سلطنت طلب جای خیابان را گرفته است و رویاروئی وضعیت راه فراری پیدا کنیم اما چند عمو» را روانۀ سفر کنند .یک افسر سفارت آلمان و سفارت عثمانی
موضوع اصلی که م یباید در بیرون و ناسیونالیست ایرانی و عضو کنگره بسیج و توده تظاهر کنندگان جای تن از کاروانیان به قصد ترساندن ژاندارم ـ نورالله میرزا دولتشاهی ـ که گذشتیم و به تجریش رسیدیم .در
روشن شود و از بس بدیهی است ملی تهای ایران را به همکاری با خود را به رویاروئی فزاینده بخ شهائی دزدان ،اقدام به تیراندازی کردند پس از انحلال تشکیلات ژاندارمری آنجا الاغهای ما را عوض کردند و به
کسانی نم یبینند این است که آن یکدیگر برانگیخته است .ولی گذشته از دستگاه حکومتی داده است .مسلم و همین باعث شد گروه بیشتری از بیکار مانده بود ،با وی همسفر شد. طرف دربند روان شدیم .هرچند ماه
چند ده میلیون حقیقتاً نیازی به از اینکه در این زمینه تا کنون به چیز است که درام زندان هیجان خیابان را دزدان که در پشت تپ هها پنهان شده دنبالۀ داستان را از زبان نیدرمایر ،به مبارک رمضان بود ولی دکانها تک
رهبری بیرون ندارند .آن اندازه آگاهی قابلی برنخوردهایم ،هر بهم رسیدنی ندارد و جهتگیری میان بسیج و تظاهر بودند بیرون آمده به کاروان هجوم شرحی که در کتاب خاطرات خود تک باز بود .من برای اجرای نقش های
یافت هاند که بدانند دارند چه م یکنند؛ موفقیت سیاسی نیست .اگر کسانی آورند .این بار آنها به روی کاروانیان (در برابر دروازههای هندوستان) که دیشب کشیده بودم یکسر به
نه از ما کمتر به عرفیگرائی باور دارند بر سر فدرالیسم به هم برسند و در کنندگان بسیار آسانتر م یبود. آتش گشودند و گلول هباران آغاز شد. اتفاق حاجی عمو به در باغ سردار
نه ارزش آزادی را کمتر از ما م یدانند. سکولاریسم توقف کنند چه جای تلاش م یپرسد چگونه م یتوان با هنگامۀ غریبی بود .در این موقع، نوشته است ،نقل م یکنیم: کل آجودانباشی ،که یکی از باغات
نشانهاش نخستین ماههای جنبش شادی است؟ از همه بدتر این تشنگی رژیمی ضدیت وجودی داشت و از من هم نورالله میرزا را گم کردم و «در زمان توقف من در تهران، سرسبز و معروف دربند بود ،رفتیم
سبز و آن همه خردمندی و دورنگری رهبری جنبش سبز است که هیچ کسانی که از دل همین نظام بیرون در صدد فرار برآمدم اما تنی چند قوای عثمانی همدان را بهتصرف و آقای عزیزالله خان پسر کوچک
و خویشتنداری که از سوی تودههای نقشی در آن نداشت هاند و از هر فرصت آمدهاند چنین دفاع ب یباکان های کرد. از راهزنان با چماق به جانم افتادند درآورد و به قزوین نزدیک شد. سردار کل را که از دبیرستان ایران
میلیونی در هر سطح اجتماعی نشان بهره م یگیرند که سرانش را بکوبند .ما اما اگر زمانی برای ب یباکی باشد اکنون که بر اثر اصابت یک ضربه چماق نظامیان روس و انگلیس و انبوهی و آلمان با من دوست بود طلبیدیم.
داده شد .آنها تنها آزادی ما را ندارند. لازم نیست در ایران باشیم تا واکنش است .ما راه دراز پرمخاطرهای (برای به سرم ،بر زمین افتادم و از هوش از ارامنه که نگران انتقامجویی ترکها او آمد و وقتی من و حاجی عمو را
دمکراسی لیبرال جنبش سبز کوشندگان جنبش سبز را در برابر مردم در درون) در پیش داریم و از رفتم .وقتی به هوش آمدم که افراد بودند ،تهران را ترک گفتند و ژنرال با هم دید فوراً به درون باغ برد و
چیزی برای بیشتر خواستن نم یگذارد این «بیهودگی» مبارزات سردرگم و مراحل بسیار ،هر کدام در هنگام و و چهارپایان دور هم م یچرخیدند و باراتف به سفارت روسیه در تهران در یکی از چادرها جای داد و به
زیرا فرد را ب هعنوان خودش دارای کوشش نومیدوار برای جانشین کردن جای خود ،م یباید بگذریم و دستمان دزدان همچنان به تیراندازی مشغول اطلاع داد که مجبور است قزوین را احوالپرسی پرداخت .من فوراً حاج
حقوق برابر با هر فرد دیگر م یداند. خود با جنبش سبز حس کنیم. نیز درگزینشهمراهانگشادهنیست؛ بودند .برای این که لگدمال ستوران تخلیه و ب هسوی گیلان عق بنشینی عمو را به ایشان معرفی کردم و
فدرالیس تهای مل تساز که کمر به دو عنصر این موفقیت سیاسی یکی گذشته از آنکه جلو همراهی هیچ کس نشوم کوشیدم در بین شترها جای گفتم از مشهد آمدهاند و چون هوای
تقسیم«ایننقشه»بست هاندفردانسانی فدرالیسم است که برای ایران ب همعنی را نم یتوانیم بگیریم .میهن خود را امنی برای خود پیدا کنم ولی بار کند. تهران بسیار گرم بود برای چند
را تنها ب هعنوان جزئی از یک ملیت یا تجزیه خواهد بود ،از همان نخستین بر لبه پرتگاه نزدیکتر از آن م ییابیم دیگر از هوش رفتم و به زمین افتادم. وضع مزاجی من طوری بود که روز به ییلاق آمدهایم .شما لطفی
ملت ب همعنی گویندۀ یک زبان معین، گام ــ هر چه هم بر تمامیت ارضی که پروای منزهطلبی داشته باشیم. بعد ،دزدان به جم عآوری اسباب و میتوانستم به سفر ادامه دهم. بفرمائید که یکی از گماشتگان
دارای حقوق م یدانند که خودی و غیر تأکید کنند .این تأکیدها روی کاغذ انقلابیان سینه چاک پیشین را در اثاثه و مال و منال کاروانیان مشغول مقصد من ،همدان و رسیدن به باغچ های کوچک به مدت ی کماهۀ
خودی کردن جامعه شهروندی و درهم است؛ فدرالیسم روی هر کیلومتر مربع بیرون م یبینیم که عبرت گرفت هاند شدند .دستهای افراد را بستند و آنان مرکز قوای عثمانی بود .روز هفدهم توقف ما کرایه کند .او اصرار کرد
بخ شهای بزرگی از ایران و با دست و اصلاح شدهاند و فکر م یکنیم در را روی هم ریختند .بالاخره دو تن اوت 1916میلادی ب هاتفاق یکی در یکی از همین چادرها بمانید،
شکستن بنیاد حقوق بشر است. اندازی کشورهای همسایه جنگیده درون نیز چنین عبر تها و بهبودها از دزدان به سراغ من آمدند و چون از افسران سابق ژاندارمری بهنام نپذیرفتیم .باری ،من با عزیزالله
آنها مانند معمول با دنبال کردن امکان داشته است و احتمالا بیش از مرا در حال نزاری یافتند که قادر شاهزاده روحالله میرزا ،که حاضر خان افشار که نجی بزادهای عزیز و
خواستهای بیشترینه (حد اکثر) خواهد شد. بسیاری در بیرون .پشتیبانی ما از نامها به حرکت نبودم ،به حالم ترحم شده بود مرا تا همدان همراهی کند، محترم بود و حاجی عمو به تکیۀ
خود رسیدن به راه ح لهای بهینه دوم سکولاریسم است که شاید نیست؛ از مای های است که از خود در آوردند .بی آن که دست و پایم را از دروازۀ جنوب غربی تهران خارج دربند آمدیم و او مرا به آقا سید
( optimumاز جمله خواس تهای بیست سال پیش ارزش تأکید مبارزه م یگذارند .چگونه م یتوانیم ببندند کشا نکشان مرا بردند و کنار شدیم و تصور م یکردیم بعد از دو محمد عطار معرفی کرد و او باغچۀ
بهینه خودشان) را ناممکن م یسازند. میداشت .امروز ما برای نخستین بابت گذشت هها از کسانی که قربانی یا سه روز به پیشقراولان سپاه ترک کوچک متعلق به خود را با قالی و
این یک موضوع دیگر است که بار به یک همرائی بر سر دمکراسی و دادهاند و م یدهند طلبکاری کنیم؟ سایرین انداختند»... خواهیم رسید ولی این بار هم بخت رختخواب به ماهی 30تومان به ما
سیاسیکاران ما نم یتوانند بپذیرند :در حقوق بشر رسیدهایم که عرفیگرائی را آیا میتوان کسانی را که در برابر « ادامه دارد»
یک دمکراسی هیچ کس به بیشترینه نیز در بر م یگیرد .بیش از صد سال خامن ها یها و احمد ینژادها ایستادهاند یاری نکرد.
آشنائی و تجربه و به هر کورهراه و و یا به زندان افتادهاند یا هر روز ممکن شب اول در رباطکریم توقف
خواس تهای خود نخواهد رسید. کژراه های رفتن سرانجام دارد ما را در است بیفتند کنار گذاشت و دل به کردیم تا به یکی از کاروا نهایی که
ایستادگی بر این مواضع و پروا مسیر درست مدرنیته م یاندازد .آن کسانی خوش کرد که در ده پانزده
نداشتن از حملات کسانی که در توده تعیین کننده که برای جابجائی هزار کیلومتری سخنانی گاه خطرناک
همه زندگی از سوراخ یک زیج به فرهنگی لازم است ،در جامعه ما پیدا و عموماً ناق صتر از آن زنان و مردان
قضایا نگریست هاند لازم است و مبارزه شده است .اکنون اگر در بیرون ایران،
را ضعیف نخواهد کرد .هیچ امری از که م یباید پیشتاز روشنگری ایرانی در خط آتش م یگویند؟
پابرجائی بر اصول زیان ندیده است. باشد به ملاحظات تاکتیکی و برای موسوی و کروبی اکنون سخنگویان
اشخاص ممکن است چندگاهی زیان بهرهبرداری از احساسات ضد آخوندی اصلی جنبش سبز هستند و هر لحظه
ببینند ولی برد نهائی با آنهاست زیرا همه تأکید را بر عرفیگرائی بگذاریم به ممکن است دستگیر شوند یا به هر
امری که برا یشان اهمیت دارد پیش انحراف خواهیم افتاد .سکولاریسم علت از میدان بیرون بروند .این پرسش
خواهد افتاد .خودشان نیز بسیار را در برابر طرح کلی مدرنیته و بیان میتواند پیش آید که آيا عاقلانه
م یشود که به گفتار انگلیس یها خنده سیاسی آن ،دمکراسی لیبرال ،نهادن، نيست که چيزی برای روز «مبادا»
آخر را خواهند داشت .در برابر هر همه به آن پرداختن و از عناصر مهم داشته باشيم و آن را پيش از آن که
انحراف از اصول از سوی هر کس دیگر بیخبر ماندن حتی از نظر مردم نااميد شوند جايگزين کنيم؟
باشد م یباید ایستاد .این رفتار ب هویژه سیاستبازی ِصرف نیز ورشکسته است. اگر موسوی و کروبی را بگیرند
درفضایسیاستماکهازفرص تطلبی همین بس که ببینیم مردم در ایران ناچار سخنگویان دیگری خواهند بود.
و سست عنصری انباشته است اهمیت برای چه شعارهائی کشته و زندانی و (بگذریم از آنکه دستگیری ،آنان را
حیاتی دارد .ما م یباید با گذاشتن شکنجهم یشوند؟آیااسانلوهاوباق یها بالاتر خواهد برد) .ولی این جنبش
سرمشقهای عملی به پاک کردن و زیدآباد یها و نسرین ستودهها را برگرد شخصی تها نیست و رهبران
«این هواهای عفن وین آ بهای ناگوار» برای دفاع از نظام سکولار مثلا سوریه بسیار دارد .بعد هم جایگزینان سران
کمک کنیم.