Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۵ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 155
جمعه 17تا پنجشنبه 23فروردی نماه 1397خورشیدی
زنان ایران چگونه به حق رأی دادن دست یافتند خانم دکتر مهرانگیز دولتشاهی چندی
پیش دور از وطن به خاک رفت .شرح حال
نخس توزیر (علم) از والاحضرت اشرف خواهش کرده بود که مانع فعالی ت انجم نهای زنان او در همان زمان در کیهان چاپ شد که در
برای شرکت در رأ یگیری (رفراندوم) شوند آن ،به نقش ایشان در تصویب قانون حمایت
خانواده و نیز تفویض حق رأی به زنان ایران
اشاره رفته بود.
شرح این واقعه را که از زبان خانم
دولتشاهی در کتاب خاطرات وی آمده است
در زیر م یخوانید:
م یزنم .من ارسنجانی را آدم روشنی گفت من مطالعه م یکنم .ما هم دیگر در راهرو ،راهروی این طرف که سالن ایران به سازمان ملل برود ،اینکه صحبتم یکردند.یکدفعهاعلیحضرت شورایعالی جمعی تهای زنان که
م یدیدم و اتفاقاً خوشم م یآمد با او نم یخواستیم بیش از این پیله کنیم، انتظار بود ،حتی توی حیاط .یواش یک مسأله مهمی بود .بعد هم نه که رویشان را برگرداندند این طرف و گفتند تشکیل شد ما طرح حمایت خانواده را
حرف بزنم و بحث کنم .چون آدمی بود یواش دیدیم یک عدهای از رفقایمان این برنام ههای بزرگ رفرم ایران در که حالا ببینیم خانم «سوفراژیست» برداشتیم بردیم آنجا .وقتی کمیسیون
که م یشد با او بحث کرد .چون همان م یدانستیم که این الان نم یتواند قانون نم یآیند .یعنی چه؟ چرا نم یآیند؟ بعد پیش بود ،همه سرگرم آن بودند و مان چه م یگوید .خوب ،م یدانستند حقوقیاش تشکیل شد ،قرار شد
طور که گفتم یک دفعه دعوتش کرده بگذارند .متفرق شدیم و رفتیم. به ما گفتند از سر یک چهارراه پلی سها م یخواستند محیط را آرام نگهدارند که دیگر ،کراراً از این صحب تها شده بود. کمیسیون حقوقی هم بررسی کند.
بودم به جمعیت راه نو که همکارهایش اتوبو سها را برم یگردانند .دیگر لابد از آن کارها انجام بشود .به هر حال به هر من خودم هم در هر فرصتی هر جا دیده در کمیسیون حقوقی بعضی آقایان
نگذاشتند بیاید .معلوم شد که تلفن به دنبال این ما مرتب در تلاش اینجا دستور داده بودند که بیش از این صورتی ما فعالیت م یکردیم ،مخصوصاً بودم از این حر فها زده بودم و یک هم م یآمدند .خان مهایی هم بودند
زدند و گفتند نیاید ،ترسیدند که بودیم .جلساتی داشتیم .در محل نگذارید آدم بیاید .ولی به قدر کفایت از راه سازمان همکاری که اول بود ،و پیغامی یک وقتی داده بودیم خدمتشان. و دیدند که همه چیزش خوب است.
خان مهایی که اینجا هستند زیاد به او جمعیتهایمان جمع میشدیم .آن ما نخس توزیری را تسخیر کرده بودیم بعد هم شورایعالی .به نظرم هفت های یک من فوری از فرصت استفاده کردم و قرار شد که به اصطلاح طرح را به
موقع اطلاعات بانوان هم جمعیتی و م یگفتیم ما م یخواهیم نخس توزیر بار جلسات شورایعالی پیش والاحضرت گفتم قربان ،از همه مه متر این است تأیید شورایعالی برسانند .باز هم این
اعتراض بکنند. درست کرده بود که آنها هم با ما را ببینیم .اول که ردمان کردند و اشرف تشکیل م یشد و دائماً هم به که قانون حمایت خانواده در این مجلس طرف و آن طرف و وزارت دادگستری،
کار خیلی بالا گرفته بود و سخت همکاری داشتند .آن روزها هم هاش گفتند نخس توزیر نیست .یک وقتی والاحضرت نق م یزدیم که این است و به تصویب برسد .همان نزدیکیها و گفتند حالا که مجلس نیست و البته
ز نها مشغول فعالیت بودند .یک روز صحبت از اصلاحات ارضی بود که چه گویا م یخواستند از پنجره با نردبان این است ،فلانکس این جور م یگوید، در پاکستان هم یک کاری شده بود. این وسط هم یک دورهای یک مجلسی
من در خانه بودم دیدم آقایی آمده م یشود و چه جوری م یشود و سهم نخس توزیر را ردش کنند که برود .خانم فلان نخس توزیر مخالفت م یکند شما زمان «بوتو» خیلی کارها م یکردند، آمده بود و نیمه کاره رفته بود در خلال
م یخواهد مرا ببیند و م یگوید من مالک چه میشود و سهم زارع چه تربیت خیلی زرنگ بود ،خدا بیامرز ،یا صحبت بکنید .جریان شب مهمانی خیلی مدرنتر بودند .یک شورائی این مدت یادم است آن سالی بود که
رئیس سازمان امنیت تهران هستم. م یشود و حق مالک پایمال نم یشود به قصد اینکه برود تو و دور و بر ببیند ملکه انگلیس را هم من بعد برای برای رسیدگی به کارهای خانواده ملکه انگلیس قرار بود بیاید ایران،
یک سرهنگی بود ،اسمش یادم و این حر فها .یک روز در دفتر مجلۀ که چه خبر است و یا اینکه اتفاقاً توی والاحضرت تعریف کردم اعلیحضرت تا درست شده بود .گفتم در آنجا هم یک همان روزها انتخابات شده بود و قرار
نیست .من این آقا را قبل ًا هم دیده اطلاعات بانوان یک عدۀ زیادی را دعوت باغ بود ،م یبیند و م یرود آن جلو ،راه اندازهای روی موافق داشتند ،ولی شریف شورایی برای رسیدگی به امور خانواده بود مجلس تشکیل بشود .من یک روز،
بودم .به مناسبت نمایشگاه بی نالمللی کرده بودند و آقای ارسنجانی آمد که م یرود و چند نفر را هم صدا م یکند امامی یک خورده خراب کرد ،ولی آن و امر طلاق و اینها تشکیل شده .اتفاقاً نم یدانم برای چه کاری ،رفته بودم
دیده بودم .آمد و گفت خانم دولتشاهی صحبت کند .یک مقدار صحبت کرد و م یروند جلوی پنجره قدم م یزنند و یک خانمی بود ،همسر وابسته نظامی پیش علاء ،که آن موقع وزیر دربار بود.
این فعالیت چی است؟ گفتم آقا و بعضی سؤا لها از او م یکردند و یک نخس توزیر (علم) م یماند توی اطاق. استاد بهترش کرد. پاکستان ،که چند سال بود در ایران شاید شریف امامی نخس توزیر بود.
فعالیتماپنهانینیست.همی نهاست وق تها جواب های سمبلی م یداد و ما حالا اینجا حرف م یزدیم چه کارها بود ،فارسی خوب حرف م یزد .خانم علاء سخت مشغول کار آمدن ملکه
که علنی است و ما داریم تقلا م یکنیم خانمها برایش دست میزدند ،من باید کرد .بعض یها م یگفتند روزنام هها مشارکت زنان در همه هم مثل اینکه «اوریژین» ()origin الیزابت بود .پائین کاخ گلستان کاخ
برای اینکه در رفراندم رأی بدهیم. گفتم که خان مها چرا دشت م یزنید، چرا نمیگویند .یکی دیگر میگفت پرسی ششم بهمن ایرانی داشت .خیلی محبوب بود و کوچکتری بود که اسم خاصی داشت
گفت خوب ،م یدانید که دولت مخالف آقای وزیر شما را دست م یاندازد ،با این روزنام هها فقط فکر تیراژ هستند، مردم م یشناختندش .او هم در نزدیکی و داخلش هم خیلی زیبا بود ،منتهی
شما نیست ،اما یک طوری باشد که این جوا بهایی که م یدهد چرا برایش ملاحظه م یکنند ،حرف ما را درست وقتی که قرار شد که شش مادۀ بود ،فوراً دنبالش را گرفت و گفت بله، آماده پذیرایی خارجیها آن موقع
آرامش برقرار باشد و اوضاع بهم نریزد، دست م یزنید .ارسنجانی هیچی نگفت. نمینویسند ،گرچه اگر مینوشتند اصلاحاتی که اعلیحضرت م یخواستند آنجا یک شورا تشکیل دادند که به نبود .آقای علاء گفت که ما داریم در
چون که م یدانید مخالفینی هستند آنجادرجلسههیچکسنم یآمدبهآقای به تیراژشان کمک م یکرد .بعد چرا پیشنهاد بکنند به همه پرسی گذاشته امور خانواده م یرسند .آن وقت شریف آن قسمت تعمیرات م یکنیم ،حمام
برای این کار و باید مواظب بود که وزیر این جور اعتراض بکند .این بود نخس توزیر نم یآید؟ حالا بعضی از آنها، بشود ،که البته از چند ماه پیش امامی دید خیلی اینجا دارد طرفدار پیدا مدرن و این چیزها درست م یکنیم
فعالی تهای شما را وسیله قرار ندهند که م یدانست که من یک آدمی هستم مثل ًا معاونی یا کس دیگری ،م یآمدند، مقدماتش بود و صحبتش بود و اعلام م یشود ،شاه هم دارد روی موافق نشان برایپذیرائیازشخصی تهایخارجی،
که به کار خودتان لطمه بخورد .گفتم که یک موقعی اگر لازم باشد حرفم را شده بود که کسانی م یتوانند در رفراندم برای اینکه دربار برای این جور
اگر راهنمایی داشته باشید ما حرفی شرکت بکنند که حق رأی در مجلس م یدهد،گفتقربانقوانینیکهماداریم پذیرائ یها محل آبرومندی ندارد و این
نداریم که گوش بکنیم ،به شرطی خیلی خوب است از نظر زنان ،زنان آماده خواهد شد برای پذیرائی ملکه
که نخواهید به کلی جلوی کارمان زنان به پای صندو قهای رای م یروند ۱۳۴۱ وضعشان عیبی ندارد ،چه م یخواهند، انگلیس .حالا دیگر مقدمات فراهم
را بگیرید .گفت خیلی خوب ،پس چه تغییری م یخواهند؟ من گفتم نه، شده بود و دعو تها را هم فرستاده
من با شما در تماس م یمانم .گفتم م یرفتند و مراقب ما بودند .بالاخره دارند .یعنی ز نها نم یتوانستند در این در امر خانواده خیلی جاهایی هست بودند .گفت که شما ملکه انگلیس را
ما کارمان هیچ چیز پنهانی ندارد نخس توزیر مجبور شد بیاید توی ما. جا شرکت بکنند .ما شروع کردیم به که اصلاح م یخواهد .خوشبختانه آن دیدهاید یا نه؟ گفتم نه .گفت که در
و اگر هم م یخواهید ،به بعضی از آمد ،حالا پالتویش را پوشیده ،کلاهش فعالیت و اعتراض از چند هفته پیش. دکتر حقوق آمد به کمک من .چیزی این میهمان یها شما نیستید؟ گفتم
این طرف برو ،آن طرف برو ،این را ببین، آن وسط یک کسی یا خود شاه گفت و نه ،معمولاً م یدانید خان مهایی دعوت
جلساتمان بیائید. در دستش است ،و م یخواهد برود. آن را ببین ،و حرف بزن و اعتراض بکن. یا یک کسی گفت که مذهب و اینها را میشوند که شوهرهایشان کارهای
بعد من فوری به رفقا ،که خانم آمد توی سرسرا و ما عدهای رفتیم روز هفده دی ،یادتان هست چندین هم باید پائید .استاد حقوق گفت آنچه هستند ،ماها که دعوت نم یشویم.
بامداد هم جزو آنها بود ،خبر دادم دورش و حر فهایمان را زدیم .گفتیم سال بود که رسم بود ز نها م یرفتند کهاینخان مهام یخواهندهیچمغایرتی گوشی را برداشت ،وزارت خارجه
که یک چنین چیزی شده .گفتند چرا شما به حرف ما گوش نم یدهید؟ سر آرامگاه رضا شاه و گل م یگذاشتند، با مذهب ندارد و کامل ًا قابل قبول است. رئیس تشریفات را گرفت ،به آقای
خوب کاری کردی .م یخواهند بیایند، گفت بله ،من نمیدانستم که شما عصرش هم مراسمی بود و والاحضرت من خیلی از او متشکر شدم .خوب ،تمام عدل طباطبائیگفت یکی از خان مهای
بیایند .ما که کار خلاف اساس مملکت تشریف میآورید که وقت بگذاریم اشرف میآمد ،و گاهی هم ملکه، شد و شاه رفت و بعد هم عدل طباطبائی برجسته و با شخصیت الآن پیش من
نمیخواهیم بکنیم .ضمناً در این برایتان ،کار داشتم و از این نوع حر فها. حالا هر کدام که بود ،م یآمد .از سال رسید ،مرا به ملکه معرفی کرد .ملکه دو است ،فکر میکنم که علیاحضرت
جریان و این تقلاها نخستوزیر بعددیدنداینجاخیلیشلوغاستگفتند 1334دیگر رسم شده بود که جشن سه تا حرف زد و خانم سفیر انگلیس ملکه انگلستان که اینجا تشریف
به والاحضرت گفته بود و خواهش بفرمائید توی اطاق ،چند نفر نماینده هفده دی گرفته م یشد .جمعی تهای که پهلویش بود به ملکه انگلیس گفت م یآورند خوب است که با بعضی از
کرده بود که والاحضرت نگذارند که بیایند.نخس توزیررفتتویاطاقویک مختلف جشن م یگرفتند .روز هفده که خانم دولتشاهی دکتر از دانشگاه این قبیل خان مها هم آشنا بشوند.
ما این کارها را بکنیم .والاحضرت چند نفر از ماها هم رفتیم تو و گفتیم دی جلوی زنها را نمیگرفتند و شما در یکی از میهمان یها ایشان را
هم به ما گفتند ،اما خصوصی ،نه در چرا نم یگذارید ما رأی بدهیم .این حق میگذاشتند هر کاری بکنند ،بروند «هایدلبرگ» است. دعوت بکنید ،خودتان هم مراقبت
جلسۀ عمومی .به والاحضرت گفتیم ماست به ندای شاهمان جواب بدهیم. بیایند ،جشن بگیرند .آن سال،1341 ، ما حرف قانون حمایت خانواده را بکنید .خیلی هم مرتب میگفت.
که والاحضرت به نام شورایعالی ما او هم دیگر چه بگوید ،گفت خیلی جمعیت زیادی به آرامگاه آمده بود .ما آن وقت آنجا به گوش شاه رساندیم. او را به علیاحضرت ملکه انگلستان
کاری نم یکنیم ،اما بگذارید که به خوب ،من مطالعه م یکنم و با هیأت قرار گذاشته بودیم از آرامگاه برویم به آن زمان نم یدانم چی شد که باز ما معرفی کنید .طباطبائی گفت من
نام جمعی تهایمان بکنیم .چند تا از دولت مشورت م یکنم که ببینیم چکار نخس توزیری .خوب ،جسته گریخته این را نتوانستیم به مجلس بدهیم. میشناسمش .ما را دعوت کردند.
ما مسؤولیت را به گردن م یگیریم م یشود کرد .آخر قانون این است که نخس توزیری هم فهمیده بودند که ما یعنی آن موقع مسائل مختلف بود در یک شبی بود .خوب ،میهمان یهای
و م یکنیم ،گفتند خیلی خوب شما هر کس که برای مجلس رأی م یدهد آنجا م یرویم چون ما قایم نکرده بودیم، مملکت .تازه ،آن کارهائی که سادهتر کوچ کتر و شام نشسته و اینها که
کارهای خودتان را بکنید .یعنی اینجا هم رأی بدهد .من گفتم که نه، تصمیم گرفته بودیم که برویم .در ضمن بود ،گفتم ،دکتر اقبال که نخس توزیر نمیشد و برحسب مقام کسانی
دید که ما واقعاً رعایت احتیاط را این چیز دیگری است .این یک مسألۀ نم یخواستندهمکهجلویمانرابگیرند. بود قبول نکرد یک نفر زن با هیأت دعوت م یشدند .یک شب بود که در
م یکنیم .خودش رفت مازندران ،که مهمی است که شاه از تمام ملت چون ما در حدود سیصد ،سیصد و پنجاه وزارت خارجه یک میهمانی ،یک شام
دیگر کاری به کارش نداشته باشند. خواسته و ما هم م یخواهیم در این نفری که آمدیم جلویمان را نگرفتند .ما نشسته بود ،بعدش یک بوفه بزر گتر
واقعاً والاحضرت آنجا خیلی ژست رأ یگیری شرکت بکنیم .چون خودمان آمدیم در نخس توزیری ،روی پل هها و بود که عده بیشتری ،شاید دویست
م یدانستیمکهاینمقدمهبقیهم یشود. نفری ،دعوت شدند .در آن دعوت،
خوبی کرد. شب دیرتر ،مرا دعوت کردند .شام در
یکی از آن سال نها بود.
بعد از شام ملکه انگلیس و پرنس
فیلیپ و اعلیحضرت هر کدام به یک
طرف حرکت کردند و رفتند توی
مردم و با مردم م یایستادند و حرف
م یزدند .من یک جائی ایستاده بودم
و منتظر بودم ببینم چه میشود
و چه میگذرد .اعلیحضرت یک
جائی رسیدند ،آن طرفتر پرنس
فیلیپ بود و آن طرف هم پهلویشان
شریف امامی بود .آن موقع یک استاد
دانشکدۀ حقوق که انتخاب شده بود
برای مجلس و از کسانی بود که به
عنوان رئیس دانشکده حقوق ما
دعوت کرده بودیم و مورد مشورت
قرار گرفته بود در جمعیت راه نو .شاه
داشت با او صحبت م یکرد که خوب،
حالا مجلس آینده چطور خواهد بود
و من آن طرف ایستاده بودم ،فکر
نم یکردم شاه مرا م یبیند .رویش آن
طرفبود.اعلیحضرتم یگفتندکهدر
این مجلس آینده ،چه کارها باید بشود
و از نظر مملکت چه چیزها اهمیت
دارد و چه قوانینی خوب است که حالا
بررسی بشود و از این جور چیزها با او