Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۹۴ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪1660‬‬                                                     ‫دوتنازدلقکانمشهورعصرناصری از دفترداری تا سرداری‬
‫جمعه ‪ 11‬تا پنجشنبه ‪ 17‬ژانویه ‪2019‬‬

       ‫پینوکیوی آلمانی‬

        ‫جوزف گوبلز‬                      ‫اگرجوزف گوبلز متولد اکتبر ‪1897‬‬                                                                                                  ‫کریم شیره ای و دلقک های دیگر قاجاری‬
                                        ‫به علت نابرابر بودن پاهایش در آزمایش‬
‫اما گوبلز هم بعد از سه روز فکر کردن‬     ‫قبولی ارتش رد نم ­‌یشد زندگی او شکل‬    ‫حمله‪ ،‬بیت المقدس را پس گرفت‪ .‬پس‬               ‫اسم صلا ‌­حالدین‪ ،‬این نبود و یوسف‬       ‫امـا دیگـر دلقـک دربار‪ ،‬اسـماعیل‬           ‫کریم شیره‌ای نایب نقارخانه و در‬
‫فهمید باید وفاداری را کامل کند‪ .‬برای‬    ‫دیگری م ­ی‌یافت‪ .‬اما گوبلز از ارتش‬     ‫از فتح بیت المقدس باز هم صلا ‌­حالدین‬         ‫بود‪( .‬ایوب هم اسم بابایش بود که بعدها‬   ‫بزاز بود که چنانکه از لقبش پیداسـت‬         ‫حقیقت از طرف رئیس خانه‌هایی که‬
‫همین اول شش فرزندش را با سم کشت‬         ‫رانده شد‪ .‬رفت تاریخ و ادبیات خواند‬     ‫یک چشمۀ دیگر آمد و فدیه خیلی از‬               ‫شد شهرت پسر‪ ).‬اصلیت صلا ­‌حالدین‬        ‫بـزاز و طبیعتـاً مـرد خوشـمز‌های بود‪.‬‬      ‫این قسمت را اداره می‌کردند نایب‬
‫و بعد هم خودش و همسرش را با گلوله‬       ‫تا دکترا گرفت و بعد چون از کارایی‬      ‫اسرا را داد و آنها را آزاد کرد‪ .‬به زنان‬       ‫هم عرب نبود و کرد بود‪ .‬کارش هم‬          ‫ابتـدا در مجالـس رفقای خـود لودگی‬          ‫رئیس بوده‪ .‬نقارچی‌ها را تحت اداره‬
‫کلت به هیتلر ملحق کرد‪ .‬حرف او پیش‬       ‫زبانش مطمئن بود و صدای خوبی هم‬         ‫و کودکانی که در جنگ همسر یا پدر‬               ‫جنگیدن نبود و اولش منشی بابای‬           ‫زیـاد م ‌یکـرد و آنهـا را م ‌یخنداند‪ .‬اما‬  ‫داشت و به مناسبت شغل خود‪ ،‬بر‬
‫از مرگ این بود‪« :‬اسم ما دیگر در تاریخ‬   ‫داشت‪ ،‬عضو حزب نازی شد‪ ،‬تا آن جا‬        ‫از دست داده بودند‪ ،‬آن قدر طلا داد‬             ‫نورالدین زنگی بود‪ .‬بعد کم کم برای‬       ‫کـم کم کارش بالا گرفته و در مجلس‬           ‫دست ‌ههای مطرب درجه دوم و سوم‬
‫رفته؛ به عنوان بزرگترین دولتمردان و یا‬  ‫که با هیتلر آشنا شد و تا دم مرگ هم‬     ‫که از او راضی شوند‪.‬بعد از آن دیگر‬             ‫خودش سرداری شد و توی جنگ­های‬            ‫اعیـان هـم حاضر م ‌یشـد و حضـار را‬         ‫غیر دولتی شهر هم ریاست کرده‪.‬‬
‫بزرگترین جنایتکاران فرقی نم ­‌یکند‪».‬‬    ‫با او بود‪ .‬رشد و ترقی هیتلر پس از این‬  ‫هی صلیب ‌ی­ها به جنگ صلا ‌ح­الدین‬             ‫صلیبی خودی نشان داد و نورالدین‬          ‫سـرگرم م ‌یکـرد‪ .‬بالاخـره بـا داشـتن‬       ‫به دعاوی آنها رسیدگی می‌کرد و‬
                                        ‫آشنایی ثابتکردپشت سر مردانبزرگ‬         ‫م ‌­یآمدند و کاری از پیش نم ­‌یبردند‪.‬‬         ‫از او خوشش آمد و حکومت مصر را‬           ‫کسـب بـزازی یکـی از سردسـت ‌ههای‬           ‫در مقابل اجازۀ کسب‪ ،‬مبلغی از آنها‬
                                        ‫م ­‌یتواند یک مردباهوشهمباشد‪.‬گوبلز‬     ‫صلا ‌­حالدین هم که خوشش آمده بود‬              ‫به او داد‪ .‬بعد هم که نورالدین مرد‪،‬‬      ‫عملـه طرب شـد‪ .‬در این دوره مطربی‬           ‫می‌گرفت ولی کریم شیره‌ای به این‬
                                        ‫در طول دوازده سالی که وزیر تبلیغات‬     ‫هی موش و گربه بازی را ادامه م ­‌یداد‪.‬‬         ‫صلا ‌­حالدین به دمشق‪ ،‬مرکز حکومت‬        ‫کار شـریفی نبـود و آنهـا کـه بـه این‬       ‫قانع نشد و چون مرد بذله گویی بود به‬
                                        ‫آلمان نازی بود‪ ،‬با تکیه بر همان شعار‬   ‫صلا ‌­حالدین فرد مرام بازی بود می­گویند‬       ‫او آمد و سر بقیۀ رقبا را زیر آب کرد‬     ‫کار م ‌یپرداختنـد مردمـان آبرومندی‬         ‫دربار و خلوت شاه نفوذ کرده و دلقک‬
                                        ‫معروفش که «اگر دروغ م ­ی‌گویی‪،‬‬         ‫او یک بار حریفش‪ ،‬ریچارد شیردل را‬              ‫و به اسم بابایش حکومت تشکیل داد‪.‬‬        ‫نبودنـد‪ .‬اسـماعیل بزاز مردی شـریف‬          ‫درباری شد و کم کم به همه کس‬
                                        ‫یک دروغ بزرگ بگو» کاری کرد که‬          ‫در میدان جنگ پیاده دید‪ ،‬اسب برایش‬             ‫چند سالی صلا ‌­حالدین کاری به کار‬       ‫و از پسـت ‌یهای مطربـی گریـزان و‬           ‫لیچار (لچر) م ‌یگفت و در بذل ‌هگویی‬
                                        ‫مردم آلمان به حرف و عمل هیتلر به‬       ‫فرستاد که حیف است جناب عالی با‬                ‫مملکت لاتینی اورشلیم نداشت و صبر‬        ‫اسـتقبال او از این کار‪ ،‬به خاطر علاقه‬      ‫خود نمکی داخل می‌کرد که طرف‬
                                        ‫عنوان شاقول سنجش کجی و راستی‬           ‫این همه یال و کوپال پیاده بجنگی‪ .‬در‬           ‫کرد تا بقیه هم بیایند که نیامدند‪.‬‬       ‫بـه لودگـی بـود‪ .‬چنـان که با داشـتن‬
                                                                               ‫تابستان ‪ 1192‬هم وقتی شنید ریچارد‬              ‫این شد که یک چشمۀ دیگر آمد و‬            ‫دسـتۀ مطـرب‪ ،‬کسـب اصلـی خـود‬                               ‫تعرض واقع نشود‪.‬‬
                                                      ‫کارهایشان نگاه کنند‪.‬‬     ‫افتاده تب کرده و در بستر بیماری است‪،‬‬          ‫رفت سر وقتشان‪ .‬اول در نبرد حطین‬         ‫بـزازی را تـرک نکـرد‪ .‬انعامـی هم که‬        ‫ناصرالدین شاه هم با وجود اینکه‬
                                        ‫هیتلر که به آخر خط رسید‪ ،‬کار‬           ‫برایش هدایا و پزشک شخصی خودش‬                  ‫(جایی نزدیک طرابلس امروزی) زد در‬        ‫مردم به اسـماعیل بـزاز م ‌یدادند غیر‬       ‫خیلی اهل این قبیل شوخ ‌یها نبود‬
                                        ‫گوبلز هم تمام بود‪ .‬هر چند هیتلر قبل‬    ‫را فرستاد‪ .‬عوضش صلا ­‌حالدین وقت‬              ‫یک روز شش هزار شوالیه را کشت و‬          ‫از باجـی بود که کریم شـیر‌های از آنها‬      ‫سیاستش اقتضا می‌کرد که دست‬
                                        ‫از خودکشی‪ ،‬ساعت مچی خودش را‬            ‫جنگ هیچ ترحمی نداشت و قلع و قمع‬               ‫والی اورشلیم را به اسیری گرفت تا‬        ‫م ‌یگرفـت‪ .‬الحـق اسـماعیل بـزاز هم‬         ‫نایب کریم را باز بگذارد‪ .‬نایب کریم‬
                                        ‫به گوبلز داد تا مزد وفاداری او باشد‪،‬‬   ‫م ­‌یکرد‪ .‬مثل ًا نوشت ‌­هاند در نوامبر ‪،1182‬‬  ‫صلیب ­‌یها حساب کار دستشان بیاید‪.‬‬       ‫نسـبت بـه آنها حق شناسـی شـایانی‬           ‫هم م ‌یدانست به کی لیچار بار کند و‬
                                                                               ‫«یافا» را به یک حمله و «پیش از آن‬             ‫بعد رفت سراغ بیت المقدس‪ .‬اول با‬         ‫م ‌یکـرد و بـه مـدح و ثنای خـود آنها‬       ‫هیچ وقت به آنها که طرف توجه بودند‬
‫اولین محاکمه یک تبعه خارجی‬                                                     ‫که راهبان فرصت کنند دعای صبحشان‬               ‫حاکم مسیحی آن جا قرار گذاشت که‬                                                     ‫بی‌ادبی نمی‌کرد‪ .‬درباری‌ها و سایر‬
                                                                               ‫را بخوانند» گرفت‪ .‬وی به جز ایوبی‪،‬‬             ‫‪ 50‬روز پشت درواز‌­ههای شهر لشکر‬                      ‫را خوشـحال م ‌یکـرد‪.‬‬          ‫رجال هم برای اینکه از زبان او مصون‬
        ‫لیندن بلات‬                      ‫اولین رئیس بانک ملی ایران‪ ،‬یک نفر‬      ‫صلا ‌­حالدین «ابوالمظفر» و «ناصر» هم‬          ‫را نگه دارد تا آنها خودشان را جمع‬       ‫این شخص در آخر عمر به مکه‬                  ‫باشند هر یک به او باجی م ‌یدادند‪.‬‬
                                        ‫آلمانی به نام «لیندن بلات» بود‪ .‬وی‬     ‫لقب دارد که هر دو تا به معنای «پیروز»‬         ‫و جور کنند‪ ،‬اما حاکم اورشلیم که‬         ‫رفت و مسجدی ساخت و از اموالش‬               ‫اما راجع به لقب شیر‌های که دنبال‬
‫پس از چندی از زندان قصر آزاد و به‬       ‫در تیر ماه ‪ 1312‬به اتهام اختلاس و‬                                                    ‫فکر م­یکرد صلا ‌­حالدین دارد دستش‬       ‫موقوف ‌های برای آن مقرر داشت‪ .‬خیابان‬       ‫اسم او بسته شده‪ ،‬شاید به مناسبت‬
‫کشورش مراجعه کرد و در حقیقت‬             ‫سوء استفاده در دیوانعالی جنایی تهران‬           ‫و «برنده» و دمت گرم است‪.‬‬              ‫م ‌­یاندازد قبول نکرد‪ .‬صلا ‌­حالدین هم‬  ‫اسماعیل بزاز که این مسجد در آن واقع‬        ‫شیری ‌نکاریهای او در بذله گویی بوده‬
                                        ‫محاکمه شد‪ .‬این اولین محاکمه یکی‬        ‫صلا ‌­حالدین ایوبی در سال ‪1193‬‬                ‫در اکتبر ‪ 1187‬بعد از ‪ 12‬روز با یک‬       ‫است و بعدها خیابان مولوی نام گذاری‬         ‫یا اینکه شغل اولی ‌هاش شیره فروشی‬
   ‫بقیه دوره زندانی او بخشوده شد‪.‬‬       ‫از اتباع خارجی مقیم ایران در یکی از‬    ‫میلادی در سن ‪ 55‬سالگی درگذشت‪.‬‬
                                                                                                                                                                               ‫شد به اسم او معروف بود‪.‬‬                                 ‫بوده است‪.‬‬
                                                ‫دادگا‌ههای ایران بوده است‪.‬‬
                                        ‫چون تا قبل از این تاریخ به موجب‬
                                        ‫وجود «کاپیتولاسیون» در ایران‪ ،‬اتباع‬
                                        ‫خارجی را در محاکم ایرانی‪ ،‬محاکمه‬

                                                               ‫نم ‌یکردند‪.‬‬
                                        ‫دادستان دادگاه «لیندن بلات»‬
                                        ‫آلمانی‪« ،‬عباسقلی گلشاییان» بود‪.‬‬
                                        ‫«لیندن بلات» محکوم به پرداخت‬
                                        ‫شش هزار لیره انگلیس غرامت و ‪36‬‬

                                                            ‫ماه زندان شد‪.‬‬
                                        ‫وی بعد از پرداخت مبلغ غرامت‬

‫‪6 43‬‬                                          ‫‪7‬‬

   ‫‪81‬‬                                   ‫‪5‬‬

‫‪5‬‬                                             ‫‪6‬‬                                     ‫(سودوكو)‬                                 ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬

‫‪15‬‬                                                                             ‫‪2‬‬            ‫‪4‬‬                                ‫‪1‬ـ از رجال سیاسی دوران پهلوی و‬                                                                          ‫‪1‬‬
                                                                               ‫‪1‬‬                                             ‫رئیسپیشینمجلسشورا ‌یملیایران‬
                                           ‫‪3‬‬         ‫‪5‬‬                              ‫‪5‬‬                                        ‫‪2‬ـ نویسنده و تاریخ‌نگار معروف‬                                                                           ‫‪2‬‬
                                                                                          ‫‪6‬‬
                                        ‫‪1 85‬‬  ‫‪2‬‬                                                                                                   ‫دوران قاجار‬                                                                        ‫‪3‬‬
                                                                                     ‫‪65‬‬                                         ‫‪3‬ـ ظرفی است ـ توان ـ سلمانی‬
   ‫‪1 7 95‬‬                                  ‫‪4‬‬     ‫‪3‬‬                                                                           ‫‪4‬ـ از شعب اسلام ـ سروی ‌س‌ها ـ‬                                                                          ‫‪4‬‬
                                                        ‫‪4‬‬                         ‫‪5 4321‬‬
   ‫‪4 73‬‬                                    ‫‪2‬‬                                                                                                  ‫دانش و بصیرت‬                                                                           ‫‪5‬‬
                                                 ‫‪6‬‬                                                          ‫‪1‬‬                        ‫‪ 5‬ـ نشانه ـ ترساندن ـ تله‬
‫‪843‬‬                                                                                                                          ‫‪ 6‬ـ برتر از گوهر ـ شناسا ـ تکرار‬                                                                        ‫‪6‬‬
                                                                                                            ‫‪2‬‬
                                ‫عمودی‪:‬‬        ‫‪11 10 9 8 7 6‬‬                                                                                        ‫یک حرف‬                                                                            ‫‪7‬‬
                                                                                                            ‫‪3‬‬                ‫‪ 7‬ـ لحظه ـ از رشت ‌ههای آموزشی ـ‬
    ‫‪ 8‬ـ نظافت ـ تنش‬   ‫‪1‬ـ پژوهشگر‪ ،‬مورخ و‬                                                                                                                                                                                             ‫‪8‬‬
‫‪9‬ـ تکرار یک حرف ـ‬     ‫رجل سیاسی فقید ایران‬                                                                  ‫‪4‬‬                                    ‫قار‌های است‬
                      ‫و وزیر پیشین فرهنگ‬                                                                                     ‫‪ 8‬ـ هادی ـ تکرار یک حرف ـ خواهش‬                                                                         ‫‪9‬‬
               ‫تداوم‬                                                                                        ‫‪5‬‬                ‫‪9‬ـ از فوتبالیس ‌تهای معروف و فقید‬                                                                       ‫‪10‬‬
‫‪1 0‬ـ و حشیگر ی ـ‬        ‫‪2‬ـ ضروری ـ قدیمی‬                                                                    ‫‪6‬‬
                      ‫‪3‬ـ شهری طولانی ـ‬                                                                                                                  ‫ایران‬                                                                        ‫‪11‬‬
             ‫مجروح‬                                                                                          ‫‪7‬‬                ‫‪10‬ـ قوم بی‌سر ـ تنبیه ـ از ابزار‬                                                                        ‫‪12‬‬
‫‪11‬ـ نادان و دیوانه ـ‬      ‫دشواری و سختی‬
                      ‫‪4‬ـ از کشیدنی‌ها ـ‬                                                                     ‫‪8‬‬                                       ‫آشپزخانه‬                                                                         ‫‪13‬‬
          ‫اسب تندرو‬                                                                                         ‫‪9‬‬                ‫‪11‬ـ خوراکی است سنتی ـ مایۀ‬
                              ‫بدهی ـ وسط‬                                                                                                                                                                                             ‫‪14‬‬
                              ‫‪ 5‬ـ خانۀ خدا‬                                                                  ‫‪10‬‬                                 ‫حیات ـ واهمه‬             ‫بزرگی ـ اغلب حیوانات‬
                      ‫‪ 6‬ـ حیوانی است ـ‬                                                                                       ‫‪12‬ـ نوازنده و آهنگساز فقید ایران و‬                           ‫دارند‬                                      ‫‪15‬‬
                        ‫مقاومت و ایستادگی‬                                                                   ‫‪11‬‬               ‫استاد مسلم و ک ‌منظیر موسیقی سنتی‬
                      ‫‪ 7‬ـ از وسایل بازی‬                                                                                      ‫‪13‬ـ خاطر ـ تکرار یک حرف ـ‬                  ‫‪11‬ـ کاخی تاریخی در ایران‬                                ‫افقی‪:‬‬
                      ‫تنیس ـ از شهرهای‬                                                            ‫افقی‪:‬‬                      ‫خاندان ـ از شهرهای تاریخی ایران‬                            ‫ـ ولیمه‬
                                                                                  ‫‪1‬ـ آهنگساز‪ ،‬ترانه‌سرا و‬                                                                                                       ‫‪1‬ـ از شعرای برجسته‬
                                     ‫آلمان‬                                        ‫موسیق ‌یشناس پیشکسوت‬                                         ‫ـ حرف تعجب‬               ‫‪12‬ـ معروف ـ محل شنا ـ‬                   ‫و مشهور روس در قرن‬
                                                                                                                             ‫‪14‬ـ دید و نظر ـ معنا و مفهوم ـ نحیف‬                  ‫کفپوشی است‬
                      ‫حل جدول شماره قبل‬                                                       ‫و فقید ایران‬                   ‫‪15‬ـ از قهرمانان فقید وزنه‌برداری‬                                                                   ‫نوزدهم‬
                                                                                             ‫‪2‬ـ گلی است‬                                                                 ‫‪13‬ـ راهنمایی ـ طرف‬                      ‫‪2‬ـ خوراکی است ـ بخار‬
                                                                                  ‫‪3‬ـ از شهرهای ایران ـ‬                                          ‫ایران و جهان‬              ‫راست ـ تکرار یک حرف‬                   ‫متراکم ـ از شهرهای اسپانیا‬
                                                                                  ‫خجستگی و یُمن ـ مرضی‬                                                                                                          ‫‪3‬ـ نمایش متنوع ـ رطوبت‬
                                                                                                                                                     ‫حل جدول شماره قبل‬  ‫‪14‬ـ نباتات ـ نگهبان و‬
                                                                                                    ‫است‬                                                                                  ‫کلانتر‬                            ‫ـ پاره و کهنه‬
                                                           ‫گذشته ـ نظیر‬                 ‫‪4‬ـ مهیا ـ همشکلی‬                                                                                                        ‫‪4‬ـ فوری ـ وسیلۀ برقراری‬
                                                 ‫‪ 8‬ـ پیرامون خانه و بنا ـ او‬                                                                                            ‫‪15‬ـ نوعی حرکت اسب ـ‬
                                                                                             ‫‪ 5‬ـ گشادگی‬                                                                 ‫از وسایل نجاری ـ دوست‬                     ‫ارتباط ـ پهلوان ـ رایحه‬
                                                         ‫هم حرف ‌های دارد‬         ‫‪ 6‬ـ نهی و ممنوع کردن ـ‬                                                                                                        ‫‪ 5‬ـ «نه» ب ‌هعربی ـ نوعی‬
                                                 ‫‪9‬ـ کوهی مرتفع در آفریقا‬          ‫خوراکی است ـ از ما‌ههای‬                                                                             ‫و مددکار‬                   ‫سیم ـ از بستگان نزدیک‬
                                                                                                                                                                                                                ‫‪ 6‬ـ درویش ب ‌یاعتنا به دنیا‬
                                                   ‫‪10‬ـ کسر ـ نژادی است‬                            ‫شمسی‬                                                                                                          ‫ـ از شهرهای شمالی ایران‬
                                                 ‫‪11‬ـ قعر ـ شهری در ایران‬          ‫‪ 7‬ـ دو روئی و تزویر ـ‬                                                                                                         ‫‪ 7‬ـ از کشت ‌یگیران برجسته‬
                                                                                                                                                                                                                ‫و نام‌آور ایران و قهرمان‬
                                                                  ‫ـ بدی‬
                                                                                                                                                                                                                   ‫پیشین جهان ـ شراب‬
                                                                                                                                                                                                                ‫‪ 8‬ـ مرضی است ـ تکرار‬
                                                                                                                                                                                                                ‫یک حرف ـ اعضاء و جوارج‬

                                                                                                                                                                                                                         ‫اندرونی ـ مفید‬
                                                                                                                                                                                                                ‫‪9‬ـ نوشته‌های رد و بدل‬

                                                                                                                                                                                                                           ‫شده ـ آزادی‬
                                                                                                                                                                                                                ‫‪10‬ـ منها ـ سرکردگی و‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18