Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۰۸ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪۱۶۷۴‬‬
                                                                                                                                                                  ‫جمعه ‪ ۶‬تا پنجشنبه‪‌۱۲‬اردیبهشت ماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ در تفاوت اسلا ‌مهراس ِی ما با‬                                                                             ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)11۶‬‬
         ‫«اسلاموفوبیا»ی فرنگی‬
                                                                                                                         ‫احمد احـرار‬                              ‫( کیهان لندن شماره ‪) 129۷‬‬

‫شود نه تنها برخلاف نزاکت سیاسی‬         ‫«اسلاموفوبیا» (‪)Islamophobia‬‬               ‫= ا گر هو ا د ا ر ی ا ز‬                ‫دارم‪ .‬گفت بفرمایید‪ .‬گفتم رئیس اردو‬       ‫من که این اخطار را شنیدم به‬              ‫ادیب‌السلطنه که چندی بعد‬
‫نیست بلکه حق طبیعی فر ِد هراسیده‬              ‫مورد حمله واقع شده است‪.‬‬             ‫اسلاموفوبیا در جوامع‬                   ‫و آقا سید ضیاءالدین کجا هستند؟‬           ‫قزاقی که جلو نشسته بود گفتم البته‬        ‫وزیر دادگستری در کابینۀ سردار‬
                                                                                  ‫غربی خلاف نزاکت سیاسی‬                  ‫محلی را نشان داد که خیلی از ما‬           ‫با دستوری که وقت حرکت از مهرآباد‬         ‫سپه و سپس وزیر داخله در کابینۀ‬
            ‫از آن ایدئولوژی است‪.‬‬       ‫مدت‌هاست که اوباش سایبری‬                   ‫است به این خاطر است که‬                 ‫فاصله داشت‪ .‬گفتم خواهش م ‌یکنم‬           ‫داده شده است که ما را به منزلهایمان‬      ‫مخبرالسلطنه شد‪ ،‬خاطرات خود را‬
‫اتباع اسلام‌هرا ِس کشورهای‬             ‫جمهوری اسلامیدرهماهنگیباچند‬                ‫مسلمانان در این کشورها‬                 ‫به هر وسیله ممکن است به آقا سید‬          ‫برسانید‪ ،‬ما از این حکم مستثنی‬            ‫از آن شب سرد زمستان و نخستین‬
‫اسلامی‪ ،‬همواره از بیم خشونت‬            ‫چه ‌ره بدنام و هوچی استمرارطلب و‬           ‫اقلیتی آسی ‌بپذیر هستند‬                ‫ضیاءالدین بگویید که فلانی م ‌یگوید‬       ‫خواهیم بود‪ .‬گفت راست است‪ ،‬ولی‬            ‫دیدارش با فرمانده نظامی کودتا در‬
‫هواخواهان متعصب اسلام در خطر‬           ‫چپگرا‪ ،‬تلاش دارند با ایجاد موج در‬          ‫و در گذشته گا ‌هب ‌هگاه مورد‬           ‫ما برحسب فرمایش شما دنبال شما‬            ‫با این حکم رئیس گمان نمی‌کنم‬             ‫قهوه‌خانۀ مخروبه مهرآباد چنین‬
‫زیست ‌هاند و در بسیاری مواقع مجبور‬     ‫شبکه‌های اجتماعی‪ ،‬ذهن کاربران‬              ‫خشونت و آزار از ناحیه‬                  ‫تا اینجا آمده‌ایم و دیگر در اینجا‬        ‫بتوانیم از راه دیگر برویم‪ .‬عجالتاً به‬
‫به خودسانسوری و نفی اندیشه خود‬         ‫آنها را در راستای سیاس ‌تهای فرقه‬          ‫بخشی افراطی از جامعه‬                   ‫کاری نداریم‪ .‬خوب است ترتیبی‬              ‫شهر برویم ببینیم چه م ‌یشود‪ .‬بعد از‬                         ‫ادامه م ‌یدهد‪:‬‬
‫شده‌اند تا از گزند اکثریت معتقد‬        ‫تبهکار اشغالگر ایران‪ ،‬جهت دهند‪ .‬این‬        ‫یا افراد تندرو و نژادپرست‬              ‫بدهید که ما به خان ‌ههای خود برویم‪.‬‬      ‫آن که از دروازه وارد شدیم و به طرف‬       ‫رفیق عزیز من معی ‌نالملک خیلی‬
‫به آموز‌ههای خشن اسلام در امان‬         ‫مزدوران‪ ،‬یک روز به بهانه نام ‌هنویسی‬       ‫قرارگرفت ‌هاند‪.‬اسلا ‌مهراسی‬            ‫قزاق رفت و بعد از ربع ساعتی جواب‬         ‫امیریه رفتیم و سر چهارراه رسیدیم به‬      ‫مضطرب و آشفته بود و لاحو ‌لگویان‬
‫بمانند‪ .‬خطر ارتداد و تکفیر از همان‬     ‫معدودی از خیل اپوزیسیون به ترامپ‬           ‫اما اگر از ناحیه شهروندان‬              ‫آورد که گفت ‌هاند قدری تأمل کنید تا‬      ‫همان قزاق‪ .‬گفتم راه ما از آن طرف‬         ‫در میان آن خرابه قدم می‌زد و‬
‫روز نخست تشکیل حکومت اسلامی‬            ‫عربده‌کشی مجازی راه می‌اندازند‪،‬‬            ‫یک کشور مسلمان دربا ‌ره‬                ‫ترتیب کارتان را بدهم‪ .‬ما هم ناچار‬        ‫دست راست است که از خیابان ارامنه‬         ‫قل‌هوالله و آیت‌الکرسی می‌خواند‪.‬‬
‫توسط پیامبر اسلام‪ ،‬همواره در کمین‬      ‫یک روز به بهانه دیدار چند فعال‬             ‫ایدئولوژ ِی در قدرت آن‬                 ‫در همان سرما و تاریکی ایستادیم‪.‬‬          ‫ب ‌هطرف خیابان فرمانفرما م ‌یرود‪ .‬قزاق‬   ‫حقیقتاً جای وحشت و اضطراب هم‬
‫منتقدان این دین حنیف بوده است‪.‬‬         ‫سیاسی با وزیرخارجه ایالا ‌تمتحده‬           ‫جامعه عنوان شود نه تنها‬                ‫طولی نکشید دیدیم دو نفر قزاق با‬          ‫هم به راننده گفت از طرف دست‬              ‫بود زیرا از جانب رئیس اردو پس از‬
‫دین اسلام‪ ،‬تاریخی متجاوز و‬             ‫بنای هوچیگری در فضای مجازی‬                 ‫برخلاف نزاکت سیاسی‬                     ‫تفنگ به طرف ما آمدند و گفتند‬             ‫راست برو‪ .‬همین که شوفر خواست به‬          ‫مذاکرات بعدی‪ ،‬هیچ خبری به ما‬
‫تمامی ‌تخواه دارد‪ .‬دنیا از چش ‌مانداز‬  ‫م ‌یگذارند و یک روز وسط فلاکت‬              ‫نیستبلکهحقطبیعیفر ِد‬                   ‫بس ‌مالله‪ ،‬بفرمایید برویم‪ .‬یکی جلو ما‬    ‫آن طرف متمایل شود فوراًدو نفر از دو‬      ‫نرسید‪ ،‬سهل است کم کم دیدیم‬
‫این دین‪ ،‬همان است که در عهد‬            ‫سیل و رنج فراگیر هموطنان‪ ،‬لاف‬              ‫هراسیده از آن ایدئولوژی‬                ‫افتاد و یکی در دنبال ما و ما را از میان‬  ‫طرف نهیب زدند و مانع از رفتن ما به‬       ‫اردوی قزاق که در آن بیابان رها بودند‬
‫رسو ‌لالله بوده و توسط او خ ‌طکشی‬      ‫امیدواری م ‌یزنند و به این بهانه به هر‬                                            ‫درخ ‌تها گذراندند و وارد اتاق بزرگی‬      ‫آن طرف شدند‪ .‬ناچار ما هم کماکان‬          ‫عزم رحیل کردند و به طرف شهر ب ‌هراه‬
‫شده است‪ .‬از این چش ‌مانداز‪ ،‬جهان‬       ‫کسی که واقعیات هولناک روی زمین‬                                 ‫است‪.‬‬               ‫کردند که حکم خراب ‌هها را داشت‪.‬‬                                                   ‫افتادند‪ .‬از همه عجی ‌بتر و مضح ‌کتر‬
‫به «دارالکفر» و «دارالاسلام» تقسیم‬     ‫را بیان کند‪ ،‬برچسب «ویران ‌یطلبی»‬                                                 ‫جمعی کثیر از قزاق تاز‌هرسیده در‬                      ‫اردو را پیروی کردیم‪.‬‬         ‫این بود که آن دو نفر همسفران عزیز‬
‫می‌شود و «جهاد» راه حل نهای ِی‬         ‫م ‌یزنند‪ .‬حالا این جماعت‪ ،‬چند روزی‬         ‫یوسف مصدقی‪ -‬یکشنبه گذشته‪،‬‬              ‫آنجا راح ‌تباش کرده بودند و هرکس‬         ‫در اینجا از گفتن یک حقیقت‬                ‫انگلیسی هم که ما را با اتومبیل خود‬
‫رابطه میان این دو بخش دنیاست‪.‬‬          ‫است که اسلا ‌مهراسی را بهانه کرد‌هاند‬      ‫مصادف با روز رستاخیز مسیح یا عید‬       ‫به کاری مشغول بود‪ .‬بعضی غذا‬                                                       ‫به مهرآباد آورده بودند در همان حیص‬
‫دگراندیشی و دگربودگی از نظر‬            ‫تا زیر لوای این اصطلاح‪ ،‬به دفاع از‬         ‫پاک (‪ ۲۱‬آوریل ‪ ۲۰۱۹‬میلادی)‪،‬‬            ‫م ‌یخوردند‪ ،‬بعضی دراز کشیده بودند‪،‬‬                ‫ادی ‌بالسلطنه‬                   ‫و بیص که اردو به حرکت درآمده بود‬
‫شریعت اسلام‪ ،‬چیزی جز اتصال به‬                                                     ‫انفجارهای انتحاری در کلیساها و‬         ‫بعضی تریاک م ‌یکشیدند‪ ،‬بعضی عرق‬          ‫نم ‌یتوانم خودداری کنم‪ .‬قزاقی که از‬      ‫در میان جاده پیدا شدند و بدون این‬
‫دارالکفر نیست و کسی که به این‬             ‫جنایتکاران فرقه تبهکار بپردازند‪.‬‬        ‫اماکن مذهبی مسیحیان در شهر‬             ‫م ‌یخوردند‪ ،‬یکی آواز م ‌یخواند‪ ،‬یکی‬      ‫مهرآباد با ما همراه کرده بودند قزاق‬      ‫که اعتنایی به ما بکنند سوار اتومبیل‬
‫بخش از عالم متصل شود‪ ،‬شایسته‬           ‫چند دهه است که در ممالک فرنگ‬               ‫کلمبو (پایتخت سریلانکا)‪ ،‬بیش از‬        ‫دست ب ‌هگردن رفیقش انداخته بود‪.‬‬          ‫نبود‪ ،‬فرشت ‌های بود در لباس قزاق زیرا‬    ‫شدند و ب ‌هراه افتادند و رفتند و امید ما‬
‫عقوبت دنیوی و اخروی است‪ .‬ما ِل‬         ‫‪-‬یا به بیان مرسوم‪« ،‬جهان غرب»‪،‬‬             ‫سیصد نفر را به کام مرگ فرستاد‬          ‫خلاصه ما را از میان این جماعت‬            ‫آن رفتار و اخلاق که ما در ظرف یکی‬        ‫از آنها هم که اتومبیلی همراه داشتند‬
‫او حلال‪ ،‬خو ِن او هدر و خانواد‌هاش‬     ‫اصطلاح  « �‪political correct‬‬               ‫و صدها تن دیگر را مجروح کرد‪ .‬دو‬        ‫گوناگون گذراندند و به آن طرف اتاق‬        ‫دو ساعت از او دیدیم ابداً شباهت به‬
‫مستحق بردگی هستند‪ .‬فقها و‬              ‫‪ »ness‬در عرصه عمومی و محیط‬                 ‫روز بعد از این واقع ‌هی تروریستی‪،‬‬      ‫بردند که آن طرف دو در بود که به‬          ‫رفتار یک نفر قزاق نداشت و آنجا بر‬                               ‫قطع شد‪.‬‬
‫مفتیان شیعه و سنی‪ ،‬از عمق جان‬          ‫رسانه‌های گروهی ترویج می‌شود‪.‬‬              ‫گروه دولت اسلامی عراق و شام‬            ‫این اتاق باز م ‌یشد‪ .‬درها را باز کردند‪.‬‬                                           ‫اندک اندک تمام قسم ‌تهای اردو‬
‫خود به چنین احکامی باور دارند؛ هر‬      ‫این اصطلاح‪ ،‬در زبان فارسی به‬               ‫(داعش) با افتخار مسئولیت این‬           ‫مرا در یک اتاق و معی ‌نالملک را در‬                                                ‫از سواره و پیاده و توپخانه و غیره از‬
‫چند گاهی به ضرورت و مقتضیات‬            ‫«نزاکت سیاسی» ترجمه شده است‪.‬‬               ‫کشتار مذهبی‪ -‬جهادی را به عهده‬          ‫اتاق دیگر انداختند و در را به روی ما‬                                              ‫آن محوطه بیرون رفتند و ما را در آن‬
‫زمان و از سر ضعف‪ ،‬باورهای منحط‬         ‫مبنای وضع این اصطلاح این است‬               ‫گرفت‪ .‬این مسلمانان داعشی‪ ،‬طبق‬          ‫بسته و رفتند‪ .‬اتاقی که مرا در آنجا‬                                                ‫بیابان هولناک ب ‌هجا گذاشتند و معلوم‬
‫و بَ َدو ‌یشان را پنهان م ‌یکنند‪ ،‬اما‬  ‫که اکثری ِت در قدرت یک جامعه‬               ‫معمولضمنستایشازشهاد ‌تطلبی‬             ‫توقیف کردند بیش از یک متر و نیم‬                                                   ‫است که از مشاهدۀ این احوال بر ما‬
‫اگر قدرت به دست‌شان بیفتد‪ ،‬از‬          ‫یا نیروهای تعیین‌کنند‌ه سیاسی‪-‬‬             ‫برادران آدمکش جهادگرشان‪ ،‬مثل‬           ‫در سه متر مساحت و از هیچ طرف‬                                                      ‫چه م ‌یگذشت‪ .‬تقریباً به نصف شب‬
‫وحشیگری و خشونت به بهانه اجرای‬         ‫اجتماعی یک کشور وظیفه دارند تا‬             ‫همیشه وعده دادند که این آخرین‬          ‫راه به جایی نداشت و فقط در یک‬                                                     ‫هم بیش از دو ساعتی باقی نمانده بود‬
‫احکام الاهی و تقویت حکومت‬              ‫نسبت به گرو‌ههای اقلیت و نابرخوردار‬                                               ‫ضلع آن‪ ،‬نزدیک سقف‪ ،‬روزن ‌های برای‬                                                 ‫و ما با همان حال پریشان در آن خرابه‬
‫اسلامی‪ ،‬ذر‌های فروگذار نخواهند کرد‪.‬‬    ‫آن جامعه ‪-‬که یا ب ‌یبهره از قدرتند و‬              ‫حمله علیه کفار نخواهد بود‪.‬‬      ‫روشنایی بود‪ .‬زمین اتاق هم خالی از‬                                                 ‫خود را آمادۀ مرگ م ‌یکردیم زیرا هیچ‬
‫اسلام‌هراسا ِن تبعه کشورهای‬            ‫یا در گذشته مورد ظلم واقع شد‌هاند‪-‬‬         ‫حملات خونین کلمبو درست‬                 ‫فرش و پر از گرد و خاک بود‪ .‬ناچار‬                                                  ‫چیز مانع از این نبود که دزدان حول‬
‫اسلامی‪ ،‬از زمانی که به این آگاهی‬       ‫رعایت نزاکت و هنجارهای اخلاقی‬              ‫زمانی اتفاق افتاد که فضای مجازی‬        ‫اتاق رفیق من هم همین صورت را‬                                                      ‫و حوش یا جست ‌هگریخت ‌ههای همان‬
‫م ‌یرسند که نم ‌یخواهند زیر لوای‬       ‫را حتی بیش از حد معمول لحاظ‬                ‫فارس ‌یزبان پر شده بود از پروند‌هسازی‬  ‫داشت‪ .‬تفاوتی که این حال برای ما‬                                                   ‫اردو بر سرمان بریزند و ما را نیست‬
‫باورهای اسلامی و احکام خشن و‬           ‫کنند‪ .‬در سا ‌لهای اخیر‪ ،‬این اصطلاح‬                                                ‫داشت این بود که تا حال نم ‌یدانستیم‬
‫بَ َدوی شریعت زندگی کنند‪ ،‬باید‬         ‫و مشتقات آن مورد سوء استفاد‌ه‬                                                                                                                                                           ‫و نابود کنند‪.‬‬
                                       ‫مو ‌جسواران سیاسی و شارلاتا ‌نهای‬                                                                                                                                   ‫در این حال که جایگاه اردو ب ‌هکلی از‬
                                                                                                                                                                                                           ‫افراد خالی شده بود و ما در آن خرابه‬

‫در کشور ما اسلامی که باید از آن هراسید چهل سال است در قدرت است و سرکوب و نابود و ویران م ‌یکند!‬

‫میان خودسانسوری یا در خطر‬              ‫دانشگاهی قرار گرفته و بسیاری از‬            ‫و اتها ‌مزنی مزدوران ارتش سایبری‬       ‫زندانی هستیم‪ ،‬حالا تکلیف معین‬            ‫من ثابت شد که ممکن است اولیای‬            ‫عازماً اِل ‌یالموت و یابساً َع ‌نالحیات‬
‫زیستن‪ ،‬یکی را انتخاب کنند‪ .‬چنین‬        ‫نانخورهای بازار مکا‌ره حقوق بشر و‬          ‫جمهوری اسلامی علیه دگراندیشان‬          ‫شد‪ ،‬با تفاوت این که پیش از توقیف‪،‬‬        ‫خدا در هر لباسی باشند‪ .‬باری‪ ،‬ما‬          ‫ایستاده بودیم صدای پای عدۀ زیادی‬
‫وضعیتی‪ ،‬آسی ‌بهای جبرا ‌نناپذیری‬       ‫چپگرایان مفتخور و مستمری‌بگیر‬              ‫منتقد اسلام‪ .‬این ماجرا از آنجا شروع‬    ‫من و معی ‌نالملک مرتب یکدیگر را‬          ‫همه جا دنبال اردو رفتیم تا سرانجام‬       ‫از فضای جلو قهو‌هخانه بلند شد و از‬
‫به شخصیت و کرامت انسانی این‬            ‫دولت‌های رفاه‪ ،‬از آن برای حمله‬             ‫شد که ویدئوی تقطیع شده‌ای از‬           ‫م ‌یدیدیم و با هم صحبت م ‌یکردیم‪،‬‬                                                 ‫آن میان یکی فریاد زد و مرا ب ‌هنام‬
‫افراد وارد م ‌یکند و باعث م ‌یشود که‬   ‫به منتقدان ایدئولوژی‌های خود‪،‬‬              ‫سخنان آرش جودکی در برنامه‬                                                                 ‫به میدان مشق رسیدیم‪.‬‬           ‫خواند که بیایید‪ .‬ما سراسیمه به سوی‬
‫آنها بجای زیست طبیعی‪ ،‬محروم از‬         ‫استفاده م ‌یکنند‪ .‬این جماعت همواره‬         ‫«پرگار» بی‌بی‌سی فارسی‪ ،‬بطور‬                    ‫حالا از آن هم بازماند‌هایم‪.‬‬     ‫ب ‌هقدرت خدا و در تمام طول راه و‬         ‫صدا رفتیم و معلوم شد رئیس اردو و‬
‫حقوق انسان ِی خود‪ ،‬همواره در ترس‬       ‫تلاش دارند تا بار تاریخی اصطلاح‬            ‫هماهنگ توسط چند کاربر بدنام و‬          ‫از این ماجرا نیم ساعت گذشت‪.‬‬              ‫دم دروازه و در میان شهر با همۀ آن‬        ‫آقای سید ضیاءالدین و خواص صاحب‬
                                       ‫«اسلاموفوبیا» (‪)Islamophobia‬‬               ‫خار ‌جنشین هواخواه جمهوری اسلامی‬       ‫ناگاه در باز شد و جوانک زیبایی به‬        ‫تجهیزات و تعلیمات و سنگربند ‌یها‬         ‫منصبانند که م ‌یخواهند در قفای اردو‬
                    ‫زندگی کنند‪.‬‬        ‫در غرب را به عبارت «اسلا ‌مهراس ِی»‬        ‫در شبک ‌ههای اجتماعی منتشر شد‬          ‫درون اتاق آمد که صاحب منصب‬               ‫و پی ‌شبین ‌یها که دولت شاهنشاهی‬         ‫روانۀ شهر شوند و آن صدا از آقا سید‬
‫باید همیشه به خود یادآوری کنیم‬         ‫اقلیت منتقد اسلام در کشورهای‬               ‫که در انتهای آن‪ ،‬جودکی م ‌یگوید‪:‬‬       ‫قزاق بود‪ .‬با لحنی عتا ‌بآمیز که چنگی‬     ‫از چند روز پیش مشغول آن شده بود‬
‫که اسلام‌هراسی یک مسلمان‌زاده‬          ‫اسلامی‪ ،‬منتقل کنند‪ .‬این تلاش‪،‬‬              ‫«اسلا ‌مهراسی اگر یک وظیفه نباشد‪،‬‬      ‫هم ب ‌هدل م ‌یزد گفت اسلحۀ خود را‬        ‫یک نفر هم پیدا نشد که جلو حضرات‬                            ‫ضیاءالدین بود‪.‬‬
‫یا یک نامسلمان ساکن یکی از‬             ‫گاهی تا آنجا پیش م ‌یرود که با انوع‬                                               ‫بدهید‪ .‬گفتم آقاجان‪ ،‬من اهل سلاح‬          ‫بیاید و بپرسد آقا کجا م ‌یروید؟ گویی‬     ‫سیدضیاءالدین به ما گفت که اینک‬
‫کشورهای اسلامی‪ ،‬با اسلا ‌مهراسی‬        ‫مغالطه و سفسطه‪ ،‬معنی ضمنی‬                                   ‫یک حق است‪».‬‬           ‫نیستم و اسلح ‌های همراه ندارم که‬         ‫همۀ راهها را صاف و پاک کرده بودند‬        ‫به شهر م ‌یرویم‪ ،‬شما هم در اتومبیل‬
‫رایج در کشورهای غربی‪ ،‬تنها در‬          ‫اسلاموفوبیا را به «مسلما ‌نستیزی»‬          ‫ادای جمله بالا در هر بحثی‪،‬‬             ‫بدهم‪ .‬گفت هرچه در جیب و بغل‬              ‫که این اردو بدون هیچ مانع و رادعی‬        ‫خود سوار شوید و دنبال ما بیایید و‬
‫لفظ مشترک است‪ .‬این اشتراک‬              ‫بر می‌گردانند و با انواع لفاظی و‬           ‫خودبخود مجادله‌برانگیز است چه‬          ‫دارید بیرون بیاورید‪ .‬هرچه بیرون‬          ‫با کمال راحت و سلامت به شهر وارد‬         ‫از ما جدا نشوید‪ .‬ما در پی اتومبیل‬
‫لفظی اما بهانه به دست شارلاتا ‌نهای‬    ‫آسما ‌نریسمان کردن‪ ،‬اسلا ‌مهراسی‬           ‫برسد به اینکه به مدد چسب و‬             ‫آوردنی بود بیرون آوردم و در دست‬                                                   ‫خود گشتیم ولی هیچ اثری از آن‬
‫مسلمان و چپگرا داده تا به بهانه‬        ‫را مساوی با مسلما ‌نستیزی قلمداد‬           ‫قیچی و به نیت تخریب گوینده‪،‬‬            ‫او گذاشتم‪ .‬اتفاقاً در کیف بغلی من‬               ‫شود و به میدان مشق برود‪.‬‬          ‫نیافتیم و شاید رفقای انگلیسی ما‬
‫نزاکت سیاسی‪ ،‬همه اسلام‌هراسان‬          ‫می‌کنند‪ .‬چنین رهیافتی به این‬               ‫از میان ‌هی یک گفتگوی یک ساعته‬         ‫از بقایای حقوقی که چند روز پیش‬           ‫به میدان مشق که رسیدیم از‬                ‫آن را ب ‌هنام خیر مقدم تقدیم حضرات‬
‫را به یک چوب برانند و از آب‬            ‫اصطلاح‪ ،‬در نهایت‪ ،‬تنها به سرکوب‬            ‫بیرون کشیده شود و کنار یک‬              ‫گرفته بودیم وجهی باقی مانده بود‪.‬‬         ‫جمعیت و ازدحام و جار و جنجال‬             ‫کرده بودند‪ .‬آقای سید ضیاءالدین‬
‫گ ‌لآلود این اشتراک لفظی برای خود‬      ‫اسلام‌هراسان و توجیه وحشیگری‬               ‫سری سخنان پراکنده از همان‬              ‫به آن جوانک گفتم در این کیف‬              ‫هنگامۀ غریبی برپا بود و ب ‌هاصطلاح‬       ‫که این طور دید به همراهان گفت‬
‫ماهی بگیرند‪ .‬هر چند وقاحت این‬          ‫دولت‌های سرکوبگر اسلامی علیه‬               ‫برنامه چسبانده شود‪ .‬صاحب این‬           ‫وجه نقدی هست‪ .‬گفت هرچ ‌ه هست‬             ‫سگ صاحبش را نم ‌یشناخت‪ .‬ما در‬            ‫هرطور هست اتومبیلی برای آقایان‬
‫جماعت را پایانی نیست‪ ،‬اما عملیات‬       ‫دگراندیشان و دگرباشان کمک‬                  ‫صفحه‌کلید‪ ،‬نه آرش جودکی را‬             ‫بدهید پیش ما عیب نم ‌یکند‪ .‬همۀ‬           ‫میان این هنگامه پیاده شدیم و متحیر‬       ‫فراهم کنید‪ .‬رفتند و پس از چند‬
‫تروریستی اخیر در سریلانکا‪ ،‬آب‬                                                     ‫می‌شناسد و نه بنا دارد از شخص او‬       ‫آن اشیاء را در میان دستمال من‬            ‫ماندیم که چه باید بکنیم و چطور از‬        ‫دقیقه اتومبیل شکست ‌های آوردند و ما‬
‫سردی بود بر آتش نزاکت سیاسی‬                                    ‫م ‌یکند‪.‬‬           ‫دفاع کند‪ .‬آنطور که پیداست‪ ،‬ایشان‬       ‫پیچید و بیرون رفت و مجدداً در را‬         ‫این ورطه خود را بیرون بکشیم‪ .‬هوا‬         ‫را سوار کردند‪ .‬یک نفر قزاق هم مأمور‬
‫این ریاکاران‪ .‬بمب‌گذاران انتحاری‬       ‫اگر هواداری از اسلاموفوبیا در جوامع‬        ‫هم قدرت بیان برای دفاع از خود را‬       ‫به روی من بست‪ .‬مشاهدۀ آن جمال‬            ‫سرد و ظلمانی‪ ،‬جمعیت ب ‌یشمار و‬           ‫شد که جلو اتومبیل ما بنشیند و پس‬
‫کلمبو‪ ،‬مثل باقی تروریست‌های‬            ‫غربی خلاف نزاکت سیاسی است به‬               ‫دارد و هم دسترسی به رسانه دارد‬         ‫زیبا در آن تاریکی شب با حال زاری‬         ‫ناشناس‪ ،‬راهها از هر طرف مسدود‬            ‫از ورود به شهر‪ ،‬ما را به منزلهایمان‬
‫مسلمان‪ ،‬جهادگرانی مؤمن بودند که‬        ‫این خاطر است که مسلمانان در این‬            ‫تا آراء و نظراتش را به عموم جامعه‬      ‫که داشتم این رباعی را ب ‌هخاطرم آورد‬     ‫بود‪ .‬رئیس اردو و سید ضیاءالدین و‬         ‫برساند‪ .‬ما خیلی خوشوقت و امیدوار‬
‫باور داشتند با منفجر کرد ِن خود و‬      ‫کشورها اقلیتی آسی ‌بپذیر هستند و‬           ‫عرضه کند‪ .‬آنچه اما باید به حمایت‬       ‫که آن عارف بزرگ شبی در بزمی که‬           ‫اصحاب خاص نیز معلوم نبود که پس‬           ‫شدیم و ب ‌هراه افتادیم ولی همین که‬
‫کشتار «کافرون»‪ ،‬با رسیدن به فیض‬        ‫در گذشته گا‌هب ‌هگاه مورد خشونت و‬          ‫از آن برخاست‪« ،‬حق» اسلا ‌مهراسی‬        ‫امیرزادۀ معشوق او با خنجر بر او حمله‬     ‫از ورود به کجا رفت ‌هاند و به چه وسیله‌‬  ‫نزدیک شهر شدیم منادی ب ‌هآواز بلند‬
‫شهادت‪ ،‬در بهشت جاوید به دیدار‬          ‫آزار از ناحیه بخشی افراطی از جامعه‬         ‫هم ‌هی ایرانیان دگراندیش و دگرباش‬                                                ‫م ‌یتوان به آنها دسترسی پیدا کرد‪.‬‬       ‫ندا درداد که حکم رئیس است که‬
                                       ‫یا افراد تندرو و نژادپرست قرار‬             ‫است که این روزها به واسطه‌ی‬                             ‫کرده بود سرود‪:‬‬          ‫من برای این که آقایان را پیدا کنم‬        ‫تمام اشخاصی که همراه هستند از‬
            ‫الله نائل خواهند شد‪.‬‬       ‫گرفت ‌هاند‪ .‬اسلا ‌مهراسی اما اگر از ناحیه‬  ‫وقاحت بوقچ ‌یهای فرقه تبهکار و با‬       ‫سهل است مرا بر سرخنجر بودن‬              ‫این طرف و آن طرف را جستجو‬                ‫پیاده و سواره بعد از ورود به شهر‬
‫تاریخ به ما آموخته است که همیشه‬        ‫شهروندان یک کشور مسلمان دربا‌ره‬            ‫سوء استفا ‌ده آنها از اشتراک لفظی‬        ‫در پای مراد دوست ب ‌یسر بودن‬           ‫م ‌یکردم و عاقبت یک نفر قزاق پیدا‬        ‫باید بلااستثناء یکسره به میدان مشق‬
‫باید از مؤمنین بیش از اه ِل تردید‪،‬‬     ‫ایدئولوژ ِی در قدرت آن جامعه عنوان‬         ‫این اصطلاح با ترجمه فارسی عبارت‬                                                 ‫کردم و مختصر وجهی در مشت او‬              ‫بیایند و رفتن از راه دیگر قدغن است‪.‬‬
                                                                                                                            ‫تو آمد‌های که کافری را بکشی‬           ‫گذاشتم و گفتم از شما خواهشی‬
                         ‫ترسید‪.‬‬                                                                                           ‫غازی چو تویی رواست کافر بودن‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17