Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۱ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪۱۶۷۷‬‬
                                                                                                                                                                 ‫جمعه ‪‌2۷‬اردیبهشت ماه تا پنجشنبه‪ 2‬خرداد ماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫تأملاتبهنگام؛دربابهواخواهانکانادانشی ِنفرقهتبهکار‬                                                                         ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)۱۱۹‬‬

‫گروه‌های یادشده در بالا‪ ،‬بخش‬            ‫بهر‌همند شوند و با داشتن حق رأی‬           ‫=اکثریت قریب به اتفاق‬                   ‫احمد احـرار‬                            ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۳۰۰‬‬
‫مهمی از مهاجران ایرانی ساکن کانادا‬      ‫حتی در سرنوشت سیاسی این کشور‬              ‫ا ین « سر ما یه‌گذ ا ر ا ن »‬
‫را تشکیل م ‌یدهند‪ .‬فصل مشترک‬            ‫نیز تأثیر بگذارند‪ .‬رفتار سه ‌لانگارانه و‬  ‫فاسد که پو ‌لهای غارتی و‬                ‫سید بر مسند ریاست وزراء ب ‌هشرح‬        ‫مخصوص نگاه م ‌یکردند‪ .‬شاه گفت‬            ‫احمدشاه‪ ،‬در پی دیدار با وزیر‬
‫میان این گرو‌هها‪ ،‬منافعی است که‬         ‫منفع ‌تطلبانهدول ‌تهایمختلفکانادا‬         ‫همچنین کثیف را به کانادا‬                             ‫زیر صادر و ابلاغ شد‪:‬‬      ‫بنشینید و من روی قالی نشستم‬              ‫مختار انگلیس که به وی اطمینان‬
‫بیش و کم از استمرار جمهوری اسلامی‬       ‫در این دوران سبب شد که دلبستگان‬           ‫م ‌یآوردند‪ ،‬نه تنها در آن‬                                                      ‫و صحبت شروع شد‪ .‬من با کمال‬               ‫داد کودتاگران قصد براندازی ندارند‬
‫م ‌یبرند‪ .‬این منافع را گستر‌های از‬      ‫و جیره‌خواران جمهوری اسلامی‪،‬‬              ‫دور ‌هی ده ‌هی نود میلادی‬                ‫«حکام ایالات و ولایات‬                 ‫ادب‪ ،‬ولی با صداقت و جسارت‪ ،‬به‬            ‫و توصیه کرد «با رهبران نهضت‬
‫دریاف ‌تهای مالی‪ ،‬برتر ‌یهای طبقاتی‪،‬‬    ‫شهرهای تورنتو و ونکوور را به پایگاه‬       ‫در کانادا اقامت نم ‌یکردند‬                                                     ‫او فهماندم که چطور خائنان درباری‬         ‫رابطه برقرار کند و به خواس ‌تهای‬
‫هویت‌جویی‌های سیاسی و ارضاء‬             ‫و مأمن بخش بزرگی از بدنه مدیریتی‬          ‫بلکه پس از سفری کوتاه و‬                 ‫در نتیجۀ غفلت و لاقیدی زمامداران‬       ‫دارند تاج و تخت او را ب ‌هباد م ‌یدهند‪.‬‬  ‫آنها پاسخ مثبت دهد» برای شنیدن‬
‫نف ‌سهای فرهنگی تشکیل م ‌یدهند‪.‬‬                                                   ‫طی تشریفات ورود به کانادا‪،‬‬              ‫دوره‌های گذشته که بی تکلیفی‬            ‫گفتم فروش گندم و انبارداری سزاوار‬        ‫نظرات و خواس ‌تهای رهبران کودتا‬
‫پشتوانه این منفع ‌تجوی ‌یها‪ ،‬تناقضات‬      ‫مافیای حاکم بر ایران تبدیل کنند‪.‬‬        ‫به ایران باز م ‌یگشتند و به‬             ‫عمومی و تزلزل امنیت و آسایش را‬         ‫شاه نیست‪ .‬عاقبت گفت شما باید‬
‫و انحطاط اخلاقی است که وقاحتی‬           ‫همزمان با این دوران‪ ،‬بخ ‌شهایی‬            ‫مشارکت در چپاول مملکت‬                   ‫در مملکت فراهم نموده و شخص ما‬          ‫رئی ‌سالوزرا بشوید و بروید به اتاق‬                      ‫اعلام آمادگی کرد‪.‬‬
                                        ‫از طبقه متوسط قلابی و دلا ِل برآمده‬       ‫ادامهم ‌یدادند‪.‬اینبازگشت‬                ‫و تمام اهالی ایران را از فقدان هیأت‬    ‫دیگر تا حکم نوشته شود‪ .‬در آن‬             ‫روز سه‌شنبه چهارم اسفند‪ ،‬دو‬
  ‫شگف ‌تآور چاشن ‌ی آنها شده است‪.‬‬       ‫از اقتصاد معد ‌نفروش و رانتی ایران‪،‬‬       ‫به ایران البته تنها شامل‬                ‫دولت ثابتی متأثر ساخته بود‪ ،‬مصمم‬       ‫اتاق همین‌قدر نوشته شد که من‬             ‫صاح ‌بمنصب قزاق در کاخ فر ‌حآباد‬
‫برخی از این جماعت‪ ،‬صاحب‬                 ‫هوای مهاجرت و ساختن زندگی دوم‬             ‫سرپرست خانواده م ‌یشد‪،‬‬                  ‫شدیم که با تعیین شخصی دقیق و‬           ‫رئیس‌الوزرا هستم‪ .‬ولی من اصرار‬           ‫به حضور شاه رسیدند‪ .‬آن دو حامل‬
‫خان ‌ههای میلیون دلاری در منطقه‬         ‫در خارج از ایران به سرشان افتاد‪ .‬این‬      ‫بیشت ِراعضایخانوادهوتخم‬                 ‫خدمتگزار که موجبات سعادت مملک‬          ‫کردم که اختیارات تا ّمه لازم دارم‬        ‫نامه‌ای از طرف فرمانده نظامی‬
‫نورث یورک تورنتو یا املاکی گرانتر در‬    ‫گروه از جامعه ایران‪ ،‬صدایی قو ‌یتر از‬     ‫و ترکه این دزدا ِن «دوران‬               ‫را فراهم نماید به بحرا ‌نهای متوالی‬    ‫و شاه از من قول گرفت که بعد از‬           ‫کودتا برای پادشاه بودند‪ .‬شاهزاده‬
‫شمال شهر ونکوور (جایی ملقب به تپه‬       ‫تعداد واقع ‌یشان داشتند و به خاطر‬         ‫سازندگی»‪ ،‬مقیم کانادا‬                                                          ‫یک ماه بگذارم به فرنگستان برود و‬         ‫شهاب‌الدوله (اسدالله میرزا شمس‬
‫دزدها) هستند و وقتی همراه «منز ِل»‬      ‫دسترسی به منابع‪ ،‬اطلاعات و حضور‬           ‫م ‌یماندند و در این کشور به‬                                 ‫خاتمه دهیم‪.‬‬        ‫اختیارات تا ّمه هم در حکم وارد شد»‪.‬‬      ‫ملک‌آرا) رئیس تشریفات دربار‪،‬‬
‫لچک به سرشان سوار بر اتول آلمانی‬        ‫در بوروکراسی کشور‪ ،‬امکان کسب‬              ‫مدرسهودانشگاهم ‌یرفتند‪.‬‬                 ‫بنابراین‪ ،‬ب ‌هاقتضای استعداد و لیاقتی‬  ‫وزیر مختار انگلیس‪ ،‬در گزارش‬              ‫بعدها در خاطرات خود نوشت‪« :‬پس‬
‫برایتفرجوخریدبیرونم ‌یآیند‪،‬هنوز‬         ‫امتیاز از شرایط مافیایی رو به رشد‬         ‫=برخی از این جماعت‪،‬‬                     ‫که در جناب میرزا سید ضیاءالدین‬                                                  ‫از آن که اضطراب عمومی تسکین‬
‫بقایای ر ّد ُمهر ساختگی را م ‌یشود بر‬                                             ‫صاحب خانه‌های میلیون‬                    ‫سراغ داشتیم ایشان را به مقام‬                                                    ‫یافت و بگیر و ببندها خاتمه یافت‬
                                              ‫حاکم بر مملکت را دارا بودند‪.‬‬        ‫دلاریدرمنطقهنورثیورک‬                                                                                                    ‫یک روز در ساعات صبح که اینجانب‬
   ‫جبی ِن لیزرشد‌هشان مشاهده کرد‪.‬‬       ‫نسلمس ‌نت ِراینطبقه‪،‬ضمنداشت ِن‬            ‫تورنتو یا املاکی گرانتر در‬              ‫احمدشاه و سردار سپه‬                                                             ‫در فرح‌آباد مشغول انجام وظیفه‬
‫برخی دیگر از این موجودات وقیح‪،‬‬          ‫شغلی آبرومند برای حفظ ظاهر(اعم از‬         ‫شمال شهر ونکوور (جایی‬                                                                                                   ‫بودم دو افسر از طرف فرمانده قوا‬
‫در آستانه چهل سالگی‪،‬کنار استخر یا‬       ‫کار دولتی‪ ،‬تدریس‪ ،‬طبابت‪ ،‬مهندسی‪،‬‬          ‫ملقب به تپه دزدها) هستند‬                                                                                                ‫به آنجا آمده و حامل عریضه‌ای‬
‫اقیانوس‪ ،‬با لباس رزم (بیکینی پوشیده‬     ‫حسابداری‪ ،‬وکالت و…) با شغل دومی‬           ‫ووقتیهمراه«منز ِل»لچک‬                                                                                                   ‫بس مهم خطاب به احمدشاه بودند‪.‬‬
‫و مایو به تن)‪ ،‬گیلاس مارتینی به کف‬      ‫از قبیل بسازبفروشی‪ ،‬دلالی اتومبیل و‬       ‫به سرشان سوار بر اتول‬                                                                                                   ‫افسرهای مذکور اقتدارالسلطنه فرزند‬
‫و بطری آبجوی بلژیکی به دست‪،‬‬             ‫سی ‌مکارت‪ ،‬سفت ‌هبازی در بازار سهام‪،‬‬      ‫آلمانی برای تفرج و خرید‬                                                                                                 ‫نای ‌بالسلطنه کامرا ‌نمیرزا و دیگری‬
‫عکس می اندازند و بعد از آن در‬           ‫تأسیس و اداره کلا ‌سهای کنکور و‬           ‫بیرون م ‌یآیند‪ ،‬هنوز بقایای‬                                                                                             ‫سرهنگ باقرخان معروف به بمبی‬
‫شبک ‌ههایاجتماعیوفضایمجازی‪،‬از‬           ‫مشارکت در ایجاد مافیای آموزش‪،‬‬             ‫ر ّد ُمهر ساختگی را م ‌یشود‬                                                                                             ‫بودند‪ .‬و اما نامه از طرف فرمانده قوا‬
‫سخت ‌یهایزندگیدرکاناداودردغربت‬          ‫واسط ‌هگری و زد و بند با مدیران میانی‬     ‫بر جبی ِن لیزرشده‌شان‬                                                                                                   ‫امضا شده بود و مفاد و مضمونش این‬
‫و دلتنگی برای بوی گند جو ‌یهای‬          ‫نهادهای مختلف حکومتی برای سوء‬                                                                                                                                     ‫که (رجالی پوسیدۀ سلف و زمامداران‬
‫تهران م ‌ینویسند! این جماعت برای‬        ‫استفاده از اطلاعات تولیدکننده رانت‬                     ‫مشاهده کرد‪.‬‬                                                                                                ‫ب ‌یایمان سابق جز خرابی و خیانت به‬
‫مظلومیت اهالی غزه هر روز ناله‬           ‫در بازار غیررقابتی‪ ،‬تأسیس انتشارات‬                                                                                                                                ‫کشور شاهنشاهی خدمتی انجام نداده‬
‫م ‌یکنند اما دریغ از یک کلام درباره‬     ‫برای فروختن کاغذ یاران ‌های در بازار‬      ‫یوسف مصدقی‪ -‬اوایل دهه هفتاد‬                                                                                             ‫تا سرزمین سیروس و شاهپور را به‬
‫رنج کارگران هفت تپه یا گرسنگی‬           ‫آزاد‪ ،‬خرید و فروش تراکم و… پولدار‬         ‫خورشیدی‪ ،‬در میانه دور‌های که در‬                                                                                         ‫چنین حال اس ‌فاشتمالی انداخت ‌هاند‪.‬‬
‫مردم بلوچستان‪ .‬شگفتا که طی ساعات‬        ‫شده و به آب و نانی رسیده بودند‪ .‬پول‬       ‫تاری ِخ سراسر نکبت جمهوری اسلامی‬
‫کاری‪ ،‬در نقش کارگزار خرد‌هپای نظام‬      ‫حاصل از این فعالی ‌تها م ‌یتوانست‬         ‫به «دوران سازندگی» مشهور شد‪،‬‬
                                                                                  ‫عده‌ای از اعضای الیگارشی نوپای‬
‫شمال شهر ونکوور‪ ،‬جایی که ملقب به تپه دزدها شده است‬                                ‫«شرکت سهامی جمهوری اسلامی»‪،‬‬             ‫سید ضیاءالدین طباطبائی میرزامحمودخانمدیرالملک(جم)‬                               ‫منصورالسلطنه ‪-‬مصطفی عدل‬
                                                                                  ‫کشور کانادا را به عنوان ساحلی امن‬
‫سرمای ‌هداری در شرک ‌تهای درجه سه‬       ‫برای ارضای برخی از نارضای ‌یهای این‬       ‫برای انتقال اموال غارت ِی حاصل از‬       ‫ریاست وزراء انتخاب و اختیارات تا ّمه‬   ‫خود به لندن می‌نویسد «سید در‬             ‫امروز زمامداری لازم است جوان‪،‬‬
‫مهندس ِی طرف قرارداد کمپان ‌یهای‬        ‫طبقه‪ ،‬بیرون از مرزهای ایران هزینه‬         ‫چپاول منابع ایران‪ ،‬انتخاب کردند‪.‬‬        ‫برای انجام خدمات ریاست وزرایی به‬       ‫اول کار به اعلیحضرت پیشنهاد کرد‬          ‫جدی و با افکاری نوین و عزمی متین‬
‫بزرگتر‪ ،‬برای مدیران سفیدپوست و‬          ‫شود‪ .‬قیمت مصنوعی دلار هم این‬              ‫در همان ایام‪ ،‬برخی از این دزدان‬                                                ‫که عنوان رسمی او را در فرمانی که‬         ‫که بتواند کشتی شکستۀ مملکت را به‬
‫چش ‌مآب ‌یشانخو ‌شرقصینیزم ‌یکنند‬       ‫توهم را در این گروه ایجاد کرده بود‬        ‫حکومتی‪-‬که اغلب از وابستگان خاندان‬        ‫مع ّز ‌‌یالیه مرحمت فرمودیم ـ شاه‪.‬‬    ‫از طرف مقام سلطنت صادر م ‌یشود‬           ‫ساحل نجات سوق داده پریشان ‌یها را‬
‫و دم تکان م ‌یدهند اما ش ‌بهنگام‬        ‫که م ‌یتوانند با «کار کردن» در ایران‬      ‫فاسد رفسنجانی بودند‪ -‬با یکی دو‬          ‫سال بعد‪ ،‬احمدشاه به مشیرالدوله‬         ‫به‌جای رئیس‌الوزرا‪ ،‬دیکتاتور ایران‬       ‫سامان بخشد‪ .‬لذا آقا سید ضیاءالدین‬
‫در دورهم ‌یهای مجازی و حقیقی‪،‬‬           ‫و انتقال پول حاصل از آن به خارج از‬        ‫واسطه‪ ،‬مسئولیت پولشویی و رتق و‬          ‫گفت «من هرگز مایل به صدور چنین‬         ‫بنویسند ولی اعلیحضرت با این‬              ‫را که جامع صفات لازمه است برای‬
‫به ترامپ و پمپئو فحش م ‌یدهند و‬         ‫کشور‪ ،‬زندگی دوگانه مطلوبی را برای‬         ‫فتق سرمای ‌هگذار ‌یهای این بخش از‬       ‫دستخطی نبودم‪ .‬سید ضیاء آمد اینجا‪،‬‬      ‫پیشنهاد مخالفت کردند و فرمودند که‬        ‫زمامداری پیشنهاد مقام سلطنت‬
‫ُج ‌کهای دسته چندم وبسای ‌تهای‬          ‫خود و اولادشان تأمین کنند‪ .‬مهاجرت‬         ‫گانگسترهای جمهوری اسلامی در‬             ‫دستش را زد به کمرش و با تشر این‬        ‫اعطای چنین عنوانی به نخست وزیر‬           ‫م ‌ینماییم و صدور دستخط صدارت‬
                                        ‫به کشور کانادا با شرایطی که پیش از‬                                                                                       ‫وقت‪ ،‬باعث تحقیر تخت و تاج خواهد‬          ‫ایشان را خواستاریم ـ رضا)‪ .‬نامه‬
     ‫چپی آمریکا را غرغره م ‌یکنند‪.‬‬      ‫این گفته شد‪ ،‬بهترین گزینه برای‬                      ‫کانادا را به عهده گرفتند‪.‬‬              ‫دستخط را از من گرفت»‪.‬‬         ‫شد و به حیثیت مقام سلطنت لطمه‬            ‫به عرض شاه رسید‪ ،‬با قیافۀ گرفته‬
‫زمانی که از اناث این گروه تباه‬                                                    ‫این دوران همچنین دوران طلایی‬            ‫همان روز که فرمان نخس ‌توزیری‬          ‫خواهد زد‪ .‬سید که مردی واق ‌عبین‬          ‫مدتی به دریای فکر فرو رفتند‪ .‬چنین‬
‫بپرسید شما که خود در دنیای آزاد‬              ‫تشکیل این زندگی دوگانه بود‪.‬‬          ‫برای مهاجرت ب ‌یدردسر و ساده به‬         ‫برای سید ضیاءالدین صادر شد‪،‬‬            ‫است و قدرت عملی را بر الفاظ و‬            ‫م ‌ینمود که به تصدیق زمامداری سید‬
‫از حق آزادی پوشش برخوردارید‪،‬‬            ‫از همان ایام تا یک دهه پس از‬              ‫کشور کانادا بود‪ .‬طی دهه نود میلادی‬      ‫نخستین دیدار بین احمدشاه و‬             ‫القاب پرطنطنه ترجیح م ‌یدهد‪ ،‬نظر‬         ‫ضیاءالدین ابداً رغبتی ندارند‪ .‬حاملین‬
‫چرا این حق را برای زنان ساکن ایران‬      ‫آن‪ ،‬گروهی جوان‌تر از این طبقه‬             ‫(هفتاد خورشیدی) قوانین مهاجرت‬           ‫رضاخان صورت گرفت و رضاخان نیز‬          ‫اعلیحضرت را پذیرفت و حاضر شد‬             ‫نامه مرخص شدند‪ .‬چند ساعتی‬
‫نم ‌یخواهید؟ پاسخ م ‌یشنوید که هر‬       ‫متوسط کذایی هم‪ ،‬به سودای دریافت‬           ‫به کانادا از طریق «سرمای ‌هگذاری» به‬    ‫به دریافت لقب سردار سپه نائل آمد‪.‬‬      ‫همان عنوان سنتی رئی ‌سالوزراء را‬         ‫نگذشت که مستر اسمارت مستشار‬
‫جای دنیا «قانون» خودش را دارد و‬         ‫مدرک دانشگاهی‪ ،‬کسب ثروت و‬                 ‫قدریسادهوسه ‌لانگارانهتنظیمواجرا‬        ‫این خبر‪ ،‬طی اعلامی ‌های ب ‌هامضای‬                                               ‫سفارت انگلیس به ملاقات احمدشاه‬
‫ما هم در سفر به ایران قانون حجاب‬        ‫بهره بردن از آزاد ‌یهای اجتماعی‪ ،‬راه‬      ‫م ‌یشدند که گردانندگان بدنه مافیای‬      ‫رضاخان سردار سپه به‌شرح زیر‬                         ‫دربار‌هاش ب ‌هکار برند‪.‬‬     ‫آمد‪ .‬وقتی به مذاکره پرداختند‪ ،‬تصور‬
‫اجباری را رعایت م ‌یکنیم! وقتی از‬       ‫مهاجرت به کانادا در پیش گرفتند‪ .‬این‬       ‫رو به رشد حاکم بر ایران و مدیران‬                                               ‫فرماننخس ‌توزیریسیدضیاءالدین‬             ‫م ‌یکنم نامبرده صلا ‌حاندیشی کرده‬
‫این جماعت بپرسید اگر از زندگی‬           ‫جماعتبیشتردان ‌شآموختهرشت ‌ههای‬           ‫سطح بالا و میانی شرکت‌ سهامی‬                                ‫انتشار یافت‪:‬‬                                                ‫و اندرز آمیخته به تهدید داده که‬
‫در کانادا ناراضی هستید‪ ،‬چرا به ایران‬    ‫مهندسی و پزشکی دانشگا‌ههای ایران‬          ‫جمهوری اسلامی‪ ،‬با انتقال مبالغی نه‬      ‫«اینجانب از طرف قرین‌الشرف‬                         ‫بدین شرح صادر شد‪:‬‬
‫برنمی‌گردید تا زیر سایه حکومت‬           ‫بودند که اول بار یا با ویزای تحصیلی‬       ‫چندان چشمگیر از پو ‌لهای کثیف به‬        ‫اعلیحضرت شاهنشاهی به منصب‬              ‫«نظر به اعتمادی که به حسن‬                       ‫زمامداری سید را بپذیرند»‪.‬‬
‫اسلامی خوشبخت زندگی کنید؟ بنای‬          ‫یا از طریق گرفتن اقامت دائم به عنوان‬      ‫کانادا‪ ،‬اقامت دائم این کشور امن و زیبا‬  ‫سرداری و لقب سردار سپه مفتخر‬           ‫کفایت و خدمتگزاری جناب میرزا‬             ‫سید ضیاءالدین در تقریرات خود‬
‫هوچیگری م ‌یگذارند و انواع تهم ‌تها‪-‬‬    ‫کارگر ماهر (‪ )skilled worker‬پا به‬                                                 ‫و سرافراز گردیده‪ ،‬تشکرات غلامانۀ‬       ‫سید ضیاءالدین داریم مع ّز ‌یالیه را به‬   ‫از جریان کودتا م ‌یگوید‪« :‬شب را‬
‫از زن‌ستیزی‪ ،‬دگرباش‌ستیزی تا‬                                                                     ‫را کسب م ‌یکردند‪.‬‬        ‫خود را به خاکپای مهراعتلای ملوکانه‬     ‫مقام ریاست وزراء برقرار و منصوب‬          ‫هر یک‪ ،‬همانجا (در قزاقخانه) زیر‬
‫مسلما ‌نستیزی و جن ‌گطلبی‪ -‬را به‬                     ‫خاک کانادا گذاشتند‪.‬‬          ‫اکثریت قریب به اتفاق این‬                ‫تقدیم و از درگاه حضرت احدیت‬            ‫فرموده و اختیارات تام برای انجام‬         ‫توتونچ ‌ههای قزا ‌قها‪ ،‬روی نیمک ‌تها‬
‫سوی پرسشگر بینوا روانه م ‌یکنند‬         ‫طبقه اجتماعی این جماعت در ایران‬           ‫«سرمای ‌هگذاران» فاسد‪ ،‬نه تنها در آن‬    ‫توفیق و استمداد می‌جویم که با‬          ‫وظایف ریاست وزرایی به مع ّزی الیه‬        ‫خوابیدیم‪ .‬صبح معلوم شد چند نفر از‬
‫تا دهان او را ببندند و از پاسخ به‬       ‫و عادت آنها به خو ‌شنشینی‪ ،‬بهره‬           ‫دوره در کانادا اقامت نم ‌یکردند بلکه‬    ‫تمام قوا از عهدۀ هرگونه خدمتگزاری‬                                               ‫آنجمله عموی شاه و پسر کامرا ‌نمیرزا‬
‫این پرسش ساده بگریزند‪ .‬برای هر‬          ‫گرفتن از پول ارزان و اقتصاد رانتی‬         ‫پس از سفری کوتاه و طی تشریفات‬           ‫و جانفشانی برآمده پاس ح ‌قشناسی‬                      ‫مرحمت فرمودیم»‪.‬‬            ‫که از صاح ‌بمنصبان قزاقخانه بود‪ ،‬از‬
‫آدمیزادی که از حداقل وجدان و‬            ‫ایران به علاوه شوک فرهنگی ناشی‬            ‫ورود به کانادا‪ ،‬به ایران باز م ‌یگشتند‬                                         ‫این متن را س ّید کافی نم ‌یدید‪ .‬با‬       ‫طرف اعلیحضرت آمد‌هاند که قصد‬
‫کمترین حد هوشیاری برخوردار‬              ‫از مهاجرت‪ ،‬باعث م ‌یشد که بسیاری‬          ‫و به مشارکت در چپاول مملکت ادامه‬                            ‫را ب ‌هجا آرم‪».‬‬    ‫حالت ناراحتی نزد شاه رفت و اصرار‬         ‫شما چیست‪ .‬من هم شرح مفصلی‬
‫باشد‪ ،‬میزان تناقضی که در رفتار و‬        ‫از آنها کمی پس از مهاجرت به کانادا‪،‬‬       ‫م ‌یدادند‪ .‬این بازگشت به ایران البته‬    ‫کابینۀ جدید به‌ریاست سید‬               ‫کرد که در متن فرمان عدم لیاقت‬            ‫مبنی بر نارضایتی از اوضاع و اطاعت‬
‫گفتارهوادارانبیکین ‌یپوشوعر ‌قخور‬       ‫دچاردلتنگیبرایراحت ‌یهایطبقات ِی‌‬         ‫تنها شامل سرپرست خانواده م ‌یشد‪،‬‬        ‫ضیاءالدین طباطبائی روز دهم‬             ‫زمامداران قبلی‪ ،‬دلیل تفویض مقام‬          ‫از اعلیحضرت گفتم که مقصود ما این‬
‫جمهوری اسلامی در تورنتو و ونکوور‬        ‫زندگ ‌یشان در ایران شوند‪ .‬توقعات‬          ‫بیشت ِراعضایخانوادهوتخموترکهاین‬                                                ‫ریاست وزرا به وی ذکر شود‪ .‬شاه زیر‬
                                        ‫ب ‌یجای ناشی از فرهنگ دلا ‌لمآبی‬          ‫دزدا ِن «دوران سازندگی»‪ ،‬مقیم کانادا‬              ‫اسفندماه معرفی شد‪:‬‬           ‫بار نرفت و گفت متن فرمان نوشته‬            ‫است که دولتی قوی داشته باشیم‪.‬‬
   ‫مشاهده م ‌یکند‪ ،‬شگف ‌تآور است‪.‬‬       ‫که این جماعت در آن پرورش یافته‬            ‫م ‌یماندند و در این کشور به مدرسه و‬                                            ‫شده است و قابل اصلاح یا تعویض‬            ‫شب (بعد) بسیار خسته بودم‪ .‬به‬
‫این روزها‪ ،‬هواخواهان و دلدادگان‬         ‫بودند از قبیل ترقی به مدد سفارش‬           ‫دانشگاه م ‌یرفتند‪ .‬اولاد این دزدان‪ ،‬با‬  ‫وزیرجنگـماژورمسعودخان(کیهان)‬           ‫نیست‪ .‬کار به بحث و جدل کشید‪.‬‬             ‫منزل رفتم و گفتم احدی مرا بیدار‬
‫خارج‌نشین فرقه تبهکار‪ ،‬بیش از‬           ‫یا امید به ی ‌کشبه پولدار شدن‪ ،‬نیز‬        ‫پو ‌لهایغارتیوکثیف‪،‬زندگیوآینده‬                                                 ‫سید ضیاءالدین این بار برخلاف‬             ‫نکند ولی دیدم کسی مرا سخت‬
‫همیشه از لزوم مقاومت در برابر آمریکا‬    ‫به این ناخرسندی‌ها دامن می‌زد‪.‬‬            ‫خود را م ‌یساختند و همزمان وظیفه‬        ‫وزیر معارف ـ رضاقل ‌یخان ن ّیرالملک‬    ‫دفعۀ پیش که روی قالی نشست و‬              ‫م ‌یجنباند و گفت صاح ‌بمنصبی از‬
‫م ‌ینویسند و هشتگ م ‌یزنند‪ .‬اگر در‬      ‫بسیاری از این گروه‪ ،‬با گذشت زمان‬          ‫تطهیر فرقه تبهکار اشغالگر ایران را‬                                             ‫مطالب خود را مؤدبانه معروض داشت‪،‬‬         ‫طرف رضاخان آمده است که تشریف‬
‫فضای مجازی یا دنیای واقعی با یکی‬        ‫به خاطر انباشت نارضایتی حاصل از‬           ‫در افکار عمومی‪ ،‬رسان ‌ههای جمعی و‬                                  ‫(هدایت)‬     ‫ایستاده و دستها را به کمر زده بود‬        ‫بیاورید‪ .‬معلوم شد باید به حضور شاه‬
‫از این موجودات برخورد کردید‪ ،‬تعارف‬      ‫مهاجرت‪ ،‬یا به تلویح هوادار استمرار‬        ‫محی ‌طهایدانشگاهیآمریکایشمالی‬                                                  ‫و آمرانه سخن م ‌یگفت‪ .‬بالاخره قرار‬       ‫بروم‪ .‬از میرزا محمودخان مطبعه‬
‫را کنار بگذارید و ریاکاری و وقاح ‌تاش‬   ‫جمهوری اسلامی شدند یا پس از‬                                                       ‫وزیر خارجه ـ میرزا محمودخان‬            ‫شد علاوه بر صدور فرمان‪ ،‬دستخطی‬           ‫یک سرداری گرفتم و با همان وضع‬
‫را پیش چش ‌ماش بیاورید و در نهایت به‬    ‫جذب شدن توسط نهادهای اطلاعاتی‬                         ‫را به عهده م ‌یگرفتند‪.‬‬                                             ‫هم از طرف شاه خطاب به استانداران‬         ‫نتراشیده و نخراشیده به فر ‌حآباد رفتم‪.‬‬
‫او توصیه کنید تا به ایران بازگردد و از‬  ‫جمهوری اسلامی‪ ،‬به صراحت در زمره‬           ‫عدم سختگیری در احراز شرایط‬                                 ‫مدیرالملک (جم)‬      ‫و فرمانداران نوشته و در آن اشاره‬         ‫وارد شدم‪ .‬شاه روی یک صندلی‬
‫میانفاجعهبرایمردمرن ‌جدیده‪،‬نسخه‬         ‫آد ‌مفروشان و مدافعان فرقه تبهکار‬         ‫اولیه مهاجرت و بررسی سه ‌لانگارنه‬                                              ‫به عدم کفایت و لیاقت زمامداران‬           ‫نشسته بود و ولیعهد هم حاضر بود‬
‫بپیچدنهازساحلامنآمریکایشمالی‪.‬‬                                                     ‫مدارک‪ ،‬ب ‌یتوجهی به محاسبه ایام‬         ‫وزیر مالیه ـ میرزا عیسی خان (فیض)‬      ‫پیشین شود‪ .‬دستخط‪ ،‬پس از چند‬              ‫و دیگران از گوش ‌هها به من با حالتی‬
                                                 ‫اشغالگر ایران قرار گرفتند‪.‬‬       ‫اقامت‪ ،‬به علاوه عدم کنترل دقیق‬                                                 ‫بار چان ‌هزنی‪ ،‬دو روز بعد از جلوس‬
                                                                                  ‫ورود و خروج دزدان صادراتی جمهوری‬        ‫وزیر صح ّیه و خیرات عمومی ـ دکتر‬
                                                                                  ‫اسلامی در آن دوران‪ ،‬موجب شد که‬
                                                                                  ‫بسیاری از این جماعت بدون حضور‬                          ‫مؤد ‌بالدوله (نفیسی)‬
                                                                                  ‫کافی در خاک کانادا‪ ،‬پس از سه‬
                                                                                  ‫چهار سال از زمان کسب اقامت دائم‪،‬‬        ‫وزیر پست و تلگراف ـ مشیر معظم‬
                                                                                  ‫تابعیت این کشور را هم کسب کنند‬
                                                                                  ‫و از مواهب داشتن پاسپورت کانادایی‬       ‫وزیر فوائد عامه و تجارت ـ میرزا‬
                                                                                  ‫در جیب گشاد و آلوده به فسادشان‬
                                                                                                                                        ‫محمودخان موقرالدوله‬

                                                                                                                          ‫کفیل وزارت داخله ـ عدل‌الملک‬

                                                                                                                                               ‫(حسین دادگر)‬

                                                                                                                          ‫کفیل وزارت عدلیه ـ منصورالسلطنه‬

                                                                                                                          ‫(مصطفی عدل) « ادامه دارد»‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17