Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۴ (دوره جديد
P. 16
صفحه - Page 16 - 16شماره ۱۶۸۰
جمعه ۱۷تا پنجشنبه ۲۳خرداد ماه 139۸خورشیدی
ما با این کارمان واقعا روی کارگرها =«اگر آرزومند آینده
خوبی هستیم ،باید در
تاثیر گذاشته بودیم و درد دل آنها بیداری طبقات اجتماع
بکوشیم چون بیداری آنها
را م یگفتیم .اصولا حسن این نوع تنها کلیدی است که درهای
دنیای بهتری را به رویمان باز
شعرهای فکاهی– سیاسی– اجتماعی
این بود که برای اولین بار از زبان و م یکند».
=«اگر کسی بخواهد قلم
دیدگاه مردم ،درد دلشان را منعکس خود را روی کاغذ بگذارد
و انتقاد بکند باید وابستگی
م یکردیم .یا به سادگی جنب ههای به هیچ حزب و دستهای
نداشته باشد چون اگر غیر
عق بماندگ یها را در باورهای خرافی از این باشد ،تا میخواهد
قلم بزند باید بگوید چون
مردم به نمایش م یگذاشتیم». عضو این گروه هستم پس
نم یتوانم از آن انتقاد کنم».
«من برای ساختن این شعرها با
فیروزه خطیبی -در خاطرات
مردم کوچه و بازار تماس داشتم. منتشر نشده پرویز خطیبی از قول
سیدعلی خان نصر مدیر و موسس
توی قهوهخان هها م یرفتم .توی کافه اولین مدرسه هنرپیشگی در ایران
آمده است که«اوایل که ما عضو دولت
رستورا نهای خیلی سطح پایین و کارمند پست و تلگراف بودیم ،اگر
شب تئاتر داشتیم باید دو سه هفت های
م یرفتم .با شوفرهای اتوبوس ،با مرخصی بگیریم و اداره نرویم چون
کارمندها به ما غر م یزدند که«:آقا
درشک هچی و هر تیپ آدم یکه فکر حالا تو شدی مطرب و روی صحنه
م یروی؟” به هر حال این غرولن دها
کنید تماس داشتم و همیشه از تمام م یشنیدیم ولی حالیمان نبود و به کار
طبقات مختلف شعر م یساختم .شوفر خود ادامه م یدادیم…»
زمانی بود که یک نوازنده جرأت
تاکسی ،بنا ،عطار ،کارگر ،نجار…» نداشت سازش را از خانه بیرون
«مثلا من شعری دارم در مورد بیاورد و آن را در چادری م یپیچید
و به صورت بقچه حمام در م یآورد
آهنگرها که در برنامه کارگران رادیو و م یرفت سر کار خود و یا جایی که
م یبایست م یرفت .تئاتر هم دست
پخش شد .وزارت کار کسی را مسئول کم ی از آن نداشت .تئاتر هم به همان
این برنامه کرده بود به نام عبدالله اندازه بدنام بود!
در سال ۱۳۱۸که هنرستان
عاطفی .من و هنرمندان تئاتر گاهی هنرپیشگی تاسیس شد و تعدادی
جوان به آن راه یافتند ،سیدعلی خان
آنجا نمایشنامه اجرا م یکردیم و نصر هم به معاونت همان اداره پست و
تلگراف رسیده بود و ریاست هنرستان
گاهی هم شعرهای فکاهی باب دل را بر عهده داشت و به همین جهت
کارگران! با اینکه برنامه تحت کنترل شأن و مقام این کار کم ی بالا آمد.
خطیبی که در آن زمان جزو هیات
دولت و زیر نفوذ وزارت کار بود ،گاهی تحریریه روزنامه «توفیق» بود و
حر فهایی م یزدیم که م یگفتند چندی بعد در ۱۷سالگی به سردبیری
همان روزنامه هم رسید در خاطراتش
اینها منظورهایی دارند و چیزهایینقش «پیشپرده» در تاریخ سیاسی -اجتماعی ایران م ینویسد« :من خوب به یاد دارم
م یگویند .جواب من این بود که مگر مجید محسنی که با هم از کلاس
دوم تا ششم ابتدایی همکلاس بودیم
شما نم یگویید وزارت کار و طرفدار و گاهی هم در مدرسه نمای شهایی
روی صحنه م یآوردیم ،موقعی که
کارگر و حقوق او هستید؟ حرف ما هنرستان هنرپیشگی تاسیس شد با
من درد دل م یکرد .مجید که در یک
زمان برای دیدن این دو پی شپرده م یکرد .گاهی هم در کنسر تهای به سهم خود یک روانشناس است هیچگاه به عضویت حزب توده در هم حرف یک آهنگر است .و خلاصه خانواده مذهبی بزرگ شده بود و سید
هم بود م یگفت«:من کار بازیگری را
مردم از شیراز و اصفهان و رشت گراندهتل و مثلا وقتی که قمرالملوک که در روحیه افراد اجتماع را مطالعه نیامدم اما دوستان زیادی از جمله دردسرهایی داشتیم .حتی چند بار دوست دارم ولی م یترسم اگر بروم و
در هنرستان هنرپیشگی اسم بنویسم
م یآمدند .یعنی ماهها و ماهها بعد از وزیری م یخواند او وسط کنسرت کرده و از نقاط ضعف جامعه با وضع هنرمندان تئاتر و نویسندههای مطرح پی شپردهخوا نها از جمله عز تالله خانواده مرا طرد کند ».من به او گفتم
حالا چه لزوم یدارد که تو بگویی
سقوط پیش هوری این پی شپرده اجرا شوخی م یکرد و برنامه اجرا م یکرد .دلچسبی انتقاد م یکند و به این آن زمان و غیره در میان اعضای این انتظام ی روی صحنه حین اجرای دارم م یروم هنرستان هنرپیشگی؟
بگو ش بها کاری پیدا کردهام که
گاه صدای ا ّره کردن یک درخت جهت تصنی فها و اشعار او گذشته حزب داشتم .در همان روزها حسین برنامه از پاسبا نها چک خوردند یا م یشد». کار الکتریکی است در خیابان سپه،
م یروم آنجا کار کنم .بعد هم ساعت
پی شپرده خوانی در مدت کوتاهی تنومند را تقلید م یکرد که از شروع از جنب ههای فکاهی دارای جنب ههای خیرخواه از بازیگران تئاتر و از همکاران حتی دستگیر و برای مدتی زندانی ۱۱یا ۱۲که خانه م یروی بگو سر
کار بودهام .او گفت فکر خوبی است و
وسیل های برای معروفیت بسیاری از کار اره تا لحظ های که درخت م یافتد سیاسی و حاوی نکات مهم اجتماعی [عبدالحسین] نوشین به من گفت :شدند».
همین کار را کرد».
«شما هم بیایید با ما برویم آبادان ».پرویز خطیبی در مقدمه کتاب هنرمندان آن زمان از جمله جمشید به قدری ماهرانه این تقلید را انجام نیز م یباشد…» «دو سالی گذشت و مجید دیپلم
خود را از هنرستان هنرپیشگی گرفت.
پی شپرده یا طرح مسائل مردم نصرت کریم ی هم با ما بود .وقتی به «مجموعه تصنی فهای فکاهی» شیبانی ،حمید قنبری ،نصرت کریمی م یداد که غیرقابل باوربود». تئات ر «دهقان» تاسیس شده بود و
م یبایستی از بچ ههای فار غالتحصیل
آنجا رسیدیم دیدیم تمام کارگرها چاپ ۱۳۲۵م ینویسد«:تنها تشویق و مرتضی احمدی شد .بعدها در دوران «بعد به یاد دارم در یکی از تئاترهای در فرم تئاتری و موزیکال مدرسه در صحنه استفاده کند .اولین
بار که نام مجید محسنی در تئاتر
برنام ههای صبح جمعه به نام«شما و معزالدیوان فکری ،نب یزاده که نواختن موفقیت پیش پرده «دیشب چهارزانو روی زمین نشسته و در و ترغیب شنوندگان تصنی فها مرا اعلام شد ،قوم و خوی شهای او که
اهل تئاتر نبودند نم یدانستند این
رادیو» هم هنرپیش ههایی چون اکبر ویولن را هم م یدانست در فاصله تو لال هزار» و مجید محسنی در حال اعتصاب ،سطح زمین را پوشانده وادار کرده است که روز به روز در همان مجید است و او کم کم شروع
کرد به پی شپرده خواندن .زمان جنگ
مشکین ،علی تابش و عز تالله مقبلی برنامه ،آهنگی را که خودش ساخته زمان جنگ جهانی دوم ،نه تنها بودند .خیرخواه پشت میکروفن رفت این خدمت اجتماعی بیشتر مجاهدت بود و حکومت نظامی .مجید اولین
تصنیف فکاهی من به نام «دیشب
در رادیو ،اشعار کمدی پرویز خطیبی بود به عنوان پی شپرده اجرا کرد و پی شپردهخوا نهای دیگری چون و شروع کرد به نطق کردن و حمله کنم و در حالی که اینگونه خدمات تو لال هزار» را که روی موزیک فرنگی
«فوکستروت» گذاشته شده بود برای
را به همان روال پی شپردههای موضوع آن هم در مورد همسرش بود .عز تالله انتظامی ،مرتضی احمدی شدیدی به شرکت نفت کرد و گفت :بجز طعنه و کنایه از جانب کوت هنظران اولین بار روی صحنه خواند و با همین
این مسئله از همان زمان در ذهن من و نصرت کریمی ،حمید قنبری و «ای مردم این خوراکی را که به شما و آنهایی که فقط و فقط پایبند حرص محبوب اجرا م یکردند. شعر معروف شد».
«کار به جایی کشید که واقعا زمانی
باقی ماند .وقتی احمد دهقان به من جمشید شیبانی را توی کار آورد م یدهند خوراک یک سگ انگلیسی و طمع و جهل و خودخواهی هستند بود که پیش پرده را مردم بیشتر
برایش ارزش قائل بودند تا خود
پیشنهاد تهیه پی شپرده را داد به او بلکه سرآغازی بود برای تمرکز بر هم نیست!» که ناگهان اعتصاب شدت نصیبم نم یشود با حربه شوخی در آغاز کارپیش پرده خوانی نمایشنامه را .اگر جایی تئاتری بود ولی
پی شپرده نبود مردم خیلی نم یآمدند
پرویز خطیبی م ینویسد «کار گفتم بهتر است از برنام ههای موزیکال روی ساختن پی شپردههای انتقادی– گرفت .خیرخواه گفت«:ای بابا این مقابل دیو پلید ارتجاع و خرافات و یعنی کم م یآمدند .به یاد دارم بعد از
پی شپرده خوانی را من باب کردم ».استفاده کنیم و دهقان هم پیشنهاد اجتماعی تند درباره نبودن قماش ،تازه اول کار است .ما م یخواهیم فردا عواملی که دشمن نوع بشر هستند سقوطپیش هوری معروف من دو شعر
در مورد او و غلام یحیی نوشتم که
«احمد دهقان یک روز به من مرا پذیرفت و پرسید« :چگونه؟» نبودن قند و شکر و حتی راجع به شب تئاتر بگذاریم .یک پی شپرده عرض اندام نمایم .در حقیقت توهین رل پیش هوری را عز تالله انتظام ی بازی
م یکرد و با گریم خودش را به شکل
گفت :ما در فاصله نمایشنام ههای گفتم« :مسائل اجتماعی مردم را هجوم متفقین به ایران که مشکلات در مورد همین استعمار کارگرها به و تحقیر و کارشکن یهای پی در پی او درآورده بود و مرتضی احمدی هم
شده بود یحیی غلام دانشیان .در آن
زیادی برای مردم ایجاد کرده بود :وسیله دولت انگلیس باید بسازیم ».بعضی افراد ،تنها مشوق من در این سه پردهای دو تا ده– پانزده دقیقه مطرحم یکنیم».
آنتراکت داریم و دکور باید عوض محمود رجاء معاون اداره رادیو «خوب به خاطردارم .درسال «من همان شب یک پی شپرده محیط نامساعد بوده است .با وجود
این تنها یک هدف دارم و آن اینکه
با ارادهای خل لناپذیر هنر و صنعت
خویش را دنبال نمایم».
خطیبی همچنین م ینویسد«:من
صدای مردم کوچه و بازار شدم .نه
تودهای بودهام و نه کمونیست .عدهای
نم یتوانند بفهمند که کار نویسنده
اصلا انتقاد کردن است .یعنی برخلاف
جهت آب شنا م یکند .این طبعا نوعی
چ پروی است و در چ پروی هم آدم
حتما که نبایست وابستگی داشته
باشد به جایی .کما اینکه من هیچوقت
نداشتم .من با اینکه بهترین دوستانم
از جمله صادق هدایت و اکبر مشکین
در حزب توده بودند هرگز عضو این چپ :عز تالله انتظامی؛ نفر وسط :پرویز خطیبی از چپ به راست :جمشید شیبانی ،پرویز خطیبی و حمید قنبری
حزب یا هیچ حزب دیگری نشدم.
در زمانی که شاه حزب رستاخیز را
کنیم .وقت م یگیرد و مردم خسته در خرداد ۱۳۲۵درباره پرویز ۱۳۲۵کارگرهای شرکت نفت ساختم که فرداشب نصرت کریم ی آن درست کرد به من گفتند اگر اسمت را
م یشوند .ارکستر هم که بنوازد زیاد خطیبی نوشت« :پرویز خطیی در درخوزستان دست به اعتصاب بزرگی را خواند .موضوع پی شپرده هم این بود در این حزب ننویسی حقوق این برج
باب طبع مردم نیست .م یشود یک اغلب تصنی فهای خود به خائنین زده بودند .حزب توده جماعتی را که این آ بهای کارون را که م یبینید تو را نم یدهند .همین آقای حمید
سرگرم ی برای مردم درست کنیم که و مسببین بدبختی ملت و مملکت به آنجا فرستاده بود تا آن اعتصاب کوسه دارد ولی یک کوسه گندهتری قنبری این مسئله را خاطرنشان
آنطر فتر خوابیده که همین شرکت کرد .گفتم« :ما نم ینویسیم ببینیم کسی بیاید و چیزهایی را عنوان کند
پی شپردهدعانویسکهتوسطپرویزخطیبیومرتضیاحمدیدردهه نفت انگلیسه و به کوس هها م یگویند چطوری نم یدهند ».چند روز بعد به
تا مردم سرگرم بشوند؟»
با اینهمه کار پی شپردهخوانی به ۴۰خورشیدی با ارکستر رادیو ایران بازسازی و از رادیو پخش شد« :صاحب» (چون در جنوب ایران هم آمریکا به دیدن خانوادهام آمدم و بعد
به انگلی سها م یگفتند«صاحب» که از ۲۰روز به ایران برگشتم و حقوقم صورت دیگری از سا لها قبل سابقه
برگردان این شعر این بود که «:اگر را هم گرفتم و هیچ اتفاقی هم نیافتاد! داشت .خطیبی م ینویسد« :در
صاحب تویی ،صاحب تویی ،میخوام در همان زمان یکی از کارمندان سا لهای قبل از دهه ۱۳۱۰که من
عالیرتبه رادیو تلویزیون به من گفت: نباشی…» بچه بودم و تئاتر«مشدی عباد» را
«کارگرهای شرکت نفت با این «مثل اینکه شما در حزب رستاخیر م یدیدم ،نظم و ترتیبی در کار تئاتر
ترانه دم گرفتند .سالن داشت منفجر اسم ننوشت هاید .گفتم من مد تهاست نبود .گاه در فاصله پرده اول و دوم،
م یشد .به یاد دارم در آن زمان آدم سیاسی دیگر نیستم! من اگر سه ربع ،یک ساعت یا حتی بیشتر
مصطفی فاتح که هم هکاره شرکت آدم یبودم که به حز ببازی اعتقاد طول م یکشید تا دکور عوض کنند.
نفت بود آمد و دست به دامان من شد داشت ،یقین بدانید که عضو حزب ما به خانه م یرفتیم ،شام م یخوردیم
و گفت« :آقا اگر یکبار دیگر این شعر توده م یشدم .چون از نظر تشکیلاتی و برم یگشتیم و هنوز پرده دوم شروع
را بخوانید اینجا (باشگاه شرکت نفت) حزب خوبی بود و به این مسئله هم نشده بود و هنوز از پشت صحنه
را به آتش م یکشند» و خیرخواه کار ندارم که خائن بودند یا هر چیز صدای تهیه و تدارک دکور م یآمد».
گفت« :خیر .ما خرابکاری نم یکنیم دیگر .چرا که معتقدم اگر کسی «در آن زمان مردی به نامنب یزاده
ولی آنچه که بر ضد انگلی سها باید بخواهد قلم خود را روی کاغذ بگذارد از اولین کسانی بود که صدا ،بخصوص
و انتقاد بکند باید وابستگی به هیچ بگوییم را م یگوییم». صدای پرندگان را تقلید م یکرد و ویدئو
«باید بگویم این پی شپرده در حزب و دست های نداشته باشد .چون صدای اسب و الاغ و حیوانات را در
م یآورد و به اسم «آقای طیوری» حمله کرده و بر ضد ظلم و جور طبقه را اداره کنند .من که بعدها روزنامه آنجا چنان نقشی بازی کرد که به اگر غیر از این باشد تا م یخواهد قلم
معروف شده بود .در سا لهای قبل از حاکم و وکلای تحمیلی و ارتجاع فکاهی– سیاسی«حاجی بابا» را به قول خیرخواه م یگفت« :اگر دوتا بزند باید بگوید چون عضو این گروه
تولد من ( )۱۳۰۲او درمحافل درباری مبارزه م یکند .اهمیت تصنی فهای طرفداری از مصدق و نهضت ملی دیگر هم م یساختیم همان روزها هستم پس نم یتوانم از آن انتقاد
و مجالس رجال آن زمان برنامه اجرا او در این است که نشان م یدهد او شدن نفت منتشر م یکردم البته انگلی سها را بیرون کرده بودیم!»… کنم».