Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۱ (دوره جديد
P. 16
صفحه - Page 16 - 16شماره ۱۶۹۷
جمعه ۱۲تا پنجشنبه ۱۸مهرماه 139۸خورشیدی
ولی داریوش مخالفت کرد در این از روایت هرودوت تا فرشته جوادی – نخست روایت
حال دو کرکس و هفت عقاب که « پاسخ به تاریخ » محم درضاشاه پهلوی هرودوت را بشنویم درباره قضی های
به دنبال آنان بودند به ناگهان در که دان شآموزان ایران نیز در کتاب
آسمان ظاهر شدند و عقا بها با داریوش که رسید اظهار داشت تصور به نزد او م یرود و خوابش سنگین شده بردیای حقیقی است. را از دست بدهم .چون این بردیای تاریخ با آن آشنا م یشدهاند :داستان
پنجه و نو کهایشان کرک سها را پاره م یکردم که تنها کسی هستم که از شد ببیند که آیا گو شهایش بریده بنابر این کمبوجیه اینگونه فوت مجوس و نه برادرم بردیا بود که برادران مجوس ( )Magusاز قوم
پاره کردند .پس از دیدن این صحنه این اتفاق خبر دارم و حالا که شما شدهاند یا نه چون م یدانست که شد و مجو سها در امنیت کامل برای خداوند در کابوسم هشدار داده بود. ماد و «بردیای دروغین» [گئومات
همه با شتاب به سوی قصر روان هم م یدانید نباید لحظ های درنگ در این شرایط هولناک باید به شما ]Gaumata magusکه بجای
شدند .گاردهای جلوی دروازه بدون کنیم .اوتانس ( )Otanesبه داریوش گو شهای بردیا [دروغین] را برای هفت ماه فرمانروایی کردند و به غیر پارسیان آنچه را که بعد از آخرین
سوءظنی آنها را راه دادند .در داخل گفت که در این مورد باید با صبر و جرم سنگینی بریده بودند .فادیما از پارسیان ،مجو سها و سایرین به نف سهایم درخواست دارم بگویم. پادشاه پارسیان به آنها قالب شد.
قصر با خواج های مواجه شدند که بدون عجله رفتار کرده و به تعدادمان ( )Phaedimaبه محض اینکه مزایای فراوانی دست یافتند چون از همه شما م یخواهم که اجازه هرودوت در کتاب «جن گهای
آنها را نگه داشت و پرسید کارشان بیفزاییم .داریوش مخالفت کرد و توانست بفهمد که گو شهای بردیا تمام ملل تحت حاکمیت خود را ندهید امپراتوری ما دوباره به دست
چیست و به دروازهبانان اعتراض کرد گفت اگر دیگران را وارد موضوع بریده شده است شخصی را به برای سه سال از مالیات و شرکت در مادها بیفتد آن را به هر طریق که پارسیان» م ینویسد:
که چرا آنها را راه دادهاند .پس گروه نماییم حتما یک نفر ما را لو خواهد حضور پدرش فرستاد وموضوع را جنگ معاف کرد .اما در ماه هشتم ممکن است باز پس بگیرید با زور «هنگامی که کمبوجیه پسر
با سر و صدای زیاد خنجرهایشان را داد و همه ما از بین خواهیم رفت و یا تقلب به هر راهی که آنها موفق کوروش ،مدتی طولانی در مصر ماند
کشیدند و افرادی را که به مبارزه .بعد از داریوش ،گوبریاس گفت که شدهاند این مهم را انجام دهید .دعا دو برادر مجوس ( )Magusعلیه او
با آنان آمده بودند از پای درآورده ما پارسیان اکنون توسط یک مجوس م یکنم که زمی نهای شما به وفور شوریدند .یکی از آنها توسط خود
و به سوی اقامتگاه مردانه رفتند در مادی که گو شهایش هم بریده شده میوه دهند و همسران شما فرزند کمبوجیه برای سرپرستی خانوادهاش
حالی که دو مجوس درباره اتفاق است فرمانروایی م یشویم و نباید بیاورند و دا مهایتان فزونی یابند و انتخاب شده بود که شورش را
پرکساسپس مشورت م یکردند لحظ های درنگ کنیم پس همگی آزادی سهم همیشگی شما شود .ولی آغاز کرد .او م یدانست که بردیا
متوجه سر و صدا شده و به سمت به اتفاق تصمیم به اجرای نقش هشان اگر شجاعانه برای باز پس گرفتن ( )Smerdisبه قتل رسیده و به
سلا حهای خود که یکی تیر و کمان امپراتوری تقلا نکنید ،نفرین من بر غیر از چند پارسی کسی از موضوع
و دیگری نیزه بود شتافتند .برادری گرفتند. شما؛ و تمام آرزوهایی که برایتان خبر ندارد .برادرش را که همدست
که نیزه داشت توانست دو نفر را در این میان مجو سها سعی کردند کردم برعکس شود و نه تنها این بلکه او در شورش بود و بسیار شبیه
زخمی کند ،ولی تیر و کمان به دلیل که دوستی پرکساسپس را به دست بردیا ،پسر کوروش ،که کمبوجیه او
فاصل هی کم اثری نداشت ،پس به آورند و از او خواستند به پارسیان همه شما مانند من به فنا روید». را به قتل رسانده بود را به سلطنت
داخل اقامتگاه فرار کردند و خواستند که در پایین دیوارهای قصر جمع آنگاه برای تمام بدبخت یهایش از رساند .پاتیزیتس ()Patiziethes
خواهند کرد بگوید که بردیا پسر شروع تا پایان به زاری پرداخت و بردیای دروغین را تشویق م یکرد
در را ببندند. راستین کوروش است و کسی جز پارسیان جامه دریدند و به گریه و که م یتواند از عهده این کار برآید
داریوش و گوبریاس هم وارد شدند. او نیست .ولی پرکساسپس تمام زاری مشغول شدند .سپس چون وبعد از به تخت نشاندن او نمایندگان
گوبریاس با یکی از برادرها درگیر خود را به تمام سر زمی نها و مصر
شد ،در حالی که داریوش به دلیل سنگ نبشتهی بیستون فرستاد با این پیام که همه باید از
تاریکی بالای سر آنها ایستاده بود و بردیا پسر کوروش اطاعت نمایند و
نم یدانست چه کند .گوبریاس پرسید حقیقت را به پارسیان ابراز داشت و با او در میان گذاشت .پس اوتانس اوتانس ( )Otanesپسر پارناسپس استخوان ران عفونی شد و به قانقاریا
که چرا دس تهایت بیکار است. آنها را نفرین کرد که اگر اقدامی برای ( )Otanesبه دو نفر از رؤسای ( )Pharnasepsکه درجه و ثروتش انجامید کمبوجیه پسر کوروش فوت نه از کمبوجیه.
داریوش جواب داد که م یترسم به باز پس گرفتن امپراتوریشان نکنند و پارسیان موضوع را در میان گذاشت مطابق بالاترین طبقه پارسیان بود به کرد .او برای هفت سال و پنج ماه نمایندهای که به مصر فرستاده شده
تو آسیب برسانم .دوستش گفت که خودش را از بالای برج قصر به زیر و قرار شد که هر کدام یک نفر را دلیل آنکه بردیا هرگز از شهر خارج فرمانروایی کرده بود و هیچ وارث بود زمانی که به اگباتانا در سوریه
نترس بزن حتی اگر مرا هم بکشی؛ که مورد اعتمادشان است برگزینند. نم یشد و هیچوقت پارسیان را به پسر یا دختری نداشت .پارسیان رسید کمبوجیه و ارتش او را در آنجا
داریوش با خنجر حمله کرد و از روی انداخت. در این زمان داریوش پسر گشتاسب حضور نم یپذیرفت به او مظنون شد حر فهای او را باور نکردند و تصور دید و دستورات مجوس ()Magus
بخت مجوس را به قتل رساند .پس گروه هفت نفری بدون آنکه بدانند از پارس به شوش آمد و شش نفر و بعد از فرستادن نمایندهای به نزد کردند که به دلیل انزجارش از بردیا را به اطلاع همگان رساند .کمبوجیه
با بریدن سر دو برادر و باقی گذاردن پرکساسپس چه کرده تصمیم به موضوع را با او در میان گذاشتند دخترش که با تمام همسران دیگر این اظهارات را کرده و خواسته که بعد از شنیدن داستان و تصور اینکه
دو مجروح خود برای اینکه مواظب حمله گرفتند ولی نیمه راه به آنان .هفت نفری در مکانی جمع شده کمبوجیه به همسری گرفته شده آنها بر ضد برادرش شورش نمایند و پرکساسپس ( )Prexaspesاو را
قصر باشند با داد و فریاد در حالی خبر رسید؛ پس شش نفر گفتند که و ه مقسم شدند .نوبت صحبت به بود از او خواست که موقعی که بردیا یقین داشتند کسی که جانشین او فریب داده و بردیا را به قتل نرسانده
که سرهای بریده را به همه پارسیان باید نقش هشان را به تعویق بیندازند از او پرسید که آیا دستور مرا اینگونه
نشان م یدادند داستان را شرح اجرا کردی؟ که او در جواب گفت که
م یدادند .پارسیان که تازه متوجه هیچ حقیقتی در اظهارات این مرد
حقیقت شده بودند شروع به کشتن نیست من با دستان خودم بردیا را
مجو سها کردند واگر شب فرا نرسیده به قتل رسانده و او را دفن کردم
بود هیچ مجوسی زنده نم یماند و این بنابراین مطمئن باشید که هرگز از
روز به نام کشتار مجو سها تبدیل به طرف او آسیبی به شما نخواهد رسید
جشن با شکوهی شد که در آن روز و ما باید این شخص را پیدا کرده و از
هیچ مجوسی نم یبایست از منزل او بپرسیم که چه کسی از او خواسته
خارج شود». که این پیام را بیاورد.
***** بعد از موافقت کمبوجیه نماینده
را تعقیب و به حضور پادشاه آوردند
و اکنون ،تقریبا سه هزار سال پس از .او اظهار داشت که هیچوقت بردیا
آن رویدادهایی که روای تهای راست را ندیده و این پیام را مجوس که
و دروغ از آنها بر جای مانده است، کمبوجیه خاندانش را به او سپرده
فرازهایی از کتاب «پاسخ به تاریخ»
محمدرضا شاه پهلوی بدون دعا و بود فرستاده.
نفرین که جز حقیقت و تجرب هی کمبوجیه بعد از توضیحات
پرکساسپس ( )Prexaspesبه یاد
عینی ما نیست: کابوسی افتاد که یک بردیا شورش
«آرزوی من این بود که آینده ملت کرده و بجای او به تخت سلطنت
ایران افتخارآمیز ،سعادتمند و پر
رونق باشد؛ آیندهای فراخور تاریخ نشسته.
متوجه اشتباهش شد وفهمید که
چند هزار ساله کشورم. بیهوده برادرش را به قتل رسانده
آرزو داشتم که در هزاره سوم ،ایران است .گریه و زاری کرد و به بخت بد
کاملا نو سازی شده و اقتصادش پر خود لعنت فرستاد و با عجله بر روی
رونق،جامع هاشمتحولوپیشروباشد. اسبش پرید تا ارت شاش را به شوش
آرزو داشتم که نس لهای آینده
ملتم با سربلندی و غرور مقام والایی علیه مجو سها هدایت کند.
را که شایسته آنان است در خانواده در موقع پریدن به روی اسب،
نیام خنجرش افتاد و خنجر ران او
بزرگ انسانی به دست آورند. را زخمی کرد و درست محلی را
امیدوار بودم سیاه یهای قرون زخمی کرد که او ران «اپیس» خدای
وسطایی را که پنجاه سال پیش ایران مصریان را زخمی کرده بود (البته
از آن نجات یافته بود .برای همیشه از چون این موضوع از زبان کشیشان
میهنم دور کنم و حکومت روشنایی مصری گفته شده قابل تردید است).
و روش نبینی را که چکیده تمدن و در این موقع کمبوجیه متوجه شد
فرهنگ ایرانی است برای همیشه پا که زخم پایان عمرش را دریافت کرده
و پرسید که در چه مکانی هستند.
بر جا سازم». و به او گفته شد که در اگباتانا در
به راستی همه نیک م یدانیم که سوریه و چون پیشگویی شده بود که
اکنون در قیمومیت دکانداران دینی او در مکانی به این نام فوت م یکند
هستیم که هنوز بر سر رفتن به خلا ولی باور داشت که در سن پیری
با پای چپ ویا راست گیر کردهایم. در اگباتانای ماد که تمام خزان هاش
ولی اکنون نس لهای سوخت ه مصمم را در آنجا گذاشته بود خواهد مرد.
به بازگشت به عظمت دیرین و پس شوک مضاعف باعث شد که
متوجه شود که پیشگویی مربوط به
برآوردنآرزوهای پادشاه پهلو یاند. این مکان بوده و گفت «اینجاست که
با همه یقین باید اطمینان داشت کمبوجیه پسر کوروش خواهد مرد».
که تجربه بسیار تلخ چهل ساله بیست روز بعد او سران ارتش
ایران امروز امید قاطعان های را به را به حضور طلبید و به آنها گفت:
فردای وطن همراه با میراث فرهنگی «پارسیان ،باید موضوعی را که سعی
سعدی و حافظ و مولوی و خیام و در مخفی نگهداشتن آن داشتم
دستاوردهای سیاسی و اقتصادی با شما در میان بگذارم .زمانی که
رضاشاه و محمدرضا شاه در دل در مصر بودم کابوسی دیدم که
ایرانیان ایجاد کرده و دیری نخواهد نمایندهای آمد و گفت که بردیا بجای
گذشت که میلیو نها ایرانی بار من به تخت نشسته و سرش کائنات
دگر در میدا نهای بزرگ شه رها با (بهشت) را لمس م یکند .و من کاری
شور و شوق و هیجان به روی هم از روی شتاب تا عقل انجام دادم .از
لبخند خواهند زد و آزادی ایران را به آنجا که نم یتوان از تقدیر فرار کرد
پرکساسپس را به شوش فرستادم
یکدیگر تهنیت خواهند گفت. تا برادرم را به قتل برساند و هرگز
*روایت هرودوت درباره بردیای تصور نم یکردم که تاج و تخت خود
دروغین از کتاب «جن گهای
پارسیان» نقل شده است.