Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۱ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪۱۶۹۷‬‬
                                                                                                                                                                                                       ‫جمعه ‪ ۱۲‬تا پنجشنبه‪ ۱۸‬مهرماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ جنگ ب ‌یهدف‪ ،‬تفاوتی با‬                                                                                    ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات درایران (‪)۱۳۹‬‬
             ‫جنون ندارد‬
                                                                                                                         ‫احمد احـرار‬                            ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۳۲۰‬‬

‫حیات ‌یترین امر برای یک دولت است‬       ‫رسیدن به خواست ‌ههایی است که جز‬          ‫=در طول تاریخ‪ ،‬یکی از‬                    ‫برد‪ .‬الان خوب به‌خاطر م ‌یآورم که‬      ‫و او با نهایت قدرت و حسن تدبیر‬         ‫«طوفان» را محمد فرخی یزدی‬
‫و بایستی هم ‌هی ابعاد یک نبرد‪ ،‬پیش‬     ‫با ابزار نبرد‪ ،‬دست‌یافتنی نیستند‪.‬‬        ‫رایج‌ترین پرسش‌هایی که‬                   ‫او روتشتین بود‪ .‬او را مردی خوشرو‬       ‫آن قوه را اعمال م ‌یکرد‪ ...‬در هرحال‬    ‫منتشر م ‌یکرد‪ .‬فرخی شاعری انقلابی‬
‫از درگیر شدن در آن‪ ،‬به مدد عقل‬         ‫کلاوزویتس باور دارد که دو انگیزه‬         ‫همواره اهل تفکر را به خود‬                ‫و مؤدب و قادر بر تصرف در روح‬           ‫معلوم شد برای اصلاح حال مطبوعات‬        ‫بود و شدیداًتحت تأثیر انقلاب روسیه‬
‫سنجیده شود تا امکان اشتباه در آن‬       ‫یا محرک‪ ،‬آدمیان را به جنگیدن‬             ‫مشغول داشته‪ ،‬این بوده که‬                                                                                               ‫و شعارهای آن قرار داشت‪ .‬در زادگاه‬
‫به حداقل ممکن کاهش یابد‪ .‬از دید‬        ‫رهنمون می شود‪.۱ :‬عداوت غریزی‬             ‫بنیاد جوامع انسانی استوار‬                                                                                              ‫خود‪ ،‬ب ‌هسبب سرودن اشعار تند در‬
‫سون‌تزو‪ ،‬پس از آنکه همه‌ی ابعاد‬        ‫‪.۲‬خصومت با نیت و قصد‪ .‬در تعریف‬           ‫به جنگ است یا صلح؟ به‬                                                                                                  ‫هجو حکومت به زندان افتاد و حاکم‬
‫نبرد به درستی سنجیده شد‪ ،‬باید به‬       ‫او از جنگ‪ ،‬تنها گون ‌هی دوم است که‬       ‫بیان دیگر‪ ،‬آیا جنگ و‬                                                                                                   ‫یزد ـ ضیغ ‌مالدوله ـ دهانش را دوخت‪.‬‬
‫سرعت جنگ را پیش برد و در نهایت‬         ‫مؤثر است (کتاب اول‪ ،‬شماره‪ .)۳‬چون‬         ‫نزاع‪ ،‬حالت طبیعی و موتور‬                                                                                               ‫پس از آن به تهران مهاجرت کرد و‬
‫قدرت و در کوتا‌هترین زمان‪ ،‬دشمن را‬     ‫نیک بنگریم‪ ،‬از نگاه اندیشمندی چون‬        ‫محرک جوامع بشری است‬                                                                                                    ‫با همکاری موسوی‌زاده یزدی‪ ،‬در‬
‫زمینگیر کرد و در هم کوبید‪ .‬طولانی‬      ‫کلاوزویتس‪ ،‬جنگ ب ‌یهدف و خشونت‬           ‫یا صلح و آرامش‪ ،‬وضعیت‬                                                                                                  ‫تاریخ جمعه دوم ذیحجه مطابق با‬
‫شدن یک جنگ برای مهاجم‪ ،‬حکم‬                                                      ‫عادی و پیش َبرند ‌هی اوضاع‬                                                                                             ‫دوم سنبله (شهریور) ‪ 1300‬نخستین‬
                                               ‫کور‪ ،‬تفاوتی با جنون ندارد‪.‬‬
                                                                                                ‫آنهاست؟‬                                                                                                     ‫شماره «طوفان» را انتشار داد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                       ‫«طوفان» با سرکلیشه سرخ‌رنگ‬
                                                                                ‫یوسف مصدقی‪ -‬پیش از شروع‬                                                                                                ‫به‌علامت انقلابی بودن و با شعار‬
                                                                                ‫سخن‪ ،‬یادآوری این نکته لازم است‬                                                                                         ‫طرفداری از رنجبران و دهقانان‬
                                                                                ‫که مقال ‌هی حاضر‪ ،‬به نوعی دنبال ‌هی‬                                                                                    ‫و کارگران چاپ و منتشر می‌شد‪.‬‬
                                                                                ‫مطلب هفته‌ی گذشته است و به‬                                                                                             ‫سرلوحۀ «طوفان» ابتدا دریای‬
                                                                                ‫این سبب خالی از فایده نیست که‬                                                                                          ‫متلاطمی را نشان می‌داد که در‬
                                                                                ‫خوانند‌هی این سطور‪ ،‬قبل از خواندن‬                                                                                      ‫وسط آن یک کشتی درحال غرق‬
                                                                                ‫این مقاله‪ ،‬به جستار هفت ‌هی پیش‬                                                                                        ‫شدن بود‪ .‬شماره ‪ 22‬طوفان ب ‌هدنبال‬
                                                                                                                                                                                                       ‫انتشار اشعار و مقالات تند آن توقیف‬
                                                                                                  ‫نگاهی بیاندازد‪.‬‬                                                                                      ‫شد و فرخی ب ‌هجای طوفان‪ ،‬روزنامه‬
                                                                                 ‫حالت طبیعی‪ :‬جنگ یا صلح؟‬
                                                                                ‫در طول تاریخ‪ ،‬یکی از رای ‌جترین‬                                                                                               ‫«ستاره شرق» را انتشار داد‪.‬‬
                                                                                ‫پرس ‌شهایی که همواره اهل تفکر را به‬                                                                                    ‫در این شماره‪ ،‬غزلی از فرخی درج‬
                                                                                ‫خود مشغول داشته‪ ،‬این بوده که بنیاد‬
                                                                                ‫جوامع انسانی استوار به جنگ است یا‬                                                                                             ‫شده بود که در آن م ‌یگوید‪:‬‬
                                                                                ‫صلح؟ به بیان دیگر‪ ،‬آیا جنگ و نزاع‪،‬‬                                                                                     ‫آزادی است و مجلس و هر روزنامه را‬
                                                                                ‫حالت طبیعی و موتور محرک جوامع‬                                                                                           ‫هرروز ب ‌یمحاکمه توقیف م ‌یکنند‬
                                                                                ‫بشری است یا صلح و آرامش‪ ،‬وضعیت‬
‫کارل فون کلاوزویتس متفکر جنگ‌اندیش آلمانی‪ :‬جنگ رفتاری‬                           ‫عادی و پیش َبرند‌هی اوضاع آنهاست؟‬                                                                                      ‫سرمقاله روزنامه نیز با این رباعی‬
‫خشون ‌تآمیز است به قصد واداشتن حری ‌فمان به برآوردن خواست ‌هی ما‬                ‫در پاسخ به این پرسش‪ ،‬میان‬                                                                                                                   ‫آغاز م ‌یشد‪:‬‬
                                                                                ‫فیلسوفان‪ ،‬اهل سیاست‪ ،‬کاسبان‬
‫فرسایشی ُکشنده را دارد که توان مالی‬    ‫پیروزی بدون نبرد یا «جنگ‬                 ‫دکان الهیات و ایدئولو ‌گهای طول‬          ‫مخاطب دیدم‪ .‬از آمدنم پرسید و‬           ‫دعوت شده بودم و خواسته بودند که‬        ‫شد خرمن ما دستخوش برق‪،‬‬
‫و نظامی او را به مرور به قهقرا برده و‬                            ‫نرم»‬           ‫تاریخ‪ ،‬همیشه اختلاف نظر بوده و‬           ‫حقیقت را گفتم‪ .‬او هم گفت آرزوی‬         ‫من فرخی را از ادامۀ تحصن منصرف‬                                  ‫ببین‬
‫شکست را به سرنوشتی محتوم برای‬                                                   ‫هست؛ از افلاطون تا هگل‪ ،‬از اپیکور‬        ‫ما این است که آزادی در ایران‬           ‫کنم‪ .‬نویسنده با تردید تلقی کرد ولی‬
                                       ‫چنانکه در جستار پیشین گفته شد‪،‬‬           ‫تا شوپنهاور‪ ،‬از هراکلیتوس تا نیچه‪،‬‬       ‫مستقر شود و متحصنین خارج شوند‪.‬‬         ‫وعدۀ اقدام هم داد تا آن که روز بعد‬     ‫طوفان ب ‌هخلاف رسم شد غرق‪،‬‬
             ‫او تبدیل خواهد کرد‪.‬‬       ‫از نگاه جن ‌گاندیشان بزرگ تاریخ‪،‬‬         ‫از زرتشت تا مسیح و مانی‪ ،‬هیچیک از‬        ‫شما هم به آنها نصیحت کنید ولی‬          ‫مشیرالدوله مرا خواست و در اندرون‬                                ‫ببین‬
‫در مقام «دفاع» اما‪ ،‬سون‌تزو‬            ‫ارزشمندترین شکل کامیابی و نیل به‬         ‫اهل اندیشه یا صاحبان ایدئولوژ ‌یهای‬      ‫آیا می‌توانید آزادی و اطمینان آنها‬     ‫خلوت کرد‪ ...‬سخن از تحصن فرخی‬
‫از هواداران راهبردی است که‬             ‫مقصود‪ ،‬کسب پیروزی بدون جنگیدن‬            ‫رنگارنگ‪ ،‬نتوانست ‌هاند به این پرسش‪،‬‬      ‫را تضمین کنید؟ خواه و ناخواه مرا‬       ‫و جمعی از یاران او به‌میان آمد که‬      ‫خواهی اگر آن نکات طوفانی را‬
‫امروزه به «نبردهای نامتقارن»‬           ‫است‪ .‬از چنین چش ‌ماندازی‪ ،‬رهبران‬         ‫پاسخی قاطع بدهند‪ .‬با این حال‪،‬‬            ‫بر سر میز ناهار بردند‪ .‬عد‌های شاید از‬  ‫صورت خوبی ندارد و اگر بتوانید آنها‬      ‫در آتیه‪ ،‬از ستارۀ شرق ببین‬
‫(‪ )asymmetric warfare‬مشهور‬             ‫خردمند و سرداران هوشمند‪ ،‬بایستی‬          ‫نم ‌یشود منکر شد کسانی که جنگ را‬         ‫هفتاد نفر تجاوز م ‌یکرد در پیرامون‬     ‫را خارج کنید‪ .‬من هم شرح ملاقات‬
‫شده است‪ .‬پرهیز از درگیری مستقیم‬        ‫تمام توان خود را چنان صرف آسیب‬           ‫حالت طبیعی حاکم بر جوامع انسانی‬          ‫میز نشسته بودند‪ .‬طعام هم ساده‬          ‫روز قبل سردار سپه را دادم و اکراه‬      ‫عباس خلیلی مدیر روزنامه «اقدام»‬
‫با دشمن قوی و فرسودن او‪ ،‬جایگاهی‬       ‫زدن به نقاط ضعف‪ ،‬نابودی نقش ‌هها و‬       ‫دانست ‌هاند‪ ،‬دست بالا را در پاسخ به این‬  ‫یا به‌عبارت دیگر ظاهراً بالشویکی‬                                              ‫در خاطرات سیاسی خود م ‌ینویسد‪:‬‬
‫ویژه در چنین راهبردی دارد (از آغاز‬     ‫استراتژ ‌یهای دشمن کنند که بدون‬          ‫سؤال کذایی داشت ‌هاند‪ .‬از دید بسیاری‬     ‫بود که آب گوشت در بادیه‌های‬                                                   ‫«بسیاری از جراید در انتقاد افراط‬
‫ده ‌هی هفتاد خورشیدی‪ ،‬با تدریس‬         ‫اینکه نیاز به وارد شدن در میدان‬          ‫از این جماعت‪ ،‬صلح تنها استراحتی‬          ‫مسی یکنواخت بود و بعد هم یک‬                                                   ‫م ‌یکردند خصوصاً روزنامه طوفان که‬
‫بخ ‌شهایی گزینشی و «بوم ‌یشده» از‬      ‫نبرد سخت و خونریزی و دادن تلفات‬          ‫کوتاه و موقت میان آشوب و نزاع‬            ‫خوراک ارزان و دسر ساده بود که‬                                                 ‫مدیر آن مرحوم فرخی بود و کار او به‬
‫رسال ‌ههای سو ‌نتزو و کلاوزویتس در‬     ‫باشد‪ ،‬خصم را وادار به تسلیم کنند‪.‬‬        ‫مستمر حاکم بر جهان است و سراب‬            ‫مرحوم فرخی همان طعام ساده را‬                                                  ‫تح ّصن در سفارت شوروی کشید‪ .‬او و‬
‫دانشکد‌ههای نظامی وابسته به سپاه‬       ‫چنین رهیافتی به نبرد که مبدع آن‬          ‫صلح‪ ،‬هیچ تشنه‌ی حقیقتی را به‬             ‫به رخ من کشید که این یکی از‬
‫پاسداران انقلاب اسلامی‪ ،‬استراتژی‬       ‫در تاریخ اندیش ‌هی نظامی‪ ،‬سو ‌نتزو‬       ‫چشم ‌هی زلال آرامش راهبر نم ‌یشود‪.‬‬       ‫مظاهر حقیقی بالشویکی است‪ .‬من‬           ‫فرخی یزدی مدیر «طوفان»‬
‫نهایی جمهوری اسلامی در نبرد‬            ‫(‪ )Sun Tzu‬جنگ‌اندیش چینی‬                 ‫انسان هوشیار اما بجای پذیرفتن‬            ‫همان وقت حقایق را گفتم و فرخی‬
‫احتمالی با ایالات متحده نیز بر‬         ‫بوده‪ ،‬چند سالیست که در ادبیات‬            ‫هر پاسخی‪ ،‬نخست بهتر است که به‬            ‫جواب داد که انتظار داشتم شما هم‬        ‫داشتم که اقدام کنم یا داخل سفارت‬       ‫عد‌های از رفقای ه ‌معقیدۀ او و فلسفی‬
‫مبنای همین راهبرد تعریف شده‬            ‫حکومتی‪ -‬نظامی جمهوری اسلامی‬              ‫فهم «چش ‌مانداز» پاس ‌خدهنده همت‬         ‫برای تحصیل آزادی در اینجا تحصن‬         ‫شوروی بشوم‪ .‬در ضمن هم گفتم‬             ‫(آسید میرزاآقا) مدیر حیات جاوید به‬
‫است‪ .‬تحلیل خطر چنین راهبردی‪ ،‬در‬                                                 ‫کند‪ .‬درواقع‪ ،‬پاسخ به پرس ‌شهایی که‬       ‫بکنید‪ .‬من گفتم آزادی که با تحصن‬        ‫یزد ‌یها نوعاً مردم لجوج هستند و‬       ‫سفارت شوروی رفتند و این تحصن در‬
‫مجال مطلب حاضر نیست و شایسته‬            ‫به «جنگ نرم» مشهور شده است‪.‬‬             ‫جواب قطعی به آنها ممکن نیست و به‬         ‫نزد اجنبی به‌دست آید عین قید‬           ‫فرخی از همه سخت‌تر است‪ .‬پرسید‬          ‫زمان حکومت مشیرالدوله بود‪ .‬تحصن‬
‫است که در جستاری مستقل به آن‬           ‫موف ‌قترین نمون ‌هی «جنگ نرم» در‬         ‫امور کلی و جدل ‌یالطرفین م ‌یپردازند‪،‬‬    ‫است‪ .‬از من درخواست کرد که لااقل‬        ‫آیا فرخی یزدی است؟ شرح حال او‬          ‫آن عده موجب یک نحو هیجان شده‬
                                       ‫طول تاریخ‪ ،‬پیروزی ایالات متحده‬           ‫کاملا به چش ‌مانداز و تجربیات فرد‬        ‫در جریده «اقدام» از آنها دفاع کنم‪.‬‬     ‫را دادم و گفتم روزی به‌طور عتاب‬        ‫بود و هر دسته یک نحو عقیده داشت‬
                  ‫پرداخته شود)‪.‬‬        ‫آمریکا در تقابل با اتحاد جماهیر‬          ‫پاسخگو وابسته است‪ .‬آنچه باید به‬          ‫گفتم از آزادی دفاع خواهم کرد ولی‬       ‫و ملامت به فرخی گفتم چرا این‬           ‫ولی توسل به اجنبی‪ ،‬هرچند برای‬
‫چنانکه در مقاله‌ی قبلی آمد‪،‬‬            ‫شوروی‪ -‬بدون شلیک حتی یک‬                  ‫آن توجه داشت این است که بیشتر‬            ‫از شما که متوسل به اجنبی شده‌اید‬       ‫قبیل کارها را می‌کنی؟ گفت آیا‬          ‫آزادی باشد‪ ،‬صورت خوبی نداشت‪.‬‬
‫کلاوزویتس جنگ را نه غایت‪ ،‬بلکه‬         ‫گلوله‪ -‬بود‪ .‬شاهکار فرو پاشاندن‬           ‫کسانی که جنگ را حالت طبیعی‬               ‫قادر بر دفاع نخواهم بود و در عین‬       ‫بازار پالا ‌ندوزهای طهران را دید‌های؟‬  ‫برای جبران آن‪ ،‬جمعی باز از دوستان‬
‫«ادام ‌هی سیاست به طریقی دیگر»‬         ‫ابرقدرتی چون اتحاد شوروی‪ ،‬بر این‬         ‫حاکم بر جوامع انسانی دانسته‌اند‪،‬‬         ‫حال نسبت به او و یاران او دلسوزی‬       ‫گفتم آری‪ .‬گفت من در یزد پالا ‌ندوز‬     ‫فرخی پس از تظاهر و نطق و اعتراض‬
‫م ‌یداند‪ .‬او همچنین معتقد است که‬       ‫مبنا استوار بود که هزین ‌هی استمرار‬      ‫با تکیه بر مشاهداتشان از طبیعت‬           ‫کردم و خارج شده به رئی ‌سالوزراء و‬     ‫و ساکن کوی پالان‌دوزها بودم‪ .‬بعد‬       ‫برای تحصن به مجلس شورای ملی‬
‫در صورت اجتنا ‌بناپذیر شدن جنگ‪،‬‬        ‫اینحکومتسرکوبگرکمونیستی‪،‬باید‬             ‫و تطبیق آن مشاهدات با نزا ‌عهای‬                                                 ‫ذوق شاعری پیدا کرده و شاعر‬             ‫رفتند ولی در به روی آنها بسته شد‪.‬‬
‫از آنجا که جنگ عملی خشون ‌تآمیز و‬      ‫چنان بالا برود که نه تنها ادام ‌هی روند‬  ‫مستمر میان گرو‌هها و ملل مختلف‬                 ‫وزیر جنگ جواب یأس دادم‪.‬‬          ‫شدم‪ .‬شعری در مذمت و هجو حاکم‬           ‫آنها از پشت در فریاد زدند اگر در را باز‬
‫متقابل است‪ ،‬بهترین چاره‪« ،‬استفاد‌هی‬    ‫موجود ممکن نباشد بلکه جنگیدن‬             ‫برای بقاء‪ ،‬حکم به اصالت جنگ‬              ‫تحصن فرخی و یاران او در سفارت‬          ‫بختیاری گفتم و او دستور داد دهانم‬      ‫نکنید به سفارت شوروی پناه خواهیم‬
‫حداکثری از زور(نیرو)» در آن است‬        ‫و دادن تلفات برای مردم و رهبران‬                                                   ‫شوروی به جایی رسید که سردار سپه‬        ‫را دوختند و سپس به لبهای خود‬           ‫برد‪ .‬فوراً در به روی آنها باز شد و‬
‫(کتاب اول‪ ،‬شماره‪ .)۳‬چنین تدبیری‪،‬‬       ‫شوروی‪ ،‬غیرعقلانی و ب ‌یمعنی شود‪.‬‬                                  ‫داد‌هاند‪.‬‬       ‫شخصاً بدانجا رفته و او را ملاقات‬       ‫اشاره کرد که اثر دوختن را دیدم‪.‬‬        ‫مؤتم ‌نالملک دستور داد که خوب از‬
‫به اتمام سریع و کم هزین ‌هی جنگ‬        ‫از آنجا که خشونت کور و جنگ‬               ‫هر چند چنین استنباطی ب ‌یپایه‬            ‫کرده پس از مذاکرات بسیار قرار شد‬       ‫آیا از یک پالان دوز ساکن بدترین‬        ‫آنها پذیرایی کنند و اتفاقاً تحصن آنها‬
‫منجر خواهد شد و از تلفات نظامی و‬       ‫بی‌هدف حتی برای بخش بزرگی‬                ‫نیست و در نگاه نخست‪ ،‬شواهد‬               ‫که شرایطی به‌عمل آید ولی به آنها‬       ‫محلات یزد غیر از این توقع داری؟‬        ‫ب ‌هنفع مشیرالدوله برادر او بود زیرا‬
                                       ‫از فسیل‌های عضو «پولی ‌ت‌بورو»‬           ‫فراوانی آن را پذیرفتنی می‌نمایند‬         ‫عمل نشد و باز تحصن دوام داشت و‬         ‫مرحوم مشیرالدوله خندید و گفت‬           ‫قدرت و نفوذ سردار سپه و تصرف‬
          ‫غیرنظامی خواهد کاست‪.‬‬         ‫(دفتر اجرایی کمیت ‌هی مرکزی حزب‬          ‫اما تعمیم آنچه تنازع بقاء در طبیعت‬       ‫بعضی وقایع شر ‌مآور در داخل سفارت‬      ‫همین صراحت دلیل این است که‬             ‫مستقیم او و ضرب ارباب جراید و‬
                                       ‫کمونیست اتحاد جماهیر شوروی)‬              ‫خوانده م ‌یشود به «نبرد» و «جنگ»‬         ‫بین متحصنین رخ داد و همه ب ‌هستوه‬      ‫با شما نهایت دوستی و اعتماد را‬         ‫توقیف مطبوعات در مذاق مشیرالدوله‬
                       ‫تکمله‬           ‫هم معنی نداشت‪ ،‬آنها بدون گرفتن‬           ‫که فعالیتی حسابگرانه‪ ،‬عقلانی و به‬        ‫آمدند ولی سفیر شوروی پشتیبانی‬          ‫دارد‪ ،‬شما بروید و او را از تحصن‬
‫چنانکه در جستار پیشین آمد‪،‬‬             ‫تصمیمات جنو ‌نآمیز و دست زدن‬             ‫غایت پیچیده است و نیاز به بررسی و‬        ‫می‌کرد تا کار به جایی رسید که‬          ‫خارج کنید‪ .‬نویسنده از همانجا به‬              ‫قانو ‌نپرست سخت ناگوار بود‪.‬‬
‫هدف از این مقالات‪ ،‬پرداختن به‬          ‫به خشونت ب ‌یهدف‪ ،‬تسلیم شدند و‬           ‫طراحی نقشه های متعدد و جایگزین‬           ‫سردار سپه شخصاً دوباره به آنجا‬         ‫سفارت شوروی که در آن زمان خارج‬         ‫برای نخستین بار پس از حوادث‬
‫پدید‌هی «جنگ» است فارغ از شعار‪،‬‬        ‫به فرو پاشیدن حکومت محبو ‌بشان‬           ‫دارد‪ ،‬درست نیست‪ .‬درواقع‪ ،‬جنگ‬             ‫رفته فرخی را در درشکه خود سوار‬         ‫از طهران بود‪ ،‬رفتم‪ .‬چون مذاکرات‬        ‫ناگوار‪ ،‬نویسنده به خانۀ سردار سپه‬
‫عواطف و اخلاق‪ .‬جنگ پدیده‌ای‬                                                     ‫نه تنها غایت و هدف زیستن نیست‬            ‫کرده و همراه برد‪ .‬متحصنین مجلس‬         ‫با مشیرالدوله طول کشیده بود ظهر‬        ‫وزیر جنگ دعوت شد‪ ...‬در آنجا‬
‫تکرارشونده و اثرگذار در تاریخ‬                                 ‫تن دادند‪.‬‬         ‫بلکه حتی بنا به طبیعت نابودگرش‪،‬‬          ‫هم از طرف رئیس‌الوزرای وقت‪،‬‬            ‫شده بود و من هنگام تناول طعام‬          ‫سخن از دولت به‌میان آمد که وزیر‬
‫تمدن انسان بوده و هست‪ .‬کراهت‬           ‫با تکیه بر همین تجربه موفق است‬           ‫نم ‌یتواند غایت هیچ موجودیتی باشد‪.‬‬       ‫مشیرالدوله و برادر او مؤتمن‌الملک‬      ‫رسیدم‪ .‬اول نایب سفارت که فارسی‬         ‫جنگ اظهار کرد‪ :‬دولت یعنی شخص‬
‫جنگ‪ ،‬نباید موجب ناهشیاری‬               ‫که دولت فعلی ایالات متحده‪ ،‬راهبرد‬        ‫جنگ‪ ،‬در نهایت‪ ،‬ابزاری است برای‬           ‫حمایت می‌شدند زیرا آنها به‌نام‬         ‫را خوب م ‌ی‌دانست مرا استقبال کرد‬      ‫من‪ .‬الحق چنین بود و هیچ عامل‬
‫و شعارزدگی نسبت به فهم این‬             ‫«فشار حداکثری» (‪maximum‬‬                                                           ‫آزادی‪ ،‬تحصن و قیام کرده بودند و‬        ‫و قبل از ملاقات فرخی مرا نزد سفیر‬      ‫مؤثری با بودن مجلس‪ ،‬غیر از شخص‬
‫پدیده‌ی شگرف شود‪ .‬همواره باید به‬       ‫‪ )pressure‬بدون حمله‌ی نظامی‬                          ‫نیل به مقصودی فراتر‪.‬‬         ‫بالطبع آزادی به‌نفع مشیرالدوله بود‬                                            ‫ایشان نبود زیرا قوه در دست او بود‬
‫خود یادآور شویم که بدون تحلیل‬          ‫را علیه جمهوری اسلامی در پیش‬                        ‫در تعریف «جنگ»‬                ‫زیرا در آن زمان معارض او که قوه‬
‫خردورزانه از علل و عناصر دخیل در‬       ‫گرفته و با سازماندهی تحریم‌های‬           ‫کارل فون کلاوزویتس (‪Carl von‬‬             ‫را در دست داشت بسیار مقتدر و‬
‫یک فاجعه‪ ،‬امکان اجتناب از تکرار‬        ‫فلج‌کنند ه ‪ ،‬به نا بو د ی ا قتصا د‬       ‫‪ )Clausewitz‬متفکر جن ‌گاندیش‬             ‫فعال مایشاء بود‪ .‬غیبت شاه و ضعف‬
‫آن یا کاهش دادن میزان اثرات‬            ‫دلال‌محور و نفت‌فروش جمهوری‬              ‫آلمانی‪ ،‬در رسال ‌هی اثرگذارش «در‬         ‫شخص احمد‌شاه و عدم علاقه‌اش‬
‫مخرب ناشی از وقوع دوباره‌ی آن‬                                                   ‫باب جنگ»‪ ،‬در تعریف «جنگ»‬                 ‫موجب شده بود که نیروی نظام در‬
                                                   ‫اسلامی کوشیده است‪.‬‬           ‫آورده‪« :‬جنگ رفتاری خشون ‌تآمیز‬           ‫همه جا مسلط شود و خود شاه نیز‬
             ‫فاجعه‪ ،‬محال است‪.‬‬          ‫استفادهازنهایتقوابههنگامجنگ‬              ‫است به قصد واداشتن حریف‌مان‬              ‫از اروپا مستقیماً تلگراف م ‌یکرد مثل‬
‫اگر این جستارها دنباله‌های‬             ‫حال اگر رسیدن به پیروزی‪ ،‬بدون‬            ‫به برآوردن خواسته‌ی ما» (کتاب‬            ‫این که رئیس‌الوزراء را کنار گذاشته‬
‫د یگر ی یا فتند ‪ ،‬د ر آ یند ه به‬       ‫نبرد ممکن نشد‪ ،‬گام بعدی چیست؟‬            ‫اول‪ ،‬شمار‌ه‪ .)۲‬از چنین چش ‌ماندازی‪،‬‬      ‫بود و به شخص وزیر جنگ که قوه را‬
‫موضوع تطبیق یا عدم تطبیق‬               ‫پاسخ ساده اما هولناک است‪ :‬جنگ‬            ‫خشونت و نزاع ب ‌یهدف‪ ،‬معنا ندارد‬         ‫در دست داشت توجه کامل م ‌ینمود‬
‫نظریه‌های کلاسیک جنگ‌اندیشان‬           ‫تنها راه حل ممکن است‪ .‬شک نیست‬            ‫و پیش از هر جنگی‪ ،‬باید هدف و‬             ‫و آن توجه یک قدرت معنوی بر‬
‫بر جنگ‌هایی که یک طرف آنها‬             ‫که جنگ‪ ،‬مجموع ‌های از رفتارهای‬           ‫خواست طرفین روشن باشد‪ .‬بنا به‬
‫نیر و ها ی با و ر مند به مفا هیم‬       ‫کثیف‪ ،‬پرهزینه و دهشتناک است‬              ‫حکم عقل‪ ،‬هدف نهایی از هر جنگی‪،‬‬                    ‫نیروی مادی افزوده بود»‪.‬‬
‫غیرعقلانی و فاجعه‌ساز‪ -‬چون‬             ‫که هیچ انسان عاقلی علاقه به آغاز‬
‫«شهادت‌طلبی» و «موعودگرایی»‪-‬‬           ‫آن ندارد‪ .‬چنانکه در جستار پیشین‬                                                   ‫« ادامه دارد»‬
                                       ‫از سو ‌نتزو نقل شد‪ ،‬ورود به جنگ‪،‬‬
     ‫هستند‪ ،‬پرداخته خواهد شد‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17