Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۱ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۶۹۷
جمعه ۱۲تا پنجشنبه ۱۸مهرماه 139۸خورشیدی
باشند ،بهفکر کشور و ملت ایران دکتر امیراصلان افشار در گفتگو با علی میرفطروس)۱۱( : شاه گروگان و خبرنگار
بودند و با ناراحتی زیادی م یگفتند: گستاخ!
ما م یخواستیم ایران را به سوی تمدن کارتر م یخواست به بهای
بزرگ ببریم تا از دوران عق بماندگی تحویل دادن یا کشتن شاه، = در واقع شاه در این زمان،
و قرون وسطائی نجات یابد ولی گروگا نها را آزاد و زمینه پیروزی گروگان آمریکای یها بود.
رژیم فعلی مطمئناً کشور ایران را به خود در انتخابات را فراهم کند
انهدام و نابودی خواهد کشید .من از ـ بله! کاملا! در واقع اعلیحضرت را
این م یترسم که ایران تجزیه شود. دوران زندگی سیاسی و دیپلماتیک خود ،دارای نظر اطرافیان جیم یکارتر دربارۀ ایران .خاطرات دکتر امیراصلان افشار ،در خاطرات خود از به آنجا تبعید کردند ،چون در جزیرهای
مشاغل مهم و حساس ،ازجمله سفارت ایران دکتر افشار ،کتابی است در 720صفحه ،شامل چند رویداد مهم که تأثیر زیاد در سرعت گرفتن در «پاناما» ب هنام «کونتادورا» آب و
=ببخشید! این آقای حسین در آمریکا و هلند و اتریش ،رابط سفارت ایران یک دورۀ 44ساله از ظهور فاشیسم هیتلری در ماشین انقلاب و انتقال سلطنت از شاه به آخوند هوای خیلی گرم و بد باعث تشدید
صادق چکاره بود که شاه در آن با دیوان داوری بی نالمللی لاهه در دوران ملی آلمان تا ظهور آی تالله خمینی در ایران و حاصل داشت،سخنم یگوید:واقعۀهفدهمشهریوردر
لحظات حساس از او نام م یبرد؟ شدن صنعت نفت ،رئیس شورای ح ّکام سازمان مصاحبۀ طولانی علی میرفطروس با آخرین میدان ژاله تهران ب هدنبال اعلام حکومت نظامی بیماری اعلیحضرت شد.
-او در ایران رئیس فدراسیون بی نالمللی انرژی اتمی بوده است ،تا آخرین روز رئیس تشریفات دربار شاهنشاهی در سا لهای در دولت شریف امامی ،حادثۀ سینما رکس د ر آ نجا « د یو ید فر ا ست »
کشتی بود یا یک همچین چیزی .از زندگی محمدرضاشاه در کنار وی بود و از این آبادان که ب هاستعفای دکتر جمشید آموزگار از روزنام هنویس انگلیسی که قبلا چندین
خانوادۀ خوبی بود که در ُرم زندگی قبل از انقلاب. نخس توزیری منجر شد ،بیماری شاه و اختلاف بار به ایران آمده بود و از «خوان
میکرد .وقتی اعلیحضرت در زمان دوران خاطرات ب هیادماندنی دارد. دکتر اصلان افشار ،دیپلمات باسابقه که در نعمت دربار» هم بهرهها برده بود ،با
مصدق به ُرم رفتند ،این آقا با آقای اعلیحضرت مصاحبه کرد و با سؤال
زنوزی که در ایتالیا تاجر فرش بود، شاه توسط سازمان سیا با یک آمپول دارم که برادرم را دعوت کنم که ب ه مصر داشته باشند و با سادات دربارۀ بر پنهان ماندن نامش ،گفت :اصلان! بیجایی ،نهایت پستی و بیاخلاقی
با هم رفته رفته بودند فرودگاه برای س ّمی»یادم یکند!«هامیلتونجردن» کشور خودش (مصر) بیاید.». روند صلح مذاکره کنند و با گزارشی م یخواهند شاه را تحویل بدهند .این را نسبت به یک شخصیت بیمار و
ترخیص کالا .موقعی میرسند که برای انجام نقشۀ شیطانی خودش ،به از مذاکرات مصر ،به آمریکا بیایند .این، خبر ،بسیار ج ّدی است .به اعلیحضرت درحال مرگ ابراز کرد« .فراست» از
هواپیمای اعلیحضرت هم میآید شاه گفته بود« :برای چه م یخواهید قبل از اینکه اعلیحضرت دوباره به عین واقعیت است و بر همین اساس، بگو که از پاناما بروند چون آنجا برای اعلیحضرت پرسید :اعلیحضرت؛ به
و چون اعلیحضرت بیخبر آمده چنین مسافرت طولانی به مصر بکنید! مصر تشریف ببرند ،آقای «هامیلتون هم اعلیحضرت و هم ما ،فقط وسایل شما نگفتند که چند وقت دیگر از
بودند ،نه اتوموبیلی بود نه مأموری از اینجا که ناراحت نیستید و اگر هم ُجردن» مشاور ویژۀ رئیس جمهور مختصری برداشتیم .وقتی در مصر او محل خطرناکی است.
سفارت ...چون ای نها اتوموبیل داشتند، عمل جراحی لازم داشته باشید در این آمریکا بهاتفاق یک نفر دیگر به با امتناع دولتمردان آمریکا از سفر من به علیاحضرت تلفن کردم و عمرتان باقی است؟
اعلیحضرت را با اتومبیل خودشان به منطقه (در منطقۀ ویژهای که آمریکا دیدن اعلیحضرت آمدند و با ایشان به آمریکا روبرو شدیم ،آقای سادات به ایشان گفتم :علیاحضرت! استدعا اعلیحضرت گفتند :این با من
هتل «اکسلسیور» ُرم میبرند .این در پاناما دارد) میتوانید با بهترین مذاکره کردند .کارتر به هر قیمتی از اعلیحضرت خواهش کرد که در م یکنم که هرچه زودتر پاناما را ترک نیست ،با خداست .ممکن است امروز
عمل ،مقامش را بالا برد .بعد شد دکترها عمل جراحی را انجام دهید. بود نمیخواست که اعلیحضرت از اسوان بمانند و از مصر نروند .گفتند کنید .برای اعلیحضرت خطرناک است باشد ،ممکن است فردا باشد و با
نمایندۀ ایران در ( FAOسازمان مطمئن باشید که خیلی بدون دردسر «پاناما» خارج شوند! «جردن» در اینجا مملکت خودتان است ،شما داماد که در پاناما بمانند .این خبر ،بسیار پیشرف تهایی که در طب شده ممکن
خواربار و کشاورزی) با حقوق بسیار خاطراتش م ینویسد :از اینکه «شاه ج ّدی و موثّق است ،استدعا م یکنم است که انسان بیشتر از آن که فکر
خوب ،شد یک دیپلمات حسابی
و بعد هم به اعلیحضرت پیشنهاد م یکند ،عمر بکند.
کرده بود که بهتر است در «اِویان» بعد «دیوید فراست» با کمال
(فرانسه) اعلیحضرت یک خانه تهیه ب یادبی پرسید :مگر شما خدا را هم
بکنند و مثل اینکه خان های هم برای
اعلیحضرت خریده بود ...خلاصه از اسم م یشناسید؟
و شهرتش خیلی استفاده م یکرد .تا شاه گفت :البته که من به خداوند
اینکه انقلاب شد و رفت به «اِویان» و باور دارم ،من همیشه با خدا راز و نیاز
مقیم آنجا شد .شاه از من پرسید که
م یکنم!
خلاصه «دیوید فراست» شخص
ُمهملی بود که من بعداً در لندن،
جلوی پسر عمویم ،امیرخسرو افشار،
به او گفتم :حالا خوشحال هستید که
با کارهایتان مملکت و شاهی را از بین
گروگان های آمریکایی اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط افراط گران
آیا حسین صادق را م یبینید یا نه؟ م یتوانید در پاناما بمانید». ما مصر یها هستید (اشاره به ازدواج شاهان» و«وارث تخت و تاج کوروش» آنجا را ترک کنید! بردید؟ ملتی را به بدبختی کشاندید؟...
گفتم خبر ندارم ،ولی م یدانم که در اعلیحضرت در جواب میگویند: والاحضرت فوزیه) .در آن شرایط را در یک اتاق کوچک و مح ّقر ،در یک علیا حضر ت گفتند :من با و ر هیچ نگفت .بالاخره اینها از این راه نان
فرانسه است .پرسیدم :به حضورتان آقای جردن! من آدمی هستم که در نمیکنم ،برای این که اعلیحضرت م یخورند .این آقای «دیوید فراست»
حال مرگ است و م یخواهم با افتخار انورالسادات و جیمی کارتر امروز بعد از ظهر با رئیس جمهوری همین مصاحبهاش را 200ـ 300
آمده؟ گفتند :نه! بمیرم ،نم یخواهم در بستر بیماری در پاناما یک ساعت ،یک ساعت و نیم هزار دلار به تلویزیون آمریکا فروخت.
روزی با آقای دکتر غلام ملکی پایگاه نظامی دیده ،حیرت کرده بود، خطرناک که عرض کردم ،با سؤال
رفتیم به «اویان» ،ناهار منزل آقای پاناما بمیرم! در حالی که دو سال پیش ـ در سفر علیاحضرت ،آقای سادات گفتند :الان توی باغ صحبت م یکردند. تقاضای استرداد شاه به
همایونفر بودیم ،آقای حسین صادقی بالاخره باوجود اینکه 4ساعت شاه به آمریکا به سال 1977ـ باوجود هم مملکت ،مملکت خودتان است... گفتم :علیا حضر ت ،هما ن ایران
هم بود که پرسید :از روزهای آخر هواپیمای اعلیحضرت و علیاحضرت تبلیغات و تنفرهای اولیه از دیکتاتوری ازقرار معلوم ،در این موقع آقای کارتر رئی سجمهور م یتواند با گرفتن پول
اعلیحضرت تعریف کنید ...من هم را در فرودگاه «پاناما» متوقف کردند، شاه ،وی را سخنرانی آگاه و صاح بنظر به آقای سادات تلفن کرده بود که بهتر یا نفوذ آمریکا کار استرداد اعلیحضرت = در همین زمان بود که
تعریف کردم که گفت :وای! وای! خوشبختانه برنامۀ کارتر به نتیجه در مسائل بی نالمللی دیده بود که «در است اعلیحضرت به مصر نروند ،اما استرداد شاه به ایران مطرح شد؟
نگویید! آدم دلش میسوزد! گفتم: نرسید و اعلیحضرت و علیاحضرت نوع خود ،شاهکار بود» .او در خاطراتش آقای سادات به کارتر گفت« :جیمی! را انجام دهد. ـ بله! در این موقع جمهوری اسلامی
شما حتی یکبار به دیدن اعلیحضرت عازم مصر شدند .من هم در آن زمان از پیشنهاد قطبزاده ،در «کشتن من ب هعنوان برادری اسلامی ،وظیفه سرانجام علیاحضرت با ناباوری و تقاضای استرداد شاه را کرده بود تا
آمدید؟ یک بار به او تلفن کردید؟ تردید بسیار ،از مجراهای دیگر مطلع شاه به ایران تحویل داده بشود .حتی
گفت :آخر با این گذرنام هها ...گفتم در مصر بودم. شدند که موضوع حقیقتاً جدی و در این مورد چند وکیل فرانسوی هم
شما خبر م یدادید ،از تشریفات مصر دو روز قبل از فوت ،اعلیحضرت خطرناک است و بایستی اقدامی گرفتند و همه از اروپا به پاناما رفتند
م یآمدند شما را از فرودگاه م یآوردند ناگهان حالشان خوب شده بود و از بکنند .وقتی علیاحضرت خطر استرداد تا با کمک آمریکا شاه را دستگیر
و دوباره بر م یگرداندند ،ولی این کار تخت پایین آمده بودند و روی کاناپه را بهعرض اعلیحضرت رساندند و کنند .آمریکا هم بالاخره به اینها روی
نشسته بودند .اعلیحضرت خیلی درد خصوصاً تأکید کردند که اصلان افشار خوش نشان داد ،ب هدلیل اینکه حدود
را نکردید .حالا وای وای م یکنید؟! دل کردند ،خیلی .از اینکه شنیده هم تلفن کرده و ج ّدی بودن موضوع 52نفر گروگان آمریکایی در ایران
م یدانید؟! اعلیحضرت گله داشت بودند که مردم بد م یگویند و گناهها را تأیید کرده ،اعلیحضرت راه دیگری بودند و م یخواست که به هر نحوی
از «رفیقان نیم هراه» که رهایش کرده را به گردن او م یگذارند یا کسی دیگر نداشتند جز اینکه از علیاحضرت که شده ،حتی ب هقیمت تحویل دادن
بودند ،مثل ًا از آقای جعفر بهبهانیان... نزد او نمیآید گله میکردند ،یک خواستند که در این مورد تلفنی با یا کشتن شاه ،گروگا نها آزاد شوند تا
نمونه :اعلیحضرت از من پرسید شما خانم «جها نسادات» صحبت کنند که آقای کارتر بتواند در انتخابات دورۀ
=ولی «ویلیام شوکراس» در حسین صادق (پسر مستشارالدوله) را بعد ،خانم «جها نسادات» و خود آقای
کتابش مدعی است که در این م یبینید؟ عرض کردم :خیر! ...و اضافه سادات از اعلیحضرت دعوت کردند تا دوم پیروز شود.
زمان آقای بهبهانیان با شاه در کردم :اعلیحضرت! خیالتان نباید از
این مسائل ناراحت باشد .انشاءالله به مصر بروند. = حال و روز شاه پس از
مراکش بودند... ب هزودی حالتان خوب م یشود و به شنیدن خبر استرداد چگونه بود؟
-کتاب آقای «شوکراس» پر از اشتباه کشور برم یگردید .فرمودند :با وضع =چرا اصلا از اول در مصر ـ من آن موقع برای انجام کاری
و غر ضورز یهای سیاسی است ،آقای مزاجی که دارم و با کاری که مردم و نماندید؟ در نیس بودم چون مادرم شدیداً
بهبهانیان در این زمان ،شاید یکبار به دول تهای غربی با من کردهاند چگونه به بیماری سرطان مبتلا شده بود.
مراکش آمدند ولی یادم م یآید موقعی برم یگردم؟! ب ههرحال من آنچه در ـ برای اینکه از اول قرار نبود که طبیعی بود که موضوع استرداد شاه
که اعلیحضرت در بستر بیماری بودند، قدرت و توانایی داشتم به ملتم خدمت اعلیحضرت به کشوری «پناهنده» باعث وحشت شده بود .علیاحضرت
دو روز قبل از فوت ،از ایشان پرسیدم آیا کردم ،حال نیز در انتظار سرنوشت شوند! همانطور که خدمتتان در کتابشان نوشت هاند« :ما اطلاع پیدا
آقای بهبهانیان به دیدن شماه آمدهاند؟ هستم .من همیشه با خدا بوده و عرض کردم ،با شروع ناآرامیها و کردیم که اقداماتی در جریان است که
دس تشانرابالابردندوگفتند«:اینمرد هستم ،همیشه با خدای خودم حرف خصوصاً «بیداد ب یب یسی» (به قول شاه را تحویل بدهند» ،اما علیاحضرت
م یزنم ولی چه کنم که این صحب تها اعلیحضرت) ،قرار شد که اعلیحضرت فراموش کردند این را بنویسند که
خیلی با ما بدی کرد!» برای مذاکره با دولتمردان آمریکا خبرنگار رویتر که با من خیلی دوست
چیزهای دیگری هم هست که یکطرفه است و جوابی نم یشنوم... به آن کشور سفر کنند تا به آنها بود (ب هخاطر نسبتی که با خواهر خانم
خوب نیست بگویم و شاید از گفتن اعلیحضرت در آخرین روزهای عمر بفهمانند که با چه آتشی دارند بازی من داشت) به من تلفن کرد و با تأکید
آن ،کسانی دلخور بشوند ولی خب، بسیار ضعیف و ناتوان شده بودند .بیش م یکنند .در این میان آقای کارتر
حقیقت این بود که بنده عرض کردم. از آن که به فکر بیماری خودشان به اعلیحضرت توصیه کردند که در
مسیر سفر به آمریکا ،قبلا سفری به
ادامه دارد