Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۴۷ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 1۲‬شماره ‪1۷1۳‬‬
                                                                                                                                                              ‫جمعه ‪ ۱۱‬تا پنجشنبه‪ ۱۷‬بهمنماه ‪۱۳۹۸‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ پیران خام و افیون ارتجاع‬                                                                                               ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات درایران (‪)1۵۵‬‬

‫میآورد و خطر را از آنها دور میکند‪.‬‬        ‫«هنر» در چهار دهه اخیر بپردازیم‪،‬‬         ‫= حفظ انضباط ذهنی‪،‬‬                  ‫احمد احـرار‬                            ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1۳۳6‬‬
‫این روش‪ ،‬دوراندیشی و واقعگرایی‬            ‫باید خاطرنشان کنیم که بیشتر این‬          ‫مانند بسیاری از مهارتهای‬
‫را بجای شلختگی و توهم‪ ،‬تجویز‬              ‫طایفه‪ ،‬طی این چهل سال سیاه‪ ،‬نه‬           ‫زیستی دیگر‪ ،‬همیشگی‬                  ‫و مجلس را بهپایان برده انتخابات را‬     ‫عمومی برداشت میکنند‪ ،‬از پرتو نفوذ‬      ‫«بهار» در تحلیل وقایعی که منجر‬
‫میکند‪ .‬سن و تجربه‪ ،‬لزوما انسان را‬         ‫تنها همواره بجای «بر قدرت بودن»‬          ‫نیست و اگر همواره برای‬              ‫با کفایت و درایت بهنفع حزب خود‬         ‫خود مداخلهای بزرگ میبرند وغیره‪...‬‬      ‫به استعفای مستوفیالممالک شد و‬
‫با این رو ِش اندیشیدن آشنا نمیکند‪.‬‬        ‫مشغول لاس زدن با صاحبان قدرت‬             ‫نگهداشت آن تمرین نشود‪،‬‬              ‫تمام کرده مجلس پنجم را دائر و شاه‬      ‫درصورتی که آن اوقات خزانۀ مملکت‬        ‫نیزتنقیدنطقوی‪،‬مینویسد‪«:‬صراحت‬
‫گذ ِر عمر و پیری حتی میتواند موج ِب‬       ‫بودهاند بلکه در بسیاری از مواقع‬          ‫به مرور تضعیف شده و‬                 ‫را نگاهمیداشتند و سیاست مجلس‬           ‫خالی بود‪ ،‬مالیات درست وصول‬             ‫لهجه بسیار خوب است‪ .‬لیکن در ایران‬
‫کندذهنی و تعصب شود که این هر دو‬           ‫حساس و بحرانی تاریخ جمهوری‬               ‫از دست میرود‪ .‬برای‬                  ‫چهارم را دنبال میکردند‪ ،‬عیبی‬           ‫نمیشد‪ .‬ثروت بعد از جنگ در دست‬          ‫این صفت متأسفانه متداول نبوده و‬
‫خصوصیت‪ ،‬موانعی جدی در راه دانایی‬          ‫اسلامی‪ ،‬به یاری جنایتکاران حاکم‬          ‫مراقبت از این مهارت‪،‬‬                ‫نداشت‪ .‬چه‪ ،‬در سیاست هر کار و هر‬        ‫تجار و کسبۀ متفرق و در خانۀ مردم‪،‬‬      ‫نیست و عمدتاًموجب و مسبب کتمان‬
‫و پختگ ِی اندیشه هستند‪ .‬در مقابل‪،‬‬         ‫آمدهاند و وظیفه بَ َزک کرد ِن چهره‬       ‫انسا ِن اندیشمند و پخته‪،‬‬            ‫عمل شنیعی که مقرون به بقا و قدرت‬       ‫از شهری و روستایی‪ ،‬سیم و زر موج‬        ‫عقیده و سیاست استتار در طرز و روش‬
‫ذهن جوا ِن روشمند‪ ،‬مراتب دانایی و‬         ‫کریه این حکومت تبهکار را به عهده‬         ‫هر از گاهی‪ ،‬نیاز به ارزیاب ِی‬       ‫شخص یا جماعتی گردد رواست‪ ،‬و در‬         ‫میزد ولی دولت پول نداشت و احدی‬         ‫رجال سیاستمدار و اولیای امور این‬
‫پختگی را به سرعت طی میکند و‬                                                        ‫واقعبینانه از دانستهها و‬            ‫عرف ملکداری جایش هموار میشود‬           ‫نمیتوانست از دولت چیزی برباید‪.‬گواه‬
‫میتواند مشکلگشای مصائ ِب خود و‬                                   ‫گرفتهاند‪.‬‬         ‫تواناییهای ذهنی خود‬                 ‫اما بدبختی آنجا بود که این نطق مهیج‬    ‫این معنی میزان متوسط ثروت رجال‬                          ‫کشور بوده است‪.‬‬
                                                                                                                       ‫وقتی ادا شد که دولت در شرف سقوط‬        ‫آن عهد است که امروز خوب میتوان‬         ‫علت آن هم پر واضح است‪ :‬در‬
        ‫طرف مشاوره دیگران باشد‪.‬‬           ‫سالهاست که بسیاری از بهاصطلاح‬                                ‫دارد‪.‬‬           ‫بود‪ .‬چنان که ناطق شایسته ندید که‬                                              ‫مملکتی که از دیرباز دولت در برابر‬
                                          ‫روشنفکران‪ ،‬اساتید و نویسندگان‬            ‫=در گفتمان ارتجاع سرخ‬               ‫بعد از نطق خود در مجلس توقف کند و‬         ‫آن را حساب کرده و بهشمار آورد‪.‬‬      ‫قوای ملی و روحانی میخواسته است‬
‫حفظ انضباط ذهنی‪ ،‬مانند بسیاری‬             ‫ایرانی‪ ،‬چنان به توهم چپگرایی‬             ‫و ارتجاع سیاه‪ ،‬نه تنها‬              ‫از تأثیر گفتار خویش تمتع جوید‪ ،‬بلکه‬    ‫دولت پول نداشت‪ .‬بنابراین نه خودش‬       ‫با طرز ریاکاری زندگی کند‪ ،‬و مخصوصاً‬
‫از مهارتهای زیستی دیگر‪ ،‬همیشگی‬            ‫آلودهاند که تعصب ایمان به این‬            ‫اندیشه جایگاهی ندارد‪،‬‬               ‫مستوفی قسمتی از پایان نطق خود را‬       ‫میبرد و نه به دیگران میداد‪ .‬تنها‬       ‫از وقتی که سیاست ایران در میان دو‬
‫نیست و اگر همواره برای نگهداشت آن‬         ‫مرام‪ ،‬توانایی درک حداقل ِی بدیهیات‬       ‫بلکهدربسترایندوگفتمان‬               ‫در بین کرسی خطابه و د ِر خروجی‬         ‫گشادبازی دولتها‪ ،‬دادن شهریه بود که‬     ‫دولت مقتدر همجوار با طرز و اصول‬
‫تمرین نشود‪ ،‬به مرور تضعیف شده و‬           ‫را برایشان ناممکن کرده است‪.‬‬              ‫ارتجاعی‪ ،‬تفکر اصولا ممکن‬            ‫اطاق مجلس گفت و با شتاب و عجله‬         ‫آن هم در آن اوقات درش تخته شده‬         ‫روزمره میخواسته است گذران کند و‬
‫از دست میرود‪ .‬برای مراقبت از این‬          ‫شوربختانه‪ ،‬این جماعت هر چه‬               ‫نیست‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬این دو‬                                                 ‫بود‪...‬اما شهرت بردند‪ ،‬خوردند! خوردند‪،‬‬  ‫با هر دو طرف راه برود‪ ،‬ناگزیر این طرز‬
‫مهارت‪ ،‬انسا ِن اندیشمند و پخته‪ ،‬هر‬        ‫بیشتر پا به سن میگذارند‪ ،‬به مدد‬          ‫مسلک منحط به گونهای‬                                     ‫بیرون تاخت!‬        ‫بردند! که از ناحیۀ جراید نشر مییافت‬
‫از گاهی‪ ،‬نیاز به ارزیاب ِی واقعبینانه از‬  ‫افیون‪ -‬چه حقیقی و چه مجازی‪-‬‬              ‫شکل گرفتهاند که مفهو ِم‬             ‫در این صورت میدانست که افتاده‬          ‫مورد قبول قزاقها و قزاقباشیها شد‬               ‫سیاست متداول شده است‪.‬‬
‫دانستهها و تواناییهای ذهنی خود‬            ‫بیشتر در عالم اوهام فرو میروند و‬         ‫اندیشیدن در آنها تعریف‬              ‫است و کار از کار گذشته‪ ،‬پس چه ن ّیت‬    ‫و بهمحض آن که روی کار آمدند آن‬         ‫مستوفی الممالک یک عنصر ملی‬
                                          ‫در نتیجه‪ ،‬آمادگی اعلام هر موضع‬           ‫نشده است‪ .‬از آنجا که که‬             ‫و ارادهای او را وادار کرد که در برابر‬  ‫درسها را شروع کردند پس بدهند و‬         ‫و یک نفر عضو با حرارت حزب نبود‬
                           ‫دارد‪.‬‬          ‫نابخردانه و نامردمی را‪ -‬تنها به‬                                              ‫بیانات با نزاکت و نرم و ملایم مرحوم‬    ‫بردنبردن و خوردنخوردن آغاز گردید!‬      ‫که با اصول صراحت لهجه پرورش‬
‫استبداد رأی و خودشیفتگی‪ ،‬آفات‬             ‫دلیل عداوت با «سرمایهداری» و‬                                                 ‫مدرس این طور زبان به شتم و َقدح‬        ‫زیان دیگر که از این تشنج و مبارزۀ‬      ‫یافته باشد‪ ،‬بلکه او پسر میرزا یوسف‬
‫و موانع این ارزیابی هستند‪ .‬چیزی‬           ‫«امپریالیسم جهانی»‪ -‬دارند‪ .‬واضح‬                                              ‫حریفان برگشاید و آنان را بیرحمانه و‬    ‫شوم عاید مشروطهطلبان گردید‬             ‫مستوفیالممالک صدراعظم ناصرالدین‬
‫که بیشترین تأثیر را در بروز این نوع‬       ‫است که اتخاذ چنین مواضعی از‬                                                  ‫برخلاف واقع به تهمت آجیل خوردن‬         ‫شهرتی بود که مؤسسان کودتای‬             ‫شاه بود و در طراز اول طبقۀ نجبا و‬
‫خودشیفتگی دارد‪ ،‬همان فه ِم خطی از‬                                                                                                                                                                    ‫اعیان قرار داشت و در اقیانوس دربار‬

                                                                                                                       ‫محمدتقی بهار و برخی از نمایندگان پنجمین دوره از مجلس شورای ملی در گفتوگو با رضاشاه‬

‫پختگی و کمال است‪ .‬به بیان سادهتر‪،‬‬         ‫جانب این سالخوردگان متعصب‪،‬‬               ‫مؤمنان به این دو مسلک‪،‬‬              ‫و آجیل دادن آلوده نماید؟عصبانی شده‬     ‫‪ ۱۲۹۹‬داده بودند و گفته بودند این‬       ‫بار آمده بود‪ .‬با این مقدمات‪ ،‬هرگاه‬
‫انسانی که به این نتیجه رسیده باشد‬         ‫موجب ناخرسندی بخش بزرگی از‬               ‫بنا به خصلت ایمانشان‪،‬‬                                                      ‫رجال و زعما لایق اداره کردن کشور‬       ‫حقیقت و روشی را در ساعتی مخوف‬
‫که برای همیشه از ایستگا ِه پختگی‬          ‫تحصیلکردگان جامعه ایران شده‬              ‫خود را بینیاز از پرسش‬                              ‫بود؟شاید!‬               ‫نیستند‪ .‬این سخن را مؤسس کودتا‬          ‫اظهار میکرد و پرده از روی کار‬
‫گذشته و این فضیلت را کسب کرده‪،‬‬                                                     ‫و اندیشه میدانند‪ ،‬اصولا‬                                                    ‫گفت و رفت (اشاره به سید ضیاءالدین)‪.‬‬    ‫جمعی که مشغول خیانتی یا درصدد‬
‫دیگر نیازی به ارزیابی دوباره خودش‬                                   ‫است‪.‬‬           ‫دچار شک نمیشوند تا‬                  ‫اما کسی از مرد بزرگی چون او انتظار‬     ‫لیکن سردار سپه تا آن روز جرأت نکرده‬    ‫دسیسه و ضربتی بهکشور میبودند‬
‫نمیبیند و در نتیجه دچار جهل‬               ‫بخشی از این ناخرسندی از آنجا‬             ‫زحمت ارزیابی باورهایشان‬                                                    ‫بود این سخن را بر زبان آورد‪ ،‬چنان که‬   ‫برمیداشت‪ ،‬چیزی بود‪ .‬لیکن صحبت‬
                                          ‫ناشی میشود که همواره این باور در‬                                             ‫نداشت که عصبانی شود و درنتیجه‪،‬‬         ‫دیدیم هنوز نسبت به رجال مملکت و‬        ‫«آجیل خوردن» و اصطلاح «برهکشی»‬
                  ‫مر ّکب میشود‪.‬‬           ‫عوام و خواص جامعه وجود داشته‬                      ‫را به خود بدهند‪.‬‬                                                  ‫رؤسای دولت و مجلس شورای ملی‬            ‫بهخلاف واقع کردن‪ ،‬در واقع یک نوع‬
                                          ‫که باید بنا به حجم آثار‪ ،‬سالمندی‬         ‫= بیشتر سالخوردگان‬                  ‫بخلاف سیره و روش دیرین خود‬             ‫خضوع و خشوعی داشت‪ ،‬اما از این‬          ‫اهانت و دشنامی بود که نسبت به افراد‬
‫ذوبشدگان در ارتجاع سرخ و‬                  ‫و شهرت این چهرههای «فرهنگی» و‬            ‫شهیری که در ایام اخیر‬                                                      ‫تاریخ رفتهرفته مشت رجال عالیمرتبۀ‬      ‫وطنخواه و رجال عالیمقام و نمایندگان‬
‫سیاه‪ ،‬بارزترین گرفتاران این جهل‬           ‫«دانشگاهی»‪ ،‬توق ِع رفتار شرافتمندانه‬     ‫برای مرگ قاسم سلیمانی‬               ‫و اسلافش سخن بگوید‪ .‬بهویژه که‬          ‫ایران پیش سردار سپه باز شد‪ .‬و نتیجه‬    ‫حقیقی مردم که آنجا نشسته بودند‪،‬‬
‫مرکب هستند‪ .‬در گفتمان ارتجاع‬              ‫و همچنین قضاوت درست و پخته‪،‬‬              ‫تروریست مویه کردند و‬                                                       ‫آن شد که بهزودی قوامالسلطنه را‬         ‫از روی خشم و حقد روا داشته بود‬
‫سرخ و ارتجاع سیاه‪ ،‬نه تنها اندیشه‬         ‫از این جماعت داشت‪ .‬آنچه بیش از‬           ‫سوگنامه نوشتند‪ ،‬سابقهای‬             ‫همین مرد بزرگ چندی بعد از آن‬           ‫دستگیر کردند و به فرنگ فرستادند‬        ‫و این معنی از شخصیت آن مرحوم‬
‫جایگاهی ندارد‪ ،‬بلکه در بستر این دو‬        ‫هر چیز موجب این توهم شده‪ ،‬این‬            ‫ننگین و مفصل در دلدادگی‬                                                    ‫و پیرنیا (مشیرالدوله) را از پشت میز‬    ‫بسیار بهدور بود‪ .‬این عمل هم ضربت‬
‫گفتمان ارتجاعی‪ ،‬تفکر اصولا ممکن‬           ‫موضوع است که از قدیمالایام‪ ،‬در میان‬      ‫بههردوارتجاعکذاییدارند‬              ‫بهچشم خود دید که چه برهکشیها‬           ‫ریاست وزرا عذر خواستند و خود زمام‬      ‫دیگری بود که بعد از اهانتهای گذشته‬
‫نیست‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬این دو مسلک‬           ‫ایرانیان‪ -‬همچون بسیاری از ملتهای‬         ‫و سالهاست چه در تهران و‬                                                    ‫امور را بهرضایت احمدشاه در دست‬         ‫به شخصیت ملی و ح ّریت و اساس‬
‫منحط به گونهای شکل گرفتهاند که‬            ‫کهن‪ -‬سپیدی مو و سالخوردگ ِی‬              ‫چه در ساحل شرقی آمریکا‪،‬‬             ‫و چه آجیلخوریهایی در کار است‪،‬‬
‫مفهو ِم اندیشیدن در آنها تعریف نشده‬       ‫آدمها‪ ،‬دلی ِل تجربه و پختگ ِی آنها بوده‬  ‫از هیچ کوششی برای بَ َزک‬                                                                           ‫گرفتند!‬         ‫دموکراسی از طرف ایشان وارد شد‪.‬‬
‫است‪ .‬از آنجا که که مؤمنان به این دو‬       ‫و هنوز هم دارنده این علائم‪ ،‬صاح ِب‬       ‫کردن چهره کریه جمهوری‬               ‫و سکوت کرد و تا پایان عمر دم‬           ‫زیان دیگر‪ ،‬ترس و وحشت احمدشاه‬          ‫در ضمن نطقهایی که بعد از رفتن‬
‫مسلک‪ ،‬بنا به خصلت ایمانشان‪ ،‬خود‬           ‫احترام و نفوذ میان خانواده و قوم و‬       ‫اسلامی‪ ،‬فروگذار نکردهاند‪.‬‬                                                  ‫بود‪ .‬شاه میدید کسانی که صاحب‬           ‫مستوفی در مجلس ایراد گردید‪ ،‬موارد‬
‫را بینیاز از پرسش و اندیشه میدانند‪،‬‬                                                                                    ‫برنیاورد‪ .‬فقط عقیدهاش نسبت به‬          ‫مسلک سوسیالیزم هستند با این‬            ‫مکرر از آجیل دادن دولت بیان شد‬
‫اصولا دچار شک نمیشوند تا زحمت‬                                  ‫قبیله است‪.‬‬          ‫یوسف مصدقی‪ -‬این روزها‪ ،‬میان‬                                                ‫شدت و خشونت به رجال کشور او‬            ‫و همچنین جراید مخالف دولت این‬
‫ارزیابی باورهایشان را به خود بدهند‪.‬‬                                                ‫گفتگوهای دوستانه یا بحثهای نه‬       ‫استیضاحکنندگان آن روز که بعدها‬         ‫و به مجلس ملی حمله میکنند و‬            ‫معانی را نوشتند‪ .‬مرحوم عشقی دربارۀ‬
‫این جماعت‪ ،‬باور دارند که راه حل‬           ‫پیشفر ِض این برداشت از پختگی و‬           ‫چندان همدلانهای که صاحب این‬                                                ‫غوغای جراید که برضد اعیان و اشراف‬
‫تمام مشکلات بشر را در انبان کهنه‬          ‫دانایی‪ ،‬فه ِم خطی از «کمالیافتگی»‬        ‫صفحهکلید به ناچار دچار آنها میشود‪،‬‬  ‫سردار سپه را نیز استیضاح کردند‬         ‫بلند بود و تا پای جان با اینها مبارزه‬               ‫این نطق چنین گفت‪:‬‬
‫جهانبینیشان حمل میکنند و آذوقه‬            ‫است‪ .‬از چنین چشماندازی‪ ،‬پختگی‬            ‫گاهی از طرف مقابل میشنود که‬                                                ‫مینمود و حتی سردار سپه را مرعوب‬        ‫مستوفی از آن نطق که چون توپ‬
‫حقیر و مختصر این انبان‪ ،‬نیاز آنها را‬      ‫رابطهای مستقیم با گذر زمان دارد‪.‬‬         ‫بسیاری از ایرانیجماعت‪ ،‬از برخی از‬   ‫تغییر یافت و با آنها َدم از دوستی زد‬   ‫و دستپاچه ساخته و ظاهراً به سکوت‬       ‫صدا کرد ـ مشت همه واکرد‪ ...‬الی آخر‬
‫تا حصول به سعادت ُدن َیوی‪ -‬و احیانا‬       ‫یعنی هر چه طول عمر آدمیزاد‬               ‫نانخورهای عرصه فرهنگ و هنر‪ -‬به‬                                             ‫و تملق وادار کرده بود‪ ،‬شاه را بهسختی‬   ‫این یک حقیقتی است که بر زبان‬
                                          ‫بیشتر باشد‪ ،‬تجربه زیستی او بیشتر‬         ‫خاطر گفتارها و رفتارهای آنها در‬     ‫و در اطاقهای خلوت و زیر سقفهایی‬        ‫بیمناک میکرد و ساعت به ساعت او‬         ‫شاعر جاری شده است‪ .‬آری‪ ،‬مستوفی‬
  ‫رستگاری اُخ َروی‪ -‬کفایت میکند‪.‬‬          ‫است و در نتیجه به واسطه آن‪،‬‬                                                                                         ‫را از مداخله در کارها و نگاهداشتن‬      ‫مشت همه را باز کرد‪ .‬مشت یک مشت‬
                                          ‫درک عمیقتری از زندگی دارد‪ .‬این‬                ‫ماههای اخیر‪ِ -‬گلهمند هستند‪.‬‬    ‫که احتمال نمیداد جاسوس رضاخان یا‬       ‫تعادل سیاسی برکنارتر و دلسردتر‬         ‫مشروطهخواه را که بهواسطۀ القاء نفاق‪،‬‬
‫بیشتر سالخوردگان شهیری که در‬              ‫تصور‪ ،‬وقتی پررنگتر میشود که‬              ‫ترجیعبند این ِگلهگذاریها‪ ،‬ذکر این‬                                          ‫میساخت‪ .‬این معنی موجب شد که‬            ‫محکوم به زوال و فنا شده بودند و‬
‫ایام اخیر برای مرگ قاسم سلیمانی‬           ‫این آدمیزاد سالخورده‪ ،‬صاحب آثار‬          ‫نکته است که از فلان نویسنده شهیر‬    ‫رضاشاه در آنجا باشد درد دل مینمود‬      ‫شاه‪ ،‬با آن که تازه از فرنگ بازگشته‬     ‫ازقضا خود ناطق محترم و دوستانشان‬
‫تروریست مویه کردند و سوگنامه‬              ‫و تألیفاتی هم باشد و ادعای فهم و‬         ‫فارسیزبان یا بهمان استاد ایرانی‬                                            ‫بود بار دیگر بهخیال فرار افتاد‪...‬‬      ‫هم در عداد باقی قرار داشتند‪.‬آن روز‬
‫نوشتند‪ ،‬سابقهای ننگین و مفصل‬              ‫درک وی در اقصای عالم منتشر شده‬           ‫سرشناس دانشگاه در فرنگ‪ -‬که‬          ‫و راه چاره نشان میداد اما در مجلس‬      ‫بالجمله‪ ،‬هرگاه حزب سوسیالیست و‬         ‫همه گرم بودند‪ .‬ولی حالا بهتر میشود‬
‫در دلدادگی به هر دو ارتجاع کذایی‬          ‫باشد‪ .‬هرچند این برداشت گاهی‬              ‫اتفاقا عمری هم از آنها گذشته‪ -‬توقع‬                                         ‫مستوفی بعد از این مبارزات شدید و‬       ‫قضاوت کرد و دریافت که این نطق‬
‫دارند و سالهاست چه در تهران و‬             ‫بیبهره از حقیقت نیست اما به هیچ‬          ‫نیست که بجای ایستادن کنار مردم‬                     ‫سکوت محض بود‪.‬‬           ‫این نطق فاش و صریح که سند خیانت‬        ‫وسایر اتهامات و حملهها و افتراهای‬
‫چه در ساحل شرقی آمریکا‪ ،‬از هیچ‬            ‫وجه ظرفیت تبدیل به یک قاعده کلی‬          ‫قربانی ستم‪ ،‬چاپلوسانه طرف تبهکاران‬                                         ‫و عدم امانت همۀ رجال مشروطه و‬          ‫جراید دست چپ‪ ،‬از قبیل «کار»‪،‬‬
‫کوششی برای بَ َزک کردن چهره‬                                                        ‫جمهوری اسلامی را بگیرند و در‬        ‫این نطق و نطقهای دیگر آن روز‬           ‫رفقای قدیم و دوستان سالهای بعد‬         ‫«پیکان» و «طوفان» و جراید دیگر‬
‫کریه جمهوری اسلامی‪ ،‬فروگذار‬                           ‫و جهانشمول را ندارد‪.‬‬         ‫بیانیهها و گفتارهایشان‪ ،‬مجیز ارباب‬                                         ‫مستوفیالممالک را مسجل میساخت‬           ‫چون «شفق سرخ» و «ستارۀ ایران» و‬
‫نکردهاند‪ .‬ایراد اصلی اما نه به این‬                                                                                     ‫جنبۀ تاریخی نداشت و یک مشت‬             ‫و منجر به بقا و دوام او میشد و‬         ‫«اقدام» و غی ُرهم به زعمای مشروطه‬
‫افیونزدگان یاوهگو بلکه به مخاطبان‬         ‫پختگی‪ ،‬بیش از آنچه ثمره گذر ایام‬                          ‫قدرت را بگویند‪.‬‬                                           ‫حقیقتاً حزب سوسیالیست بهزعامت‬          ‫که هنوز به روی کار بودند و بالنسبه‬
‫صبور آنها وارد است که تا هنوز‪ ،‬این‬        ‫و کسب تجربه باشد‪ ،‬ناشی از انضبا ِط‬       ‫اگر بخواهیم بیتعارف و رودربایستی‬    ‫اباطیل و صورتسازی بیش نبود و‬           ‫مستوفیالممالک و وزرایی جوان و‬          ‫آبرویی داشتند‪ ،‬در مقابل قزاقها چه‬
‫پیران ناپخته را جدی میگیرند و از‬          ‫ذهن و روشمند ِی فک ِر انسان است‪.‬‬         ‫به مواضع و رفتار اهالی «فرهنگ» و‬                                           ‫فعال از خود حزب و تکیهگاهی که‬          ‫اثر زشت و انعکاس شومی میبخشید‪.‬‬
‫نمایش جهل مر ّکب آنها‪ ،‬شگفتزده‬            ‫به بیان دیگر‪ ،‬پختگی و دانایی‪ ،‬روش‬                                            ‫تاریخ سیاه روزهای آشفتۀ بعد ثابت‬       ‫داشتند‪ ،‬بر سر کار باقی میماندند‬        ‫بزرگترین هجومی که به دولت قوام یا‬
                                          ‫خاصی از اندیشیدن است که با خود‬                                                                                                                             ‫دیگران میشد این بود که اینها از خزانۀ‬
             ‫و دلآزرده میشوند‪.‬‬            ‫برای فر ِد اندیشهورز و اطرافیانش فایده‬                                       ‫کرد که چه نطقهایی تاریخی است و‬

                                                                                                                       ‫چهبسا کسانی که آن روز در پرتو فروغ‬

                                                                                                                       ‫آتشین این نطق و حمایت محرور او‬

                                                                                                                       ‫گرم میشدند ولی بزودی در آغوش‬

                                                                                                                       ‫سرنیزههای قزاقان خزیدند و به آجیل‬

                                                                                                                       ‫خوردن یازیدند‪ ،‬و چهبسیار کسان که‬

                                                                                                                       ‫آن روز در شمار آجیلخوران قلمداد‬

                                                                                                                       ‫شده از سوزش این نطق برشته شدند‬

                                                                                                                       ‫و در ایام پسین بهجای آجیل خوردن‪،‬‬

                                                                                                                       ‫سرنیزه خوردند و در راه حق و پاس‬

                                                                                                                       ‫مشروطه تا پای جان ایستادند و‬

                                                                                                                       ‫بیشترشان جان سپردند‪.‬‬

                                                                                                                       ‫آری‪ ،‬این نطقها‪ ،‬این مبارزات‬

                                                                                                                       ‫پر طمطراق‪ ،‬این هجومهای حاد و‬

                                                                                                                       ‫پرحرارت هیچکدام تاریخی نبود و‬

                                                                                                                       ‫حقیقت نداشت‪ .‬نه تنها با حقیقت آن‬

                                                                                                                       ‫زمان مطابقت نداشت بلکه با شخص‬

                                                                                                                       ‫یا اشخاصی که سخن میگفتند هم‬

                                                                                                                       ‫تطبیق نمیشد‪ .‬آنها خوب مردمی‬

                                                                                                                       ‫بودند اما برای شخص خودشان‪ ،‬نه‬

                                                                                                                       ‫« ادامه دارد»‬  ‫برای وطن!»‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17