Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۶۸ (دوره جديد
P. 5
صفحه 5ـ Page 5ـ شماره ۱۷۳۴
جمعه ۳تا پنجشنبه ۹جولای ۲۰۲۰
کافه نادری و جمشید علیمراد… گفتگویی به یاد محمدعلی کشاورز:
برای هنر باید دانا و پاک و بیآلایش بود…
ایران ترویج کنند .اما اینگونه حرکتها بود که تمرکزش بیش از هر چیز بر =یادم میآید حدود ۱5 =با آنتونی کویین وسط
روی نوآوری و مدرنسازی جامعه سالم بود که شنیدیم قرار سکانسی که داشتیم کار
اغلب با کارشکنی مراکز تصمیمگیری سنتی و قدیمی انگلیسی بود .فرهنگ است «اعجوبهها» و جمشید این خیلی مهم بود که نقشی را که =در کارتان ابتکار عمل داشتید؟ میکردیم ،طراح صحنه به
خوشگذرانی در ضمن نام اولین رادیوی علیمراد خواننده خوش دوست میداشتم با آن زندگی میکردم -هنرپیشه قبل از اینکه بخواهد دستور نورپرداز کات داد .من
از جمله رادیو سراسری مملکت روبرو آزاد جهان هم بود که موسیقی راک صدای آنها با آن موی بلند، و با کارگردانهای دیگر در یک سکانس کارش را اجرا کند باید با کارگردان به آنتونی کویین نگاه کردم،
انگلیسی و آمریکایی آن زمان را بدون چکمه بیتلی و کت شلوار بحث میکردیم گفتگو میکردیم و بعد بنشیند بحث کند و برای نقشی آنتونی کویین به من نگاه
میشد .البته بعدها ،رادیو که تا آن هیچ مجوزی ،از روی یک کشتی شناور انگلیسی برای اولین بار در شروع میکردیم .از کارگردان سوال که دارد یک بیوگرافی بنویسد برای کرد که علت چیست که او
در آبهای بینالمللی پخش میکرد. یک سالن چند صد نفری در میکردم استدعا میکردم که اگر یک خودش بعد کارگردان این مسئله را کات داد؟! رفتم پرسیدم چرا
زمان در اختیار خوانندگان موسیقی کم کم امواج این انقلاب فرهنگی مد تهران برای جوانها کنسرت جایی کوچکترین اشتباهی کردم کات حل کند .اگر من تا حالا کاری کردم کات دادی؟ گفت وقتی کار
روز،بهسینمایآزادهمرسید.سینمایی بگذارند .این البته خیلی بدهید و دو مرتبه بگیرید .با کارگردان با کارگردانم صحبت کردم ،بعد برای میکردینسیمی آمد کهنور
کلاسیک یا سنتی ایرانی بود ،با که تونی ریچاردسون و لیندسی پیش از آخرین کنسرت و بازیگران رفیق و صمیمیبودیم، خودم یک بیوگرافی نقش نوشتم خورشید را جابجا میکرد و
اندرسون ،دو بازیگر معروف تئاتر و جمشید علیمراد در بحث و گفتگو میکردیم راجع به آن بهخصوص در زمان آقای علی حاتمی
درخشش هنرمندانی چون ویگن، سینمای انگلیس از پایهگذرانش بودند. استادیوم ورزشی «امجدیه» سکانسی که میخواستیم بازی کنیم که یکی از بهترین کارگردانهای ما کار درست در نمیآمد!
یک نهضت سینمایی که بر پایه ادبیات فرق هم نمیکرد که بازیگر جوان باشد بود؛ وقتی که میخواستیم کار کنیم با =حیف است که کارگردان
و پس از او منوچهر و روانبخش و به و مهارتهای نگارشی این دو سینماگر، بود. یا پیر باشد .مثل خود داییجان ناپلئون ایشان راجع به نقش مینوشتیم که هر «داییجان ناپلئون» کار
تحت تاثیر سینمای نئوریالیسم چقدر شیرین بود و چقدر کار را دوست کس چه نقشی دارد؛ بحث میکردیم. نکند؛ واقعا حیف است؛
کار گرفتن سازها و شیوههای موسیقی ایتالیا و فرانسه بین سالهای ۱۹۵۸ فیروزه خطیبی -نمیدانم چرا داشت یا بچههای دیگر یا با خانمهایی هر بازیگری قبل از هر چیز اگر نقشی ناصر تقوایی یکی از بهترین
تا ۱۹۶۷میلادی پایهگذاری شده در این روزهای ُکرونایی ،مرگ افراد که کار میکردیم همیشه راجع به را انتخاب کند باید با کارگردان راجع کارگردانهای ایرانی است.
نوین دگرگون شد و ما توانستیم برای بود .این جنبش سینمایی توانست سرشناس ،حتی کسانی که دورادور نقش و سناریو با کارگردان صحبت به کار بحث بکند ،گفتگو کند ،اگر =یکی از بازیگران
با طرح مسائلی چون سقط جنین، میشناسیم و بهخصوص آنهایی که میکردند و کارگردان ،ناصر تقوایی، هنرپیشه نظریاتی دارد باید برای بهبود فوقالعاده خوب ،فوقالعاده
نخستین بار یک ترانه پاپ ایرانی به نام حقوق کارگری و گرانی اجاره خانه با وجودشان با بخشی از خاطراتمان با تمام دل و جان مسائل و مشکلات کار به کارگردانش بگوید تا اینکه یک خوب ،جهانگیر فروهر بود؛
دو فیلم درخشان «با خشم به گذشته گره خورده بیش از هر زمان دیگری بر نقش را برای آنها میگفت .بطور کلی نقشی در بیاید که به قول ماها مغز هوش بسیار بسیار عجیبی
«مهتاب» را با صدای «ویگن» از رادیو بنگر» از ریچاردسون و «اگر» ساختهی روی ما اثر میگذارد .انگار ،این ویروس به بازیگر ،صدابردار یا فیلمبردار توصیه داشت؛ سناریو را یکبار
«لیندسی اندرسن» به اوج خود برسد. مرگزا ،به حباب نازک ابدی بودنمان میکنم با کارگردان دوست باشند با او بازیگرش را بشناسد. میخواند ،حفظ میشد.
ایران آن زمان بشنویم. در همین سالها بود که بیتلهای اهل تلنگری زده و حس شکست ناپذیری بحث کنند .عیبی ندارد آدم یک چیزی =همین روند را با ناصر تقوایی هنرپیشه خیلی خیلی
لیورپول به چنان معروفیتی رسیدند را بلد نیست با معاون کارگردان یا با خوبی بود ،منتها در اینجا
چندی بعد اسم گروه راک ایرانی که دامنهاش به ایران و شهر ما تهران ما ترک خورده است. خود او و آدمهای دیگر میتوانند حرف داشتید؟ دستتان باز بود؟ ما خوب و بد را تشخیص
این بار با شنیدن خبر درگذشت نمیدهیم و بدی و خوبی در
«اعجوبهها» با خوانندهای به نام هم رسید. جمشید علیمراد ،یکبار دیگر خاطراتی بزنند و از همدیگر چیز یاد بگیرند. -بله ،با آقای تقوایی بود ،با آقای روابطی است که کارگردان با
در تهران دوران نوجوانی من ،ما از زمانهای دور و از زیر غبار فراموشی =خاطرهای از دوستان دیگرتان علی حاتمی بود ،با اکبر خواجویی بود؛
«جمشید علیمراد» سر زبانها افتاد. هنوز از یک موسیقی پاپ ایرانی به سراغم آمد .یاد شبهای گرم که الان در قید حیات نیستند علاوه بر این با کارگردانهای خارجی و بازیگرش دارد.
مدرن و جوانپسند در سطح عموم تابستان تهران قدیم افتادم .شبهایی بازیگران خارجی هم همین گفتگو را =آقایان کارگردان در فکر
علیمراد پیش از آن با شهبال شبپره محروم بودیم .درواقع ،موسیقی «پاپ» که با لباسهای مهمانی با پدر و مادرم دارید؟ داشتیم .در آن فیلم (کاروانها) که با زیباییبازیگرهانباشند!باید
یا مردمی ایرانی در دوران قاجار و به کافه نادری میرفتیم و توی باغچه -یکی از بازیگران فوقالعاده خوب، آنتی کویین و بهروز وثوقی بازی کردم ببینید که رل را میتوانند
گروه «استورمز» را درست کرده بودند زمانی پا به عرصه وجود گذاشت که قدیمی و زیبای آبپاشی شده آن ،دور فوقالعاده خوب ،جهانگیر فروهر تا وقتی که کار در دست ماست به
طرفداران آزادیخواه مشروطیت به فکر میز آهنی که روی آن سفرهای سفید و بود؛ هوش بسیار بسیار عجیبی خوب ارائه کنند یا نه!
و برای مدت کوتاهی با چند موزیسین نوآوری افتادند .البته همان موقع هم تمیز و بساط شام چیده شده بود بین داشت؛ سناریو را یکبار میخواند، توافق رسیدیم.
داد و قال بنیادگرایان به هوا رفت چرا غروب آفتاب و عطر خاک مینشستیم. حفظ میشد .هنرپیشه خیلی خیلی آدمهای نجیبی بودند و وقتی فیروزه رمضان زاده -محمدعلی
دیگر در دیسکوتک هتل میموزای که بنیادگرایان عادت دارند در همه این میزها دور تا دور یک پیست رقص خوبی بود ،منتها در اینجا ما خوب میخواستند کار بکنند برای کار کشاورز یکی از چهرههای شاخص
رشتههای هنری بهخصوص در زمینه چیده شده بود و روی سکوی مقابل ما، و بد را تشخیص نمیدهیم و بدی و زحمت میکشیدند و بحث و گفتگو تاریخ سینما ،تئاتر و تلویزیون ایران
شمال برنامههایی اجرا میکردند. موسیقی ،در مقابل پیشنهاد هرگونه سن سیمانی کوچکی بود که گروههای خوبی در روابطی است که کارگردان میکردند؛ با کارگردان ،نویسنده، چندی پیش در ۹۰سالگی از دنیا
تغییری سینه سپر کنند و جلوی سه چهار نفرهای که غالبا از ایتالیا با بازیگرش دارد و بازیگر در موقع طراح صحنه؛ یادم هست با آنتونی رفت .نگاهی به برخی نقشهای
بعدها شهبال به شیراز رفت و در نوآوریها را بگیرند .اما موسیقیدانهای دعوت میشدند روی آن ترانههای کار باید ببیند که این کارگردان چه کویین وسط سکانسی که داشتیم کار ماندگار وی مانند «داییجان سرهنگ»
پیشرو و تازهنفسی هم بودند که در این محبوب آن زمان را اجرا میکردند .از میگوید .امیدوارم که آقای تقوایی میکردیم مامور طراح صحنه ،کات داد در مجموعه تلویزیونی «داییجان
آنجا گروه «بلک کتز» را تشکیل داد میان میکوشیدند با تکیه بر ارزشهای جمله آهنگی به نام «تامه تامه رو» که دوباره کار دستش بگیرد ،چون حیف ما داشتیم کار میکردیم همه چیز ناپلئون»« ،شعبان استخونی» در
موسیقی بینالمللی و حتی موسیقی با صدای پپینو گاگلیاردی به معروفیت است که کارگردان «داییجان ناپلئون» هم درست بود؛ من به آنتونی کویین سریال «هزاردستان» و «اسداللهخان»
و جمشید علیمراد هم با گیتارنوازانی در آن زمان کمتر شنیده شده محلی رسید و بزرگترها به محض شنیدن آن، کار نکند؛ واقعا حیف است؛ او یکی از نگاه کردم ،آنتونی کویین به من نگاه در سریال «پدرسالار» برای دریافتن
ایرانی ،نوع تازهای از موسیقی را در به وسط پیست رقص میرفتند و با آن کرد که علت چیست که او کات داد؟! جایگاه هنری وی در عرصه بازیگری
به نام هامو آیوازیان ،فریدون ریاحی، تانگو میرقصیدند .ترانهای که بعدها بهترین کارگردانهای ایرانی است. ببینید مسئله چقدر مهم بود که آن
ُمهر وامضای جمشید علیمراد هم روی =آقای کشاورز ،این سالها که نورپردازی که داشت نورپردازی میکرد کافیست.
واروژ جردن و طبلنوازی به نام هروس از سینما و بازیگری کنار کشیدید و از نورپردازهای معروف آمریکایی هم کیهان لندن مدتی پیش از درگذشت
آن خورد. بود کات داد؛ رفتم پرسیدم چرا کات وی ۲۵ ،خرداد ،۱۳۹۹با این هنرمند
عبدالیان گروه «اعجوبهها» را تشکیل من اولین آبجوی زندگیام را هم در وقتتان را چطور میگذرانید؟ دادی؟ گفت متوجه شدی که وقتی
سن ۱۱سالگی در همان کافه نادری -با کتابهایی که دارم؛ مرتب به قول کار میکردی یک نرمه بادی آمد؛ من برجسته گفتگویی انجام داده است.
داد و با اجرای تازهای از یک ترانه مزهمزه کردم .تابستان بود و اهل معروف عشق میکنیم و میخوانیم؛ بلافاصله کات دادم؛ این نرمه باد اشعه =آقای کشاورز یکی از نقشهای
خانه در هتل آبعلی در ییلاق بودند و کتاب میخوانم ،ترجمهها را میخوانم، خورشید را جابجا میکرد در نتیجه کار ماندگار شما «داییجان سرهنگ»
محلی شناخته شده به نام «شکار آهو» خواهرم که تجدیدی آورده بود در شهر کتابهای خوب از نویسندههای انجام نمیشد! ببینید به چه چیزهایی
مانده بود که درس بخواند و نمیدانم خیلی خوب که در سطح جهان توجه میکردند و ما آنجا کار میکردیم در مجموعه تلویزیونی «داییجان
یکشبه به معروفیت رسید. با چه حسابی قرار شد من هم با او مطرحاند؛ به نظر من هنرپیشهها
بمانم تا فرصتی برای دست از پا خطا بروند این کتابها را بخوانند و یاد و یاد هم میگرفتیم. ناپلئون» ساخته ناصر تقوایی که در
یادم میآید حدود ۱۵سالم بود کردن پیدا نکند .اما آنشب ما سه بگیرند؛ اعتقاد دارم هنرپیشه نباید با بچههایی که کار میکردیم خیلی
نفری دور میز نشستیم و «بیفتک» و خیلی خودخواه و مغرور باشد. خاطره داریم با آنها بحث میکردیم سال ۱۳55تهیه شد .چطور شد این
که شنیدیم قرار است «اعجوبهها» و سیب زمینی سرخ کرده خوردیم و از =در حال حاضر چه کتابی راجع به نقش در یک سکانس ،اگر یکی
بطریهای بزرگ سبز تیره «شمس» دو تا مخالف بودند بلافاصله کارگردان نقش را قبول کردید؟
جمشید علیمراد خواننده خوش صدای آبجو خوردیم .البته به من یک نصف میخوانید؟ آقای ناصر تقوایی را صدا میزدیم و -اول از همه سناریو را خواندم ،بعد
لیوان بیشتر نرسید اما با همان کلهپا -الان کتاب « َفر َوهر و نگاره آن» را بعد او برای ما تشریح میکرد که این با افرادی که در این سریال باید بازی
آنها با آن موی بلند ،چکمه بیتلی و شدم و بچهها مجبورشدند تاکسی خبر حرفهایی که شما میزنید در مورد کنند ،بعد با کارگردان کار و فیلمبردار
کنند و من گیج و ویج را با دشواری میخوانم… نقش نیست ،برای همین بود که کاری صحبت کردم و بعد کار را شروع
کت شلوار انگلیسی برای اولین بار در از پلههای پشت بام بالا ببرند و توی =نویسندهاشکیست؟ که میکردیم عموما در همان برداشت کردیم؛ بعضی از خصوصیاتی که در
رختخواب خنکم زیر پشهبندی صورتی -خانم آناهید خزیر؛ یک نکته را به اول اوکیاش را میداد و میگفت خوب مورد کارم همیشه داشتم این بود که
یک سالن چند صد نفری در تهران شما عرض کنم؛ برای هنرمند بودن هر کاری میکنم به خاطر مردم بود
بخوابانند. و بازیگر خیلی خوبی بودن در درجه است. و باید مورد قبول مردم قرار بگیرد و
برای جوانها کنسرت بگذارند .این سالها بعد از آن شبهای تابستانی اول میبایست اخلاق هنرمندانه داشت =با کدام یک از بازیگران اگر نقصی دارد به من بگویند و تذکر
در کافه نادری تهران ،یعنی اواسط و این اخلاق هنرمندانه پیدا نمیشود سریال «داییجان ناپلئون» رابطه بدهند چون مردم بهترین قاضی و
البته خیلی پیش از آخرین کنسرت دهه ۶۰میلادی ،یک انقلاب به غیر از اینکه راجع به آن نقشی که
فرهنگی– هنری در انگلستان رخ داد. میخواهند بازی کنند ،نظریاتشان را دوستانهایداشتید؟ بهترین منتقد کار اکتورها هستند.
جمشید علیمراد در استادیوم ورزشی این همان دورانی است که «توئیگی» بنویسند و بعد با کارگردانشان صحبت چیزهایی که باید میگفتم را خواندم
به خاطر لاغری و موهای کوتاهش کنند .من با کارگردانهایی که کار -با کارگردان و بازیگرهایی که یک و اگر به نظر من موردی در مورد
«امجدیه» بود. تبدیل به اولین سوپرمدل دنیا شد و کردم علی حاتمی بوده که در دانشکده مقدار سنشان از من زیادتر بود و در کاراکتر «سرهنگ» مناسب نبود
لوازم آرایش «بی با» و «مری کوانت» با هم بودیم؛ با مرحوم خواجوی هم؛ زبان فارسی کار کرده بودند صحبت میگفتم باید تغییرش بدهی تا من کار
ما دخترهای «شمرونی» و به به خاطر رنگهای تیره ماتیکهایش کارهایی که اینها کردند ماندگار است؛ میکردم و از آنها سوال میکردم. کنم و اگر عوض نمیشد من به یک
فروش سرسامآوری پیدا کرد .دوران بازیگران خیلی خوبی آنجا بازی ترتیبی موقع اجرا حل میکردم .اگر
اصطلاح بالای شهر تهران آن روزها هم چکمههای ساقهبلند ،مینیژوپ ادامه در صفحه ۱۷ میکردندکهافتخارمیکنمدرکنارشان کارگردان هم فریاد میزد میگفتم من
و خرید از مغازههای «کینگز رود» کار میکردم و از آنها یاد میگرفتم. این نقش را خواندم و به نظرم اینطوری
با مینیژوپ و جورابهای الهام گرفته لندن و زمان معروفیت بیتلها بود که بهتر است .البته ناصر تقوایی یکی از
با تشکیل یک گروه راک و موی بلند کارگردانهای خیلی خوب ماست،
از «تورماهیگیری» ،کفشهای نوکتیز و چکمه «بیتلی» ،یک نوع انقلاب فردی که عشق این کار را داشت
فرهنگی در میان نسل جوان در سراسر کارگردان و نویسنده خوبی هست و
ورنی و عینک «ادری هیپورنی»، دنیا به وجود آوردند .این دگرگونی بود .ایشان هرچند ممنوعالکار نیست
فرهنگی که به آن «سوئینگینگ لندن» ولی شرایط کار در سینمای ایران به
دستجمعی بلیت خریدیم و با پسرهای یا فرهنگ خوشگذرانی هم میگفتند، شکلی است که شرایط کار در ایران را
علاوه بر تغییراتی که در مد و موسیقی مساعد نمیداند .بله ،مساعد نمیداند،
ادامه در صفحه ۱۷ همسایه که .... به وجود آورد ،یک فرهنگ جوانپسند همانطور که خودم الان پنج شش سال
است کار نمیکنم.
وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی