Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۳۰۷ (دوره جديد
P. 16
صفحه - Page 16 - 16شماره 1۷۷3
جمعه ۲7فروردینماه تا پنجشنبه ۲اردیبهشتماه ۱۴00خورشیدی
پرسیدم :چرا؟ گفت «رئیس سالن گفته گفتگو با فرزانه کابلی: = «خیلی کوچک بودم
از روی نعش من رد بشن که بخوان اجرا نمیتوانستم بایستم ،یادم
کنند چون زن داره میرقصه!» خیلی من هنری دارم که میبایست به زنان سرزمینم یاد بدهم هستلبهکرسیرامیگرفتم
ناراحت شدم .باید به بچهها اطلاع با ریتم موسیقی بالاپایین
میدادم ،چون در راه بودند ،خبر دادم زندان هر روز ورزش میکردم و سعی فرزانه کابلی به رقص علاقمندید؟ میرفتم ،پدرم سنتور را
که نیایند .فکر کنید با چه مشکلاتی کردم هیچ رابطهای با آدمهای آنجا -خیلی کوچک بودم نمیتوانستم خیلی خوب میزد ،مادرم
چندین روز با آنها تمرین کرده بودم، برقرار نکنم .بعد که آن دوران تمام شد، خسته میشدم به خانه میرفتم و بقیه داشتید. بایستم ،یادم هست لبه کرسی را همآکاردئونمینواخت،دایی
خانم سالار که از ۴سالگی شاگردم بوده دوباره کلاسهایم را شروع کردم ،چون نامه بابام را میخواندم .جواب نامههای ۵-نفر بودیم که انتخاب شدیم میگرفتم با ریتم موسیقی بالاپایین بزرگم آقای گرمسیری استاد
و میرقصیده و خیلی خوب میفهمد کلاسهای من سیاسی نیستند ،بعد هم بابایم را لحظهای مینوشتم ،حتی در و قرار شد روی موسیقیهایی که به میرفتم ،پدرم سنتور را خیلی خوب مدرسه هنرپیشگی بود،
که وقتی میگویند کنسل شده یعنی روی یکسری موزیکهایی که به ذهن موشکباران یا در بمباران ،لحظه لحظه ما دادند طراحی کنیم ،آن چهار نفر میزد ،مادرم هم آکاردئون مینواخت، شاگردانشان علی نصیریان و
چه! در ساعت 6دوباره زنگ زد که یا گوش هر کسی نرسیده کار میکنم. او را در جریان زندگیم در تهران قرار نتوانستند و من کار طراحی را بر روی دایی بزرگم آقای گرمسیری استاد اساتید فقیدی چون عزتالله
«خواهش میکنم اگر اجرا به 7نرسید البته آن زمان بعد از آزادشدن از اوین میدادم و بعدها کلاسهایم را در خانه موسیقی که به من داده بودند انجام مدرسه هنرپیشگی بود ،شاگردانشان انتظامی ،جمشید مشایخی
ساعت ۹اجرا کنید ».او دنباله این در تلویزیون و سینما ممنوعالکار شدم، برگزار میکردم .فقط کلاس رقص و دادم ،جزو گروه باله هم انتخاب شدم علی نصیریان و اساتید فقیدی چون بودند .دایی دیگر من در رادیو
کار را از هر کسی که نفوذی داشت، تنها جایی که میتوانستم کار کنم تئاتر همیشه خصوصی بود ،هیچوقت گروهی و در جشنهای ۲۵00ساله اجرا کردم، عزتالله انتظامی ،جمشید مشایخی آواز میخواند .در حقیقت در
گرفت .با توجه به اینکه با خانم سالار بود ،البته از تلویزیون خیلی خسته شده کار نمیکردم ،الان اگر کلاس گروهی هر نفر چند سولیست داشتند که هر بودند .دایی دیگر من در رادیو آواز یک خانواده هنرمند به دنیا
و خانوادهاش و همچنین خود سالار بودم .دو سال پیش حراست تلویزیون دارم برای زمانهای اجرا و در سالن کدام برای یک رئیس جمهور اجرا میخواند .در حقیقت در یک خانواده آمدم و این هنر به نظر من
و خانوادهاش آشنا هستم قبول کردم مرا خواست و پرسید خانم چرا برای بزرگ با بچهها کار میکنم .در آن میکرد بعد جاهایمان عوض میشد. هنرمند به دنیا آمدم و این هنر به نظر
وگرنه هر کس دیگر بود نمیرفتم. تلویزیون کار نمیکنید؟ حالا همه را سالها که در خانه کار میکردم بعد از آن طراحی خودم را دوست داشتم. من ژنتیک بود .وقتی در دبیرستان ژنتیک بود».
میگفتم کنسل کردید و نمیآیم! به میخواهند تا بهشان بگویند تو نباید پایان هر سال مثلا 3۵نفر از بچههایی خانمهایده احمدزاده از معلمان خوب رفتم روزهای مهم سال را مثل روز =«من دو بار به زندان
هر حال دوباره به بچهها اطلاع دادم کار کنی! من گفتم« :دوست ندارم کار که پیش من میآمدند را در خانهام من که رقصهای ملی را به من یاد داد مادریا تولد شاه به من میگفتند اوین رفتم ،یک بار یک ماه و
که خودتان را برسانید .آنها از وسط راه کنم برای اینکه ۵سال مرا ممنوع الکار جمع میکردم و نتیجه آن یک سال میگفت خیلی خوب طراحی کردی. برنامه با تو باشد ،البته قهرمان پرش نیم ،یک بار یک شب ،هر دو
برگشتند و به اجرای ساعت 7رسیدیم کردید بدون اینکه دلیل خاصی داشته را فیلم میگرفتم ،خودم آرایششان شاید شروع طراحی من در آن زمان ارتفاع هم بودم .همیشه موهای کوتاه
و همینطور ساعت .۹اجرا عالی بود، باشد فقط برای این که فیلم کلاس من میکردم ،از قبل لباسهایشان را داشتم و پسر میشدم و با یکی از بار هم بدون دلیل قانونی».
تماشاچی باورش نمیشد ،از من دعوت طراحی میکردم ،همه رقصهای سولو شکل گرفت. دخترها که دوستم بود رقص دختر
کردند که بروم ردیف اول سالن بنشینم، آمده بیرون!» داشتند .اوایل دهه هفتاد بود ،چهار و پسر روی صحنه طراحی میکردم، فیروزه رمضان زاده -فرزانه کابلی
موقعی که نوبت بچهها شد سالار مرا در سینما جور دیگری اذیت شدم، پنج روز بعد از یکی از این اجراها ،یک =بعد از انقلاب ،شما و دیگر البته آنموقع نمیدانستم دارم طراحی بالرین ،طراح رقص و بازیگر تئاتر و
معرفی کرد و اعلام کرد که مدیریت چندین پیشنهاد هم از سینما داشتهام، روز مصاحبهای با یک مجله داشتم .از میکنم .در مسابقات مختلف رقص که سینمای ایران است که تا پیش از
برنامه حرکت امشب ،برای چه کسی ولی در سینما آسیب روحی زیاد دیدهام چند روز قبل به مخاطبانشان اعلام رقصندگان چطور به فعالیتهای بیشتر در تالار فرهنگ اجرا میشد انقلاب یکی از مشهورترین بالرینهای
بود ،من رو به تماشاچیها بلند شدم و از کارگردانهای مختلف ،مثلا پلان یا کرده بودند که قرار است در دفتر از طرف دبیرستان شرکت میکردم، ایران به شمار میرفت .وی بعد از
به تشویق و ابراز احساساتشان جواب سکانسهای مختلفی میگیرند که مجله حاضر شوم ،آن روز خیلیها خود ادامه دادید؟ حتی لباسهای آن اجراها را هم انقلاب ۵7با وجود ممنوع شدن رقص
دادم .بعداً ویدئوی این برنامه بیرون موقع پخش یا مونتاژ به دلیل مشکلات از همه نقاط ایران زنگ میزدند و -ما چون در استخدام وزارت فرهنگ خودم طراحی میکردم و همیشه و همه محدودیتها و ممنوعیتهای
آمد .صبح فردای آن شب از دادسرای میپرسیدند «خانم کابلی خوبید؟ و هنر بودیم ما را به اداره تئاتر منتقل بین گروههای مختلف شرکت کننده موجود در جمهوری اسلامی تلاش کرد
تهران زنگ زدند گفتند «خانم باید مالی یا نبود وقت حذف میکنند. اتفاقی براتون نیفتاده؟» از یکی از آنها کردند و پستهای خالی را به ما دادند. از دبیرستانهای شهرهای مختلف، به طراحی و آموزش این هنر البته نه با
بیایید اینجا آقای قاضی میخوان راجع پرسیدم «مگه چه اتفاقی افتاده؟» فقط یک پست بازیگر خالی بود که آن رقص گروهی که من طراحی میکردم عنوان «رقص» بلکه به زبان حکومت،
به برنامه دیشب با شما صحبت کنند». =شما دو سال پیش هم بر سر گفتند «فیلمتون رو دیدیم» اول فکر را به من دادند ،چون طی آزمونی که از اول میشد .مشوقم پدرم بود .اولین «حرکات موزون و فرم» ،به فعالیت
یادم رفت بگویم وقتی برنامه ما را کردم یکی از فیلمهای سینمایی بوده ما رقصندهها کردند آن یک پست را به بار که مجله «زن روز» آگهی افتتاح
دوباره دیدند و عکس گرفتند از طرف ماجرای کنسرت سالار عقیلی در که بازی کردم ،بعد متوجه شدم یکی من دادند و از این بابت خیلی خوشحال هنرستانی برای رقص را منتشر کرد هنری خود ادامه دهد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ما از شاگردان بیمبالات من آن فیلم شدم ،من از تئاتر شروع کردم آمدم و پدرم که از بچگی مرا «عروسی» صدا این رقصنده که بین خانوادهای
مجوز دادند ،به هر حال آن روز صبح مرداد 13۹8به دادگاه احضار شدید. خصوصی از رقص بچهها در خانه مرا از آن طرف ،در روز ۵کلاس ایروبیک میزد ،به من پیشنهاد کرد« :عروسی، نوازنده و هنرمند در محله شاهآباد
با شوهرم رفتم ،ولی پیش قاضی تنها -بله ،اول که به من پیشنهاد شد این داده به دوستش و آن فیلم در همه داشتم که آخر کلاس برای اینکه این تبلیغ رو ببین ،فکر میکنم جای (حوالی میدان بهارستان) تهران به دنیا
رفتم .قاضی بعد از اینکه چند تا پرونده کار همراه با موسیقی به روی صحنه جای ایران دست به دست شده بود. بچهها خسته و کلافه نشوند آهنگهای درستی باشه برای کسی که اینقدر آمد و رشد کرد از کودکی با موسیقی
را امضا کرد و فرستاد گفت« :خانم شما برود خوشحال شدم ،چون میدانستم بعد از مدتی به خاطر انتشار آن فیلم ایرانی میگذاشتم و با آنها کمی ایرانی علاقه و استعداد داره» .رفتم و اسم میرقصید .بعد از چند سال دوره
دیروز روی صحنه رقصیدید» گفتم: میتوانم این تابو را بشکنم ،کاری که یک ماه و نیم به زندان اوین رفتم .در میرقصیدم بعدها دو سه کلاس در نوشتم .خیلی از دختران و پسران در قهرمانی در پرش از ارتفاع به پشتوانه
«نه ،خطوط قرمز جمهوری اسلامی تا به حال در تهران اجرا نشده بود ،به یک روز داشتم ولی دیدم خیلی خسته آنجا اسم نوشتند ،یک عده از آنها را پدرش به هنرستان ملی فولکلور ایران
را میشناسم و نرقصیدم .اگر ویدئو را هر حال کار با شاگردان دختر و پسرم میشوم؛ نامههای پدرم که از آمریکا نخواستند چون همه خوب نبودند ،بعد رفت و در گرایش رقصهای ملی و
نگاه کنید میبینید که در ردیف جلوی اجرا میشد ،پسرها در کارهای همسرم، میآمد ۱۵ -۱0صفحه فقط دو سه از مدت کوتاهی ،سولیست گروهی شدم محلی تحصیل کرد و نزد استادش
تماشاچیها بودم ،من بلند میشم و هادی جان ،در تئاتر هم اجرا میکنند. صفحهاش را میخواندم ،از کلاسهای که رقصهای محلی همه استانهای رابرت دوواره و همسرش رقص را
به احساسات مردم جواب میدم ،پس موزیکهایی که سالار قرار بود آنجا به ایران را اجرا میکرد در حالی که قبل
نمیتونم اون بالا باشم ».قاضی گفت: روی صحنه ببرد ۱0قطعه بود .دو سه از ما گروههایی از استانهای مختلف آموزش دید.
«خانم مگه شما برای خانمها اجرا تا از آنها ریتم شاد شش و هشت داشت این رقصها را اجرا میکردند ،مثل ًا در آستانه نهم اردیبهشت ماه ،روز
نمیگذارید؟» گفتم« :چرا» گفت: که سراغشان نرفتم ،سراغ موزیکهای خانمی خانهدار یا یک کفاش یا کارمند، جهانی رقص ،کیهان لندن با فرزانه
«پس چه اصراری دارید برای خانمها آرام رفتم چون خطوط قرمز جمهوری این رقصها را اجرا میکردند ولی ما
و آقایون اجرا کنید؟» گفتم« :این کار اسلامی را میشناسم .قبل ًا هم بر روی که به استخدام وزارت فرهنگ و هنر کابلی گفتگو کرده است.
منه و فکر کردم اشکالی نداره وقتی با آن موسیقیها طراحی داشتم .حرکات درآمدیم ،همه دختر و پسرهایی با
مجوز کاری را روی صحنه میبرم». را به خاطر خطوط قرمز گرفتم و گفتم بدنهای آماده از نظر فیزیکی ،باریک =خانم کابلی با وجود دو بار
البته قاضی فرد محترمی بود چون هرقدر حرکت کمتر و در زمینه باشد و بلند و خوشسیما؛ آموزش دیدیم
میتوانست هزار جور مشکل برای من بهتر است و کمتر اسیر میشوم .بر که همه این رقصهای محلی را اجرا بازداشت و زندان ،چه عاملی باعث
ایجاد کند .آن روز یک کاغذ گذاشت روی ۵اثر سالار طراحی کردم ،دو بار کنیم .ما به بیشتر کشورهای دنیا شد که تن به مهاجرت ندهید و در
جلویم که امضا کنم .گفتم« :امضا از طرف شورای نظارت بر نمایش وزارت میرفتیم برای شناساندن و اجرای نه
نمیکنم نمیدونم اون تو چی نوشتید». ارشاد اسلامی آمدند کار را دیدند ،از فقط رقصهای محلی و فولکلوریک ایران بمانید؟
گفت« :خانم همینهایی که شما گفتید لباسها عکس گرفتند ،لباسهای ایران بلکه رقصهای ملی با موزیک -من عاشق این سرزمینم ،عاشق
من نوشتم ».بعد خواندم دیدم اظهارات دخترهایی را که سولو میرقصیدند اساتیدی چون پایور ،حیدری که آن کارم و شاگردانم در اینجا هستم .کار
خودم هست و امضا کردم .بعد گفت: خودم انتخاب کردم ،لباسهایی گشاد من متفاوت با تمام کارهاییست که در
«دوباره اجرا دارید؟ گفتم « بله هفته که به همه اجراها میخورد با حجاب موقع کارشان زبانزد بود. دنیا در حال انجام است ،هر جا بروم
دیگه این دفعه دو تا اجرای دیگه در کامل و روسریهای خیلی زیبا با پولک. کار من ،تماشاچی و مخاطب را بسیار
هتل اسپیناس تهران داشتیم» گفت: قرار بود دو تا اجرا در یک روز در سالن = شما جزو گروه پنجنفره خوب جذب میکند و میتوانم کارم را
«باز هم میخواین اجرا کنید؟» گفتم: «میلاد» نمایشگاه اجرا شود ،یکی به راحتی در هر جا به صحنه ببرم .اینجا
«با این وضع برای چی باید اجرا کنم؟» ساعت 7و یکی ساعت ،۹بچههایم رقصهای محلی بودید که برای هم میتوانم به روی صحنه بروم ولی
به هر حال آمدم و البته قبلا جایی میدانستند ساعت 6باید پشت صحنه محدودم فقط برای خانمها! ولی اینجا
بدتر از آنجا رفته بودم؛ من دو بار به باشند ،بعضی از آنها از لواسان و شهریار جشنهای ۲۵۰۰ساله انتخاب را دوست دارم ،بچهای که 3سالش بوده
زندان اوین رفتم ،یک بار یک ماه و نیم، و نقاط مختلف تهران میآمدند ،ساعت با من شروع کرده الان ۲۵ساله است،
یک بار یک شب ،هر دو بار هم بدون ۵همسر سالار عقیلی زنگ زد که شدید و در برابر پادشاهان و رؤسای برای من مهم است که اینهمه زحمت
«فرزی جون این برنامه کنسل شده» کشیدهام ،یا آن کسی که ۲۹سال است
دلیل قانونی. کشورهای مهمان در آن جشن اجرا هنوز پیش من میآید ،برایم بسیار مهم
هر دو بار ،محکمتر و قویتر از اوین است که اینها بسیار خوب پیشرفت
برگشتم .در مدت یک ماه و نیم که در «وقیح» نماهنگی در حمایت از حرکتهای اعتراضی در ایران کردند ،پس برایم خیلی اهمیت دارد
اوین بودم خیلی اذیت شدم .به همسرم
(هادی مرزبان) گفتم «منو ببر کلهام نواختن موسیقی در خیابان زندگی است ،قبل از خروج از کشور به زبان ویدئو «وقیح» را هنرمندانی که در سرودن که اینجا بمانم.
باد بخوره» سه روز به شمال رفتیم، خود را میگذراند. فارسی و کردی ترانههای زیادی سروده ترانه ،ساختن موسیقی و تهیه نماهنگ البته یک بار ۹ماه به آمریکا رفتم
بعد آمدم و کلاسهایم را شروع کردم. و روانه بازار کرده بود .آمانج که امروز «ما خودمان را مسئول میدانیم در دست داشتند به کسانی تقدیم کردهاند چون خودم ،همسرم (هادی مرزبان)
هادی جان گفت« :بابا تو دیگه کی احمد رأفت با آمانج آزرمی گفتگویی در آلمان زندگی میکند ،از طریق این روزگار اعدام ،جنایت و فقر ،صدای که جمهوری اسلامی برای آنان و مادرم شهروند آمریکا هستیم ،آنجا
هستی واسه همین رفته بودی اونجا» انجام داده است. محدودیت ایجاد کرده و یا حتا آنها را کلاس داشتم و با بچهها کار میکردم،
گفتم «من به کارم اعتقاد دارم؛ خودم کسانی باشیم که خاموش شدهاند». کلاسهایم هرکدام دو ساعت با هم
ارائه رقص ندارم بلکه یک هنر دارم که آمانج آزرمی که کرد و متولد سنندج در خیابان کشته است. فاصله داشتند ،سالن اجاره میکردم،
به زنان سرزمینم یاد میدم ،پس میتونم آمانج آرزمی یکی از هنرمندانی شاگردانم در ایران به من زنگ میزدند
که در نماهنگ «وقیح» حضور دارد میگفتند «نمون ،بیا اینجا فرزی
کارم رو دوباره شروع کنم». میگوید ما که در ایران با پستترین و جون!» من بسیار احساساتی هستم،
جنایتکارترین سیستم حکومتی سروکار نمیتوانستم آنجا بمانم ،الان هم
=شما در کنار رقص برای سلامت داریمنمیتوانیممدعیشویمکهسیاسی خیلی خوشحالم اینجا هستم ،با تمام
نیستیم! سرنوشت ما و زندگی روزانه ما شرایط کرونا که الان در همه دنیا
فیزیکی تا چه اندازه به تغذیه با سیاست گره خورده است.آمانج آزرمی وجود دارد ،ولی شرایطی که من برای
خودتان اهمیت میدهید؟ معتقد است که موسیقی در شرایط کار کردنم دارم از شرایط دیگران
کنونی ایران باید صدای کسانی باشد که شاید سختتر باشد ،گرچه خیلیها با
-رژیم غذایی ندارم ،چون همیشه نمیتوانند حرف بزنند و خاموش شدهاند. شرایط کرونا کارشان را عوض کردند
درست غذا خوردهام ،سعی میکنم آمانج آزرمی و سیامک حاتم دو ولی خوشبختانه من همان کار را
موادی که به سلامتیم لطمه بزند را هنرمند جوان ایرانی در آلمان بر پایه انجام میدهم ،همچنان هم تدریس
نخورم ،هیچوقت مواد مخدر یا سیگار سرودهای از حمید شریفی ،نماهنگی میکنم و فقط پارسال نشد که در تالار
را امتحان نکردم و همیشه سالم زندگی را با عنوان «وقیح» روانه شبکههای «وحدت» (رودکی) به خاطر کرونا اجرا
کردهام .این روزها هم مدام راه میروم، مجازی کردهاند .اینهنرمندان نماهنگ داشته باشیم ،ولی امسال من ۴برنامه
نمیگذارم بدنم بیتحرک بماند ،در «وقیح» را که در شرایط کرونایی در برای خانمها در تالار «وحدت» رزرو
کنار سیستم غذایی ،ورزش مرا درست خیابانهای برلین فیلمبرداری شده ،به دارم و امیدوارم با بهتر شدن شرایط
نگه میدارد ،ورزش در سنین بالا جنبش اعتراضی و آزادیخواهی مردم در کرونا بتوانم اجرا داشته باشم ،اجرایی
جواب میدهد( .میخندد) امیدوارم داخل کشور تقدیم کرده و میگویند که میدانم خانمها بسیار استقبال
همه سلامت باشید و هزارمیلیون میکنند ،کارهایی استثنایی از نظر
ساله شوید. حرکت ،موسیقی و لباس.
=از چه زمانی متوجه شدید که