Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۳۰۷ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷۷3
جمعه ۲7فروردینماه تا پنجشنبه ۲اردیبهشتماه ۱۴00خورشیدی
داشت .در دهه بیست معنای آزادی این بررسی و تحلیل جریان روشنفکری در دهۀ 4۰خورشیدی پوپولیسم و تعاریف آن
بود که هر کس هر کار دلش میخواهد گفت و گوی سیروس علینژاد با دکتر محمد صنعتی()۲
بکند و هیچ کسی هم جلودارش = د هۀ 4 ۰ممکن ا ست
نباشد .شاعرانهاش ،مانند پرواز پرنده تأثیر عوامگرایی و عوامزدگی بر جریان سیاستزده باشد اما پوپولیسمی
در آسمان! ولی در واقع قانون گریزی روشنفکری ایران در دهۀ ۲۰و دهۀ 4۰ که اشاره کردید در آن مشاهده
و ضدیت با قانون در این دهه شد یکی نمیشود .شما به چه چیز میگویید
از مشخصات تحزب و روشنفکری .من دکتر محمد صنعتی سیروس علینژاد در یک گفتگوی موشکافانه ،سیروس علینژاد
میخواستم همین را بگویم که در دورۀ جریان روشنفکری دهۀ چهل را با دکتر محمد پوپولیسم؟
رضاشاه روشنفکرانی مثل علی اکبر صنعتی بهبحث گذارده است .بحثی که هرچند ـ اصل قرن نوزدهمی آن ایدئولوژی
سیاسی وارد کارهای دولتی شدند و به این دورۀ خاص نظر دارد ،اما بدان محدود است که به قدرت تودهها تکیه دارد و
فکر میکردند که از این طریق بیشتر نمیشود و سیر تحول روشنفکری در ایران، آگاه کردن آنها و در خدمت آنها بودن.
میتوانند منشاء خدمات باشند و شاید از دوران مشروطیت به این سو ،و نیز عوامل دولت باید برای بهبود زندگی اقشار فقیر
هم کاملا درست میگفتند .یک گروه بکوشد و عدالت اجتماعی را متحقق
دیگری از روشنفکران هم در همان تأثیرگذار بر آن را در بر میگیرد. کند و البته با حمایت تودهها هم به
دوران حضور داشتند که قرار بود منتقد این بررسی روشنگرانه و در عینحال قدرت میرسد و ناگزیر با خرد تودهوار
حکومت باشند .بنابراین ما هر دو نوع واقعگرایانه را از فصلنامۀ فرهنگی ـ هنری هم ممکن است عمل کند .ولی واقعیت
را داشتیم .منتها باز در دهه ۴0بود که «بخارا» که علی دهباشی در تهران انتشار این است که نمیتوان یک تعریف
آن بخش از روشنفکری که به معنای میدهد برگزیدهایم و در چند شماره به نظر واحد از پوپولیسم ارائه کرد .مارکس
متخصص و تکنوکرات بود ،مورد هجوم به تودهها این قدرها اعتماد نداشت،
واقع شد .روشنفکری در دهه ۴0همان شما میرسانیم. نه به کشاورزان و نه چندان به خرده
چیزی شد که حزب توده در دهه بیست بورژوازی .با لمپنها هم که به هیچ
میاندیشید.مثلاینکهتمامیمشکلات طیف چپ بودند اما چپی که ادعای جنبشدانشجوییمه 6٨وشکلگیری قیمتی کنار نمیآمد .او در پی اتحاد
مملکت فقط زیر سر شاه بود و نه در استقلال بیشتری داشت و منتقد حزب و هویتیابی اندیشههای پست مدرن، کارگران صنعتی به آگاهی رسیده بود
جامعهای که خودکامگی را میپذیرد. توده بود که چرا زیر بلیت روسها هست نوع نگاه روشنفکران اروپائی دچار تحول (پرولتاریا) نه حتی کارگر فصلی سر
حرف من در مورد سیاست زده بودن و میخواستند جور دیگر عمل کنند. شده و به چالش کشیدن و نقد مدرنیته میدان قزوین یا دستفروش میدان سید
روشنفکری دهه ۴0این است که با وجود این اصل قضیه این بود که از یک سو و نگاه مثبت به فرهنگهای اسماعیل ،چه رسد به لاتها و اوباش
نقد را فقط نقد قدرت سیاسی حاکم بهناگاه در دهه ۴0بعد از هفت هشت جوامع واپسمانده و اهمیت یافتن و بزن بهادرهای محل .البته همه اینها
میدانستند و رفتار تودهها را یا بیعیب سال خفقان و سکوت بعد از کودتای فرهنگ تودهها و گرایش به مذهب هم بخشی از توده هستند ،ولی نه این
و یا صرفاً نشأت گرفته از اولی! من ۲٨مرداد ،یک دفعه اجازه داده شد که و تجربههای عرفانی از سوی دیگر، که بر جامعه سلطه پیدا کنند .به هر
در مقالهای دربارۀ خاستگاههای خود روشنفکران فعالیت کنند .اینها اغلب «بازگشت به خویشتن» و اهمیت سنت تقدیر ،پوپولیستها به تمامی توده
کامگی در ایران ،گفتهام که شاید باید کسانی بودند که آموزشهای خود را در نظر داشتند .این مفاهیم پوپولیستی
جهت اندیشههای انتقادی در ایران را دهه بیست دیده بودند .از خود آلاحمد را توصیه میکند. در دهۀ ۲0با مفاهیم مارکسیستی
عوض کنیم .اندیشه انتقادی در ایران گرفته تا شاملو و بقیه .بنابراین مشرب این نظریه هم در غرب صورتبندی آمیخته شد و تودهها بتدریج تقدس
یعنی نقد قدرت و نقد حکومت .در فکریشان چپ و انقلابی و رادیکال و تئوریزه شده بود و پیامهای تازه برای پیدا کردند و انتقاد ناپذیر شدند .در
حالی که روشنفکر مشروطه و قبل بود؛ و این خودش انرژی زیادی برای جوامع و بهویژه روشنفکران جهان سوم این روند حزب توده و طیف چپ نقش
از آن در ضمن اینکه نقد استبداد و خلاقیت ایجاد میکند .اما خصوصیت داشت .این نیز بار دیگر از غرب میآمد، اساسی داشتند .پیش از آن ،بسیاری از
استعمار میکرد ،نقد جهالت عوام آن عین دهه بیست است که بشدت ولی با این باور که بومی جوامع پسا ـ روشنفکران فرهنگ و اعتقادات خرافی
الناس و نقد خرافه پرستی و اسطوره سیاست زده بود .الان بیشترین انتقاداتی استعماری است! و اتفاقا توسط گروهی و اسطوره اندیشی تودهها را مورد انتقاد
اندیشی هم میکرد .از نظر من آن نوع که به شاملو میشود این است که چرا ازروشنفکراناغلب فرانسوی،اندیشیده قرار میدادند؛ مانند ملکالشعراء بهار یا
روشنفکر و اندیشهاش بسیار متعادلتر اینقدر سیاسی فکر میکرد .بیضایی و شده بود که یا غیر فرانسوی بودند و یا صادق هدایت ،ولی بعد از آن و بخصوص
ساعدی و دیگران همه کارشان سیاسی در کشورهای جهان سوم متولد شده از دهه چهل به بعد ،نقد عوامالناس
بود از دهه .۴0 است .این سیاسی شدن فرهنگ و بودند .تأثیر تفسیر فرانسوی «هایدگر» گناه کبیره به شمار میآید! در حالی
ادبیات و هنر که در دهه ۴0میبینیم را هم به این مجموعه باید اضافه کرد. که کار روشنفکر به پرسش گرفتن
کار روشنفکر کدام است؟ ریشه اصلیاش مربوط است به دهه وضع موجود ،نورمهای پذیرفته شده
بیست گرچه نظرات سارتر و کامو و =به غیر از انقلاب سفید ،چه و بدیهیات است و یا آنچه به نظرش
=کار روشنفکر در پی حقیقت امه سزر و فرانتس فانون آن را تقویت رویداد دیگری از سوی حکومت بر نادرست و غیر واقعی ،در هر حوزهای
جریانات روشنفکری ایران تأثیر که باشد میرسد .روشنفکر در پی تغییر
بودن است .روشنفکر دهه 4۰ میکنند. است .چه در حوزه علم و چه در حوزه
گذاشته است؟
علیرغم خلاقیتی که در زمینههای =دهۀ بیست را بیشتر به عنوان ـ رویدادی که بسیار در جریانهای اجتماع و سیاست.
دهه انفجار آزادی می شناسند .در روشنفکری ایران مؤثر بوده و نادیده
مختلف داشت ،با حقیقت رابطه حالی که به نظر میرسد بیشتر دهۀ گرفته شده ازدواج مجدد شاه است. =این پوپولیسم که شما تعریف
انفجار هرج و مرج بود .این که در فرح پهلوی هم خود و هم از طریق میکنید یعنی اتحاد بین حاکمان و
صمیمانهای نداشت .حتی شاید در هرج و مرج ،هر چیزی حتی آزادی رئیس دفترش سید حسین نصر یا از محرومان ،همان فاشیسم نیست؟ با
هم جای خود را پیدا میکند بحثی طریق رضا قطبی از عوامل تأثیرگذار
میان روشنفکران کسانی را بتوان نیست ،اما حقیقت ًا صفت بارز این بر روشنفکری دهه ۴0بود .فرح و فاشیسم چه تفاوتی دارد؟
دهه ،هرج و مرج بود .دولتها ناپایدار قطبی هر دو از تحصیلکردگان فرانسه ـ قرن بیستم قرن تودهها و عصر
یافت که دروغ پردازی ،ابزار کارشان بودند .قدرت مرکزی بنیهای نداشت. بودند و جنبش هیپیسم و جنبشهای قدرت تودههاست .در این شکی نیست.
امنیت از تمام کشور رخت بربسته آزادیبخش ،سارتر و امه سزر و فرانتس هم در غرب و هم در شرق .بویژه در
برای بدنام کردن قدرت بود .راستی بود .بیشتر مطبوعات بر اساس بند و فانون را هم میشناختند ،همان گونه دورانجنبشهایضداستعماریرهائی
بستمینوشتند.سازمانهایسیاسی که بتدریج روشنفکران دهه چهل با آنها بخش و در عصر پسا ـ استعماری .ولی
از نظر شما کار روشنفکر چیست؟ آدم میکشتند و به حساب حکومت آشنا شدند .بخصوص فرح علاقه خاصی پوپولیسم به شکلهای مختلف ،طیفی
-کار روشنفکر همانطور که میگوئید میگذاشتند و جالب اینکه این کار هم به فرهنگ عامه و نقاشی قهوه خانه و را از چپ افراطی تا راست افراطی در
در پی حقیقت بودن است و دغدغه توسط کسانی که خود را روشنفکر پهلوانی زورخانه و سنت و فرهنگ ایرانی بر میگیرد .توجهش به قدرت تودهها
ذهنیاش تغییر .او هنجارها و بدیهیات میپنداشتند یا مبارز راه آزادی، و نیازهای آنهاست .البته بسیاری اوقات
را ساخت شکنی میکند تا به حقیقت صورت میگرفت .فرض کنید خسرو شاه بلکه باید فضای باز سیاسی هم ـ اسلامی داشت. رهبران پوپولیست به روانشناسی توده
برسد .یعنی به واقعیتی دیگر .یعنی روزبه .این درست خلاف مباحث دوره گروههای روشنفکری متعدد ایجاد میشد .گروهی از روشنفکران، بههمین خاطر هم سید حسین نصر و سیستم اعتقادی آنها اشراف دارند.
تغییر ولی نه به سمت عقب ،بلکه روشنفکری است .چون روشنفکری داشتیم که با جمع شدن در یک طبعاً داخل نظام بودند و یا در مؤسسات رئیس دفترش بود و ضمناً بر دپارتمان شعارهای برابری و برادری و عدالت
تغییر برای پیشرفت .برای اطلاع بنیانش بر صداقت است .بنیادش بر نشریهومجلهمانندجهاننویا نگین بینابینی و دانشگاه خدمت میکردند. فلسفه دانشگاه تهران و آموزشهای اجتماعی و جامعه بی طبقه و حمایت
انسان در جهان .اما واژۀ روشنفکر حقیقتاست.بسیاریازروشنفکران و ...تأثیرات زیادی بر نسل جوان آن ولی از نظر ایدئولوژی با روشنفکران در احمد فردید و دیگران نظارت داشت. از اعتقادات مذهبی و اقشار فقیر یا
که معادل انتلتکتوئل به کار میبریم، آن دوره واقع ًا با حقیقت رابطهای برابر قدرت ،تفاوتشان بیشتر در پذیرش بنیاد فلسفه و انجمن حکمت و فلسفه دامن زدن به خرافات را برای رسیدن و
بسته به دورههای مختلف و جوامع نداشتند .بدون اینکه بخواهم با دوره گذاشتند. و یا عدم پذیرش شاه بود که آنهم در و حضور داریوش شایگان هم به نفوذ و ماندن در قدرت سر میدهند و بسیاری
گوناگون ،تعاریف متفاوتی داشته ،مثل ًا نتیجهگیری شما مخالفت کنم ،اصل ًا ـ در این دوران چپهایی که متعلق حمایت او نیاز داشت .در جائی خواندم اوقات هم به نوعی دیکتاتوری ضد همان
در انگلستان دهۀ هفتاد میلادی گروهی موافق نیستم که دهۀ بیست دورۀ به نیروی سوم بودند ،بیشتر اجازه خلوت از میان برداشته میشد! که وقتی دکتر شریعتی مشکلاتی پیدا توده میرسند .نازیها و فاشیستها
هنرمند و نویسنده که در کافههای آزادی بود .نه ،بیشتر دورۀ هرج و داشتند بنویسند و منتشر کنند. کرد یا حسینیه ارشاد دچار مشکل هم با رأی و حمایت تودهها به قدرت
«همستد» در شمال لندن شبها دور آلاحمد ،شاملو ،اخوان ثالث ،دکتر انقلاب سفید و روشنفکران شد ،این مشکلات به کمک نصر حل رسیدند .بسیاری از رهبران پوپولیست
هم جمع میشدند و اتفاقاً چندان هم مرج بود. ساعدی و خیلیهای دیگر .تودهایها شد .خانم لیلی امیر ارجمند ـ دوست در دنیا نظامیان قدر قدرت بودند .از
سیاسی نبودند ،ولی به آنها روشنفکران ـ البته .من گفتم روشنفکران و بهغیر از بهآذین فرارکرده یا در تبعید =همیشه درباره انقلاب سفید بسیار نزدیک فرح رئیس کانون پرورش ناصر و قذافی گرفته تا خوان پرون و
همستدی گفته میشد .یا در پاریس و احزاب در دهه ۲0بیشترین آزادی بودند .نیروهای ملی ـ مذهبی هم تا گفته شده است که آمریکاییها فکری شد که روشنفکران زیادی را در اغلبرهبرانپوپولیستآمریکایلاتین.
در زمان ژانپل سارتر و آلبر کامو ،نوعی را داشتند .ولی داشتن آزادی با درک حدودی اجازۀ فعالیت داشتند .مهندس سبب آن شدند یا توصیهاش کردند. خود جمع کرده بود .همین طور در
روشنفکر کافهنشین به وجود آمد که محدودیتها و چگونگی به کارگیری بازرگان هر از چندگاهی زندان میرفت. در واقع از همان اول با ریشه دادن آن کارگاه نمایش آربی آوانسیان و علاقه بازگشت به خویش
ضمناً برای خود مسؤولیت سیاسی، آن تفاوت بسیار دارد .این مفهوم آزادی البته زندان او متفاوت بود .آزاد میشد به سمت آمریکا نامشروع جلوه داده خاص به نمایش تعزیه و رو حوضی و
آن هم در سطح جهان ،قائل بود و با مطلق که در عمل میشود هرج و مرج، و نهضت آزادی را داشت .مثل دیگر شد .در حالی که حالا که بهصورت فرهنگ پهلوانی .احسان نراقی هم در = بگذریم .جز آنچه گفتید گویا
جنبشهای آزادیبخش جهان سوم در دهه ۴0یکی از آرزوهای رومانتیک بخشهای جبهه ملی ،خلیل ملکی هم تاریخی نگاه میکنیم انقلاب سفید مؤسسه تحقیقات اجتماعی .رادیو و عواملدیگریهمبرروشنفکریدهۀ
رابطهای نزدیک داشت .یا در روسیه، بود .ما در آغاز انقلاب اسلامی روزنامه جلسات خانگی خود را داشت ولی در همبهحالاینمملکتمفیدبود.حق تلویزیون هم در دست قطبی با همکاری 4۰تأثیرگذار بود ،از جمله اصلاحات
نیهیلیستهایی مانند تورگنیف که جنبش حاج سید جوادی را داریم که حوزه روشنفکری مسأله این بود که رأی زنان را از همانجا داریم .تردیدی جعفریان و نیکخواه دو مارکسیست ارضی و آنچه بهعنوان انقلاب سفید
نفی وضع موجود میکردند به عنوان یکی از نویسندگان همیشگی مجله چه کسی میتوانست بنویسد و کتاب نیست که ارسنجانی معتقد بود که پیشین .بینالهای نقاشی و جشن هنر
روشنفکر شناخته میشدند .از این نگین ( متعلق به محمود عنایت ) بود. خود را منتشر کند .اینها بیشتر کسانی باید ساختار ارباب و رعیتی در این شیراز و در برابر هم قرار دادن هنر مشهور شد...
تعاریف مقطعی و موضعی که بگذریم او هنوز در سال ۵7و ، ۵٨حرفهای بودند که به نیروی سوم تعلق داشتند مملکت تغییر کند و رابطه ارباب و سنتی و مدرن همه دست به دست ـ وقتی دهۀ ۴0شروع میشود
آنوقت کار روشنفکر تفکر نقادانه است، سارتر را تکرار میکرد که آزادی یا به آن نزدیک بودند و یا به آنها که رعیتی بشکند تا بعد بتوان به سمت هم داده بود تا شکاف بین سنت و چند اتفاق میافتد .یکی از آنها انقلاب
و به پرسش گرفتن وضع پذیرفته شدۀ مطلق است .آزادی مطلق ممکن است گرایشهای مذهبی و عرفانی داشتند و مدرنیسمرفت.امااینهاندیدهگرفته مدرنیته را آشکارتر کند .بهویژه که سفید است و گسیل کردن سپاه دانش
موجود .این تفکر نقادانه میتواند در در فلسفه معنا پیدا کند و در شعر البته تودهایهایی که از سیاست بریده میشود و اصلاحات ارضی صرف ًا به هنرهای آوانگارد غربی که نشان داده و بهداشت به روستاها و اصلاحات
نقد قدرت حاکم سیاسی باشد یا در بسیار زیبا و هیجانانگیز باشد ،اما در سمت آمریکا سوق داده میشود. میشد برای تودهها کاملا بیگانه و ارضی ،تعاونیها و سهم کارگران در
نقد فرهنگ مسلط یا در نقد نظریهها امور روزمره اجتماعی همان میشود بودند. سپاه دانش هم همینطور ،در حالی سود کارخانهها و رأی زنان ،اینها هم
و بدیهیات علمی ،ادبی و هنری ،و که گفتید .مگر آزادی بدون قانون در این دوره ما چند گروه روشنفکری که دکتر خانلری در آن نقش داشت. ناخوشایند بود. برای جلب حمایت توده بود و اتفاقاً
به خصوص از آنجا که واژه روشنفکر امکانپذیر است؟ پس ببینیم در دهه داشتیم که هر کدامشان مثل گونهای ـ اصلاحات ارضی اصلا چیزی دهۀ ۴0زمانی است که جان اف. در جلب نظر کشاورزان و روستائیان،
از دل فرهنگ مدرن برآمده بنابراین بیست روشنفکری چه خصوصیتی تشکل و سازمان عمل میکردند و نیست که مربوط به آمریکاییها باشد. کندی هم آمده و خواهان تغییر در حتی حزب توده موفق بود .ولی خشم
روشنفکر به کسی اطلاق میشود که نشریههایی داشتند که بهمنزلۀ ارگان اما میدانیم که در رویدادهای اواخر فضایسیاسیـ اقتصادیوروشنفکری زمینداران بزرگ را برانگیخت و مورد
در جهت اعتلای مدرنیته یعنی آنچه با رسمیشان بود .مثلا آلاحمد و کسانی دهه بیست و ملی شدن نفت ،شاه ایران است .بنابراین نه تنها انقلاب سفید انتقاد گروهی از روشنفکران قرار گرفت.
واقعیات علمی و عینی و اجتماعی سر که در اطرافش بودند (طاهباز ،شمس بسیار از چپها و حزب توده و شوروی در همان سالهای ۴0و ۴۱که
و کار دارد ،میکوشد و نگاهش همواره آلاحمد ،سپانلو ،اسماعیل نوریعلا میترسید.البتههمانقدرکهآمریکائیها معادل ۱۹60میلادی است رویدادهای
به جلو و آینده است .پس نه تنها شاعر و دیگران)؛ ناصر وثوقی با « اندیشه و انگلیسها میترسیدند .خود این ضد مهم دیگری هم در ایران و جهان داریم.
و قصهنویس بلکه جامعهشناس و هر و هنر» با همراهی آیدین آغداشلو و کمونیست بودن ،شاه را به دهه ۴0 ماجرایویتناموکوباوجنگهایچریکی
دانشگاهی یا هر کسی که در کار نوشتن شمیم بهار و دیگران؛ محمود عنایت میآورد که دیگر حزب توده منحل شده و جنگ سردی که به اوج خود رسیده
و نقد است ،به کار روشنفکری اشتغال با «مجله نگین» ،حاج سید جوادی است .اما تعدادی از اعضای این حزب است .دهۀ 60میلادی در اروپا هم
دارد اما روسها و حتی گرامشی بیشتر و ارسنجانی «بازار رشت» و «جنگ تا آخر دوره پهلوی سیستم سیاسی دهۀ مهمی است با جنبش هیپیسم و
با مفهوم انتلیجنسیا کار میکردند که به اصفهان» ،آل رسول و نجفی و دیگران. اقتصادی شاه را هدایت میکنند .در واقع
مفهوم عام هر کسی است که با فکرش یک تعدادی این وسط هستند مثل ارسنجانی،جعفریانونیکخواهوبسیاری
کار میکند ،در برابر آنان که با دستشان غلامحسین ساعدی که در عین اینکه دیگر در طیف چپ قرار میگیرند.
کار میکنند. در کنار آلاحمد قرار میگیرند ولی
ادامه دارد تمایلات چپی بیشتری دارند .به هر حال =شاید تأثیر فرح پهلوی را هم
در مجموع ،همه در دهه ۴0تمایلات نتوان نادیده گرفت اما ما در این
سوسیالیستی داشتند و هنوز هم در