Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۲۳ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - ۱۴‬شماره ‪۱۷89‬‬
                                                                                                                                                                                                ‫جمعه ‪ ۱۵‬تا ‪ 2۱‬مرداد ماه‪۱۴۰۰‬خورشیدی‬

‫بلندپایگان آمریکا داده است‪ .‬دکتر‬                 ‫جانبازان آسمان ایران‪،‬خاطرات سپهبد آذربرزین‪( :‬بخش پایانی)‬                                                                                      ‫وقتی مکالمه تمام شد تلفنکننده‬
‫سنجابی بلافاصله دستور میدهد‬                                                                                                                                                                    ‫از اتاق خارج شد و در جلو اتاقی که‬
‫کلیه اسناد سفارت را به ایران‬              ‫پس از ‪ ۱۴8‬روز زندانی شدن‪،‬‬                                                                                                                            ‫من در آن بودم به شخصی برخورد‪.‬‬
‫بفرستند‪ .‬شهریار روحانی اطلاع‬          ‫بازرگان میخواست مرا وزیر دفاع کند!‬                                                                                                                       ‫این شخص با صدای بلند به رئیس‬
‫میدهد که اسناد را اردشیر زاهدی‬                                                                                                                                                                 ‫کمیته گفت حاج آقا‪ ،‬پس کار ما‬
‫از سفارت خارج کرده ولی آنچه باقی‬      ‫سپهبد شاپور آذربرزین‬                   ‫خلبانی پیوست و سه سال برای گذراندن‬                 ‫سپهبد شاپور آذربرزین‪ ،‬خاطرات خود را‬                            ‫چطور شد؟ آقای دکتر دستور این‬
‫مانده برای وزارت خارجه فرستاده‬                                               ‫دورۀ آموزش خلبانی‪ ،‬همراه با اولین گروه‬             ‫از دوران خدمت در نیروی هوایی در کتابی با‬                       ‫کار را دادهاند‪ .‬رئیس کمیته که دو‬
‫است‪ .‬مدتی میگذرد‪ ،‬اسناد سفارت‬                                                ‫دانشجویان اعزامی به آمریکا رفت‪.‬در‬                  ‫عنوان «جانبازان آسمان ایران» انتشار داده‬                       ‫کلت به کمر خود آویزان کرده بود‬
‫به وزارت خارجه نمیرسد و این‬                                                  ‫نخستین ماههای استقرار رژیم جدید و‬                                                                                 ‫و تعدادی نارنجک نیز به کمر خود‬
‫مسأله سنجابی را متوجه مینمایدکه‬                                              ‫روی کار آمدن دولت بازرگان‪ ،‬زمانی کوتاه به‬                                                ‫است‪.‬‬                     ‫بسته بود به مخاطب خود گفت من‬
‫پشت پرده افرادی فعالیت دارند که‬                                              ‫پیشنهاد سپهبد قرنی‪ ،‬او فرماندهی نیروی‬              ‫این کتاب که در ‪ 65۰‬صفحه در لس آنجلس‬                            ‫همین الان با دکتر یزدی صحبت‬
‫از آشکار شدن مدارک جلوگیری‬                                                   ‫هوایی را به عهده گرفت اما در همین مقام‬             ‫چاپ و منتشر شده است تصویری دقیق از‬                             ‫کردم‪ ،‬چنین مطلبی را به من نگفت‬
                                                                                                                                ‫چگونگی شکل گرفتن و تحولات نیروی هوایی‬                          ‫و رئیس کمیته و آن شخص مجدداً‬
                        ‫میکنند‪.‬‬                                                      ‫بود که سر از زندان انقلاب در آورد‪.‬‬         ‫ایران از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی تا‬                        ‫به اتاق مجاور رفتند‪ .‬رئیس کمیته‬
‫در همین دوران شهریار روحانی‬                                                  ‫بخش آخر کتاب‪ ،‬که چگونگی از هم پاشیدن‬               ‫پایان دهۀ هفتاد و وقوع انقلاب اسلامی در‬                        ‫شماره تلفنی را گرفت و گفت آقای‬
‫طی تلگرافی به سنجابی خبر میدهد‬                                               ‫نیروی هوایی در جریان انقلاب و سرنوشت‬                                                                              ‫دکتر‪ ،‬اسمی را گفت که متوجه‬
‫با گروهی از مقامهای بلندپایه و‬                                               ‫آن را در دوران بعد از انقلاب شرح میدهد‪،‬‬                              ‫برابر خواننده قرار میدهد‪.‬‬                    ‫نشدم‪ ،‬خواستهای دارد که میگوید‬
‫عالیرتبه آمریکائی درباره قراردادهای‬                                          ‫حاوی نکتههای با اهمیت و اکثراً ناگفته مانده‬        ‫سپهبد آذربرزین‪ ،‬فرزند سرهنگ حسن‬                                ‫شما موافقت کردهاید و جوابی به او‬
‫نظامی ایران و آمریکا مذاکره کرده‬                                             ‫است که با موافقت نویسنده برای انتشار در‬            ‫آذربرزین از افسران قزاقخانه و همراهان‬                          ‫داده شد و مکالمه قطع شد‪ .‬در اینجا‬
‫و این اقدامات بدون اجازه دکتر‬                                                ‫«کیهان» برگزیدهایم و طی چند شماره به‬               ‫رضاشاه در کودتای ‪ ۱۲99‬متولد سال ‪۱3۰8‬‬                           ‫برای من مسلم شد نفری که دربارۀ‬
‫سنجابی بوده است‪ .‬شهریار روحانی‬                                                                                                  ‫شمسی است که در سال ‪ ۱3۲8‬وارد دانشکده‬                           ‫دستگیری سپهبد حاتم‪ ،‬سپهبد‬
‫با مکاتبه با دکتر یزدی یکی از‬                                                                            ‫نظرتان میرسد‪.‬‬          ‫افسری شد و در سال ‪ ۱3۲9‬به دانشکدۀ‬                              ‫نجیمینائینی‪ ،‬سپهبد بخشیآذر و‬
‫سناتورهای سابق آمریکا را به عنوان‬                                                                                                                                                              ‫من دستور داده شخص دکتر یزدی‬
‫وکیل ایران با حقوق سالیانه چهارصد‬     ‫که یک تنه برای نگهداری ارتش‬            ‫بود مورد انتقاد قرار داد و از آیتالله‬                  ‫همیشگی را نکرد‪.‬‬     ‫شما واگذار کند‪ .‬گفتم من با ایشان‬       ‫است و کمیتة مسجد سپهسالار از او‬
‫هزار دلار استخدام مینماید و وکیل‬      ‫میجنگید از کار برکنار کردند‪،‬‬           ‫خمینی خواست با استفاده از نفوذ‬         ‫پس از مذاکرات مفصلی که با‬           ‫در این مورد صحبت کردهام و دلایل‬        ‫دستور میگیرد و این همان کمیتهای‬
‫یزدی به نام تیل من را به عنوان‬        ‫دستورهایی را که درباره کردستان‬         ‫خود تصرف کنندگان سفارت را وادار‬        ‫سرتیپ ریاحی در مورد انتخاب‬          ‫خود را به او گفتهام که چرا نباید در‬    ‫است که اکثر افسران و امرای ارتش‬
‫مشاور حقوقی سفارت استخدام کرده‬        ‫داده بود لغو کردند و سرلشکر ناصر‬       ‫نماید سفارت را تخلیه و گروگانها را‬     ‫فرمانده نیروی هوائی کردم نظر مرا‬    ‫این مقام باشم‪ ،‬ضمناً مگر خود شما‬
‫است که باز کلیه این اقدامات بدون‬      ‫فربد به جای قرنی ریاست ستاد ارتش‬       ‫آزاد نمایند که چون مورد موافقت واقع‬    ‫تائید کرد و به رئیس دفتر خود گفت‬    ‫چه ایرادی دارید؟ گفت من بیمارم‬                        ‫را دستگیر میکرد‪.‬‬
                                      ‫را به عهده گرفت و چون قرنی قسم‬         ‫نشد ناچار استعفا کرد و قبل از استعفا‬   ‫شماره سرلشکر باقری را بگیرد‪ ،‬اگر‬    ‫و برای معالجه ناچارم به خارج بروم‬      ‫اینجا بود که بهیاد اظهارنظر‬
    ‫اجازه وزارت خارجه بوده است‪.‬‬       ‫خورده بود تا خون در بدن دارم به‬        ‫مرا یاری داد تا گذرنامه خود را تمدید‬   ‫در دسترس هست از او بخواهد به‬        ‫و نخست وزیر گفته است تا وقتی‬           ‫داریوش فروهر افتادم که میگفت‬
‫دولت ایران برای جلوگیری از‬            ‫دنبال هدفم که نجات ارتش است‬            ‫کرده خاک ایران را ترک نمایم‪ .‬بدین‬      ‫دفتر وی بیاید‪ .‬به سرتیپ ریاحی‬       ‫وزیر دفاع تعیین نشود نمیتواند مرا‬
‫فعالیت شهریار روحانی مهدی حائری‬       ‫خواهم جگید در هفته اول اردیبهشت‬        ‫ترتیب دکتر یزدی نیز از شغل وزارت‬       ‫گفتم دستهایی در کار بود تا‬                                                       ‫معلوم نیست کی به کیاست‪.‬‬
‫یزدی را که در دانشگاههای آمریکا‬                                                                                                                                                 ‫رها کند‪.‬‬       ‫نخستوزیر و رئیس ستاد ارتش‬
‫فلسفه اسلامی تدریس میکرد به‬                                                                                                                                                                    ‫از رهبر انقلاب اجازه میگیرند که‬
‫سرپرستی سفارت انتخاب مینماید‬          ‫دکتر ابراهیم یزدی با ریش کامل اسلامی در دو چهره‪ :‬با کت و شلوار در کنار رمزی کلارک و با کاپشن چریکی در دادگاه سپهبد رحیمی‬                                 ‫چهار نفر از امرای ارتش شاه را برای‬
‫ولی شهریار روحانی زیر بار او نمیرود‬                                                                                                                                                            ‫همکاری دعوت کنند و ایشان هم‬
‫و نظر وزارت خارجه را نمیپذیرد و در‬    ‫‪ ۱3۵۸‬ترور شد و گروه فرقان در‬                           ‫خارجه برکنار شد‪.‬‬       ‫سرلشکر باقری به فرماندهی نرسد‬       ‫به دیدن بازرگان رفتیم‪ .‬صورت مرا‬        ‫تصویب میکند و این عده مشغول‬
‫طول این مدت در مصاحبه با روزنامه‬      ‫اعلامیهای مسئولیت این ترور را به‬                                              ‫زیرا در روزی که من خود را کنار‬      ‫بوسید و من از تلاشی که برای آزادی‬      ‫تهیه طرحهای لازم برای بازسازی‬
‫السیاسه کویت گفته بود دولت ایران‬      ‫عهده گرفت‪ .‬البته هنوز که چند سالی‬          ‫در ایران چه گذشت‬                   ‫کشیدم و یک لیست از افسران واجد‬      ‫من کرده بود تشکر کردم‪ .‬گفت فروهر‬       ‫ارتش هستند و بعد دکتر یزدی اقدام‬
‫از حاکمیت خود بر جزایر سه گانه‬        ‫از انقلاب ایران میگذرد معلوم نشده‬                                             ‫شرایط را به نخست وزیر دادم باقری‬    ‫بیش از همه کس مستحق تشکر‬
‫چشم پوشی میکند که وزارت خارجه‬         ‫گروه فرقان چه اشخاصی بودند و‬           ‫قبل از اینکه به یادداشتهای خود‬                                             ‫است‪ ،‬مثل اینکه دوستی شما دو نفر‬                ‫به دستگیری آنها مینماید‪.‬‬
‫ناچار آن را تکذیب نمود و در مصاحبه‬    ‫عاقبت آنها چه شد‪ ،‬آیا آنها را دستگیر‬                                                                              ‫خیلی عمیق است‪ .‬گفتم هشت سال‬            ‫سؤال اینجاست که چه سازمانی‪،‬‬
‫دیگری گفته بود بیست صندوق سند‬         ‫کردند؟ آیا آنها را شناسائی کردند؟ آیا‬  ‫مهندس بازرگان هنگام بازدید از قرارگاه نیروی هوایی‬                          ‫در دبستان و دبیرستان روی یک‬            ‫چه مقامی به دکتر یزدی این توصیه‬
‫و مدرک به ایران فرستاده شده که‬        ‫اعلامیهای در این باره داده شد؟ گروه‬                                                                               ‫نیمکت مینشستیم‪ .‬از من سئوال‬            ‫را کرده است‪ .‬پاسخ این است‪ :‬همان‬
‫هرگز چنین صندوقهایی به ایران‬          ‫فرقان در کلیه عملیات تروری که در‬       ‫درباره دکتر یزدی خاتمه دهم لازم‬        ‫را که نفر اول بود انتخاب نکردند در‬  ‫کرد آیا مشکلاتی که قبل ًا عنوان کردی‬   ‫سازمانهایی که میخواستند ارتش‬
‫نرسید و بنیصدر در یک سخنرانی‬          ‫دوران انقلاب اتفاق افتاد دستگیر‬        ‫است به رویدادهایی که در مدت‬                   ‫نتیجه نفر آخر انتخاب شد‪.‬‬     ‫برطرف شده است و میتوانی وزارت‬          ‫ایران را برای مقاصد سوء خود نابود‬
‫دخالتهای نامشروع شهریار روحانی‬        ‫نشدند و پس از خاتمه ترورها اسم‬         ‫زندانی بودن من اتفاق افتاده و به‬                                           ‫دفاع را به عهده بگیری؟ گفتم اگر هم‬     ‫نمایند‪ ،‬ولی چرا بازرگان او را درکنار‬
                                                                             ‫نحوی رد پای دکتر یزدی به چشم‬           ‫باقری سه ربع بعد به دفتر ریاحی‬      ‫مشکلات برطرف شده باشد در وضع‬           ‫خود نگاه داشته بود باعث تعجب من‬
    ‫در سفارت آمریکا را تائید کرد‪.‬‬                      ‫آنها شنیده نشد‪.‬‬                                              ‫آمد در حضور من حکم او را که به‬      ‫کشور و کمیتهها تغییری داده نشده‬        ‫بود‪ .‬من دیگر از آن کمیته بیرون‬
‫ـ یزدی میلیاردها دلار خسارت به‬        ‫دکتر سنجابی که در تاریخ ‪2۴‬‬                           ‫میخورد اشاره کنم‪.‬‬        ‫امضای بازرگان رسیده بود به دستش‬     ‫و بدتر هم شده است‪ .‬گفت بدبختانه‬        ‫نیامدم و صبح روز بعد مرا به زندان‬
                                      ‫بهمن سال ‪ ۱3۵۷‬در کابینه بازرگان‬        ‫آنچه در این بخش از یادداشتها‬           ‫داد و برای او آرزوی موفقیت کرد‪.‬‬     ‫همینطور است‪ ،‬ولی کسی نمیداند‬           ‫قصر منتقل کردند و یکصد و چهل و‬
             ‫دولت ایران وارد کرد‪.‬‬     ‫به سمت وزیر خارجه انتخاب شد در‬         ‫به آن اشاره میکنم از مصاحبههای‬         ‫پس از مدتی در حالی که هنوز کار‬      ‫برای اداره مملکت آدم لازم است و‬        ‫هشت روز بعد به دنبال فشارهای پی‬
‫ـ یزدی اقدام به نابودی ارتش نمود‬      ‫بیست و هشتم فروردین سال ‪۱3۵۸‬‬           ‫مطبوعاتی مقامات مسئول‪ ،‬نوشته‬           ‫دکترین‪ ،‬ماموریت و سازمان ارتش‬       ‫زیاد هم درباره قبول وزارت دفاع اصرار‬   ‫در پی بازرگان و کشتارهای بیحساب‬
‫ولی آنطور که میخواست موفق نشد‪.‬‬        ‫استعفا داد و در مصاحبهای اعلام‬         ‫روزنامههای طرفدار و مخالف رژیم‬         ‫به مرحله نهائی نرسیده بود تعدادی‬    ‫نکرد‪ .‬گفت پس برنامه تجدید سازمان‬       ‫خلخالی‪ ،‬بالاخره خلخالی کنار رفت و‬
‫ـ یزدی به عنوان وزیر خارجه‬            ‫کرد استعفای من هشداری است به‬           ‫اسلامی است که مورد تائید دوستان‬        ‫از هواداران جمهوری که خط امام‬       ‫ارتش را تمام کن تا من هم بتوانم قولی‬   ‫آیتالله آذری قمی به جای او نشست‬
‫بدون اینکه نظر نخست وزیر را بگیرد‬     ‫دولت و ملت ایران‪ .‬انقلاب را خطراتی‬     ‫مورد اعتماد و آگاه که دست اندر‬         ‫نامیده میشدند سفارت آمریکا را‬       ‫را که به تو دادهام انجام دهم و بتوانی‬  ‫و بیست و چهار ساعت بعد‪ ،‬هم او‬
                                      ‫تهدید میکند‪ ،‬اقدامات بعضی از‬           ‫کار بودند‪ ،‬قرار گرفته است‪ .‬در تاریخ‬    ‫اشغال کردند و در حدود ‪ 6۰‬آمریکائی‬   ‫به دیدار فرزندان خود بروی ولی از‬       ‫بود که به دیدار من در زندان آمد‪.‬‬
   ‫مصاحبه مطبوعاتی انجام میداد‪.‬‬       ‫عناصر امکان ایجاد محیط اختناق را‬       ‫هفتم فروردین ماه ‪ ۱3۵۸‬سرلشکر‬           ‫را به گروگان گرفتند‪ .‬بازرگان این‬    ‫همه مهمتر‪ ،‬انتخاب یک فرمانده برای‬      ‫صحبت کوتاهی با من کرد و گفت‬
‫ـ داماد یزدی در اولین روز انقلاب‬                                             ‫قرنی رئیس ستاد ارتش ایران را‬           ‫عمل را که تجاوز به قلمرو آمریکا‬     ‫نیروی هوائی است‪ .‬فرمانده جدید هیچ‬      ‫صبح فردا شما از زندان آزاد خواهید‬
‫سفارت ایران در واشنگتن را تصرف‬                          ‫فراهم میسازد‪.‬‬                                                                                   ‫چیز نمیداند و افراد نیروی هوائی هم‬     ‫شد‪ .‬مهندس بازرگان پیامی داده که‬
‫کرد‪ ،‬روی نقدینهها و حسابهای‬           ‫بازرگان شخصاً وزارت خارجه را به‬                                                                                   ‫او را قبول ندارند‪ .‬با تیمسار ریاحی‬     ‫بلافاصله به دیدن ایشان بروید‪ .‬هنوز‬
‫سفارت دست گذارد‪ ،‬اعضاء سفارت‬          ‫عهده میگیرد و دکتر یزدی معاون‬                                                                                     ‫بررسی کنید‪ ،‬یک فرمانده واجد شرایط‬      ‫بیست و چهار ساعت از آزادی من‬
‫را از کار برکنار کرد و صندوق اسناد‬    ‫نخست وزیر در امور انقلاب را به‬                                                                                    ‫در نظر بگیرید و پیشنهاد آن را برای‬     ‫نگذشته بود که سرتیپ ریاحی وزیر‬
‫سفارت را از سفارت خارج نمود که‬        ‫سمت جانشین خود در وزارت خارجه‬                                                                                                                            ‫دفاع به من تلفن کرد و گفت شما‬
‫یکی از دلایل استعفای سنجابی از‬                                                                                                                                   ‫من بیاورد تا تصویب کنم‪.‬‬       ‫قرار بود به دیدن من و آقای بازرگان‬
                                                       ‫تعیین مینماید‪.‬‬                                                                                   ‫با ریاحی از اطاق بازرگان خارج‬          ‫بیائید‪ .‬گفتم هنوز بیست و چهار‬
         ‫وزارت خارجه بوده است‪.‬‬        ‫اشاره دکتر سنجابی در مورد‬                                                                                         ‫شدم‪ .‬در کریدور به دکتر یزدی‬            ‫ساعت از آزادی من نگذشته‪ ،‬اجازه‬
‫ـ یزدی با قرنی که تصمیم داشت‬          ‫دخالت بعضی از عناصر به یزدی‬                                                                                       ‫برخورد کردم‪ ،‬جلوی او را گرفتم و‬        ‫بدهید به مشکلات خانوادگی و زن‬
‫از نابودی ارتش جلوگیری کند درگیر‬      ‫است که داماد او شهریار روحانی‪ ،‬در‬                                                                                 ‫گفتم مرا میشناسی؟ مرا نگاه کرد‪.‬‬        ‫و بچهام برسم‪ ،‬در اولین فرصت به‬
‫شد‪ ،‬هر دستوری را که وی میداد‬          ‫آمریکا خود را نماینده ایران معرفی‬                                                                                 ‫گفتم اگر یک روز به عمر من باقی‬
‫یزدی از طریق کمیتهها آن را رد‬         ‫میکند‪ .‬وی بدون اطلاع وزارت‬                                                                                        ‫مانده باشد انتقام بلایی را که به سر‬                 ‫دیدارتان خواهم آمد‪.‬‬
‫میکرد و چهار نفر از امرای ارتش‬        ‫خارجه صندوق اسناد سفارت را از‬                                                                                     ‫کشور آوردی از خودت و خانوادهات‬         ‫در طول مدتی که در زندان بودم‪،‬‬
‫ایران را که به پیشنهاد قرنی و تصویب‬   ‫سفارت خارج کرده و ظاهراً به ایران‬                                                                                 ‫خواهم گرفت‪ .‬گفتم اثرات خیانت‬           ‫در بند یکم زندان قصر بودم‪ .‬در این‬
‫رهبر انقلاب برای همکاری دعوت‬          ‫میفرستد که هیچگاه اسناد به ایران‬                                                                                  ‫کاریها هنوز روشن نشده و اگر‬            ‫بند ‪ ۱6‬سلول وجود داشت که اکثراً‬
‫شده بودند‪ ،‬توسط کمیتهای که زیر‬                                                                                                                          ‫شد ملت تو را قطعه قطعه خواهند‬          ‫انفرادی و در بعضی موارد دو زندانی‬
                                                               ‫نرسید‪.‬‬                                                                                   ‫کرد‪ .‬یک کلام جواب نداد‪ .‬با سرتیپ‬       ‫در یک سلول بودند‪ .‬اکثر زندانیان‬
  ‫نظر او بود دستگیر و زندانی کرد‪.‬‬     ‫در اوایل اسفند ماه ‪ ۱3۵۷‬نامه‬                                                                                      ‫ریاحی به اطاق او رفتیم‪ ،‬قبل از هر‬      ‫این بند از مقامات رژیم گذشته نظیر‬
‫یزدی هنوز هم بین آمریکا و ایران‬       ‫محرمانهای توسط یکی از اعضای‬                                                                                       ‫صحبتی به او گفتم نگران نباشد زیرا‬      ‫هویدا‪ ،‬خلعتبری وزیر خارجه‪ ،‬روحانی‬
‫مسافرت میکند‪ ،‬البته برای دیدار‬        ‫سفارت به برای سنجابی فرستاده‬                                                                                      ‫با شناختی که من از بازرگان دارم‬        ‫وزیر آب و برق‪ ،‬احمد میرفندرسکی‪،‬‬
                                      ‫میشود و او را در جریان مصاحبهای‬                                                                                   ‫به نظر میرسد فردی را برای قبول‬         ‫سپهبد سعادتمند و سپهبد مقدم‬
                    ‫خانواده خود!‬      ‫قرار میدهد که شهریار روحانی‬                                                                                       ‫مسئولیت وزارت دفاع پیدا کرده‬           ‫بودند‪ .‬زندانیان به هیچ وجه اجازه‬
                                      ‫انجام داده است‪ .‬در این مصاحبه‬                                                                                     ‫و شما میتوانید روی این موضوع‬           ‫ملاقات با کسی حتی خانواده خود‬
          ‫خروج از ایران‬               ‫شهریار روحانی با بارنر یکی از‬                                                                                     ‫اطمینان داشته باشید‪ .‬گفت دلیلت‬         ‫نداشتند‪ ،‬با یکدیگر نیز نمیتوانستند‬
                                      ‫نمایندگان کنگره آمریکا و گروهی‬                                                                                    ‫چیست؟ گفتم از شناختی که از‬             ‫مراوده داشته باشند و هیچ روزنامه‬
‫روزی که سفارت آمریکا توسط‬             ‫از روزنامهنگاران آمریکائی اعلام‬                                                                                   ‫بازرگان دارم و از اینکه سماجت‬          ‫و مجلهای را نمیتوانستند بخوانند‪،‬‬
‫عدهای از دانشجویان خط امام اشغال‬      ‫میکند که اردشیر زاهدی سفیر‬                                                                                                                               ‫فقط خواندن قرآن آزاد بود‪ .‬به همین‬
‫شده بود‪ ،‬بازرگان به سراغ خمینی‬        ‫سابق ایران علاوه بر هدایای گران‬                                                                                                                          ‫دلیل اولین شب آزادی را تا صبح‬
‫رفت و اظهار نمود سفارت آمریکا‬         ‫قیمت‪ ،‬رشوههای نقدی بسیاری به‬                                                                                                                             ‫نخوابیدم و به مطالعه روزنامهها و‬
‫قسمتی از خاک آمریکا میباشد و‬                                                                                                                                                                   ‫مجلات داخلی و خارجی که یکی از‬
‫باید هرچه زودتر تخلیه شود‪ .‬خمینی‬                                                                                                                                                               ‫دوستانم در طول مدت زندان برایم‬
‫پاسخ مثبتی به بازرگان نداد‪ .‬بازرگان‬                                                                                                                                                            ‫جمع آوری کرده بود مشغول شدم‬
‫تصمیم گرفت استعفا بدهد‪ .‬روز‬                                                                                                                                                                    ‫زیرا برای تصمیم گیری وضع خودم و‬
‫بعد وقتی به نخست وزیری رفتم‬                                                                                                                                                                    ‫تصمیم گیری درباره پیشنهاد بازرگان‬
‫بازرگان از من خواسته بود به دفتر او‬                                                                                                                                                            ‫و سرتیپ ریاحی آگاهی از رویدادهای‬
‫بروم‪ .‬وقتی وارد دفتر او شدم گفت‬
‫آذربرزین از کشور خارج شو چون‬                                                                                                                                                                               ‫این مدت ضروری بود‪.‬‬
‫قصد دارم استعفا بدهم و بلافاصله‬                                                                                                                                                                ‫چند روز بعد‪ ،‬با قرار قبلی به دیدن‬
‫تو را خواهند گرفت‪ .‬گفتم گذرنامه‬                                                                                                                                                                ‫سرتیپ ریاحی رفتم‪ .‬دفتر او در‬
‫معمولی من باید تمدید شود زیرا با‬                                                                                                                                                               ‫ساختمان نخست وزیری در خیابان‬
‫گذرنامه سیاسی نمیتوانم مسافرت‬                                                                                                                                                                  ‫پاستور سابق بود‪ .‬از آزادی من اظهار‬
‫کنم‪ .‬گفت گذرنامه معمولی خود را‬                                                                                                                                                                 ‫خرسندی کرد و گفت باید به دیدن‬
‫به چمران بده تا تمدید کند‪ .‬چمران‬                                                                                                                                                               ‫نخست وزیر برویم‪ ،‬بنابراین خود را‬
‫گذرنامه مرا در دو ساعت تمدید‬                                                                                                                                                                   ‫برای شنیدن یک خبر آماده کن‪.‬‬
‫کرد‪ .‬از بازرگان و بقیه خداحافظی‬                                                                                                                                                                ‫گفتم خبر چیست؟ گفت بازرگان در‬
‫کردم‪ ،‬مستقیماً به شرکت هواپیمائی‬                                                                                                                                                               ‫نظر دارد مسئولیت وزارت دفاع را به‬
‫انگلیس رفتم و برای پرواز اول روز بعد‬
‫بلیط خریدم و تصمیم گرفتم کسی‬
‫را از این تصمیم خود آگاه نکنم‪.‬‬
‫پایان‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18