Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۲۴ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 1۲‬شماره ‪1۷90‬‬
                                                                                                                                                                                              ‫جمعه ‪ 22‬تا ‪ 2۸‬مرداد ماه‪۱4۰۰‬خورشیدی‬

                   ‫روزنامه آلمانی دیتسایت درباره دادگاه حمید نوری‪:‬‬                                                                                    ‫گزارش ـ مصاحبۀ صدرالدین الهی‬

‫حالا زمان آنهایی فرا رسیده که جان به در بردهاند!‬                                                                                             ‫سید ضیا؛ مرد اول یا مرد دوم کودتا‬

                                                                                            ‫= حمید نوری فکر میکرد‬                                                    ‫(‪)11‬‬
                                                                                            ‫قرار است در یک تور دور اروپا با‬
                                                                                            ‫یک قایق لوکس به گردش برود‪،‬‬                                     ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1413‬‬
                                                                                            ‫به میلان و بارسلونا سفر کند‪،‬‬
                                                                                            ‫به دیسکو برود و با زنان خوش‬                      ‫دکتر الهی به سؤالات خود درباره چگونگی حرکت قوای قزاق به تهران‬
                                                                                            ‫بگذراند و از همه مهمتر‪ :‬داماد‬
                                                                                            ‫سابق به او قول داده بود که در‬                    ‫ادامه میدهد‪:‬‬
                                                                                            ‫پایا ِن سف ِر نوری‪ ،‬او میتواند‬
                                                                                            ‫دخترخوانده و نوهاش را که در‬                      ‫خندهدار این بود که رضاخان کامل ًا خود باخته‬      ‫=چطور شد به طرف تهران حرکت‬
                                                                                            ‫سوئد زندگی میکنند با خود‬                         ‫هم به کلی قرارش را از یاد برد و گفت‪« :‬نایب‪،‬‬                                     ‫کردید؟‬
                                                                                            ‫به ایران ببرد‪ .‬البته آنچه نوری‬
                                                                                            ‫نمیدانست این بود که این طرح‪،‬‬                                            ‫اتاماژور دیگه کیه؟»‬       ‫سید میگوید ـ مقدمات امر از هر جهت فراهم‬
                                                                                            ‫تلهی داماد سابق و دامی بود که‬                    ‫این جا بود که من به شیپورچی دستور نواختن‬         ‫شده بود‪ .‬عصر روز شنبه دوم حوت (اسفند) بود‪.‬‬
                                                                                            ‫توسط یکی از قربانیان پیشین‬                       ‫شیپور حرکت را دادم و موسی خان هم پرچم را‬         ‫ناهار به همه در قهوهخانه مهرآباد نیمرو و نان‬
                                                                                            ‫وی برای او تدارک دیده شده بود‪.‬‬                   ‫بلند کرد و خودم با لباس جدید وارد اتاق شدم‪،‬‬      ‫تافتون دادیم‪ .‬از افسر تا پایین‪ .‬قهوهچی از من‬
                                                                                                                                             ‫کلاهم را برداشتم و گفتم‪« :‬سلام علیکم‪ ،‬بنده‬       ‫و رضاخان و سرهنگ احمدآقا که پر هیبتتر از‬
                                                                                            ‫وبسایت روزنامه آلمانی دیتسایت در گزارش‬                                                            ‫دیگران بود جداجدا کاغذ گرفت که رضایتنامهای‬
                                                                                            ‫مشروحی به محاکمه حمید نوری در دادگاه‬                               ‫سید ضیاءالدین اتاماژور»‪.‬‬       ‫بود از ما که او در پذیرایی کوتاهی نکرده‪ .‬مرد‬
                                                                                            ‫استکهلم پرداخته است‪ .‬این گزارش بر اساس‬           ‫صدای شیپور همه را دستپاچه کرد‪.‬‬                   ‫عاقبتاندیشی بود‪ .‬فکر میکرد اگر ما دستمان‬
                                                                                            ‫گفتگو با ایرج مصداقی و سیامک نادری‪ ،‬دو‬           ‫معینالملک گفت‪« :‬فرمان شاه و دولت است‬
                                                                                            ‫زندانی سابق زندانهای جمهوری اسلامی و‬
                  ‫آغاز موج بیسابقه اعدامها‬     ‫برطرف شد و هواپیما پرواز کرد‪ .‬از آن لحظه‪،‬‬    ‫همچنین برخی اسناد و اطلاعات مربوط به‬
‫نادری توضیح میدهد که به نظرش برای‬              ‫هواپیما را از طریق صفحه رادار در اینترنت‬     ‫دادگاه این همدست ابراهیم رئیسی «قاضی‬
‫اولین بار در آذر ‪ ،۱3۶۶‬نُه ماه قبل از شروع‬                                                  ‫مرگ» که اکنون به ریاست سیزدهمین دولت‬
‫کشتارها بود که متهم فعلی‪ ،‬یعنی حمید نوری‬                               ‫دنبال میکردم‪.‬‬
‫را دید‪ .‬در آن زمان او در یک سلول معمولی‬        ‫مصداقی ‪ 3۰‬سال در انتظار چنین لحظهای‬                ‫رژیم ایران رسیده‪ ،‬تنظیم شده است‪.‬‬
‫به همراه دیگران نگهداری میشد‪ .‬نادری‬            ‫بود‪ .‬او در این مدت به تحقیق در مورد متهمان‬   ‫دیتسایت با اشاره به دهه شصت خورشیدی‬
‫میگوید‪« :‬برای سرحال نگه داشتن خودمان‪،‬‬          ‫کشتار سال ‪ ۱3۶۷‬مشغول بود‪ .‬او میگوید در‬       ‫مینویسد‪ ،‬در اواخر دهه هشتاد میلادی‬
‫مخفیانه نرمش میکردیم‪ ».‬یکبار موقع انجام‬        ‫جوانی دستگیر و شکنجه شده و دهها نفر از‬       ‫هزاران دگراندیش و زندان سیاسی در‬
‫نرمش‪ ،‬حمید نوری با شش یا هفت نگهبان‬            ‫دوستانش در دهه شصت اعدام شدند‪ .‬او اکنون‬      ‫زندانهای ایران کشتار شدند‪ .‬اکنون یکی از‬
‫وارد سلول آنها شد‪ .‬از نظر نگهبانها‪ ،‬ورزش‬       ‫به همراه دهها نفر دیگر از جان بهدربردگان و‬   ‫مظنونین آن جنایت در برابر دادگاه قرار گرفته‬
‫نشانه مقاومت و به همین خاطر ممنوع بود‪.‬‬         ‫بازماندگان این کشتار در دادگاه نوری شهادت‬    ‫است‪ .‬او به دام یکی از افرادی افتاده است که‬
‫نادری را به یک اتاق دیگر منتقل کردند‪ .‬حمید‬     ‫میدهد‪ .‬در بین شاهدان‪ ،‬چندین ایرانی هم‬
‫نوری که آنموقع به او عباسی میگقتند به‬          ‫که در آلمان زندگی میکنند حضور دارند و‬                 ‫از آن کشار جان به در برده است‪.‬‬
‫همراه چهار یا پنج نفر دیگر او را برای ساعتها‬   ‫سیامک نادری یکی از آنهاست‪ .‬او که در در‬       ‫این روزنامه سپس توضیح میدهد‪ ،‬روز ‪9‬‬
‫زیر مشت و لگد میگیرند‪ .‬ایرج مصداقی نیز‬         ‫شهر بوخوم زندگی میکند از همبندیهای‬           ‫نوامبر‪ 2۰۱9‬حمید نوری‪ ۵9،‬ساله‪ ،‬با تهریش‬
‫گزارش میدهد که در زندان توسط حمید‬                                                           ‫خاکستری در هواپیمایی در فرودگاه تهران‬
                  ‫نوری شکنجه شده است‪.‬‬                              ‫سابق مصداقی است‪.‬‬         ‫نشسته بود‪ .‬به دلیل یک اختلال جزئی هواپیما‬
‫در زمانی که نادری و مصداقی زندانی‬              ‫گزارشگر دیتسایت در ادامه به سالهای نه‬        ‫نمیتوانست بلند شود‪ .‬نوری تأخیر هواپیما را‬
‫بودند‪ ،‬بیرون از دیوارهای زندان وضعیت‬           ‫چندان دور در ایران نقب میزند و شرایطی را‬     ‫به داماد سابق خود خبر داد‪ .‬او بعدا عین همین‬
‫سیاسی در حال تغییر بود‪ .‬اعضای باقیمانده‬        ‫ترسیم میکند که پس از اینهمه سال تغییر‬                                                         ‫که قوا نباید به طرف تهران حرکت کند»‪ .‬من‬          ‫به جایی بند شد‪ ،‬حق نان و نمکش را ادا خواهیم‬
‫مجاهدین خلق‪ -‬سازمانی که آنها در ارتباط‬         ‫چندانی نیافته است؛ فقط جامعه راه و حساب‬                   ‫مطلب را به پلیس نیز گفت‪.‬‬            ‫هم عصبانی آستین رضاخان را گرفتم و او را که‬       ‫کرد‪ ،‬تا رضا شاه بود‪ ،‬مقرری مناسبی به او‬
‫با آن دستگیر شده بودند‪ -‬به عراق رفته و در‬      ‫خود را از رژیم سرکوبگر و جنایتکار جدا کرده‬   ‫آنزمان نوری فکر میکرد داماد سابق وی‬              ‫سرجایش خشک ایستاده بود کشیدم و گفتم‪:‬‬             ‫میرسید‪ .‬اما نمیدانم بازماندگانش هوای او را‬
‫آنجا مستقر شده بود‪ .‬این سازمان در آنجا‬         ‫است و هربار که بتواند علیه جمهوری اسلامی‬     ‫پس از ورود به فرودگاه استکهلم منتظرش‬             ‫«این هم فرمان ملت است که قوای قزاق باید‬          ‫دارند یا نه‪ .‬خود من یکی دوبار که سراغم آمد‬
‫هرچه بیشتر به یک فرقه تغییر شکل داد‪.‬‬           ‫به خیابانها میآید و فریاد میزند که آن را‬     ‫است‪ .‬طبق برنامهای که با وی داشت به این‬                                                            ‫نانی در سفرهاش گذاشتم‪ .‬به هر حال‪ ،‬غروب‬
‫اِروند آبراهامیان تاریخ شناس در کتاب خود‬       ‫نمیخواهد‪ .‬دیتسایت در بیان این تصویر‬          ‫خیال بود که قرار است در یک تور اروپایی‬                                 ‫امشب حرکت کند»‪.‬‬            ‫همه چیز آماده حرکت بود که خبر دادند چند‬
‫با نام مجاهدین ایرانی مینویسد‪ :‬آنها همراه‬      ‫مینویسد‪ ،‬داستان مشترکی که مصداقی و‬           ‫با یک قایق لوکس به گردش برود‪ ،‬به میلان‬                             ‫***‬                            ‫نفر از شهر برای دیدن فرمانده فوج در راهاند‪.‬‬
‫با دیکتاتور عراق صدام حسین علیه کشور‬           ‫نادری تعریف میکنند دو سال پس از انقلاب‬       ‫و بارسلونا سفر کند‪ ،‬به دیسکو برود و با زنان‬      ‫سید داغ میشود و شرح عجز و لابه هیأت عالی‬         ‫بعد اسم آنها را آوردند‪ :‬معینالملک‪ ،‬منشی‬
‫خود مبارزه کردند‪ .‬صدام در سال ‪ ۱3۵9‬به‬          ‫اسلامی ‪ ۱3۵۷‬آغاز میشود‪ .‬انقلابی که شاه‬       ‫خوش بگذراند و از همه مهمتر‪ :‬داماد سابق‬           ‫را میدهد و این که رضا خان چقدر متزلزل بود‪.‬‬       ‫مخصوص احمدشاه؛ ادیبالسلطنه سمیعی‪ ،‬از‬
‫ایران حمله کرد‪ .‬در چنین وضعی البته که‬          ‫را سرنگون کرد و رژیم جدید اسلامی را به‬       ‫به او قول داده بود که در پایا ِن سف ِر نوری‪ ،‬او‬  ‫نگران از کاری که قرار بود انجام بشود‪ ،‬نگران‬      ‫طرف رئیسالوزراء سپهدار اعظم و کلنل هیک و‬
‫جنگجویان مقاومت میتوانستند به دردش‬                                                          ‫میتواند دخترخوانده و نوهاش را که در سوئد‬         ‫از این که در دروازه تهران جنگ و خونریزی‬          ‫ژنرال دیکن از طرف سفارت انگلیس میآمدند‬
‫بخورند‪ .‬کوتهزمانی قبل از پایان جنگ‪ ،‬آنها‬                                 ‫قدرت رساند‪.‬‬
‫در تاریخ ‪ 2۶‬ژوئیه ‪ ۱9۸۸‬یکبار دیگر به ایران‬     ‫یکی از گروههایی که در سال ‪ ۱3۶۰‬به‬                  ‫زندگی میکنند با خود به ایران ببرد‪.‬‬                               ‫خواازهدسیشدد‪.‬میپرسم‪:‬‬                   ‫که با فرمانده قزاق صحبت کنند‪.‬‬
                  ‫حمله کردند‪.‬‬                  ‫سرعت مورد حمله حاکمان جدید قرار‬              ‫البته آنچه نوری نمیدانست این بود که این‬          ‫= به نظر شما حق نداشت؟ به هر‬                     ‫من قبل از همه به رضا خان که سخت متزلزل‬
‫گزارشگر دیتسایت به این موضوع اشاره‬             ‫گرفت‪ ،‬سازمان مجاهدین خلق بود‪ .‬سازمانی‬        ‫طرح‪ ،‬تلهی داماد سابق و دامی بود که توسط‬          ‫حال‪ ،‬تهران مسلح بود و خطر جنگ‬                    ‫بود و با وجود آن که شب پیش دو هزار تومان‬
‫میکند که تاریخشناسان در این مورد مناقشه‬        ‫با کادرهای حرفهای در آن زمان از اقتصاد‬       ‫یکی از قربانیان پیشین وی برای او تدارک‬                                                            ‫از بیست هزار تومان مساعده را برای دلگرمی‬
‫دارند که آنچه در زندانها اتفاق افتاد تا چه‬     ‫مارکسیستی و ایدئولوژی اسلامی الهام‬                                                                                      ‫وجود داشت‪.‬‬             ‫تقدیمش کرده بودم‪ ،‬هنوز میترسید؛ گفتم‬
‫اندازه انتقام گرفتن از مجاهدین به خاطر‬         ‫میگرفت‪ .‬این سازمان در خرداد ‪ ۱3۶۰‬علیه‬                                 ‫دیده شده بود‪.‬‬                       ‫خشک و بدون توجه میگوید‪:‬‬              ‫که اول باید در مقابل کسانی که میآیند سفت‬
‫مشارکت و همراهی آنها در جنگ ایران و عراق‬       ‫رژیم حاکم اعلام جنگ مسلحانه کرد چرا که‬       ‫اینک از سوی دادگاه استکهلم علیه حمید‬             ‫ـ نه‪ ،‬فکرش شده بود‪ .‬قرار نبود خونی ریخته‬         ‫و محکم بایستد‪ .‬خیلی در گوشش خواندم‪ .‬در‬
‫بوده‪ .‬اما به این نکته اشاره نمیکند که این‬      ‫رژیم مانع از مشارکت آنها در قدرت سیاسی‬       ‫نوری به اتهام جنایت جنگی و قتل‪ ،‬اعلام جرم‬                                                         ‫عین حال به او گفتم به شیپورچی و همچنین‬
‫قتل عام میتواند همچنین به دلیل قطعنامه‬         ‫شده بود‪ .‬اعضای این سازمان بطور مخفی به‬       ‫شده است‪ .‬محاکمه او روز سه شنبه ‪ ۱۰‬اوت‬                                                ‫شود‪.‬‬         ‫سرهنگ باقرخان بمبی (که بعدها نام خانوادگی‬
‫‪ ۵9۸‬و قبول آتشبس در جنگ و نوشیدن‬               ‫فعالیت خود ادامه داده و با اقدامات تروریستی‬  ‫‪ 2۰2۱‬آغاز میشود‪ .‬به گفته دادستانی کل‬             ‫سماجت میکنم‪ ،‬این گره باید باز شود‪ .‬در‬            ‫نیکاندیش را انتخاب کرد) دستور بدهد در زمانی‬
‫«جام زهر» توسط خمینی رهبر جمهوری‬               ‫به جنگ چریک شهری روی آوردند‪ .‬البته‬           ‫استکهلم‪ ،‬نوری در شکنجه و اعدام بسیاری‬            ‫تهران حداقل ده هزار ژاندارم و پلیس حضور‬          ‫که او در اتاق مشغول مذاکره است‪ ،‬گوش به‬
‫اسلامی باشد‪ .‬رژیم تازه به قدرت رسیده که‬        ‫این سازمان با استفاده از واژه «ترور» در‬      ‫از زندانیان سیاسی در سال ‪ ۱3۶۷‬مشارکت‬             ‫داشت‪ .‬شایع بود که قرار است قزاقها به شهر‬         ‫فرمان من باشند و هر وقت دستور دادم‪ ،‬شیپور‬
‫جنگ را برای رسیدن به کربلا و «قدس»‬             ‫مورد اقداماتش مخالف است و میگوید آنچه‬        ‫داشته‪ .‬وکیل وی به خبرگزاریها گفت که‬              ‫بریزند‪ .‬در برابر این شایعه چه تدبیر دفاعی‬        ‫حرکت را بزنند و باقرخان با پرچم اردو‪ ،‬ستون‬
‫ادامه داده بود‪ ،‬حالا با قبول آتشبس و از‬        ‫این سازمان به آن متوسل شد یک اقدام‬           ‫موکل او این اتهامات را رد کرده است‪ .‬حمید‬         ‫اندیشیده شده بود‪ .‬انگلیسها به نیروی نظامی‬        ‫را حرکت بدهد‪ .‬ضمناً به او گفتم هرجا گیر‬
‫بین رفتن بهانه و «برکت جنگ»میبایست از‬          ‫مشروع در برابر یک رژیم نامشروع بود چرا‬       ‫نوری در بازجویی توسط پلیس گفت که او‬              ‫داخل تهران مسلط نبودند‪ .‬افسران سوئدی‬             ‫کرد‪ ،‬بگوید تا ما از «اتاماژور» یعنی ستاد ارتش‬
‫دست مخالفانی که بسیاری از آنان در زندانها‬      ‫که نیروهای سرکوبگر رژیم در خیابانها به‬        ‫را به خاطر تشابه اسمی اشتباهی گرفتهاند‪.‬‬         ‫رهبران ژاندارم و پلیس بودند‪« .‬کلنل گلروپ»‬        ‫خودمان کسب تکلیف نکنیم‪ ،‬کاری نمیکنیم‪.‬‬
‫اسیر بودند‪ ،‬راحت شود تا در شرایطی که‬           ‫آنها حمله کرده‪ ،‬آنها را میکشتند و هزاران‬                                                      ‫ژاندارمری را داشت و «بیورلینگ» شهربانی را‬        ‫هوا تاریک شده بود که آقایان رسیدند‪ .‬آنها را‬
‫دیگر بهانهای برای انجام وعدههایی که برایش‬                                                             ‫برای نخستین بار در جهان‬                ‫کفالت میکرد‪ .‬این جا یک نفر به قوای شهر‬           ‫در اتاق جنب قهوهخانه بردند‪ .‬باز هم به رضاخان‬
‫انقلاب شد‪ ،‬وجود ندارد‪ ،‬مخالفان مزاحم‬                              ‫نفر را دستگیر کردند‪.‬‬      ‫اگر واقعا فرد مورد اتهام‪ ،‬همان فرد مورد نظر‪،‬‬     ‫دستور داده یا تدبیر کرده که در برابر قزاقها‬      ‫دستور دادم که محکم باشد‪ .‬و اتفاقاً منظره‬
‫نشوند و مردم را تحریک نکنند‪ .‬در عین حال‬        ‫دو نفر از آن هزاران نفری که در همانسال‬       ‫یعنی حمید نوری باشد‪ ،‬در اینصورت نخستین‬                                                            ‫ورودش با آن قد بلند و هیکل و کلاهپوستی‬
‫این اعدامها یک زهرچشم وحشتناک از همه‬           ‫دستگیر شدند‪ ،‬ایرج مصداقی و سیامک نادری‬       ‫بار در جهان است که فردی بطور قانونی باید‬                                    ‫ساکت باشند‪.‬‬           ‫قزاقی و یاپونچی تا روی قوزک پا خیلی مؤثر و‬
‫مخالفان بود چرا که در کنار مجاهدین بسیاری‬      ‫بودند‪ .‬مصداقی میگوید او در آنزمان فقط‬        ‫برای این دوره از تاریخ ایران حساب پس دهد‪.‬‬
‫از دگراندیشان و زندانیان سیاسی گروههای‬         ‫هوادار سازمان مجاهدین بود و در تظاهرات‬       ‫این دادگاه میتواند روی تحولات سیاسی‬                                     ‫= چه کسی؟‬                                           ‫تکان دهنده بود‪.‬‬
                  ‫مختلف چپ نیز قتل عام شدند‪.‬‬   ‫آنها شرکت میکرد‪ .‬نادری اما توضیح میدهد‬       ‫فعلی هم تاثیر بگذارد چرا که ابراهیم رئیسی‬        ‫سید در برابر این سؤال و سماجت من به تلخی‬         ‫من از پنجره توی حیاط او را میپاییدم‪.‬‬
‫بنا بر گزارش دیتسایت‪ ،‬دادستان استکهلم‬          ‫که وی کادر و نفوذی سازمان مجاهدین در‬         ‫که به تازگی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی‬                                                           ‫پنجره کوتاه بود و خوب توی اتاق دیده میشد‪.‬‬
‫در پرونده حمید نوری ارتباط حمله مجاهدین‬                                                     ‫در ایران سوگند یاد کرده‪ ،‬متهم است که در‬                           ‫غمناکی سر تکان میدهد‪:‬‬           ‫اول کار خیلی خوب و محکم صحبت کرد‪ .‬اما‬
‫به ایران با قتل عام در زندانها را را واضح‬                                  ‫ارتش بود‪.‬‬        ‫کشتار سال ‪ ۱3۶۷‬به عنوان معاون دادستان‬            ‫ـ آقا‪ ،‬انسان نامرد است‪ .‬انسان بنده پول است‪.‬‬      ‫وقتی ادیبالسلطنه با آن گفت و افت شیرین و‬
‫و آشکار میبیبند‪ .‬بر همین اساس است که‬           ‫نادری در ‪ ۵‬مهر و مصداقی در ‪ ۶‬مهر ‪۱3۶۰‬‬        ‫تهران در آن زمان نقش داشته و حالا قرار‬                                                            ‫چرب و نرمش دهن باز کرد‪ ،‬رضاخان شل شد‪.‬‬
‫دادستان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان‬                                                     ‫است ایالات متحده و اتحادیه اروپا از ماه‬                ‫من آنها را قبل از حرکت خریده بودم‪.‬‬         ‫معینالملک خطابهای در این که شما فرزندان‬
‫سال ‪ ۱3۶۷‬را به عنوان جنایت جنگی در‬                       ‫دستگیر شده و به زندان افتادند‪.‬‬     ‫سپتامبر با چنین فردی مذاکرات خود را در‬                                                            ‫اعلیحضرت شاه هستید ایراد کرد و این که قزاق‬
‫کیفرخواست دستهبندی کرده است‪.‬‬                   ‫بر اساس آنچه این دو نفر میگویند‪ ،‬آنها‬                                                                            ‫= چه کسانی را؟‬                ‫یعنی قزلباش خاندان قاجار و بعد هم ژنرال‬
‫در اوایل امردادماه ‪ ۱3۶۷‬همانگونه که اسناد‬      ‫سالهای زیادی را در زندانهای مختلف‬                    ‫مورد توافق هستهای از سر بگیرند!‬          ‫ـ امیر نظام وزیر جنگ و یکی دو نفر از اعضای‬       ‫دیکسون آنها را از تخطی نظامی ترساند و به‬
‫و مدارک و شواهد نشان میدهند‪ ،‬زندانبانان‬        ‫در تهران در زندان اوین و در کرج در‬           ‫گزارشگر روزنامه دیتسایت سپس به روند‬              ‫دیگر کابینه را‪ .‬حالا که قرار است بگویم‪ ،‬میگویم‪.‬‬
‫بدون اطلاع قبلی شروع به مسدود کردن‬             ‫زندانهای قزلحصار و گوهردشت بسر‬               ‫دستگیری حمید نوری در سوئد میپردازد‬               ‫نفری پانصد لیره طلا خدمتشان فرستادم با‬                                ‫خلع درجه تهدید کرد‪.‬‬
‫ارتباط زندانیان با دنیای خارج کردند‪ .‬آنها‬      ‫بردند‪ .‬نادری توضیح میدهد که سه سال‬           ‫و مینویسد‪ ،‬نام مردی که به همراه داماد‬            ‫پیغام این که به فرماندهان ژاندارم و پلیس دستور‬   ‫نیم ساعت بعد‪ ،‬از رضاخان پر هیبت‪ ،‬آدمی‬
‫رادیو و تلویزیونها را جمع کردند‪ ،‬تماسهای‬       ‫در سلول انفرادی بوده و در همان مدت‬           ‫سابق نوری برنامه دستگیری حمید نوری را‬            ‫بدهند چون قزاقها قصد قتل و غارت ندارند‪،‬‬          ‫در آستانه تسلیم باقی مانده بود که حتی یادش‬
‫تلفنی را قطع و کارگاههای داخل زندان را‬         ‫چندین بار و هربار برای چندین روز‪ ،‬او را‬      ‫طرحریزی کرد ایرج مصداقی است‪ .‬او شش‬               ‫آنها هم در موقع ورود قزاقها مقاومت نکنند‬         ‫رفته بود برای مشورت به اتاماژور مراجعه کند‪.‬‬
‫که زندانیان در آنجا با همدیگر ارتباط برقرار‬    ‫به یک تاریکخانه‪ ،‬سلولی در ابعاد ‪ ۸۰‬در‬        ‫ماه از حمید نوری بزرگتر است و من امروز‬           ‫و بعد از این که کار تمام شد‪ ،‬پلیس و قزاقها با‬    ‫ناچار من نایب رضاقلی خان (بعدها سرتیپ‬
‫میکردند تعطیل کردند‪ .‬سپس موجی از‬               ‫‪ ۱۸۰‬سانتیمتر منتقل میکردند‪ .‬سلولی که‬         ‫موفق شدم با وی در خانهاش در استکهلم‬                                                               ‫امیرخسروی رئیس بانک ملی و صاحب امضای‬
‫اعدامها‪ ،‬که تا آن زمان در تاریخ ایران بیسابقه‬  ‫«نور و پنجرهای نداشت‪ ».‬نادری در ادامه‬        ‫تلفنی حرف بزنم‪ .‬او گفت‪ :‬روزی که حمید‬                         ‫هم اداره شهر را به عهده بگیرند‪.‬‬      ‫معروف ده تومانیهای رضا شاهی) را فرستادم‬
‫بود‪ ،‬شروع شد‪ .‬از ‪ ۷‬امرداد زندانیان سیاسی‬       ‫به گزارشگر دیتسایت میگوید‪« :‬زمستانها‬         ‫نوری در نوامبر ‪ 2۰۱9‬بازداشت شد‪ ،‬داماد‬
‫را برای بازجوییهایی مشابه تفتیش عقاید به‬       ‫آنقدر سرد بود که از سقف قندیل آویزان‬         ‫سابق وی پیام داد که پرواز وی تأخیر دارد‪.‬‬                             ‫= سپهدار چی؟‬                        ‫که به او مسأله اتاماژور را یادآوری کند‪.‬‬
‫نز ِد یک هیئت میبردند‪ .‬از زندانیان طرفدار‬      ‫میشد‪ ».‬یکبار او موفق میشود دمپاییهای‬         ‫خبر خیلی بدی بود‪ .‬فکر کردم نوری از ماجرا‬         ‫ـ سپهدار را خواب کرده بودند‪ .‬وزرایش به او‬        ‫رضاقلی خان پا کوبید و گفت که اتاماژور شما‬
‫سازمان مجاهدین پرسیده میشد که طرفدار‬           ‫نگهبان را بدزدد تا بتواند موقع دراز کشیدن‬    ‫بو برده و نمیآید‪ .‬بالاخره بعد از نزدیک دو‬        ‫اطمینان داده بودند که قزاق بدون ایجاد خطری‬       ‫را احضار کرده‪ .‬آدمهای حاضر جا خوردند‪ .‬فکر‬
                  ‫کدام گروه هستند‪.‬‬             ‫زیر خود گذاشته تا کمی از شدت سرمای‬           ‫ساعت‪ ،‬مشکل خرابی در ورودی هواپیما‬                ‫وارد تهران میشود‪ .‬به همین جهت در تلفنی‬           ‫کردند که واقعاً تشکیلاتی در کار است‪ .‬انگلیسیها‬
‫ادامه در صفحه ‪۱۷‬‬                               ‫کف سلول کم کند‪ .‬نادری میگوید‪:‬‬                                                                 ‫که شاه از قصر فرحآباد در همان شب کودتا به‬        ‫که میدانستند اتاماژور یعنی چه؛ معینالملک و‬
                                               ‫شکنجهگران با نشان دادن شلاق به زندانیان‬                                                       ‫او میکند او به شاه اطمینان میدهد که قزاق‬         ‫ادیبالسلطنه هم که نمیدانستند سکوت کردند‪.‬‬
                                               ‫میگفتند‪« :‬قانون اساسی ما شلاق است!»‬                                                           ‫برای دریافت حقوق عقب مانده به طرف تهران‬          ‫به نظرم معینالملک فکر کرد اتاماژور اسم یک‬
                                               ‫موقع شلاق زدن‪ ،‬دست و پایش را به تخت‬                                                                                                            ‫افسر خارجی است‪ .‬پرسید‪« :‬اتاماژور کیست؟»‬
                                               ‫میبستند و آنقدر او را شکنجه میکردند‬                                                                                   ‫حرکت کرده است‪.‬‬
                                                                                                                                             ‫قانع نمیشوم‪ .‬چیزی در این جدول گم شده‪.‬‬
                                                        ‫که خون زیر تخت جمع میشد‪.‬‬                                                             ‫یک یا دو حرف کم است‪ .‬ولی حرفهایی که سید‬
                                                                                                                                             ‫میزند با راست و ریست تاریخی جور در میآید‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17