Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۲۴ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷90
جمعه 22تا 2۸مرداد ماه۱4۰۰خورشیدی
از اعلامیه را هم به او دادم .در ضمن نگاهی به یک کتاب و سرگذشت رضاشاه در چهارچوب مدرنیزه
نام کاظم ثقفی رابط حزب توده در حیرتآور یک خانواده ()1 کردن ایران؛ تعدادی جوان دیپلمه
را روانه اروپا کرد تا علم و دانش
وین با مرکز را هم افشاء کردم». دکتر یزدی بیاموزند و خادم کشور شوند .یکی از
ضمن گفتگو با سرهنگ آیرملو؛ و دو پسرش؛ آنها؛ جوانی بود به نام مرتضی یزدی.
در اطاق باز میشود و تیمسارسرتیپ حسین و فریدون مرتضی یزدی رشته طب را با
حسن علویکیا؛ معاون رئیس کل در گرداب نمرات عالی به پایان رساند؛ دوره
ساواک وارد اتاق شد و پرسشهائی تخصص جراحی را در بیمارستانهای
سرنوشت آلمان گذراند ،در بیمارستان با
در مورد حزب توده از من کرد.»... همسر آیندهاش ،هلا بدورفتیگ*آشنا
ملاحظه میکنید؟ ارزش فعالیت ایرج هاشمیزاده شد .این آشنائی منجر به ازدواج
حسین را از همین ملاقات میتوانید و دو فرزند ،حسین و فریدون شد.
حدس بزنید .شخص معاون ساواک سرهنگ به من نشانی و شماره تلفنی بودم .برخورد منفعلانه دکتر رادمنش شیرین است ولی خیلی سفت به در نزد شاه با یک درجه تخفیف به اوایل دهه 3۰میلادی یزدی همراه
ایران میخواهد ببیند این مهره داده بود که من همه مدارک را برایش نیز مزید برعلت شد و از حزب توده و نظرم میرسد .تازه فهمیدم که این حبس ابد تبدیل شد. خانوادهاش به ایران بازگشت و در
باارزشی که از آسمان به دامن ساواک میفرستادم یا تلفنی برخی از اخبار سیاست حزب هم زده شدم و چون عسل مصنوعی است .حتی قهوه بیمارستان گوهرشاد شروع به کار
گذشته خود را پایبند به آرمانهای آلمان شرقی هم قهوه مصنوعی بود سالها بعد ،دکتر یزدی درگیر و دار کرد و در کنار آن استاد دانشکده
افتاده؛ کیست؟ مهم را به او میرساندم. و اگر قهوههای وین را خورده بودی دستگیری و محکومیت دو فرزندش پزشکی نیز بود؛ استاد رشته جراحی
خود حسین هم تعجب میکند و « ...در تابستان ۱9۶۱درلایپزیک حزب نمیدیدم.»... که دیگر بدبختی بود ...من ۱۶سال بار دیگر از عفو شاه برخوردار و از و درآن دوران معروفترین و شاید هم
میگوید « ....راستش من هم بسیار سرزده به خانه رادمنش رفتم؛ کسی با این اعتراف صریح حسین؛ ورود در زندان از این قهوهها خوردم...
شگفتزده شده بودم .مانده بودم که در منزل نبود؛ نگاهی به صندوق جمس بوند به صحنه و نحوه معرفی برلین شرقی وحشتناک بود و اصلا زندان راهی خانه شد. تنها جراح حاذق ایران!
دومین شخص سازمان امنیت ایران پستی رادمنش انداختم .در صندوق تصورش را نمیشد کرد؛ شهر خرابه حسین و فریدون یزدی تقویم سال ۱3۱۶شمسی را نشان
در سلسله مراتب ساواک از من بیست پستی دو نامه پیدا کردم؛ نامهای از او میافتم «بوند؛ جمس بوند»!! بود ،فرقی با سال ۱94۵نداشت... پسران یزدی از دبیرستانهای میدهد ،رضا شاه با مشت آهنین
رابط حزب در شهر گراتس اتریش یزدی؛ حسین یزدی !! هرطرف که نگاه میکردی خانههای تهران فارغالتحصیل میشوند؛ این دو حکومت میکرد و دستگاه اطلاعات
و چند ساله چه میخواهد؟» و پاکتی از بزرگ علوی که حاوی فروریخته میدیدی ...دو سال پس جوان تحت تاثیر چپگرائی محیط و و امنیتاش گروه ۵3نفر را به جرم
من اگر به جای قاسم نورمحمدی دو نامه از ایران بود و یکی از این حسین یزدی با کوله پشتی از تنفر از ورودم به آلمان شرقی به خاطر پدر تودهای؛ به حزب توده ایران جلب فعالیتهای ضددولتی دستگیر و روانه
بودم در پاسخ به حسین بیست و چند نامهها از طرف مسؤول سازمان حزب و انتقام یک راست به کنسولگری میشوند؛ با پخش اعلامیه و فریاد زندان کرد .در میان دستگیرشدگان
ساله آن زمان و حسین ۶۰و اندی دولت شاهنشاهی ایران در برلین نام مرتضی یزدی هم به چشم
ساله امروزی میگفتم :تو یک قطعه
زمرد نادری بودی که مفت و مجانی میخورد.
به دامان ساواک افتادی .علویکیا با محکومیت گروه ۵3نفر ،منجمله
که سهل است؛ خود تیمسار رئیس دکتر مرتضی یزدی ،در بهار ۱3۱۸
ساواک هم ممکن بود پای پیاده از شمسی و آغاز جنگ جهانی دوم؛
همسر دکتر یزدی با دو فرزند
تهران به دیدارتو بیاید! خردسال ایران را به سوی آلمان
حسین برخلاف گفتههایش مرد
زیرکی است؛ میگوید...« :همه ترک کرد.
اینها نشان میداد که من مهمترین چهارسال بعد ،با ورود ارتش بیگانه
جاسوس ساواک در حزب توده به خاک ایران و استعفای رضا شاه از
سلطنت؛ گروه ۵3نفر از زندان راهی
بودم.»...
و برای اثبات گفته خود؛ شما را خانه شدند.
به اسناد ساواک که چند سال پیش
در ایران انتشار یافت رجوع میدهد.
دکتر مرتضی یزدی دکتر یزدی در میان سرهنگ امجدی(راست) و تیمور بختیار دکتر مرتضی یزدی با همسر و دو فرزندش
و از بیاطلاعی ساواک از درون حزب توده در اصفهان نوشته شده بود...... غربی میرود و خودش را معرفی دوست دختر فرانسویام به برلین مرگ بر شاه در امجدیه و شعارنویسی د ر هفتم مهر ما ه
قبل از شروع کار خود و آشنائی دقیق این نامهها را با خود به برلین غربی میکند: غربی نقل مکان کردم .مقایسه این و بازی یک گام به پیش ویک گام به (۱32۰سپتامبر )۱94۱سلیمان
ساواک از درون حزب بعد از شروع بردم و درآنجا عکسبرداری کردم شهر دو نیمه واقعاً غیرممکن بود؛ پس ـ که به یک گام به پس را حزب میرزا اسکندری؛ ایرج اسکندری؛ رضا
و نام و نشانی فرستندگان نامهها را یزدی ،حسین یزدی! ،پسر دکتر هیچ شباهتی به هم نداشتند .برلین به خوبی مسلط بود! ـ و نگاهی به روستا؛ دکتر مرتضی یزدی؛ محمد
جاسوسی خود یاد میکند. برای سرهنگ آیرملو فرستادم .اصل مرتضی یزدی تودهای ،زندانی محکوم غربی شور و هیجان دیگری داشت. جزوههای کوچک چینی رفیق مائو؛ یزدی( برادر مرتضی) بزرگ علوی؛
از لو رفتن سازمان حزب در نامهها را هم با پرداخت ۵۰مارک بسیاری از خرابیهای شهر را مرمت وظایف میهنی خود را انجام میدادند. عبدالحسین نوشین ،دکتر محمد
اصفهان و دستگیری 9۰نفر از اعضای آلمان غربی به یک آلمانی؛ دوباره به به حبس ابد! کرده بودند و میرفت که باز به یکی ترس و نگرانی پدر زندانی و بهرامی و علی امیرخیزی تأسیس
حزب در اصفهان و از همین طریق صندوق پستی رادمنش برگرداندم». کارمند کنسولگری ،صالحی نامی؛ از زیباترین و سرزندهترین شهرهای مادرآلمانی خوشبختانه به داد دو
لو رفتن اسامی دانشجویان تودهای و سازمان حزب توده ایران به زرنگ و ناقلا! سریع به حسین یزدی پسر بالغ آمد و به آلمان فرستاده حزب توده ایران را اعلام کردند.
درگراتس و مسؤول حزب در وین همین سادگی در اصفهان لو میرود پیشهاد همکاری با ساواک میکند. دنیا بدل شود.»... شدند .تاریخ ۱9۵4میلادی را نشان در دهم مرداد ۱32۵درکابینه
باخبر شدیم .حال به دنباله عملیات و 9۰نفرشب به عوض خوابیدن « . . .ا نگا ر من منتظر چنین پدر در نامهای از زندان به میدهد ،.ایرج اسکندری مسؤول اعزام قوامالسلطنه ،سه تودهای بر صندلی
جاسوسی جمس بوند ساواک گوش در خانه و درکنار زن و بچههای پیشنهادی بودم .بیدرنگ قول پسر؛کیانوری را متهم به لورفتن تودهایها به کشورهای سوسیالیستی وزارت نشستند :دکتر مرتضی یزدی
خود؛ راهی سلول زندان ساواک همکاری به ساواک دادم .بله به همین در وین همراه با مصطفی لنکرانی وزیر بهداری؛ دکتر فریدون کشاورز
فرا دهیم. میشوند .جالب اینجاست که هیچ سرعت ...من دیگر مدتی بود که به خود میکند: در فرودگاه وین به پیشواز حسین؛ وزیر فرهنگ و ایرج اسکندی وزیر
*در نشست اعضای حزب توده نشانی از دلهرگی و دل هراسی و آرمانهای حزب پایبند نبودم .از «...ما از این نامه چند نسخه پسر دکتر یزدی میآید ..حسین در
برای انتخاب نمایندگان پلنوم نهم تغییر روش و متد تماس با ایران سوی دیگر از نظر من آشکار بود که فتوکپی گرفتیم و اصل نامه را به تاریخ اول سپتامبر ۱9۵4به برلین بازرگانی وپیشه و هنر.
حسین نیز شرکت دارد .در این در رفقای صدرحزب و جستجوی کیانوری پدرم را لو داده ولی رهبری رادمنش دادیم ...دیگر هیچ احساسی شرقی پایتخت آلمان شرقی پرواز با خاموشی آتش جنگ ،بانو هلا
جلسه نام تمامی اعضای حزب توده علل لو رفتن سازمان اصفهان دیده حزب کیانوری را مورد بازخواست جز کینه و نفرت و انتقامگیری در میکند؛ یکسال بعد ۱99۵ ،میلادی، یزدی و دو پسرش حسین و فریدون
که در صفحهای یادداشت شده بود نمیشود؛ کمیته مرکزی حزب برای قرار نمی داد....من کسی هستم که من نبود ...پدرم در خارج از زندان فریدون نیز قدم برخاک جمهوری بار دیگر راهی تهران شدند و دو
بین حاضرین پخش میشود،حسین اطمینان خاطر و حفاظت(!) رفقا در همیشه در زندگیام سعی کردهام آدم از پشتیبانان با نفوذی برخوردار دموکراتیک آلمان میگذارد ،این پسر در دبستان قائم مقام شروع به
یک نسخه که زیادی چاپ شده بود یا اصفهان؛ ارتباط و مبادله اطلاعات را قاطعی باشم .دوره ،دوره جنگ سرد بود؛ سید ضیاءالدین طباطبائی که صفت «دموکراتیک» کشورهای سوادآموزی کردند؛ حسین درکلاس
رفیقی فراموش کرده بود آن را تحویل از طریق دانشجویان تودهای درگراتس بود و من جایم را تعیین کرده بودم از دوستان پدربزرگ من بود و نیز سوسیالیستی مرا همیشه به یاد امثال پنجم و فریدون در کلاس چهارم.
دهد؛ در جیب میگذارد و سرهنگ برنامهریزی کرده بود .طبیعی است حکیمالملک که مدتی وزیر دربار این دو بچه خردسال با زبان فارسی
اسامی این رفقای گراتس نیز علاوه وآن هم در جبهه مخالف! بود و از سوی دیگر پدرخوانده پدرم و حکم خودمان میاندازد: بیگانه بودند ،اما در محیط دبستان
آیرملو صاحب آن میشود. بر 9۰نفر روی میز سرهنگ آیرملو ـ دغدغه اخلاقی؟ بود .اینها پیش شاه پا در میانی کرده توکه نی زن بودی چراآقا دائیت وکوی وبرزن سریع بر زبان فارسی
*حسین قبل از آن فهرست اعضای بودند .بله پدرم با این تقاضا توانست
کمیته مرکزی و دفترسیاسی حزب قرار گرفت. ـ«خیر ،اتفاقا برعکس؛ افتخار هم زنده بماند ـ تقاضای عفو از شاه ـ اما مرد! ،بگذریم... مسلط شدند.
توده همراه با شرحی از ویژگیهای من تصور نمیکنم رفقای کمیته میکردم که تودهایها را لو میدهم» همین تقاضای عفو باعث شد که به حسین و فریدون در سالهای ۵4و به دنبال سوءقصد به شاه؛ در
شخصیتی برخی از رهبران حزب را مرکزی حزب توده ایران و مسؤولین تحریک کیانوری ،کمیته اجرائی حزب ۵۵میلادی باتسلط به دو زبان؛ پدر پانزدهم بهمن ماه ۱32۷در محوطه
حزب با لو رفتن سازمان وسیع ـ پول؟ مرکب از خود کیانوری؛ دکترحسین ایرانی و مادرآلمانی؛ شهروند آلمان دانشگاه تهران؛ فعالیت علنی و قانونی
به ساواک فرستاده بود. اصفهان دچار دغدغه اخلاقی شده ـ«تنها نکتهای که در این میان جودت؛ مهندس علی َعلَ ّوی و دکتر شرقی میشوند .برلین به دوتکه حزب توده ایران پایان یافت و تعدادی
*اسامی مسؤولان«کمیته آلمان» باشند .خلاف این تصور در کارنامه هیچ نقشی بازی نمیکرد؛ پول بود»! محمد بهرامی اطلاعیهای در چهارم تقسیم شده .جنگ چند سالی است از سران حزب دستگیر و روانه زندان
(مرکب از سه تن با نامهای محمدرضا کمیته مرکزی حزب در لایپزیک و شهریور ماه ۱33۷انتشار دهند و به به پایان رسیده و دو سیستم کاملا شدند ،در میان دستگیرشدگان بار
قدوه؛ داود نوروزی و محمود مدرسی تغییرات اساسی در محافظت و امنیت به ساواک خوش آمدید! پدرم تهمت خیانتزده او را از حزب متفاوت فرصت داشتند آستینها را دیگر نام دکتر مرتضی یزدی دیده
که بعدها با استعفای مدرسی؛ حسن اعضای حزب و مکاتبات و ارتباطات «پس از مدتی با سرهنگ آیرملو؛ اخراج کنند .کیانوری همیشه مخالف بالا بزنند وکشور را بازسازی کنند؛
نظری و پس از او فرجالله میرانی در باید دیده میشد که نشد ،به حق مسؤول ساواک در اروپا آشنا شدم... پدرم بود و در جلسات هیأت اجرائی این دو جوان از نزدیک دو سیستم میشود.
این جمع قرارگرفت) به ساواک داد. خواهید پرسید به چه دلائلی چنین ساواک مدتها کوشش کرده بود که حزب توده رسماً پدرم را جاسوس سوسیالیستی وکاپیتالیستی را جلوی دوران؛ دوران تاخت وتاز حزب
* ر هبر ا ن حز ب صا حب تهمتی به این رفقا میزنم ،پس به در داخل آلمان شرقی جاسوس پیدا انگلیس خطاب میکرد؛ حتی شنیدم چشمان خود داشتند .زمان؛ زمان توده ایران بود؛ افسران تودهای نقشه
پاسپورتهای جعلی بودند و اسامی کند؛ ولی ناکام مانده بود؛ حال میدید که کار به زد و خورد درکمیته اجرائی فرار رفقا را از زندان قصر در سر
مستعار رهبری حزب را داشتند. دنباله درددل حسین گوش کنید: که یکی از خود تودهایها؛ آن هم پسر هم رسیده بود ...با خواندن این نامه انتخاب بود. داشتند و پیاده کردند .شبی در24
طبیعی بود که موضوع مسافرت؛ «در ماه ژوئن ۱9۶۱از سوی دکتر یزدی به آنها مراجعه کرده و و شرح شکنجههایی که بر پدرم حسین کیفیت این بازسازی را آذرماه ۱329دکتر مرتضی یزدی
اسم مستعار؛ تاریخ مسافرت؛ تاریخ رادمنش مأموریت یافتم چند بسته از خواهان همکاری با ساواک شده رفته بود و از همه بدتر دست داشتن درآن زمان چنین توصیف میکند: همراه ۸رفیق زندانی سلول زندان
بازگشت وکشور مورد نظر را اطلاع اعلامیههای حزب توده را با اتومبیل است .خب ،این موفقیت بزرگی برای کیانوری در دستگیری پدرم؛ صورت « ....تفاوت واقعا از زمین تا آسمان را با زندگی مخفی تعویض کرد.
به وین ببرم و تحویل کاظم ثقفی؛ آنها بود .من در همان هفتههای مسأله دیگر برایم تغییر یافت و کینه بود؛ ما هر دو از تهران آمده بودیم. چهارسال بعد؛ سال ۱333دوباره
میدادم. مسؤول حزب در وین بدهم ......درکلن اول مدارک سری حزب را به صالحی عمیقی را در خود نسبت به کیانوری در تهران همه چیز را میتوانستی دستگیر و راهی زندان شد و در
«دنباله دارد» پیش سرهنگ آیرملو رفتم و نسخهای داده بودم و سرهنگ آیرملوـ مسؤول احساس میکردم .دیگر در فکر انتقام بخری ،من اولین بارکه در لیپزیک دادگاه تجدید نظر محکوم به اعدام
ساواک در اروپا ـ بیتردید این عسل خریدم دیدم که عسل البته شد .حکم دادگاه با وساطت دو سه
*زیرنویس()Hell Beduerftig مدارک را دیده بود ...من مستقیما تن از رجال قدیمی و دوستان یزدی
به سرهنگ آیرملو وصل شده بودم...