Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۳۰ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - ۱۲شماره ۱۷96
جمعه ۲تا ۸مهرماه۱400خورشیدی
جنون و تماشا؛ ابراهیم در لجن گزارش ـ مصاحبۀ صدرالدین الهی
سید ضیا؛ مرد اول یا مرد دوم کودتا ()۱۷
( کیهان لندن شماره ) ۱4۱9
داستان من و مصدقالسلطنه
و ایران کردم .آنطوری که من انتظار منعقد بود ،بنده یک تلفن داشتم با س ّید میگوید:
داشتم از عهدۀ انجام وظایف خودش تمام ولایات با حاج مخبرالسلطنه در روز دوم کودتا معینالملک رئیس
برآمد ،جز او کسی در آن روز به آن آذربایجان؛ با کی در فارس؛ مخابرات دفتر اعلیحضرت احمدشاه آمد به من
حد و مرز ،قدرت این انتظامات را حضوری راجع به امنیت و استقرار و گفت ،شاه شما را احضار کرده ،رفتیم
نداشت .این لیاقت را داشت و من سکونت ،نکتهای که ضمناً فراموش و بعد از یک ساعت و نیم صحبت با
از این جهت برای او ،طلب مغفرت نمیکنم بهتون عرض کنم ،مرحوم
نویدالسلطان پسر مظفرالدینشاه، شاه...
میکنم. نمیدانم حالا زنده است یا مرده ،در = ...میخواستم استدعا
ولی روابط سفارت انگلیس با من پاریس به من گفت تلگرافی از شما کنم بفرمایید اولین جمله
تا یک اندازه خوب شد .برای این که آمد به رؤسای ایلات لرستان ،آنها را به خا طر تا ن هست که . . .
من قبول کرده بودم از آن قراردادی تلگرافخانه احضار کرده بودید ،رئیس ـ عرض میکنم .رفتم آنجا ،شاه
که با انگلیسها ما منعقد کردیم نشسته بود روی صندلی ،در اتاق هم
صندلی دیگری نبود .برحسب عادت،
سیدابراهیم رئیسی معروف به «قاضی مرگ» در دوشنبه پایتخت تاجیکستان؛ ۱۷سپتامبر ۲۰۲۱ برحسب ترادیسیون ،برحسب سوابق،
من هم ناچار شدم بنشینم روی زمین.
وزارت اطلاعات تا سازمان اطلاعات تدریس در بهترین دانشگاههای کشور =تفاوت ابراهیم رئیسی مصدقالسلطنه (دکتر محمد مصدق) شاه گفت این چه اوضاعی است
سپاه (ساس) و دادگاههای انقلاب، هم شدند. با باقی جانیان شاغل در فراهم کردهاید؟ تمام ارکان سلطنت،
یک عنوان «دکتر» حمایل شخصیت قو ه قضا ئیه جمهو ر ی اگر خسارتی متوجه انگلیسها شده تلگرافخانه تلگراف را آورد پیش من تمام خانوادۀ من ،تمام چه ،تمام چه
منحوس و جنایتکارش کند و در وقت تفاوت ابراهیم رئیسی با باقی اسلامی ،در میزان موفقیت باشد ما جبران بکنیم ،و از انگلیسها گفت آقا چی میگویید ،من چطور گرفتید و توقیف کردید ،قصدتان
فراغت از شکنجهگری و جنایت ،به جا نیا ن شا غل د ر قو ه قضا ئیه و پیشرفتی است که او در و مستر نرمان ممنون هستم که با اینها را احضار بکنم ،اینها به کسی
گلکاری ساحت دانشگاه هم بپردازد. جمهوری اسلامی ،در میزان موفقیت رسیدن به مناصب بالای من موافقت کردند که پلیس جنوب اعتنا نمیکنند بالاخره گفتند تو چیست؟
عملآمدن جانوری چون ابراهیم و پیشرفتی است که او در رسیدن به حکومتی کسب کرده است. را الغاء بکنیم و بعد از موافقت مجبور هستی این تلگراف را بفرستی. من شروع کردم به بیان اوضاع
رئیسی بر بساط حکومت جمهوری مناصب بالای حکومتی کسب کرده این پیشرفت پیوسته اما آنها ،من مرحوم حسین علاء که در سهچهار روز بعد تمام اینها از مملکت ،گفتم مردهشور این ارکان
اسلامی ،محصول انحطاط هر سه است .این پیشرفت پیوسته اما بیش بیش از آنکه مولود لیاقت یا لندن بود ،او را مأمورش کردم برود ایلات آمدند ،گفتم شما به چه سلطنت را ببرد .اگر اینها آدم بودند،
نهادی است که ذکرشان رفت. از آنکه مولود لیاقت یا زرنگی سید زرنگی سید ابراهیم باشد، در سوئد ،پنجاه نفر افسر سوئدی جرأتی آمدید...؟ گفتند« :ها ...کسی من سید ضیاءالدین نباید اینجا الان
او برآمده از فساد دستگاه قضا، ابراهیم باشد ،محصول فرمانبرداری محصول فرمانبرداری و برای ژاندارمری بخواهد ،در همان که فرمانفرما و عینالدوله را میگیرد در حضور اعلیحضرت باشم ،پس من
انحطاط نهاد دانشگاه و انهدام ارتش و اطاعت اوست .او انسانی به شدت اطاعت اوست .او انسانی به موقع من از آمریکا خواستم بهتوسط از ما نمیترسد ،این جوانمرد است. صادق به اعلیحضرت هستم ،نه برای
ملی است .سپاهیان حامی رئیسی میانمایه و کماستعداد است که حتا شدت میانمایه و کماستعداد کالدول ،مستر شوستر را برای مالیۀ ما آمدیم ببینیم این چی میگوید»،
همراه با «اساتید» بسیجی مدافعش قادر نیست چند جمله معمولی را با است که حتا قادر نیست ایران بیاورد. تمام رؤسای ایلات آمدند اظهارات مرا خاطر اعلیحضرت ،برای مملکت.
و «قضات» فاسد هممسلک او، سلامت و آرامش پشت هم ردیف چند جمله معمولی را با = یعنی برگرداند... خلاصه صحبت کردیم ،حالا
جلوههای تام و تمام از لجنزاری کند .نه خطیب برجستهای است و سلامت و آرامش پشت ـ برگرداند بیاورد ،این کارها را من گوش بدهند خلاصه. این قضایا را بگذاریم ،چیز دیگر
هستند که نظام جمهوری اسلامی نه آخوند مسلط به معلومات حوزوی، هم ردیف کند .نه خطیب کردم و خیلی کارهای دیگر ،این را = معذ ر ت می خو ا هم ، میخواهم عرض بکنم .بعد بنده
نه هوش بالایی دارد و نه معنویت بر جسته ا ی ا ست و نه میخواستم عرض بکنم ،تمام وقت شما بین کسانی که گرفتید برگشتم .پیش از کودتا ،لباس من
خوانده میشود. هالو خرکنی ،نه از خانوادهای صاحب آخوند مسلط به معلومات شب و روز من صرف انجام کارها مصد ق ا لسلطنه هم بو د ؟ عبا بود و عمامه و ردنکت؛ اما اینها
اینکه یک عده استمرارطلب مفلوک نفوذ است و نه انسانی دارای حم ّیت حوزوی ،نه هوش بالایی بود ،و همین کثرت کار مرا خسته ـ نه ،مصدقالسلطنه ،والی فارس میخواستند ریاستالوزراء سرداری
رانده از قدرت ،این روزها دوره و مدیریت ،نه کاریزما دارد و نه دارد و نه معنویت هالو کرد .یک جریانهای دیگری هم بپوشد .سرداری نداشتم .سلطان
افتادهاند و بیان الکن ،خنگی و موشمردگی ،درواقع آدمیزادی است خرکنی ،نه از خانوادهای پیش آمد که البته مربوط به همکاران بود. محمدخان که سابقاً در روزنامه رعد به
بیسوادی ابراهیم رئیسی را با انواع در مرتبه اعلای میانمایگی که هیچ صاحب نفوذ است و نه من نبود .مربوط به اوضاع عمومی = عزلش کردید. من کمک میکرد در ترجمۀ انگلیسی
کلیپهای مفرح و تقطیعشده ،در خطری برای صاحبان واقعی قدرت انسانی دارای حم ّیت و مملکت بود ،انگلیسها در عین این ـ حا لا ا جا ز ه بفر ما یید ، و همکار من بود ،سرداری خود را از
فضای مجازی جار میزنند ،چیزی مدیریت ،نه کاریزما دارد که مرا به خودشان دوست نزدیک مصدقالسلطنه والی فارس بود ،بعد او قرض کردم ،ـ دو ماه رئیسالوزرای
جز آدرس غلط دادن یا ُسرنا را ایجاد نمیکند. و نه موشمردگی ،درواقع میدانستند ،ولی تشخیص دادند من از این که این جریانها اتفاق افتاد، ایران با سرداری مستعمل سلطان
از سر گشادش زدن نیست .اصل واقعیت این است که ابراهیم آدمیزادی است در مرتبه در عین این که برای همکاری حاضرم، برداشت یک تلگرافی به من کرد، محمدخان حکومت میکرد و لباس
فاجعه جای دیگری رخ داده و آنچه ر ئیسی ،نما یند ه تما م و کما ل اعلای میانمایگی که هیچ برای نوکری حاضر نیستم ،چطور؟ شکایت از این پیشآمدها .فراموش عاریه میپوشید .وقت نداشتم ،هیجده
این جماعت به آن بند کردهاند، فرآیند منحطسازی نهادهای اساسی خطری برای صاحبان واقعی یک روزی نمایندۀ کمپانی نفت نکنید با قاجار مربوط بود ،خانوادهاش ساعت من در شب و روز کار میکردم.
کماهمیتترین عارضهای است که ادارهکننده کشور است .بانیان انقلاب قد ر ت ا یجا د نمی کند . آمد پیش من ،گفت که ما امتیازات قجر بودند ،او نمیتوانست تحمل فرصت تغییر لباس نداشتم ،بهطوری
اسلامی از همان آغاز کارشان ،سه خوشتاریا را گرفتیم ،خوشتاریا که بکند اعضای خانواده سلطنتی را که شبی که ُکر دیپلماتیک را دعوت
از آن فاجعه حاصل شده است. نهاد بنیادین قوامدهنده و نگهبان یوسف مصدقی -تصویر سیدابراهیم امتیازات نفت شمال را گرفته بود، یک سید روزنامهنویسی بیاید توقیف کردند برای یک میهمانی ،دیدم
اصل فاجعه این است که در جامعه ایران را آماج حملات ویرانگر رئیسی معروف به «قاضی مرگ» در این را به کمپانی نفت جنوب واگذار بکند .شکایت کرد ،من برداشتم لباس من خیلی متعفن است ،در
اوباشسالاری حاکم بر ایران ،ساختار خود قرار دادند و قدم به قدم در لبادهی گشاد گلابتوندوزی ،مدرک کرده بود ،شما تصویب کنید ،گفتم جواب مؤدبی به او دادم ،گفتم آقا همان کاخ گلستان فرستادم یک
حکومت چنان طراحی شده که تخریب و مسخ آنها کوشیدند و در دکترای افتخاری دانشگاه ملی من صلاحیت تصویب ندارم ،این کار قضیه این طور نیست ،ایران چه و شیشه الکل آوردند ،بدنم را با الکل
جانیان بر مسند قضاوت بنشینند، نهایت کامیاب شدند .این سه نهاد تاجیکستان در دست ،با لبخندی که مجلس است .او گفت و من گفتم؛ چه وچه ...او حس کرد که نمیتواند شستم ،پیراهنم را عوض کردم ،همان
وطنفروشان مسئول پاسداری از اساسی ،نخست ارتش ملی ،دو دیگر انگار ریش مخاطب را نشانه گرفته، تهدید کرد ،گفتم« :من برای مصالح با من کار بکند .من هم موفق شدم. سرداری را به دوش خود انداختم.
کشور شوند و کرسی تدریس در دادگستری عرفی سالم و سوم نهاد بیش از هر منظرهای ،حکایت از عالیۀ ایران و انگلستان ،حاضر هستم معزولش کردم .رفت به بختیاری، مرحوم احمدشاه حاضر نبود دستخط
دانشگاه ،تکیهگاه کورفهمان بیمایه آموزش عالی و دانشگاههای کشور وضعیت مضحک و هولناک سیاست منافع کمپانیهای انگلیس را فدا بعد از بختیاری آمد تهران و بهواسطۀ صدراعظمی را به سید ضیاءالدین
باشد .هرچند ابراهیم رئیسی نماینده کنم» .خندید ...گفت« :انگلستان خدا بیامرز ...من حالا کاریش ندارم بدهد .یک لقبی ،صدر اعظم ،اتابک
تمام و کمال این اوباشسالاری است بودند. در ایران دارد. چیزی نیست جز کمپانیها» ...،و بهواسطۀ همان بغضی که داشت بر اعظم آخر این نمیشود ،گفتم نه،
اما اسلاف او از اکبر رفسنجانی و تخر یب ا ر تش و د ا د گستر ی ، ا ینکه یک آ د مکش با پنج اول دستی که بر علیه من قیام کرد علیه من در مجلس شورای ملی آن این را هم نمیخواهم ،جناب هم
سیدمحمد خاتمی تا احمدینژاد و همزمان با هم و در یک عمل واحد، کلاس سواد* ،پس از سنواتی در آن تاریخ ،کمپانی نفت بود و بعد سر و صدا را راه انداخت .فقط یک نمیخواهم .بالاخره پس از مذاکرات
حسن روحانی ،هیچ تفاوت ذاتی با او از همان روزهای نخست پس از جامعالمقدمات و شرح لمعه خواندن، از مراجعت من هم به ایران ،وقتی اشتباهی کرد ،برای من مبارزه با زیاد مرا قانع کردند که بهجای سید
نداشته و ندارند .زیستن و بالیدن در انقلاب با نصب صادق خلخالی به بر مسند قضاوت بنشیند و البته که وارد تهران شدم ،فاتح نمایندۀ مصدقالسلطنه سختتر بود تا مبارزه ضیاءالدین ،اسم مرا بنویسند میرزا
لجن ،خلقتی ویژه و طبیعتی بهیمی س َمت نخستین حاکم شرع دادگاه پس از مقادیر معتنابهی آدمکشی و کمپانی نفت ،روزنامههای دیگر را با حزب توده ،اول حزب توده بر علیه سید ضیاءالدین ،جناب میرزا سید
میطلبد که تمامی اصحاب جمهوری انقلاب و قتل ژنرالهای برجسته جنایت ،در نظام جمهوری اسلامی کمک کرد برعلیه من راه انداخت. من اقامۀ دعوی کرد .مصدق گفت ضیاءالدین ،حتی کلمۀ اشرف هم
اسلامی ،کمابیش از آن بهرهمند بوده ارتش به حکم این فقیه جانی ،آغاز صاحب یک فقره مدرک دکترا بشود اول فحشهایی که به من دادند از شما ساکت باشید .من جوابش را
و هستند .سید علی ،سید ابراهیم، شد .مرحله بعدی این ویرانگری ،با و پله پله مدارج ترقی را تا ریاست بر ناحیۀ انگلیسها بود ،من در همراهی میدهم ،خودش آمد جلو ...گذشتۀ من نمیخواستم.
سید محمد ،اکبر ،حسن و جواد، پاکسازیهای گسترده در ارتش و دو قوه حکومت طی کند ،فاجعهای و کارکردن با انگلیسها ،با روسها، خودش را فراموش کرده بود و من بودم و یک ایران سرنگونشده
همگی در مرداب اسلام سیاسی سر وزارت دادگستری و تشکیل سپاه شگرف و هولناک است .هرچند این با همه حاضرم؛ ولی من برای نوکری اگر مصدقالسلطنه نیامده بود به و یک مملکت متلاشیگشته و تمام
از تخم درآوردهاند و از همان محیط پاسداران انقلاب اسلامی و شورای نوع ترقی و به آب و علف رسیدن حاضر نبودم .چون که نوکر نبودم، میدان ،شاید زحمت من در مبارزه کارها را با فضل الهی فکر میکردم
تغذیه کرده و به د ّرندگی رسیدهاند. عالی قضایی ادامه یافت و عملا به میان اوباش و رجالههای گرداننده چون که اینها صد سال عادت کرده با لیدرهای توده بهواسطۀ عوامفریبی که چطور حل بکنم .اول کاری که
چهل و چند سال است که در بر جایگزینی این دو تشکل بیریشهی «شرکت سهامی جمهوری اسلامی»، بودند مصادر امور ایران ،نوکر باشند، که داشتند ،خیلی بیشتر بود .این را کردم یعنی از اولین کارهایی که
همان پاشنهای چرخیده که خمینی، سرکوبگر بجای آن دو رکن اصیل و امری رایج است و مذهب مختار این این بود که دیگر جای من در ایران هم چون سؤال فرمودید عرض کردم. کردم فوری دستورالعمل دادم ،راه
خلخالی را حکم حاکم شرعی داد نبود و وقتی که من این را خودم حس برویم سر کار خودمان. شوسۀ قزوین را از روسها گرفتند،
و به قتل امیران ارتش روانه کرد. نگهبان جامعه منجر شد. موجودات. کردم ،هدف نهایی من هم که نجات بنده شروع کردم به امور انتظام جلفا را گرفتند ،بانک روسی را ضبط
لجنزار فعلی نظام جمهوری اسلامی، پس از انقلاب کذایی ،هرچند بانیان از زمان استقرار نظام جمهوری تهران از سقوط بود ،حاصل شده بود. و آن موقع باید اعتراف بکنم از کردند ،تمام مقرراتی را که در عهدنامۀ
سیر طبیعی و تکاملی قدرت گرفتن آموزش عالی و دانشگاهها حدود دو اسلامی ،تقریبا تمام حاکمان شرع و دیگر علاقه و رغبتی به ایران ماندن رضاخان میرپنج که لقب سردار ایران و روس بود قبل از آمدن سفیر
اسلام سیاسی در یک جامعه را به سال در مقابل توطئههای اصحاب آدمکشان دادگاههای انقلاب اسلامی، نداشتم. سپهی را من برای ایشان گرفتم و روس به ایران ،اینها را الغاء کردم،
جمهوری اسلامی مقاومت کردند از صدر تا ذیل ،با پنج یا شش کلاس «دنباله دارد» عنوان فرمانده قوا را به ایشان دادم و محاکمات وزارت خارجه را منحل
روشنی نشان میدهد. اما فاجعه انقلاب فرهنگی و متعاقب سواد دوره ابتدایی ،پس از قدری ایشان را مأمور انتظامات داخل تهران کردم ،یکی از ناگفتنیهای بنده این
از تخم تمساح ،بلبل بیرون نمیآید آن پاکسازی گسترده دانشگاهها از پلکیدن و پلیدی کردن در حوزههای است ،کاپیتولاسیون متوقف بود به
اما پوست این جانور اگر به موقع استادان و دانشجویان دگراندیش ،ایجاد علمیه ،به استخدام دستگاه قضا در محاکمات وزارت خارجه ،که بنده
تشکلهایی چون انجمنهای اسلامی و آمدند .پس از سیاهکاریها و جنایات محاکمات وزارت خارجه را منحل
کنده شود ،قیمتی است. بسیج دانشجویی در دانشگاهها و از همه فراوان در دهه شصت ،از شروع دهه کردم .کاپیتولاسیون را فقط در باب
*دوره ابتدایی از سال ۱34۵پنج مخربتر پا گرفتن هستههای گزینش، هفتاد خورشیدی به بعد ،این جماعت اتباع روس اجرا کردند ،راجع به اتباع
ساله شد و نظام آموزش کشور تا آموزش عالی مملکت را با سرعت به جنایتکار« ،سریع فوری انقلابی»، انگلیس و آمریکا و فرانسه و دیگران
همین چند سال پیش دوره راهنمایی قهقرا برد .همزمان ،اعطای بورسیههای نه تنها صاحب مدارک دانشگاهی نکردند ،حتی ترکیه هم نکردند تا
داشت ،رئیسی متولد سال ۱33۹ دولتی به اوباش حکومتی سبب شد که متعدد شدند بلکه به پاداش جنایات روزی که اعلیحضرت رضاشاه به
است و قاعدتا پس از سال ۱34۵ یک مشت از اراذلالناس به مرور تبدیل ارتکابیشان ،با عضویت در هیأتهای
به مدرس دانشگاه شوند و نظام آموزش علمی دانشگاهها ،صاحب کرسی سلطنت رسید.
وارد دبستان شده است. چهار سال ،پنج سال بعد از کودتا،
* « ا بر ا هیم د ر آ تش » عنو ا ن کشور را به ابتذالی شگفت بکشانند. روسها شروع به اعتراض کردند:
سرودهای از احمد شاملو؛ «ابراهیم مو ج د کتر آ با د کر د ن « ا یر ا ن «چرا کاپیتولاسیون را فقط در مورد
در گلستان» عنوان یک فیلم ظاهرا ا سلا می » ا ز میا نه د هه هفتا د ما منحل میکنید و در مورد دیگری
برای کودکان ساخته سال ۱3۶۱ خورشیدی ،کار را به جایی کشاند نمیکنید؟» آن وقت بود که آیین
درباره مبارزه ابراهیم پیامبر با که هر بیسروپای آدمکش شاغل الغاء کاپیتولاسیون تشکیل شد .در
در تشکیلات سرکوب حکومتی ،از هیأت وزرا تا دو بعد از نصف شب که
بتپرستی.