Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۳۰ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - ۱4شماره ۱۷96
جمعه ۲تا ۸مهرماه۱400خورشیدی
روی این تصور غلط که امریکائیان تاریخ در آئینۀ تحقیق ()4 من بارها به دفترش میرفتم.
میخواهند او را ببرند ،در هم شکست. چندان کاری به کارها نداشت .تمام
اما اولا این طور نبود ،ثانیا به فرض قدرت شاه از هم و غم او این بود که چگونه اشخاص
که امریکائیها میخواستند ،وظیفه توانائیهایش و بهویژه شاه را از خودش راضی
او این نبود که به خواست امریکائیان نگهدارد .کار عمدهاش دوستیابی و
تسلیم شود .بایست مقاومت میکرد بالاتر بود در نتیجه غفلت از مسائل مهم بود.
و نمیگذاشت .امریکائیها چند نفر اندک اندک کشورداری را به روابط
را خواستهاند ببرند و نتوانستهاند؟ این عمومی فروکاسته بود« :هر ایرانی باید
کاسترو سال گذشته پنجاهمین سال یک پیکان داشته باشد» یا «بودجه
زمامداریش بود .دیگر بیشتر از او که ایران از آمریکا بیشتر است ».بعد هم
با ایران نکردند ،آنهم درکشوری فقیر مانند خود شاه تصور بسیار سادهای
که به کمک دیگران سرپامانده است .نه از امور کشور پیداکرده بود ،به این
این طور نیست .همان کاراکتر که قبلا صورت که هر کس دارد کار خودش
صحبتش را کردیم بسیار دخیل بود. را میکند و سهم نفتش را میگیرد و
یک رهبر سیاسی یا نظامی نمیتواند کشور پیش میرود و مسألهای نیست
و آدمی نیست که خریدنی نباشد .در
همین طور رها کند و برود. این عوالم بود و وارد ژرفای مسائل و
گرفتاریهای اصلی که زیر سطح آرام
= شما آقای همایون در کابینۀ =شاه به تصور اینکه آمریکائی ها جریان داشت نمیشد .خیلی شبیه
می خواهند او را بردارند درهم فرانسه پیش از انقلاب شده بود که
جمشید آموزگار وزیر اطلاعا ت بودید. همه خوب و خوشند و اگر نان پیدا
شکست
آیا انتخاب جمشید آموزگار در آن =فاجعه سینما رکس نشان داد که نمیشود میتوانند کیک بخورند.
برای من آسان نیست که دربارۀ
موقعیت تصمیم درستی بود .آن کابینه «وحشت بزرگ» در راه است دوستی که چنان سرنوشتی پیدا کرد،
که آن نیز به خوشخیالی و لَختی
چرا آنقدر زود کنار گذاشته شد؟ داریوش همایون پژوهشگر ،نویسنده و (اینرسی)اش بر میگشت ،این گونه
روزنامهنگار ،در مصاحبه با شیرین طبیبزاده قضاوت کنم ولی این تراژدی دوران
ــ من وزیر اطلاعات و جهانگردی سردبیر مجله الکترونیک روزنه گوشهای از ماست .بد شدن هرچه خوب بود.
بودم و پس از انقلاب کسان فراوانی برداشتهای خود را از تاریخ همروزگار ایران بزرگترین دستاورد ما این شد که هر
در گروههای چپ کوشیدند اطلاعات بازگفته است .متن این گفتگو را که حاوی نگاهی چه از آن برآمدیم در پایان باختیم.
آن وزارتخانه را با اطلاعات سازمان پژوهشگرانه به رویدادهای تاریخی یکصد سال اما درباره «حقش بود» .این مردمی
اطلاعات و امنیت کشور جابجا کنند که هرچه را بخواهند باور میکنند و
و مرا رئیس ساواک معرفی کردند. اخیر ایران است در چند شماره میخوانید. بعد زیرش میزنند و تنها هنگامی که
در فارسی اطلاعات به دو معنی بکار احساساتشان برانگیخته شود از قالب
میرود .ما آن تکه انفرماسیون بودیم گروههای بزرگی را به دنبال خمینی حالت ِچشم و صورت و سخنان، است که هم مصدق و هم گلسرخی است .دربارۀ مقایسه ملک حسین و تنگ «برای من چه دارد» بیرون
که چندان در بساط ما پیدا نمیشد بیندازد که خود در زمانش از موافقان او را در هنگامی که خود را ارباب در دادگاه پای سیدالشهدا را به میان ملک حسن و اسد با شاه ،از زمان میآیند ،تا سالهای دراز و تا هنگامی
و ساواک آن تکه اینتلیجنس را همه میدانست نشان میدهد .چند میکشند و میخواهند در نقش دوتوکویل درباره «انقلاب انتظارات که نحوست انقلاب دامن خودشان
داشت که خبری از آن نبود .در آن ۲۸مرداد بودند! ماه بعد چهره گریان او تصویری از او ظاهر شوند .کسی متعرض این بالا گیرنده» گفتهاند .حکومتها در را نگرفت دربارۀ دیگران همین را
زمان دو تن در صف اول جانشینان =آیا فکر نمیکنید که بیماری شاه درماندگی است .شاه از آنهائی بود موضوع در میان چپگرایان و «ملیون» اوضاع و احوال مناسب انتظارات را میگفتند .در چند سال اول پس
هویدا بودند و آموزگار بسیار گزینش که نه در پیروزی و نه در شکست نمیشود ولی مشکل اصلی ،مشکل بالا میبرند و در برآوردنشان کوتاه از انقلاب کسانی که هنوز مالشان
بهتری بود .شاه از بیرون حلقه تنگ و داروهائی که در آن اواخر مصرف اندازه نگه نمیدارند ،به اصطلاح اخلاقی ،اینجاست ،در «پارادایم» میآیند و انقلاب روی میدهد ــ را نگرفته بودند یا میتوانستند به
نزدیکانش کسی را نمیآورد .کابینه میکرد طبعا بر خصوصیات روحی و ژرفای استراتژیک ندارند .قدرت در است .پارادایم را میباید تغییر داد. البته در آن موارد استثنائی که ایران بروند به گریختگان دیگر فخر
آموزگار با آنکه یک گروه تکنوکرات اخلاقی او تصمیماتش اثر میگذاشت؟ او بدترین اثر را کرد .چنان شخصی مذهب به روایت آخوند به هر تباهی حکومتها بگذارند روی دهد .شاه از
با راه حلهای تکنوکراتیک بود و خوب این داروها افسردگی میآوردند با چنان قدرتی و چنان آرزوهائی و و خشونتی راه میدهد .آنچه سی سال ۱۹۷۵/۱3۵4دیگر اروپا و آمریکا را میفروختند.
مانند شریف امامی و ازهاری بعدی و خواب آور بودند و گویا با مطالعاتی چنان محدودیتهائی هنگامی که است بر ایران میرود همان است که هم به چیزی نمیشمرد و در همان
«سیاسی» نبود ،اتفاقا درست به که شده است ،حتی باعث سستی ناگهان با چنان بحرانی روبرو شد از دوران صفوی رفته است .هنگامی حال نمیتوانست مسأله برق شهرهای =با شرحی که خودتان در مورد
همان دلیل بهتر میتوانست جلو اراده و کندی در تصمیم گیری بودهاند. بکلی در هم شکست یعنی دیگر هیچ که ملتی از مفهوم مسئولیت بیگانه ایران را حل کند ــ روستاها که جای پیشرفتهای چشمگیر ایران در
موج انقلاب را بگیرد .تا هنگامی هم فکر نمیکنید بیماری شاه در این بی اثری از توانائی در وجودش نماند. میشود انتظار همه این پدیدهها را خود داشتند ــ یا جلو روستائی شدن ده پانزده سال آخر رژیم گذشته
که ماند نگذاشت ناآرامیها به انقلاب تصمیمیها و سردرگمیها موثر بوده او بهسبب اعتقاد بیجایش به خود، میتوان داشت .بیخبری از مسئولیت، تهران و شهرهای بزرگ دیگر را بگیرد. منهای دو سه سال آخر دادید و با در
برسد .اصلا در خیالش نمیگنجید که نخواست نهاد سازی کند ،نخواست از شرم را از میان میبرد و آنگاه دیگر در آنجاها روستاها را شهر میکنند؛ نظر گرفتن موقعیت جالبی که ایران
به انقلابیان امتیاز بدهد .شاه آن کابینه است؟ بهترین استعدادها در ایران استفاده پلیس درونی در کار نخواهد بود. ما توانسته بودیم شهر را روستا کنیم، در صحنه بینالمللی پیدا کرده بود
را برداشت که به آخوندها نزدیک شود کند ،نخواست نیروی مردم را پشت شاهان پهلوی و لایه نازک طبقه با جماعات بزرگ واپسماندهای که آیا فکر میکنید این عوامل منفی
و به زودی در طاس لغزنده افتاد. ــ مسلما چنین بوده است ولی سر طرحهای خودش داشته باشد. متوسط و روشنفکران مدرن ایران، روشنترین فکرهای زمان را به پیروی برای بروز انقلابی با این وسعت و
آتشسوزی سینما رکس آبادان شاه را شاه در مواقع دیگر هم در برابر بحران «فضولی میکنند ،غلط میکنند، میانپردهای در این تراژدی خونبار خود به بندگی و پرستش خمینی خشونت کافی بود؟ آیا شاه و هویدا
بکلی از جا بدر برد و دیگر یک تصمیم همین واکنشها را نشان داد .دکتر آدم نیستند» از زبان او نمیافتاد. بودند ولی آن میانپرده اسباب بیرون کشاندند .آن رهبرانی که نام بردید بهجهت آن اشتباهات مستحق چنان
میلانی شمرده است که شاه پنج بار انسان نمیتواند با ملتی این گونه آمدن نهائی جامعه ما را از جهان بلندپروازیهای از آن دست نداشتند. سرنوشتهائی بودند؟ آیا ملک حسن
درست نگرفت. آماده بود و میخواست از ایران بیرون رفتار کند و آن ملت را بالا ببرد .آن تفاوتها بسیار است و سر شما را با و ملک حسین اشتباه نکرده بودند
برود .یکی از اولین راه حلهائی که در ملت یا به اندازهای که باید بالا نمیرود آخوندی فراهم کرده است. شمردنش درد نمیآورم .ملک حسین که با عزت و احترام در کشورهای
= به نظرم فاجعۀ سینما رکس سختی به فکرش میرسید خروج از و یا چنین بلائی به روز خودش و = پر سش بعد یم با ز هم د ر هنگامی که به بیماری مرگ افتاد خودشان به خاک سپرده شدند ،و
ایران بود .این اشکال همیشه در او حقیقت حال خود را با مردم در میان حافظ اسد؟ چه چیزی در فرهنگ ما
آبادان کمر رژیم را شکست و دیگر همه بود منتها آن بیماری هم کمک کرد. حکومتش میآورد. مورد شخصیت شاه است .با در نظر گذاشت و اردن در دریائی از مهربانی وجود دارد که گاه به قول معروف از
موضوع قابل ملاحظه این است که شاه اصولا آدم بسیار پیچیدهای بود. در دروازه نمیتوانیم بگذریم و گاه از
چیز به سرازیری افتاد .چرا حکومت با چگونه ممکن است آدمی دو ماه پس بزرگترین قوتش هوش فوق العادۀ او گرفتن اینکه شما از نزدیک شاه را و همدردی فرو رفت. سوراخ سوزن میتوانیم؟ این خشونت
از مصاحبه با دیوید فراست ناگهان بود ،ولی هوش به تنهائی کافی نیست، با اینهمه نمیتوان همه گناهان و بیگذشت بودن در مقابل کسی که
آنکه میدانست و این بعدها روشن آن اندازه زیر و رو شود؟ مگر در آن کاراکتر اهمیتی بیشتر از هوش دارد میشناختید ،جنبههای مثبت و منفی را به گردن حکومت انداخت .همه دوست نداریم و آن چشم پوشیهای
دوماه چقدر دارو خورده بود؟ بیماری چه در جنگ که بزرگترین مجاهده طبقه سیاسی ایران ناسالم بود. بیخردانه از اشتباهات آنان که دوست
شد که این کار ساواک نبوده است، آنچنان را آنچنانتر کرد ولی آنچنانی بشری است و چه در زندگی بطور کاراکتر او چه بودند ،نکات مثبت و کم سوادی و غرور «نادانان علم به میداریم از کجا آب میخورد؟ چگونه
بود .نمیشود انسان از آن اوج ناگهان کلی .ستاد ارتش به سبک امروزی را دست افتاده» ،دست در دست کینه کسی که هنوز مفتون استالین است
عکسالعملش در مقابل این حادثه برای اولین بار آلمانها (از روی نمونه منفی بطورکلی؟ جوئی مشهور ایرانی که گاه از غریزه میتواند به خود اجازه دهد که از نبود
به پائینها بیفتد. ناپلئون) پایه گذاشتند ،دستگاهی که حفظ نفس هم نیرومندتر است هنوز دمکراسی در ایران ایراد بگیرد؟ اگر هر
آنقدر ضعیف بود ،نخست وزیر و یا =قبول ...منظورم توجیه نیست همۀ سویههای جنگ را در خود جمع ــ شاه آدم بسیار وطنپرستی بود. بخش مهمی از این طبقه سیاسی را کدام از گروههای مخالف رژیم گذشته
میکند ،همۀ گوشهها و عوامل را برای آرزوهای دور و دراز برای ایران داشت، بیربط میسازد .رویکرد بسیاری از سر کار میآمدند آیا شما فکر میکنید
شخصیت مهم دیگری حتی به محل اما وقتی ملتی هرشب میرود روی روز مبادا در یک طرح عمومی میریزد یعنی اگر بگوئیم که همت مقدمۀ روشنفکران و سیاسیکاران ایرانی در که بهتر و مهربانانهتر از جمهوری
بامها و فریاد میزند «مرگ بر شاه» که هم اداره کلی روزانه عملیات را دستاورد است او همت بلندی داشت، سه دهه گذشته ،حتا در پیشرفتهترین اسلامی عمل میکردند و دموکراسی را
حادثه نرفتند .چرا انقدر با این مسئله دیگر چگونه میتوان ماند؟ من فکر هماهنگ سازد و هم آماده روبرو شدن حقیقتاً میخواست که ایران پنجمین جامعههای جهان ،نشان میدهد که به ایران میآوردند؟ این کنجکاوی من
میکنم ،آنگونه که دیدهایم و شنیدهایم با رویدادهای پیشبینی نشده باشد. قدرت جهان بشود ــ البته این بهنظر چه اندازه کمبود داشتهاند .رفتار به هیچ وجه برای دفاع یا توجیه رژیم
ناشیانه روبرو شدند؟ و خواندهایم ،دل کندن از قدرت بایستی در ستاد ارتش آلمان مهمترین شرط من غیر عملی بود .بسیار خوب است آنها پس از پیروزی انقلاب خوب گذشته نیست .مطلق ًا .فقط کوششی
ــ کابینه ما دو یا سه روز پس از سخت تر از ماندن و جنگیدن باشد و افسر بودن داشتن کاراکتر نیرومند که انسان آرزوهای بلند داشته باشد نشان داد که منظورشان از آزادی است برای یافتن حقیقت .سئوال من
آتشسوزی برکنار شد .در آن دوسه به نظر من شجاعت بیشتری میخواهد. بود .در «وقت پیچاپیچ» کاراکتر و سعی کند به آنها برسد و او در این و قانون و دمکراسی چه بوده است. به فرهنگمان بر میگردد .اشکال
روز شهربانی با جدیت عاملان جنایت در تاریخ جهان هزاران شاهد داریم است که تصمیمات انسان را شکل مورد سعی ِبسیار میکرد .این انصاف «لیبرال»ها و «ملیون»شان پیشگام
را تعقیب کرد .یکی از مظنونان در که دیکتاتور و یا فرماندهی تا آخرین میدهد .پادشاه در آن حد قدرت اگر را بایستی داشت ،دائما کار میکرد. بستن مطبوعات و تصرف و تعطیل فرهنگ ما در کجاست؟
عراق دستگیر و تحویل داده شد و نفس خود و دیگران برای حفظ قدرتش میخواست دیکتاتور هم باشد ،کاراکتر منتها به نظر من استعدادها و کاراکتر دانشگاه به کمک حزب اللهیها
من و آموزگار در حال سفر به آبادان جنگیده است و مانده است فقط برای بسیار نیرومندی لازم میداشت .اما او با آرزوهایش همخوانی نداشت .شاه شدند و چپگرایانشان در همان دوران ــ هیچ کس سزاوار سرنوشت
بودیم که شاه به خدمت ما پایان داد. حفظ قدرت .مردم مصرا میخواستند کاراکتر شاه قوی نبود ،با همه هوش عنصر ِبزرگی را که در پدرش بود در مبارزه با رژیم پادشاهی دستشان به غمانگیزی که در این انقلاب و
من همان فردای فاجعه یک مصاحبه بسیار بالایش ،و همین ضعف کاراکتر خود نداشت .چندان کوششی نکرد که خون همرزمانشان آلوده بود و از به حکومت پیدا کرد نبود .هیچ انسانی
مطبوعاتی کردم که «وحشت بزرگ» که او برود. شکستش داد .با نگاه به آنچه بر ایران خود را به پای ِاختیارات و قدرتی که کشتن دادن همفکران خود به دست ــ اگرچه دژخیمی مانند لاجوردی
(که شاه چندی پیش از آن به درستی رفته است دلم میخواهد بگویم کاش هر روز بیشتر میشد برساند .قدرتی رژیم انقلابی دریغ نداشتند و هرجا ــ در جامعهای که مانند آدم رفتار
هشدار داده بود) در راه است و هر کس ــ آخر چه شد که مردم ریختند مصدق (حالا ناچاریم به کاش متوسل که داشت از خودش بسیار بزرگتر شده پیداشان شد هر صدای مخالفی کنند نمیباید به چنان سرنوشتهائی
میباید موضع خود را روشن کند .در گفتند نمیخواهند؟ یکباره که بشویم) از آن فرصت یگانهای که بود و ناکامی او از همین جا شروع را خفه کردند .هیچ کدامشان در دچار شود .ولی ما در هیچ جا درست
حکومت شریف امامی دلایل قطعی بر نریختند .با نشان دادن ضعف از سوی دستش آمد برای این که ایران را یک میشد چون در ارزیابی توانائیهایش زورگوئی و خشونت کم نیاوردند. رفتار نکردهایم .حکومت فردی و غیر
مداخله اسلامیها و آیت اللهها در آن حکومت و شاه بود که کم کم مردم پادشاهی مشروطه ،پادشاهی همراه با امروز هم پس از اینهمه سال یکی دمکراتیک برای همه از جمله حکومت
جنایت به دست آمد ولی وزیر جانشین به این ماجرا پیوستند .آنها از روز اول دموکراسی ،بکند استفادۀ درست کرده اشتباه کرد. از همین ملیون لیبرال وآزادیخواه کنندگان گران تمام میشود بهویژه
من در کابینه «آشتی ملی» استدلال انقلابی نبودند ،عمومشان روی فرصت بود و آن گونه کوتهبینانه خودش و =توانائیهای خودش یا توانائیهای افسوس میخورد که چرا حزب توده اگر با ضعف و تزلزل و ندانمکاری
کرد که نباید «آیات عظام را رنجاند» طلبی ،برای آنکه در سوی برنده ایران و آیندۀ ایران را از بین نمیبرد. برای نجات حکومت پیشوای ملت و نیز همراه باشد که رژیم پادشاهی بر
و مقدم رئیس ساواک دلیل آورد که ما باشند به انقلاب پیوستند .بسیاری حیف شد که یک کینۀ کور که هنوز ایران بطور کلی؟ رهبر نهضت ملی دست به ترور شاه و خلاف آن سه نمونهای که برشمردید
هر چه بگوئیم مردم باور نخواهند کرد. اصلا خمینی را نمیشناختند ،یا اگر هم در قلب بسیاری از ایرانیان هست در برخورد با نخستین علائم بحران
وزیران کابینه «سیاسی» به نام آشتی میشناختند با او مخالف بودند و از و جای هر ملاحظه ملی را تنگ ــ در توانائیهای خودش .او سپهبد زاهدی نزد! نشان داد .در اینکه ما قربانی فرهنگ
ملی به این استدلالهای خردگریز تن او خوششا ن نمیآمد ،چپگرا بودند، کرده است پیشرفت ایران را بهسوی تفاوتی میان خودش و ایران نمیدید، از اینها گذشته نقش این فولکلوری خود هستیم و با همه نازشی که به
دردادند .در حالی که خمینی بلافاصله مصدقی بودند ،خانمهای آلامد بودند. دموکراسی متوقف کرد ۲۸ .مرداد همانگونه که لوئی چهاردهم میگفت را که آخوندها بهیاری بیشتر حکومتها آن داریم میباید بخش مهمی از آن را
انگشت اتهام را بسوی شاه گرفت، اینها که از روز اول عاشق خمینی دلیل و عامل انقلاب اسلامی نبود ولی دولت ،منم ــ دنباله همان حق الهی در پنج سده گذشته به عنوان مذهب دور بیندازیم و نوسازی کنیم ــ گاهی
سران حکومت نه تنها به میل خود نبودند ،هنگامی که در خمینی برنده مسلماً یکی از عواملش بود ۲۸ .مرداد پادشاهان .ولی ایران از او تواناتر بود، به جامعه ایرانی خوراندهاند نمیباید با مصالح سه هزار ساله ــ تردیدی
مسئولیت چنان جنایتی را پذیرفتند را دیدند رفتند طرف برنده .شاه برای ِاین انقلاب لازم بود؛ لازم بود تا از هرکس دیگری تواناتر است .چیزی در فاجعه انقلاب و حکومت اسلامی نیست .ولی فرهنگ بهویژه اخلاقیات
و در واقع اتهام خمینی را تایید کردند، خمینی را برنده کرد وگرنه خمینی که هست او بهسبب قدرت بيچون نادیده گرفت .این بسیار پر معنی ازجمله فرآوردۀ سیاست است ،چنانکه
بلکه در همه آن شش ماه جنایتکاران چنان قدرتی در ایران نبود .خمینی و چرائی که یافت توانست ضعف سیاست هم ازجمله فرآوردۀ فرهنگ
را از پیگرد و مجازات آسوده گذاشتند. در ۱34۲آن شورش را کرد و همان کاراکتر را «سیستماتیک» کند؛ به
گفتم ،که بیهوده اینتلیجنس را در شاه دستور سرکوب داد و شورش به همه سیستم سرایت دهد .آخرین
نام ساواک به اطلاعات (در واقع خبر بهائی بسیار کمتر از شش ماهه دوره مصاحبۀ شاه با دیوید فراست که به
چینی) ترجمه نکرده بودند .با چنان انقلابی سال ۱3۵۷تمام شد .شاه نظر من بدترین مصاحبۀ زندگی او
اینتلیجنس سرویسی رویدادهای شش وقتی احساس کرد که دارد میبازد، بود و واپسین عکس او در فرودگاه
ماهه بعدی هیچ دور از انتظار نمیبود به بهترین صورت مشکل اصلی او
و با چنان روحیههائی ،خمینی چه را میرساند .در مصاحبه با فراست
چیزی بیشتر میتوانست بخواهد؟
در لحظههای بحرانی کاراکتر تعیین
کننده است .شاه هم که خودش پیش
بینی وحشت (ترور) بزرگ را کرده بود
خاموش ماند و جنایت را به گردن رژیم
خود گرفت.
ادامه دارد