Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۴۱ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page14-14شماره1807
جمعه 1۹تا ۲۵آذرماه14۰۰خورشیدی
سیم و مقدار زیادی لوازم مخابراتی و مسیوکلنلعلیزیباییوشکنج هگاه اشاره:
کتب و اعلامیههای جعلی توسط مردم *
ایرجهاشم یزادهمخفیساواک! تقیه:دراصطلاحمتکلمین،پوشاندن
مصادره میشود. واظهارنکردنعقیدهدینیوحتیترک
اتومبیل مرسدس بنز این جانی تصویریازخانهسرهنگزیبائیکهدرمقالهبهآناشارهشدهاست فرائضآن،درآنهنگامکهازآشکار
سابقهدار در همان خیابان سمیه کردنآنخطریمتوجهشخصشود.
به آتش کشیده میشود و اتومبیل در میان مردم پخش شد ...خیلیها میدانی که زیبایی زاده آذربایجان آقایان از آرشیو ساواک منتشر شده، این مزخرفات را اگر مشحسن بقال دربینمسلمانان،شیعهتقیهراجایز
میگفتند از این محل چند گونی شوروی است». شوخی با تاریخ است و با انگیزه و هدف سرکوچه اندیشه در تهران میگفت، و در بعضی موارد فرض میشمارند.
دیگرش در منزل خیابان بهار. ناخن کشیده بیرون آوردهاند .جالب کافی بود لبخندی بزنی و از کنارش طرفدارانتقیهمعتقدندکهعملتقیه
سرهنگ بازنشسته علی زیبایی از این بود که این شایعات به راحتی فراموش نکنیم سفارت شاهنشاهی سوء استفاده سیاسی. رد شوی ،اما وزیر دادگستری کشور؟! برای شخص پیغمبر ،بهسبب آنکه
شکنجه گران معروف و قدیمی ساواک پذیرفته شده و بر نفرت مردم میافزود. ایران در وین همیشه با لنکرانی برویم به سراغ سرهنگ علی زیبایی متأسفانه از تعداد کارمندان ساواک مؤسسدینومبیناحکاماست،جایز
است که همراه «سیاحتگر» از زمان حمید داودآبادی(؟) این ماجرا را در تماس بود ،این تماسها اکثراً و ماشین تحمیق جمهوری اسلامی. آماری در دست نیست ،جمهوری نیست،ولیپیشوایاناگردرانجامیکی
حزب توده مأمور بازجویی و شکنجه چنین نقل میکند :آنطور که مردم بدور از جو سیاسی آنزمان وین در معروف است کتاب«کمونیزم اسلامی تا به امروز آماری از تعداد ازتکالیفمواجهباخطرشدند،برای
میگفتند پیرزن و پیرمردی مسیحی قهوه خانههای دور افتاده صورت درایران» به قلم سرهنگ زیبایی نفرات ساواک منتشرنکردهاست (،)1 رعایتمصلحتفردیاجماعت،تقیه
بوده است. که رو به روی حیاط آن خانه زندگی میگرفت ،دو طرف گفتگو شناخت است ،زیبایی در فرمانداری نظامی پس ناچاریم تخمین بزنیم و با رقمی برایآنهاجایزخواهدبودِ .ف َر َقشیعه
مردمی که در آتشسوزی خانه میکردند .بر حسب اتفاق میبینند کافی از هم داشتند ،و نانی به هم با تیمور بختیار همکاری میکرد و حدود 1۰.۰۰۰از باغبان گرفته تا در موارد جواز تقیه شروط مختلف
این مزدور شرکت داشتند میگفتند که یک ماشین به داخل حیاط خانه قرض نمیدادند ،تبادل خبر ،لمس از سال 133۹چند سالی دبیر اول تیمسار نصیری توافق کنیم ،هریک از دارند،وبعضیازفرقخوارجنیز،مثل
«اشیای این منزل از پول خون جوانان وارد شده و چند زن و مرد ،دختری را همدیگر و اینجا و آنجا خبری را رد و سفارت ایران در وین و بدون شک این ده هزار نفر هر شب با سر بریدهای
وطن تهیه شده و حرام است و به این که چشمانش را بسته بودند ،بهزور به بدل کردن ،آوانسی گرفتن و آوانسی در پوشش سازمان امنیت بود .تنها بخانه میرفتند و آن را وسط سفره شام نجداتوایاضیه،آنراتجویزکرد هاند.
دلیل کسی چیزی را با خود نمیبرد» داخل زیرزمین آنجا میبرند .پیرمرد دادن ،یا هرچه میخواهید به آن نام خاطرهای که من از دوران دانشجویی کنار بشقاب سبزی و خورش قرمه دایرةالمعارففارسی،غلامحسین
شکنجهگاه سرهنگ علی زیبایی سراسیمه به خیابان تخت جمشید بگذارید .بگذریم و برگردیم دوباره به در اتریش از او دارم ماجرای سفر شاه مصاحب،جلداول
در خیابان بهار بالاتر از خیابان تخت (طالقانی) میرود و خطاب به جوانانی ــ یکی از دهها سفرشاه به اتریش ــ سبزی میگذاشتند!
جمشید (طالقانی) دو ساختمان در که تظاهرات میکردند و مرگ برشاه خانه سرهنگ زیبایی. است ،سفارت ایران طی دعوت نامهای ۵۲هفته در سال و هر هفته ۵روز ماشین کارخانه دروغسازی و
مجاورت هم بود که از زیرزمین به میگفتند ،میگوید :اگه خیلی مردین، من پس از پایان تحصیل در گراتس دانشجویان ایرانی را برای دیدار با کار و تلاش برابر است با ۲۶۰روز کار تحمیق تودهها در جمهوری اسلامی
واسطه تونل تنگ و تاریکی با هم بیایید سراغ این بیشرفا که دختر و چند سال کار در دفاتر معماری ،سال شاه به ویلای سفارت ــ ساختمان در سال ،تعطیلات را سرانگشتی کم پس از گذشت 3۰سال هنوز در
ارتباط ...با هجوم مردم ساواکیها مردم را دزدیدن ...به محض اینکه چند 13۵۵به ایران بازگشتم و از نزدیک دوم سفارت و محل سکونت سفیرــ کنیم ،عددی حدود ۲3۰روز بدست چرخش است ،شواهد ولی از روغن
فرارکردند ولی آثار شکنجهها برجای نفری از دیوار رفتند بالا ،ساواکیها از شاهد انقلاب شکوهمند اسلامی بودم. دعوت کرد ،تعداد زیادی دانشجو میآید ،ضرب در 1۰.۰۰۰ساواکی سوزی و فرسودگی آن گواهی میدهد!
ماند ...خانه اولی که در خیابان بهار زیرزمینی که به ساختمان پشتی راه اوایل خرداد ماه 13۵۸ایران را ترک در باغ سفارت جمع بودند ،شاه به میشود ۲.3۰۰.۰۰۰سربریده تودهای رژیمهای توتالیتر در هر رنگ و
قرار داشت چنان مسألهای نداشت داشت ،فرار کردند .تازه مردم فهمیدند تراس آمد و دانشجویان حاضر در و مجاهد و چریک و مخالف رژیم لباسی ،از سوسیالیسم و فاشیسم
و ظاهرا محل کار و منزل سرهنگ که اینجا یکی از خانههای امن ساواک کردم. باغ زیر تراس جمع شدند ،شاه شروع گرفته تا عبا و عمامه پوشان شیعه
زیبایی بود .اما وقتی وارد خانه اصلی است که زیرزمین آن شکنجه گاه فکر میکنم اواخر اسفند ماه و یا به صحبت کرد ،باغ سفارت بزرگ شاهنشاهی در هر سال!! و کت و شلوارپوشان سنی حماس و
که در کوچه پشتی بود شدیم ،وحشت اوایل فروردین ماه ۵۸بود که شنیدم بود ،اینجا و آنجا دانشجویانی دور از دقت میفرمائید! ساواک در سال ۲ سوری با مفاهیم صداقت و درستی
سراسر وجودم را گرفت ،اسباب و نیروهای مبارز بود». خانه سرهنگ زیبایی در خیابان بهار، تراس ایستاده بودند و پیدا بود میانه میلیون و سیصد هزار نفر از هموطنان بیگانه و با دروغ و تزویر هم بسترند.
وسایل شکنجه به وفور به چشم بعدها در جایی درباره چگونگی خداپسندی با شاه ندارند! یکی از آنها ما را بهطرز وحشیانهای سر میبرید. در نیمه دوم ماه ژانویه امسال
میخورد .ناخنهای کشیده شده کشف شکنجهگاه سرهنگ زیبایی این لو رفته است. دوست من «محمد .پ» ،دانشجوی از سال ،133۵سال تاسیس ساواک در روزنامه «اعتماد» مقالهای تحت
درگوشه وکنار پخش بودند .موهای سوار ماشین شدم و به خانه سرهنگ با ذوق دانشکده موسیقی بود ،دور از تا بهمن ماه 13۵۷یعنی ۲۲سال را عنوان«خانه سرهنگ زیبایی» منتشر
کنده شده ،خون فردی بر در و دیوار، گونه خواندم: زیبایی رفتم .خانهای بود قدیمی و به تراس ایستاده بود و سیگار میکشید، ضرب در ۲میلیون و سیصدهزار سر شد که نشانههای بارزی از روغنسوزی
همه و همه حکایت از وحشیانه بودن ساعت 1۰صبح روز چهارشنبه تمام معنی معماری منازل ایرانی، سرهنگ زیبایی به سوی او میرود بریده بکنید ،عددی بدست میآورید
اعمال ساواکیها داشت .یک قطعه از 13۵۷/1۰/۵در تقاطع خیابان سمیه حیاطی بود و ساختمان مسکونی ،خانه و بیسر و صدا کشیدهای بصورتش برابر با ۵۰.۶۰۰.۰۰۰ــ پنجاه میلیون ماشین تبلیغات حکومت میداد.
پای انسانی را میان خاک و خل پیدا کنونی و ملکالشعرا بهار ،مقابل اداره خالی بود ،حدود 3۰و 4۰نفرکنجکاو میزند و سیگار را از دهنش میگیرد و ششصد هزارــ سر بریده ،این سرهنگ علی زیبایی را نسل من،
کردم که هنوز گوشتش تازه بود .وارد اصناف ،جمعیت تظاهر کننده به چون من ،مشغول بازدید و کشف و زیر پا له میکند .از این حادثه رقم در حقیقت آماری است که بچههای ۲۸مرداد میشناسند ،نامش
زیرزمین که شدیم ،راهرو خیلی تاریک یک اتومبیل مرسدس بنز مشکوک کسی تا پایان مراسم بوئی نبرد ،بعدها وزیردادگستری دولت آقای بازرگان از مترادف بود با سازمان اطلاعات و
و تنگ بود .اما مردم با روشن کردن میشوند و پس از مشاهده بیسیم جنایت بودند! محمد داستاناش را با سرهنگ زیبایی امنیت کشور ،صاحب لقبی هم بود:
کاغذ و مقوا پیش میرفتند .داخل آن ،هنگامی که میخواهند داخل آن به زیرزمین رفتم .زیرزمینی بود ساواک ارائه داده است!
راهرو ،اتاقهای کوچکی در سمت را بازرسی کنند ،سرنشین اتومبیل مثل همه زیرزمینهای خانه ایرانی. تعریف کرد! یاد صحرای کربلا نمیافتید؟ شکنجهگر ساواک.
چپ بود که هرکدام برای خود لوازمی مسلسلی از زیر صندلی بیرون کشیده نه غل و زنجیری بود و نه تونلی به مصطفی لنکرانی ،تودهای معروف کارمندان ساواک کالای واراداتی از
و به سوی مردم تیراندازی میکند و زیرزمین همسایه ،آن روزها از تونل و یکی از برادران معروف لنکرانی *** کره مریخ نبودند ،از سوئد هم نیامده
خاص داشتند. یک زن چادری و دو جوان را به خاک و از خانه مجاور ابدا سخنی در میان سالهای مدیدی مقیم وین بود ،من دستگاه عریض و طویل ساواک بودند ،همه از باغبان گرفته تا رأس
داخل یکی از اتاقها وانی بود که و خون میکشد و خود با سرعت فرار نبود ،خبری هم از گونیهای خالی و هر از چندگاهی ،آخرهفته به دیدن همراه با آرشیو اسناد و پروندهها دست آن تیمساران بختیار و پاکروان و
میگفتند در آن اسید میریختند و میکند و در خیابان تخت جمشید یاپر از ناخن نبود ،کوتاه ،زیرزمین یک او میرفتم ،با وجود تضاد دیدگاههای نخورده به دامان آقایان معممین افتاد، نصیری و مقدم ،زاده سرزمین پهناور
زندانیها را داخل آن خوابانده و نابود سوار یک آمبولانس ارتشی در حال سیاسی ،رابطه دوستانهای باهم قرار بود بر طبق خواست انقلابیون، ایران بودند :نجیبزاده و نانجیب،
میکردند .داخل اتاق دیگر ،تختخواب حرکت شده و میگریزد .هنگام فرار خانه مسکونی. داشتیم ،اغلب تا نیمههای شب سفره ساواک منحل گردد ،اما ساواک منحل خدمتگزار و خائن ،شکنجهگر و مداد
دو طبقهای بود که مثل شوفاژ لوله دفترچه و قبالهیی از جیبش بیرون *** خاطراتش را برایم میگشود و درد دل لای انگشتگذار ،انسانهایی با افق باز
کشی شده بود و هنگامی که داغ میافتد که مردم بلافاصله آن را بر روزنامه اعتماد در تاریخ ۲۸دیماه میکرد ،از جوانی و حزب توده و شاه نشد و ساواما شد.
میشده ،زندانی را لخت روی آن میدارند و میبینند روی آن نوشته: ۸۷برابر با 1۸ژانویه ۲۰۰۹گزارشی و کیانوری و قتلهای درون حزب و... انتظار میرفت ،حکومت انقلابی و انسانهایی با تفکر بتونی.
میخواباندند ،همان گونه که در باره سرهنگ علی زیبایی ــ آدرس ــ از شکنجهگاه خانه سرهنگ زیبایی یکبار برای همیشه به اختناق و چنین آجیل مشکلگشایی را
مهدی رضایی از کشتههای مجاهدین خیابان بهار بالاتر از تخت جمشید ــ دارد ،با هم این گزارش را میخوانیم: میگفت و میگفت. شکنجه وظلم وتجاوز و ....خاتمه میتوانستی در تمام سطوح کشور،
معروف بود که در دادگاه گفته بود: «خانه سرهنگ زیبایی :ماههای شبی صحبت سرهنگ زیبایی دهد ،نام شکنجهگران را افشا کند و در مدارس ابتدایی ،دبیرستانها،
«مرا روی اجاق خواباندند و پشتم را کوچه مهتاب ــ شماره 4 آخر عمر رژیم شاه ،تظاهرات مردمی شد ،روبه من گفت« :مدتی است پروندههای جنایت را در معرض نمایش دانشکدهها ،در ادارات دولتی و بخش
بلافاصله جمعیت برای دستگیری شکلی مستمر پیدا کرده بود ...یکی با مسألهای در کلنجارم و پاسخی و قضاوت عام قرار دهد ،تا اگر قصوری خصوصی به راحتی پیدا کنی .مدیران
سوزاندند». او ،به سوی خانه هجوم میبرند و از خواستههایی که توسط روحانیون برای آن ندارم» .و بعد مسألهاش را شده ،جنایتی شده ،شکنجهای شده، دلسوزی که شیفته خدمت بودند،
سوراخی روی دیوار یکی از اتاقها متأسفانه او را نمییابند اما خانه مطرح شده بود انحلال ساواک بود. دگر بار تکرار نشود و درسی گردد برای نظامیانی که عشق وطن داشتند و
بود که خیلی حساس شدم .جلو که مجللش را با تمام وسایل لوکس آن به اما مردم در به در دنبال شکنجهگرها مطرح کرد. کارمندان جدید و انقلابی ساواما که: در کوه و بیابان خدمت میکردند،
رفتم از پشت آن متوجه شدم انگشت آتش کامل میکشند .مردم قالیهای او میگشتند که آنها را مجازات کنند. گفت« :من به سرهنگ زیبایی شک ای دل عبرت بین از دیده نظرکنهان! نظامیانی که دزد بودند و کلاش،
را که داخل آن میکردید ،گیوتین را با کارد تکه تکه میکنند و لوسترها کافی بود جوانهای محل یک ساواکی پیدا کردهام ،حدس میزنم جاسوس برخورد جمهوری اسلامی در این افسرانی که پایتختشان مسکو بود،
کوچکی آن را قطع میکرده ....همه و چینی آلات و ظروف قیمتی را به را شناسایی کنند و نقشهیی برای انتقام شورویاستوبرایکاگبکارمیکند» 3۰سال با آرشیو ساواک ،حکایت از شیفته استالین و بریا بودند ،دو جلادی
در و دیوار زیرزمین که محل اصلی کلی خرد میکنند .علاوه برآن سه گرفتن از او بریزند ...یکی از مواردی پرسیدم« :دلیلی برای این حدس و سوءاستفاده سیاسی دارد .پروندههای که شکنجهگران ساواک در برابرشان
شکنجه گاه بود ،تاریک و سیاه شده قبضه اسلحه کمری و یک دستگاه بی که در آن روزها خیلی خبر آفرین قطور زد و بند و لیست حقوق بگیران رنگ میباختند! ،معلمینی که جلاد
بودند و همین به وحشتناکی آنجا شد منزل سرهنگ زیبایی در خیابان گمان داری؟» معممین را یکسره نابود کردند و آنچه بودند و از تنبیه بچههای بیگناه لذت
شدت میداد ...وقتی فکرکردم که تا بهار تهران بود ،این خانه توسط مردم گفت «نه ،احساس من است و تا بحال در طول 3۰سال حکومت میبردند ،مگر نه «جور استاد به ز مهر
چند روز قبل در همین جا ،ساواکیها کشف و تصرف شد ....شایعات زیادی
چه بلایی سرمردم میآورند ،تنم لرزید. پدر» بود و هست؟
خدا میداند ساواک شاه چند تا از این ساواکیها کارگران وارداتی نبودند،
خانه در سطح کشور داشت ...روزنامه ساخت وطن بودند ،بر پیشانی هر یک
کیهان درباره خانه سرهنگ زیبایی از آنان ،مهر«ساخت ایران» بچشم
نوشت :شکنجهگاه مخفی ساواک در میخورد .سرهنگ علی زیبایی یکی از
تهران کشف شد ...شاهدان عینی به آنها بود :ساواکی بود و نامش با شکنجه
خبرنگار کیهان گفتند« :در تونل انواع
وسایل شکنجه دیده میشد ،بعضی از تداعی میشد.
این وسایل شکنجه هنوز خونآلود بود قبل از اینکه به سراغ سرهنگ
و معلوم بود که به تازگی مورد استفاده زیبایی برویم ،بد نیست به این مفهوم
قرار گرفته است .در گوشه دیگر این
تونل ،مقدار زیادی لباسهای زیرزنانه «ساواکی» نگاه کوتاهی بیاندازیم.
و مردانه که مملو از خون بود روی ساواکی در فرهنگ سیاسی دوران
هم انباشته شده بود و چند تکه از شاه فحش بود ،توهین بود و بار منفی
استخوانهای قسمت مختلف بدن
دیده میشد ...تصویر پوسترهای داشت.
ناخنهای لاکزده زنان و دخترانی میگفتند و اغلب در گوشی که«یارو
که شکنجه شده بودند ،به دیوار اتاقها ساواکی است» ،فرقی نمیکرد که این
نصب شده بود و تصویرهای دیگری «یارو» کارمند پاک و خدمتگزار صدیق
که چند نفر را در حال شکنجه شدن ساواک بود یا نه ددمنش و شکنجهگر،
نشان میداد .این تصاویر ظاهرا برای
شکنجه روانی به کار میرفته است. در هر دو حال «یارو ساواکی» بود.
هجوم بی سابقه مردم برای تماشای مرحوم اسدالله مبشری وزیر دولت
این شکنجهگاه باعث شد مأموران بازرگان معروف حضورتان هست.
فرمانداری نظامی بعد از تیراندازی و اولین وزیر وزارت دادگستری جمهوری
متفرق کردن مردم ،ماشین آلات را
ازآن محل خارج و به نقطه نامعلومی اسلامی.
منتفل کنند .سرهنگ زیبایی که حضرت وزیر مرد ساده لوح و
صاحب این خانه است ،هنگام آتش پرحرفی بود ،شیفته صحرای کربلا
بود ،ساواک صحرای کربلایش بود،
زدن خانه فرارکرد» چند هفتهای از وزارتش نگذشته بود
*** که شبی در مصاحبهای با تلویزیون
* گریزی به تیتر رمان معروف ایران ،برای چندمین بار بی مقدمه به
اریک امانوئل شمیت :مسیو ابراهیم سراغ ساواک رفت و گفت «آقا ،این
ساواکیها هر شب با یک سر بریده به
و گل قرآن! خانه میرفتند و سر را وسط سفره شام
میگذاشتند و اگر شبی بدون سر بخانه
میآمدند و سفره خالی از سر خونین
بود ،بچه گریه را سر میداد که« :بابا
من سر بریده میخوام ،سر بریده کو؟».
(نقل .به معنی)