Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۵۱ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪1817‬‬
‫جمعه ‪ ۲5‬فوریه تا پنجشنبه ‪ 3‬مارس ‪۲۰۲۲‬‬

‫صرف نظر نباید کرد‪ .‬این یک اصلی است‬      ‫دشتی نماینده مجلس و مدیر روزنامه‬             ‫بازنشر؛ به مناسبت سوم اسفند‪:‬‬                                                 ‫همایون نظریهپرداز برجسته در طیف‬          ‫=«دو سفرنامه رضاشاه‬
‫که همه جا باید از آن پیروی کرد‪ .‬به‬      ‫«شفق سرخ» رضاشاه را همراهی‬                                                                                                ‫راست دموکرات و آزادیخواه ایران است‪.‬‬      ‫سخنان اوست به خامه‬
‫همین لحاظ من خیال میکنم که باید‬         ‫میکنند‪ .‬رضاشاه به مازندران عشق‬            ‫«همه چیز برای وطن»‬                                                              ‫«سفرنامه خوزستان» مربوط به سرکوب‬         ‫فرجالله بهرامی دبیر اعظم و‬
‫خالصجات دولت را نیز بین رعایا تقسیم‬     ‫میورزد‪« :‬مازندران خانه من است‪.‬‬                                                                                            ‫فتنه شیخ خزعل در خوزستان و در‬            ‫رییس دفتر سردارسپه‪ ».‬نثر‬
‫نمایم و با یک صورت منظمی امر به‬         ‫مسقط الرأس من است… تهران در‬               ‫خمیر و دادن به مرغها وا میداشت و‬       ‫گروه منورالفکرها نیز روبرو میشود‪:‬‬        ‫سال ‪ 13۰3‬خورشیدی برابر با ‪1۹۲۴‬‬           ‫شیرین فرجالله خان بهرامی‬
‫فروش آنها صادر نمایم زیرا در آن واحد‬    ‫مجاورت مازندران مانند مفلسی است در‬        ‫بهتر از این‪ ،‬تاکتیکی در مغز تهی خود‬    ‫«در میدان سپه ازدحام فوق العاده بود‪.‬‬     ‫نوشته شده است‪ .‬آن زمان «رضا»‬             ‫همراه با اسناد ارزندهای از‬
‫سه نتیجه ثابت به دست خواهد آمد‪ :‬اول‬     ‫همسایگی گنج طلا…»‪ .‬او از آرزوهای‬                                                 ‫حرکت ابدا مقدور و میسر نمیشد‪ .‬از‬         ‫هنوز به پادشاهی نرسیده بود و در‬          ‫توطئه انگلیس و دربار قاجار‬
‫آنکه اراضی دایر و آباد میشود و طبعا‬     ‫بزرگ خود به دلیل خالی بودن خزانه‬                            ‫فراهم نمیدید»‪.‬‬       ‫اتومبیل پیاده و بر اسب سوار گردیدم‪.‬‬      ‫مقام رییسالوزرا‪ ،‬وزیر جنگ و فرمانده‬      ‫وشیخخزعلایندوسفرنامه‬
‫مملکت آباد خواهد شد‪ .‬دویم اشخاص‬         ‫و وضعیت اسفبار کشور آشکارا سخن‬                          ‫تفاوتهای بزرگ‬            ‫این هنگام‪ ،‬همهمه مبهمی در میان‬           ‫کل قوا خدمت نموده و امضا میکرد‪:‬‬
‫و افراد مقید به وطنپرستی و ملزم به‬      ‫نمیگوید «معهذا دیروز که دشتی‪،‬‬             ‫هنگامی که خمینی پس از ‪ 15‬سال‬           ‫مردم پیدا شد‪ .‬هرچند درست مفهوم‬           ‫«رییسالوزرا رضا»‪« .‬سفرنامه مازندران»‬        ‫را منحصر به فرد میکند‪.‬‬
‫نگاهداری خانه خود میشوند‪ .‬سوم امید‬      ‫مدیر روزنامه شفق سرخ به اتفاق بهرامی‬      ‫خوردن و خوابیدن در نجف و سپس از‬        ‫نمیگشت ولی بعد از پرسش معلوم‬             ‫دو سال بعد در سال ‪ 13۰5‬یک سال‬            ‫= کسانی که مدعیاند‬
‫و استظهار و عدالت که از شروط اصلی‬       ‫رییس کابینه من به دفتر اداری من در‬        ‫زیر درخت سیب در حومه پاریس با‬          ‫گردید که طبقات منورالفکر تهران به‬        ‫پس از پادشاهی رضاشاه نوشته شد‪.‬‬           ‫رضاشاه پس از سفر به ترکیه‬
‫زندگانی بشر است در جامعه تعمیم‬          ‫عمارت وزارت جنگ آمده بودند و من‬           ‫هواپیمای ویژه به ایران باز میگشت‪،‬‬      ‫پاداش فتح خوزستان و سایر خدمات من‬        ‫اولی درباره آشوب و فتنه دولت فخیمه‬       ‫و زیر تأثیر آتاتورک به فکر‬
                                        ‫مشغول مطالعه نقشه جغرافیایی ایران‬         ‫در پاسخ این پرسش که چه احساسی‬          ‫و برای جبران مذلت صد و پنجاه سال‬         ‫انگلیسونوکرسرسپردهاششیخخزعل‬              ‫نوسازی ایران افتاد‪ ،‬فراموش‬
                   ‫خواهد یافت‪» .‬‬        ‫بودم‪ ،‬این فکر خود را به آنها گوشزد‬        ‫دارد گفت‪« :‬هیچ!» رضاخان که پس از‬       ‫سلطه قاجاریه‪ ،‬عهد کردهاند که چون‬         ‫است و دومی درباره خرابیهای اجتماعی‬       ‫نکنند که این دو سفرنامه‬
‫چپها رضا شاه را دوست ندارند زیرا‬        ‫کردم و هر دو را متذکر ساختم که اگر‬        ‫طی راه پر مشقت خوزستان و دفع فتنه‬      ‫من به میدان سپه رسیدم اتومبیلم را به‬                                              ‫تقریبا ده سال پیش از سفر‬
‫میهنپرست بود و به انترناسیونالیسم‬       ‫دست روزگار پیشبینی کاملی برای‬             ‫خزعل با درشکه از راههای خاکآلود‬        ‫دوش کشیده‪ ،‬یکسر به عمارات سلطنتی‬          ‫و اقتصادی و آرزوهای بزرگ رضاشاه‪.‬‬        ‫رضاشاه به ترکیه نوشته شده‬
‫پرولتری آنان اعتنایی نداشت‪« :‬مشکل‬       ‫ادامه عمر من نکرده باشد‪ ،‬شما دو نفر‬       ‫عراق پس از چند هفته به میهن باز‬        ‫ببرند و همانروز تاج و تخت را به من‬       ‫در پیشگفتار میخوانیم‪« :‬دو سفرنامه‬        ‫و تا آن زمان او ترکیه را ندیده‬
‫میدانم در یک مملکتی که اصول‬             ‫شاهد باشید که امتداد خط آهن ایران‬         ‫میگشت‪ ،‬میگوید‪« :‬جبال برفآلود‬           ‫تفویض کنند‪ .‬این اقدام را که ناشی از‬      ‫رضاشاه سخنان اوست به خامه فرجالله‬
‫اشتراک و کمونیسم حکمروایی کند‪،‬‬          ‫یکی از آمال دیرینه من بوده و دقیقهای‬      ‫ایران مدتی بود که نمایش داشت و افق‬     ‫احساسات طوفانی ملت بود غیرمعقول‬          ‫بهرامی دبیر اعظم و رییس دفتر‬                                   ‫بود‪.‬‬
‫اصول وطنپرستی در آنجا ریشه بگیرد‪.‬‬       ‫از خیال ایجاد آن منصرف نبودهام‪ .‬هر‬        ‫بیتغییر عراق را چون دیواری جلیل و‬      ‫دیده‪ ،‬امر قطعی دادم که هر کس به‬                                                   ‫= و آنها که مدعیاند‬
‫زیرا اولا امیدی برای اشخاص باقی‬         ‫دو به سلامتی من دعا کردند‪ .‬صمیمانه‬        ‫مزین به آسمان مربوط میساخت‪ .‬اما‬        ‫چنین کاری مبادرت کند‪ ،‬به تنبیه و‬                               ‫سردارسپه»‪.‬‬         ‫اندیشه اصلاحات و به ویژه‬
‫نمیماند… ثانیا علاقه مادی از حیث‬        ‫هم دعا کردند‪ .‬ولی من در چهره هر‬           ‫درشکه در رسانیدن ما به خاک وطن‪،‬‬                                                 ‫نثر شیرین فرجالله خان بهرامی همراه‬       ‫اصلاحات ارضی از سوی‬
‫خانه و آب وملک و ضیاع و عقار برای‬       ‫دو حس کردم که این آرزو را یک امر‬          ‫مثل این بود که تعللی دارد یا شدت‬          ‫سیاست سخت دچار خواهد شد»‪.‬‬             ‫با اسناد ارزندهای از توطئه انگلیس و‬      ‫اجنبی و آمریکا در دهه‬
                                        ‫غیرعملی و فقط در حدود آمال و آرزو‬         ‫شوق‪ ،‬حرکت او را در چشم من ُکند و‬       ‫دربار قاجار علیه دولت خودش به‬            ‫دربار قاجار و شیخ خزعل این دو سفرنامه‬    ‫چهل خورشیدی به ایران‬
           ‫کسی باقی نمیماند…»‪.‬‬                                                    ‫تعللآمیز جلوهگر میساخت… عاقبت‬          ‫رییسالوزرایی رضا‪ ،‬دست به دامان‬           ‫را منحصر به فرد میکند‪ .‬چند عکس نیز‬       ‫تحمیل یا تزریق شد‪ ،‬بد‬
‫مذهبیون به رضا شاه کینه میورزند‬                            ‫فرض کردهاند»‪.‬‬          ‫به خاک ایران رسیدیم‪ .‬چنان شور و‬        ‫خارجیها میشد و «مبلغ کثیر» برای‬                                                   ‫نیست این چند جمله مربوط‬
‫زیرا او پیگیرانه از میان برداشتن جهل و‬  ‫همواره در فکر این بود که چگونه‬            ‫سروریدر منایجادگردیدکهبیاختیار‬         ‫کمک به خود و مدرس میخواست!‬                           ‫زینتبخش کتاب است‪.‬‬            ‫به سال ‪ 13۰5‬را بخوانند‪...« :‬‬
‫خرافه‪ ،‬گسترش دانش و سواد و رسیدن‬        ‫میتوان خرابیها را آباد کرد و به جهان‬      ‫از درشکه فرود آمده بر خاک افتادم و بر‬  ‫محمدحسن ولیعهد مرتب به فرانسه‬            ‫ارزش دیگر این کتاب اطلاعات‬               ‫از سپردن اراضی به دست‬
‫ایران به سطح کشورهای مدرن و متمدن‬       ‫مدرن رسید‪« :‬خط آهن ایران باید‬             ‫زمین بوسه دادم‪ .‬در هیچ واقعه اینقدر‬    ‫تلگراف میفرستاد‪« :‬شما [احمدشاه]‬          ‫بومشناسی آنست‪ .‬رضاشاه که به گوشه‬         ‫خوردهمالک صرف نظر نباید‬
‫را هدف خود قرار داده بود و در این‬       ‫البرز را بشکافد و از همینجا عبور کند‪.‬‬     ‫رقت نکرده بودم‪ .‬خاک این سرزمین‬         ‫باید بگویید به خارجیها تا وقتی‬           ‫و کنار ایران سفر کرده و از نزدیک با‬      ‫کرد‪ .‬این یک اصلی است که‬
‫راه جدایی دین از حکومت را ضروری‬         ‫مسافرین اقصی بلاد اروپا و آمریکا باید از‬  ‫مقدس‪ ،‬گویی توتیایی بود که چش ِم‬        ‫حکومت که مورد تنفر عامه گردیده است‬       ‫زندگی مردم ایران آشنایی داشت‪ ،‬با‬         ‫همه جا باید از آن پیروی‬
‫میدانست‪ …« :‬آنچه از همه مهمتر‬           ‫قله البرز و تونلهای همین نقطه سرازیر‬      ‫انتظارکشیدهی ما را روشنی بخشید…‬        ‫ساقط نشود‪ ،‬برای سیاست آمریکاییها‬         ‫قلم بهرامی این کتاب را از اطلاعات‬        ‫کرد‪ .‬به همین لحاظ من خیال‬
‫و غیرقابل عفو است‪ ،‬اختلاط سیاست‬         ‫شده و خاطرههای خود را از تماشای‬           ‫از ُحب وطن راسختر هیچ ریشه محبتی‬       ‫و انگلیسیها هیچ ضمانتی در میان‬           ‫تاریخی‪ ،‬جغرافیایی و فرهنگی این دو‬        ‫میکنم که باید خالصجات‬
‫است با مذهب که تمام سلاطین صفویه‬        ‫مناظرملکوتیمازندرانبیارایند…دکتر‬          ‫در قلب انسان فرو نرفته است… خدا‬        ‫نخواهد بود… اگر من و مدرس پولی‬           ‫منطقه سرشار میکند‪ .‬داریوش همایون‬         ‫دولت را نیز بین رعایا تقسیم‬
‫شریک در این اشتباهند و شاه عباس‬         ‫گوستاو لوبن طبیب و فیلسوف معروف‬           ‫عمر بدهد که این وطن جذاب و عزیز‬        ‫دریافت نکنیم زمینه برای ماها بدتر‬        ‫مینویسد‪« :‬این دو سفرنامه در همان‬         ‫نمایم و با یک صورت منظمی‬
‫مخصوصا این اشتباه را خیلی غلیظ کرده‬     ‫فرانسوی راجع به تطورات و تبدلات ملل‬       ‫را بقدری آباد کنم که حتا خائنان‬        ‫خواهد بود… مبلغ مختصر فایده ندارد‪،‬‬       ‫زمانها انتشار محدودی یافت و نایاب‬        ‫امر به فروش آنها صادر نمایم‬
‫است… در قضایای تاریخی عمر یک نفر‬        ‫شرح زیبایی دارد که دشتی مدیر جریده‬        ‫راحتطلبسستعنصرعیاش[کنایهبه‬             ‫مبلغکثیربفرستید…منموافقمکهدر‬             ‫بود‪ .‬تا در اواخر پادشاهی محمدرضا شاه‬     ‫زیرا در آن واحد سه نتیجه‬
‫و عمر یک سلسله را نباید مأخذ قرار داد‪.‬‬  ‫شفق سرخ آن را از عربی ترجمه کرده‬          ‫احمدشاه است] هم آن را ترک نگویند و‬     ‫چنین کارها نباید پابند قانون بشویم…‬      ‫به مناسبت «آیین بزرگداشت پادشاهی‬         ‫ثابت به دست خواهد آمد‪:‬‬
‫بلکه عمر تاریخ را باید در نظر گرفت که‬   ‫بود و بهرامی رییس دفتر مخصوص من‬                ‫خارجه را بر آن ترجیح ندهند»‪.‬‬      ‫اگر خدا بخواهد‪ ،‬من هم بعد از ترتیب‬       ‫پهلوی» (‪ )135۴‬از سوی مرکز پژوهش‬          ‫اول آنکه اراضی دایر و آباد‬
‫اتخاذ یک تصمیم نارسا تا چه مدت و‬        ‫آن را چندی قبل به نظر من رسانید‪ .‬من‬       ‫رضاشاه انسانی با تجربه بود و تلاش‬      ‫دادن به کارها و برداشتن این شخص‬          ‫و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی…‬           ‫میشود و طبعا مملکت آباد‬
‫زمانی ممکن است یک جامعه و امتی‬          ‫دستور دادم که خود مشارالیه از طرف‬         ‫میکرد از چهره انسانها به درونشان پی‬    ‫ملعون‪ ،‬خواهش خواهم کرد که برای‬           ‫بار دیگر منتشر شدند و اکنون به همت‬       ‫خواهد شد‪ .‬دویم اشخاص‬
‫را بیچاره و فرسوده نماید… آنهایی که‬     ‫من مأموریت طبع آن را بر عهده بگیرد‬        ‫ببرد‪.‬درباره شیخخزعل میگوید‪«:‬شیخ‬                                                 ‫«تلاش» در دسترس گروههای بزرگتری‬          ‫و افراد مقید به وطنپرستی‬
‫مذهب و سیاست را مخلوط بهم نمایند‬        ‫و در مطبعه قشون با مخارج من آن را‬         ‫خزعل را ندیده بودم ولی قیافه او را در‬   ‫من هم با خود یک اتومبیل بیاورید»!‬                                                ‫و ملزم به نگاهداری خانه‬
‫هم انتظامات دنیا رامختل کردهاند و‬       ‫طبع نماید‪ .‬مشارالیه نیز این مأموریت را‬    ‫عکسش دیده و تحت دقت قرار داده‬          ‫رییسالوزرا با کشتی سوراخ «مظفری»‬                            ‫قرار میگیرند»‪.‬‬        ‫خود میشوند‪ .‬سوم امید‬
‫هم انتظارات آخرت را تخریب نمودهاند‪.‬‬     ‫انجام و کتاب مزبور را با کتاب دیگری‬       ‫بودم و میدانستم که با قیافههای جنگی‬    ‫که بوی گند میداد و هر لحظه بیم غرق‬       ‫همایون در جای دیگری مینویسد‪:‬‬             ‫و استظهار و عدالت که از‬
‫گاهی هم بالمره نتیجه‪ ،‬بر عکس مقصود‬      ‫موسوم به اعتماد به نفس که باز ترجمه‬       ‫متفاوت است»‪ .‬هنگامی که سرانجام‬         ‫آن میرفت به مقابله با شیخ خزعل رفت‪.‬‬      ‫«سده بیستم ایران را بیست ساله‬            ‫شروط اصلی زندگانی بشر‬
‫به دست میآید یعنی روحانیون کشیده‬        ‫آن مدیون به زحمات [علی] دشتی‬              ‫خزعل را میبیند‪« :‬سن این شخص در‬         ‫درهمینکشتیمیگوید‪«:‬مثلهمیشه‬               ‫رضاشاه ساخت نه دو سه ساله ملی‬            ‫است در جامعه تعمیم خواهد‬
‫میشوند به طرف دنیا‪ ،‬و سیاسیون به‬                                                  ‫حدود شصت و پنج‪ ،‬قیافهاش تاریک و‬        ‫از فکر عمومی متوجه منظور خصوصی و‬         ‫کردن نفت مصدق یا بیست و پنج ساله‬
‫طرف آخرت و این همان اختلالات‬                   ‫است‪ ،‬طبع و منتشر ساخت»‪.‬‬            ‫چهرهاش پژمرده و لبهایش بارگرفته و‬      ‫همیشگی خود‪ ،‬یعنی ایران افتادم و بر‬       ‫انقلاب و حکومت اسلامی خمینی…‬                                ‫یافت‪».‬‬
‫عظیمهایست که اصول زندگانی مردم‬          ‫کمی بعد کلنگ آغاز احداث راه آهن‬           ‫چشمانش مایل به زردی بود‪ .‬آثار یک‬       ‫حرمان وطن خود از نعمت دریانوردی‬          ‫تا دههها چه آسان میشد درآوردن‬
‫را دچار تزلزل کرده‪ ،‬آنها را میراند به‬   ‫در میدان گمرک تهران توسط رضاشاه و‬         ‫نفسپروردهی عیاش و تنبلی را در‬          ‫و حکومت بر این عنصر سیال محزون‬           ‫خوزستان ایران را از چنگال بریتانیا‬       ‫الاهه بقراط (شهریور ‪ -)1383‬این‬
‫جانب ریا و تزویر و دروغگویی و فساد‬      ‫ولیعهد[محمدرضاشاه]به زمینکوبیده‬           ‫لوح چهره خود منعکس داشت‪ .‬اما در‬        ‫گشتم‪ .‬متأسفانه در عهدی که ممالک‬          ‫فراموش کرد و ملی کردن نفت همان‬           ‫تنها کتابی است که بر سر نوشتن درباره‬
‫و دورویی‪ .‬نتیجه این اختلاط ناصواب تا‬    ‫شد و در پاییز ‪ 13۰۶‬رضاشاه به عنوان‬        ‫نطق و مذاکره و چاپلوسی خیلی طلیق‬       ‫روی زمین بیش از پیش به اهمیت‬             ‫استان را بزرگترین رویداد تاریخ ایران‬     ‫آن به شدت احساس درماندگی میکنم‪.‬‬
‫به این حد ممتد میشود که مثلا فلان‬       ‫بازگشایی خط آهن سراسری ایران با‬           ‫و زبردست و ماهر بود‪ .‬شعله الکل و‬       ‫دریاها واقف شده و بر سر تصرف یک‬          ‫جلوه داد‪ .‬کسی را که تأسیسات نفتی‬         ‫از کجای این کتاب بگویم؟ چگونه‬
‫مجتهد روحانی که کار اصلی او تصفیه‬                                                 ‫ضعفی که از افراط در بعضی اعمال‬         ‫مشت آب شور‪ ،‬خونها میریختند و‬             ‫ایران را از گروهی مأمور انگلیسی‬          ‫میتوان در یک ستون محدود از آرزوها‬
‫اخلاق عمومی است ماهی هشتصد و‬                ‫قطار از تهران به ساری سفر کرد‪.‬‬        ‫ظهور میکند‪ ،‬در چینهای صورتش‬            ‫خاکها از دست میدادند‪ ،‬سرنوشت‬             ‫تحویل گرفت [مصدق] سرباز فداکار‬           ‫و اعمال شخصی سخن گفت که چپها‬
‫پنجاه تومان از خزانه دولت میگیرد که‬     ‫او کریمخان زند را میستود و خاندان‬         ‫خطوط ترحمانگیزی رسم کرده بود…‪.‬‬         ‫ملت ایران به دست پادشاهانی طماع‬          ‫نامید و سربازی را که خوزستان را پس‬       ‫و مذهبیون و بهاصطلاح ملیون همگی‬
‫عمارات سلطنتی را حلال نماید تا مردم‬     ‫فاسد قاجار را مسبب خرابی و فساد ایران‬     ‫از دیدن این روی و این چشمی که در‬       ‫و خودخواه و غافل افتاده بود که دیده‬      ‫گرفته و شیخ خزعل را دستگیر کرده‬          ‫همصدا با روحالله خمینی همواره وی را‬
‫مجاز باشند که در آنها نماز بخوانند‪ .‬در‬  ‫میدانست‪« :‬اخیرا در کتابخانه آستان‬         ‫میان عمامه مصنوعی سبز‪ ،‬درخششی‬          ‫کوتاهبین آنها از حدود «چشمه علی»‬         ‫بود [رضاشاه] به هر اتهامی بدنام کرد»‪.‬‬    ‫«قلدر» و «بیسواد» نامیدهاند؟ جز آنکه‬
‫عوض فلان وکیل مجلس شورای ملی‪،‬‬           ‫قدس رضوی در مشهد که به دیدن‬               ‫شبیه به نور دیدهی افعی افسرده از سرما‬  ‫و رودخانه «جاجرود» دورتر نمیدید»‪.‬‬
‫که وظیفه او ورود در سیاست اداری‬         ‫کتابها مشغول بودم‪ ،‬کتابی مبنی بر‬          ‫بیرون میفرستاد‪ ،‬کاملا فهمیدم که چرا‬    ‫اقلیت مجلس و وزیرمختار و کنسول‬                           ‫دشمنان بزرگ‬                                    ‫توصیه کنم‪:‬‬
‫است‪ ،‬در پشت تریبون شمایل پیغمبر‬         ‫یادداشتهای یومیه اعتمادالسلطنه به‬         ‫ما اسیر یک کشتی جنگی نشدیم‪ .‬چرا‬        ‫انگلیس هرچه تلاش کردند تا او را از‬       ‫بسیاری از «روشنفکران» و فعالان‬           ‫بخوانید! بخوانید تا دریابید ایران در‬
‫را باز مینماید که مردم به اسلامیت و‬     ‫دست من افتاد‪ .‬بردم منزل و یکی دو‬          ‫در صحرای لنگیر به خاک نیفتادیم‪ ،‬و‬      ‫نبرد با خزعل منصرف کرده و بترسانند‬       ‫سیاسی چه بسا روز کودتای سوم اسفند‬
‫آخرتپرستی او تردید نیاورند و او بر اثر‬  ‫شب به دقت مطالعه کردم‪ .‬این کتاب دو‬        ‫چرا در اهواز هدف گلوله واقع نگشتیم»‪.‬‬   ‫زیر بار نرفت‪ .‬در نزدیکی اهواز فقط با یک‬  ‫‪ 1۲۹۹‬را با آغاز پادشاهی رضاشاه یکی‬              ‫هشتاد سا ِل پیش چگونه بود!‬
‫این تزویر و تقلب مجال داشته باشد که‬     ‫جلد است و یادداشتهایی است که این‬          ‫رضاخان که یک انسان خودساخته و‬          ‫راننده وارد شهر تا دندان مسلح شد و‬       ‫دانسته نمیدانند بین این دو چهار سال‬      ‫بخوانید تا دریابید کسانی که چند سال‬
‫علایق مادی خود را تأمین و بالاخره‬       ‫شخص از گزارشات یومیه دربار نوشته‬          ‫مبارز بود به سیاست نیز از دید یک مرد‬   ‫به گفته خودش «تنها در قصر دشمن»‬          ‫فاصله است و در این مدت احمدشاه‬           ‫پیش جسارت کرده و خمینی مؤسس‬
‫موقعیت او به هر درجه و پایهای هست‪،‬‬      ‫و با خط زنش پاکنویس شده است‪ .‬هر‬           ‫جنگی مینگریست‪« :‬من که در میدان‬         ‫نشست‪« .‬مخصوصا محض مخالفت و‬               ‫به خوشگذرانی در خارج مشغول و‬             ‫حکومت مطلقه ولایت فقیه را «بنیانگذار‬
                                        ‫کس بخواهد وضعیت دربار ناصرالدین‬           ‫جنگ تربیت شدهام‪ ،‬همه چیز حتا‬           ‫بیاعتنایی به خرافات و اوهام در موقع‬      ‫رضاخان به مقابله با غائلههای شمال‬        ‫ایراننوین»نامیدند‪،‬چگونهقصدداشتند‬
       ‫دچار تزلزل و ارتعاش نگردد»‪.‬‬      ‫را بفهمد‪ ،‬بهترین نمونه آن همین دو‬         ‫سیاست را مثل گلوله توپ میدانم که‬       ‫حرکت از تهران… مرا به تأخیر یکی دو‬       ‫و جنوب و مرکز و امور کشوری مأمور‬
‫تو گویی رضاشاه درباره ایران امروز‬       ‫کتابی است که اعتمادالسلطنه نوشته‬          ‫به طرف شخص مبارز میآید‪ .‬اگر ترس‬        ‫روزه موعظه کردند‪ ،‬نپذیرفتم و در ‪13‬‬       ‫بوده و از احمدشاه تلگراف تشویق‬             ‫خر ُمهرهای را به ایرانیان قالب کنند!‬
                                        ‫است… تمام ایام زندگانی پادشاه وقت‬         ‫در دل راه دادی و عقب نشستی و به‬        ‫عقرب حرکت کردم‪ .‬این روز و این برج‬        ‫دریافت میکرده است! رضاخان در مقام‬        ‫مذهبیها! این صفحات تاریخ را‬
                   ‫سخن میگوید!‬          ‫از دو کلمه خارج نمیشد‪ :‬زن و شکار!‬         ‫پناهی گریختی‪ ،‬کار تمام است و اگر با‬    ‫را برای سفر مناسب نمیدانستند و من‬        ‫رییسالوزرایی در سال‪ 13۰3‬خوزستان‬          ‫بخوانید تا دریابید رهبران شما چهاندازه‬
‫در سفرنامه مازندران که پر از آمال و‬     ‫پنجاه سال صحبت زن و شکار حقیقتا‬           ‫پیشانی باز و سر پرشور جلو رفتی‪ ،‬گوی‬    ‫اعتنایی به موهومات آنها نکردم‪ .‬امروز‬     ‫را از کام انگلیس و شیخ سرسپردهاش‬         ‫در راه پیشرفت و سربلندی ایران خیانت‬
‫آرزوست آمده است‪ …« :‬جز خرابی‬            ‫تعجبآور است! پنجاه سالی که موقع‬           ‫از میدان ربودهای»‪ .‬بزرگترین تفاوت‬      ‫هم که ‪ 13‬قوس است مخصوصا به من‬            ‫خزعل درآورد‪ .‬همان کسانی که خود‬
‫و ویرانی ذخیره دیگری برای من در‬         ‫نمو تمدن و علوم در اقطار عالم بوده…‬       ‫رضاشاه و پسرش درست در همین نکته‬        ‫خاطرنشان کردند که از عزیمت به شهر‬        ‫را طرفدار زحمتکشان و مستضعفان‬                                     ‫کردهاند!‬
‫مملکت انباشته نشده‪ .‬از قصر گلستان‬       ‫و بشریت و مدنیت چهار اسبه به طرف‬          ‫بود! رضاخان خوزستان را با این روحیه‬    ‫اهواز خودداری نمایم»‪ .‬در جای دیگری‬       ‫میدانند‪ ،‬تهیدستی و تبار روستایی‬          ‫چپها و راستها! تاریخ معاصر وطن‬
‫تهران تا بنادر خلیج فارس و دریای خزر‬    ‫تعالی و تجدد میدویده و دربار ایران در‬                ‫به دامان وطن باز گرداند‪.‬‬    ‫درباره خرافات میگوید‪« :‬محمدعلی‬           ‫رضاخان را به رخ او میکشند که‬             ‫خود را آنگونه که هست بخوانید بدون‬
‫همه جا خراب است… امیدوارم پس از‬         ‫این ایام تمام فضایل خود را صرف امیال‬                     ‫آرزوهای بزرگ‬            ‫میرزا بهترین جانشین شاه سلطان‬            ‫اتفاقا با تشویق و پشتیبانی روحانیون‬      ‫آنکه آن را به سود سیاست و ایدئولوژی‬
‫هشت سال سفرنامه دیگری را که برای‬                                                  ‫در سفر مازندران محمدرضا ولیعهد‪،‬‬        ‫حسین‪ ،‬در موقع هجوم مجاهدین به‬            ‫و «منورالفکرها» به «پادشاهی» ایران‬       ‫خود تحریف کنید؛ اگرچه به قول‬
‫مازندران خواهم نوشت‪ ،‬شرح حال ایران‬                  ‫نفسانی میکرده است»‪.‬‬           ‫فرجالله خان بهرامی رییس دفتر و علی‬     ‫تهران برای هلاکت ایشان‪ ،‬زنان حرم‬         ‫رسید‪ .‬او سودای جمهوری در سر داشت‪.‬‬        ‫پیشگفتار کتاب‪ ،‬رضاشاه «خود را‬
‫بدون فرق و استثناء به کلی غیر از این‬    ‫کسانی که مدعیاند رضاشاه پس از‬                                                    ‫را به خواندن اوراد و اذکار به گلولههای‬   ‫پس از سرکوب فتنه خزعل‪ ،‬در راه‬            ‫دگرگون کرده بود و کشور را نیز سراپا‬
‫باشد که در این سفرنامه تدوین و تأیید‬    ‫سفر به ترکیه و زیر تأثیر آتاتورک به‬                                                                                       ‫بازگشت از خوزستان و عراق در قزوین‬        ‫دگرگون کرد اما آن گام اضافی را‬
                                        ‫فکر نوسازی ایران افتاد‪ ،‬فراموش نکنند‬                                                                                      ‫تلگرافی به دست او میرسد‪« :‬حاج‬            ‫نتوانست رو به بزرگی بردارد‪ .‬در تحلیل‬
                      ‫شده است»‪.‬‬         ‫که این دو سفرنامه تقریبا ده سال پیش‬                                                                                       ‫شیخ عبدالنبی که از مجتهدین فاضل‬          ‫آخر‪ ،‬سنگینی واپسماندگی مادی و‬
‫رضا شاه دیگر سفرنامه ای ننوشت‪،‬‬          ‫از سفر رضاشاه به ترکیه نوشته شده‬                                                                                          ‫تهران است‪ ،‬به خیال اینکه بعد از توطئه‬    ‫فرهنگی جامعه تازه بیدارشده از خواب‬
‫لیکن همین سفرنامه که تصویر‬              ‫و تا آن زمان او ترکیه را ندیده بود‪ .‬و‬                                                                                     ‫آخوندها بر ضد جمهوریت و بر خلاف‬          ‫سدهها بر او نیز افتاد و بدتر از همه‬
‫خوزستان تا مازندران‪ ،‬جنوب تا شمال‬       ‫کسانی که مدعیاند اندیشه اصلاحات و‬                                                                                         ‫من و پس از اقدامات شرمآوری که غالب‬       ‫توفان جنگ جهانی دوم ناگاه و ناآگاه‬
‫کشور در هشتاد سال پیش است [این‬          ‫به ویژه اصلاحات ارضی از سوی اجنبی‬                                                                                         ‫آقایان از راه منفعتطلبی یا از فرط‬        ‫در خودش پیچاند‪ .‬سرنوشت تاریخی‬
‫کتابگزاری تقریبا بیست سال پیش در‬        ‫و آمریکا در دهه چهل خورشیدی به‬                                                                                            ‫بیفکری و بیمغزی مرتکب شده بودند‪،‬‬         ‫او از یک جنگ جهانی به جنگی دیگر‬
‫سال ‪ 13۸3‬نوشته شده]‪ ،‬به اندازه کافی‬     ‫ایران تحمیل یا تزریق شد‪ ،‬بد نیست‬                                                                                          ‫مبادا هنگام ورود به تهران در صدد تدبیر‬   ‫ورق خورد‪ .‬ولی با همه کاستیها و پایان‬
‫گویای تغییرات سترگی است که در‬           ‫این چند جمله مربوط به سال ‪13۰5‬‬                                                                                            ‫و تنبیه آنها برآیم‪ ،‬تلگرافی به من نموده‬  ‫غمانگیزش‪ ،‬چند رهبر سیاسی و چند‬
‫سالهای بعد ایران به خود دید‪ .‬تغییراتی‬   ‫را بخوانند‪« :‬ملت عبارت از کیست و‬                                                                                          ‫و خواهش کرده بود که نسبت به علمای‬        ‫کشور دیگر توانسته بودند در آن فاصله‬
‫که تأثیر آن را در مقاومت جامعه امروز‬    ‫چیست؟ حقیقت ملیت و وطنپرستی‬                                                                                               ‫تهران طریق موافقت پیموده‪ ،‬ملاطفت‬
‫ایران در برابر حکومت ملایان میتوان‬      ‫از کجا ناشی میشود؟… در یکی از‬                                                                                             ‫خود را دریغ ندارم و در ورود به مرکز که‬        ‫از چنان کارهای نمایان برآیند؟»‬
‫پی گرفت‪ .‬بیتردید این کتاب پیدا یا‬       ‫کتابهایی که اخیرا در اروپا به طبع‬                                                                                         ‫علما دیدن خواهند آمد‪ ،‬ایشان را بپذیرم‪.‬‬   ‫▪ سفرنامه رضاشاه به خوزستان و‬
‫پنهان‪ ،‬با توضیحات انحرافی یا بدون‬       ‫رسیده و ترجمه آن به دست من رسید‬                                                                                           ‫من که به سبکسری و نفعخواهی این‬
‫سانسور در ایران چاپ خواهد شد و در‬       ‫مؤلف چهار شرط اصلی و چند شرط‬                                                                                              ‫طایفه از قدیم و جدید آشنایی کامل‬                                  ‫مازندران‬
‫میان کنجکاوان دست به دست خواهد‬          ‫فرعی را قید مینماید که بدون وجود آنها‬                                                                                     ‫دارم‪ ،‬و همیشه نسبت به اقدامات آنها‬                       ‫▪ فرج الله بهرامی‬
‫گشت و ایرانیان به یاری همین اسناد‬       ‫اساس ملیت و قومیت هیچ وقت آنطور‬                                                                                           ‫بیاعتنا بودهام‪ ،‬اینبار دعوت شیخ را که‬    ‫▪ نشر مجله تلاش؛هامبورگ؛‬
‫سرانجام و به تدریج به یک بازنگری‬        ‫که لازم است مستحکم و مستقر نخواهد‬                                                                                         ‫شخصی بیغرض بود و لیاقت داشت‬
‫بنیادین در تاریخ معاصر میهن خود‬         ‫ماند‪ .‬یکی از آن چهار شرط اصلی همین‬                                                                                        ‫که لفظ روحانی در حقش اطلاق گردد‬                             ‫شهریور ‪1383‬‬
                                        ‫اراضی و زمین است که باید آحاد اهالی‬                                                                                       ‫پذیرفته و تلگراف مساعد مخابره کردم»‪.‬‬     ‫نویسنده این پیشگفتار‪ ،‬داریوش‬
                  ‫خواهند پرداخت‪.‬‬        ‫را به آن علاقمند ساخت‪ .‬علیایحال‪،‬‬                                                                                          ‫ولی وقتی به تهران میرسد نه تنها از‬
                                        ‫از سپردن اراضی به دست خوردهمالک‬                                                                                           ‫جانب آخوندها که به شدت از بقای نهاد‬
‫*این کتابگزاری نخستین بار ‪15‬‬                                                                                                                                      ‫سلطنت دفاع میکردند‪ ،‬بلکه با اصرار‬
‫شهریور ‪( 1383‬سپتامبر ‪ )۲۰۰4‬در‬

            ‫کیهان لندن چاپ شد‪.‬‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18