Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۵۱ (دوره جديد
P. 15
صفحه 15ـ Page 15ـ شماره 1817
جمعه ۲5فوریه تا پنجشنبه 3مارس ۲۰۲۲
صرف نظر نباید کرد .این یک اصلی است دشتی نماینده مجلس و مدیر روزنامه بازنشر؛ به مناسبت سوم اسفند: همایون نظریهپرداز برجسته در طیف =«دو سفرنامه رضاشاه
که همه جا باید از آن پیروی کرد .به «شفق سرخ» رضاشاه را همراهی راست دموکرات و آزادیخواه ایران است. سخنان اوست به خامه
همین لحاظ من خیال میکنم که باید میکنند .رضاشاه به مازندران عشق «همه چیز برای وطن» «سفرنامه خوزستان» مربوط به سرکوب فرجالله بهرامی دبیر اعظم و
خالصجات دولت را نیز بین رعایا تقسیم میورزد« :مازندران خانه من است. فتنه شیخ خزعل در خوزستان و در رییس دفتر سردارسپه ».نثر
نمایم و با یک صورت منظمی امر به مسقط الرأس من است… تهران در خمیر و دادن به مرغها وا میداشت و گروه منورالفکرها نیز روبرو میشود: سال 13۰3خورشیدی برابر با 1۹۲۴ شیرین فرجالله خان بهرامی
فروش آنها صادر نمایم زیرا در آن واحد مجاورت مازندران مانند مفلسی است در بهتر از این ،تاکتیکی در مغز تهی خود «در میدان سپه ازدحام فوق العاده بود. نوشته شده است .آن زمان «رضا» همراه با اسناد ارزندهای از
سه نتیجه ثابت به دست خواهد آمد :اول همسایگی گنج طلا…» .او از آرزوهای حرکت ابدا مقدور و میسر نمیشد .از هنوز به پادشاهی نرسیده بود و در توطئه انگلیس و دربار قاجار
آنکه اراضی دایر و آباد میشود و طبعا بزرگ خود به دلیل خالی بودن خزانه فراهم نمیدید». اتومبیل پیاده و بر اسب سوار گردیدم. مقام رییسالوزرا ،وزیر جنگ و فرمانده وشیخخزعلایندوسفرنامه
مملکت آباد خواهد شد .دویم اشخاص و وضعیت اسفبار کشور آشکارا سخن تفاوتهای بزرگ این هنگام ،همهمه مبهمی در میان کل قوا خدمت نموده و امضا میکرد:
و افراد مقید به وطنپرستی و ملزم به نمیگوید «معهذا دیروز که دشتی، هنگامی که خمینی پس از 15سال مردم پیدا شد .هرچند درست مفهوم «رییسالوزرا رضا»« .سفرنامه مازندران» را منحصر به فرد میکند.
نگاهداری خانه خود میشوند .سوم امید مدیر روزنامه شفق سرخ به اتفاق بهرامی خوردن و خوابیدن در نجف و سپس از نمیگشت ولی بعد از پرسش معلوم دو سال بعد در سال 13۰5یک سال = کسانی که مدعیاند
و استظهار و عدالت که از شروط اصلی رییس کابینه من به دفتر اداری من در زیر درخت سیب در حومه پاریس با گردید که طبقات منورالفکر تهران به پس از پادشاهی رضاشاه نوشته شد. رضاشاه پس از سفر به ترکیه
زندگانی بشر است در جامعه تعمیم عمارت وزارت جنگ آمده بودند و من هواپیمای ویژه به ایران باز میگشت، پاداش فتح خوزستان و سایر خدمات من اولی درباره آشوب و فتنه دولت فخیمه و زیر تأثیر آتاتورک به فکر
مشغول مطالعه نقشه جغرافیایی ایران در پاسخ این پرسش که چه احساسی و برای جبران مذلت صد و پنجاه سال انگلیسونوکرسرسپردهاششیخخزعل نوسازی ایران افتاد ،فراموش
خواهد یافت» . بودم ،این فکر خود را به آنها گوشزد دارد گفت« :هیچ!» رضاخان که پس از سلطه قاجاریه ،عهد کردهاند که چون است و دومی درباره خرابیهای اجتماعی نکنند که این دو سفرنامه
چپها رضا شاه را دوست ندارند زیرا کردم و هر دو را متذکر ساختم که اگر طی راه پر مشقت خوزستان و دفع فتنه من به میدان سپه رسیدم اتومبیلم را به تقریبا ده سال پیش از سفر
میهنپرست بود و به انترناسیونالیسم دست روزگار پیشبینی کاملی برای خزعل با درشکه از راههای خاکآلود دوش کشیده ،یکسر به عمارات سلطنتی و اقتصادی و آرزوهای بزرگ رضاشاه. رضاشاه به ترکیه نوشته شده
پرولتری آنان اعتنایی نداشت« :مشکل ادامه عمر من نکرده باشد ،شما دو نفر عراق پس از چند هفته به میهن باز ببرند و همانروز تاج و تخت را به من در پیشگفتار میخوانیم« :دو سفرنامه و تا آن زمان او ترکیه را ندیده
میدانم در یک مملکتی که اصول شاهد باشید که امتداد خط آهن ایران میگشت ،میگوید« :جبال برفآلود تفویض کنند .این اقدام را که ناشی از رضاشاه سخنان اوست به خامه فرجالله
اشتراک و کمونیسم حکمروایی کند، یکی از آمال دیرینه من بوده و دقیقهای ایران مدتی بود که نمایش داشت و افق احساسات طوفانی ملت بود غیرمعقول بهرامی دبیر اعظم و رییس دفتر بود.
اصول وطنپرستی در آنجا ریشه بگیرد. از خیال ایجاد آن منصرف نبودهام .هر بیتغییر عراق را چون دیواری جلیل و دیده ،امر قطعی دادم که هر کس به = و آنها که مدعیاند
زیرا اولا امیدی برای اشخاص باقی دو به سلامتی من دعا کردند .صمیمانه مزین به آسمان مربوط میساخت .اما چنین کاری مبادرت کند ،به تنبیه و سردارسپه». اندیشه اصلاحات و به ویژه
نمیماند… ثانیا علاقه مادی از حیث هم دعا کردند .ولی من در چهره هر درشکه در رسانیدن ما به خاک وطن، نثر شیرین فرجالله خان بهرامی همراه اصلاحات ارضی از سوی
خانه و آب وملک و ضیاع و عقار برای دو حس کردم که این آرزو را یک امر مثل این بود که تعللی دارد یا شدت سیاست سخت دچار خواهد شد». با اسناد ارزندهای از توطئه انگلیس و اجنبی و آمریکا در دهه
غیرعملی و فقط در حدود آمال و آرزو شوق ،حرکت او را در چشم من ُکند و دربار قاجار علیه دولت خودش به دربار قاجار و شیخ خزعل این دو سفرنامه چهل خورشیدی به ایران
کسی باقی نمیماند…». تعللآمیز جلوهگر میساخت… عاقبت رییسالوزرایی رضا ،دست به دامان را منحصر به فرد میکند .چند عکس نیز تحمیل یا تزریق شد ،بد
مذهبیون به رضا شاه کینه میورزند فرض کردهاند». به خاک ایران رسیدیم .چنان شور و خارجیها میشد و «مبلغ کثیر» برای نیست این چند جمله مربوط
زیرا او پیگیرانه از میان برداشتن جهل و همواره در فکر این بود که چگونه سروریدر منایجادگردیدکهبیاختیار کمک به خود و مدرس میخواست! زینتبخش کتاب است. به سال 13۰5را بخوانند...« :
خرافه ،گسترش دانش و سواد و رسیدن میتوان خرابیها را آباد کرد و به جهان از درشکه فرود آمده بر خاک افتادم و بر محمدحسن ولیعهد مرتب به فرانسه ارزش دیگر این کتاب اطلاعات از سپردن اراضی به دست
ایران به سطح کشورهای مدرن و متمدن مدرن رسید« :خط آهن ایران باید زمین بوسه دادم .در هیچ واقعه اینقدر تلگراف میفرستاد« :شما [احمدشاه] بومشناسی آنست .رضاشاه که به گوشه خوردهمالک صرف نظر نباید
را هدف خود قرار داده بود و در این البرز را بشکافد و از همینجا عبور کند. رقت نکرده بودم .خاک این سرزمین باید بگویید به خارجیها تا وقتی و کنار ایران سفر کرده و از نزدیک با کرد .این یک اصلی است که
راه جدایی دین از حکومت را ضروری مسافرین اقصی بلاد اروپا و آمریکا باید از مقدس ،گویی توتیایی بود که چش ِم حکومت که مورد تنفر عامه گردیده است زندگی مردم ایران آشنایی داشت ،با همه جا باید از آن پیروی
میدانست …« :آنچه از همه مهمتر قله البرز و تونلهای همین نقطه سرازیر انتظارکشیدهی ما را روشنی بخشید… ساقط نشود ،برای سیاست آمریکاییها قلم بهرامی این کتاب را از اطلاعات کرد .به همین لحاظ من خیال
و غیرقابل عفو است ،اختلاط سیاست شده و خاطرههای خود را از تماشای از ُحب وطن راسختر هیچ ریشه محبتی و انگلیسیها هیچ ضمانتی در میان تاریخی ،جغرافیایی و فرهنگی این دو میکنم که باید خالصجات
است با مذهب که تمام سلاطین صفویه مناظرملکوتیمازندرانبیارایند…دکتر در قلب انسان فرو نرفته است… خدا نخواهد بود… اگر من و مدرس پولی منطقه سرشار میکند .داریوش همایون دولت را نیز بین رعایا تقسیم
شریک در این اشتباهند و شاه عباس گوستاو لوبن طبیب و فیلسوف معروف عمر بدهد که این وطن جذاب و عزیز دریافت نکنیم زمینه برای ماها بدتر مینویسد« :این دو سفرنامه در همان نمایم و با یک صورت منظمی
مخصوصا این اشتباه را خیلی غلیظ کرده فرانسوی راجع به تطورات و تبدلات ملل را بقدری آباد کنم که حتا خائنان خواهد بود… مبلغ مختصر فایده ندارد، زمانها انتشار محدودی یافت و نایاب امر به فروش آنها صادر نمایم
است… در قضایای تاریخی عمر یک نفر شرح زیبایی دارد که دشتی مدیر جریده راحتطلبسستعنصرعیاش[کنایهبه مبلغکثیربفرستید…منموافقمکهدر بود .تا در اواخر پادشاهی محمدرضا شاه زیرا در آن واحد سه نتیجه
و عمر یک سلسله را نباید مأخذ قرار داد. شفق سرخ آن را از عربی ترجمه کرده احمدشاه است] هم آن را ترک نگویند و چنین کارها نباید پابند قانون بشویم… به مناسبت «آیین بزرگداشت پادشاهی ثابت به دست خواهد آمد:
بلکه عمر تاریخ را باید در نظر گرفت که بود و بهرامی رییس دفتر مخصوص من خارجه را بر آن ترجیح ندهند». اگر خدا بخواهد ،من هم بعد از ترتیب پهلوی» ( )135۴از سوی مرکز پژوهش اول آنکه اراضی دایر و آباد
اتخاذ یک تصمیم نارسا تا چه مدت و آن را چندی قبل به نظر من رسانید .من رضاشاه انسانی با تجربه بود و تلاش دادن به کارها و برداشتن این شخص و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی… میشود و طبعا مملکت آباد
زمانی ممکن است یک جامعه و امتی دستور دادم که خود مشارالیه از طرف میکرد از چهره انسانها به درونشان پی ملعون ،خواهش خواهم کرد که برای بار دیگر منتشر شدند و اکنون به همت خواهد شد .دویم اشخاص
را بیچاره و فرسوده نماید… آنهایی که من مأموریت طبع آن را بر عهده بگیرد ببرد.درباره شیخخزعل میگوید«:شیخ «تلاش» در دسترس گروههای بزرگتری و افراد مقید به وطنپرستی
مذهب و سیاست را مخلوط بهم نمایند و در مطبعه قشون با مخارج من آن را خزعل را ندیده بودم ولی قیافه او را در من هم با خود یک اتومبیل بیاورید»! و ملزم به نگاهداری خانه
هم انتظامات دنیا رامختل کردهاند و طبع نماید .مشارالیه نیز این مأموریت را عکسش دیده و تحت دقت قرار داده رییسالوزرا با کشتی سوراخ «مظفری» قرار میگیرند». خود میشوند .سوم امید
هم انتظارات آخرت را تخریب نمودهاند. انجام و کتاب مزبور را با کتاب دیگری بودم و میدانستم که با قیافههای جنگی که بوی گند میداد و هر لحظه بیم غرق همایون در جای دیگری مینویسد: و استظهار و عدالت که از
گاهی هم بالمره نتیجه ،بر عکس مقصود موسوم به اعتماد به نفس که باز ترجمه متفاوت است» .هنگامی که سرانجام آن میرفت به مقابله با شیخ خزعل رفت. «سده بیستم ایران را بیست ساله شروط اصلی زندگانی بشر
به دست میآید یعنی روحانیون کشیده آن مدیون به زحمات [علی] دشتی خزعل را میبیند« :سن این شخص در درهمینکشتیمیگوید«:مثلهمیشه رضاشاه ساخت نه دو سه ساله ملی است در جامعه تعمیم خواهد
میشوند به طرف دنیا ،و سیاسیون به حدود شصت و پنج ،قیافهاش تاریک و از فکر عمومی متوجه منظور خصوصی و کردن نفت مصدق یا بیست و پنج ساله
طرف آخرت و این همان اختلالات است ،طبع و منتشر ساخت». چهرهاش پژمرده و لبهایش بارگرفته و همیشگی خود ،یعنی ایران افتادم و بر انقلاب و حکومت اسلامی خمینی… یافت».
عظیمهایست که اصول زندگانی مردم کمی بعد کلنگ آغاز احداث راه آهن چشمانش مایل به زردی بود .آثار یک حرمان وطن خود از نعمت دریانوردی تا دههها چه آسان میشد درآوردن
را دچار تزلزل کرده ،آنها را میراند به در میدان گمرک تهران توسط رضاشاه و نفسپروردهی عیاش و تنبلی را در و حکومت بر این عنصر سیال محزون خوزستان ایران را از چنگال بریتانیا الاهه بقراط (شهریور -)1383این
جانب ریا و تزویر و دروغگویی و فساد ولیعهد[محمدرضاشاه]به زمینکوبیده لوح چهره خود منعکس داشت .اما در گشتم .متأسفانه در عهدی که ممالک فراموش کرد و ملی کردن نفت همان تنها کتابی است که بر سر نوشتن درباره
و دورویی .نتیجه این اختلاط ناصواب تا شد و در پاییز 13۰۶رضاشاه به عنوان نطق و مذاکره و چاپلوسی خیلی طلیق روی زمین بیش از پیش به اهمیت استان را بزرگترین رویداد تاریخ ایران آن به شدت احساس درماندگی میکنم.
به این حد ممتد میشود که مثلا فلان بازگشایی خط آهن سراسری ایران با و زبردست و ماهر بود .شعله الکل و دریاها واقف شده و بر سر تصرف یک جلوه داد .کسی را که تأسیسات نفتی از کجای این کتاب بگویم؟ چگونه
مجتهد روحانی که کار اصلی او تصفیه ضعفی که از افراط در بعضی اعمال مشت آب شور ،خونها میریختند و ایران را از گروهی مأمور انگلیسی میتوان در یک ستون محدود از آرزوها
اخلاق عمومی است ماهی هشتصد و قطار از تهران به ساری سفر کرد. ظهور میکند ،در چینهای صورتش خاکها از دست میدادند ،سرنوشت تحویل گرفت [مصدق] سرباز فداکار و اعمال شخصی سخن گفت که چپها
پنجاه تومان از خزانه دولت میگیرد که او کریمخان زند را میستود و خاندان خطوط ترحمانگیزی رسم کرده بود…. ملت ایران به دست پادشاهانی طماع نامید و سربازی را که خوزستان را پس و مذهبیون و بهاصطلاح ملیون همگی
عمارات سلطنتی را حلال نماید تا مردم فاسد قاجار را مسبب خرابی و فساد ایران از دیدن این روی و این چشمی که در و خودخواه و غافل افتاده بود که دیده گرفته و شیخ خزعل را دستگیر کرده همصدا با روحالله خمینی همواره وی را
مجاز باشند که در آنها نماز بخوانند .در میدانست« :اخیرا در کتابخانه آستان میان عمامه مصنوعی سبز ،درخششی کوتاهبین آنها از حدود «چشمه علی» بود [رضاشاه] به هر اتهامی بدنام کرد». «قلدر» و «بیسواد» نامیدهاند؟ جز آنکه
عوض فلان وکیل مجلس شورای ملی، قدس رضوی در مشهد که به دیدن شبیه به نور دیدهی افعی افسرده از سرما و رودخانه «جاجرود» دورتر نمیدید».
که وظیفه او ورود در سیاست اداری کتابها مشغول بودم ،کتابی مبنی بر بیرون میفرستاد ،کاملا فهمیدم که چرا اقلیت مجلس و وزیرمختار و کنسول دشمنان بزرگ توصیه کنم:
است ،در پشت تریبون شمایل پیغمبر یادداشتهای یومیه اعتمادالسلطنه به ما اسیر یک کشتی جنگی نشدیم .چرا انگلیس هرچه تلاش کردند تا او را از بسیاری از «روشنفکران» و فعالان بخوانید! بخوانید تا دریابید ایران در
را باز مینماید که مردم به اسلامیت و دست من افتاد .بردم منزل و یکی دو در صحرای لنگیر به خاک نیفتادیم ،و نبرد با خزعل منصرف کرده و بترسانند سیاسی چه بسا روز کودتای سوم اسفند
آخرتپرستی او تردید نیاورند و او بر اثر شب به دقت مطالعه کردم .این کتاب دو چرا در اهواز هدف گلوله واقع نگشتیم». زیر بار نرفت .در نزدیکی اهواز فقط با یک 1۲۹۹را با آغاز پادشاهی رضاشاه یکی هشتاد سا ِل پیش چگونه بود!
این تزویر و تقلب مجال داشته باشد که جلد است و یادداشتهایی است که این رضاخان که یک انسان خودساخته و راننده وارد شهر تا دندان مسلح شد و دانسته نمیدانند بین این دو چهار سال بخوانید تا دریابید کسانی که چند سال
علایق مادی خود را تأمین و بالاخره شخص از گزارشات یومیه دربار نوشته مبارز بود به سیاست نیز از دید یک مرد به گفته خودش «تنها در قصر دشمن» فاصله است و در این مدت احمدشاه پیش جسارت کرده و خمینی مؤسس
موقعیت او به هر درجه و پایهای هست، و با خط زنش پاکنویس شده است .هر جنگی مینگریست« :من که در میدان نشست« .مخصوصا محض مخالفت و به خوشگذرانی در خارج مشغول و حکومت مطلقه ولایت فقیه را «بنیانگذار
کس بخواهد وضعیت دربار ناصرالدین جنگ تربیت شدهام ،همه چیز حتا بیاعتنایی به خرافات و اوهام در موقع رضاخان به مقابله با غائلههای شمال ایراننوین»نامیدند،چگونهقصدداشتند
دچار تزلزل و ارتعاش نگردد». را بفهمد ،بهترین نمونه آن همین دو سیاست را مثل گلوله توپ میدانم که حرکت از تهران… مرا به تأخیر یکی دو و جنوب و مرکز و امور کشوری مأمور
تو گویی رضاشاه درباره ایران امروز کتابی است که اعتمادالسلطنه نوشته به طرف شخص مبارز میآید .اگر ترس روزه موعظه کردند ،نپذیرفتم و در 13 بوده و از احمدشاه تلگراف تشویق خر ُمهرهای را به ایرانیان قالب کنند!
است… تمام ایام زندگانی پادشاه وقت در دل راه دادی و عقب نشستی و به عقرب حرکت کردم .این روز و این برج دریافت میکرده است! رضاخان در مقام مذهبیها! این صفحات تاریخ را
سخن میگوید! از دو کلمه خارج نمیشد :زن و شکار! پناهی گریختی ،کار تمام است و اگر با را برای سفر مناسب نمیدانستند و من رییسالوزرایی در سال 13۰3خوزستان بخوانید تا دریابید رهبران شما چهاندازه
در سفرنامه مازندران که پر از آمال و پنجاه سال صحبت زن و شکار حقیقتا پیشانی باز و سر پرشور جلو رفتی ،گوی اعتنایی به موهومات آنها نکردم .امروز را از کام انگلیس و شیخ سرسپردهاش در راه پیشرفت و سربلندی ایران خیانت
آرزوست آمده است …« :جز خرابی تعجبآور است! پنجاه سالی که موقع از میدان ربودهای» .بزرگترین تفاوت هم که 13قوس است مخصوصا به من خزعل درآورد .همان کسانی که خود
و ویرانی ذخیره دیگری برای من در نمو تمدن و علوم در اقطار عالم بوده… رضاشاه و پسرش درست در همین نکته خاطرنشان کردند که از عزیمت به شهر را طرفدار زحمتکشان و مستضعفان کردهاند!
مملکت انباشته نشده .از قصر گلستان و بشریت و مدنیت چهار اسبه به طرف بود! رضاخان خوزستان را با این روحیه اهواز خودداری نمایم» .در جای دیگری میدانند ،تهیدستی و تبار روستایی چپها و راستها! تاریخ معاصر وطن
تهران تا بنادر خلیج فارس و دریای خزر تعالی و تجدد میدویده و دربار ایران در به دامان وطن باز گرداند. درباره خرافات میگوید« :محمدعلی رضاخان را به رخ او میکشند که خود را آنگونه که هست بخوانید بدون
همه جا خراب است… امیدوارم پس از این ایام تمام فضایل خود را صرف امیال آرزوهای بزرگ میرزا بهترین جانشین شاه سلطان اتفاقا با تشویق و پشتیبانی روحانیون آنکه آن را به سود سیاست و ایدئولوژی
هشت سال سفرنامه دیگری را که برای در سفر مازندران محمدرضا ولیعهد، حسین ،در موقع هجوم مجاهدین به و «منورالفکرها» به «پادشاهی» ایران خود تحریف کنید؛ اگرچه به قول
مازندران خواهم نوشت ،شرح حال ایران نفسانی میکرده است». فرجالله خان بهرامی رییس دفتر و علی تهران برای هلاکت ایشان ،زنان حرم رسید .او سودای جمهوری در سر داشت. پیشگفتار کتاب ،رضاشاه «خود را
بدون فرق و استثناء به کلی غیر از این کسانی که مدعیاند رضاشاه پس از را به خواندن اوراد و اذکار به گلولههای پس از سرکوب فتنه خزعل ،در راه دگرگون کرده بود و کشور را نیز سراپا
باشد که در این سفرنامه تدوین و تأیید سفر به ترکیه و زیر تأثیر آتاتورک به بازگشت از خوزستان و عراق در قزوین دگرگون کرد اما آن گام اضافی را
فکر نوسازی ایران افتاد ،فراموش نکنند تلگرافی به دست او میرسد« :حاج نتوانست رو به بزرگی بردارد .در تحلیل
شده است». که این دو سفرنامه تقریبا ده سال پیش شیخ عبدالنبی که از مجتهدین فاضل آخر ،سنگینی واپسماندگی مادی و
رضا شاه دیگر سفرنامه ای ننوشت، از سفر رضاشاه به ترکیه نوشته شده تهران است ،به خیال اینکه بعد از توطئه فرهنگی جامعه تازه بیدارشده از خواب
لیکن همین سفرنامه که تصویر و تا آن زمان او ترکیه را ندیده بود .و آخوندها بر ضد جمهوریت و بر خلاف سدهها بر او نیز افتاد و بدتر از همه
خوزستان تا مازندران ،جنوب تا شمال کسانی که مدعیاند اندیشه اصلاحات و من و پس از اقدامات شرمآوری که غالب توفان جنگ جهانی دوم ناگاه و ناآگاه
کشور در هشتاد سال پیش است [این به ویژه اصلاحات ارضی از سوی اجنبی آقایان از راه منفعتطلبی یا از فرط در خودش پیچاند .سرنوشت تاریخی
کتابگزاری تقریبا بیست سال پیش در و آمریکا در دهه چهل خورشیدی به بیفکری و بیمغزی مرتکب شده بودند، او از یک جنگ جهانی به جنگی دیگر
سال 13۸3نوشته شده] ،به اندازه کافی ایران تحمیل یا تزریق شد ،بد نیست مبادا هنگام ورود به تهران در صدد تدبیر ورق خورد .ولی با همه کاستیها و پایان
گویای تغییرات سترگی است که در این چند جمله مربوط به سال 13۰5 و تنبیه آنها برآیم ،تلگرافی به من نموده غمانگیزش ،چند رهبر سیاسی و چند
سالهای بعد ایران به خود دید .تغییراتی را بخوانند« :ملت عبارت از کیست و و خواهش کرده بود که نسبت به علمای کشور دیگر توانسته بودند در آن فاصله
که تأثیر آن را در مقاومت جامعه امروز چیست؟ حقیقت ملیت و وطنپرستی تهران طریق موافقت پیموده ،ملاطفت
ایران در برابر حکومت ملایان میتوان از کجا ناشی میشود؟… در یکی از خود را دریغ ندارم و در ورود به مرکز که از چنان کارهای نمایان برآیند؟»
پی گرفت .بیتردید این کتاب پیدا یا کتابهایی که اخیرا در اروپا به طبع علما دیدن خواهند آمد ،ایشان را بپذیرم. ▪ سفرنامه رضاشاه به خوزستان و
پنهان ،با توضیحات انحرافی یا بدون رسیده و ترجمه آن به دست من رسید من که به سبکسری و نفعخواهی این
سانسور در ایران چاپ خواهد شد و در مؤلف چهار شرط اصلی و چند شرط طایفه از قدیم و جدید آشنایی کامل مازندران
میان کنجکاوان دست به دست خواهد فرعی را قید مینماید که بدون وجود آنها دارم ،و همیشه نسبت به اقدامات آنها ▪ فرج الله بهرامی
گشت و ایرانیان به یاری همین اسناد اساس ملیت و قومیت هیچ وقت آنطور بیاعتنا بودهام ،اینبار دعوت شیخ را که ▪ نشر مجله تلاش؛هامبورگ؛
سرانجام و به تدریج به یک بازنگری که لازم است مستحکم و مستقر نخواهد شخصی بیغرض بود و لیاقت داشت
بنیادین در تاریخ معاصر میهن خود ماند .یکی از آن چهار شرط اصلی همین که لفظ روحانی در حقش اطلاق گردد شهریور 1383
اراضی و زمین است که باید آحاد اهالی پذیرفته و تلگراف مساعد مخابره کردم». نویسنده این پیشگفتار ،داریوش
خواهند پرداخت. را به آن علاقمند ساخت .علیایحال، ولی وقتی به تهران میرسد نه تنها از
از سپردن اراضی به دست خوردهمالک جانب آخوندها که به شدت از بقای نهاد
*این کتابگزاری نخستین بار 15 سلطنت دفاع میکردند ،بلکه با اصرار
شهریور ( 1383سپتامبر )۲۰۰4در
کیهان لندن چاپ شد.