Page 13 - (کیهان لندن - سال سى وهشتم ـ شماره ۳۵۸ (دوره جديد
P. 13
صفحه 13ـ Page 13ـ شماره 1824
جمعه ۲۲تا پنجشنبه ۲8آوریل ۲۰۲۲
این ،یک موقعیت استثنائی بود ،تمام وطن ما ،در قلب ما و در سر ماست در فکر ما و در اندیشه ماست صد نفری گرد آمده بودند که
روشنفکران ،نویسندگان ،هنرمندان، با ماست ،در ماست بیشترشان ،چینیهای مقیم مونیخ و
برآشفته و منقلب بودند ،اما در ادبیات!... دوستان آلمانی آنها که دیداری داشته
و این برای من بسیار حیرتانگیز بود که محمد عاصمی هرمان هسه وطن ،همان حیات ،دمندهای است که در جان ما بالا و پائین میرود باشند با «یانگ لیان» شاعر چینی و
هیچ بازتابی دیده نشده هیچ و هیچ... همسرش «یویو» که قصههای کوتاه
اما ،آنجا در وطن ،تو حلقهای از یک دانستیم که از آن پس ،مهمانان ابدی پرسش ـ آیا تبعید و آوارگی برای من به زمان اعتقاد ندارم ،به آینده ،به
سکوت مطلق!... زنجیر هوشیاری همگانی هستی... سرزمینهای غریب هستیم و تا ابد باید شما یک پیروزی هم بود؟... امید ،به فردا و نیز به رؤیاها اعتقاد مینویسد و نقاشی میکند.
پرسش ـ اگر در انتخاب محل آثار تو ،بخشی از احساس دیگران ندارم ...مرگ ،برای من یک مظهر است، اینان ،از ژوئن ۱۹8۹که در میدان
زندگی خود آزاد بودید ،کجا را است ،از آنها مایه میگیری ،به آنها در سفر باشیم. پاسخ ـ آری ...ما ابتدا میاندیشیدیم یک نماد است ...مرگ ،به ما میگوید، «تیان آن من» پکن ،سینه سیاه شب،
مایه میدهی ...اما ،اینجا در غربت، پرسش ـ میهن شما ،خانه و که در تبعید چه چیزی را گم کردهایم هم اکنون و از همین جا آغاز کن ،از در خون سرخ جوانان چینی نشست،
انتخاب میکردید؟... تو با افکار و اندیشههایت تنها هستی. و از دست دادهایم ،اما بعدها به این همین نقطه ناامیدیها ...اصل زندگی آواره جهان هستند و خانه بدوشانی
پاسخ ـ طبیعی است سرزمین هیچکس به پرسشهای فراوانت پاسخ کاشانه امروز شما کجاست؟ فکر افتادهایم که در آوارگی چه چیزی همین است ...تو باید هر لحظه بدانی میان نیوزلاند ،استرالیا ،آمریکا و آلمان
مادری ...اما اگر چنین امکانی را پیدا نخواهد داد ،باید خودت و تنها خودت پاسخ ـ هر وقت کسی از من چنین را بدست آوردهایم ...وقتی از سرزمین چه میکنی و چه میگوئی ...هر لحظه...
کنم ،آنچه را که در سالهای آوارگی سؤالی میکند ،پیشانی خود را نشان مادری جدا میشویم ...زندگی خود را پرسش ـ با این ترتیب ،آیا از به شمار میآیند.
آموختهام ،انسان دیگری از من ساخته پاسخها را بیابی. میدهم ...وطن من در قلب من و در میشناسیم ...کارهای ادبی ،شعرهائی بیشترین اشعار «یانگ لیان» به
است ...انسانی که درباره زبان ،شعر، پرسش ـ آقای «یانگ لیان» شما سر من است ...در شعرهای من است... که بر کاغذ آوردهایم از نظر میگذرانیم زندگی ،لذت میبرید؟!... زبانهای دیگر ترجمه شده است و امشب
اندیشه ،آموختههای تازهای دارد و غالباً نوشتهاید که زبان ،سرشار از هیچ سرزمینی و هیچ نقطهای در و ناگهان در مییابیم که در برابر زبان پاسخ ـ گاهی ،آری و این طبیعی در مونیخ ،شعرهای خود را میخواند...،
هرگز مانند هفت هشت سال پیش دروغ است و اصولاً زبان ،زبان دروغ جهان ،نمیتواند جای سرزمین مادری مادری حساستر شدهایم و هویت است ...سفر کردن ،به تماشای زیبائیها موضوع اساسی شعرها و مقالات «یانگ
زندگی نخواهم کرد ...اگر به چین است! منظورتان زبان چینی است و چینی برای ما ارزشی حیاتی پیدا کرد... ایستادن ،لحظاتی را با دوستان لیان» شاعر چهل ساله چینی« .مرگ»
برگردم ،زندگی من ،سرشار از مبارزه حکومتی که از این زبان سوءاستفاده مرا بگیرد. و یویو همسر ادامه میدهد ـ وقتی گذرانیدن ...دوست داشتن ...اینها است ...پرسش و پاسخی که در این
و مقابله با بدیها و نارسائیها و ستمها پرسش ـ در غربت ،چه تفاوتهائی که ما در نیوزلند ،گذرنامه این مملکت همه مطبوع و لذتبخش است ...اما مجلس طرح شده بود ،به نظرم بسیار
میکند؟... را دریافت داشتیم ،نمیدانستیم باید من نمیخواهم چهره دیگر زندگی را جالب آمد و خواستم هدیهای برای
خواهد بود. پاسخ ـ نخستین تجربه من و نسل نسبت به وطن میبینید؟... بگرییم یا بخندیم ...در آن لحظه
پرسش ـ چه چیزی از چین را من ،با زبان وطنم این بود که دروغ را پاسخ ـ تفاوتهائی بسیار بسیار فراموش کنم... شما باشد:
اینجاها ندارید؟ ...چه کمبودی در شناختم ،هنگامی که من در انقلاب بزرگ ...اینجا تو ،فقط به خودت یکی از همسر شاعر میپرسد: پرسش ـ آقای «یانگ لیان» برای
غربت حس میکنید ،در غربت از فرهنگی چین به روستاها فرستاده بستهای و به خودت تکیهداری... «یویو»! زندگی با مردی که صاحب کسی که مینویسد «هر لحظهای از
شدم ،حیران و سرگردان ماندم ...به چنین اندیشههائی است .چگونه زندگی ،میخ تابوت آدمی محکمتر
وطن ،از چین؟... ما ،در روزنامهها و رادیوها و تلویزیونها، میشود» با وضع و حال شما تناسبی
اینجا همسرش «یویو» پاسخ میدهد گفته بودند که ما به بهشت روستاها و است؟!... ندارد .شما بسیار سرخوش و شاد به
ـ همدمی ،همزبانی ،همرنگی ...در مزارع اعزام میشویم ...اما با دوزخی پاسخ یویو ـ من این زندگی مشترک نظر میآیید و خنده از لبانتان دور
خیابانهای پکن قدم زدن ...با مردم روبرو شدیم که همه امیدها و آرزوهای را خودم خواستهام ...از دو حال خارج نمیشود ...واقعاًمرگ ،برای شما تنها
همخوان و همزبان سخن گفتن... ما را در لهیب آتشهای خود سوخت. نیست یا من دیوانهام و یا زندگی
اداها و اطوارهای آشنا دیدن ...اداهائی پرسش ـ زبان یک ابزار قدرت پیچیده و دیوانه سراست و یا هر دو؟!... معنای زندگی است؟...
که فوری میدانی با آنها چگونه روبرو است ،شما به عنوان یک شاعر ،باید پرسش از یانگ ـ برای شما تبعید پاسخ ـ دقیقاً ...برای من ،مرگ،
شوی ...اینجا ،در غربت ،من کر و منطقاً یک انسان سیاسی باشید و از پایان زندگی نیست ...مرگ ،میزان
کورم ...حتی شوخیهای اینها را هم از چین ،نوعی مرگ بوده است؟... زندگی است ،همراه ماست و یاور
نمیفهمم ...این چه لطیفه و شوخی این ابزار قدرت استفاده کنید. پاسخ ـ ما هرگز در این اندیشه ماست ...مرگ ،به ما کمک میکند
است که ظرافتش را و نکته حساسش پاسخ ـ در مورد من اتفاقاً نکته نبودیم که چین را ترک کنیم ...چین، زندگی را بشناسیم و معنای زندگی را
را باید چند بار برایم تعریف کنند ...این جالبی در زمینه پرسش شما پیش خمیرمایه نوشتههای ما بود .مادر زبان دریابیم ...آدمها از مرگ میگریزند ،آن
آمده است ...هنگامی که در چین بودم، ما بود .خاک و آب و بستر آرزوهای را نادیده میگیرند ...اما من معتقدم
دیگر شوخی نیست ...دردآور است... کوشش داشتم شعرهایم حتیالمقدور، ماست و ما میپنداشتیم که به هر وقتی تو میاندیشی که زمان ،برای
و یانگ لیان تکمیل میکند ـ من از سیاست به دور باشد ...درباره خودم صورت ،زندگی ما به این سرزمین و تو در هر آن و در هر دقیقه و هر روز،
در نیویورک ،یک روز ،ناگهان بوی مینوشتم ،درباره وطنم ،درباره زیبائیها به این آب و خاک بسته خواهد ماند... کاستی میپذیرد ...هرگز امکان آن
غذای چینی را حس کردم ،باور کنید و زشتیها ،روشنیها و تیرگیها و با وقتی برای ما مشخص شد که تبدیل به را نخواهی یافت که اشتباهات خود
مثل اینکه برق مرا گرفت ...متوجه سیاست کاری نداشتم ...اما در خارج نویسندگان تبعیدی شدهایم ،ضربهای را اصلاح کنی ...آنگاه در مییابی که
میشوید؟ ...یک بوی ساده ...یک لهجه از وطنم ،ناگهان دریافتم که وظایف بر وجود ما بود و همۀ تار و پود وجود باید به ستون حال و اکنون تکیه کنی
سرشار هموطنی از چین ...یک آهنگ دیگری دارم ...پس از کشتار میدان ما را لرزاند ...من به گورستانی نزدیک و جائی که در برابر زندگی وظایف و
موسیقی چینی ...چیزهای واقعاً سادهای «تیان آن من» زیر عنوان «در پس پرده خانهمان در نیوزلند میرفتم و احساس
که نیازی به زبان و بیان ندارند... دروغها» نوشتههائی منتشر کردم... میکردم که مرگ ،در جان و جهانم مسؤولیتی داری.
خودشان سلسه پیوند و پیوستگی پرسش ـ یعنی شما عمیقاً با
هستند ...اینهاست که آدمی در غربت میپیچید...
ندارد ...هیچ ندارد ...و اینها کم نیستند... اندیشه مرگ ،زندگی میکنید؟
غریبی و آوارگی درد کوچکی نیست. پاسخ ـ بسیار عمیق و دقیق ...و
اردیبهشت ۱388 این مربوط میشود به تجاربی که در
سرزمین خود ،چین به دست آوردهام...
7 439
39 (سودوکو)
94
834 6 15 14 13 12 11 1۰ 9 8 7 6 5 4 3 2 1عمودی:
2 74 ۱ـازپیشگامانهنر«انیمیشن»درکشور
36 ما و برنده جوایز متعدد بینالمللی 1
2
8 52 4 ۲ـ صدا و آوا ـ معلق
8 3ـ از هنرپیشگان معروف ،فقید و 3
2 4 فراموشناشدنی تآتر و سینمای
1 4 923 4 1 ایران ـ خرس 4
3 65 5
۴ـ از ییلاقات دامنۀ البرز ـ از پیمودنیها
ـ حدس 6
5 5ـ مددکار ـ از نخستوزیران پیشین
هند ـ خارجی 7
95 2 4 8
۶ـ بندر و شهری زیبا در اروپا ـ نوعی
پارچه گرانبها ـ بخشنده و عادل 9
عمودی: 11 1۰ 9 8 7 6 5 4 3 2 1 ٧ـ قصد ـ پخش و پراکنده کردن ـ
۶ـ از شهرهای کنار کویر ۱ـ از وزرای فرهنگ درختی است 1۰
ایران ـ مخالف و مغایر ایران و استاد فقید 1 8ـ از جنگافزارهای قدیمی ـ باد
ـ تأثر دانشگاه تهران 2 مشرق ـ راز 11
٧ـ رفوزه ـ پرچم ـ ۲ـ شهری در فرانسه ـ 12
3
انفرادی و شخصی داخل گلوست ۹ـرطوبتـدشمنـستارهایستـتکخال 13
8ـ نیستی ـ رسم و 3ـ کشو ر ی ا ست
ـ توانایی ـ نقاشی 4 ۱۰ـازپادشاهانساسانیـتکراریکحرف 14
روش معروف و آورنده یک ۱۱ـ عددی معروف ـ مشابه و همشکل 15
۹ـ عقاید ـ تخمیرشده 5
۱۰ـ شیدا ـ شرح و بیان کیش 6 ـ غوغا
۱۱ـ از شعرا و غزلسرایان ۴ـ از ییلاقات دامنۀ البرز ۱۲ـ حرف همراهی ـ از وسایل آشپزخانه
معروف ،معاصر و فقید ـ نوعی رنگ مو ـ ـ کمک افقی:
۱3ـ پیشوا ـ نشانه ـ رسول
ایران ـ فلزی است حرف همراهی 7 ۱۴ـ از هنرپیشگان قدیمی و معروف تالاب ـ حرف فاصله ۱ـ از فاتحان بزرگ تاریخ
5ـ خسیس و ممسک ۱۱ـ از پادشاهان ایران ۲ـ دیوانه ـ از اعضای داخلی
8 تآتر ایران قبل از یورش عربها ـ بدن انسان ـ گردنهای
ـ معاهده 9 ۱5ـکوششـازخوانندگانخوشصداو بسیاری از حیوانات دارند
فراموشناشدنیایرانـدهشوبخشش ۱۲ـ غیر مسطح ـ معشوق در ایران
1۰ 3ـ نمایش متنوع ـ فایده
و محبوب ۴ـ همراه و مصاحب ـ
پایتخت کشوری است ۱3ـ از ییلاقات تهران قدیم
حل جدول شماره قبل 11 حل جدول شماره قبل 5ـ از شهرهای سویس ـ ـ کشوری است ـ شهرت
۹ـ از حرفهها افقی: سرنوشت ـ رودخانهای ۱۴ـ وفا ندارد ـ مواجب
۱۰ـ از شعرای معروف و ۱ـ از رجال خوشنام دوران و حقوق در اروپا
معاصر ایران ـ گلی است پهلو ی و بنیا نگذ ا ر ۶ـ ا ز نو یسند گا ن و ۱5ـ کاشانه ـ یکی از
نمایشنامهنویسان معروف بحرهای شعر فارسی ـ
۱۱ـ ناتنی نیست ـ گنج دادگستری نوین ایران انگلیس در قرن گذشته ـ فقیر
۲ـ از نوشیدنیها ـ طریق
3ـ از سازمانهای بینالمللی ـ من و تو
٧ـ خیلی کوچک ـ او هم
کشوری است حرفهای دارد ـ از ادویهها
۴ـ لحظه ـ تیزتر از شمشیر 8ـ پایتخت کشوری است ـ
قمر مصنوعی
ـ کوشش ۹ـ صدای برخی از حیوانات
5ـ قرضه ـ پیها ـ از جنگافزارهای
سنتی
۶ـ جهانپهلوان ۱۰ـ دورویی ـ آبگیر و
٧ـ پشت نیست ـ مسرور ـ
گریزگاه
8ـ دوراندیشی ـ زبانی است