Page 20 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۷۳ (دوره جديد
P. 20
صفحه 20شماره 1839
جمعه 14تا ۲۰مرداد ماه 14۰1خورشیدی
داریوش همایون :بازنشر
سالگرد مشروطه و رفتن به ژرفای انقلاب آزادی و تجدد
میخواستند و این اندیشه چیره بود که چگونه میتوان یک کیهان داریوش همایون در سفری به شهر کاسل در آلمان = انقلاب اسلامی زلزلهای بود که ایرانیان را از جا پراند
پادشاهی استبدادی را که ایران را بازیچه اروپائیان کرده و به ناچار با این پرسش روبرو کرد که چرا چنان انقلابی
بود محدود (مشروط) کرد .اما پادشاهی استبدادی چرا مشروطه ،پادشاهی را میفهمند ،هرکدام بنا بر مقصود در چنان زمانی ،و به ویژه چرا هفتاد سال پس از انقلاب
سرنوشت ایران را در جیبهای خود داشت و اروپائیان چرا خودشان. مشروطه؟ از آن پرسش ناچار به شناسایی انقلاب مشروطه
ایران را بازیچه خود کرده بودند؟ اندیشه آزادی و ترقی از میرسیدند و تازه آشفتگی بالا گرفت -همان داستان کوران
آنجا به ذهنها راه یافت .جامعه ایرانی قانون میخواست و اسلامیان اصلاحطلبی که مشروطه را با مشروط عوضی و پیلی که برای هر دست یک احساس و یک معنی میداد.
و نهادهای قانونی میخواست ولی بیآموزش امروزی ،آزاد گرفتهاند و «مشروطهخواهی»شان در پارگین ولایت فقیه امروز نیز پس از اینهمه که درباره جنبش مشروطه نوشته
شدن از خرافات ،از تسلط آخوند بر زندگی افراد و جامعه ،و شده است هنوز نمیتوان گفت که به تاریخ پیوسته یعنی
آموختن از /و ماننده شدن هرچه بیشتر به جامعههایی که مشروط فرو رفته است. به ملکیت همه گرایشهای سیاسی ایران آمده است و
به همه اینها رسیده بودند نمیشد حکومت قانون و استقلال از نخستین تعبیر به همین یک دلیل آشکار میتوان سیاسیکاران در جایگاه و پیامهای آن به همرائی رسیدهاند.
گذشت که یک جنبش فکری و سیاسی صد و بیست سی =بیش از صد سال آرزو داشتیم یک نگاه ایرانی به
داشت. ساله را که همچنان زنده است و تازه دارد در اندیشه سیاسی مدرنیته بیندازیم -نه پوشیده در مذهبی که هزار سال با
امروز نیز درخواست مشروط کردن ولایت فقیه آسانترین ایرانیان جای مرکزی درست خود را پیدا میکند نمیتوان هرچه مدرن جنگیده بود ،نه سردرگم در اختراع آنچه دیگران
و بیپایهترین شعار است زیرا بی آزاد کردن سیاست از به سبب یکی از انحرافات آن رد کرد .انقلاب مشروطه صدها سال با کامیابی به کار برده بودند ،نه سرمست از
نظامی که ولایت فقیه میآورد ،و بی آزاد کردن جامعه از بزرگیهای سپری شدهای که دیگر سخنی برای گفتن ندارند.
فرهنگی که در آن امام زمان با سرعت نور از چاه سامره سویههایی فراوانتر و تاریخی درازتر از آن دارد. نگاهی برگرفته از نقد بی ملاحظه تاریخ و فرهنگ ایران،
یه یکی از دو چاه جمکران یا هر دو آنها جابجا میشود «مشروطخواهان» را نیز میباید گذاشت که با گذشت همه فرهنگ ایران ،و دوخته بر بهترینهایی که فرهنگ
(گفتاوردی از یک دانشجوی فوق لیسانس در تهران) و حتی زمان به ناچار از نزدیکتر به موضوع بنگرند و از مشروط به دامنگیر غرب به جهان داده است .نگاهی نه شیفتهوار ،ولی
درسخواندگانی به «صدقه رفع هفتاد بلا» باور دارند ،به مشروطه برسند .در جنبش مشروطه نیز نخست عدالتخانه
این درخواست ساده نیز نمیتوان رسید( .کمک به نیازمندان ستاینده والائی در هر جا بتوان یافت.
خوب است ولی نخست ،میباید به قصد کمک باشد نه
خرید مصونیت و دوم ،در آن سرزمین پربلا چرا صدها سال اینکه در صد و یکمین [ ]۱۳۸۶سالروز انقلاب مشروطه
چیرگی چنین خرافات هیچ کمکی به مردم نکرده است و هر هنوز میتوان ،و میباید ،در باره سوء تفاهمهای پیرامون
روز وضعشان بدتر میشود؟) مانند مشروطه خواهان صد و آن انقلاب نوشت نمیباید کسی را به شگفتی اندازد .تاریخ
اند سال پیش این افراد نیز ،اگر در تباهی اصلاحطلبان غرق نیز مانند عدالت است ،تأخیر به سود آن کار نمیکند .بررسی
نشده باشند ،ناگزیر به تمدنی که حتی ذهنهای آخوندزده عمقی آن انقلاب در هنگامش انجام نگرفت .سران انقلاب
را بر سرچشمههای نور گشوده است نه به چشم دشمن بیش از آن درگیر پیکار انقلابی و روزگار نابسامان خود
و مهاجم فرهنگی بلکه هماوردی که میباید پیوسته از او بودند و سرعت تحولات در کشوری که نیمهجان و عملا
آموخت خواهند نگریست؛ و آنگاه دیگر مسئله را در قالب پاره پاره از جنگ جهانی اول بهدر آمد اجازه رفتن به ژرفاها
تنگ «مشروط»خواهی نخواهند دید .برای آنان نیز مانند نمیداد .پس از آن نیز هر کس تصور سطحی خود را از آن
مشروطهخواهان مسئله مرکزی ،توسعه و ترقی ،دموکراسی انقلاب نگهداشت .تنها از چهار دههای پیش بود که نخستین
و حقوق بشر خواهد گردید و ولایت فقیه دشنامی به شعور بار در آن راستا کوششهایی شد ولی ایران سالهای میان
دو انقلاب جای بررسیهای ژرف در هیچ زمینهای نبود.
و حرمت انسانی خواهد شد. سیاست -که پردامنهتر از حکومت است -در همه جا به
اما فروکاستن (تقلیل) مشروطه به پادشاهی زیان حقیقت کار میکرد .هیچکس نگاه جوینده را تا پایان
نمیبرد .یا نمیگذاشتند ،یا خودش نیز حاضر نمیبود.
انقلاب اسلامی زلزلهای بود که ایرانیان را از جا پراند و به
ناچار با این پرسش روبرو کرد که چرا چنان انقلابی در چنان
زمانی ،و به ویژه چرا هفتاد سال پس از انقلاب مشروطه؟
از آن پرسش ناچار به شناسایی انقلاب مشروطه میرسیدند
و تازه آشفتگی بالا گرفت -همان داستان کوران و پیلی که
برای هر دست یک احساس و یک معنی میداد .امروز نیز
پس از اینهمه که درباره جنبش مشروطه نوشته شده است
هنوز نمیتوان گفت که به تاریخ پیوسته یعنی به ملکیت
همه گرایشهای سیاسی ایران آمده است و سیاسیکاران در
جایگاه و پیامهای آن به همرائی رسیدهاند.
از آنها که مشروطه را عملا به فراموشی سپردهاند و
مصدق را جای آن و هر چه دیگر گذاشتهاند اگر بگذریم،
سه بدفهمیبزرگ در معنی و پیام مشروطه هست:
معدودی که در میان سلطنتطلبان ،همه انقلاب مشروطه
را در متمم قانون اساسی ۱۹۰۷و مذهب رسمی و پنج
مجتهد خلاصه ،و آن را محکوم میکنند.
سلطنتطلبان و جمهوریخواهان بیشماری که از