Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۷ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‌‌‪‌1‌‌۳‬شماره‌‪186۳‬‬                                   ‫به او خدمت بكند وكاندیدا بودن او به نخست وزیری به‬          ‫اساس دولت بود و آن را آموزگار از طریق اوپك اداره‬
‫جمعه ‪ ۲۷‬ژانویه تا پنجشنبه ‪ ۲‬فوریه ‪۲0۲۳‬‬                     ‫جا بود ولی با ملاحظاتی كه شاه داشت گمان نمیكنم كه‬          ‫میكرد و حتی وقتی هم به وزارت كشور منصوب گردید باز‬
                                                           ‫نخست وزیری را هیچگاه به او واگذار میكرد چنان كه بعد‬        ‫هم امور اوپك به وزیركشور تفویض شد‪ .‬بنده تعجب كردم‬
‫هر مزخرفی را میخواستند در آن یك ساعت با بیباكی‬             ‫از هویدا‪ ،‬دكتر جمشید آموزگار را به نخست وزیری برگزید‪.‬‬      ‫كه چطور آقای میلانی فقط اسم جمشید آموزگار رادر صفحه‬
          ‫میزدند و بعد اغلب میرفتیم منزل من ناهار‪.‬‬                                                                    ‫‪ ۲۲‬آوردهاند و بعد در صفحه ‪ ۲۸۳‬هنگام رسیدن ایشان به‬
            ‫مباحثی كه در آن مجلس جنون میرفت‬                                                 ‫من و چوبك‬                 ‫نخست وزیری‪ .‬و چطور دكتر جمشید آموزگار كه مهمترین‬
                ‫ورای مدرسه و قیل وقال مسأله بود‬            ‫از میان دوستان نزدیك هویدا‪ ،‬صادق چوبك را ار زمان جنگ‬       ‫امور مملكت را اداره میكرد و شهرت جهانی كسب كرده‬
                                                           ‫میشناختم‪ .‬مثل خیلیها به تودهای ها تمایل داشت ولی برو‬
‫ما همگی عادت شدید روز آخر هفته را داشتیم كه همدیگر‬         ‫به سفارت شوروی تعظیم بكن نبود و تصور میكنم هیچ‬                          ‫بود‪ ،‬در ‪ ۲۵۰‬صفحه كتاب ناپدید میشود‪.‬‬
‫را ملاقات كنیم‪ .‬بعد از چندی دكتر اقبال به من گفت كه‬        ‫وقت به سفارت شوروی پا نگذاشت در صورتی كه تودهای ها‬         ‫‪۲‬ــ هوشنگ انصاری ــ شكی نیست كه انصاری آدم بی‬
‫میل ندارد در شرك نفت این جماعت جمع بشوند‪ .‬نتیجتا‬           ‫اغلب با همدیگر به سفارت شوروی در قلهك میرفتند و علنا‬       ‫نهایت با فهم و كاردان و با مغزی بود‪ .‬پشتكار وحوصله او را‬
‫مستقیم به منزل من آمدند‪ .‬در هر حال با صادق چوبك‬            ‫كوس نوكری روسها را میزدند (خلاف طرفداران انگلیس كه‬         ‫به وزارت دارایی رسانید و تاحدودی دكتر آموزگار را جا به جا‬
‫مجددا ًدوست صمیمی شده بودم او سعی میكرد اختلافات‬           ‫نوكر حقیقی و معتقد بودند) چون خودشان ره به كمونیسم‬         ‫كرد ولی چنان كه گفتم گر چه در اموراوپك به وزرات كشور‬
‫رفقا را رفع كند و دو مرتبه هم در منزلش در زمان نخست‬                                                                   ‫با دكتر آموزگار منتقل شد لابد شاه دنبال فرصت می گشت‬
‫وزیری با هویدا ملاقات كردیم ولی هر چه بود بینتیجه بود‪،‬‬
‫چون او به من میگفت كه با او حسادت میورزم و من به‬                                                                              ‫كه این قسمت را هم به هوشنگ انصاری بدهد‪.‬‬
                                                                                                                      ‫در هر حال چون انصاری بیشتر خود را به امریكایی ها‬
‫هویدا «نخست وزیر» در مراسم سام رسمی از طرف هیات وزیران و كاركنان دولت به شاه تهنیت میگوید‪ .‬در سمت راست‬                ‫متصل كرده بود‪ ،‬توانست برای مخارج عمده ارتش مبلغی‬
‫عكس امیر اسدالله علم وزیر در بار و در سمت چپ به ترتیب امیر عباس هویدا‪ ،‬اردشیر زاهدی‪ ،‬جمشید آموزگار‪ ،‬عطاءالله‬          ‫مطابق پانزده هزارمیلیون دلار برای پنج سال اختصاص‬
                                                                                                                      ‫بدهدو كمیسیونی تشكیل داد به اتفاق كیسینجر و گمان‬
                     ‫خسروانی‪ ،‬سپهبد اسدالله صنیعی و مهرداد پهلبد دیده میشوند‪.‬‬                                         ‫میكنم ویلیام راجرز‪ .‬وزیرخارجه امریكا تا این مبلغ را به‬

‫او میگفتم كه تو لیاقت این كار را نداری و هیچ كاره هستی‬     ‫بین المللی میچسباندند و بیشتر برای نمونه از كمونیستهای‬                         ‫مصرف احتیاجات ارتش برسانند‪.‬‬
                                                           ‫فرانسه و ایتالیا یاد میكردند تا اعمال خودشان را به وطن‬     ‫‪۳‬ــ اردشیر زاهدی ــ چنان كه آقای میلانی مفصلا در ‪ ۷‬صفحه‬
‫و این ملاقاتها سبب ازدیاد كدورت ما میشد‪ .‬صادق چوبك‬         ‫پرستی تعبیر كنند‪ .‬لابد اگر بنده هم نانی نداشتم بخورم‬       ‫از اردشیر زاهدی صبحت میكنند‪ ،‬اردشیررمنحصر كاندیدای‬
                                                           ‫میرفتم كمونیست میشدم چنان كه در صفحات پیش عرض‬              ‫حقیقی نخست وزیری بود و اگر سركار می آمد محققا ًبه‬
‫بعداً به من گفت كه هر وقت هویدا را ملاقات میكنم به او‬      ‫شد شكم و زن و بچه معلوم نیست چه اقتضا میكند و‬              ‫این آسانی آیتالله خمینی امور را در دست نمیگرفت و‬
                                                           ‫برای همه ما گرسنگی پیش نیامده تا بفهمیم چطور باید به‬       ‫اگرموفق می شد با خونریزی زیاد انجام میگردید‪ .‬من اردشیر‬
‫میگویم كه صلاح هیچ كس نیست كه بیش از پنج سال در‬                                                                       ‫را بعداز آزادی سپهبد زاهدی از زندان انگلیسها در منزل‬
                                                                                       ‫وظایفمان عمل كنیم‪.‬‬             ‫پدرش شناختم‪ .‬تیمسار زاهدی با مظفر فیروز ارتباط نزدیك‬
‫شغلی بماند مگر اینكه كه رئیس جمهوری و یا شاه باشد و‬        ‫پس از جنگ نمیدانم به چه علت از صادق چوبك دور‬               ‫داشت و زاهدی به مظفر میگفت م ُـظی جان چون با پدرش‬
                                                           ‫شده بودم و سالها او را دیگر ندیدم‪ .‬در شركت نفت وقتی‬        ‫خصوصیت زیاد در فارس پیدا كرده بود‪ .‬اولا وقتی نصرهالدوله‬
‫دوام آنها هم فقط در اثر عدم مداخله در امور مملكت است‬       ‫در خیابان فرانسه محلی را اجاره كردند و سهم السلطان‬         ‫به حكومت فارس منصوب شد‪ ،‬زاهدی رئیس كل ژاندارمری‬
                                                           ‫بیات ریاست هیات مدیره را عهده دار بود‪ ،‬در زیر زمین‬         ‫فارس بود و از همان موقع‪ ،‬سیاست و اقتدار زیادی به خرج‬
‫حتی آنان باید از راهنمایی خودداری كنند‪ ،‬چنان كه چرچیل‬      ‫كتابخانهای بود ولی صادق درست نمیدانست با بودجه آن‬          ‫داد و بامذاكرات زیاد با خوانین قشقایی و ایالات جنوب‬
                                                           ‫چه كند‪ .‬آیا میبایست بودجه فقط صرف خرید نوشتجات‬             ‫مشكلات فارس را حل و فصل كرد‪ .‬در اصل همدانی بود‪.‬‬
‫بیش از قاعده در نخستوزیری پافشاری كرد و روزی كه‬            ‫و كتابهای مربوط به نفت باشد و یا كتابخانه جامعی است‬        ‫با ما هم كه املاكمان در همدان و كرمانشاه بود همیشه با‬
                                                           ‫كه بتواند كتاب تاریخ و جغرافیا هم بخرد‪ .‬نظر به اینكه‬       ‫نهایت محبت و احترام رفتار میكرد‪ .‬در بدو نخست وزرایش‪،‬‬
‫چرچیل رفت جانشین آنتونی ایدن با آن افتضاحات مصر و‬          ‫در آن موقع در ایران كتابخانه مفصلی در باره ایران شناسی‬     ‫كمیسیونی تشكیل داد كه به امور نفت نفت رسیدگی شود و‬
                                                           ‫بودم لذا آمد مشورت كرد‪ .‬باز هم در مشورت اختلاف نظر‬         ‫از چهار نفر‪ :‬دكتر حسین پیرنیا ــ فتحالله نفیسی‪ ،‬ابوالفضل‬
‫سوئز گرفتار شد كه منجر به شكست انگلیس گردید و ناچار‬        ‫بین ما پدید آمد كه مجدداً برای یكی دو سال از صادق دور‬      ‫لسانی و اینجانب‪ .‬گزارشی در این باب دادیم و لابد مورد‬
                                                           ‫شدم ولی وقتی رفتم به اداره مركزی و من مدیر بودم اغلب‬       ‫پسند واقع شد چون كمیسیون را منحل كردند‪ .‬با اردشیر‬
‫به استعفا گردید‪ .‬به او گفتم كه اتفاقا انتظام همین حرف ها‬   ‫روزها او را میدیدم و این ملاقاتها منجر شد به اینكه دورهای‬  ‫زاهدی هیچوقت دوست نزدیك نشدم و صمیمت پیدا نكرد‪.‬‬
                                                           ‫در دفتر من از چند نفر كه مركب بودند از اشرف شیبانی‬         ‫اردشیر مثل پدرش آدم دست و دل بازی است و سر‬
               ‫را به او زده ولی گوش شنوا كجاست‪.‬‬            ‫رئیس دفتر انتظام‪ ،‬صادق چوبك ــ حسن ایزدی (رئیس‬             ‫سفرهاش بسیاری نشسته اند و بسیاری دیگر بازهم خواهند‬
                                                           ‫آمار سازمان بخش) پرویز آزمون (یكی از كارمندان سازمان‬       ‫نشست‪ .‬او لیاقت نخستوزیری را داشت چون بسیار مردم‬
‫جان كلام این است كه ما همه تقصیركار بودیم كه این‬           ‫بخش مامور كارهای افغانستان)‪ ،‬دكتر تقی رضوی‪ ،‬ابوالحسن‬       ‫دار بود و میتوانست شخصیت خودش را حفظ كند‪ .‬مثلا‬
                                                           ‫ورزی‪ ،‬مرتضی عبدالرسولی (خطاط)‪ ،‬ابوالقاسم حالت‪ ،‬احمد‬        ‫اردشیر وقتی وزیرخارجه شد‪ ،‬خودش را همان خدمتگزار‬
‫ایرادات را برای هزارمین بار به هویدا میآوردیم چون بیچاره‬   ‫بختیاری (شاعر) و عدهای دیگر از جمله هویدا تشكیل گردد‪.‬‬      ‫شاه مثل سابق میدانست و حاضر نبود به ساز منصور و‬
                                                                                                                      ‫هویدا برقصد و چنان كه آقای میلانی نوشتهاند در هیات‬
‫میآمد منزل چوبك كه یك گیلاس ویسكی را به راحتی بخورد‬                                                                   ‫دولت حاضر نمیشدو معاون وزارت خارجه را به جانشینی‬
                                                                                                                      ‫میفرستاد‪ .‬وقتی سفیر شد در امریكا اعلیحضرت همایونی‬
‫و باز با همین گفتگوهای روزانه گرفتار می شد و حجب و‬                                                                    ‫سال آخر قبل از انقلاب‪ ،‬مسافرتی به ونزوئلا و امریكا فرموند‪،‬‬
                                                                                                                      ‫در ونزوئلا بنده كه سفیر بودم طبق دستور وزارت خارجه‬
‫حیا مانع بود كه به ما بگوید از این حرفها نزنید من خسته‬                                                                ‫برنامهای كه قبلا تنظیم و تصیوب كرده بودیم را اجرا كردم‬
                                                                                                                      ‫ولی بعدا اعلیحضرت تشریف بردند به امریكا‪ .‬اول در فلوریدا‬
‫شدهام بگذارید استراحت كنم‪ .‬همین نمونهای از اخلاق و‬                                                                    ‫توقف فرمودند‪ .‬اردشیر زاهدی كل برنامه وزارت خارجه را‬
                                                                                                                      ‫دور ریخت و برنامه خودش را اجرا كرد‪ .‬او طرف محبت‬
‫روحیات او است‪ ،‬چون آدم ملایمی بود و می توانست هر‬                                                                      ‫اعلیحضرتبودو توانستتاروزآخراینمحبتراباوفاداری‬
                                                                                                                      ‫و صمیمیت حفظ كند و اگر شاه با شك و تردید رفتار نمیكرد‪،‬‬
‫ناملایمی را هم تحمل كند و مسلما هر آدم عادی در این‬                                                                    ‫اردشیر زاهدی بهتر از هر كسی میتوانست در حفظ سلطنت‬

‫مدت نخست وزیری تند و خشن میشد‪ .‬فقط هویدا بودكه‬

‫لابد با امید بهبود اوضاع وضعیت خودش را با این ناسازگاریها‬

‫تطبیق میداد‪ .‬هویدا برای رسیدن به مقصود ملكه فرح را با‬

‫خودش همراه كرده بود و چون خود ملكه فرح از بعضی از‬

‫كارهایی كه پیش میآمد نارضایتی داشت لابد به همین دلیل‬

‫(دنباله‌دارد)‬  ‫با هویدا دوستی پیدا كرده بود‪.‬‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18