Page 8 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۷ (دوره جديد
P. 8
صفحه8شماره1861
جمعه ۷تا 1۳اسفندماه 1401خورشیدی
ما ایرانیان و شاهزاده رضا پهلوی
همینجاست که او م ّدتهاست بدون وابستگی به عنوان نداشته باشد .ا ّما راه دیگری برگزید؛ دشوارترین راه :کوشش =نمیدانیم آن جوان باریکاندام که با چشمانی پر از
شاهزادگی ،خودکفا شده است .آری ،او «پسر شاه» است، برای نجات ایران از ی ِد دشمنان آن.
اما «رضا پهلوی» ،دیگر یک شخصیّت سیاسی و یک نیروی سیاه ِی غم ،به همراه زندهیاد ،مح ّمد انورسادات (رییس
مستقل ایرانی است .به اصطلاح جوانها ،یک « ِبرند» نمیدانیم آن جوان باریکاندام که با چشمانی پر از جمهور وقت مصر) ،پشت تابوت پدر گام بر میداشت،
پرطرفدار شده است .منتها ،برخی که بیشترشان ،کسانی سیاه ِی غم ،به همراه زندهیاد ،مح ّمد انورسادات (رییس چه فکر میکرد .در آن زمان ،او در صحنه سیاسی تنها نبود.
هستند که همین «انقلاب شکوهمند» را به ارمغان آوردهاند، جمهور وقت مصر) ،پشت تابوت پدر گام بر میداشت ،چه اشخاصی مثل علی امینی ،ارتشبدغامعلی اویسی و شاپور
یا از روی غفلت و یا به خاطر غیظ به خاندان پهلوی ،از فکر میکرد .در آن زمان ،او در صحنه سیاسی تنها نبود. بختیار هنوز بودند .قاتان جمهوری اسامی ،اویسی را به
پذیرش این واقعیّت سر باز میزنند .گویی اینان نمیدانند اشخاصی مثل علی امینی ،ارتشبدغلامعلی اویسی و شاپور گلوله بستند و سر بختیار را از تن جدا کردند.او تنها ماند.
که این جنبش انقلابی جوانان عمدتا ۱۷تا ۲۵ساله ،نه تنها بختیار هنوز بودند .قاتلان جمهوری اسلامی ،اویسی را به روزگار عجیبی بود! به سختی میشد ،نامی از خاندان پهلوی
علیه حکومت جبّار آخوند و سپاهی است ،که علیه خود گلوله بستند و سر بختیار را از تن جدا کردند.او تنها ماند. به زبان آورد« .طاغوت» بودند ودستنشانده امپریالیسم
آنان هم هست! جوانان میپرسند :چرا با ا ین انقلابتان، روزگار عجیبی بود! به سختی میشد ،نامی از خاندان پهلوی جهانی! ا ّما آن جوان ،ناامید نشد .دست برنداشت .خود را
مارا به این روز سیاه نشاندید؟ خانمها ،آقایا ِن انقلاب کرده، به زبان آورد« .طاغوت» بودند ودستنشانده امپریالیسم ساخت .مهارت و تجربه سیاسی آموخت .بیانش را به چند
جهانی! ا ّما آن جوان ،ناامید نشد .دست برنداشت .خود را زبان آراست .با وجود ترک وطن در عنفوان جوانی ،به زبان
پاسخ درست این سئوال ،غیظ به خاندان پهلوی نیست! ساخت .مهارت و تجربه سیاسی آموخت .بیانش را به چند
این غیظ با خرد سیاسی و با خرد عملی در تعارض است. زبان آراست .با وجود ترک وطن در عنفوان جوانی ،به زبان مادری ،روان ،وزین و پاکیزه سخن گفت.
این غیظ ،تنها به تدوام رژیمی کمک میکند که شما خود =م ّدتهاست بدون وابستگی به عنوان شاهزادگی،
را مخالف آن میپندارید .خرد سیاسی حکم میکند که این مادری ،روان ،وزین و پاکیزه سخن گفت. خودکفا شده است .آری ،او «پسر شاه» است ،اما «رضا
غیظ را متوجه دشمن اصلی که قدرت را در دست دارد زمانی که شاه و شهبانو خواستند «ولیعهد» در ایران پهلوی» ،دیگر یک شخص ّیت سیاسی و یک نیروی مستقل
بکنید .این پس از فروپاشی رژیم جنایتکار است که هر تحضیل کند و نه در خارج ،بررسی و نیز تهیّه مواد آموزشی ایرانی است .به اصطاح جوانها ،یک « ِبرند» پرطرفدار شده
ایرانی میتواند ،در شرایط آزاد و در پای صندوق رأی ،اگر دانشکده افسری به چند استاد دانشگاه واگذار شد .من یکی است .منتها ،برخی که بیشترشان ،کسانی هستند که همین
از آنان بودم و عهدهدار دروس مربوط به علوم سیاسی و «انقاب شکوهمند» را به ارمغان آوردهاند ،یا از روی غفلت
غیظ و عقده ای دارد ،آن را با ورقه رأی ابراز کند. روابط بینالملل .انقلاب شد و فرصت از دست رفت .اما و یا به خاطر غیظ به خاندان پهلوی ،از پذیرش این واقع ّیت
این درست همان کاری است که بخشی از فرانسویها پس امروز که شاهد عمق و گسترش دانش سیاسی او و احاطهاش سر باز میزنند .گویی اینان نمیدانند که این جنبش انقابی
از اشغال کشورشان توسط ارتش هیتلر کردند .افسری به نام به سیاست بینالمللی هستیم ،میدانیم که اینها به آسانی جوانان عمدتا ۱۷تا ۲۵ساله ،نه تنها علیه حکومت ج ّبار
شارل دوگل خود را به لندن رساند و با کمک چرچیل ،نخست به دست نیامده .نتیجه سالها کار و زحمت خود او بوده
وزیر وقت انگلستان ،نهضت مقاومت فرانسه را پایهریزی آخوند و سپاهی است ،که علیه خود آنان هم هست!
کرد .بخشی از فرانسویان ،از راست و چپ و میانه ،از ادیان و است. =این غیظ با خرد سیاسی و با خرد عملی در تعارض
اعتقادات مختلف ،از زن و مرد ،به او پیوستند .کمونیستها همراه با گذشت زمان ،روز به روز ،اعتماد به نفساش است .این غیظ ،تنها به تدوام رژیمی کمک میکند که شما
هم پس از حمله هیتلر به شوروی ،چنین کردند .آ ن زمان، بیشتر شد .روی پای خود ایستاد .ردای شاهزادگی را هم خود را مخالف آن میپندارید .خرد سیاسی حکم میکند
کسی شرط نگذاشت که حکومت بعدی باید سوسیالیست کنار گذاشت و جامه کار و لباس رزم به تن کرد .نکته م ّهم که این غیظ را متوجه دشمن اصلی که قدرت را در دست
یا کمونیست باشد؛ لیبرال یا محافظهکار .هدف آنان ،در آن دارد بکنید .این پس از فروپاشی رژیم جنایتکار است که هر
شرایط ،بیرون راندن ارتش نازی از کشورشان بود .این پس ایرانی میتواند ،در شرایط آزاد و در پای صندوق رأی ،اگر
از پیروزی بود که دولت موقت با شرکت همان نیروها ،به
ریاست ژنرال دوگل تشکیل شد؛ که بهترین قوانین اجتماعی غیظ و عقده ای دارد ،آن را با ورقه رأی ابراز کند.
را همان دولت وضع کرد .از جمله قانون بیمههای اجتماعی. =تا کنون دیده نشده کسانی که در یک انقاب
سپس دولت موقت منحل و انتخابات برگزارشد .دوگل کنار شرکت داشتهاند ،همانها توانسته باشند رژیم برآمده از
رفت .دوازده سال بعد که مملکت به خاطر جنگ الجزایربه همان انقاب را به زیر بکشند .شاهزاده رضا پهلوی از
حضور او نیاز پیدا کرد ،او به صحنه سیاست بازگشت .به این «انقابنکردهها»ست .او نه انقاب (اسامی) کرده و نه
میگویند :خرد سیاسی یک ملّت! «صدای انقاب» را به او شنواندهاند!
واقعیّت آنست که در طول این چهل و چهار سال ،بیشتر مهدی مظفری – روزی که محمدرضاشاه پهلوی ،مدال ا ّول
ما ایرانیان ،از ِخرد سیاسی فاصله گرفتیم .اشتباه بزرگ، شاگردی رشته علوم سیاسی دانشکده حقو ِق دانشگاه تهران
همانا شناخت نادرست ماهیّت نظام جمهوری اسلامی بود. را از دس ِت دکتر احمد فرهاد معتمد ،ریئس دانشگاه گرفت
نخواستیم قبول کنیم که این رژیم ،از سر تا پا ،یک نظام و به سینه من سنجاق کرد ،شاه پد ِر پسری یکساله شده بود.
توتالیتر است .و رژیم توتالیتر ،اصلاحناپذیر است! اگر فقط
همین نکته را میپذیرفتیم ،سالهای سال برای «اصلاح» این با نگاهی مهربان به من گفت« :شما خیلی جوان هستید!»
رژیم اصلاحناپذیر وقت صرف نمیکردیم .در طول اینهمه
سالها ،ما «براندازان» گروه اندکی بودیم که بیشتر وقت آنروز ،هیچیک از ما نمیتوانستیم بدانیم که روزی آن پسر
و انرژیمان صرف بحث و جدال با همین اصلاحطلبان
تلف شد .اصلاحطلبان رنگارنگ :از ملّی -مذهبیها بگیرید یکساله ،درگیر یکی از مهیبترین دورانهای تاریخ کشور
تا چپیهای گوناگون .بسیاری از اینان ،برای تشویق مردم
به شرکت در «انتخابات»های جمهوری اسلامی ،فراخوان ما خواهد شد.
میدادند .با این استدلال که شرکت در این انتخاباتها،
تمرین دموکراسی است! این دیگر جهل مر ّکب است و نه عمر شاه کفاف نداد که ببیند روزی همان پسر که او
اشتباه تاکتیکی! را «ولیعهد» میخواندیم ،عهدهدار سکان کشتی سردر
اشتباه بزرگ دیگر که هنوز هم ادامه دارد ،اینکه درست
گمیبشود که در لجنزارپلیدترین حکومتهای جهان به
بر خلاف مدل نهضت مقاومت فرانسه ،هر گروهی، ِگل نشسته است .آن مر ِد «خیلی جوا ِن» آن زمان و مرد
کهنسال این زمان ،با دیدن موهای سپید «پسر شاه» ،گذر
شصت و دو سال عمر او را میبیند که بیشتر آن در غربت
و همواره در تلا ِش یافتن راهی برای نجات ایران بوده است.
او میتوانست بهترین سالهای عمر را مثل ملک فاروق
(پادشاه مخلوع مصر) در کاربارهها ،رستورانهای مجلّل
و مجالس عیش و عشرت بگذراند .یا با خانواده خود ،به
گوشهای بخزد و کاری به کار ایران و سرنوشت مردم آن