Page 20 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۳ (دوره جديد
P. 20
صفحه20شماره1869
جمعه 19تا 25اسفندماه 1401خورشیدی
مهین میلانی و «صدرالدین الهی دستم بگرفت و پا به پا برد…»
حرفهایی که در آغاز ورود خمینی و از آخرین مصاحبهی را باید از منبع اصلی و با دانش و حکمت یافت. =مهین میلانی در کتابی که به تازگی به دست چاپ
شاه میزند و چند مطلب پراکندهی دیگر اغلب از دوران ببینید دکتر الهی خود چگونه حرفهاش را توصیف میکند: سپرده است ،علاوه بر خاطرات خودش از دکتر صدرالدین
نیمهی اول است .بیشتر کارهای آن دوران و خاطرات «روزنامهنویسی ،یعنی ایستادن بر سر شط تاریخ و با قلاب الهی ،به مصاحبههای این روزنامهنگار برجسته با سیدضیاء،
زندگی کودکی و جوانیاش را بازنشر میکند و سپس آنها هشیاری ماهی چاق و چلهی حادثه را صید کردن .خوب نادر نادرپور و پرویز خانلری پرداخته و نیز اشارهای دارد به
را به صورت کتابهایی مجلد زیر چاپ میبرد .همانگونه به آن خیره شدن ،رنگ و شکل و حالش را به خاطر سپردن گفتگوی طولانی کیهان لندن با صدرالدین الهی که در سال
که مصاحبههایش را .انگار در نیمهی دوم هیچ چیز جالبی و آنگاه او را در آن شط دوباره رها کردن و به سراغ ماهی
وجود ندارد که طرح شود .زندگی همه در آن گذشتهی بعدی رفتن .به خاک انداختن این ماهی کار بازار است یا آنها ۱۳۷۹انجام و منتشر شد.
نوستالژیک است .خلأ نبوده ،پر بوده است از زیبائیهایی که میخواهند از این راه در بستر تاریخ به طرز محیرالعقولی
با جیمی و تارزان و کلئوپاترا و ایاز و اصغر قاتل و حوریان مهین میلانی نویسنده و مترجم به تازگی کتابی به چاپ
که دیگر نیست. رسانده به نام «صدرالدین الهی دستم بگرفت و پا به پا
*** بهشت همبستر شوند». برد…» که «شرکت کتاب» در آمریکا آن را در فوریه ۲۰۲۳
در یکی از آخرین مصاحبهها با صدرالدین الهی ،وی حرفی صدرالدین الهی با کسانی مصاحبه کرده است که فقط منتشر کرده است .بخشی از این کتاب به خاطرات نویسنده
را که بارها زده بود در برابر سئوال «اکنون چه میخواهید ذکر نامشان سبب میشود خیلی آدمها کهیر بزنند .زیرا از دکتر صدرالدین الهی نویسنده و روزنامهنگار فقید بر
از زندگی؟» یا «آیا حسرتی در زندگی دارید؟» باز تکرار مصاحبهشوندگان حرفهایی زدهاند که گاهی خلاف میگردد که سالها با مؤسسه کیهان پیش از انقلاب و پس
میکند« :حسرت؟ هیچی .زندگیم را کردهام ،ناراضی نبودم باورهای متعارف است و تهمتهای عداوتجویانهای بدین از آن با کیهان لندن همکاری داشت و از نخستین استادان
و ناراضی هم نیستم .من همیشه این شعر سعدی را مثال سبب بار آنها کردهاند .باورهایی که یا جانبدارانهاند و یا دانشکده خبرنگاری و علوم ارتباطات در ایران بود که آن نیز
میآورم که میگوید« :وطن آنجاست کآزاری نباشد /کسی از روی ناآگاهی .از جمله مصاحبه با سیدضیاء طباطبائی
را با کسی کاری نباشد ».هرجا که تو توانستی به خودت که خود را مرد اول کودتای ۱۲۹۹میداند با شواهد بی به ابتکار مؤسسه کیهان تأسیس شده بود.
برسی و تنها باشی و در این تنهایی به جمع فکر کنی، بروبرگردی که نشان میدهد .این کودتاییست که رضاخان مهین میلانی در این کتاب همچنین به مصاحبههای
همانجا وطن ما است» (مجله هفته و مصاحبه به مناسبت قزاق را رضاشاه کرد؛ مصاحبه با نادر نادرپور مخالف صدرالدین الهی با سیدضیا ،نادر نادرپور و پرویز خانلری
درگذشت خانلری) .به نظر این ادعا در تناقض است با آن سرسخت «شعر متعهدانهی دروغین» که در آن جلال آل پرداخته و نیز اشارهای دارد به گفتگوی طولانی کیهان لندن با
زندگی نیمهی اول که قراری نبود و تنهایی فقط شاید هنگام احمد و براهنی و شاملو و مجلهی فردوسی عباس پهلوان را اینروزنامهنگاربرجستهکهدرمهر۱۳۷۹انجامشد.صدرالدین
مطالعه معنا داشت .اما دکتر صدرالدین هیچگاه در پاسخ عناصر اصلی آن میداند؛ و مصاحبه با پرویز ناتل خانلری که الهی ۸دی ۱۴۰۰در سن ۸۷سالگی در کالیفرنیا درگذشت.
کم نمیآورد .و البته که اعتقاد داشت به آن کاری که میکرد نیما را علیرغم تشخیص درستش در مشکل شعر کلاسیک بخشهایی از کتاب «صدرالدین الهی دستم بگرفت و پا
حتی اگر دست سرنوشت وادارش کرده بود .درواقع مگر نه به پا برد…» در اختیار کیهان لندن قرار گرفته است که در
اینست که به نوعی تمام زندگی را سرنوشت جلوی پایت یک شاعر الکن مینامد.
میگذارد از زمانی که به این دنیا ناخواسته پرتاب میشوی *** ادامه میخوانید.
به جایی که خودت تصمیم نگرفتهای و به راهی میروی هیچگاه اما دکتر الهی نخواست به ایران برگردد .میگفت *****
که خانواده و جامعه و فرهنگت تو را به آنجا میکشند میدانم خیلی چیزها بدجوری تغییر کردهاند و من در ماجرای دعوت فدراسیون فوتبال کانادا از تیم ملی
و حوادث و فجایع و تراژدیها نیز تو را ُهل میدهند که نمیخواهم آن خاطرات خوب را از دست بدهم .درواقع فوتبال ایران در ونکوور به تاریخ مه ،۲۰۲۲خبرنگاری که
درجاهایی قراربگیری که گمان میکنی خودت اراده کردهای. صدرالدین الهی نیمهی دوم زندگیش را نیز نه در کالیفرنیا که نامش را ذکر نکردهاند در شهر «سنت جان» میان پرسش
*** در ایران زندگی کرده بود .به آثارش در تبعید اگر نگاه کنیم سئوالهایش از جاستین ترودو نخست وزیر کانادا میگوید
همه یادآور آن خاطرات است و بجز چند مطلب و از جمله کسانی که عزیزانشان را در سقوط هواپیمای اوکراین به
کانادا در ایران از دست دادند این بازی فوتبال را «یک سیلی
به چهره» قلمداد کردهاند .در اینجا آنچه مد نظر هست
اینکه همین یک اشارهی کوتاه و موجز ماجرا را به بسیاری
از رسانههای کانادائی میکشاند .در پاسخ این خبرنگار ترودو
گفت که این انتخاب فوتبال کانادا کار خیلی درستی نبوده
است .و بعد از مدتی کوتاه شهردار ونکوور این دعوت را
نادرست اعلام کرد و سپس دبیر حزب «ان دی پی».
این مبحث را در آغاز این نوشتار میآورم تا اهمیت
تیزبینی و وقتشناسی و موقعیتشناسی یک روزنامهنگار
را در جهان امروز که بجز معدود روزنامههای دنیا اغلب
کپی و تکرار و تلگرافی است بیان دارم .بیان نکتهای که
دیگر نه بازی فوتبال بلکه شرایطی را که اشغالگران آخوند
در چهل و اندی سال در ایران به وجود آوردند ،در مرکز
حرفها در کانادا قرار بدهد .و بیان این مطلب جهت ابراز
واقعیت وجودی یک روزنامهنگار ،دکترصدرالدین الهی ،است
که ما به تازگی از دستش دادهایم؛ اویی که نه تنها یکی
از بانیان اساسی روزنامهنگاری مدرن در ایران بود چرا که
خودش مدرن بود ،نه تنها با شناخت ویژگیهای هرکدام
از شاگردانش میدانست چگونه آنها را هدایت کند ،بلکه
در کنار گزارشهای جنگ الجزایر ،در کنار تاسیس کیهان
ورزشی ،و در کنار پاورقیهایش ،مصاحبههایی انجام داده
است که فقط یک روزنامهنگار تیزبین که تاریخ وادبیات و
شعر ایران را خوب میشناسد میتواند بهموقع به آن فکر
کند و از پس آن برآید .و روزنامهنگاری که میداند حقیقت