Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۳ (دوره جديد
P. 15
صفحه15شماره1869 سیدجواد طباطبایی یکی از این چهرهها سیدجواد طباطبائی بود که علوم
جمعه 10تا پنجشنبه 16مارس 202۳ سیاسی درس میگفت و در اندک مدتی در نزد دانشجویان،
دست به گریبان شده بودند! به دنبال این درگیریها محبوبیت فراوان به دست آورد بطوری که کلاسهای درس
میزنند .طباطبائی برای سفری به پاریس آمد .در جمعی از به فاصله کمتر از نیم ساعت فوج چند ده نفرهای از
مهتران فکری و سیاسی ایرانی در پاریس نظر خود درباره مردم کوچه و خیابان – که پیشاپیش تدارک شده بودند- او با دانشجویان رشتههای گوناگون پر میشد.
انتخابات را توضیح داد .امیدوار بود که محمد خاتمی اوضاع وارد دانشگاه شدند .در میان آنان ،چهرههای شناخته روزی از من دعوت کردند که در جریان «مصاحبه
را بر خواهد گرداند و خود خاتمی به طباطبائی سخنی گفته شدهای از منحرفین جنسی میدان بارفروشان و بازار هم استخدامی» دکتر طباطبائی حاضر شوم .دعوتکننده یکی از
بود بدین مضمون که «آنقدر نیرو آزاد میکنم که نفسشان بودند که دختران و پسران دانشجو را به عنوان «طعمه استادان مبرز دانشگاه بود که عملا – «و نه رسما» -مدیریت
بریده شود» .از شعارها و وعدههائی سخن رفت که فضای جنسی» نگریسته و در پی دستمالی آنان بودند و بدینسان گروه علوم اجتماعی را به دست داشت .پرسیدم «چه کسانی
تبزده انتخابات را سرشار کرده بود .از طباطبائی پرسیدم «انقلاب فرهنگی اسلامی» کلید خورد؛ اعضای تیم انقلاب میخواهند با او مصاحبه کنند؟» این پرسش از آن رو بود
آیا او به راستی امیدوار است خاتمی چنان خواهد کرد که فرهنگی معرفی شدند؛ درهای دانشگاههای سراسر کشور که در تمامی گروه ،کسی را نمیشناختم که صلاحیت علمی
میگوید و او گفت آری .و من گفتم آیا فکر میکنی وی یا بسته شدند؛ جریان «پاکسازیها و اخراجها» ،بازداشتها، مصاحبه با طباطبائی را داشته باشد .پاسخ این بود که
هر شخص دیگری میتواند در ذیل نظام «اسلامی» تبعیض زندانها و شکنجهها وکشتارها سکهی روز شد و در کمتر «اعضای گروه علوم اجتماعی»! نظر من این بود که برای
میان زن و مرد ،شیعه و سنی ،و مسلمان و غیرمسلمان را -بر از سه سال ۸۸۰۰استاد و ۵۷هزار دانشجو تارومار شدند. مصاحبه علمی با وی باید استاد علم سیاست و فلسفه
خلاف نص قرآنی -بردارد؟ که پاسخ او امیدوارانه بود ولی من «انقلاب فرهنگی» ،ایلغار بردن یک فرهنگ مرده بود به سیاسی داشته باشیم و شخص من هم صلاحیت ندارم ولی
نظر وی این بود که «این یک تشریفات است» .بهر تقدیر
موافق نبودم .بعدها نظر او تغییر کرد. کانون اندیشه مدرن. در جلسه حضور یافتم .مصاحبه با پرسشی از سوی همان
بعدها یکی دو سالی برای مطالعه و پژوهش در پاریس با آغاز «انقلاب فرهنگی» همه آبها از آسیاب افتاد استاد مبرز آغاز شد« :آقای دکتر ممکن است بفرمائید تفاوت
بود که مجالهای گفتگوی بیشتری فراهم آورد .گاه به و جریانهای اداری استخدام استاد نیز متوقف شد و میان لا پولیتیک و لو پولیتیک* چیست؟» پرسشی که یک
همراه دختر دوست داشتنیاش آرین به خانه ما میآمدند؛ بدینسان دکتر طباطبائی هم در میان خیل دیگر نامزدان آماتور میتواند از یک نامزد استادیاری دانشگاه بپرسد! و
به خاطر آرین همیشه سالاد میوه تهیه میکردیم که دوست کار دانشگاهی بلاتکلیف و بدون حقوق رها گردید .وی از سپس نوبت به دیگران رسید و من حس کردم «کفگیرها به
این فرصت استفاده کرد و برای تکمیل رسالهاش به سوربن ته دیگ خوردهاند» و پرسش در خوری برنمیخیزد! گفتم
میداشت. برگشت ولی من دو سال دیگر ماندم تا زمانی که همه پیشنهاد «کفایت مصاحبه» را میکنم که بلافاصله مورد قبول
طباطبائی در ایران و فرانسه و آلمان پیگیرانه به پژوهش روزنهها برای تدریس و پژوهش و چاپ کتاب مسدود شد واقع شد و قبولی طباطبائی پرونده شد تا به وزارت علوم
و نگارش کتابهای ارزنده خود نظیر ابن خلدون و علوم و من نیز در فرصت محدودی که برای سفر به خارج پدید
اجتماعی ،خواجه نظامالملک ،دیباچهای بر نظریه انحطاط آمده بود کشور را اندوهگینانه رها کرده و به خارج آمدم. گزارش شود.
ایران ،امتناع تفکر ،جدال قدیم و جدید ،تأملی درباره ایران، دیدار من با طباطبائی تا سال ۱۹۹۲که من از سوئد به بدینسان ،تدریس طباطبائی در انتظار رسمی شدن
مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی ،ملت ،دولت و حکومت پاریس منتقل شدم به تعویق افتاد ولی در پاریس روابط استخدام وی ادامه یافت .یکی از روزها ،انجمنهای
قانون ،جدال قدیم و جدید در الهیات و سیاست ،فلسفه ما نزدیکتر شد و او از دوستان خانوادگی ما شد .در حلقه دانشجوئی که پا گرفته بودند اعلامیه بزرگی در ورودیه
ایرانی و فلسفه تطبیقی ،زوال اندیشه سیاسی در ایران، نزدیک دوستان ،او را «سید» خطاب میکردیم و او همواره دانشکده نصب کرده بودند که نام دکتر طباطبائی به همراه
تاریخ اندیشه سیاسی جدید ،مفهوم ولایت فقیه ،سقوط با شوخطبعی و مهربانی در جمعهای خانوادگی حضور چهار نام دیگر به عنوان استادان محبوب و مورد درخواست
اصفهان به روایت کروسینسکی و ترجمههایی از جمله متن داشت .او از رساله دکترای دولتی خود در سوربن دفاع کرد و به دیوار نصب شده بود و به دیگر استادان هشدار میداد
کامل کتاب تاریخ فلسفه اسلامی از هانری ُکربن و آثار دیگر مدتی در پاریس ماند و پس از سالی چند به ایران برگشت. که اگر به زودی خود را به حد آن پنج نفر نرسانند از ورود
پدید آورد که بسیاری از آنها آذینبخش کتابخانه من است. بودند روشنفکرانی که بازگشت او به ایران جمهوری اسلامی
او فلسفه سیاسی غرب را خوب میشناخت و رساله آنان به کلاس جلوگیری خواهند کرد!
دکترای دولتی خود را در باب هگل نوشته بود .آشنائی را دستمایه شماتت گرفتند و عقدهگشائی کردند. این محبوبیت طباطبائی که او را برای دانشجویان
او با سنت اسلامی نیز ریشهدار بود .او ایران را در دو در گرماگرم «انتخابات خرداد »۷۶بود که حجتالاسلام به صورت محک ارزشیابی دیگر استادان درآورده بود،
لایه فرهنگ باستانی پیش از اسلام و هنجارهای پس سیدمحمد خاتمی نامزد ریاست جمهوری بود و مردم در این «حسادت» برخی از استادان را چنان برانگیخت که در
از اسلام میشناخت و بر آن بود که ایران برخلاف دیگر توهم که از بیغوله جمهوری اسلامی نقبی به اصلاح امور جریان استخدام رسمی او «موشدوانی» آغازیدند و آنقدر
کشورهای «اسلامی شده» بنمایههای فرهنگی باستانی خود قضیه را کش دادند که فاجعه تبهکارانه «انقلاب فرهنگی»
را -گرچه به شکلی مخدوش -در ناخودآگاه فرهنگ ملی بر دانشگاههای کشور فرود آمد و موضوع استخدام وی نیز
خود نگهداشته و از این رو با هیچ کشور اسلامی قیاسپذیر
نیست .او درباره ملیت ایران ،بر آن بود که ایران سدهها منتفی شد.
پیش از ابداع مفهوم «دولت -ملت» در اروپا ،ملت بوده نیمروز ۲۶فروردین سال ۱۳۵۹بود که من تدریس در
و در عین تکثر تبارها ،زبانها ،قبیلهها و ایلها ،دینها و کلاس برنامهریزی اقتصادی را تمام کرده و راهی منزل بودم
سنتها ،واحد یگانه ملت ایران را پدید آورده است .او که در ورودی دانشگاه تبریز با جیپهای حامل چند تن
این فرهنگ پرمایه را فرهنگ ایرانشهری میدانست که به همراه حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی روبرو شدم.
مرزهای آن از مرزهای جغرافیائی فراتر میرود .در باب دانشگاه انتظار وی را نداشت و ظاهرا وی به دعوت گروهی
زبانهای دیگر ایران مانند ترکی ،کردی ،لری ،بلوچی ،ترکمنی از حزباللهیها برای ادای سخنرانی دعوت شده بود و
و هر زبان دیگری که به مردم ایران تعلق دارد وی به ج ّد
باور داشت که همه این زبانها و آثار ادبی آنها به گنجینه یکراست به سوی تالار دانشکده پزشکی رفت.
فرهنگی ایران تعلق دارند و باید در نگهداری و پرورش آنها من با مشاهده این صحنه به دانشگاه برگشتم .نیم
کوشش کرده و در دانشگاهها تدریس کنیم ولی زبان فارسی ساعتی نگذشته بود که آشوب برخاست .گفته میشد
زبان مشترک فرهنگی ملت واحد ایران و حامل مفاهیم و دانشجویان چپی که هاشمی رفسنجانی را فردی دغل و
صاحب املاک و چاههای عمیق میدانستند به حضور
پیوندهای فرهنگ ایرانشهری است. او در دانشگاه اعتراض کرده و خواسته بودند که وی به
یاد این دوست نازنین و اندیشمند ارزنده و ایراندوست پرسشهای آنان پاسخ دهد ولی وی گفته بود که تنها به
پرسشهای کتبی پاسخ خواهد داد و پرسش شفاهی مجاز
جاودانه خواهد ماند. نیست .سالن به آشوب کشیده شده و کسانی با یکدیگر
*La politique et le politique
وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی