Page 27 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۲ (دوره جديد
P. 27
صفحه۲۷شماره18۷8 اخیر ،در جهت منافع و برنامههای خود استفاده کنند .چنین به حاکمیت تبهکار مستقر و هواداران سازمانیافته آن
جمعه 1۹تا پنجشنبه ۲۵مه ۲0۲۳ درهمستانی البته منزه از خطا و لغزش نیست و اصولا توقع بوده است.
پاکیزگی مطلق از چنین پدیدهای ،نشان از عدم اطلاع از
صاحبسبک ،در کتاب در دست انتشار (یا ممنوع از هرچند این حضور متناوب را هر بار بهانهای نو سبب شده
انتشارش) «داستان آیندگان» ،برای توصیف ایام انقلاب ۱۳۵۷ ماهیت آن دارد. اما فصل مشترک این بهانهها ،طغیان نابی است که تنوع و
و ماجراهای پس از آن ،سرآغاز کتاب «داستان دو شهر» چارلز در َهمستان به هیج وجه فضایی آرمانی نیست .فضایی تکثر ناراضیان را همبسته کرده و براندازی حکومت جمهوری
است ناهمگن و سرشار از تضاد و تعارض .بنابراین توصیفات اسلامی را به تنها گزینه ممکن برای داشتن «آینده» ،بدل کرده
دیکنز را شاهد مثال آورد که: یکسویه و یکدست ،پر از اغراق و سرشار از احساسات آبکی، است .به بیان دیگر ،اگر پیش از این ،برای بسیاری از ایرانیان،
«بهترین زمان بود ،بدترین زمان بود ،عصر خرد بود ،عصر آمیخته با یک مشت شعار بیمعنی ،نه تنها کمکی به شناخت ماندن در وضعیت خاکستری و باور به سراب اصلاح تدریجی
حماقت بود ،دوره ایمان بود ،دوره ناباورى بود ،فصل روشنایی آن نمیکند بلکه موجب گمراهی کسانی میشود که مخاطب حکومت جمهوری اسلامی ،نوید نوعی همزیستی را با نظام
بود ،فصل ظلمت بود ،بهار امید بود ،زمستان ناامیدى بود، و هواخواهانش در «آینده»ای محتمل میداد ،از نیمه دوم
همه چیز در برابر داشتیم ،هیچ در کف نداشتیم ،همه چنینتوصیفاتیقرارمیگیرند. دهه ،۱۳۹۰خشونت ،فساد ،فریبکاری و تبهکاری رو به فزونی
یکراست به بهشت روان بودیم ،همه یکراست به سویى دیگر انسانی ،زیادی انسانی! حاکم بر جمهوری اسلامی ،تازیانههایی پیاپی را بر گُرده این
مىرفتیم ـ خلاصه ،دورهاى بود مثل عصر حاضر که بعضى از قشر خاکستری نواخت و این بخش از جامعه را از خوشخیالی
پرسروصداترین صاحبنظرانش اصرار داشتند هرچه هست، یکی از بارزترین خصوصیات خیزش ،۱۴۰۱اینجهانی بودن
و انسانیبودن آن بود .بیشتر جانباختگان و چهرههای نمادین و خودفریبی بهدر آورد.
خوب یا بد ،کسى جز با اغراق درباره آن حرف نزند». این حرکت عظیم ،جوانانی زیبا و عاشق زندگی بودند .از هم از این روست که طی سالهای اخیر ،این پندار بر
تکمله هیچیک از این عزیزان ،تصویر یا کلامی در تأیید هیچ نوعی ناراضیان از وضع موجود غالب شده که :با استمرار حکومت
از ایدئولوژی یا ستایش از هیچ شکلی از یک جامعه آرمانی جمهوری اسلامی« ،آینده» بیمعناست .ساده و سرراست ،تنها
خیزش سراسری ،۱۴۰۱موجب تغییراتی بنیادین در جامعه باقی نمانده است .تمام آن شجاعتها و ازجانگذشتگیهای امکانی که تصور «آینده» را برای بخش بزرگی از باشندگان
ایران شد .این خیزش ،عموم مردم را همدل و حکومت تبهکار این جوانان عاشق ،برای رسیدن به یک زندگی معمولی در ایران میسر میکند ،براندازی و نابودی تمامیت حکومت
و اقلیت مزدورش را افسرده کرد .به واسطه این خیزش ،برای جامعهای عادی رخ دادند .اینکه با هر نیتی ،تصویری اهورایی، جمهوری اسلامی است .چنین پنداری ،راهی جز طغیان و قیام
نخستین بار پس از قرنها سلطه مذهب بر جسم و جان مینوی و بیخطا از این خیزش ترسیم کنیم ،در تضاد با واقعیت پیش پای باورمندانش نمیگذارد زیرا تصور استمرار جمهوری
انسان ایرانی ،بخش بزرگی از ایرانیان شجاعانه در مقابل این اسلامی دقیقا برابر است با کابوس «بیآیندگی» برای مخالفان
سلطه طغیان کردند .این طغیان ،عرصه عمومی را از حکومت انسانی آن است.
جنایتکار جمهوری اسلامی پس گرفت و چهره خیابانهای بر کسانی که نادانسته به خیزش ۱۴۰۱رنگ قُدسی میزنند و ناراضیان.
کشور را چنان دگرگون کرد که به کابوسی برای اصحاب و آنرا بینیاز از نقد میبینندَ ،ح َرجی نیست .بیشینه این آنکه «آینده» ندارد ،بودنش تهی از معناست و این
شریعت بدل شده .انگار رؤیایی دور و دراز تعبیر شده است. جماعت ،تفاوتی با گذشتهشان نکردهاند .زمانی رمهوار دنبال تهیشدگی ،جز با طغیان در برابر عامل این پوچی ،پُر شدنی
خیزش ،۱۴۰۱چهرههای درخشان کم نداشت .نامهایشان، عبای شکلاتی و انگشت بنفش بودند و اکنون نادم از گذشته، نیست .به بیان تمثیلی ،شبیه شتری است گرفتار سراب و
هر کدام ،جایگاهی ماندگار در تاریخ معاصر ایران خواهند ختم «برای…» «برای…» گرفتهاند تا به خود و امثالشان تنگحوصله از جور ساربان ،که به طغیان ،رگ گردن ساربان به
داشت .چنانکه آثار هنری و همبستگی جمعی که از این ثابت کنند که اینبار «سمت درست تاریخ» ایستادهاند .این
خیزش الهام گرفتند ،در تاریخ ایران درخشان و کمنظیر هستند. جماعت ،یکچندی ،تا زمانی که به تنظیمات کارخانه برگردند، دندانمی َد ّرد.چنانکهسیمینبهبهانیتصویرشکرده:
به شرط بقاء ،در مقالات آینده به این درخششها پرداخته با تمام وجود از دستاوردهای «انقلابی» که خود در آن نقشی و در این تهیشده میبینی َه َیمان اُشتر َعطشان را
خواهد شد .مقاله حاضر اما بیش از هر چیز بر این نکته تکیه نداشتهاند ،دفاع میکنند و سپس بی هیچ اثری ،در افق که جنون برآمده با صبرش ،نرود سبک به گرانباری
دارد که این خیز ِش سترگ پدیدهای به غایت انسانی بوده و
باید انسانی فهمیده و تحلیل شود .پیشنیا ِز چنین فهمی، سرگردانی همیشگیشان محو خواهند شد. و جنون دو نیشۀ رخشان شد به صف خشونت دندانها
دوری گزیدن از اغراقها و شعارهایی است که وجه انسانی نکوهش اما کسانی را سزاست که به عنوان کارشناس و که ز صبر کینه به بار آید؛ که ز کینه زخم شود کاری
اینجنبشرامیزدایدوبهآنرن ِگتقدسمیزند.تقدسدادن تحلیلگر ،مدام در رسانهها ،کنفرانسها و دورهمیهای و نگاه کن که به کینتوزی ،رگ ساربان زده با دندان
به پدیدهای پیچیده چون خیزش ،۱۴۰۱راه به ناکجایی میبرد برونمرزی مشغول ُدرفشانی هستند و بجای نقد خیزش اخیر ز سراب حوصله تنگ آمد؛ و نگاه کن به شتر ،آری!
که نهایت آن ،ناامیدی ناشی از کجفهمی و سادهانگاری است. و فهم کاستیهای آن ،به عمد و دانسته ،چنان تصویر کامل و
نکته آخر اینکه ،طغیان زمانی رخ میدهد که امید و ناامیدی بینقصی از این خیزش میسازند که انگار «انقلاب» در اوج َدر َهمستانیکطغیانناب
در نقطهای برگشتناپذیر بهم میرسند و انسانها برای رهایی پیروزی است و چسبیدههای این «انقلاب» ،به واسطه اتصال از چنین چشماندازی ،طغیان در برابر پوچی حاکم بر وضع
از استیصال ناشی از این برخورد عصیان میکنند .اینجا همان به آن ،بری از خطا هستند .این بهاصطلاح صاحبنظران، موجود ،ناب و معنابخش است .ناب است زیرا هیچ عنصری
نقطهای است که سپیدهدم در تاریکترین لحظه از شامگاه گفتارشان گاهی چنان سرشار از اغراق و آلوده به احساسات خارج از اراده طغیانگران در آن دخالت ندارد؛ و معنابخش
میدمد .دگردیسی جامعه ما در آخرین مرحلهی تکوین است. است زیرا در تقابل با پوچی و بیمعنایی ،عمل جایگزین
امیدوار و ناامید ،در بهترین و بدترین زمان خود هستیم .باشد آبکی است تو گویی که اهل منبر در آنها حلول کردهاند. بیعملی شده است .آنچه اما نباید از نظر دور داشت این
که به مدد انسانیت خود از این مرحله به سلامت گذر کنیم. چند سال پیش ،محمد قائد ،روزنامهنگار و مقالهنویس است که این طغیان در عین وحدتبخشی ،یک َدر َهمستان
( )Heterotopiaاست .ملغمهای است از خوب و بد هرچه در
طیفمتنوعورنگارنگناراضیانازوضعموجودیافتمیشود.
خیزش ،۱۴۰۱عرصهای بود برای بهترین و بدترین اتفاقات
ممکن در سیر دگردیسی جامعه ایران .جایی بود برای
حضور افراد و گروههای متنوع سیاسی با بهترین و بدترین
انگیزهها .صحنهای بود برای بازی شریفترین و شریرترین
آدمها .موقعیتی بود برای درک امید و ناامیدی در بالاترین
حد .مجالی بود برای نمایش حماسه و حقارت در نمایانترین
وضعیتممکن.
از اپوزیسیو ِن استخواندار تا نورسیدگا ِن سیاسی مشکوک ،از
قربانیا ِنشناسنامهدارتاشهیدنمایا ِنبیهویت،ازمیهندوستا ِن
رنجکشیده تا فرصتطلبا ِن آمادهخور ،از اندیشمندا ِن باوقار
تا لمپنهای عربدهجو ،از هنرمندا ِن دردمند تا سلبریتیهای
حزب باد ،از احزاب ایراندوست تا دستجات تجزیهطلب ،از
محافظهکاران تنزهطلب تا تندروهای ولنگار ،و غیره و غیره و
غیره ،اندرون این در َهمستان جایگیر شدند تا بلکه از خیزش