Page 28 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۲ (دوره جديد
P. 28

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌۲‌‌8‬شماره‌‪‌18۷8‬‬
                                                                                                                                                 ‫جمعه ‪ ۲۹‬اردیبهشتماه تا ‪ 4‬خردادماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫گفتگو با نویسندهی «غبار بیسوار»‪ :‬نخستین دغدغهی من مسئله زنان است‬

‫شوند‪ .‬حتی برخی از نوشتههایم به صورت نمایشی کوتاه‬                           ‫فریده درویش‬                                  ‫=چندی پیش تازهترین رمان فریده درویش به نام‬
‫با استفاده از تواناییهای ایشان به اجرا گذاشته شده است‪.‬‬                                                                  ‫«غبار بیسوار» منتشر شد‪ .‬وی پیشتر با مجموعه اشعار و‬
‫=شما فعالیت ادبی را یا انتشار مجموعه شعر آغاز‬             ‫که از گذشتههای بسیار دور بطور پراکنده یادداشتهای‬              ‫داستان کوتاه «دالان یادها و خاطرهها» در جامعه ایرانی‬
                                                          ‫زیادی داشتم‪ .‬جمعآوری و تنظیم این خاطرات باعث شد‬               ‫لندن شناخته شده بود‪ .‬کیهان لندن در ارتباط با رمان اخیر‬
                                     ‫کردید…‬               ‫که ابتدا دفتر شعر «دلنوشتهها» را با نام «ایستاده بمیر»‬
‫‪-‬بله‪ ،‬در ابتدا اعتماد به نفس لازم را برای ورود به عرصهی‬   ‫در سال ‪ ١۳۹۶‬به چاپ برسانم که اشعار آن به سالهای‬                      ‫او و نیز آثار دیگرش گفتگویی با او داشته است‪.‬‬
‫داستان و رمان نداشتم‪ .‬در نتیجه از بیان احساسات شخصی‬       ‫نخست از دست دادن همسرم بر میگردد‪ .‬در نتیجه این‬
‫در قالب شعر شروع کردم که به نسبت طراحی ساختار‬             ‫کتاب بیشتر بیان احساسات شخصی است‪ .‬بعد از انتشار این‬           ‫فریده درویش دانشآموخته رشته علوم اجتماعی و‬
‫داستان و شخصیتپردازی کار سادهتری است‪ .‬ولی اتفاقی‬          ‫دفتر اطمینان بیشتر یافتم که میتوانم این مسیر را ادامه‬         ‫جامعهشناسی است و به عنوان کارشناس برنامهریزی برای‬
‫که افتاده آن است که از حدود چهل سال پیش خوشبختانه‬         ‫دهم‪ .‬دومین دلنوشتهام با نام «تاک پیر» در ‪ ١۳۹8‬منتشر‬           ‫سالهای طولانی در سازمانهای دولتی خدمت کرده است‪.‬‬
‫تعداد نویسندگان و شاعران زن ایرانی بسیار افزایش پیدا‬      ‫گردید و ادامه این مسیر فرصتی داد که توان خودم را در‬           ‫وی به واسطه شغل خود‪ ،‬با گروههای محروم اجتماعی در‬
‫کرده و امروزه دیگر صحبت از دهها نویسنده و شاعر‬            ‫زمینه داستاننویسی نیز بیازمایم که دو کتاب «دالان یادها‬        ‫شهر و روستا در تماس نسبتاً دائم بوده و شناخت عمیقی از‬
‫زن میشود‪ .‬افزایش حضور زنان در صحنه شعر و ادب‬              ‫و خاطرهها» و «غبار بیسوار» محصول این دوره هستند‪.‬‬              ‫زندگی‪ ،‬مسائل و مشکلات آنان دارد‪ .‬او بعد از بازنشستگی و‬
‫فارسی به من جرات داد و تصمیم گرفتم با جدیت کارم را‬        ‫‪-‬چه نویسندگان ایرانی و خارجی بر شما تاثیر گذاشتهاند؟‬          ‫مهاجرت به لندن فرصتی یافت تا تجارب و مشاهدات خود‬
‫ادامه دهم و به مرور اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم که‬     ‫‪-‬در نوجوانی و جوانی من تعداد نویسندگان زن ایرانی‬
‫تواناییهایم را در عرصه داستان کوتاه و رمان هم بیازمایم‪.‬‬   ‫انگشتشمار بودند‪ .‬باید از سیمین دانشور‪ ،‬دولت آبادی‪،‬‬                            ‫را دستمایه داستان و رمان قرار دهد‪.‬‬
‫=انگیزهها و دغدغههای اجتماعی شما برای نوشتن‬               ‫مهشید امیرشاهی‪ ،‬پارسی پورو روانیپور نام ببرم و البته‬          ‫چندی پیش تازهترین رمان فریده درویش به نام «غبار‬
                                                          ‫خانم زویا پیرزاد را از قلم نیندازم که بسیار به آثار او علاقه‬  ‫بیسوار» منتشر شد‪ .‬وی پیشتر با مجموعه اشعار و داستان‬
                                     ‫چیست؟‬                ‫دارم‪ .‬البته هیچ توهمی ندارم که نوشتههایم در سطح آثار‬          ‫کوتاه «دالان یادها و خاطرهها» در جامعه ایرانی لندن‬
‫‪-‬اینکه احساسات و افکارم را با دیگران به اشتراک بگذارم‬                                                                   ‫شناخته شده بود‪ .‬کیهان لندن در ارتباط با رمان اخیر او و‬
‫تا آنها هم اظهار نظر کنند و تبادل اندیشه صورت گیرد‪ .‬من‬                               ‫این بزرگان ادب است‪.‬‬
‫تشنه ارتباط با خوانندگان و مخاطبانم هستم و بسیار مایلم‬    ‫آثار همه این نویسندگان زن را خواندهام و از آنها بسیار‬                    ‫نیز آثار دیگرش گفتگویی با او داشته است‪.‬‬
‫که از قضاوت آنان درمورد ارزش ادبی و محتوایی کارهایم‬       ‫آموختهام‪ .‬به موازات ادبیات فارسی‪ ،‬همواره ادبیات‬
                                                          ‫جهانی را نیز ‪ ،‬از جمله آثار آلکساندر دوما‪ ،‬ماتیسن‪،‬‬            ‫=خانم درویش‪ ،‬از چه زمانی به سرودن شعر و‬
                                   ‫باخبر شوم‪.‬‬             ‫خواهران برونته‪ ،‬تولستوی‪ ،‬داستایوسکی و دانته را‬                                     ‫داستاننویسی علاقمند شدید؟‬
‫دیگر انگیزه من از انتشار این کتابها آن است که به‬          ‫به صورت جدی دنبال کردهام‪ .‬برای کسانی که ادبیات‬
‫مناطق محروم از کشورمان کمکی کرده باشم‪ .‬نحوه کمک‬           ‫جهانی را دنبال میکنند اینان چهرههای شناخته شدهای‬              ‫‪-‬من از نوجوانی با فرهنگ ایران و ادب فارسی آشنا شدم‪.‬‬
‫من هم اهدای این کتابها به کتابخانههای مناطق محروم‬         ‫هستند‪ .‬من امکان مطالعه زیادی داشتم زیرا در آخرین‬              ‫این آشنایی را مدیون مادربزرگم و شوهرخالهام هستم که‬
‫کشور است‪ .‬با این کار امیدوارم مشوقی باشم تا جوانان‬        ‫سال دبیرستانم کتابخانهای با هزار جلد کتاب داشتم‬               ‫از او به عنوان پدرخواندهام میتوانم نام ببرم‪ .‬آنها با تشویق‬
‫با استعداد و علاقمند به شعر و ادب در این مناطق وارد‬       ‫که متاسفانه بسیاری از کتابهایم در جریان انقلاب از‬             ‫مداوم نقش مهمی در توجه من به شعر و ادب فارسی و‬
‫این عرصه شوند و احساسات و افکارشان را بیان کنند‪.‬‬                                                                        ‫فعالیت در این عرصه داشتند‪ .‬علاوه بر این‪ ،‬استادانی چون‬
‫انگیزه دیگر آنست که درآمد هرچند ناچیز ناشی از فروش‬                                   ‫دسترسم خارج شدند‪.‬‬                  ‫زندهیاد دکتر سجادی را در دوران دبیرستان داشتم که علاقه‬
‫کتابهایم‪ ،‬به احداث کتابخانه در مناطق محروم کشور و‬         ‫ناگفته نگذارم که جدیتام را در ادامه کار نویسندگی‬              ‫مرا به شعر و ادب فارسی ژرفا بخشیدند‪ .‬من از نوجوانی‬
‫این آخری در ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان اختصاص‬       ‫مدیون دوست خوبم‪ ،‬خانم شیدا فیروزی هستم که‬                     ‫شروع به نوشتن کردم هرچند که آن زمان بطور جدی در‬
                                                          ‫هنرمندی است فعال در عرصه تئاتر و بازیگری که بطور‬              ‫فکر نویسنده و و شاعر شدن نبودم و اساسا خود را در چنین‬
                               ‫داده شده است‪.‬‬              ‫جدی به امور خیریه در مناطق محروم ایران میپردازد‪ .‬او‬
            ‫=چه مجموعه اشعاری بیرون دادهاید؟‬              ‫در سالهای اخیر مشوق پیگیر من در فعالیت ادبی بوده‪.‬‬                                           ‫جایگاهی نمیبینم‪.‬‬
‫‪-‬من وقت زیادی را به پیادهروی اختصاص میدهم و این‬           ‫ساعتها با من نشسته و در تنظیم و ویراستاری مطالب‬               ‫درگدشت نابهنگام همسرم در پانزده سال پیش ضایعهای‬
‫کار را بسیار دوست دارم زیرا علاوه بر ورزش‪ ،‬حین پیادهروی‬   ‫به من کمک کرده تا بالاخره یادداشتهایم شایسته انتشار‬           ‫بزرگ برایم بود زیرا همواره مشوق من در تنظیم‬
‫ایدههای مختلف به ذهنم میرسد‪ .‬در حین راه رفتن‬                                                                            ‫نوشتههایم بود‪ .‬به دنبال این ضایعه و درخواست فرزندانم‬
‫میتوانم در نوعی آرامش فکر کنم و همزمان از دیدن مناظر‬                                                                    ‫ناچار به مهاجرت به لندن شدم‪ .‬در سالهای نخست زندگی‬
‫طبیعت لذت ببرم‪ .‬این فرصتی است که بتوانم احساسم‬                                                                          ‫برایم در محیطی غریب بسیار سخت میگذشت‪.‬از این رو‬
‫را نسبت به چیزهایی که میبینم بیان کنم‪ .‬در همین‬                                                                          ‫تصمیم گرفتم که با پرداختن به ادبیات و جدیت در آن به‬
‫پیادهرویها بود که ایده دفتر «دلنوشته» به ذهنم رسید‪.‬‬                                                                     ‫آرامشی درونی دست یابم‪ .‬به این ترتیب فرصتی پیش آمد‬
‫کار دوم که فکر میکنم متحولتر از اولی بود با عنوان‬                                                                       ‫که به بازبینی نوشتهها و یادداشتهایم از گذشتههای دور‬
‫«تاک پیر» در همین پیادهرویها شکل گرفت و خوانندگان‬                                                                       ‫بپردازم و بطور جدی به انتشار آنها بیندیشم‪ .‬بدین منظور‬
                                                                                                                        ‫میبایست به این نوشتهها و یادداشتها سر و سامان‬
                  ‫و مخاطبین بازخورد مثبتی داشتند‪.‬‬
‫‪-‬به این ترتیب شما پس از بازنشستگی و مهاجرت به‬                                                                                                                ‫میدادم‪.‬‬
                                                                                                                        ‫من تحت تاثیر نویسنده بزرگ‪ ،‬آرتور کستلر‪ ،‬بر این باورم‬
           ‫بریتانیا کار ادبی جدی خود را شروع کردید‪.‬‬                                                                     ‫که یادآوری خاطرات دام عاطفی بزرگی است‪ .‬همیشه‬
‫‪-‬بله‪ ،‬درگیر بودن و وظایف کار دولتی وقت زیادی از من‬                                                                      ‫حداکثر تلاشم آن بوده که در این دام نیفتم و اجازه ندهم‬
‫میگرفت و درواقع مانعی بود تا به کاری که از صمیم قلب‬                                                                     ‫که خاطرات نوستالژیک به سراغم بیایند‪ .‬اما اخیرا متوجه‬
‫دوست دارم بپردازم؛ به عبارت دیگر‪ ،‬اول بیاموزم و بعد‬                                                                     ‫شدم که هر روز بیشتر در خاطرات گذشته فرو میروم و‬
‫بنویسم‪ .‬ولی بعد از بازنشستگی و مهاجرت این فرصت به‬
‫دست داد تا به کاری که عمیقاً دوست دارم مشغول شوم‪.‬‬                                                                                       ‫گاه حتی میخواهم در آن حال بمانم‪.‬‬
 ‫کتاب «دالان یادها و خاطرهها» محصول این دوران است‪.‬‬                                                                      ‫دوره کرونا که فرا رسید‪ ،‬فرصتی مغتنم در اختیارم گذاشت‬
‫در مورد رمان باید بگویم که هیچگاه فکر نمیکردم بتوانم‬                                                                    ‫تا به مرور خاطرات گذشته بپردازم‪ .‬اساساً فاصلهگذاری‬
‫رمان بلند بنویسم‪ .‬ایده ُرمان «غبار بیسوار» زمانی به ذهنم‬                                                                ‫فیزیکی ناشی از کرونا‪ ،‬در مورد من حداقل‪ ،‬معجزهآور‬
                                                                                                                        ‫بود‪ .‬در این دوره توانستم در سکوت بنشینم و مروری بر‬
     ‫رسید که مشغول تماشای عکسهای قدیمی خانوادگی‬                                                                         ‫خاطراتم و دوران شغلی خود داشته باشم‪ .‬همانطور که گفتم‬
   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33