Page 45 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۳ (دوره جديد
P. 45
صفحه45شماره18۷9 ارتباط با وضع فعلی باید بگویم وظیفه حکومت دنبال آیین شهریاری هم ربطی پیدا نمیکند.
جمعه ۲6مه تا پنجشنبه 1ژوئن ۲0۲۳ کردن سیاست در راستای منافع ملی و خیر عمومی است. همانطور که در پاسخ به پرسش نخست نشان دادم،
در این صد و اندی سال اخیر ،جنبشهای ضدملی نظیر پدیداری ملت ایران روندی طبیعی داشته و نتیجه جریانی
نمیپردازند؟ رضاشاه که آمد و این تروریستها و خرابکارها بنیادگرایی اسلامی و ایدهی وحدت اسلام ظهور کردند سیاسی یا ایدئولوژی ملی و پروژهای دولتی یا برآمده از
را مهار کرد ،از همین دشمنان ضد آزادی ،قهرمان آزادی که سیاست را خرج کردن ایران برای امت اسلام تعریف نظام بینالملل جدید نیست .از این جهت پدیداری ملت
ساختند! مسئله اساسی و مشکل در بسط آزادی در پس از کردهاند ،البته ایدهی اتحاد اسلام چه در ترکستان و چه ایران را نمیشود با تاریخ ناسیونالیسم در دنیای جدید و
مشروطه ،آزاد شدن نیروی مخربه در قالب جمهوریخواهی در عثمانی در دوره عبدالحمید ،تاریخ مفصلی دارد که غرب فهمید و سنجید .این سخنان هم ناسیونالیستی -به
بوده است که نمیگذاشت پارلمان کار کند .همین خرابکارها نمیشود اینجا به آن پرداخت .شکلی از آن مقارن با ظهور معنای شور و شوق ملیگرایانه و شکوهمند دیدن ملت-
نشسته و کتابهایی از جنس «گذشته چراغ راه آینده صفویه هم وجود داشت که مثلا میشود در افکار لاهیجی نیست .این سخنان ربطی به این علاقه و شکوهمند دیدن
است» نوشته و از خرابکارها ،مجسمه آزادی تراشیدند؛ تا آنرا دید .از دیدگاه آنها وظیفهی حکومت مستقر در ایران، وطن و ملت ندارد بلکه بحث علمی است .این سخنان را
امروز امثال آقای کورش زعیم و دوستان جبهه ملیاش هر کمک برای ساخته شدن امت اسلام است .به این معنا که مثلا آدام اسمیت که از بزرگترین متخصصان حوزه مطالعات
کجا که مینشینند آن سخنان بیبنیاد را تکرار کنند .آدم برای تاسیس امت اسلام ،باید ملت ایران از بین برود .این ناسیونالیسم است نیز گفته است .حتی هابزباوم هم که
شرمنده میشود که سطح فهم این افراد حتی با تجربه نابودی ملت در برابر امت ،سخنگویانی جدی در تاریخ ملت را پروژه دولتی و رسمی میداند ،ایران را ملتی قدیمی
این چهل سال اخیر و چشیدن آشی که البته دستپخت معاصر داشته است .آل احمد هم چنین چیزی میگفت. و هزارهای میبیند و نه متعلق به دوران جدید .بنابراین به
دوستانشان بوده ،از حد یک جوان پرشور چپ انقلابی دهه در کنار این امت اسلام ،جنبشهای چپ و کمونیستی این معنا آیین شهریاری به ناسیونالیسم و ملیگرایی ارتباطی
چهل فراتر نرفته است .همین قوه مخربه نه تنها نمیگذاشت هم ایران را یکی از شعب سوسیالیسم بینالملل در نظر ندارد .چون مسئله ما هرگز «ملتسازی» نبوده است .اینکه
نهادهای آزادی شکل بگیرد بلکه باعث گسترش ناامنی و میگرفتند و سیاست را امری در خدمت کارگران جهان برخی در بحث توسعه مدام از ناتمام ماندن پروژه ملتسازی
ترور و ترقهبازی در کشور شده بود .چرا نمیگویند پیش از و رسیدن به دیکتاتوری جهانی پرولتاریا میدانستند .در صحبت میکنند یا آن را به دوره رضاشاه نسبت میدهند ،از
برآمدن رضاشاه ،جمهوریخواهان چه بلایی سر مجلس ملی آن شکل هم ایران و ملت ایران باید هزینه رسیدن به بیسوادیشان سرچشمه گرفته و هرگز در ایران مسئلهای به
و قانون اساسی آوردند؟ چون این مسائل جدی را نمیفهمند؛ دیکتاتوری پرولتاریا و اتحاد کارگران جهان را میپرداخت. نام ملتسازی وجود نداشته .ملت ایران بطور طبیعی وجود
یعنی فهمشان از فهم آن جوان پرشور دهه چهل پیشتر این دو نحله که به دولت ایران و سیاست ملی حمله داشته و دارد؛ ساختن ملتی که موجود است ،محال است!
نرفته ،نمیتوانند بفهمند؛ کار رضاشاه تثبیت نهادهای آزادی کردند ،در عمل و به عنوان نیروهای در صحنه توانستند اما اگر ملیگرایی را به معنای جنبش سیاسی مثلا در معنای
بود .اگر آنارشیسم کنترل نمیشد ،یعنی در فقدان امنیت، دفاع از استقلال میهن و یا آنطور که در ادبیات مدرن به کار
در ادغام با هم ،در ایران به قدرت برسند. میرود ،دفاع از حق حاکمیت ملی بدانیم ،آنگاه به آیین
آزادی همان ترقههای حیدرخان میبود. اکنون ما در تقابل با این وضعیت و در برابر ایدهی ضد شهریاری و ایده پادشاهی پیوندی مییابد .در دورههایی
دومین جمهوری هم که همین جمهوری اسلامی! حالا ملی انقلاب ۵۷میتوانیم ،نام آن نیرویی که سیاست را در که ایران در اسارت و بند انیرانیان و دشمنان و بیگانگان
میگویند که خمینی نگذاشت ما آن جمهوری خودمان را که واحد ملی و در معنای تأمین مصلحت و خیر ملی میداند، بود جنبشهای ملی به نظام پادشاهی ارتباط پیدا کردند.
خیلی خوب بود پیاده کنیم .این سخنان هم برآمده از نادانی جریان و جنبش ملی بگذاریم .در این صورت صفآراییای در پاسخ به پرسش نخست اشاره کردم که در دوره اسطوره،
و جهل مرکب است .اندازه بازرگان هم نمیفهمند .مهدی که اینسو و آنسوی گسل ۵۷درست میشود ،عبارت از نظام نبرد با توران با پیشوایی شاه روی داد و داشتن یک پادشاهی
بازرگان که اولین نخستوزیر انقلاب بود با همه نفهمیاش، فعلی و نظام پیشین است .نظام پیشین نماینده استمرار مستقل در ایران ایده کهنی است .هرگاه ایران شکست
به خاطر تجربهای که در عمل به دست آورد متوجه نکته تاریخی دولت ایران و حق حاکمیت ملی است .نظام پیشین خورده و اشغال شده این ایده که پادشاهی حق ایرانیان یا
مهمی شد و گفت ما باران میخواستیم ،سیل آمد! البته در پیوند با این ایدهها و داشتن کارنامه درخشان میتواند فرزندان ایرج است ،ایدهای زنده و جریانساز بوده است .در
که شیفتگان انقلاب ،با سطح فهم نازلی که دارند نمیتوانند زمین سفت و جای مطمئنی برای ایستادن درون این مبارزه
حتی نکته مهم و البته ژرف گفته بازرگان را دریابند .بازرگان دوره امویان و عباسیان نیز چنین بود.
در وسط آن سیل و به عنوان نخستوزیر انقلاب ،فهمیده سیاسی باشد. امرا و فرمانروایان شجره خود را یا به پهلوانان باستانی
بود که آنها به غلط تصور میکردند ،شاه و نظام پیشین مانع که نجاتبخش ایران و یاور شاه بودهاند میرساندند یا به
باریدن باران شده ،پشت آن سد باران نبوده و نمیتوانسته -آیین شهریاری و نظام پادشاهی چگونه میتواند به شاهی نامدار نسبت میدادند .طاهریان خود را از پشت
باشد .اتفاقا آن نظام و شاه ،سدی در برابر سیل بنیانکنی پیشبرد گفتمان دموکراسی در شرایطی که جهان به شدت رستم جهان پهلوان نامدار ایران میدانستند و از سویی هم
بود که بازرگان با غور در مطهرات نمیتوانست منطق و به منوچهر نسب میرساندند .روشن است که نسب رساندن
ارزشش را دریابد اما پس از نخستوزیر شدن ،با دیدن دگرگون شده کمک کند؟ به رستم یا منوچهر فرزند ایرج و میتواند به چه ایدههای
سیل فهمید ،انقلاب ابرهای بارانزا را آزاد نکرده بلکه سیل -ما در تاریخمان ،پس از مشروطه دو جمهوری داشتهایم. غیرمستقیمی رهنمون شود .صفاریان همانطور که در تاریخ
و نیروی مخرب را رها کرده است؛ همان غولی که به سختی این را طرفداران جمهوری پنهان میکنند و آنگاه پادشاهی سیستان آمده ،نسب خود را به ساسانیان و شاهنشاه خسرو
داخل بطری مهار شده بود تا کشور پیشرفت کند و آزادیها مشروطه را مثلا در میان جنگ جهانی اول و دوم یعنی در پرویز میرساندند؛ یعقوب منشور خلیفه را نداشت اما
درون بحران ،با بهترین جمهوریهای امروز دنیا مقایسه در کنار شمشیر بر همین ایدهی تداوم شاهنشاهی ایران
پا بگیرد. و میراث ساسانی تکیه داشت .آلبویه و سامانیان هم
الان هم وسوسههای جمهوریخواهی ،وسوسههای ایجاد میکنند تا کارنامه جمهوریخواهی را پنهان کنند. خودشان را یه ساسانیان میرساندند .حتی جالب است که
یک جمهوری نوبنیاد است .یعنی همان داستان شعاعیان که اولین جمهوری ،جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران بدانیم خوارزمشاهیان هم خودشان را به دوره سیاوش پسر
میگفت تاریخ کارگاه انقلاب است .خانمها و آقایان ایران بود که کمونیستها در شمال درست کردند .اغلبشان کیکاووس کیانی میخواندند .شاه اسماعیل هم خود را پشت
را به کارگاه نظریات درهم و برهم و آشفته خودشان تبدیل تروریست و کمونیست دوآتشه بودند .میرزا کوچکخان
کردهاند .یک روز به هفتاد ملت تقسیم میکنند تا بعد هم تا حدودی باهاشان همکاری کرد .حیدر برقی خرابکار شاهان کیان دانسته است.
ببینند با چه چسبی میشود بهم پیوست و یک روز در توهم قفقازی یا حیدرخان عمواوغلو از سردستههایشان بود .اگر پس میبینیم که از قدیم ایدهی پادشاهی ایرانزمین با
گاندی و ماندلا شدن و شور یک انقلاب جدید میسوزند. پادشاهی به دادمان نرسیده بود حکومت لنین و استالین ایدهی استقلال و داشتن حکومت مستقل ملی در پیوند
این قماربازان برایشان چیزی نمانده الا هوس قماری دیگر .تا را میبایست تحمل میکردیم .هنوز این جمهوریخواهان بوده است .پس اگر ملیگرایی به معنای جنبش دفاع از
دیروز چریک بودن مد بود؛ عاشق چه گوارا و قذافی از این در حالی که برای میرزای شهید اشک میریزند ،رضاشاه ملت و دولت باشد از دیرباز با پادشاهی همراه بوده
اردوگاه به آن اردوگاه میرفتند تا آدمکشی یاد بگیرند ،امروز را به زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطه متهم میکنند و این تداوم و حفظ وحدت ملی و پاسداری از ایران با
در سودای یک انقلاب از جنس گاندی و ماندلا و این اواخر اما نمیگویند همان زمان ،با تاسیس اولین جمهوری میرزا پادشاهی ممکن شده است .این مسئله به نظر من فقط
و رفقای کمونیستاش فاتحه قانون اساسی را میخواندند. در مورد تاریخ قدیم نیست بلکه در تاریخ معاصر هم
هم میخواهند زلینسکی بشوند. نمیگویند پیش از برآمدن رضاشاه همین جمهوریخواهان همین وضعیت حاکم است .بدون پادشاهی نمیتوانستیم
مهار این آشوبها و هوا و هوسها و در امان ماندن مجلس ملی را زمینگیر کردند و نمایندگان از دست اوباش از درون جنگ جهانی اول و دوم بدون آنکه رشتهی حیات
از سیلی که با یک جمهوری نوبنیاد جاری خواهد شد، هفتتیرکش و ترقهانداز امنیت جانی نداشتند .نخست ملیمان آسیب جدی ببیند ،بیرون آییم .از سوی دیگر در
بازگشت به همان نظام پادشاهی مشروطه است .انقلاب در وزیر و نماینده مجلس ترور میکردند! اگر بنا بر بازخوانی
همین معنا ،کار درست تاریخیست که میتواند پیشرفت و کارنامه است چرا به اولین جمهوری واقعا موجود در ایران
آزادی و امنیت را با هم و در کنار هم پیش ببرد و درهای
ماجراجویی را ببندد.