Page 20 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۰ (دوره جديد
P. 20

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌۲‌‌0‬شماره‌‪‌188۶‬‬
                                                                                                                  ‫جمعه ‪ ۲۳‬تا ‪ ۲۹‬تیرماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫درک نادرست از مفهوم حق تعیین سرنوشت‬

                                                          ‫بخش یک‪ :‬کشور و حاکمیت‬

                                                                                                                  ‫=کشور به ذاتی سیاسی اطلاق می شود که با‬

                                                                                                                  ‫سازماندهی خاصی که به دولت موسوم است‪ ،‬میتواند‬
                                                                                                                  ‫اراده سیاسی (تا حدودی نامشروط) خود را بر اجزای آن‬
                                                                                                                  ‫ذات سیاسی‪ ،‬یعنی اشخاص حقیقی و حقوقی که به فضایی‬
                                                                                                                  ‫(سرزمین و متعلقات آن) معین تعلق خاطر دارند‪ ،‬اعمال‬
                                                                                                                  ‫کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬کشور ساختاری سیاسی و تاریخی است که‬
                                                                                                                  ‫موجودیت خود را به عنوان ذاتی سیاسی اعلام میکند‪.‬‬
                                                                                                                  ‫تجلی این ذات سیاسی ملت نامیده میشود‪ .‬کشور شامل‬
                                                                                                                  ‫این عناصر است‪ :‬جمعیت ثابت‪ ،‬سرزمین معین‪ ،‬دولت و‬

                                                                                                                            ‫توانایی برای برقراری ارتباط با دیگر کشورها‪.‬‬

‫روی جلد کتاب «لویاتان» درباره ساختار و نقش دولت و شهروندان اثر توماس هابس فیلسوف و نظریهپرداز قرن هفدهم انگلستان‬  ‫محمود مسائلی – جدا از سوابق تاریخی که طی آن‬
                                                                                                                  ‫گروههایی سعی کردند با پیروی از ایدئولوژیهای چپ‪،‬‬
                 ‫سیاسی و یا شخصیتهای حقوقی)‬               ‫روشنی توضیح داده شود چه ابعاد هنجاری میبایست بر‬         ‫بخشهایی از میهن را جدا سازند و به ناکامی کشیده شدند‪،‬‬
‫این چهار ویژگی ستونهای کشور بودن را بنیاد مینهند‪.‬‬         ‫آن پیوند ناظر باشد‪ .‬منظور از بُعد هنجاری این است که چه‬  ‫اخیرا نیز کوششهای مشابهی توسط همان گروهها در‬
‫نکتهای که از این چهار ویژگی حاصل می شود این است که‪:‬‬       ‫نوع رابطهای میبایست ذات نظم حقوقی‪ -‬اداری‪ ،‬یعنی‬          ‫جریان است‪ .‬القائات سیاسی و لفاظیهای آنان ممکن است‬
‫اولا‪ ،‬آن ذات سیاسی به محض شکلگیری اعلام استقلال‬           ‫رابطه میان حاکمیت سیاسی به عنوان ساختاری اجتماعی‪،‬‬       ‫برای برخی از مردم و همفکران آنان فریبنده باشد‪ .‬به عنوان‬
‫میکند‪ .‬مفهوم حقوقی چنین استقلالی این است که‬               ‫و حاکمیت اراده فردی را که در ماهیت خود با مردم‪ ،‬به‬      ‫مثال کاربرد مفهوم «کثیرالمله»‪« ،‬حق تعیین سرنوشت»‪ ،‬و‬
‫موجودیت یک کشور هیچ ارتباطی به تبعیت یک کشور از‬           ‫عنوان ذاتی عقلایی همراه است‪ ،‬تعریف و تعیین نماید‪ .‬در‬    ‫یا «فدرالیسم قومی» توسط این گروهها میتواند سبب‬
‫قوانین بینالمللی ندارد‪ .‬این بازیگر مستقل در همه شرایط‬     ‫ادبیات معاصر حقوق بینالملل‪ ،‬پیوند میان ذات سیاسی و‬      ‫گمراهیهایی در بخشهایی از افکار عمومی شود‪ .‬نبودن‬
                                                          ‫تجلی آن‪ ،‬یعنی ملت‪ ،‬در مقاولهنامه مونته ویدیو (‪ )۱۹۳۳‬به‬  ‫توضیحات روشن و دقیق حقوقی درباره مفاهیمی مانند‬
           ‫تصمیم میگیرد و بر اساس آن رفتار میکند‪.‬‬         ‫عنوان سندی اعلامی[‪ ]۱۲‬با وضوح توضیح داده شده است‪.‬‬       ‫ملت‪ ،‬ملیت‪ ،‬کشور‪ ،‬قومیت و یا حق تعیین سرنوشت از‬
‫ثانیا‪ ،‬اعلام استقلال به این معنی است که ذاتهای‬            ‫[‪ ]۱۳‬این مقاولهنامه بازگوکننده نگرشی به مفهوم کشور‬      ‫یکسو‪ ،‬و کوتاهی رسانهها برای گشودن معانی صحیح این‬
‫سیاسی‪ ،‬یا کشورها‪ ،‬حق مداخله در امور داخلی یکدیگر را‬       ‫بودن[‪ ]۱۴‬است که در حقوق بینالملل عرفی[‪ ]۱۵‬در رویه‬       ‫مفاهیم‪ ،‬همراه با تسامح چهرههای شناخته شده و گروههای‬
‫ندارند‪ .‬منظور از این استقلال این است که اراده حاکمیتی‬     ‫کشورها مشاهده شده است‪ .‬در این نگرش‪ ،‬هرگاه اجزای‬         ‫سیاسی‪ ،‬باعث شده است تا افرادی از میان گروههای قومی‬
‫کشور که از طریق دولت آن کشور اعمال میشود‪ ،‬بی قید‬          ‫آن ذات سیاسی تامین شوند‪ ،‬کشور به خودی خود اعلام‬         ‫با مقاصد سیاسی مبهم و متوهمانه بکوشند زمینههای‬
‫و شرط است و نمیتوان آنرا با معیارهای اخلاقی و هنجاری‬      ‫موجودیت میکند؛ یعنی اینکه این اعلام موجودیت مربوط‬       ‫تجزیهطلبی را فراهم آورند‪ .‬هدف اصلی این نوشتار توضیح‬
‫محدود ساخت‪ ،‬مگر اینکه قوانین بینالمللی آنها را تعیین‬      ‫به یک شخصیت سیاسی و حقوقی است که منافع ملت‬
                                                          ‫خود را نمایندگی میکند‪ .‬مقاولهنامه یادشده در ماده ‪ ۱‬به‬              ‫این مفاهیم از دیدگاه حقوق بینالملل است‪.‬‬
                                        ‫کنند‪.‬‬             ‫روشنی اعلام میکند که «کشور [یعنی همان ذات سیاسی]‬
‫ثالثا‪ ،‬حقوق بینالملل (سنتی) نیز این بی قید و شرط بودن‬     ‫یک شخص حقوقی یگانه در حقوق بینالملل می باشد»‪.‬‬                                        ‫کشور و حاکمیت‬
‫حاکمیت ملی را به عنوان پایه اصلی روابط بینالملل مورد‬      ‫[‪ ]۱۶‬در این تعریف‪ ،‬که همچنان تنها و معتبرترین توضیح‬     ‫کشور به ذاتی سیاسی[‪ ]۱‬اطلاق میشود که با سازماندهی‬
                                                          ‫کشور بودن است‪ ،‬کشور یک شخص یگانه (یک شخصیت‬              ‫خاصی که به دولت[‪ ]۲‬موسوم است‪ ،‬میتواند اراده[‪]۳‬‬
                         ‫شناسایی قرار داده است‪.‬‬           ‫سیاسی) است‪ ،‬و سیستم بینالمللی این کشور را به عنوان‬      ‫سیاسی (تا حدودی نامشروط) خود را بر اجزای آن ذات‬
‫این ویژگیها در بند ‪ ۱‬از ماده ‪ ۲‬منشور ملل متحد مورد‬        ‫بازیگر اصلی به رسمیت میشناسد‪ .‬از این رو‪ ،‬مناسبات میان‬   ‫سیاسی[‪ ،]۴‬یعنی اشخاص حقیقی و حقوقی که به فضایی‬
‫تأیید قرار گرفته است‪« :‬سازمان بر اساس اصل تساوی حق‬        ‫کشورها در جامعه بینالمللی دولتها انجام می گیرد‪ .‬همان‬    ‫(سرزمین و متعلقات آن)[‪ ]۵‬معین تعلق خاطر دارند‪ ،‬اعمال‬
                                                          ‫ماده شماره ‪ ۱‬مقاولهنامه مربوطه چهار ویژگی برای این‬      ‫کند‪ .‬بنابراین کشور ساختاری سیاسی و تاریخی[‪ ]۶‬است که‬
           ‫حاکمیت تمام اعضای خود مبتنی میباشد»‪.‬‬
‫توضیح بیشتری برای این ویژگیها نیاز است‪ .‬هرگاه‬                   ‫شخصیت واحد (یگانه) سیاسی (کشور) قائل است‪:‬‬            ‫موجودیت خود را به عنوان ذاتی سیاسی اعلام میکند‪.‬‬
‫کشوری پا به عرصه ظهور بگذارد‪ ،‬بی هیچ قید و شرطی‬                                         ‫• جمعیت ثابت‬              ‫تجلی این ذات سیاسی ملت[‪ ]۷‬نامیده میشود‪ ،‬خواه با‬
‫قابلیت و تمایل خود را برای مراوده با دیگران اعلام میکند‪.‬‬                                ‫• سرزمین معین‬             ‫ویژگیهای مرتبط با خاک و خون (ملیت قومی)[‪ ]۸‬همراه‬
‫یعنی اینکه مفهوم استقلال حقوقی و سیاسی هیچ ربطی به‬                                            ‫• دولت‬              ‫باشد‪ ،‬مانند فرانسه و یا آلمان‪ ،‬و خواه با مختصات مدنی‬
‫تبعیت آن کشور از قوانین بینالمللی‪ ،‬یا شناسایی کشورهای‬                                                             ‫و اجتماعی چند فرهنگی (ملیت مدنی)‪ ]۹[،‬مانند کانادا‪.‬‬
‫دیگر ندارد‪ .‬برای نمونه‪ ،‬چنین اعلام موجودیتی توسط دادگاه‬   ‫• توانایی برای برقراری ارتباط با دیگر کشورها (ذوات‬      ‫ملت ممکن از گروههای متفاوت قومی‪ ،‬زبانی‪ ،‬مذهبی‪ ،‬و‬
‫بینالمللی دائمی دادگستری در قضیه رژیم حقوقی میان آلمان‬                                                            ‫یا فرهنگی تشکیل شده باشد که با احساس تعلق هویتی‬
                                                                                                                  ‫و سرزمینی‪ ،‬و با درجهای از همگنی‪ ،‬خود را از ملل دیگر‬
              ‫و اتریش مورد تصدیق قرار گرفته است‪.‬‬                                                                  ‫متمایز می سازد‪ .‬این احساس تعلق گوهر ملت بودن را‬
                                                                                                                  ‫شکل بخشیده و تعیین می کند‪ .‬به همین دلیل احساس‬
                                                                                                                  ‫تعلق ملی با استعانت از سمبلهایی مانند سابقه تاریخی‬
                                                                                                                  ‫و افسانههای آن‪ ،‬مراسم و سنتها و شعارها‪ ،‬و یا پرچم و‬

                                                                                                                                    ‫سرود ملی همواره حفظ می شود‪.‬‬
                                                                                                                  ‫این دو مفهوم‪ ،‬یعنی ذات سیاسی (کشور) و تجلی آن‬
                                                                                                                  ‫(ملت)‪ ،‬در عقلانیت وستفالیایی[‪ ]۱۰‬به وضوح زیر عنوان‬
                                                                                                                  ‫کشور‪ -‬ملت[‪ ]۱۱‬تشریح شده است‪ ،‬بدون توضیح اینکه به‬
   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24   25