Page 21 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۰ (دوره جديد
P. 21

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌۲‌‌1‬شماره‌‪188۶‬‬                                 ‫یکسانی برخوردارند و در اعمال ظرفیت خود برابرند‪ .‬چنین‬     ‫نتیجه اینکه محدودیتها به آزادی یک کشور‪،‬‬
‫جمعه ‪ 14‬تا پنجشنبه ‪ ۲0‬ژوئیه ‪۲0۲۳‬‬                         ‫حقی برای کشورها به توانایی کشور بستگی ندارد‪ ،‬بلکه به‬     ‫خواه ناشی از قوانین بینالمللی عرفی یا تعهدات قراردادی‬
                                                         ‫واقعیت ساده باز میگردد که وجود کشور به عنوان یک‬          ‫باشد‪ ،‬بر استقلال کشورها تأثیر نمیگذارد‪ .‬تا زمانی که این‬
‫نمایند تا بواسطه آن جامعه نظم اجتماعی پیدا کند‪ .‬این نظم‬  ‫شخصیت واحد به موجب قوانین بینالمللی تعریف میشود‪.‬‬         ‫محدودیتها کشور را تحت اختیارات قانونی یک کشور‬
‫اجتماعی نیاز به تداوم‪ ،‬هدایت‪ ،‬و حفاظت دارد‪ .‬برای این‬     ‫اما وجود کشورهایی مانند افغانستان‪ ،‬هائیتی‪ ،‬سومالیا‪ ،‬و‬    ‫دیگر قرار ندهند‪ ،‬کشور هرقدر هم که این تعهدات گسترده‬
‫منظور‪ ،‬همان مردم فردی را از میان خود برمیگزینند تا‬       ‫کنگو که به کشورهای شکننده[‪ ]۲۰‬موسوم هستند‪ ،‬تعریف‬         ‫و سنگین باشند‪ ،‬همچنان یک کشور مستقل باقی میماند‪.‬‬
‫عهدهدار این نظم باشد‪ .‬این فرد با بالاترین درجه اقتدار‬    ‫کلاسیک کشور بودن را مورد پرسش قرار دادهاند‪ .‬این‬
‫مجهز میشود به گونهای که هیچ نوع مقاومتی در برابر‬         ‫کشورهای شکننده به اشکال مختلف قادر نیستند ویژگیها‬                                                ‫[‪]۱۷‬‬
‫آن نمیتواند شکل گیرد‪ .‬مقاومت در برابر حاکمیت مطلق‬        ‫شناسایی اعلامی را تامین کنند‪ .‬افغانستان از ساختارهایی‬    ‫در اینجا یک موضوع پیچیده دیگر به بحث وارد میشود‪.‬‬
‫همانا بازگشت به بینظمی‪ ،‬و در نتیجه دور باطل جستجوی‬       ‫فروریخته در عذاب است‪ ،‬سومالیا در بینظمی کامل بسر‬         ‫آیا صرف اعلام موجودیت سیاسی خود‪ ،‬و تمایل به مراوده‬
‫قدرت برای تامین امنیت خواهد بود‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬قدرت‬      ‫می برد‪ ،‬کنگو با پدیده کودکسربازها مواجه شده و هائیتی‬     ‫با دیگر کشورها‪ ،‬برای ادامه حیات ذات سیاسی به وجود‬
‫حاکمیت باید قدرت مطلق باشد‪ .‬این الگوی توماس هابس‬         ‫در ساختار شکننده دیگری مبنی بر عدم امنیت کامل بسر‬        ‫آمده‪ ،‬کافی است؟ دو تئوری کلی در پاسخ به این پرسش‬
‫در مورد حاکمیت همان زیربنای حقوق بینالملل سنتی‬           ‫می برد‪ .‬هر چهار کشور از فقر مطلق در عذاب هستند‪،‬‬
                                                         ‫هرج و مرج چنان گسترده و عمیق است که دولت مرکزی‬                                           ‫مطرح شدهاند‪.‬‬
       ‫است که مدافعان واقعگرا از آن حمایت میکنند‪.‬‬        ‫نمیتواند به آن پاسخی موثر بدهد‪ ،‬و موانع ساختاری‬          ‫نظریه شناسایی اعلامی[‪ ]۱۸‬که برآمده از ماده یک‬
‫این نگرش توسط جان لاک دیگر فیلسوف انگلیسی به‬             ‫موجبات سقوط دولت و اعمال حاکمیت را فراهم آورده و‬         ‫مقاولهنامه مونته ویدیو است‪ ،‬صراحت دارد که با شرط‬
‫چالش کشیده شد‪ .‬اساس استدلال لاک در دو رساله در‬           ‫مداخلات خارجی آنها را در بنبست سیاسی قرار داده است‪.‬‬      ‫تامین ویژگیهای چهارگانه یادشده در بالا کشور به خودی‬
‫باب حاکمیت[‪ ]۲۲‬این است که هرچند قدرت سیاسی‬                                                                        ‫خود اعلام موجودیت میکند‪ .‬از آنجا که این اعلام موجودیت‬
‫ساختاری اجتماعی است‪ ،‬اما به معنی داشتن اجازه و حق‬                                  ‫مفاهیم ملت و ملیت‬              ‫بر توانایی و تمایل آن کشور برای ورود به تعاملات بینالمللی‬
‫برای انجام هر کاری نیست بلکه برخورداری از قدرت‬           ‫افزون بر این مشکلات‪ ،‬نسبت به مفهوم کشور بودن و‬           ‫قرار میگیرد‪ ،‬هیچ نیازی به شناسایی آن کشور توسط‬
‫سیاسی‪ ،‬و آزادیهایی که میخواهد تامین کند‪ ،‬به رعایت‬        ‫عناصر سازنده آن‪ ،‬مفاهیم ملت و ملیت نیز باید به درستی‬
‫حدودی‪ ،‬که در حقوق طبیعی قابل درک است‪ ،‬منوط است‪.‬‬          ‫تعریف شود‪ .‬این مفاهیم با نگرش سنتی حاکمیت مطلق‪،‬‬                                    ‫کشورهای دیگر نیست‪.‬‬
‫منظور اینکه قوای حاکمه با برقراری نظم اجتماعی موجبات‬     ‫موسوم به دیدگاه هابس‪ ،‬با چالشهای نوینی همراه شده‬         ‫این نگرش نسبت به موجودیت کشور‪ ،‬به نظریه ماکس‬
‫برخورداری مردم از آزادیهای طبیعی آنها را باعث میشود‪.‬‬     ‫است‪ .‬در نگرش توماس هابس اندیشمند فلسفه سیاسی‬             ‫وبر در باره ذات کشور بودن نزدیک است‪ .‬وی کشور را‬
‫این آزادیهای اجتماعی و سیاسی به ازای آن آزادی مطلقی‬      ‫انگلیسی‪ ،‬حاکمیت مانند ابزاری است که به موجب آن قوه‬       ‫یک سازمان سیاسی میداند که به عنوان یک ذات حقیقی‬
‫است که مردم به قوه حاکمه تفویض کردهاند‪ .‬اما در نظر‬       ‫حاکمه میتواند کشور را از شرایط بینظمی خارج ساخته‬         ‫دستگاه اداره کننده خود را با عنوان دولت به وجود آورده‬
‫داشته باشیم که هم قوای حاکم و هم مردم در برخورداری از‬    ‫و آنرا بسامان سازد‪ ]۲۱[.‬قدرت حاکمه قاهره‪ ،‬لویاتان‪،‬‬       ‫است و میتواند اراده حاکمیت خود را بر مردم خویش‪،‬‬
‫آزادیهای تعریف شده قانونی‪ ،‬نمیبایست آنرا امری مطلق‬       ‫بالاترین‪ ،‬قدرتمندترین و منطقیترین موجود در طبیعت‬         ‫و در سرزمین معین خویش اعمال کند‪ .‬بنابراین به گفته‬
‫بیانگارند‪ .‬آزادی قوه حاکمه به احترام به حق حاکمیت ارادی‬  ‫اجتماعی است که قابلیت نمایش حکومت کامل را دارد‪ .‬این‬      ‫ماکس وبر‪ ،‬یک کشور هنگامی میتواند وجود داشته باشد‬
‫افراد برای تصمیمگیری درباره حق تعیین سرنوشت سیاسی‬
‫خود منوط است‪ .‬بین این دو نوع حاکمیت‪ ،‬یعنی حاکمیت‬              ‫قوه قاهره بر اساس سه فرضیه توضیح داده میشود‪:‬‬                                                 ‫که‪:‬‬
‫اراده مردم و حق حاکمیت نظام سیاسی که بر جامعه‬            ‫اولین فرضیه این است که همه مردم توانایی فهمیدن و‬                                   ‫‪ :۱‬ذاتی سیاسی باشد‪.‬‬
‫حکومت می کند باید تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد‪.‬‬       ‫استدلال دارند‪ .‬آنها هزینهها و منافع حاصل از اقدامات خود‬  ‫‪ :۲‬نظم اداری و حقوقی خود را در آن فضایی که ذات‬
‫قوای حاکم مشروعیت‪ /‬حقانیت خود را از آزادی اراده مردم‬                                                                                ‫سیاسی تجسم مییابد‪ ،‬ایجاد کند‪.‬‬
‫برای تصمیمگیری اخذ مینماید‪ .‬مردم هم در برخورداری از‬        ‫را میسنجند‪ ،‬و عواقب اعمال خود را در نظر می گیرند‪.‬‬         ‫‪ :۳‬آن نظم بتواند به درستی امور کشور را اداره کند‪.‬‬
‫آزادیهای قانونی حق ندارند که مرزهای تعریف شده را‬         ‫فرضیه دوم بر وجه مشترک همه آنها تأکید میکند و آن‬         ‫‪ :۴‬هدایت امور بر اساس قانونگذاری موثر و به گونهای‬
‫زیر پا بگذارند بلکه هر نوع برخورداری از آزادی به رعایت‬   ‫این است که همگی به دنبال منافع شخصی خود هستند‪.‬‬
                                                         ‫مهمترین این منافع داشتن امنیت در فضای بینظمی و هرج‬                                   ‫انحصاری انجام گیرد‪.‬‬
                ‫حقوق دیگران منوط و وابسته است‪.‬‬           ‫و مرج است‪ .‬آنها می دانند فقدان روابط اجتماعی منظم به‬     ‫‪ :۵‬هدایت امور در اقتدار تام و تمام آن ذات سیاسی‪ ،‬یعنی‬
‫آزادی هم در ابعاد فردی و هم در ساحت جمعی‬                 ‫این معنی است که هیچکس امنیت ندارد و در هر لحظه‬           ‫حاکمیت سیاسی‪ ،‬بر همه سرزمین و مردم آن اعمال شود‪.‬‬
‫خود تابعی از قواعد لیبرال است‪ .‬این قواعد را باید در‬      ‫ممکن است حیات آنها‪ ،‬توسط دیگرانی که آنها نیز در پی‬       ‫این نگرش توسط ماده ‪ ۳‬مقاولهنامه مونته ویدیو تأیید‬
‫خردمندی[‪ ]۲۳‬یافت‪ .‬خردمندان کسانی هستند که‬
‫عقلانیت فردگرایانه خود را با دیگران به اشتراک میگذارند‬               ‫منافع و امنیت خود هستند‪ ،‬به تاراج برود‪.‬‬                                         ‫شده است‪.‬‬
‫تا بتوانند در فرآیندی هماهنگ بر اصولی توافق کنند که‬      ‫سومین فرضیه این است که برای امنیت داشتن باید‬             ‫وجود سیاسی یک کشور‪ ،‬مستقل از به رسمیت شناختن‬
‫در آن منافع همگان تامین شود‪ .‬این خرد جمعی است که‬         ‫قدرتمند بود‪ .‬این قدرتمندی ممکن است در اندیشه آنها‬        ‫شدن توسط کشورهای دیگر است‪ .‬حتی قبل از شناسایی‪،‬‬
‫اساس و گوهر حاکمیت را شکل میبخشد‪ .‬به همین دلیل‬           ‫برای قانع ساختن دیگران‪ ،‬در توانایی فیزیکی برای تسلیم‬     ‫کشور حق دارد از تمامیت و استقلال خود دفاع کند‪ ،‬حفاظت‬
‫میبایست یکبار دیگر خاطرنشان ساخت که آزادی تابع‬           ‫کشاندن دیگران‪ ،‬و یا در شهرت و مقام اجتماعی آنها قرار‬     ‫و رفاه آن را فراهم کند‪ ،‬و در نتیجه خود را آنطور که صلاح‬
‫محدودیت و مسئولیت است‪ .‬این محدودیتها را مردم با‬          ‫داشته باشد‪ .‬همه مردم خواهان زندگی عاری از هر نوع‬         ‫میداند سازماندهی کند‪ ،‬بر اساس منافع خود قانون وضع‬
‫اراده آزاد خویش تعیین میکنند‪ .‬هرگاه اصل حاکمیت با این‬    ‫مانعی برای زیستن هستند‪ .‬برای این امر باید قدرتمند‬        ‫کند‪ ،‬خدمات خود را اداره کند‪ ،‬و صلاحیت خود را تعریف‬
‫خرد جمعی سازگار باشد‪ ،‬مشروعیت‪ /‬حقانیت پیدا میکند‬         ‫باشند‪ .‬همه مردم تمایل برای کسب قدرت دارند‪ ،‬اما این‬       ‫نماید‪ .‬اعمال چنین حقی تابع هیچ محدودیتی نیست‪ ،‬مگر‬
‫وگرنه مردم حق دارند آن قوای حاکمه را به پرسش کشیده‬       ‫قدرت فقط ابزاری است که میتواند به آنها امنیت لازم‬        ‫اینکه طبق قوانین بینالمللی برای حمایت از حقوق دیگر‬
‫و در صورت لزوم از قدرت خلع کنند‪ .‬اصول لیبرالیسم‬          ‫برای زندگی کردن را اعطا نماید‪ .‬اما از آنجا که همه مردم‬
‫شاخصه اصلی این نگرش به مفهوم حاکمیت‪ ،‬در مقایسه‬           ‫این ویژگیهای مشابه را دارند‪ ،‬از در رقابت و رفتارهای‬                                  ‫کشورها انجام پذیرد‪.‬‬
‫با واقعگرایی سیاسی[‪( ]۲۴‬یا قدرت سیاسی نظریه هابس)‬        ‫خصمانه با یکدیگر قرار میگیرند تا بتوانند امنیت خود را‬    ‫نظریه شناسایی تاسیسی[‪ ]۱۹‬استدلال میکند که وجود‬
                                                         ‫تامین کنند‪ .‬این جنگ همه علیه همه‪ ،‬زندگی را به تباهی‬      ‫یک ذات سیاسی به شناسایی دیگر کشورها منوط و وابسته‬
                        ‫نسبت به حاکمیت‪ ،‬است‪.‬‬             ‫میکشاند و مانند چرخهای بیپایان از آن گریزی نیست‪.‬‬         ‫است‪ .‬هرگاه این شناسایی انجام نگیرد‪ ،‬کشور مربوطه‪ ،‬با‬
‫هریک از این نظریهها تصویر متفاوتی از مفهوم حاکمیت‬        ‫اما همان مردم به مدد قدرت عقلایی خود در مییابند که‬       ‫وجود توانایی و تمایل برای برقراری مناسبات و مراوده با‬
‫ارائه میدهد و در نتیجه هرکدام مردم و ملت را با معیارهای‬  ‫میبایست از این دور تسلسل کسب قدرت برای امنیت‪ ،‬که‬         ‫دیگر کشورها‪ ،‬هرگز نمیتواند این تمایل را متحقق نماید‪ .‬در‬
‫خاص خود تعریف میکنند‪ .‬در نظریه توماس هابس‪ ،‬مردم‬          ‫در نهایت به بیامنی بیشتری منجر میشود‪ ،‬غلبه کنند‪ .‬برای‬    ‫حقیقت‪ ،‬عدم شناسایی به معنی انکار موجودیت و به انزوا‬
‫تابعی از قوای حاکم هستند‪ .‬قوای حاکمه تصمیم میگیرد‬        ‫این منظور آزادی کامل خود را با میل و اراده خویش محدود‬    ‫راندن‪ ،‬و تحت شرایطی‪ ،‬نابودی قهرآمیز آن ذات سیاسی‬
‫که چه کسی میتواند شهروند به حساب آید‪ ،‬و چه کسی‬           ‫میسازند تا بتوانند همه را به قراردادهای اجتماعی ترغیب‬    ‫است‪ .‬این نظریه برآمده از فضای استعماری و سلطهگرایانه‬
‫به عنوان دشمن امنیت کشور تلقی شود‪ .‬هرنوع صدای‬
‫مخالف با حاکمیت مطلق‪ ،‬تهدیدی به امنیت ملی تصور‬                                                                            ‫سیستم بینالمللی‪ ،‬و اعمال سیاست قدرت است‪.‬‬
                                                                                                                  ‫نظریه کلاسیک شناسایی اعلامی یک کشور در ماده ‪۴‬‬
     ‫میشود‪ ،‬و این تصورات مردم را به خودیهای تابع‪ ،‬و‬                                                               ‫مقاولهنامه مونته ویدیو‪ ،‬با روشنی بیشتری مورد توجه قرار‬
                                                                                                                  ‫گرفته است‪ .‬کشورها از نظر حقوقی برابر هستند‪ ،‬از حقوق‬
   16   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26