Page 20 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۲ (دوره جديد
P. 20

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌۲‌‌0‬شماره‌‪‌1888‬‬
                                                                                                                          ‫جمعه ‪ ۶‬تا ‪ 1۲‬مردادماه ‪140۲‬خورشیدی‬

‫درک نادرست از مفهوم حق تعیین سرنوشت‬

                                                        ‫بخش سه‪ :‬حق تعیین سرنوشت‬

‫حقوق مدنی و سیاسی که از اسناد حقوق بشر بینالملل‬                      ‫مباحث مربوط به حق تعیین سرنوشت‬               ‫= نظام سیاسی حاکم بر کشور به عنوان نماینده همه مردم‬
‫مربوط به حفاظت از حقوق فرد انسانی است مفهوم حق‬          ‫اغلب در موضوعات مربوط به حقوق اقلیتها این داعیه‬           ‫میبایست بدون تمایز از نظر نژاد‪ ،‬عقیده‪ ،‬زبان‪ ،‬یا فرهنگ‪،‬‬
‫تعیین سرنوشت را به این معنا به تصویر می کشد که هر فرد‬   ‫مطرح می شود که آنها میبایست از حق تعیین سرنوشت‬            ‫الزامات نمایندگی دموکراسی داخلی را به شایستهترین شکل‬
‫انسانی و همه مردم‪ ،‬در هر کجای جهان که زندگی میکنند‪،‬‬     ‫خود برخوردار باشند‪ .‬در حقیقت‪ ،‬در این دیدگاهها‪ ،‬رابطه‬      ‫ممکن تامین کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬نظام حاکم نمیتواند مشروعیت‬
‫میبایستی بر سرنوشت و مقدرات خود حاکم باشند‪ .‬حال‬         ‫مفهوم اقلیت بودن با حق تعیین سرنوشت گره خورده است‪.‬‬        ‫حقوقی داشته باشد‪ ،‬اگر از این وظیفه نمایندگی حقوق همه‬
‫اگر این تعریف را با ماده ‪ ۲۹‬اعلامیه جهانی حقوق بشر‬      ‫این پیوند میان دو مفهوم اغلب پیچیدگیهایی را در امور‬       ‫مردم کوتاهی ورزد‪ .‬زیر پا گذاشتن این حقوق توسط نظام‬
‫در پیوند قرار دهیم این نتیجه میتواند استنباط شود که‬     ‫سیاسی باعث میشود‪ .‬بنابراین ضروریست مفهوم حق‬               ‫حاکم هیچ حقی برای هیچ گروه اجتماعی و یا اقلیتها‬
‫حق تعیین سرنوشت عبارت است از اراده آزاد و توانایی‬       ‫تعیین سرنوشت نیز به درستی توضیح داده شود‪ .‬در تعریفی‬       ‫ایجاد نمیکند که «حق تعیین سرنوشت» را به عنوان حق‬
‫همه مردم برای مشارکت در فرایند تصمیمگیری پیرامون‬        ‫ساده‪ ،‬حق تعیین سرنوشت عبارت است از حق مردم برای‬
‫چگونگی نظام سیاسی حاکم بر جوامع خود و تعریف‬             ‫تعیین سرنوشت خویش و دریافت رفتاری انسانی از سوی‬                             ‫جدایی از یک کشور تعریف کنند!‬
‫فلسفه حیات‪ ،‬آنگونه که میپندارند‪ .‬ماده ‪ ۲۹‬اعلامیه جهانی‬  ‫نیروهای حاکم‪ .‬این تعریف در ماده ‪ ۱‬میثاق بینالمللی‬         ‫= بطور کلی در حقوق بشر بینالمللی‪ ،‬حق تعیین‬
‫حقوق بشر در بند الف مقرر میدارد که «هر فردی در برابر‬    ‫حقوق مدنی و سیاسی و همچنین میثاق بینالمللی حقوق‬           ‫سرنوشت داخلی گروهی از مردم‪ ،‬در نظامهای سیاسی‬
‫جامعه خود که در آن رشد آزادانه و همهجانبه او میسر‬       ‫اقتصادی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬و فرهنگی به شکل روشنتری توضیح‬           ‫دمکراتیک مورد احترام قرار گرفته است‪ ،‬در حالی که در‬
‫میشود‪ ،‬مسئول میباشد»‪ .‬در این تعریف‪ ،‬مفاهیم حق و‬                                                                   ‫رژیمهای غیردمکراتیک‪ ،‬یعنی در شرایطی که حقوق ذاتی‬
‫مسئولیت با یکدیگر پیوند برقرار کرده و زمینههای حاکمیت‬                                  ‫داده شده است‪:‬‬              ‫مردم به درستی از سوی هیئت حاکمه نمایندگی نمیشود‪،‬‬
‫مطلوب‪ ،‬و به عبارت دیگر دمکراسی‪ ،‬را فراهم میآورد‪.‬‬        ‫بند ‪ .۱‬کلیه ملل دارای حق خودمختاری هستند‪ .‬به موجب‬         ‫این حق بشری اغلب به حاشیه سیاستگذاریها رانده‬
‫بنابراین در این پیوند که زمینهساز حق تعیین سرنوشت‬       ‫حق مزبور ملل وضع سیاسی خود را آزادانه تعیین و توسعه‬       ‫میشود‪ .‬از این رو تمرکز اصلی بر حق تعیین سرنوشت به‬
‫است‪ ،‬فرد انسانی مبنای توجه قرار گرفته و معیارهای ناظر‬   ‫اقتصادی‪ -‬اجتماعی و فرهنگی خود را آزادانه تأمین میکنند‪.‬‬    ‫عنوان امری داخلی و ملی‪ ،‬موضوع چالشهای دمکراسی‬
‫بر آن زیر عنوان دمکراسی لیبرال تعریف شده است‪ .‬منظور‬     ‫بند ‪ .۲‬کلیه ملل میتوانند برای نیل به هدفهای خود‬
‫این است که هر فرد انسانی‪ ،‬حتی اگر در جمع و گروه‬         ‫در منابع و ثروتهای طبیعی خود بدون اخلال با الزامات‬                     ‫در برابر استبداد و تمامیتخواهی است‪.‬‬
‫در نظر گرفته شود‪ ،‬خود او صاحب حق تعیین سرنوشت‬           ‫ناشی از همکاری اقتصادی بینالمللی مبتنی بر منافع مشترک‬     ‫=حق تعیین سرنوشت به معنی عام کلمه در برگیرنده همه‬
‫و مسئول تحقق آنست‪ .‬به عبارت بهتر و روشنتر‪ ،‬این فرد‬      ‫و حقوق بینالملل آزادانه هرگونه تصرفی بنمایند‪ -‬در هیچ‬      ‫آحاد جامعه برای استقلال اراده و اندیشه و مشارکت آنان‬
‫است که میبایست‪ ،‬قادر باشد تصمیم بگیرد که «چه کسی‬                                                                  ‫در امور کشور است و تقلیل آن به اعضای گروههای قومی‬
‫میخواهد باشد» و «چگونه باشد»[‪ ]۱‬و همچنین «چگونه‬           ‫مورد نمیتوان ملتی را از وسایل معاش خود محروم کرد‪.‬‬       ‫ضرورتا نمیتواند معنی حقوقی دقیق کلمه را برساند‪ .‬چنین‬
‫آزادانه سیمای زندگی مطلوب»[‪ ]۲‬خود را ترسیم کند‪.‬‬         ‫به لحاظ چارچوب این نظر‪ ،‬حق تعیین سرنوشت در‬                ‫تقلیلی باعث میشود تا کسانی با برداشتهای نادرست‪،‬‬
‫در همه این احوال‪ ،‬فرد انسانی میبایست از حق تعیین‬        ‫میثاقهای یادشده در متن مرکزی گفتمان حقوق بشر‬              ‫حق تعیین سرنوشت را در راستای اهداف تجزیهطلبانه به‬
                                                        ‫تعریف شده است‪ .‬بنابراین حق تعیین سرنوشت به عنوان‬
                         ‫سرنوشت برخوردار باشد‪.‬‬          ‫حقوق بشر مردم تصور می شود به این معنی که مردم و‬                                               ‫کار گیرند‪.‬‬
‫حال اگر همین تعریف حقوق بشرمحور حق تعیین‬                ‫گروههای مختلف تحت هیچ شرایطی نیاید تحت سلطه‬               ‫=از آنجا که کشورها همواره در برابر تجزیهطلبی و‬
                                                        ‫دیگران قرار گیرند‪ .‬در نظر داشته باشیم که میثاق بینالمللی‬  ‫خطر آسیب به تمامیت ارضی خود ایستادگی میکنند‪ ،‬این‬
     ‫سرنوشت را در چارچوب میثاق حقوق اقتصادی‪،‬‬                                                                      ‫ضرورت بیشتر ایجاب میکند که حکومتها را به رعایت‬
                                                                                                                  ‫حقوق بشر و پذیرش استانداردهای مربوط به آن واداشت‬

                                                                                                                                  ‫تا خطرات تجزیهطلبی نیز دفع شود‪.‬‬

                                                                                                                  ‫محمود مسائلی – جدا از سوابق تاریخی که طی آن‬
                                                                                                                  ‫گروههایی سعی کردند با پیروی از ایدئولوژیهای چپ‪،‬‬
                                                                                                                  ‫بخشهایی از میهن را جدا سازند و به ناکامی کشیده شدند‪،‬‬
                                                                                                                  ‫اخیرا نیز کوششهای مشابهی توسط همان گروهها در‬
                                                                                                                  ‫جریان است‪ .‬القائات سیاسی و لفاظیهای آنان ممکن است‬
                                                                                                                  ‫برای برخی از مردم و همفکران آنان فریبنده باشد‪ .‬به عنوان‬
                                                                                                                  ‫مثال کاربرد مفهوم «کثیرالمله»‪« ،‬حق تعیین سرنوشت»‪ ،‬و‬
                                                                                                                  ‫یا «فدرالیسم قومی» توسط این گروهها میتواند سبب‬
                                                                                                                  ‫گمراهیهایی در بخشهایی از افکار عمومی شود‪ .‬نبودن‬
                                                                                                                  ‫توضیحات روشن و دقیق حقوقی درباره مفاهیمی مانند‬
                                                                                                                  ‫ملت‪ ،‬ملیت‪ ،‬کشور‪ ،‬قومیت و یا حق تعیین سرنوشت از‬
                                                                                                                  ‫یکسو‪ ،‬و کوتاهی رسانهها برای گشودن معانی صحیح‬
                                                                                                                  ‫این مفاهیم‪ ،‬همراه با تسامح چهرههای شناخته شده و‬
                                                                                                                  ‫گروههای سیاسی‪ ،‬باعث شده است تا افرادی از میان‬
                                                                                                                  ‫گروههای قومی با مقاصد سیاسی مبهم و متوهمانه بکوشند‬
                                                                                                                  ‫زمینههای تجزیهطلبی را فراهم آورند‪ .‬هدف اصلی این‬
                                                                                                                  ‫نوشتار توضیح این مفاهیم از دیدگاه حقوق بینالملل است‪.‬‬
                                                                                                                  ‫در بخش اول به مقوله «کشور و حاکمیت» پرداخته شد‪.‬‬
                                                                                                                  ‫بخش دوم به مفهوم «اقلیتها» اختصاص یافت و در بخش‬
                                                                                                                  ‫سوم و آخر در ارتباط با مباحث مربوط به «حق تعیین‬

                                                                                                                                     ‫سرنوشت» نکاتی مطرح میشود‪.‬‬
   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24   25