Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۷ (دوره جديد
P. 13
صفحه13شماره18۹3
جمعه 1تا پنجشنبه ۷سپتامبر ۲0۲۳
یادداشتی بر یادداشت جناب دكتر سیروس آموزگار مراقب امنیت كسانی كه به او خدمت كرده و در
كشور مانده بودند ،باشد.
شاهنشاه رسیدند و به ایشان التماس كردند كه از ایران نرود. ابراز توجه و دقت جناب دكتر سیروس آموزگار نسبت به
مرحوم شاپور بختیار تنها مرد سیاسی بود كه (بهر دلیل) نخست قسمتهایی از ترجمه كتاب اخیر من كه در كیهان نقل میشود، فرماندهان نظامی حاضر ،بر پلههای آشیانه سلطنتی
وزیری را با شرط رفتن شاه از ایران پذیرفت .جریان حوادث و بهصف ایستاده بودند و پیش آمدند كه دستش را ببوسند.
تاریخ نشان داد كه كسانی كه ایشان را به ریاست دولت رساندند موجب كمال امتنان است و نشانه لطف ایشان. تیمسار بدرهای ،لُر تنومندی كه قدش به یك متر و نود سانتیمتر
و خود ایشان ،اشتباه میكردند .اگر شاه مانده بود ایران به این روز در مورد یادداشت ایشان یادآوری نكات زیر ضروری است: میرسید و تازگی ،پس از سالها فرماندهی گارد شاهنشاهی،
نمیافتاد و این حمام خون براه نمیافتاد و سه میلیون ایرانی ناچار پیرامون مذاكرات مرحوم دكتر شاپور بختیار برای مراسم معرفی به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شده بود ،به شكلی كه
به جلای وطن نمیشدند .نظم برقرار میشد و اصلاحات و حتی وزیرانشان به حضور شاهنشاه دهها كتاب و مقاله و خاطره وجود در میان ایلات نشانه وفاداری بود ،بهزانو نشست تا زانوی
تغییرات بنیادی لازم صورت میگرفت و تاریخ به مسیر دیگری دارد كه مؤید نوشته جناب سیروس آموزگار نیست .طبیعی است شاه را ببوسد .شاه ،كه عینكش را در دست چپ خود
اكنون كه پس از سالها ایشان خاطره خود را انتشار دادهاند باید به داشت ،خم شد تا با دست راست او را بلند كند .بدرهای به
میرفت. آن نیز توجه كرد .تصویر مرحوم دكتر بختیار در پشت میز نخست او گفت« :اعلیحضرت ،ما را رها نكنید ».شاه به او نگریست.
مرحوم بختیار این حق را نداشت كه بخواهد شاه از ایران برود وزیری با عكس بزرگ مرحوم دكتر مصدق به جای تمثال رسمی چیزی نگفت .دست تیمسار را برای مدتی در دست خود
و سپس افتخار كند كه «شاه را بیرون كردم» .ما هم این حق شاهنشاه به چاپ رسیده .شاید جنبه استثنائی داشته است و برای نگهداشت ،و سپس به سوی نفر بعد رفت .همه میگریستند.
را نداشتیم كه خلاف آن را بخواهیم .اگر ایشان موفق میشدند مراسم احترام نظامی انجام نشد .موقعیت مناسب نبود.
تاریخ حق را به ایشان میداد .متأسفانه تاریخ حق را به كسانی موردی خاص بوده ولی قطعا بزودی انتشار خواهد یافت. بر اساس سنت اسلامی ،زوج سلطنتی را از زیر قرآن
داد كه مخالف رفتن شاه بودند .و ای كاش ما اشتباه كرده بودیم بههرحال در چاپ دوم ترجمه فارسی كتابم كه در آیندهای رد كردند .شاه و شهبانو ،سوار بر هواپیمای سلطنتی ،یك
و ایران ویران نمیشد و مرحوم بختیار توفیق مییافت .ولی در نزدیك انتشار خواهد یافت ،به هر دو نظر اشاره خواهم كرد .و
آن روز نجات ایران بدون شاه ،بدون ارتش ،بدون تأیید جناح اما تمام اسناد و مدارك مربوط به این دوره كوتاه موجود است بوئینگ ۷۰۷سفید و آبی كه «شاهین» نام داشت ،شدند.
معتدل روحانیت غیر ممكن بود و سیاستهای خارجی كه بر خروج كه هر نوع بحث و مجادلهای را بیفایده میكند و در آیندهای نه شاه ،نخست وزیر خود را دیگر بار به درون هواپیما
شاه تأكید داشتند ،نجات ایران را نمیخواستند ،زبونی ایران را چندان دور (اوائل سال )۲۰۰۶بطور كامل انتشار خواهد یافت كه احضار كرد .باز هم برایش آرزوی پیروزی كرد و بهصدای
میخواستند كه به آن رسیدند. امیدوارم توجه جناب دكتر سیروس آموزگار را جلب كند. بلندگفت« :ایران را به شما و شما را به خدا میسپارم».
در مقام مقایسه با این جریان سیاسی و تاریخی جزئیاتی بوسیدن یا نبوسیدن دست اعلیحضرت به هنگام معرفی دولت بختیار كه چند لحظه پیش در برابر دوربینها خود را بی
چون مراسم معرفی فاقد اهمیت است .دشمنی و كینه مرحوم بختیار،یا نگاه داشتن یا برداشتن تمثال ایشان در دفتر نخست وزیر، تفاوت و سرد نشان داده بود ،تحت تأثیر قرار گرفت ،تعظیم
بختیار (كه خود برای آن دلایلی داشت) با شاه پنهان نبود و حتی البته فاقد اهمیت نیست و نشان دهنده رویه یا روحیهای است. كرد و دست شاه را بوسید .اما هنگامی كه به نخست وزیری
نزدیكترین نزدیكان اعلیحضرت به آن واقف بودند (به خاطرات بازگشت به نمایندگان مطبوعات بینالمللی گفت« :شاه را
شاهپور غلامرضا مراجعه كنید ،صفحات ۲8۴ــ ۲۹۰و .)۲۹۱شاه اما در روند كلی تاریخ اهمیت زیادی ندارد.
نیز به بختیار اعتماد نداشت و متأسفانه نظر دوستان خارجی بیش از یك ربع قرن از انقلاب اسلامی و نزدیك بیست و پنج بیرون كردم».
(ملك حسن دوم ،انورسادات ،ملك حسین) و دوستداران ایرانی سال از درگذشت محمدرضا پهلوی میگذرد .اكنون دیگر هنگام
خود را نپذیرفت و رفت .آن نیز دلایلی داشت كه همه كم و بیش سفری كه انجام نشد
میدانند تصور میكنم در این جریان ،تنها مساله مهم همین باشد. قضاوت تاریخی و مستند و بدور از حب و بغض فرارسیده. مقصد «اسوان» در مصر بود .اما آنجا قرار بود یك توقفگاه
از اشاره جناب دكتر آموزگار به یك مسأله كوچك خصوصی در آن ماههای آخر كسان بسیاری بودند كه برای ماندن شاه در موقت باشد .ویلیام سالیوان سفیر ایالات متحده آمریكا در
ممنونم .طی شش روزی كه به دستور مرحوم شاپور بختیار میهمان ایران فعالیت میكردند و حضور ایشان را ضامن استمرار حكومت آخر دسامبر ــ یا اول ژانویه ــ دعوتنامه رسمی دولت خود
ساواك در جمشیدیه بودم ،دوست و همكار عزیزم دكتر محمدرضا و مصلحت كشور میدانستند .مرحوم دكتر غلامحسین صدیقی و را برای اقامت خصوصی در آمریكا به شاه تسلیم كرده بود.
اطمینان با آقای دكتر آموزگار در این باره مذاكره كرد .ایشان به من مرحوم مظفر بقائی هر دو از این گروه بودند و شرط قبول ریاست این ،البته برای اطمینان بخشیدن به او و شتاب دادن به
اظهار محبت فراوان كردند كه فراموش نمیكنم .اما این شش روز دولت از جانب هر دو همین بود .آقایان اردشیر زاهدی و امیر انجام تداركات سفر او بود .شاه تصمیم گرفت برای دو ماه
در مقام مقایسه با شهادت دهها هزار تن بیگناه و رنجهای ایرانیان اصلان افشار ،دكتر محمد باهری ،شادروان دكتر قاسم معتمدی، به آمریكا برود .تنها همراه او قرار بود اصلان افشار باشد
بسیاری دیگر و نیز خود من در این جبهه فعالیت میكردیم. كه پیشتر سفیر ایران در واشنگتن بود .تشریفات دربار حتی
و سرنوشت شوم خود بختیار حتی استحقاق ذكر ندارد. اكثریت نزدیك به اتفاق افسران ارتش شاهنشاهی و فرماندهان چند هدیه نیز تهیه كرده و فرستاده بود كه به این و آن
با درود فراوان نیروهای مسلح (به جز دو یا سه مورد كه یا اشتباه میكردند یا داده شود .شاه ،بالاخره پی برده بود كه سراسر این ماجرا از
خیانت) با رفتن شاه از ایران مخالف بودند .و نیز اقلا سه تن از سوی واشنگتن رهبری شده ،ولی همچنان مطمئن به استعداد
دكتر هوشنگ نهاوندی مراجع تقلید آقایان خوئی ،شریعتمداری و خوانساری و بسیاری از خود در قانع كردن دیگران بود و با داشتن دوستان بسیار
روحانیون برجسته كه بیست تن از آنان در آخرین روزها به حضور در آمریكا ،میپنداشت كه میتواند وضع را دگرگون كند.
او میخواست اهمیت ایران برای جهان آزاد و آمریكا ،نقش
انورسادات پیش آمد .دانسته شد كه جرالد فورد ،رئیس آرامش بهاستراحت بپردازد و كارهای خود را پیگیرد. محوری آن در ثبات منطقه و خطر افتادن كشورش به دست
جمهوری پیشین و دوست دیگر آمریكایی او نیز در این برنامهریزی ،مناسب احوال شاه بود .همچنین، بنیادگرایان اسلامی را برای رئیس جمهوری ،سناتورها ،اعضای
آنجاست .محمدرضاشاه امیدوار شد كه شاید بتواند با سود آخرین تلاش او نیز بهحساب میآمد .بختیار میبایست شورای امنیت ملی ،محافل اقتصادی و همچنین به مسؤولان
جستن از روابط خود با او ،كاری كند .واكنش انورسادات چند هفتهای دوام آورد ،اما بهراستی آشكار نبود كه بتواند.
به ورود فوری شاه ،رفتار مردی قدرشناس ،دوست و برادر پس از گردهمایی «گوادولوپ» لحن غربیان یكباره دگرگون «سیا» توضیح دهد.
بود« .رئیس» گفت« :مصر هرگز یاری شاه را در زمان جنگ شد .از نظر واشنگتن و همپیمانان انگلیسی و فرانسویاش، سفیر آمریكا به او اطمینان داده بود كه مقدمش به واشنگتن
محمدرضا پهلوی دیگر فقط یك رئیس كشور پیشین ،و گرامی خواهد بود .شاه میپنداشت یا وانمود میكرد كه با
،۱۹۷۳فراموش نمیكند». او همعقیده است .در طول هفته دوم ژانویه ،رئیس كل
=== سرگردان بود. تشریفات و اردشیر زاهدی ،به تدارك مقدمات سفر شتاب
آمریكاییها به تدارك برقراری روابط خود با حكومت دادند .دیدارهایی در پنهان و بهسرعت برنامهریزی شد.
در هواپیما ،شاه به عادت همیشگی ،پشت فرمان نشست. اسلامی آینده میاندیشیدند .ویلیام سالیوان بار دیگر به هواپیمای شاه قرار بود در پایگاه هوایی «آندروز» كه از
بهزاد معزی سرهنگ نیروی هوایی ،بهعنوان كمك خلبان، دیدار شاه آمد .به او گفت البته همواره میتواند به آمریكا واشنگتن دور نبود ،بر زمین بنشیند .بر اساس برنامه ،شاه چند
یاریش كرد .این ،رفتار شگفتانگیز از سوی مردی بود كه در برود ،ولی دیگر نمیشود بهگونه رسمی با كارتر دیدار كند. روزی در پایتخت آمریكا میماند ،با كارتر در جریان یك ناهار
آستانه از پای درآمدن جسمی و روانی بهشمار میآمد .یك گفت كه هواپیمای شاه باید شبانه در یك پایگاه گمنام یا شام دیدار و گفتگو میكرد .و همچنین دیدارهای دیگری با
ساعت و نیم بعد ،هواپیمای سلطنتی حریم هوایی ایران را نظامی در «مین» یا در «كارولینا»ی جنوبی بنشیند ،سپس شخصیتهای با نفوذ انجام می داد .پیشبینی شده بود كه سپس
ترك كرد و وارد آسمان عربستان سعودی شد .در آن هنگام به پایگاه «تراویس» در كالیفرنیا برود و از آنجا با هلیكوپتر، شاه در اقامتگاه «والتر آننبرگ» ،میلیاردر مالك یك امپراتوری
بود كه شاه به سالن خصوصی هواپیما بازگشت و گفت: به خانه دوست خود «آننبرگ» .سولیوان حتی به ساعت خود مطبوعاتی ،سفیر پیشین آمریكا در لندن و دوست دیرینهاش،
بسیار خستهام .افشار پرسید« :اعلیحضرتا ،پس چرا رنج نگریست و به شاه گفت كه رفتنش دیگر مسأله روز نیست، در «پالم اسپرینگ» اقامت گزیند .در آنجا میتوانست در
راندن هواپیما را به خود دادید؟» شاه پاسخ داد« :به دلایل بلكه بحث ساعت است .شاه ،بسیار غمگین حتی احساس
امنیتی» .او بیگمان به یاد رویدادی كه چند سال پیش از
آن برای سلطان حسن دوم پادشاه مراكش پیش آمده بود كرد به او توهین شده است.
(كه كوشیدند هواپیمایش را بربایند یا ساقط كنند) افتاده ===
بود و میخواست هدایت هواپیمایش را در دست در این هنگام بود كه انتخاب توقف در مصر ،نزد