Page 25 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۸ (دوره جديد
P. 25

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌۲‌‌5‬شماره‌‪18۹4‬‬                                ‫متوجه شدند که دیگر کار از کار گذشته بود‪ .‬این اشتباه‬      ‫فاصله میافتد‪ .‬فاصلهای که نویسنده در درون خود‬
‫جمعه ‪ ۸‬تا پنجشنبه ‪ 14‬سپتامبر ‪۲0۲۳‬‬                       ‫تاریخی‪ ،‬مردم این سرزمین را چنان هشیار کرده است که‬        ‫احساس میکند‪ .‬ربطی به خواننده ندارد که میتواند سالیان‬
                                                        ‫پس از هشت دهه که از آن فاجعه کلا ِن بشریت میگذرد‪،‬‬        ‫دراز حتی پس از مرگ نویسنده آن اثر را بخواند و با آن‬
‫مشغول زندگی عادی با آرزوهای عادی شان بودند رفت‪ .‬یک‬      ‫با کوچکترین نشانههای رجعت به آن دوران‪ ،‬مبارزه میکند‪.‬‬
‫جنگ یا یک جریان اجتماعی بر زندگی تک تک شهروندان‬                                                                                          ‫رابطه برقرار بکند یا نکند‪.‬‬
‫یک سرزمین اثر میگذارد چرا که جامعه و روابطی که بر آن‬      ‫محمود شکراللهی‪ :‬تنها همین زبان فارسی است که فاصله‬      ‫ژان لوک گدار جایی میگوید کار نویسنده یا کارگردان پس‬
‫حاکم است چنان در هم تنیده که هر حرکت‪ ،‬مثبت یا منفی‪،‬‬                  ‫من و ایران را پر کرده است‬                   ‫از ارائهی اثر به پایان میرسد و از آن پس این خوانندگان‬
‫روزم ِرگی همه را دگرگون میکند‪ .‬برای مثال همین انقلابی‬                                                            ‫و منتقدین هستند که سرنوشت آن اثر را تعیین میکنند‪.‬‬
‫که در سال ‪ ۱۳۵۷‬در ایران اتفاق افتاد‪ -‬دامن هر ایرانی را‬  ‫مگر نه اینکه یکی از بزرگترین قربانیان آن ماشین مرگ‪،‬‬      ‫بنابراین صحبت دربارهی کتاب پس از چاپ آن معمولا‬
‫گرفت و مسیر طبیعی زندگیهای بیشماری را تغییر داد‪.‬‬                        ‫آفریدگار آن و خود مردم آلمان بودند؟‬      ‫تبدیل به حکایتها و روایتهایی میشود که شرایط‬
‫حال اگر آن آرزوهای والای انقلابی برای تغییر جامعه‪ ،‬پس‬                                                            ‫نوشتن یا چاپ آن را به وجود آورده است‪ .‬شرایطی که اگر‬
‫از چهار دهه‪ ،‬تبدیل به مجموعهای از برایها شده است‪،‬‬       ‫برای بودن میبایست از بیتصویری گذشت تا با آگاهی به‬        ‫فراهم نمیشدند شاید این کتاب نوشته نمیشد یا اینکه به‬
‫برایهایی که به نظر من بهترین تحلیل و گویاترین تصویر‬     ‫تاریکی درون به سوی نور پرواز کرد‪ .‬این همان افقیست که‬     ‫این شکل نوشته نمیشد‪ .‬برای مثال جایی تعریف کردهام‬
‫از حال و روز و احساسات مردم و شرایط امروز ایران است‪،‬‬                                                             ‫که نوشتن کتاب «مرض زندگی» زاییده یک اتفاق است‪.‬‬
‫این یقینا دلایلی دارد که باید مطالعه شود‪ .‬این برایها‬          ‫هنرمند سعی میکند برای کرهی خاکی تصویر کند‪.‬‬         ‫یا شاید من میخواهم که اینطور باشد‪ .‬یعنی نوشتن این‬
‫نشاندهنده شکست آمالهای انقلابی و تبدیل خوابها و‬         ‫آنهایی که در تاریکی تنفس میکنند نور را کور و سیاهی‬       ‫کتاب را با آشنایی کوتاه با مارگریت دورا ِس سالخورده و‬
‫رویاها به کابوسی است که بر روزم ِرگی امروز همه از جمله‬                                                           ‫چین و چروکهای صورتش در یک شب زمستانی در‬
‫گردانندگان سیستم حاکم سایه افکنده است‪ .‬سیستمی که‬                                      ‫را تحمیل میکنند‪.‬‬           ‫رستورانی ایتالیایی در محلهی مونپارناس پاریس مربوط‬
‫به نظر میآید امکانات و شانس برقراری رفاه مردمی که‬                                                                ‫سازم‪ .‬حکایتها درباره اثر با ذائقهی خواننده و منتقد آن‬
                                                        ‫‪-‬شرایط اجتماعی‪ ،‬سیاسی و فرهنگی جامعهای که هنرمند‬         ‫اثر رابطهی مستقیم دارد چرا که ما در دنیای ت َکثر زندگی‬
     ‫حاکمیت را به او عطا کرده بود از دست داده است‪.‬‬      ‫در آن زندگی میکند خودآگاه و یا ناخودآگاه بر آثار او‬      ‫میکنیم‪ .‬رابطهی ما با یک اثر در فهم ما از استفادهی‬
‫این بحرانها و دلایل آنها را باید تاریخپژوهان‪،‬‬           ‫تأثیر میگذارد‪ .‬شما سالهاست که در فرانسه زندگی‬            ‫سکوت در خلق آن اثر تعیین میشود و این استفاده از‬
‫جامعهشناسان‪ ،‬اقتصاددانان و روانشناسان اجتماعی عمیقا‬                                                              ‫سکوت در آثار هنری است که هنرمندان و خوانندگان آن اثر‬
‫مورد مطالعه قرار دهند تا آگاهی جمعی نسبت به آنچه‬         ‫میکنید؛ رابطهای که با جامعه ایران دارید چگونه است؟‬      ‫را از دیگران متمایز میکند‪ .‬اگر در نمایشگاهی با سرعت از‬
‫در جامعه گذشته و آنچه امروزه میگذرد‪ ،‬بالا برود‪ .‬این‬     ‫‪-‬در اوایل سالهای ‪ ۱۹۹۰‬میلادی‪ ،‬به جمعی از دوستان‬          ‫جلوی تابلوهای نمایش داده شده رد شده اما ناگهان تابلویی‬
‫آگاهیست که میتواند تصمیمات شهروندان را برای‬             ‫در پاریس که مجله فرهنگی و دوزبانهی «نگاه» را به زبان‬     ‫شما را در مقابل خود میخکوب کند یعنی احساس هنرمند‬
‫آیندهی جامعه بینقصتر کند‪ .‬چرا که فقط آنها و فقط آنها‬    ‫فارسی و فرانسوی منتشر میکردند ملحق شدم که دوران‬          ‫در لحظهی آفرینش به شما انتقال داده شده است‪ .‬این بدان‬
‫هستند که میتوانند جوابها و راهحلهای برون رفتن از‬        ‫بسیار غنی و پرباری برای من در رابطه با ادبیات فارسیزبان‬  ‫معنا نیست که تابلوهای دیگر ارزش هنری ندارند‪ .‬برخی‬
                                                        ‫بود‪ .‬بعدها فعالیتهای تصویریام فضای بیشتری را در‬
                              ‫بحرانها را بیابند‪.‬‬        ‫زندگیام اشغال کرد تا به امروز که دوباره نوشتن روز و‬               ‫شاید در مقابل تابلوهای دیگر میخکوب شوند‪.‬‬
‫نویسنده هم تافتهی جدا بافته از جامعه نیست‪.‬‬              ‫شبام را پر میکند‪ .‬البته این دو‪ ،‬تصویر و کلمه‪ ،‬برای من‬
‫مسئولیتاش اما‪ ،‬در دوران متلاطم تاریخی‪ ،‬همزمان با در‬     ‫جداناپذیرند‪ .‬همانطور که مسائل ایران از مشغولیات زندگی‬    ‫‪-‬در آثار شما مکانها قابل لمس و تصور هستند اما‬
‫جامعه بودن‪ ،‬طرح سوالهای درست برای کشف افقهای‬                                                                     ‫شخصیتها بیصورت به نظر میرسند و در زمان نامعلوم‬
‫تازهی بودن و زیستن است‪ .‬وظیفهی او پرهیز از ورود به‬                         ‫روز مرهام در فرانسه جدا نیست‪.‬‬         ‫بسر میبرند که بیشتر به کابوسی میماند که روایتی را در‬
‫دنیای یقینها برای مبارزه با ایدئولوژیهاست‪ .‬چرا که‬       ‫اما من در پاریس زندگی میکنم و مسلما مانند هر شهروند‬      ‫خود تکرار میکند‪ .‬آیا این تصویری است که شما از امرو ِز‬
                                                        ‫دیگری در فرانسه حساسیتهای سیاسی و اجتماعی خودم‬
  ‫ایدئولوژیها هر نوع خلاقیت را در نطفه خفه میکنند‪.‬‬      ‫را دارم که در حد تواناییام برای رسیدن به آمالهای عدالتی‬                             ‫جهان در ذهن دارید؟‬
‫هنر هیچ محدودیتی را نمیپذیرد‪ .‬ذاتا رهاست و مسئول‪.‬‬       ‫آنها قدم بر میدارم‪ .‬اما طبیعت رابطهی من با ایران متفاوت‬  ‫‪-‬فردینان سلین میگوید که همه ما یک عمر زندگی‬
‫حیطهی جولان آن‪ ،‬هستی در کلیت آن است‪ .‬هنر جوامع‬          ‫است‪ .‬چرا که آنجا زندگی نمیکنم و تنها از دور نظارهگر‬      ‫میکنیم‪ ،‬برای خود ماسکی میسازیم تا خود را پشت آن‬
‫و انسانها را از هم جدا نمیداند و آنچه را بر کرهی خاکی‬   ‫جریاناتی هستم که نشانگر تضاد عمیق و آشتیناپذیر‬           ‫پنهان کنیم‪ .‬در دروغ زیستن از دستمایههای رمان نویسی‬
‫میگذرد تجربهی مشترک بشریت میداند‪ .‬اگر آلبرت کامو‬                                                                 ‫سلین است‪ .‬همانطور که به نظرم یکی از دستمایههای‬
‫دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم‪ ،‬در سال ‪،۱۹۴۷‬‬                    ‫نیروی مردمی و سیستم حاکم بر کشور است‪.‬‬          ‫رماننویسی صادق هدایت هم هست‪ .‬هر دو‪ ،‬سلین و‬
‫«طاعون» را مینویسد‪ ،‬جهانشمول فکر میکند‪ .‬او که عضو‬       ‫مسلما هرآنچه در ایران میگذرد بر نوشتههای من تاثیر‬        ‫هدایت‪ ،‬از مسکنتهایی صحبت میکنند که روحشان را‬
‫جنبش مقاومت در دوران جنگ جهانی دوم بود‪ ،‬تجربهی‬          ‫میگذارد‪ .‬همانطور که جنگ خانمانسوزی که روسیه بر‬           ‫یقینا «در انزوا میخورده و میخراشیده است» و کیست‬
‫زندگی در دوران نازیسم را در این اثر متافوریک‪« ،‬طاعون»‪،‬‬  ‫اوکراین تحمیل کرده است‪ .‬یا دوران بربریت جنگهای‬           ‫که زجر صادق هدایت را از رواج دروغ و تزویر در جامعهی‬
‫ثبت میکند‪ .‬تشریح تجربهی کلان و مخرب رهبرانی که‬          ‫جهانی اول و دوم و… یادم میآید با دوستی مشغول صرف‬         ‫ایرا ِن دوران خود نداند و نخوانده باشد‪ .‬به نظر من ماسکی‬
‫با دستاویز شدن به مسائل واهی و ساختگی و تخیلات‬          ‫صبحانه بودیم که خبر حمله ی روسیه به اوکراین رسید‪.‬‬        ‫که سلین از آن صحبت میکند همان پردهای است که‬
‫بیمارگونه کمر به نابودی کرهی خاکی بستهاند‪ .‬مسئولیت‬      ‫اولین فکر ما به طرف آرزوهای پرپرشده مردم عادی که‬         ‫میتواند جلوی دیدمان را بگیرد و ما را تا فراموشی خویشتن‬
‫نویسندگی آلبرت کامو در این است که با نوشتن این رمان‬                                                              ‫خویش پیش ببرد‪ .‬همیشه از خودم میپرسم که هر صبح‬
‫به بشریت هشدار میدهد که این شرایط مخرب هر لحظه‬                                                                   ‫هیتلر در آینه چه کسی را میدید؟ هیتلری که باید به او‬
‫میتواند بازتولید شده و همه میتوانیم دوباره شاهد این‬                                                              ‫سلام نظامی میکرد یا آدولف شکنندهای که تا مرز ندیدن از‬
‫بربریت باشیم‪ .‬بربریتی که امروزه شاهد آن در گوشه و‬                                                                ‫او فاصله گرفته بود؟ این ندیدن‪ ،‬دوری از خویشت ِن خویش‪،‬‬
‫کنار کرهی خاکی هستیم‪ .‬برای من در اینجا آلبرت کامو با‬                                                             ‫بیتصویریایست که در قصههایم از آن صحبت میکنم‪.‬‬
‫طرح سوال درست‪ ،‬یک هنرمند مسئول است‪ .‬هم در جامعه‬                                                                  ‫من برای نوشتن‪ ،‬شخصیتهایم را برهنه و بیتصویر میبینم‪.‬‬
‫هست و هم هشدار میدهد‪ .‬و تک تک آدمها را در مقابل‬                                                                  ‫هیتلر برخلاف کسانی که همیشه و هنوز میخواهند‬
‫سرنوشت خود و جوامع مسئول میکند‪ .‬طاعون یک رمان‬                                                                    ‫هیولایی باشد‪ ،‬هیولا نبود‪ .‬آدمی بود مثل من و شما‪ .‬اما‬
‫مسئول است همانطور که «در انتظار گودو» ساموئل بکت‬                                                                 ‫بیتصویر شده‪ .‬از خویشت ِن خویش چنان فاصله گرفته بود‬
‫به نظر من یکی از مسئولترین آثار ادبیست که مقولهی‬                                                                 ‫که حتی دیگر در آینه تصویر حقیقی خود را نمیدید یا شاید‬
‫انتظار و آرزوهای پیچیده و پنهان در آن را کالبد شکافی‬                                                             ‫این آینه بود که دیگر حقیقتاش را منعکس نمیکرد‪ .‬تنها‬
                                                                                                                 ‫شعور جمعی مردم آلمان میتوانست مانع در سکان قدرت‬
                                      ‫میکند‪.‬‬                                                                     ‫قرار گرفتن این «بیگانهی بیتصویر» بشود‪ .‬اما ایشان زمانی‬

                         ‫* از کتاب «ساعت آبی»‬
                             ‫** از کتاب «فریاد»‬

                       ‫*** از کتاب «مرض زندگی»‬
   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30