Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۳۳ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪ 1۳‬شماره ‪18۹۹‬‬                                         ‫واكنشهایی به بار خواهد آمد كه ممكن است به مبارزه‬               ‫مشهور دیگری به نام «مایكل دوباكی»‪ ،‬متخصص‬
‫جمعه ‪ ۱۳‬تا پنجشنبه ‪ ۱۹‬اکتبر ‪۲۰۲۳‬‬                           ‫انتخاباتی جیمی كارتر لطمه بزند‪ .‬این گفتگو‪ ،‬بی گرفتن هیچ‬        ‫جراحی قلب و عروق را فرستاد! بیرون آوردن طحال اجتناب‬
                                                                                                                          ‫ناپذیر بود‪ .‬بیمارستانی در پاناما را برگزیدند‪ ،‬ولی پزشكان‬
‫سرهنگ نویسی و امیر پورشجاع وفادار‪ ،‬بالاخره توانستند‬                                 ‫تصمیمی‪ ،‬به پایان رسید‪.‬‬                ‫محلی‪ ،‬با پشتیبانی دولت خود و به دلیل حیثیت ملیشان‪،‬‬
‫پرواز كنند‪ .‬ربرت آرمائو و مارك مورس به همراهشان بودند‪.‬‬     ‫جوردن به كاخ سفید تلفن كرد و كارتر صریحا گفت‪« :‬او‪،‬‬             ‫خواستار شدند كه جراحی را خودشان انجام دهند‪ ،‬و گفتند‬
‫هنگامی كه به فرودگاه رسیدند‪ ،‬شاه كه بسیار ضعیف‬             ‫به هیچ وجه نباید به مصر برود‪ ».‬او به سادات تلفن كرد و‬          ‫از «دوباكی» میتوان به عنوان دستیار استفاده كرد‪ .‬این دعوا‬
‫شده بود‪،‬تقریبا میشود گفت به سوی هواپیمای سادات‬             ‫نگرانی خود را از رفتن شاه به مصر ابراز كرد‪ .‬رئیس جمهوری‬        ‫را به پیشگاه شاه بردند و از او درخواست كردند كه داوری‬
‫دوید‪ .‬گویا نقطه امنی یافته بود‪ .‬اخبار تلویزیونی در سراسر‬   ‫سادات در پاسخ او گفت‪« :‬شما نگران مصر نباشید‪ .‬به كار‬            ‫كند‪ .‬شاه به نقطه نظرهای گوناگون گوش فراداد‪ ،‬برخاست‬
                                                                                                                          ‫و گفت‪« :‬آقایان روزتان خوش» و در را محكم بست و رفت‪.‬‬
                 ‫دنیا‪ ،‬این صحنه را بارها نشان دادند‪.‬‬                              ‫گروگانهای خودتان برسید‪».‬‬
  ‫هواپیما به سرعت پرواز كرد‪ .‬یكشنبه ‪ ۲۳‬مارس ‪.۱98۰‬‬          ‫فقط یك راه حل مانده بود و آن این كه شاه را مستقیما‬                                   ‫باید پاناما را ترك میكرد…‬
‫اقامت در پاناما سه ماه به درازا كشیده بود‪ .‬فاصله زمانی‬     ‫راضی كنند‪ .‬هامیلتون جوردن‪ ،‬لوید كاتلر فرستاده ویژه‬             ‫دوستان و نزدیكان بسیاری به زوج سلطنتی هشدار دادند‬
‫كه شاه و پیرامونیانش به فرودگاه رسیدند و ‪ DC8‬به پرواز‬      ‫كارتر و دو دیپلمات دیگر نزد شاه رفتند‪ .‬در ویلای كانتادورا‬      ‫كه دستگیری و بازپس دادن شاه به ایران‪ ،‬بسیار نزدیك است‪.‬‬
                                                           ‫آشكار بود كه وسایل سفر را آماده كردهاند‪ .‬همه استدلالها‬         ‫اصلان افشار سفیر پیشین ایران در واشنگتن‪ ،‬در «نیس»‬
                    ‫درآمد‪ ،‬فقط یك ربع ساعت بود‪.‬‬            ‫كه از پیش آماده شده بود را مطرح كردند و سود گروگانها‬           ‫تلفنی از سوی یك دوست آمریكاییاش كه سمتی بسیار مهم‬
‫با این حال‪ ،‬شاه نگران بود‪ .‬هواپیما باید توقفی در یك‬        ‫و دوستی دیرین بین شاه و آمریكا را یادآور شدند‪ .‬این همه‬         ‫داشت دریافت كرد كه به او گفت‪« :‬به شاه بگویید هرچه‬
‫پایگاه نظامی آمریكایی در «آسور» میكرد‪ .‬در آنجا گروهی‬       ‫زیاده گوییها به راستی میتوانست هركسی را به خنده‬                 ‫زودتر پاناما را ترك كند‪ ،‬وگرنه جلویش را خواهند گرفت‪».‬‬
‫از مقامات رسمی پرتغالی و آمریكایی خواستار ادای احترام‬      ‫بیندازد‪ .‬ولی شاه‪ ،‬محترم و باوقار باقی ماند‪ .‬به او پیشنهاد‬      ‫افشار فورا به شهبانو تلفن كرد‪ .‬شهبانو كه یا همچنان‬
‫به او شدند‪ .‬شاه با آن كه بسیار خسته بود‪ ،‬تب شدیدی‬          ‫شد از سلطنت كناره بگیرد تا بتواند به آمریكا برود و در آنجا‬     ‫خیالش آسوده بود و یا برای اطمینان بخشیدن به رئیس‬
‫داشت و استراحت میكرد‪ ،‬برخاست‪ ،‬لباس پوشید و مؤدبانه‬         ‫خود را درمان كند‪ .‬شاه بیاعتنا‪ ،‬پاسخی بسیار خشك داد‪:‬‬            ‫كل تشریفات پیشین گفت‪« :‬نگران نباشید‪ ،‬اعلیحضرت‬
                                                           ‫«من فقط در میان دوستان احساس بهتری خواهم داشت‪.‬‬                 ‫كوچكترین نگرانی ندارند‪ .‬حتی امروز در باغ با ژنرال‬
                                ‫آنان را پذیرفت‪.‬‬            ‫میدانم در حال مرگم‪ ،‬ولی میخواهم در كمال وقار و‬                 ‫توریخوس قدم میزدند‪ ».‬این گفتگو كه ضبط میشد‪،‬‬
‫هواپیما‪ ،‬بایست بنزین بگیرد و بلافاصله حركت كند‪ .‬ولی‬                                                                       ‫دست كم موجب میگردید كه پاناماییها و آمریكاییها‬
‫بر نوار فرودگاه میخكوب ماند‪ .‬پایگاه اجازه پرواز نمیداد‪.‬‬            ‫محترم بمیرم‪ ».‬و بدین ترتیب‪ ،‬به دیدار پایان داد‪.‬‬        ‫گمان كنند كه زوج سلطنتی از مذاكرات پنهان آنان در مورد‬
‫انتظار‪ ،‬دو سه ساعت به درازا كشید‪ .‬دلیلش آن بود كه‬          ‫در «پاناماسیتی» گفتگوهای فشرده بر سر دستگیری شاه‬
‫هامیلتون جوردن و عمر توریخوس به وزارت خارجه در‬             ‫ادامه داشت‪ .‬همه كار میكردند كه سفر شاه را به تعویق‬                  ‫سرنوشتشان بیخبرند‪ .‬شاید هدف شهبانو‪ ،‬این بود‪.‬‬
‫واشنگتن رجوع كرده بودند تا جلوی پرواز هواپیما را بگیرند‪.‬‬   ‫بیندازند تا طرفهای معامله‪ :‬آمریكا‪ ،‬پاناما و ایران به هم رایی‬                       ‫×××‬
‫اگر در تهران‪ ،‬گروگانها نمایانده شده و در محل امنی قرار‬     ‫برسند‪ .‬پیامی از تهران رسید‪« :‬همه گروگانها را گرد آوردهایم‪.‬‬
‫گرفته بودند‪ ،‬چنین توافق شده بود كه مراجع دولتی پاناما‪،‬‬     ‫اگر جلوی رفتن شاه به مصر را بگیرید‪ ،‬بلافاصله آنان را پس‬        ‫روز ‪ ۱9‬مارس‪ ،‬هامیلتون جوردن دستوری دریافت كرد كه‬
‫براساس قانون استرداد مجرمین‪ ،‬شاه را دستگیر میكردند‪ .‬او‬                                                                    ‫به كانتادورا برود و شاه را وادار كند كه بپذیرد كه پاناما را‬
‫همزمان به تلاش برای گریز متهم میشد‪.‬در تهران‪ ،‬میانههای‬           ‫میدهیم‪ ».‬دوباره امید در اردوگاه كارتر جان گرفت‪.‬‬
‫شب بود‪ .‬آخرین دستور میبایست به وسیله بنیصدر رئیس‬
‫جمهوری صادر میشد‪ .‬اما گویا او در خواب بود و هیچ كس‬

              ‫محمدرضا شاه در پاناما به وسیله یک رادیو ترانزیستوری اخبار ایران را دنبال میکرد‬                              ‫انور سادات‬

‫جرأت نمیكرد بیدارش كند‪ .‬اسنادی كه باید این عملیات را به‬                                    ‫به سوی مصر‬                     ‫ترك نكند‪ .‬ابتدا به دیدار «دوباكی» رفت كه با سردی بسیار‬
                                                           ‫رئیس جمهوری مصر و خانم سادات‪ ،‬بار دیگر دعوت خود‬                ‫او را پذیرفت و به او گفت كه هیچ دستور سیاسیای را‬
‫انجام میرساند‪ ،‬هنوز كاملا ترجمه نشده بود‪ .‬بنابراین‪ ،‬بیشتر‬  ‫را به زوج سلطنتی اعلام كردند‪ .‬چمدانها آماده بود‪ .‬صورت‬          ‫نمیپذیرد‪ ،‬و افزود‪« :‬تردید دارم كسی بتواند شاه را راضی‬
                                                           ‫حسابهای گزاف پرداخت شده بود‪ .‬حالا مسئله آن بود كه‬              ‫كند كه در اینجا جراحی شود‪ ».‬و هنگامی كه جوردن از او‬
‫از آن نمیشد هواپیمای رئیس جمهوری مصر را نگه داشت‪.‬‬          ‫میبایست جزیره كانتادورا را ترك كنند و چند ده كیلومتری‬          ‫خواست به آزادی گروگانها بیندیشد‪ ،‬پزشك پاسخی دندان‬
                                                           ‫را پشت سر بگذارند تا به فرودگاه بینالمللی پاناماسیتی‬           ‫شكن داد‪« :‬این مشكل شما و رئیس جمهوری است‪ .‬مسئله‬
‫هواپیما پرواز كرد و دیگر هیچ مانعی در برابرش نبود‪.‬‬         ‫برسند و سوار هواپیمای ‪ DC8‬سادات كه در انتظار آنان و‬            ‫من سلامتی شاه است‪ ».‬و افزود كه شاه به هیچ وجه نباید‬

‫هنگامی كه بالاخره هواپیمای مصری از «آسور» پرواز كرد‪،‬‬                             ‫آماده پرواز فوری بود‪ ،‬شوند‪.‬‬                                 ‫در پاناما مورد جراحی قرار گیرد‪.‬‬
                                                           ‫در روزهای ‪ ۲۲‬و ‪ ۲۳‬مارس‪ ،‬سه هواپیمای كوچكی كه‬                   ‫جوردن كه از این سو ناامید شده بود‪ ،‬نزد عمر توریخوس‬
‫محمدرضا شاه دریافت كه به یك امتیاز بزرگ دست یافته‬          ‫برای رفتن از جزیره به پاناماسیتی اجاره شده بود‪ ،‬نیامدند‪.‬‬       ‫رفت‪ .‬او از طریق «سی‪.‬آی‪.‬ای» میدانست شاه آماده رفتن‬
                                                           ‫بالاخره دیوید راكفلر هواپیمایی از آمریكا فرستاد تا آنان را به‬  ‫به مصر است‪ .‬این موضوع را به دیكتاتور گفت و افزود‪:‬‬
‫است‪ .‬زندگیاش را با سربلندی و وقار در سرزمینی دوست‬          ‫فرودگاه ببرد‪ .‬اعلیحضرتین‪ ،‬لیوسا پیرنیا‪ ،‬سرهنگ جهان بینی‪،‬‬       ‫باید او را‪ ،‬البته بدون خشونت‪ ،‬راضی كنیم كه نرود‪ ،‬وگرنه‬

‫به پایان خواهد رساند‪ .‬دست كم در این مورد‪ ،‬به پایمردی‬

‫خودش‪ ،‬دوستانش و مردی شریف و پرافتخار‪« ،‬سادات» بر‬

‫دشمنان خود پیروز شد‪ .‬سبكبال شده بود و میشد گفت‬

‫شادمان‪ .‬درد زیادی داشت ولی خیالش آسوده شده بود‪.‬‬

‫(ادامه دارد)‬  ‫«دنباله دارد»‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18