Page 12 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۳۹ (دوره جديد
P. 12
صفحه1۲شماره1۹0۵
جمعه ۳تا ۹آذرماه 140۲خورشیدی
خاطراتی از دكتر غلامحسین صدیقی و وقایع سال ۱3۵۷
مینو مفتاح بازنشر (تاریخ نشر در کیهان لندن :شهریور - ۱38۴شماره ) ۱۰۷۲
حالی كه ما نه توهینی كردیم و نه ناسزا و مرگ بر این نگذاشت اساس حكومت و كشور متلاشی گردد .یادم میآید چاپ كتاب آقای دكتر نهاوندی كه حاوی نكات بسیار
و آن گفتیم .منابع خبری علاوه برآنكه تعداد ما را بسیار چنان مردم مسخ شده بودند كه روزی یكی از افسران ارشد دقیقی از وقایع سال ۱۳۵۷میباشد ،مرا بر آن داشت تا آنچه
بسیار كمتر از آنچه بود میگفتند ضمنا ما را نازپروردگانی ارتش كه نامش را محفوظ نگاه میدارم زیرا مطمئن هستم میدانم درباره زنده یاد دكتر غلامحسین صدیقی و جریاناتی
میدیدند كه حالا منافعمان به خطر افتاده است در صورتی حالا پشیمان شده است با هیجان به دكتر صدیقی گفت كه خود شاهد آن بودم برای آگاهی بیشتر خوانندگان هفته
كه درست بعكس بود .ما همه كسانی بودیم كه صرفا بخاطر روی آیت الله را درماه دیده است و دكتر صدیقی با تمسخر
جلوگیری از سقوط فرهنگی ،سیاسی و اقتصادی میهن و به او گفت تیمسار عزیز آن جای پای آرمسترانگ (فضانورد نامه معتبر كیهان به قلم آورم.
هممیهنانمان وارد میدان شده بودیم و منافعی نداشتیم كه شناساییام از دكتر صدیقی از زمان كودكی من بود ،ضمنا
به خطر افتاده باشد چنان كه اینك در خارج از كشور غالب آمریكایی) بوده است. افتخار آنرا دارم كه شاگرد او در دانشگاه تهران و مؤسسه
ما روزگارمان لااقل از نظر مادی حتی از داخل ایران قبل از در این احوال توسط یكی از آشنایان (مرحوم غلامرضا
انقلاب بهتر است زیرا هم سواد كافی داریم ،هم فرهنگ كار حمید) از من دعوت كرد تا در شورای اجرائی تظاهرات تحقیقات اجتماعی نیز بودم.
طرفداران قانون اساسی شركت كنم .از دكتر صدیقی نظرش او دانشمند آزادهای طرفدار حق و حقیقت ،ملزم به
كردن و هم اندیشه درست. را خواستم ،گفتند حتی اگر یك درصدهم باشید بروید و اجرای قانون ،فارغ از چاپلوسی و تملق و دروغ و بسیار
به عكس آنان مقابل ما دهانی گشاد ،بازویی پر زور و انجام دهید و به دنیا نشان دهید كه ایرانیان همه ضدشاه
چاقویی در دست داشتند .ما نه فقط هیچكدام از آنها و خواهان تغییر رژیم نیستند .بدین ترتیب من به جریانات وطن دوست بود.
را نداشتیم حتی قادر نبودیم و نیستیم كه یك سیلی به سیاسی كشانده شدم و بالاخره پس از ۲۲بهمن به سازمان گفتار او در دادگاه مصدق معروف است كه به تیمسار
هموطنمان بزنیم ،برای نمونه كه شاید امروز كمی خنده چریكهای ناسیونالیست ایران پیوستم و سپس به اتهام آزموده میگوید« :شما درپشت سرخود لوحهای دارید كه
آور هم باشد یك روز بسیارسرد و برفی كه من دربلندگو شركت دركودتای شاهرخی (نوژه) به زندان افتادم ،من كه نوشته است خدا.شاه.میهن و من میگویم خدا ،میهن ،شاه»
در امجدیه صحبت كرده بودم هنگام خروج در میدان ۲۵ حتی آدرس كلانتری محل را هم نمیدانستم ،گرفتار مخوف سخنانش را در دادگاه با اجازه جناب آقای نخست وزیر
شهریورعدهای مرا احاطه كردند .كسی فریاد زد این همان «مصدق» آغازید و هیچگونه بی حرمتی نه به شاه كرد و نه
است كه كه در بلندگو صحبت میكرد .بعد همگی با كلمات ترین زندانها شدم در زمان مستبدترین رژیمها. به مصدق .این در حالی بود كه شاید اگر وساطت دانشگاه
بسیار زشتی مرا مخاطب قرار داده از من خواستند كه شركت كنندگان درتظاهرات قانون اساسی جدا از طبقه سوربن نزد شاه نبود برای او حكمی سنگین صادر می شد.
بگویم مرگ برشاه .من گفتم فرهنگ مرگ گفتن ندارم ،خلاف زحمتكش و كارگر ،از طبقهای بودند كه شاید حتی برای روز ۲۹مرداد ۱۳۳۲پس از دستگیری او ،اوباش به
تمدن است ،نه مرگ بر شاه میگویم و نه مرگ برخمینی. خرید هم پیاده گذر نكرده بودند و نمیدانستند چگونه منزلش حمله بردند ،اثاثیه را غارت كردند و خانه را آتش
كسی فریاد زد«ول كنید بابا زنیكه دیوونه است» دراین فریاد بزنند ،چگونه نزاع كنند ،كلمات ركیك بكار برند و یا زدند .همسر و ۳فرزند خردسالش بناچار به منزل قدیمی
موقع مردی یك سیلی به من زد و جسم تیزی را در پشت چاقو بكشند .اینان جزو همان كسانی بودند كه محمدرضا پدر دكتر صدیقی در سرچشمه تهران رفته و در آنجا سكنی
كمرم حس كردم و فریاد آقا رضا راننده دكتر صدیقی كه شاه گفته بود طرفداران من افراد خاموش هستند كه در گزیدندتا اینكه چندین سال بعد توانستند خانه دیگری در
همراه من بود و ما او را عضوی از خانواده خود می دانیم منازلشان نشستهاند .حالا شماری از آن افراد خاموش به
بلند شد كه فریاد زد با زن و بچه مردم چكار دارید ،این خیابانها كشانده شده بودند مبهوت و مات و نمیدانستند خیابان روزولت خریداری نمایند.
دختر من است و با چتری كه دردست داشت شروع به زدن چه باید بكنند .در هیچ كدام از وسایل خبری نیز چه درداخل بعد از زندان ۲۸مرداد دكتر صدیقی بارها زندانی گردید .با
آنان كرد و به این ترتیب من از معركه جان سالم بدر بردم و و چه درخارج گفته نشد كه ما كتك خوردیم براثر پرتاب این حال همواره براین عقیده بود كه كشور به شاه نیاز دارد
قلوه سنگ مضروب شدیم و برایمان چاقو كشیدند .در ولی در چارچوب قانون اساسی زیرا معتقد بود عدم اجرای
فقط پالتو و لباسم با چاقو پاره شده بود. قانون موجب هرج و مرج در كشور است كه دیدیم چنان شد.
بخاطر دارم یكبار پس از آزادی از زندان ،كه به علت
پیشنهاد نخست وزیری اعتراض به انحلال مجلس بود ،به دیدنش رفته بودم اوگفت
یك روز بعد از ظهر دكتر صدیقی به من و افراد خانوادهاش درست است كه بستن مجلس خلاف قانون است ولی این
گفت فر دا باید به اتفاق آقایان محمد علی وارسته و عبدالله شاه كارهایی هم انجام داده است كه تاریخ در مورد او به
انتظام حضور اعلیحضرت شرفیاب شود زیرا به او پیشنهاد نیكی یاد خواهد كرد (خصوصا در مورد تساوی حقوق زنان)
نخست وزیری شده بود .در این شرفیابی كه بعد از حوادث او محبوبیتی كم نظیر بین اكثر طبقات جامعه اعم از
سال ۱۳۳۲اولین ملاقات بین آنان بود دكتر صدیقی قبل از بازاریان ،روحانیون ـ كه شماری از آنان دانشجوی او در
هر كلام اجازه خواست تا از رهبر فقیدش دكتر مصدق یاد دوره دكترای دانشكده الهیات بودند ــ ورزشكاران و سایرین
كند كه معتقد بود طبق قانون اساسی شاه باید سلطنت كند داشت كه مرتب به خانهاش رفت و آمد میكردند .از این
و نه حكومت و نتیجه عدم مراعات این اصل مهم این شد وجاهت و محبوبیت میشد درموقع حساس به نفع كشور
كه امروز خشم ملت مستقیما علیه مقام سلطنت است. استفاده نمود .
بهر حال او قبول پست نخست وزیری را مشروط كرد به در سال ۱۳۵۷این آمد و رفت ها بیشتر و تبدیل به
موافقت شاه با ۲۳شرط و عرض كرد اگر من هم نخست نشست دسته جمعی طبقات در روزهای بخصوص شد و
وزیر نشوم هركس دیگری كه این پست را دراین موقعیت
حساس قبول نماید باید این ۲۳شرط را انجام دهد .مهمترین حتی از شهرستانها نیز با او تماسمیگرفتند.
این شروط انحلال ساواك و عدم خروج شاه ازكشور بود زیرا درآن موقع من به عنوان كارمند سیاسی در دفتر وزیر
به گفته دكترصدیقی خروج شاه منجر به پاشیدگی ارتش امورخارجه كار میكردم ،با توجه به روحیه میهن پرستی
شدید كه از خانوادهام به ارث بردهام طبعا با نگرانی بسیار
میگردید كه دیدیم چنان شد. هر روز پس از پایان كار اداری به منزل دكتر صدیقی می
اما انحلال ساواك طبق پیشنهاد دكتر صدیقی به این رفتم تا ببینم چه می شود كرد .بی بی سی خبر از تظاهرات
صورت بود كه بلافاصله انحلال اعلام گردد اما در عمل مرحله چهارمیلیونی میداد كه بنحو شدیدی اغراق آمیز بود .تجمع
در منزل دكتر صدیقی حالا چنان بود كه مردم روی پلهها
به مرحله انجام گیرد تا كسانی كه موجب عدم ثبات می نشستند و با او مشورت میكردند .او به همه حضار
اندرز میداد كه باید دراین مرحله حساس از شاه دفاع كرد و