Page 41 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۴۹ (دوره جديد
P. 41

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌4‌‌1‬شماره‌‪1۹1۵‬‬
‫جمعه ‪ ۹‬تا پنجشنبه ‪ 1۵‬فوریه ‪۲0۲4‬‬

‫باستانشناسی دست یافت‪ .‬وى پیش از پیوستن به هیئت‬              ‫بینالنهرین و در جنوب غربی ایران امروزی تکلم میکردند‬           ‫وی راهی طولانی پشت سر داشت‪ .‬علیزاده در سال‬
                                                            ‫بالا برد‪ .‬او امیدوار بود تحقیقات میدانی خود را در آن منطقه‬    ‫‪ ١٣٣٠‬در تهران متولد شد و فرزند ارشد یک مهندس نفت و‬
‫علمی در موسسه مطالعات فرهنگهای باستانی دانشگاه‬              ‫انجام دهد‪ .‬اما این طرح در سال‪ ١٩٧٩‬با وقوع شورش اسلامی‬         ‫مادری خانهدار بود‪ .‬پدر و مادرش او و سه خواهر و برادرش‬
                                                            ‫در ایران و جنگ ویرانگر هشت ساله با عراق که یک سال‬             ‫را در محله فردوس بزرگ کردند‪ ،‬محلهای سرسبز در دامنه‬
‫کالیفرنیا (معروف به مؤسسه شرقی تا سال‪ )٢٠٢٣‬به دریافت‬        ‫بعد آغاز شد‪ ،‬ناتمام ماند‪ .‬علیزاده با وجود گزینه های کمی در‬    ‫کوههای البرز که شهر را در آغوش گرفته بود‪ .‬او با لگد زدن‬
                                                                                                                          ‫به توپ فوتبال در خیابان های خاکی و بدون آسفالت با‬
‫چند جایزه و کمک هزینه تحصیلی معتبر نائل آمد‪.‬‬                       ‫خاورمیانه‪ ،‬سرانجام تصمیم گرفت به اسرائیل برود‪.‬‬         ‫دوستانش بزرگ شد‪ .‬همسایگان او و خواهر و برادرش را به نام‬
                                                            ‫او چندین سال به عنوان محقق در آنجا به انجام کاوشهای‬           ‫میشناختند‪ .‬این شهر هنوز به کلانشهر پراکنده و غرق در دود‬
‫پروفسور که خود را وقف کارش کرده بود‪ ،‬دائم در سراسر‬          ‫مختلف گذراند‪ .‬اما چون از خصومت فزاینده حکومت اسلامی‬            ‫امروز با جمعیتی نزدیک به نه میلیون نفر تبدیل نشده بود‪.‬‬
                                                            ‫در ایران نسبت به دولت یهود آگاه بود‪ ،‬اقدامات احتیاطی‬          ‫تنها علائم موجود درباره آشفتگی سیاسی که اواخر دهه‬
‫جهان سفر می کرد‪ ،‬ازدواج نکرد و بچهدار نشد‪ .‬او میگوید‪:‬‬       ‫گستردهای انجام داد تا اطمینان حاصل کند که روزی میتواند‬        ‫‪ ١٩٧٠‬کشور را فرا میگرفت‪ ،‬درگیریهای گاه و بیگاه در‬
                                                                                                                          ‫خیابانها بین حامیان شاه فقید و نخست وزیر سابق‪ ،‬محمد‬
‫«من هرگز کسی را ندیدم که واقعاً با سبک زندگی من‬                                             ‫به خانه بازگردد‪.‬‬              ‫مصدق بود که در کودتاى ‪ ١٩۵٣‬از سوى سازمان سیا از قدرت‬
                                                            ‫علیزاده در اولین سفر خود به اسرائیل در سال ‪ ١٩٨۵‬از‬
                                 ‫مطابقت داشته باشد‪».‬‬        ‫داشتن ُمهر بر گذرنامه آمریکایی تازه صادر شده خود توسط‬                                             ‫برکنار شد‪.‬‬
                                                            ‫ماموران گمرک اجتناب کرد و از آنها خواست که بجای آن برگه‬       ‫یکبار‪ ،‬وقتی پدرش او و خواهر و برادرش را به سالن سینما‬
‫برخی باستانشناسان در ایران نسبت به موفقیت علیزاده‬           ‫ورود آبی رنگ برای او صادر کنند و از آنجا که نمیتوانست‬         ‫در محلهای شیک برده بود‪ ،‬احساس کرد ناگهان دستهایی‬
                                                            ‫با پست اسرائیل نامه برای والدینش در تهران بفرستد‪ ،‬از‬          ‫زیر بغلاش را گرفتند‪ .‬این پدرش بود که او را بلند میکرد و‬
‫حسادت مىکردند‪ .‬آنها همچنین او را به عنوان کسى که‬            ‫طریق یکی از دوستانش که در سانفرانسیسکو زندگی میکرد‪،‬‬           ‫بالای شانههایش میگذاشت تا پسر نوجوانش در غوغای بین‬
                                                            ‫مکالمات تلفنی سه طرفه با آنها ترتیب میداد تا به اپراتور‬
‫دسترسی ناعادلانه به مکانهای اصلی کشورشان پیدا کرد بود‬       ‫اداره ارتباطات ایران نشان داده شود که از ایالات متحده تماس‬                         ‫گروههای رقیب زیر پا له نشود‪.‬‬
                                                                                                                          ‫پدرش اما تا حد زیادی در دوران کودکی علیزاده غایب بود‪.‬‬
‫مىشناختند که با توجه به سابقه قاچاق آثار باستانی متعدد‬                                           ‫میگیرد‪.‬‬                  ‫شغل او اغلب وى را به جنوب غربی کشور میبرد که محل‬
                                                            ‫هنگامی که استادان سرپرست تیم تحقیقاتی اسرائیل شروع‬            ‫سکوهای نفتی متعدد بود (ایران ‪ ۱۲‬درصد از ذخایر نفت‬
‫توسط باستانشناسان غربی در قرن بیستم به خارج از ایران‪،‬‬       ‫به انتشار مقالاتی در مورد این پروژه کردند‪ ،‬علیزاده اصرار کرد‬  ‫شناخته شده جهان را در اختیار دارد)‪ .‬همان منطقهای که‬
                                                            ‫که نام و عکس او را از ترس اینکه مبادا دولت ایران به نحوی‬      ‫بعدها علیزاده برخی از مهمترین حفاریهای خود را انجام‬
              ‫بىاحترامى ویژهای برای او به حساب مىآمد‪.‬‬       ‫به این نشریات نسبتاًمبهم دست پیدا کند و مانع بازگشت او‬
                                                            ‫شود حذف کنند‪ .‬او می گوید‪« :‬من نمیخواستم هیچ مدرکی‬                                                      ‫داد‪.‬‬
‫در سال هاى ‪« ISAC ،١٩٣٠‬آیساک» (انستیتو مطالعات‬                                                                            ‫در سال‪ ،١٩٧١‬پس از اتمام خدمت اجباری دو ساله سربازى‪،‬‬
                                                                 ‫در ارتباط با اقامت و تحقیق در اسرائیل داشته باشم‪».‬‬       ‫علیزاده در دانشگاه تهران ثبت نام کرد‪ ،‬جایی که ابتدا در رشته‬
‫فرهنگهای باستانی) جایی که علیزاده هنوز در آنجا به کار‬       ‫این پروفسور باستانشناس پس از بیش از یک دهه‬                    ‫روانشناسی تحصیل کرد اما خیلی زود از نحوه تدریس استادان‬
                                                            ‫زندگى در خارج کشور‪ ،‬از اوایل دهه ‪ ٩٠‬چندین بار به‬              ‫سرخورده شد‪ .‬او شیفته چیزی شد که آنرا به عنوان مطالعات‬
‫مشغول است‪ ،‬تخت جمشید را حفاری کرد و بسیاری از آثار‬          ‫ایران بازگشت وبا هیچ مشکلی روبرو نشد‪ .‬در سال ‪١٩٩۶‬‬             ‫تئوریک‪ ،‬جذاب و از نظر عملی هیجانانگیز میدانست‪:‬‬
                                                            ‫جمهورى اسلامى حتی پیشنهاد او را برای مطالعه الگوهای‬           ‫باستانشناسی‪ .‬بعلاوه‪ ،‬همه دوستان او از تیم فوتبال دانشگاه‬
‫مهم از جمله هزاران لوح باستانى ایلامى را برای مطالعه و‬      ‫جوامع عشایری ایران تأیید کرد و اولین باری بود که یک‬
                                                            ‫باستانشناس مقیم غرب پس از انقلاب اسلامی اجازه تحقیق‬                                         ‫در آن رشته بودند‪.‬‬
              ‫فهرستنویسی به ایالات متحده برد‪.‬‬                                                                             ‫آنها او را به یکی از برنامه هاى حفاری خود دعوت کردند‪.‬‬
                                                                                       ‫در آنجا را پیدا مىکرد‪.‬‬             ‫از اینهمه ماجرا در همه چیز شگفت زده شد‪ :‬زندگی در یک‬
‫«آیساک» از جمهورى اسلامى مجوز داشت‪ ،‬اما همچنان‬              ‫او مراقب بود که به رژیم توهین نکند‪ ،‬هرچند که در برابر‬         ‫کاروانسرا وسط ناکجاآباد‪ ،‬پخت و پز براى خود‪ ،‬کاوش زمین‬
                                                            ‫سختگیریهای قوانین اخلاقی شدید‪ ،‬گاه ناراحت و دلچرکین‬
‫برخی باستانشناسان را در ایران رتبهبندی میکرد‪ .‬علیزاده از‬    ‫مىشد‪ .‬علیزاده با آگاهی از اینکه احتمالاً تجسس و اکتشافات‬                                    ‫برای اشیاء کوچک‪.‬‬
                                                            ‫او توسط پلیس اخلاق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (که‬             ‫علیزاده پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در سال ‪١٩٧۴‬‬
‫دوستانش در کشور خبر داشت که شایعاتی درباره کار میدانی‬       ‫رسماً به گشت ارشاد معروف است) رصد میشود‪ ،‬قاطعانه‬              ‫متوجه شد که به عنوان بزرگسال تمایلی به انجام کارهای‬
                                                            ‫به کارکنان پروژههاى خود نسبت به هرگونه تخلفی که ممکن‬          ‫معمولی ندارد‪ .‬آمریکا سرزمین فرصتهای بیپایان به نظر‬
‫او در اسرائیل منتشر شده‪ ،‬اما او توجه چندانی به آن نکرد‬                                                                    ‫مىآمد؛ ایدهای که با فیلمهای هالیوود که او با تماشای آنها‬
                                                                      ‫بود پروژهها را به خطر بیندازد هشدار مىداد‪.‬‬          ‫بزرگ شده بود گسترش یافت‪ .‬وى برای ویزای دانشجویی‬
              ‫چون هیچ مدرکی وجود نداشت‪.‬‬                     ‫علیزاده اگر چه در دوران جوانی آزاد و ماجراجو بود‪ ،‬اما‬         ‫درخواست داد و بلافاصله آنرا دریافت کرد و به ایالات متحده‬
                                                            ‫وقتی به کارکنانش گفت که در طول هفتهها حفاری از مواد‬           ‫آمد و ابتدا در شهر کوچکی خارج از دالاس ساکن شد؛ جایی‬
‫در سال ‪ ،٢٠٠۶‬زمانی که جمهورى اسلامى علیزاده را به‬           ‫مخدر‪ ،‬مشروبات الکلی یا رابطه جنسی خبری نخواهد بود‪،‬‬            ‫که در یک کالج محلی زبان انگلیسی خود را تقویت کرد‪ .‬اما‬

‫عنوان رهبری کاوش در شهر باستانی شوش در غرب ایران‬              ‫بیشتر شبیه یک بنیادگرای افراطی اسلامی به نظر مىرسید‪.‬‬                                 ‫مدت زیادی در آنجا نماند‪.‬‬
                                                            ‫اما همیشه هم به هشدارهای او توجه نمی شد‪ .‬در سال‬               ‫او میگوید‪« :‬آن زمان فکر میکردم اگر قرار است به جایی‬
‫انتخاب کرد‪ ،‬یک تمایز بزرگ بود زیرا بودجه سخاوتمندانهای به‬   ‫‪ ،٢٠٠۴‬زمانی که علیزاده در حال نظارت بر کاوشهای‬                ‫بروم‪ ،‬دانشگاه شیکاگو مکانى است که میخواهم در آن‬
                                                            ‫بزرگ باستانشناسی در مرودشت بود‪ ،‬پلیس اخلاق یکى از‬             ‫ادامه تحصیل دهم‪ ».‬رویای وى این بود که با هلن کانتور‬
‫او پیشنهاد گردید و اجازه داده شد از دهها دانشگاه از سراسر‬   ‫همکارانش را در ارتباط با زن جوانی در محل کار بازداشت‬          ‫پروفسور باستانشناسی دانشگاه کالیفرنیا‪ ،‬که در زمان حفاری‬
                                                            ‫کرد‪ .‬علیزاده که به جلسهای در ستاد پلیس اخلاق احضار شده‬        ‫«چغامیش» در ایران تحت نظارت او کاوش کرده و با وى‬
‫جهان دعوت کند تا با وى همکاری نمایند که باعث خشم‬
                                                              ‫بود‪ ،‬به دلیل اهمال در رعایت مقررات تذکر دریافت کرد‪.‬‬                       ‫دوست شده بود به تحقیقات ادامه دهد‪.‬‬
                                 ‫باستانشناسانمحلیشد‪.‬‬             ‫پلیس به او گفت‪« :‬تو باید بیشتر مراقب مىبودی‪».‬‬            ‫در سال ‪ ،١٩٧۶‬علیزاده در مقطع کارشناسی ارشد در رشته‬
                                                                                                                          ‫باستانشناسی پذیرفته شد و به هایدپارک نقل مکان کرد‪.‬‬
‫آنها علیزاده را در مطبوعات ایران محکوم کردند و علناً وى را‬  ‫او پاسخ داد‪« :‬البته‪ ،‬اما ببین‪ ،‬آنها جوان هستند‪ .‬میتوانی‬       ‫او بیشتر وقت خود را به مطالعه کتاب در کتابخانه ‪Regen-‬‬
                                                                                           ‫آنها را آزاد کنی؟»‬             ‫‪ stein‬میگذراندوبرایگرفتنبورسیهتحصیلیوورودبهدوره‬
‫به حفظ روابط با اسرائیل متهم نمودند که بطور قابل توجهی‬                                                                    ‫دکترا تلاش می کرد و موفق نیز شد‪ .‬در دوران دکترا سالها‬
                                                            ‫مأموران حاضر به آزاد کردن آنان نبودند و علیزاده با اکراه‬      ‫مهارتهایش را در زبان اکدی و ایلامی‪ ،‬دو زبان مردهای که‬
                                 ‫فشار بر او را افزایش داد‪.‬‬  ‫موافقت کرد که همکارش را اخراج کند‪ ،‬زیرا نمیخواست پروژه‬        ‫مردمان در تمدنهای هزارههای سوم و چهارم پیش از میلاد در‬

‫امیلی تیترمصرشناسدر«آیساک»ویکیازدوستاننزدیک‬                                               ‫را به خطر بیندازد‪.‬‬
                                                            ‫علیزاده بر اساس بخشی از کار میدانی خود در ایران‪،‬‬
‫علیزاده که شاهد دعواهاى داخلى مشابهى بین باستانشناسان‬       ‫به موقعیت های قابل توجهی در جامعه دانشگاهی‬

‫و دیگر دانشگاهیان در آن کشور بوده می گوید‪« :‬اگر کسی‬

‫دشمن شما شود حتما دیوانه است‪ ،‬اما به هر حال امکان‬

‫رقابت یا حسادت هست و این افراد مىتوانند از یکدیگر به‬

                                 ‫دولت شکایت کنند‪».‬‬

‫ایران از ترس تبلیغات منفی‪ ،‬در نهایت پروژه را نابود کرد‪.‬‬

‫اما زمانی که مسئولان دولتی شخصاً علیزاده را مورد بازجویی‬

‫قرار دادند‪ ،‬او این شایعات را تکذیب کرد و گفت‪ « :‬آنها هیچ‬

                                 ‫مدرکینداشتند‪».‬‬

‫دولت به وى اجازه داد که در ایران به تحقیق ادامه دهد‪،‬‬

‫البته در پروژه هایى که کمتر مطرح بودند‪ .‬او به بازسازی‬

‫مجموعه موزه ملی‪ ،‬راهاندازی سیستم فهرستنویسی و‬

‫آموزش فنون شناسایی کارکنان کمک کرد و در این راه با رئیس‬

                                 ‫موزه دوست شد‪.‬‬

‫در سال ‪ ٢٠٠۴‬علیزاده شخصاً الواح ایلامی را از مجموعه‬

‫آیساک به ایران بازگرداند‪ ۱۵ .‬سال بعد‪ ،‬دوباره صدها لوح‬

‫دیگر را به ایران تحویل داد‪( .‬این پس از تصمیم دادگاه عالی‬

‫ایالات متحده در سال ‪ ٢٠١٨‬صورت گرفت که راه را برای‬

‫بازگرداندن الواح که بیش از یک دهه مشمول دعوی قضایی‬

‫بود‪ ،‬باز کرد‪ .‬خانوادههای آمریکایی قربانیان حمله تروریستی‬

‫حماس در سال ‪ ١٩٩٧‬در مرکز خرید بن یهودا در اسرائیل به‬

‫دنبال توقیف لوحهها و فروش آنها بودند تا بخشی از ‪۵.٧١‬‬

‫میلیون دلاری را که دادگاه فدرال به سود آنها رأی داده بود‬

‫(ادامه دارد)‬                     ‫پسبگیرند‪).‬‬
   36   37   38   39   40   41   42   43   44   45   46