Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۵۰ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‪‌‌‌1‌‌۳‬شماره‌‪1۹1۶‬‬                                  ‫كه خبردار بودند كه چه كار میكنیم‪ .‬ولی باز هم متأسفانه ما‬     ‫ما برسانند‪ .‬ما پیشنهاداتی را كه تصویب میكنیم به‬
‫جمعه ‪ 1۶‬تا پنجشنبه ‪ ۲۲‬فوریه ‪۲0۲4‬‬                          ‫چون هیچ وقت حرف آن را نمیزدیم و خبر این اقدامات پخش‬          ‫هیئت وزیران ببریم وآنها تصمیم قطعی بگیرند‪ .‬من به عنوان‬
                                                          ‫نمیشد مردم هیچ وقت از این جریان آگاه نشدند‪ .‬بنابراین در‬      ‫نماینده خودم یكی از خوشنامترین بازاریها‪،‬كه خیلی آلودگی‬
‫موضوع كلانتریها را خودش بعداًبه من گفت‪ .‬دوست خیلی‬         ‫یك نظام سربستهای كه شما دموكراسی ندارید‪ ،‬خیال میكنید‬         ‫تجارتی نداشت‪ ،‬شخصی به نام حاج آقا رضا مجد كه خیلی‬
‫نزدیكش صادق عظیمی‪ ،‬كه در ژنو زندگانی میكند‪ ،‬او هم‬         ‫كه كارتان را بهتر انجام میدهید‪ ،‬اما در واقع كارتان را درست‬   ‫هم مورد احترام طبقه روحانی بود‪ ،‬را معرفی كردم‪ .‬با هم‬
‫همان موقع به تهران آمده بود و شاهد عینی بود در آنجا‪.‬‬                                                                   ‫از پیش به خاطر اتاق بازرگانی ــ البته عضو اتاق نبود اما‬
‫بنابراین روزی كه این جریانات حادث شد شاه خیالش راحت‬                                        ‫انجام ندادهاید‪.‬‬             ‫با آنجا رفت و آمد داشت ــ آشنا شده بودیم و فوقالعاده‬
‫بود چون كارها را به علم سپرده بود‪ .‬یكی از كسانی كه آن‬     ‫این جریانی بود كه درباره ‪ ۱5‬خرداد باید بگویم‪ ،‬كه البته‬       ‫برایش احترام داشتم‪ .‬مردی بود خیلی مذهبی و بینهایت پاك‬
‫روز شرفیاب بود و شاهد واكنش شاه بود خونسردی شاه را‬        ‫همراهش جریانات فارس هم بود‪ .‬در فارس هم‪ ،‬پس از زد و‬           ‫و بسیار خوب بازار را میشناخت‪ .‬بعد وزیر كشور‪ ،‬پیراسته‪ ،‬با‬
‫تائید میكرد و میگفت وسط گزارش یكباره صدای تیراندازی‬       ‫خوردهای اولیه‪ ،‬دولت خیلی با محكمی رفتار كرد‪ .‬سرانی را كه‬     ‫من صحبت كرد كه كی را انتخاب بكنم‪ .‬گفتم شما میتوانید‬
‫آمد و صدا زیاد شد و او گزارش خودش را برید و ادامه نداد‪.‬‬   ‫گرفتند‪ ،‬فكر میكردند مثل بارهای پیشین كه یاغی شده بودند‬       ‫ستّاره فرمانفرمائیان را انتخاب بكنید‪ ،‬برای اینكه در این‬
‫شاه گفته بود چرا گزارشت را ادامه نمیدهی؟ او اشاره كرد‬     ‫بخشوده میشوند‪ ،‬و تا شبی كه قرار بود اعدام بشوند‪ ،‬چون‬         ‫كارهای اجتماعی خیلی وارد است‪ .‬او خیلی خوشحال شدد‪.‬‬
‫به تیراندازی و شاه گفته بود كه به ما چه مربوط است‪ ،‬شما‬    ‫دادگاه حكم اعدام علیه آنها صادر كرده بود‪ ،‬میخندیدند‪،‬‬         ‫گفت همین را انتخاب میكنم و ستّاره فرمانفرمائیان شد‬
‫گزارشتان را بدهید‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬شاه از یك طرف به عقیده‬  ‫چون خیال میكردند كه دولت شوخی میكند‪ .‬واقعاً چندین‬            ‫نماینده وزارت كشور‪ .‬دكتر باهری هم یكی از قضات بسیار‬
‫من خودش میدانست كه در آن كاری كه كرده مردم با او‬          ‫بار از این احكام داده بودند‪ .‬اما‪ ،‬آن روز بعد كه واقعاً برده‬  ‫خوشنام دادگستری را معرفی كرد و خاطرم نیست كه بود‪.‬‬
‫هستند و كاملاً احساس میكرد كه در جریان رأی دادن ‪۶‬‬         ‫بودند كه اعدامشان بكنند‪ ،‬تازه فهمیدند كه كجای كار هستند‬      ‫در اولین جلسهای كه ما با آن سه نفر داشتیم‪ ،‬حاج آقا رضا‬
‫بهمن با علاقه شركت كردهاند‪ .‬برای این كه خودش بهتر از‬      ‫و یكمرتبه آن سنت قدیمی ضعف در برابر خانها و قلدرهای‬          ‫مجد از اینكه كنار یك زن بیحجاب نشسته خیلی ناراحت‬
‫همه میدانست كه اگر قرار است اخذ رأی قلابی باشد‪ ،‬چه‬        ‫محلی پایان یافت‪ .‬این كارهایی بود كه علم در نهایت قدرت‬        ‫بود‪ .‬دستش را طوری گذاشته بود كه او را نبیند و ستاره هم با‬
‫شكلی باید ترتیبش را بدهند و مردمی كه اینجا رأی دادند‪،‬‬                                                                  ‫بردباری و بزرگواری همیشگی خودش‪ ،‬كه آشنا به این چیزها‬
‫و واقعاً هم داده بودند‪ ،‬را پشت سر خودش میدانست‪.‬‬                                             ‫انجام میداد‪.‬‬               ‫بود‪ ،‬لبخندی میزد و چیزی نمیگفت‪ .‬بعد این سه نماینده‬
‫ولی‪ ،‬از این گذشته‪ ،‬احساس میكرد كه كسی كه عامل‬                                                                          ‫رفتند دنبال كارشان‪ .‬چند هفته بعد كه برگشتند و دومرتبه ما‬
‫اجرای دستورات اوست‪ ،‬واقعاً میتواند این كار را بكند‪ .‬علم‬                                     ‫واكنش شاه‬                  ‫با این سه نفر جلسه داشتیم‪ ،‬دیدم حاج آقا رضا مجد میگوید‬
‫مسئول كار شد‪ .‬علم‪ ،‬بعداً كه برای من این حادثه را تعریف‬    ‫= میگویند علم آن روز به شاه گفته بود كه اجازه‬                ‫ستاره خانم كجا مینشینی من باید پهلویت بنشینم‪ .‬در عرض‬
‫میكرد‪ ،‬میگفت بعضی از نظامیها كه بعدها اظهار شهامت‬         ‫بدهید من تصمیمات مربوط به جلوگیری از وقایعی كه اتفاق‬         ‫این مدت اینها خیلی با هم دوست شدند‪ .‬به شوخی گفتم‬
‫و شجاعت میكردند‪ ،‬آن روز خودشان را باخته بودند‪ .‬ولی از‬     ‫میافتد را بگیرم‪ ،‬و به خاطر قاطعیت علم است كه جلو این‬         ‫حاج آقا شما چطور به ستاره این قدر نزدیكید‪ ،‬آخر این زن‬
‫دو نفر خیلی تعریف میكرد‪ .‬یكی نصیری رئیس شهربانی بود‪.‬‬                                                                   ‫بیحجاب است‪ .‬گفت این زن مقدس است‪ .‬من این را در‬
                                                                                                                       ‫كارش دیدم‪ .‬این زن مقدس است‪ .‬من به این چیزها توجه‬
‫تهران‪ ،‬در پانزدهم خرداد ‪ 1342‬پس از مستقر شدن تانكها و اقدام به عملیات نظامی برای سركوب شورش‬                            ‫ندارم! این اتمسفری بود كه درش ما كار میكردیم‪ .‬بعد البته‬
                                                                                                                       ‫همه اینها در برابر ستّاره لنگ انداخته بودند‪ .‬برای اینكه‬
‫میگفت خونسرد مطلق بود‪ .‬یكی هم اویسی‪ .‬این دو نفر‬           ‫غائله سریعاً گرفته شد‪ .‬شما اطلاع مستقیمی از این جریان‬        ‫ستّاره آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی را داشت و جوانهایی‬
‫فوقالعاده خونسرد بودند و دستوراتی كه به آنها میدادند‬                                            ‫دارید؟‬                 ‫كه آنجا تربیت كرده بود‪ ،‬میرفتند به سراغ اینكه دانه دانه‬
                                                                                                                       ‫خانوادههایی كه كسی از آنها كشته یا زخمی شده بود را گیر‬
                      ‫درست همان را انجام میداند‪.‬‬          ‫ــ شاه و علم از جریانات اطلاع كامل داشتند‪ .‬شاه از چند‬        ‫بیاورند‪ .‬ما توانستیم‪ ۸۳‬یا‪ ۸۴‬نفر را پیدا كنیم كه متأسفانه در‬
‫برای نظامی خیلی مهم است كه مقام غیرنظامی كه رئیس‬          ‫روز پیش دستور داده بود كه دو لشكر تهران در اختیار علم‬        ‫این جریانات مرده بودند‪ .‬بیشترشان كنار خیابانها بودند ودر‬
‫اوست و به او دستور میدهد‪ ،‬دستورش را روشن بدهد‪ .‬آن‬         ‫خواهد بود‪ .‬به رئیس شهربانی و فرمانده گارد شاهنشاهی‬           ‫حوادث تیراندازی از بین رفته بودند‪ .‬یك عدهای هم آسیبهایی‬
‫وقت‪ ،‬آنها هم كارشان را خوب انجام میدهند‪ .‬ولی اگر خود‬      ‫دستور داده بود دستورهایی را كه علم میدهد اجرا كنید‪.‬‬          ‫دیده بودند‪ ،‬مثل كسی كه سفرهاش را در كنار شمسالعماره‬
‫رئیس هم نداند كه چی میخواهد‪ ،‬آن وقت نظامی بدبخت‬           ‫بنابراین‪ ،‬این كار پیشبینی شده بود و علم هم از چند روز‬        ‫پهن كرده بود كه استكان بفروشد و استكانها در این شلوغی‬
                                                          ‫پیش خودش حتی به كلانتریها میرفت و سركشی میكرد‪.‬‬               ‫لگدمال شده بود‪ .‬كسی كه شیشههای مغازهاش شكسته بود‪.‬‬
     ‫هم گیر میكند‪ .‬در جریان ‪ ۱۳5۷‬یكی از بدبختیها‬                                                                       ‫آنجا جایی بود كه حاج آقا رضا مجد میگفتم به این باید ‪۱5۰‬‬
                                                                                                                       ‫تومان داد‪ ،‬به آن یكی ‪ ۱۲۰۰‬تومان داد‪ .‬و وقتی كه میگفت‪،‬‬
                                                                                                                       ‫شاید با ‪ 5‬درصد اختلاف‪ ،‬رقم صحیحش معلوم میشد‪ .‬بعد‬
                                                                                                                       ‫ما تصمیم گرفتیم به تمام خانوادههایی كه سرپرستشان را از‬
                                                                                                                       ‫دست داده بودند مقرری بدهیم و هزینه تحصیل بچههایشان‬
                                                                                                                       ‫را تا زمانی كه تحصیلاتشان را تمام كنند‪ ،‬از جمله تحصیلات‬
                                                                                                                       ‫دانشگاهی‪ ،‬تأمین كنیم و عنوان اقلام هزینه را در بودجه‬
                                                                                                                       ‫دولت بگذاریم‪ .‬برای مشخص كردن كارهای اجرائی مربوط‬
                                                                                                                       ‫به سرپرستی خانوادهها و اینكه بعداً چطور زندگانی میكنند‬
                                                                                                                       ‫یك روز كار كردیم‪ ،‬كه خوب روشن باشد كه به چه صورت از‬
                                                                                                                       ‫این خانوادهها حمایت خواهد شد‪ .‬واقعاً یك نمونه بود این‬
                                                                                                                       ‫كاری كه كردیم‪ .‬نتیجه را بردیم به هیئت وزیران‪ .‬علم كه‬
                                                                                                                       ‫مرد قاطعی بود در این كارها و بقیه اعضای هیئت وزیران‬
                                                                                                                       ‫با كمال میل همه را قبول كردند‪ .‬تا شب انقلاب ‪ ۱۳5۷‬هنوز‬
                                                                                                                       ‫كسانی بودند كه از بودجه نخستوزیری از این بابت پول‬
                                                                                                                       ‫میگرفتند‪ .‬تمام آن بچهها تربیت شدند و تمام آن خانوادهها‬
                                                                                                                       ‫به صورت خوب ازشان نگهداری شد و كسانی كه خسارت‬
                                                                                                                       ‫دیده بودند همه خسارتشان را پس گرفتند‪ .‬این خیلی جالب‬
                                                                                                                       ‫است‪ .‬چون بیشتر اینها خردهپا بودند‪ ،‬اثر فوقالعاده خوبی‬
                                                                                                                       ‫در طبقه بازرگان‪ ،‬بازاری و مردم معمولی گذاشته بود‪ .‬آنهایی‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18